قدرتمند كيست ؟
نويسنده:علي عبداللهي
منبع:www.bashgah.net
انسان ها در برابر واقعيت زندگي كه توأم با تلخي ها و ناراحتي هاي بسيار است ، برخوردهايشان مختلف مي باشد و همين،رمز تفاوت انسان ها با يكديگر است . مثلا- عده اي برخوردهاي نوميدانه با زندگي دارند و طبيعي است كه آن را سراسر تلخي و سردي مي يابند و ديگري زندگي را پر نشاط ، زيبا و پر تحرك مي بيند و لذا با شوق ، استقامت و روحيه مبارزه با مسائل آن برخورد مي كند . زندگي انسان ها را گردش ايام نمي سازد و حوست سيارات دخالتي در آن ندارد ، اين خود افراد هستند كه زندگيشان را به دلخواه انتخاب مي كنند . لذا بدگويي به دوران ، مقصر شمردن ديگران در سرنوشت خود و بهانه كردن تربيت غلط و يا نداشتن امكانات اعم از رفاهي و غير رفاهي ، دلايل كافي براي توجيه ضعف و ناتواني فرد نيست .
انسان داراي قدرت هاي عجيب نهفته اي است . آدميت نه به ثروت است ، نه به زيبايي ، نه منزل ، نه ماشين ، اين موجود دوپا ، يك شخصيت طبيعي دارد ، همراه با يك دنيا امكانات بالقوه كه در وجودش نهفته است . اگر اين امكانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نيز فراتر مي رود و به آن جا مي رسد كه در وهم نايد . به تعبير زيابي علي (ع) ، « اي انسان گمان نكن كه جرم كوچكي هستي ، در تو جهاني بزرگ نهاده شده است . »
ظهور اين امكانات روحي و معنوي بستگي به اراده ي خود انسان دارد و اراده مجري آن چيزي است كه عقل آن را صحيح مي داند . به راستي اگر انسان « چه بايد كرد » را بداند ، اما به داناييش عمل نكند ، هرگز به مطلوبش نايل نخواده شد . همانطور كه اگر در كشوري مترقي ترين قوانين از طرف مجلس قانونگذاري به تصويب برسد اما اين قوانين در حد مكتوبات و نوشته ها باقي بماند ، هرگز هيچ امري در آن مملكت اصلاح نخواهد شد و جامعه هيچ گاه اصلاح نخواهد شد و جامعه هيچ گاه به سعادت نخواهد رسيد .
اراده قوه ي اجرايي كشور بدن انسان است . با نيروي اراده است كه فرد مي تواند به اهدافش دست يابد ، وگرنه همواره انسان در هاله اي از گمان و وهم به سر خواهد برد ؛ دقيقا – مانند كسي كه دوست دارد قهرمان فوتبال شود ولي براي رسيدن به آن هيچ تلاشي نمي كند و تنها به اين كه در خيال ، خود را قهرمان ببيند ، اكتفا مي كند ، چنين آدمي لذت قدرت را هيچ گاه درك نخواهد كرد . واقعيتي كه ما در آن به سرمي بريم ، يعني دنيا ، همواره دستخوش ناراحتي ها است و اساسا – انسان در سختي و ناراحتي خلق شد ، و براي دست يافتن بايد با مشكلات و ناراحتي ها بجنگد . جنگي واقعي و در متن زندگي و نه در خيال و اوهام . اين برخورد ما انسان ها است كه ناراحتي را گوارا يا ناگوار مي سازد . اگر با آنها درافتاده بر آنها غلبه كنيم ، احساس عظمت ، نشاط و پيروزي خواهيم كرد و اگر در برابرشان منفعل شده ، ناراحتي را بر خود همواره كنيم ، در زير چرخ هايش له خواهيم شد و احساس شكست ، زبوني و ذلت ، در روحمان لانه خواهد كرد .
يكي از دانشمندان روانشناس مي گويد : « به جوانان بايد ياد داد كه براي رسيدن به هدف و منظور خود نبايد انتظار داشته باشند و در جاده ي كوبنده و صاف طي طريق كنند . كمتر كسي بدون برخورد با مشكلات سردكننده به جايي رسيده است . هرگاه ما در طرز صحيح با مشكلات روبرو شويم ، مشكلات نه تنها براي ما مانعي نخواهد بود ، بلكه به پيشرفت و ترقي ما كمك خواهند كرد . هيچ تمريني مفيدتر از تلاش براي غلبه بر مشكلات نيست » سختي و دشواري ، در برابر اراده ي سست ، بيشتر نمايان مي شود و بر عكس در برابر نبوغ و استقامت فرد با اراده محكوم به فنا و نابودي است . در انقلاب ها و تحولات تاريخي نيز ، اراده ها همواره نقش اساسي را بر عهده داشته اند . اعم از اراده فردي و جمعي . درست است كه بزرگترين عامل و محرك در ترقي و تكامل ملت ها و تمدن ها ، افكار قوي و آمال بلند بوده و خواهد بود ولي اين آمال و افكار عالي به دست اشخاص با اراده اي از قوه به فعل درآمده و جامه عمل و واقعيت پوشيده است.
علي(ع) از جمله بزرگترين شخصيت هايي است كه داراي همت و اراده والا و بسيار متعالي است.او در وصف خود مي فرمايد: « سوگند به خدا ، اگر تمام عرب به جنگ با من به پا خيزند ، هرگز در صحنه ي نبرد ، پشت به آنان نخواهم كرد . »

اراده چيست ؟

اراده ، قوه و نيرويي است وابسته به عقل ، بر خلاف تمايلات كه وابسته به طبيعت انسان مي باشد . ميل ، جاذبه اي است كه انسان را به سوي نيازهايش مي كشاند و هر اندازه كه شديدتر باشد ، اختيار از انسان بيشتر سلب مي شود ، مانند ميل به غذا ، چاي ، سيگار و … در اينجا انسان در اختيار نيرويي بيروني از خود است . هر قدر ميل ها در انسان شديدتر باشد ، آزادي او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالي كه اراده به عكس يك نيروي دروني است و موجب رها شدن از هر چيز خارجي كه قصد تملك و اسارت انسان را دارد . انسان با اراده خودش را از تأثير نيروهاي خارجي ، آزاد و مستقل مي كند . هر قدر اراده ، قويتر باشد ، دايره ي اختيار انسان وسيع تر ، هنگامي كه هوس ها و خواهش ها به انسان فشار مي آورد و عقل حكم خلافي صادر مي كند ، اين اراده است كه هوس ها را پس مي زند و به حكم عقل عمل مي كند ، اينجاست كه وقتي « عقده هاي هيجاني مثل غرائز جنسي ، ترس ، جاه طلبي رو به خلاصي مي روند و اين گونه غرايز آزاد شده تحت اطاعت و انقياد اراده درمي آيند نفس به تدريج قوي تر مي گردد . »
داشتن اراده به انسان قدرت مي دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محركات يا عقده ها قرار نمي گيرد و خود شخصا- راه صحيح را برمي گزيند . نقل شده كه روزي حضرت رسول (ص) از راهي در مدينه ديدند ، در حالي كه سنگي را به علامت وزنه برداري برمي داشتند و هر يك به ديگري افتخار مي كرد كه روزنه بزرگتري را برداشته است پيامبر اكرم ايستادند و فرمودند كه آيا دلتان مي خواهد كه من داور اين مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذيرفتند . فرمودند بسيار خوب ، اما احتياجي نيست كه سنگ برداريد . سنگ برنداشته من برايتان معيار مي دهم كه كدام يك از شما قوي تر هستيد .
فرمود : آن كسي كه نفسش او را ترغيب كند به سوي يك گناهي و ميل گناهي دو او باشد ولي در مقابل آن ميل گناه ايستادگي كند . او از همه قوي تر است .
البته اين داستان ، قدرت عضلات را نفي نمي كند ، و در جاي خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلاني قدرت اراده است. قدرت اراده اين است كه انسان در مقابل خواسته هاي نفسش ايستادگي و مقاومت بكند .
از نظر اسلام گناهكار ، داراي شخصيتي ضعيف ، زبون ، كم جنبه ، و ناتوان است ولي آن كس كه اطاعت خدا را برگزيده چون به منبع قدرت متكي است ، داراي قوت و استقامت فوق العاده اي مي باشد و اين قدرت فوق العاده است كه موجب مي گردد تا انسان در مسير گناه قدم نگذارد . « از علي (ع) پرسيدند چه كساني غيبت مي كنند و دلشان مي خواهد هميشه پشت سر مردم بدگويي كنند و از بدگويي ديگران لذت مي برند . علي (ع) فرمودند : آدم قوي آن كسي است كه در روح خودش احساس قدرت مي كند ، عارش مي آيد و ننگ مي داند كه غيبت كند » .

راههاي تقويت اراده

اراده نيرويي است كه به نسبت هاي متفاوت در انسان ها نهفته است . آدمي هم مي تواند از راه هاي مختلف اراده اش را قوت بخشد و هم مي تواند آن را ضعيف و ضايع كند . براي تقويت اين نيرو دو راه پيشنهاد شده است . گروهي گفته اند بايد جسم را ضعيف نگه داشت تا عقل و اراده قوت گيرد . اين روش مخالف فطرت بوده و اسلام آن را نمي پذيرد . اين روش ، آن مثل را تداعي مي كند كه فردي آرزوي قهرمان شدن داشت و در مسابقه ثبت نام كرد اما چون حريف را نيرومند ديد ، به ديگران متوسل گشت تا حريف را لاغر و روحيه اش را ضعيف كنند تا او از اين راه بدين وسيله او در ميدان رزم پيروز شده ، لقب قهرمان گيرد . غلبه بر ضعيف مهم نيست ، هنر آن است كه در مقابل حريف نيرومند ، خود را قوي كنيم و مردانه او را از ميدان بدر ببريم .
از نظر اسلام غرايز بايد در حد طبيعي خود باقي مانده ، انسان با قدرت عقل و اراده خود آنها را كنترل و مهار كند . البته چنين كار مهمي نياز به برنامه دارد . اولين مرحله براي رسيدن به اين حد از كنترل ، دارا بودن يك هدف يا مطلوب معين در زندگي است . هدف است كه اراده را تحريف مي كند و تمام غرايز آدمي را به هم مربوط مي سازد و دسته جمعي و با هماهنگي مخصوص رهبري مي كند . بدون هدف ، آدمي در هرج و مرج رواني و اثرات برخورد غرايز دروني اسير مي شود . داشتن هدف سبب مي شود كه شخصيت آدمي با استحكام كامل به سوي مقصد مخصوص رهسپار شود . هرقدر اهداف محدود باشد ، اراده نيز محدود مي شود و هر اندازه هدف ها و همت ها متعالي و بزرگ باشد ، اراده ها نيز متعالي تر و بلندتر خواهد بود .

« مردان بزرگ كه داراي سطح فكر وسيعي مي باشند هيچ گاه مأيوس نگرديده و به وضع فعلي خود نمي انديشند و براي پيشبرد هدف خويش در هر شرايطي كه باشند طرح و نقشه مي كشند …
موسي شباني بيش نبود و سال ها شباني مي كرد . آن روز كه براي مبارزه با فرعون مأمور شد ، ياور و پشتيباني نداشت ولي بر اثر لياقت ذاتي و ايستادگي خود با يك عصا اساس حكومت فرعون را برچيد . آيا اگر عصاي موسي در دست ما بود اين كار از ما برمي آمد ؟ همت و جديت و تدبير موسي مي خواهد تا با آن عصا بساط فرعون را به هم بريزد و اين كار از هركسي ساخته نيست . پيغمبر اكرم (ص) وقتي به رسالت مبعوث شد و شروع به تبليغ كرد يك كودك 8 ساله (حضرت امير (ع) و يك زن چهل ساله (حضرت خديجه) به او ايمان آوردند ؛ جز اين دو نفر كسي را نداشت عليرغم آن كه حضرت را بسيار اذيت كردند و كارشكني ها و مخالفت ها نمودند . اما پيامبر مأيوس نشد ، ايستادگي كرد و با قدرت روحي و اراده ي قوي رسالت را از « هيچ » به جايي رسانيد كه امروز نزديك به يك ميليارد نفر پيرو دارد .
هدف دار بودن در تربيت اراده از اهميت والايي برخوردار است بدان حد كه بعضي از روانشناسان معتقدند ، يكي از راه هاي تقويت اراده عرضه داشتن و الهام هدف جديدي است كه بتواند انقلاب بزرگي در روح شخص ايجاد كند تا نه تنها هيجان هاي عادي بلكه هيجان هاي ناروايي را كه به مسائل بيهوده مشغول شده بود ، برانگيخته شود و به سوي هدف جديد رهسپار شود و اين نكته اي كه معمولا- در تغيير حالات مذهبي انجام مي گيرد .
گفته شد آدمي در صورتي بااراده مي شود كه آن چه در ذهن دارد به مرحله تحقق برساند . از اين رو ايمان و اعتقادي كارساز است كه به مرحله عمل درآمده و تجسم عيني يافته باشد . به همين دليل است كه تقوا در اسلام عامل اساسي پرورش اراده است . اساسا- لفظ تقوا به معني كنترل است و نه پرهيز . آدم باتقوا يعني آدم باكنترل . آدمي كه داراي ترمز است و در زندگي حد و مرزي را همواره رعايت مي كند . انسان باتقوا در كشاكش نبرد ميان خواسته هاي نساني و حكم عقل ، دستور عقل را بر مي گزيند . به عنوان نمونه ، روزه گرفتن شاريطي دارد از جمله آدم روزه دار ، نبايد تا ساعت معيني بخورد يا بياشامد . در اين مرحله است كه درگيري هاي دروني آغاز مي شود . اگر مخالفت با خواهش ها به طور مستمر ادامه يابد ، اراده به تدريج قوت گرفته و شكوفا مي گردد .
از عوامل ديگر تقويت اراده ، مبارزه با عادتهاست . علي (ع) مي فرمايد : با غلبه كردن بر عادت ها مي توان به مقالات والا دست يافت . » البته نبايد فراموش كرد كه نبايد به همه عادت ها به يك چشم نگريست و عادت هايي كه ايجاد ركود نمي كنند ، جنبه منفي نخواهند داشت . چنانچه بسياري از صفات و فضايل آدمي از طريق عادت ايجاد مي شود . مثلا – هركس به طور طبيعي اندكي شجاعت دارد ، اما براي پيدا كردن يك حالت فوق العاده قوت قلب ، بايد آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرين كند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد . ولي عادات هايي كه به جاي تقويت عقل و اراده باعث اسارت آنها مي شوند ، از محدوده مالكيت انسان بر خودش مي كاهند ، راهي جز مبارزه نمي توان يافت . از جمله اين عادت ها مي توان ، اعتياد به مواد مخدر استفاده از نوع خاصي از غذا و … نام برد كه همه و همه جز اسارت ، ثمره ي ديگري ندارند . مبارزه كردن با همين عادت هاي به ظاهر جزيي ، تأثير بسزايي در تقويت اراده دارد . يكي از راه هاي مبارزه ترك دائمي مي باشد . هركس با كمي تأمل مقدار زيادي از اين عادت هاي زيانبار را در خود خواهد يافت و براي از ميان بردنش تنها احتياج به عزم راسخ و اراده قوي است . راه ديگر مبارزه با عادت ها ، واگذار نكردن كارهاي خود به ديگران است . تا حد ممكن كارهايي را كه به ما مربوط مي شود ، خود انجام دهيم . به عنوان نمونه وقتي سر سفره نشسته ايد و نياز به آب داريد ، به جاي آن كه به برادر ، خواهر يا مادر بگوييد آب برايم بياور ، خودتان بلند شويد . اگر نياز به پول داريد سعي كنيد از طريق انجام كارهايي كه در حد توانتان است آن مقدار پول را تهيه كنيد كه مزاحم و سربار ديگران نباشيد .
يكي از شاگردان امام درباره خصوصيت ايشان خاطره جالبي را نقل كرده اند : امام مقيد است تا آنجا كه امكان دارد كار خود را بر ديگري تحميل نكند ، كار خود را خودش انجام دهد . در نجف گاهي اتفاق مي افتاد كه امام روي پشت بام متوجه مي شد كه چراغ آشپزخانه يا دستشويي روشن مانده ، به خانم و ديگران را در پشت بام بودند دستور نمي داد كه بروند چراغ را خاموش كنند خود راه مي افتاد و سه طبقه را در تاريكي پايين مي آمد ، چراغ را خاموش مي كرد و بازمي گشت . گاهي قلم و يا كاغذ مي خواست كه در اتاق طبقه دوم منزل بود به هيچ كسي حتي فرزندانش دستور نمي داد كه براي او كاغذ و قلم بياورند . خودش برمي خاست از پله ها بالا مي رفت و يك ورق كاغذ و يك قلم برمي داشت و بازمي گشت .
.

اين خطر بزرگي براي انسان است كه خودش را قبول نداشته باشد . بلكه به عكس ما بايد باورمان بشود كه چيزي هستيم ، اگر اعتقاد پيدا كرديم كه مي توانيم هر كاري را انجام دهيم ، توانا مي شويم . به تعبير ديگر وقتي اين احساس پيدا شد ، در يك ملتي كه من خودم بايد هر چيز مي خواهم تهيه كنم ، ديگران به من نمي دهند . اين احساس اگر پيدا شد مغزها راه مي افتد ، خود باور توانايي ، و انسان را توانا مي كند . يكي از دانشمندان مي گويد :
« تا وقتي فكر مي كنيد كه نمي توانيد و داراي ظرفيت نيستيد ، احتمال موفقيت كم است ، اگر درخشان ترين شايستگي ها را داشته باشيد خاموشش مي كنيد . برعكس يك فردي كه از حيث هوش و قابليت متوسط است ولي به خودش اطمينان كامل دارد ، موفق خواهد شد . او موفق مي شود زيرا در ضمن تجسس و كوشش براي عملي ساختن انديشه هاي خود پس از مدتي كاوش ، سرچشمه هاي صفاتي را كه به آن نيازمند است پيدا مي كند و چون به پيشرفت خود اطمينان دارد ، عدم موفقيت ديگران در اركان اراده او تزلزلي ايجاد نمي كند ، به همين دليل با استفاده از تجربيات خود ، شروع به كار مي كند . يقين داشته باشيد كه اين شخص خيلي زودتر و بهتر از آنچه تصور مي كرديد كامياب مي شود .
براي اين كه جرأت پيدا كرده ، شك و ترديد را از خود دور سازيد ؛ صحبت هاي ديگران را با گوش و هوش بشنويد و به بسط و استقرار جرأت خود ادامه دهيد . به كساني كه داراي اين صفت گرانبها هستند بنگريد و تجزيه و تحليل كنيد . حتي در جستجوي آن ابتكاري جسورانه از خود نشان دهيد و كاري را در پيش گيريد كه اجراي تصميماتي را ايجاد كند و هنگامي كه به امتحان مي پردازيد اين تلقين را به ياد بياوريد : « من مي توانم و مي خواهم »
عامل مهم ديگر در تقويت اراده پي گيري در كارهاست . اگر با خود قرار مي گذاريد ، كاري را كه تمام مسايل پيرامون آن را سنجيده و به اثرات مثبتش در زندگي واقف شده ايد ، انجام دهيد به طور مستمر در راه تحققش تلاش كنيد . مثلا – اگر با خود عهد كرده ايد ، صبح ها نيم ساعت ورزش كنيد ، حتما – اين كار را انجام دهيد . توجه داشته باشيد كه رسيدن به هدف ها ، محتاج زمان است ، بنابراين يك ساعت و يا چند روز براي دست يابي به آنها كافي نخواهد بود . در اين راه تلاش و فعاليت مستمر ، مهم است .

منابع

1- به نقل از رسالت اخلاق در تكامل انسان ، صفحه 406 .
2- نهج البلاغه فيض ، صفحه 962 .
3- تعليم و تربيت ، استاد مطهري ، صفحه 197 .
4- همان ، صفحه 196 با تغيير .
5- انسان كامل ، صفحه 160 .
6- همان ، صفحه 164 .
7- روانشناسي و اخلاق ، صفحات 140 و 141 .
8- ولايت فقيه ، صفحات 185 و 186 .
9- روانشناسي و اخلاق ، صفحه 133 .
10- غررالحكم ، جلد 3 ، صفحه 229 .
11- سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام ، جلد يك ، صفحات 117 و 118 .
12- خط امام – كلام امام ، ج 2 ، ص 187 .
13- مجله سروش ، شماره 25 ، صفحه 8 .
14- رسالت اخلاق در تكامل انسان صفحات 212 و 213 .