مؤلفههای خداباوری سبك زندگی معنوی در آموزههای رضوی
اكبر رهنما (3)، فاطمه باغانی (4)
شناسایی و تحلیل ابعاد و مؤلفههای خداباوری سبك زندگی معنوی در آموزههای رضوی
چكیده:
معنویّت، قابلیت و گرایشی معنوی است كه افراد را به سوی معرفت، عشق، معنا، آرامش و تعالی سوق میدهد و خاستگاه آن، ژرفای وجود آدمی است. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و تحلیل ابعاد و مؤلفههای خداباوری سبك زندگی معنوی در آموزههای رضوی است. تحقیق از نوع بنیادی و به روش توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتواست. جامعه تحقیق، متنی و شامل روایتهای امام رضا (علیه السلام) در مسند الامام الرضا (علیه السلام) است كه به صورت هدفمند و براساس پرسشهای تحقیق، بُعد خداباوری معنویّت اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است. در كلیات و مبانی نظری از شیوه تحقیق اسنادی استفاده شده است.مهمترین یافتههای پژوهش حاكی از آن است كه بُعد توحیدی خداباوری سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) شامل مؤلفههای اهمیت توحید، پاداش موحّدان، گسترهی سخن از توحید، سرانجام عدم اعتقاد به توحید و دیدگاههای گوناگون و میزان حقّانیّت آنها با 22 مضمون روایت و هفت درصد میزان فراوانی، بُعد معرفتی شامل مؤلفههای اهمیت معرفت خدا، كمترین مرتبهی خداشناسی، موانع شناخت خدا و راههای شناخت خدا با 53 مضمون روایت و هیجده درصد میزان فراوانی، بُعد فعلهای الهی شامل مؤلفههای ابتلا، بدا، محو و اثبات، قضا و قدر و جبر و اختیار با 81 مضمون روایت و 27 درصد میزان فراوانی و بُعد اسمها و صفتهای الهی خداباوری سبك زندگی معنوی شامل مؤلفههای شناخت وصف الهی، چراییِ اسم داشتن خدا، صفتهای ثبوتیه و سلبیه در روایتهای امام رضا (علیه السلام) با 143 مضمون روایت و 48 درصد میزان فراوانی میباشد.
نتیجه آنكه بُعد اعتقادی سبك زندگی معنوی دربردارندهی مفهومهای درونی شدهای است كه در لایههای زیرین شناختی و انگیزشی قرار دارد و عهده دار نقش تعیین كنندهای در چگونگی رفتارهای انسان است. معنویت دینی، گرایشی آمیخته با جان و هستی انسان است كه وی را در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم به طور اعجابآوری پیش برده، برخوردار از حیات طیّبه میكند.
كلیدواژهها: خداباوری، معنویت اسلامی، آموزههای رضوی، سبك زندگی، توحیدی، معرفتی.
مقدمه
معنویت، نوعی احساس و گرایش ذاتی انسان نسبت به امور غیرمادّی مانند علم و دانایی، خیراخلاقی، جمال و زیبایی، تقدّس و پرستش است كه وجه تمایز انسان و سایر موجودات شمرده میشود. (5) مفهوم این واژه، چند بُعدی بوده، برجستهترین آنها شامل بُعد روحانی یا فرامادّی، عدم اهمیت به ارزشهای مادی، آرمان گرایی، دارا بودن معنا، هدف، سلامت و تقدّس در زندگی و اتّصال به منشأ ربوبی است.معنویّت دارای اقسام مختلفی از جمله معنویّت متحجّرانه، معنویّت دنیوی، معنویّت ستم پذیرانه و معنویّت اسلامی است. معنویّت متحجرانه، معنویّتی است كه با گریز از دنیا و دست كشیدن از موهبتهای دنیوی شكل میگیرد. معنویّت دنیوی، معنویتی برانگیخته از انگیزههای دنیوی است. دسته سوم، معنویت ستم پذیرانه است. ماركس دین را افیون ملتها دانسته است. این اظهارنظر ماركس، زیر تأثیر مسیحیت است. در این معنویّت، سرمایهدار، مردم را به استثمار میكشاند و دفاع از ارزشها در جهت منافع شخصی انجام میشود. چهارمین نوع معنویّت، معنویّت اسلامی است. این معنویّت، ابعاد طولی و عرضی دارد. معنویّت طولی، همان رابطه انسان با خداست و وقتی این معنویت در ساحتِ اقتصادی و فرهنگی ظاهر باشد، معنویّت عرضی است.
ضروری ترین، سهلترین و طبیعیترین پدیدهی انسانی، دستیابی به معنویّت است. معنویت، از منظر قرآن كریم، چنان با جان و هستی آدمی آمیخته است كه غفلت از آن و خدا فراموشی، به خود فراموشی گره خورده، انسان با نسیان، حق خود را از یاد برده، از دست میدهد. معنویت دینی، شور و جاذبهی قوی و در عین حال، منطقی و صحیح را در انسان به دنبال خواهد داشت تا در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم، به طور اعجابآوری پیش رود و از حیات طیّبه الهی برخوردار گردد.
«سبك زندگی» مفهومی بسیار مهم است كه اغلب برای بیان «روش زندگی مردم» به كار میرود و بازتاب دهندهی طیف كاملی از ارزشها، باورها و فعالیتهای اجتماعی است. میتوان گفت، سبك زندگی از الگوهای فرهنگی، رفتاری و عادتی شكل می گیرد كه افراد به طور روزمره آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود، به كار میگیرند. در جهان امروز، شكلگیری معنویتهای سكولار، عدم لزوم اعتقاد به خداوند و دین، شریعت گریزی و دوری از انجام تكلیفها و دستورهای الهی در اعمال و رفتار، انكار خداوند و دین ستیزی، تحقیق در موضوع معنویت دینی و ارائهی ابعاد و مؤلفههای آن را در آموزههای اسلامی ضروری میسازد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل ابعاد و مؤلفههای خداباوری سبك زندگی معنوی در آموزههای رضوی قصد دارد تا به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
1-مؤلفههای بُعد توحیدی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) كدام است؟
2-مؤلفههای بُعد معرفت الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) چیست؟
3-مؤلفههای بُعد فعلهای الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) چه میباشد؟
4-مؤلفههای بُعد اسمها و صفتهای الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) كدام است؟
پیشینهی پژوهش
برخی از دانشمندان علوم اسلامی در پژوهشهای خود، به موضوع معنویت دینی توجه كردهاند. علی اصغر الهامی نیا در كتاب معنویّت اسلامی به چیستی، چرایی و چگونگی معنویت اسلامی پرداخته است. محمدتقی مصباح یزدی در مقاله «اصول و مبانی معنویّت از منظر كتاب و سنت» اصول و مبانی معنویت را به شكل ویژه و در خصوص موضوع انقلاب اسلامی مطرح كرده است.روش پژوهش
تحقیق از نوع بنیادی و به روش توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتواست. جامعه تحقیق، متنی و شامل روایتهای امام رضا (علیه السلام) در مسند الامام الرضا (علیه السلام) است كه به صورت هدفمند و بر اساس هدفها و پرسشهای تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. در كلیات و مبانی نظری از شیوهی تحقیق اسنادی استفاده شده است.یافتههای تحقیق
بررسی پرسش نخست پژوهش
مؤلفههای بُعد توحیدی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) كدام است؟توحید، بنیادیترین اصل اعتقادی در اسلام میباشد كه دارای جنبههای نظری و عملی است. مطابق مفهوم توحید، خداوند، یكتا، دارای همه صفتهای كمالی، بی مانند، بری از تغییر و نیز خالق یگانه عالم و بی شریك است. اداره عالم به ارادهی او صورت میگیرد و دانش و توان فراگیرش بر همه عالم، محیط است؛ همه آفریدگان باید او را پرستش كنند. در روایتهای امام رضا (علیه السلام) بُعد توحیدی مقولهی خداشناسی شامل مؤلفههای اهمیت توحید، پاداش موحّدان، گسترهی سخن از توحید، سرانجام عدم اعتقاد به توحید و دیدگاههای گوناگون و میزان حقانیت آنها به شرح ذیل بیان گردیده است:
1- اهمیت توحید
توحید، اصل مهم اعتقادی و دارای جایگاه بسیار مهمی در زندگی انسان است تا آنجا كه نیمی از دین معرفی شده است. امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید: «التوحیدُ نصفُ الدین... » (6) همچنین نخستین پرسش پس از مرگ راجع به توحید است. امام رضا (علیه السلام) در این باره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل میكند كه ایشان به امام علی (علیه السلام) فرمود: «یا علیُّ إنَّ اولَ ما یُسئلُ عنه العبدُ بعدَ موته شَهادةُ أن لا إله إلا اللهُ... » (7)؛ ای علی! نخستین چیزی كه از بنده پس از مرگ پرسیده میشود شهادت است كه معبودی جز الله نیست.همچنین براساس روایتهای رضوی، توحید، كمال معرفت (8) و كمال توحید، نفی صفات از خداوند است. (9)
2- پاداش موحّدان
براساس آموزههای رضوی، پاداش معتقدان به یگانگی خداوند، بهشت است. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از پدرشان و او از پدرانش علی (علیه السلام) نقل میكنند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما جزاءُ مَن اَنعمَ اللهُ عزوجلّ علیه بالتوحیدِ إلا الجنَّةُ» (10)؛ جزای كسی كه خدای- عزّوجل- بر او اِنعام فرموده به توحید، چیزی نیست، مگر بهشت. همچنین پاداش موحدان را جواز شفاعت و موحّدانی را كه مرتكب گناه شدهاند، عدم خلود و خروج از آتش نوشته، میفرماید: «و مُذنبوا اهلِ التوحیدِ لا یخلدون فی النارِ و یخرُجونَ منها و الشفاعةُ جائزهٌ لَهُم» (11).3- عاقبت عدم اعتقاد به توحید
امام رضا (علیه السلام) جزای كسانی را كه به یگانگی خداوند اعتقاد ندارند، ورود به دوزخ بدون محاسبه آورده، میفرماید: «إنَّ اللهَ عزّوجلّ یُحاسبُ كلَّ خلقٍ إلا من اشرك بالله، فإنّهُ لا یُحاسَبُ یوم القیامةِ و یُؤمَرُ به الی النارِ» (12)؛ خداوند- عزوجل- همه خلق را محاسبه میكند، مگر كسی را كه به او شرك بورزد؛ پس او در روز قیامت محاسبه نمیشود و به ورود در دوزخ امر میگردد.4- گسترهی سخن از توحید
امام رضا (علیه السلام) با تأكید بر لزوم سخن گفتن در موضوع توحید تا حدّ شناخت مردم و بازایستادن از آنچه مردم آن را انكار نموده، نمیدانند، میفرماید: «قُل للعباسیّ یكُفَّ عن الكلامِ فی التوحیدِ و غیرِه و یُكِلم الناسَ بما یَعرِفونَ و یكُّفَ عما یُنكِرونَ و إذا سألوك عن التوحید فَقُل كما قال اللهُ عزّوجلّ: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (13)؛ به عباسی بگو تا از سخن گفتن در توحید و غیر آن بازایستد و با مردم به آنچه میشناسند، سخن گوید و از آنچه انكار میكنند و نمیدانند، بازایستد و چون تو را از توحید بپرسند، بگو، چنان كه خدای- عزّوجلّ- فرموده كه: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ *وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ».همچنین آن حضرت به كافر بودن قائلان به تشبیه خدا و بیزاری خود در دنیا و آخرت از ایشان اشاره كرده، میفرماید: «من قال بالتشبیه... فهو كافرٌ مشركٌ و نحنُ منه براء فی الدنیا و الآخره» (14)؛ و به مشرك بودن تشبیه كنندگان خدا به خلق تأكید میكند و میفرماید: «من شبَّهَ اللهَ بخلقِه فهو مشركٌ... » (15)؛ هر كس خداوند را به مخلوقش تشبیه كند، مشرك است.
آن حضرت با اشاره به اینكه مردم در توحید دارای سه شیوهی اثبات با تشبیه، نفی و اثبات بدون تشبیه هستند، به عدم جواز دیدگاه یكم و دوم اشاره میفرماید و روش درست را طریق سوم ذكر كرده، میفرماید: «إنَّ الناسَ فی التوحید ثلاثهٌ، فمذهب اثباتُ تشبیهه، لا یجوزُ، و مذهبُ النفی لا یجوزُ، فلا مَحیصَ عن المذهبِ الثالث إثباتٌ بلا تشبیهٍ» (16)؛ مردم در توحید، سه روش دارند: یكی شیوهی اثبات با تشبیه و دیگری، شیوهی نفی و سوم، شیوهی اثبات بدون تشبیه. پس روش اثبات با تشبیه روا نیست و شیوهی نفی نیز جایز نمیباشد و طریق درست در روش سوم است.
بررسی پرسش دوم پژوهش
مؤلفههای بُعد معرفت الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) چیست؟در معرفت خداوند متعال، دو نوع شناخت متصوّر است. نخست، شناخت حضوری كه بدون وساطت مفهومهای ذهنی، تحقق مییابد و دیگری، شناخت كلی و حصولی كه به وسیله مفهومهای عقلی حاصل میشود و مستقیم به ذات الهی تعلق نمیگیرد. در روایتهای امام رضا (علیه السلام) بُعدهای معرفتی مقوله خداشناسی شامل مؤلفههای اهمیت معرفت خدا، كمترین مرتبه خداشناسی، مانعهای شناخت خدا و راههای شناخت خدا به شرح ذیل بیان گردیده است:
1- اهمیت معرفت خدا
امام رضا (علیه السلام) شناخت خداوند را سرآغاز دین شناسانده، میفرماید: «اولُ الدیانةِ معرفتُه» (17). همچنین معرفت خدا را به عنوان رأس علم مطرح ساخته و در پاسخ به پرسش از اینكه رأس علم كدام است، میفرماید: «معرفةُ اللهِ حقَّ معرفتهِ» (18)؛ شناخت خداوند آن گونه كه باید او را شناخت. نیز در جای دیگر، نخستین عبادت خدا را شناخت پروردگار ذكر كرده، میفرماید: «اول عبادة الله تعالی معرفته. » (19)در مسند الامام الرضا (علیه السلام) در حدیث قدسی با اشاره به اینكه لا اله الا الله قلعهی خداوند است و هر كه وارد قلعهی خدا شود، از عذاب خدا مصون است، میفرماید: «إنّی انا اللهُ لا إله إلا انا وحدی، عبادی فاعبُدونی ولیعلَم مَن لَقینی منكم بشهادةِ أن لا إلاه إلا الله مُخلصاً بها فانّه دخل حِصنی و من دخل حِصنی امِنَ من عذابی» (20)؛ من آن خدایی هستم كه جز من معبودی نیست. ای بندگان من! مرا بپرستید، و همگان بدانند كه هر كس مرا در حالی ملاقات كند كه به كلمه «لا اله الا الله» از روی اخلاص گواهی دهد، به دژ استوار من داخل شده است و هر كس كه به دژ من وارد شود، از عذابم ایمن خواهد بود.
همچنین با تأكید بر نوشته بودن لا اله الا الله در عرش الهی، به حضرت آدم (علیه السلام) در آن هنگام كه خداوند یاد او را با دستور به فرشتگان بر سجده كردن بر وی و فرمان به وارد شدنش به بهشت، بزرگ داشت، اشاره میفرماید كه با خودش گفت: آیا خدا بشری را برتر از من خلق كرده است؟ پس خداوند-عزّوجل- كه از راز دل او آگاه بود، به او ندا داد كه ای آدم، سرت را بالا بیاور و به پایههای عرش من نگاه كن. سپس میفرماید: «... فنظَر إلی ساقِ العرشِ فوجد علیه مكتوباً: لا إله إلا الله... » (21)؛ پس به ستونهای عرش نگریست، پس در آن مكتوبی حك شده یافت كه خدایی جز الله نیست...
2- كمترین مرتبهی خداشناسی
از منظر ابوالحسن (علیه السلام) نازلترین مرتبهی خداشناسی شامل اعتقاد به یكتایی خدا، بی مانندی خدا، قدیم بودن خدا، ازلی بودن خدا، نبودن هیچ چیز مانند خداست، آنجا كه میفرماید: «سئلتُه عن أدنی المعرفةِ، قال: الإقرارُ بأنّه لا إله غیرُه و لا شبیهَ له و لا نظیرَ له و إنّه مثبتٌ قدیمٌ، موجودٌ غیر فقیدٍ و أنّه لیسَ كمثلهِ شیءٌ» (22)؛ نازلترین مرتبه در خداشناسی، این است كه اقرار كنی خدایی غیر آن نیست و مانندی ندارد و قدیم و ازلی است و انقطاع و زوال در وجود مقدس آن راه ندارد. خدا همواره موجود است و نابودی برای آن نیست و مانند او چیزی وجود ندارد.3- مانعهای شناخت خدا
امام رضا (علیه السلام) كثرت گناهان و معصیت كاری و اهل گناه و فساد بودن را به عنوان عامل بازدارنده و حجاب خداوند از خلق ذكر كرده و این در حالی است كه تمام اعمال در شب و روز از خداوند پنهان نیست. آن حضرت در این باره میفرماید: «... إنَّ الاحتجابَ عن الخلقِ لِكَثرةِ ذُنوبِهم، فأمّا هو فلا یَخفی علیه خافیة فی آناءِ اللیلِ و النهار... » (23)؛ پوشیده بودن از خلق، به سبب كثرت گناهان آنان است، ولی او در هیچ لحظهای از شب و روز، چیزی بر او پوشیده نیست.4- راههای شناخت خدا
امام رضا (علیه السلام) یكی از راههای شناخت خداوند را از طریق شناخت خویش ذكر كرده، میفرماید: «إنّی لمّا نظرتُ إلی جسَدی و لم یُمْكِنّی فیه زیادةٌ و لا نُقصانٌ فی العرض و الطّول و دفَعِ المكارهِ عَنه و جرّ المنفعةِ إلیهِ عَلمتُ أنّ لهذا البُنیانِ بانیاً فَأقررتُ به» (24)؛ من چون به بدن خود، نظر افكندم و امكان كم و زیاد كردن در آن و نیز دفع زیانها و جلب سودها را برای خویش در آنها نیافتم، دانستم كه این بنیاد و ساختمان را سازندهای است و بدین سان به وجودش اقرار كردم.از دیگر راههای شناخت خدا، شناخت عناصر آفرینش است. امام رضا (علیه السلام) در این باره میفرماید: «مع ما أری من دورانِ الفلكِ بقدرته و إنشاءِ السحابِ و تصریفِ الریاحِ و مجری الشمس و القمر و النجوم و غیرذلك من الآیاتِ العجیباتِ المبیّناتِ عَلمِتُ أنَّ لهذا مُقدِّراً و مُنِشاً» (25)؛ علاوه بر اینكه میبینم گردش افلاك به قدرت او و پیدایش ابرها و حركت بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و غیر آن از نشانههای شگفت آور و در عین حال، روشن است، دانستم كه برای همهی اینها گرداننده و پدید آورندهای وجود دارد.
امام هشتم شیعیان (علیه السلام) وجود تنوع را در موجودات، طریقی برای شناخت قدرت خداوند ذكر كرده است. یكی از اصحاب دربارهی علت وجود گوناگونی در موجودات میپرسد: «یابنَ رَسولِ اللهِ لِمَ خلَقَ اللهُ عزّوجلّ الخَلقَ عَلی أَنواع شَتّی و لَم یخلُقُه نَوعاً واحِداً؟» چرا خدا مخلوقات را به صورتهای مختلف آفرید و به یك صورت خلق نكرد؟ و امام رضا (علیه السلام) پاسخ میدهد: «لِئَلا یَقَعَ فی الاوهامِ انّهُ عاجِزٌ، فَلا تَقعُ صورةُ فی وَهمِ مُلحد إلا وقَد خَلَقَ اللهُ عزوجل عَلَیها خَلقاً، و لا یَقولُ قائِلٌ: هل یقَدِرُ اللهُ عزوجل عَلی أن یَخلُقَ علی صُورَةِ كَذا و كَذا إلا وَجَدَ ذلكَ فی خَلقِهِ- تَبارك و تعالی- فیَعلَمُ بالنَّظرِ الی انواعِ خَلقهِ أنَّهُ علی كلِّ شیءٍ قَدیرُ» (26)؛ تا مردم خیال نكنند خدا عاجز است و قدرت ندارد مخلوقات خود را به صورتهای گوناگون بیافریند و ملحدان و كافران مردم را در شك و وهم گرفتار نكنند. از این رو، مردم با دیدن مخلوقات پروردگار می فهمند، خدا بر هر چیزی قادر و تواناست.
همچنین آن حضرت توجه به نشانههای خداوند را به عنوان راهی برای شناخت قدرت الهی ذكر كرده، می فرماید: «... المستشهد آیاته علی قدرته... » (27).
بررسی پرسش سوم پژوهش
مؤلفههای بُعد فعلهای الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) چیست؟فاعل حقیقی در همهی فعلها خداست و هر فعلی كه در عالم هستی تحقق یابد، با حذف جنبههای نقص از آن و منزّه نمودنش از آلودگیهای ماده و قوّه امكان، و به طور كلی تمام جهات عدمی، فعل خداوند سبحان میباشد. (28) برخی فعلهای خداوند سبحان در قسمتهای گوناگون خلقت و به پاداری آن است كه همان تصدّی لوازم آفرینش و شئون متنوع آن میباشد. در روایتهای امام رضا (علیه السلام) ابعاد فعلهای الهی در مقوله خداشناسی شامل مؤلفههای ابتلا، بدا، محو و اثبات، قضا و قدر و جبر و اختیار به شرح ذیل بیان گردیده است:
1- ابتلا
ابتلا، آزمودن امری است تا از ویژگیهای آن آگاهی یابیم یا به گونهای كه مورد آزمایش واقع شده، نهان خویش را نمایان سازد. در حقیقت، در امتحان تقلب و تحول و آشكار شدن درون وجود دارد. امام رضا (علیه السلام) به آزمایش شدن انسانها توسط خداوند و موفق شدن تعداد محدودی از آنها به ابتلای الهی اشاره نموده، میفرماید: «واللهِ لا یَكونُ الذِی تَمُدّونَ الیه اعناقَكم حتی تُمَیّزونَ و تُمحَّصونَ ثُمَّ یَذهَبُ و لا یَبقی من كلِّ عَشَرةٍ منكُم إلا الاندَر» (29)؛ آنچه گردنهای شما بدان كشیده شده ( از آمدن مهدی (علیه السلام) و ظهور دولت حقّه) نخواهد بود تا اینكه جدا كرده، آزمایش شوید، و از شما (در عقیدهی حق) پابرجا نماند، جز اندكی.2- بدا
بدا به معنای آشكار شدن است. بدا از ناحیه خداوند، پدیدار ساختن امری است برای مردم كه در گذشته برایشان پنهان بوده؛ این امر را خداوند از ازل میدانسته و از همان آغاز به همین شكل جدید كه پدیدار گشته، مقدّر داشته است، ولی به جهت مصلحتی كه مقام تكلیف آن را ایجاب میكرده، برای مدتی آن را از مردم مخفی داشته و سپس در موقع خود، آشكار ساخته است. امام رضا (علیه السلام) با تأكید بر بدا از سوی خداوند، اقرار به آن را توسط همهی پیامبران اظهار داشته، میفرماید: «ما بَعَثَ اللهُ نبیّاً قَطُّ إلا بتَحریمِ الخَمْرِ و انْ یُقرَّ لِلهِ بالبَداءِ» (30)؛ هرگز خدا پیغمبری مبعوث نفرمود، مگر با حكم حرمت شراب و اقرار به بدا برای خدا.3- محو و اثبات
خداوند دارای علم مكنون است كه جز خودش كسی آن را نمیداند و بدا نشئت گرفته از آن علم است. همچنین خداوند علمی دارد كه به فرشتگان و پیامبران آموخته، ما نیز بدان آگاه هستیم، و آن علمی است كه بدا بدان تعلق میگیرد و لوح محو و اثبات است. امام رضا (علیه السلام) در بیان اهمیت محو و ثبات با سند خویش، میفرماید: «لَولا آیةٌ فی كِتابِ الله حدَّثناكم بِما یَكُونُ الی ان تَقُومَ الساعةُ، یَمحُوُ اللهُ ما یشاءُ و یُثبِتُ و عِنَدهُ اُمّ الكتابِ» (31)؛ اگر یك آیه در كتاب خدا نبود، ما به شما خبر میدادیم كه تا روز رستاخیز چه خواهد شد، و آیه این است: خدا آنچه را كه بخواهد، از میان میبرد، و هرچه را بخواهد، میگذارد و نزد او، امّ الكتاب است.4- قضا و قدر
«قدر» به معنای حدّ و اندازه و مقدار شیء است. برای واژهی «قضا» نیز معانی گوناگونی گفته شده است، كه در این میان میتوان به حكم، قطعیت و فیصله دادن اشاره كرد. منظور از تقدیر الهی، این است كه خداوند برای هر پدیدهای، اندازه و حدود كمّی و كیفی و زمانی و مكانی خاصی قرار داده كه زیر تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق مییابد و پیش از مرحلهی نهایی، دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب میشود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط و سقوط آن در یكی از مرحلهها تغییر مییابد و این تغییر، تغییری در تقدیر به شمار میرود. مراد از قضای الهی، این است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یك پدیده، آن را به مرحلهی نهایی و حتمی میرساند. این مرحله، دفعی و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرایط و نیز حتمی و نهایی و غیرقابل تغییر است.امام رضا (علیه السلام) با اشاره به اندازهگیری اشیا در قدر و امضای تقدیر و بازگشت ناپذیری آن در قضا در پاسخ به پرسش یونس بن عبدالرحمن در معنای قدر میفرماید: «... تقدیر الشیء من طوله و عرضه». (32) اندازهگیری و تعیین حدود عرض و طول. او همچنین در پاسخ به پرسش وی در معنای قضا میفرماید: «... إذا قَضاهُ اَمضاهُ فذلكَ الذی لا مرَدّ لَهُ» (33). قضا، حكم كردن امری است و بنابراین، قابل تخلف نیست.
همچنین با اشاره به تحقق فرایض، فضایل و معاصی با امر و رضا و قضا و تقدیر و مشیت و علم الهی می فرماید: «الاعمالُ عَلی ثَلاثَةِ احوالٍ: فرائِضُ و فضائِلُ و مَعاصی، و اما الفَرائضُ فبأمرالله عزّوجلّ و بِرِضاءِ اللهِ و قضاء اللهِ و تَقدیرِه و مَشیِّتهِ و عِلمه، و اما الفضائِلُ فَلیسَت بامرِ الله و لكن بِرضاءِ الله و بقَضاء اللهِ و بِقَدر الله و بِمشیَّتهِ و بعلمهِ، و أمّا المعاصی فَلیَسَت بامرِاللهِ و لكن بقَضاءالله و بقَدر الله و بمشیَّتهِ و بعلمه، ثمّ یُعاقِبُ علیها» (34)؛ اعمال سه قسماند: فرایض، فضایل و معاصی. اما فرایض به امر پروردگار و به رضایت و مشیت و علم و قضای او انجام میگیرد؛ و اما فضایل، به امر خداوند نیست، و لیكن رضایت و قضا و قدر و مشیت و علم او در انجام آن دخالت دارد؛ و اما معاصی، امر خداوند در آن دخالت ندارد، ولیكن قضا و قدر و مشیت و علم در آن نافذ است و سپس خداوند بندگان خود را در معاصی مورد عقاب قرار میدهد.
امام رضا (علیه السلام) با اشاره به مقدّر بودن فعلهای بندگان در پاسخ به پرسش حمدان مینویسد: «افعال العباد مقدّرة فی علم الله قَبلَ خلَقِ العبادِ بالفَی عامٍ» (35)؛ فعلهای بندگان مقدّرند در علم پروردگار متعال، پیش از دو هزار سال از آفریدن مردم.
همچنین آن حضرت فرمود: «... و إنّ الله عزّوجلّ قدَّرَ المَقادیرَ، و دبَّرَ التّدابیرَ قبلَ أن یَخلُقَ آدمَ بالفَیْ عامٍ». (36). نیز فرمود: «... و أفعالُ العِبادِ مخلوقهٌ فقُلتُ لهُ: یابنَ رسولِ الله و ما مَعنی مَخلوقهٌ قال: مُقدَّرةٌ» (37).
امام هشتم شیعیان (علیه السلام) به معنا نداشتن ثواب و عقاب، عدم لزوم امر و نهی، عبث بودن وعد و وعید، عدم سرزنش گناهكار، عدم ستایش نیكوكار، روا بودن سرزنش نیكوكار و روا بودن احسان به گناهكار در بیان دلایل حتمی بودن قضا و قدر اشاره كرده، میفرماید: «أخبِرنی عَن خُروجِنا إلی اهلِ الشّامِ ابقَضاءٍ من اللهِ تعالی و قدَره؟ فقالَ لهُ امیرُالمؤمنین (علیه السلام): اجلَ یا شیخُ فوَ اللهِ ما علوتُم تلعةً و لا هبَطتُم بَطنَ وادٍ الا بقضاءٍ من اللهِ و قَدرهِ. فقالَ الشیخُ: عندَاللهِ احتَسبُ عَنائی یا امیرالمؤمنین. فقال (علیه السلام): مهلاً یا شیخُ لعلَّكَ تَظُنَّ قَضاءً حَتماً و قَدراً لازماً لو كانَ كذلكَ لبَطَلَ الثوابُ والعِقابُ و الامرُ و النهیُ و الزّجرُ، واسقط مَعنَی الوَعدِ و الوَعیدِ و لم تَكُن علَی المُسیءِ لائمةُ و لا لِمُحسنٍ محمدةُ و لكانَ المُحسِنُ اولی باللائمَةِ من المُذنبِ، و المُذنبُ اولی بالاحسانِ مِنَ المُحسن» (38).
آن حضرت با تأكید بر لزوم رضا بودن به قضای الهی، ایمان به تقدیر خداوند، و وجود خیر برای مؤمن در قضای پروردگار میفرماید: «قال اللهُ جَلّ جَلالُه: منْ لم یرْضَ بِقَضائی و لم یُؤمن بقَدَری، فَلْیَلتَمِسْ إلهاً غیَری، و قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): فی كُلّ قضَاءِ اللهِ عزوجلّ خِیَرةٌ للمؤمنِ» (39)؛ هر كس به قضای من راضی نباشد و به «قدر» من ایمان نیاورد، باید خدایی غیر از من برای خود بیابد. و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در هر قضای پروردگار برای مؤمن، خیری هست.
همچنین در بیان عدم اتهام در قضای الهی آمده است: «وَ یَنبَغی لِمَنْ عقَلَ عنِ اللهِ أنْ لا یسْتَبطیَ الله فی رِزْقِه و لا یتَّهِمَهُ فی قَضائهِ... » (40)؛ و با اظهار تعجب از محزون شدن كسی كه به تقدیر الهی یقین دارد، فرمود: «و عَجِبتُ لِمَن ایقَنَ بالقَدَرِ كَیفَ یَحزُنَ... » (41).
5- جبر و اختیار
جبر در لغت به معنای اصلاح چیزی به نوعی از قهر و غلبه و بستن و جبران كردن در مقابل شكستن است؛ و اختیار در مقابل جبر و به مفهوم انجام دادن كاری از روی اراده و قصد است. امام هشتم (علیه السلام) در بیان معنای جبر و اختیار و الامر بین الامرین میفرماید: «مَن زَعَم أنَّ اللهَ یَفعَلُ أفعَالَنا ثُمَّ یُعذِّبنَا عَلیهَا فقدْ قالَ بالجَبرِ و مَنْ زَعَمَ أنّ اللهَ عزَوجلَّ فَوّضَ امرَالخَلقِ و الرّزْقِ إلی حُجَجِهِ (علیهم السلام) فَقَد قالَ بالتَفویضِ، و القَائِلُ بالجَبرِ كافرٌ والقائِل بالتَّفویضِ مُشرِكٌ» (42)؛ هر كس گمان برد كه خداوند، فاعل كارهای انسانهاست و پس از آن هم آنان را براساس این فعلها عذاب میكند، به جبر گراییده است. نیز هر كس گمان كند كه خدا امور مردم و روزی ایشان را به حجتهای خود واگذاشته، به تفویض معتقد شده است، با آنكه جبرگرایان، كافر و معتقدان به تفویض، مشركاند. پرسشگر از حضرت رضا (علیه السلام) پرسید: پس «امر بین الامرین» چیست؟حضرت (علیه السلام) پاسخ داد: «وُجُودُ السبیلِ إلی اتیانِ ما اُمِرُوا بهِ، و ترَكِ ما نُهوا عَنهُ»؛ راهی است كه خداوند در اختیار آدمیان نهاده تا در آن مسیر، اوامر او را به جا آورند و نواهی او را ترك كنند.دوباره به حضرت رضا (علیه السلام) عرض شد: آیا خدای والا در خصوص كارهای آدمیان، ارادهای دارد؟ حضرت (علیه السلام) پاسخ داد: «فأمّا الطاعاتُ فإرادةُ اللهِ و مَشیِّتَهُ فیها، الامرُ بها و الرِّضا لَها و المُعاوَنةَ عَلَیها، و إرادتُه و مَشیّتُه فی المَعاصِی؛ النهی عنَها و السّخَط لها و الخِذلان علیها»؛ هنگامی كه مردم خداوند را اطاعت میكنند، در حقیقت، اراده و مشیت خداوند در آن افعال، همان امر خداوند به طاعت و رضایت او به فعل آن و یاری خداوند بر انجام دادن آن است، اما هنگامی كه انسانها مرتكب گناه میشوند، اراده و مشیت الهی در گناهان، همان نهی از عصیان و خشم بر گناهان و خوارساختن گناهكاران هنگام گناه كردن است.
پرسشگر در ادامه از حضرت رضا (علیه السلام) پرسید: قضای الهی در این میان چه نقشی دارد؟ حضرت (علیه السلام) در پاسخ وی فرمود: «نَعم، ما مِن فِعلٍ یَفعَلهُ العِبادُ من خیرٍ أو شرّ إلا و للهِ فیه قَضاءٌ»؛ هیچ یك از فعلهای نیك و بد بندگان از دایرهی قضای خداوند، بیرون نیست و قضای الهی در آن نقش دارد.
از ایشان سؤال شد: منظور از قضا چیست؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: «الحُكم علَیِهم بِما یَستَحقِّونَه علَی افعالِهم مِنَ الثّوابِ و العِقابِ فی الدنیا و الاخرةِ»؛ همان حكم بر بندگان است، به گونهای كه نسبت به كارهای نیك و بدشان در دنیا و آخرت، مستحقّ پاداش و عقاب خداوندند.
امام رضا (علیه السلام) در بیان شرایط لازم برای انجام فعلهای اختیاری توسط بشر، به مواردی همچون نداشتن مانع، سالم بودن بدن، سالم بودن اعضا و رسیدن سبب از سوی خداوند اشاره نموده، می فرماید: «سُئلت... عنِ الاستِطاعةِ فقالَ: یستَطیعُ العبدُ بعدَ اربَعِ خِصالٍ: ان یَكُونَ مُخلَّی السَّرْبِ، صَحیحَ الجسِْمِ، سَلیمَ الجوارح، لهُ سَبَبٌ واردٌ مِنَ اللهِ، قال: قُلتُ: جُعلتُ فِداكَ فسّرْلی هذا قال: ان یكونَ العبدُ مُخلّی السّرْب، صحیحَ الجسمِ، سَلِیمَ الجَوارحِ... » (43).
آن حضرت در بیان تفویض امور دین به پیامبر و مخصوص بودن خلقت و رازقیّت به خداوند میفرماید: «قلت للرضا (علیه السلام): ما تقولُ فی التّفویض؟ فقال: إنّ الله تباركَ و تعالی فوّضَ إلی نبیّه (صلی الله علیه و آله و سلم) امرَ دینه فقال: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فأمّا الخلقُ و الرزقُ فلا، ثمّ قال (علیه السلام): إن الله عزّوجلّ یقولُ: «اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ». و هو یقول: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ» (44).
امام رضا (علیه السلام) با بیان عدم اعتقاد به جبر و تفویض میفرماید: «و لا نَقولُ بالجبرِ و التفویض» (45). همچنین با بیان عزیزتر بودن خدا از تفویض امور به مردم و عادلتر بودن خدا از اجبار مردم به معاصی میفرماید: «سألتُه فقُلتُ: الله فوَّضَ الامرِ إلی العِبادِ؟ قال: الله اعزُّ منْ ذلك. قُلتُ: فَجَبرَهُم علی المَعاصی؟ قال: اللهُ اعدَلُ و احكَمُ مِنْ ذلك. ثمَّ قال: قالَ الله: یابنَ آدمَ أنا اَولی بحَسَناتِكَ مِنكَ، وَ انتَ أولی بِسیِئاتِكَ مِنّی عَمِلتَ المَعاصی بقُوَّتی التی جَعلْتُها فیِكَ» (46).
امام رضا (علیه السلام) با تأكید بر عدم اطاعت و معصیت خدا با غلبه (جبر) و عدم واگذاردن مردم ( اختیار محض) میفرماید: «ألا اُعطیكم فی هذا اصلاً لا تختَلفونَ فیهِ و لا تُخاصمونَ علیه احداً إلا كسَرتُموه؟ قُلنا: إنْ رأیتَ ذلك فقال: إنَّ الله عزّوجلّ لم یُطَع و لَم یُعصَ بغَلَبةٍ و لم یُهمَل العبادُ فی مُلكهِ، هو المالكُ لِما ملكهُم و القادرُ علی ما اقدرَهم علیه. فإنِ ائتمَر العبادُ بطاعتهِ لم یكُن اللهُ عنها صادّاً و لا منها مانعاً وان ائتمَروا بمعصیتِهِ فشاءَ ان یحولَ بینَهُم و بینَ ذلكَ فعلَ و ان لم یَحُل و فَعَلوهُ فَلیَسَ هوَ الذی ادخَلَهُم فیه، ثمّ قال (علیه السلام): من یَضبِط حُدودَ هذا الكَلام فَقَد خَصَم من خَالَفه» (47).
آن حضرت با تأكید بر زكات ندادن به شخص جبری و نپذیرفتن گواهی او میفرماید: «مَن قالَ بالجَبرِ فلا تُعطُوه منَالزكاة و لا تقَبلوا لهُ شهادةً... » (48). همچنین با تأكید بر لزوم نخوردن از قربانی معتقد به جبر، ندادن زكات به او، نماز نخواندن پشت سر وی و قبول نكردن شهادتش، میفرماید: «... مَن زعَمَ أنّ الله یُجبرُ عبادَةُ علی المَعاصی او یُكلّفهم ما لا یُطیقونَ، فلا تأكُلوا ذَبیحتَه و لا تقبَلوا شهادتَه و لا تُصلّوا وراءَه و لا تُعطُوهُ مِنَ الزكاة شَیئاً» (49). نیز با اشاره به كافر بودن قائل به جبر میفرماید: «مَنْ قالَ بالتَشبیهِ و الجَبرِ فَهُوَ كافرٌ مشرِكٌ و نحنُ منهُ براءٌ فی الدنیا و الاخرة» (50). امام رضا (علیه السلام) شرك را از نتیجههای اعتقاد به تفویض و كفر را از نتایج اعتقاد به جبر دانسته، میفرماید: «... و القائلُ بالجبرِ كافرٌ و القائلُ بالتفویضِ مشركٌ» (51).
ایشان با تصریح بر مكلّف بودن هر كس به اندازهی وسعش و عدم تكلیف بیش از طاقت و مسئول بودن هر كس بر كار خود و نیز عدم بر دوش كشیدن گناه دیگران میفرماید: «إنّ الله تبارك و تعالی لا یُكلف نفساً إلا وُسعها، و لا یحمِلها فوقَ طاقتها و لا تكسب كلُّ نفسٍ إلا علیها و لا تزِرُ وازرةٌ وزرَ اخری» (52).
آن حضرت با اشاره به عادلتر بودن خدا از مكلف كردن مردم به آنچه قدرت آن را ندارند و ناتوانی مردم بر انجام آنچه ارادهی آن را دارند، میفرماید: «سألهُ رجلٌ ایُكلّفُ الله العِبادَ ما لایُطیقونَ؟ فقالَ: هُو اعدَلُ من ذلك، قال: افیقدِرونَ علی كلّ ما ارادوهُ، قال: هم اعجَز من ذلِك» (53).
بررسی پرسش چهارم پژوهش
مؤلفههای بُعد اسمها و صفتهای الهی سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) كدام است؟از آنجا كه سنخ وجودی خداوند با انسانها متفاوت است و او واجب الوجود و ما ممكن الوجودیم، شناخت حقیقی ذات خداوند برای موجودات امكانی ممكن نیست، اما صفات و اسمای الهی كه معرّف آن ذات هستند، تا حدّی ما را به واقعیت وجودی خداوند، آشنا میكند؛ بنابراین، اگرچه شناخت ذات خداوند برای ما انسانها قابل درك نخواهد بود، دقت و تعمق در صفتهای او میتواند شناخت بهتری نسبت به خداوند به ما بدهد. صفتهای جمال خداوند، صفتهاییاند كه نشان دهندهی كمال وجودی خداوندند، مانند علم، قدرت، حیات، اختیار و نظایر آن؛ و صفتهای جلال نیز صفت هاییاند كه خدا اجل و برتر از آن است كه به آنها وصف شود، زیرا اینها نشانهی نقص و كاستی، و عجز و ناتوانی موصوف است، و خدای متعال، غنیّ مطلق و منزه از هر نقص و عیب است. جسمانیت، داشتن مكان، قرار گرفتن در زمان، تركیب و امثال آن، از جمله این گونه صفتها است. گاه از این دو نوع صفات، به ثبوتی و سلبی نیز تعبیر میشود، كه مقصود از هر دو یك چیز است. در روایتهای امام رضا (علیه السلام) ابعاد اسماء و صفات الهی در مقولهی خداشناسی شامل مؤلفههای شناخت وصف الهی، نخستین اسم خدا، اسم اعظم خداوند، چرایی اسم داشتن خدا، دلالت حروف هجا بر اسمها و صفتهای الهی و صفتهای ثبوتیه و سلبیه به شرح ذیل بیان گردیده است:
1- شناخت وصف الهی
بر اساس روایتهای امام رضا (علیه السلام) وصف خدا به آن چیزی باید باشد كه خداوند، خود را بدان توصیف كرده است. آن حضرت در این باره میفرماید: «إلهی لا أصِفُك إلا بما وصفتَ به نفسك... » (54)؛ پروردگارم تو را وصف نمیكنم، مگر به آنچه خود را به آن وصف كردهای.آن حضرت، نتیجه درست وصف نكردن خداوند را افترای بزرگ بر او دانسته، میفرماید: «... یا اباالعباسِ مَن وَصَف الله بخلافِ ما وَصفَ بهِ نَفسَهُ فَقد اعَظمَ الفِریةَ علی اللهِ... » (55).
امام رضا (علیه السلام) حقّ معرفت الهی را اعتقاد به بیمثالی و بینظیری، آفرینندگی، یگانگی، خالقیّت، قدرت، اول بودن، آخر بودن، ظاهر بودن، باطن بودن، بی همبازی معرفی نموده، میفرماید: «قال و ما حَقُّ مَعرفَتهِ، قال: أنْ تعرفَه بلا مِثالٍ و لا شبیهٍ، و تعرِفَه إلهاً، واحداً، خالِقاً، قادِراً، اوّلاً و آخراً، ظاهراً و باطناً لا كُفْوَلَهُ و لا مِثلَ و ذلك مَعرِفةُ اللهِ حقّ مَعرِفَتهِ» (56). همچنین به عدم تشبیه خداوند، بیمانندی و متعالی بودن او از صفتهای نسبت داده شده توسط مشبّهه اشاره میفرماید. (57)
امام هشتم (علیه السلام) با تأكید بر عدم ادراك خدا با حواس ظاهری میفرماید: «ویْلَكَ لَما عجزَتْ حَواسّكَ عن إدْراكِه انْكَرتَ رُبوبیّتَهُ؟ و نحنُ إذا عجزَتْ حَواسّنا عن إدْراكِه ایْقَنا انّهُ ربّنا بِخلافِ شیءٍ منَ الاشیاء». (58) وای بر تو! اكنون كه حواس ظاهریات از درك وجود پروردگار، ناتوان است، وجود مبدأ متعال را انكار میكنی؟ ما هرگاه از نظر ظاهر نتوانیم وجود او را درك كنیم، یقین میكنیم كه او خداوند ماست و برخلاف همهی چیزها میباشد.
پیشوای هشتم شیعیان با اشاره به اینكه عدم شناخت جهت وصف خداوند توسط بشر است، میفرماید: «... سُبحانكَ ما عرَفُوكَ و لا وَحَّدوُكَ، فَمِنْ أَجلِ ذلِكَ وصفُوكَ» (59). نیز پرسش از كیفیت و مكان خدا را از محدودیتها ذكر كرده، میفرماید: «ویْلَكَ إنَّ الذی ذهَبْتَ إلیه غَلطٌ هُوَ ایَّنَ الاینَ بِلا أَینٍ و كَیَّف الكَیف بِلا كَیفٍ فَلا یُعرفُ بالكَیفوفیّةِ و لا بِأینونیَّة... » (60). نیز با اشاره به عدم درك خداوند با حواس ظاهری به عدم مقایسه خداوند با چیز دیگری تأكید ورزیده، میفرماید: «... و لا یُدرَكُ بحاسّةٍ و لایُقاس بشیء» (61).
امام رضا (علیه السلام) انحراف و گمراهی را از عواقب توصیف نادرست خداوند معرفی نموده، میفرماید: «إنَّهُ من یَصِفُ ربَّهُ بالقیاسِ لا یزالُ الدَّهرُ فی الالتباسِ، مائلا عنِ المنهاجِ، ظاعناً فی الاعوجاجِ ضالاً عنِ السّبیل، قائلاً غیرَ الجمیل... » (62).
2- نخستین اسم خدا
امام رضا (علیه السلام) با اشاره به اینكه «العلی العظیم» نخستین اسمی است كه خدا برای خود، اختیار كرد، میفرماید: «فأوَّلُ ما اختارَ لِنَفْسِه: العَلِیُّ العظیمُ، لانَّه اَعلی الاشیاءِ كُلِّها فمَعْناه الله واسْمُهُ (العَلیُّ العظیمُ) هو اوَّلُ اسمائِهِ، علا علی كلِّ شیء» (63).3- اسم اعظم خداوند
امام رضا (علیه السلام) با تأكید بر نزدیك تر بودن بسم الله به اسم اعظم، از سیاهی چشم به سفیدی آن، میفرماید: «إنَّ بسمِ الله الرَّحمن الرحیم اقرَبُ إلی اسمِ اللهِ الاعظمِ مِن سواد العَینِ إلی بیاضِها» (64). همچنین با بیان اینكه بسم الله گفتن، یعنی بر خود نشان خدا را نهادن، میفرماید: «مَعنی قَولِ القائِلِ بسم اللهِ ایْ اَسِمُ علی نفَسی سِمَةٌ من سِماتِ الله و هیَ العبادةُ قال: فقُلتُ له: ما السِّمَهُ؟ فقال: العلامة» (65).4- چرایی اسم داشتن خدا
امام رضا (علیه السلام) در بیان چرایی اسم داشتن خداوند به لزوم توانایی مردم برای خواندن خدا و لزوم شناخته شدن او اشاره داشته، میفرماید: «... فلیْسَ یحتاجُ أنْ یُسمّیَ نفسَه، و لكنّهُ اختارَ لِنَفسه اسماءً لغَیرهِ یَدعُوه بِها، لانّه إذا لَمْ یُدْعَ باسمِه لمْ یُعرف. » (66) همچنین به تمام شدن حجت بر مردم و توانایی مردم برای خواندن خدا در هنگام ابتلا و عبادت اشاره نموده، میفرماید: «... ثُمَّ وصفَ نفسَه تباركَ و تَعالی باسماءٍ دَعا الخَلقَ إذْ خلقَهُم و تعبّدهُمْ وابتلاهُم إلی أن یَدعُوه بها... و هو الذی خَاطبَ اللهُ بهِ الخلقَ فكلّمَهُمْ بما یعقِلونَ لیكونَ علیهم حجةً فی تضَییع ما ضَیَّغوا... » (67).5- دلالت حروف هجا بر اسمها و صفتهای الهی
از آنجا كه حروف و كلمات، مظاهر مفاهیمی است كه در ذهن، وجود پیدا میكند از موضوعهای خارجیه، و شخص واضع قهراً تناسبی ما بین موضوع خارجی و آن حروف و كلمات منظور میكند، و هرگز بدون تصور تناسب اگرچه خیالی صرف باشد، وضع صورت نمیگیرد و اگر واضع و جاعل خداوند متعال عالم محیط حكیم شد، به طور قطع، وجود تناسب واقعیت و حقیقت داشته، و هیچگونه متصور نیست كه جعل و خلق پروردگار متعال بدون رابطه و بیتناسب باشد، امام رضا (علیه السلام) در دلالت حروف هجا بر اسما و صفات الهی از جدّش علیبنابیطالب (علیه السلام) در روایتی بلند، اشاره میفرماید. (68)6- صفتهای ثبوتیه
صفتهای ثبوتی، آن دسته از صفات هستند كه كمالی از كمالات خدا را بیان میكنند و جنبه ثبوتی و وجودی دارند و نبود آنها گونهای نقص محسوب می گردد؛ مانند علم، قدرت، حیات و... اینها با واقعیت ثبوتی و كمالی خود، مایه جمال و زیبایی موصوفاند. برخی صفتهای ثبوتیه الهی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) عبارتاند از:الف) عالم بودن خداوند به اشیا پیش از وجود آنها، قدیم، سمیع و بصیر بودن پروردگار:
«... إنَّ الله تعالی هوَ العالمُ بالاشیاءِ قبلَ كونِ الاشیاء... فلم یزَلِ اللهُ عزّوجلّ عِلمُهُ سابقاً للاشیاء قدیماً قبلَ ان یَخلُقَها، فتَبارك اللهُ ربُنا و تعالی علُواً كبیراً، خلقَ الاشیاءَ و علمُهُ بها سابقُ لها كما شاءَ، كذلكَ ربُّنا لم یزَل عالماً سمیعاً بصیراً» (69).ب) غنی بودن خداوند:
«... و هو غنی عمن سواه» (70).<p class="ap> ج) هادی بودن خداوند برای اهل آسمان، هادی اهل زمین:
«سألتُ الرضا (علیه السلام) عنْ قولِ الله: «الله نُورُ السماوات و الارض» فَقالَ: هادٍ لاهلِ السّماءِ و هادِ لاهلِ الارض، وفی رِوایهِ البرقیَّ (هدی منْ فی السماءِ و هَدی مَنْ فی الاَرض)» (71). و هادی بودن خداوند برای انسان و نور بودن: «إنّ الله عزّوجلّ قد هَداكُم و نوّر لكم... » (72)؛ و نیز میفرماید: «هو نورٌ. بمعنی انّه هادٍ لخَلقهِ من اهلِ السّماء و اهلِ الارض، و لیسَ لكَ علی اكثرَ من توحیدٍ» (73).
د) قادر بودن خدا:
«سألتُ الرّضا (علیه السلام) عن قولِ الله عزوجلّ لابلیس«مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ» قال: یعنی بقُدرتی و قوَّتی» (74) «و سُئلَ (علیه السلام) عن عِلةِ الخُنثی فی الناس و البهائم؟ قالَ: عِلةٌ ذلك انَّ الله ارادَ ان یُعرَّفَ قُدرتَه فیهم انّه قادرٌ» (75).هـ) بخشنده بودن:
«... و لله انْ یعفُو و یتفَضَّلَ... » (76).و) بصیر، لطیف، خبیر، ظاهر، باطن، قاهر بودن: «... وإنما سُمّی الله تعالی بالعلمِ... و سُمّیَ ربَّنا سمیعاً... و هكذا البصیرَ... و هو قائمَ لیسَ علی معنی انتِصابِ... و اللطیف... و الخبیر... و الظاهرِ... و الباطن... و القاهرِ... و هكذا جمیعُ الاسماءِ و إنْ كُنّا لم نستَجمعِها كُلَّها فقد یكتفی الاعتبارُ بما القَینا إلیكَ واللهُ عونُكَ و عونُنا فی ارشادِنا و توفیقنا. » (77)
ز) قادر و حی بودن:
«... لم یزَلِ اللهُ عزّوجَلّ علیماً، قادراً، حیّاً، قدیماً، سمیعاً، بصیراً لذاتِه... » (78).ح) واحد، احد، صمد، منشیء، مجسم و مصوّر بودن خداوند:
«هوَ اللطیفُ الخبیرُ السَّمِیعُ البصیرُ الواحِدُ الاحدُ الصمدُ لم یلدْ و لمْ یولد و لمْ یكُنْ له كفواً احدٌ، مُنشیُ الاشیاءِ و مُجسِّمُ الاجسامِ و مصورُّ الصّورِ لو كانَ كما یَقُولُونَ لمْ یُعرفِ الخالقُ منَ المخلوقِ و لا المنشیءُ منَ المُنشإ لكنّه المُنشیُ فرَّقَ بینَ منْ جَسَّمَهُ و صَوّرَه و انشاهُ إذا كانَ لا یُشْبِهُهُ شیءٌ و لا یُشبِهُ هو شیئاً... » (79).ط) لطیف و حكیم بودن:
«... لطیفٌ سمیعٌ بصیرٌ علیمٌ حكیمٌ... » (80).ی) حامل و ممسك بودن: «... بل قال: إنّه الحاملُ فی البرّ و البَحر و المُمْسِكُ السماوات و الارض ان تزولا... » (81).
ك) مبدأ، كائن:
«إنّ الله المُبدیُ الواحدُ الكائنُ الاولُ، لمْ یزَلْ واحداً لا شیءَ معهُ، فرداً لا ثانیَ مَعهُ لا معلوماً و لا مجهولاً، و لا مُحكماً و لا مُتشابهاً، و لا مذكوراً و لا منسیّاً، و لا شیئاً یقَعُ علیهِ اسمُ شیءٍ من الاشیاءِ غیرهِ، و لا مِنْ وقتٍ كانَ و لا إلی وقتٍ یكونُ و لا بشیءٍ قامَ و لا إلی شیءٍ یَقُومُ، و لا إلی شیءٍ استَندَ، و لا فی شَیءٍ اسْتَكنَّ، و ذلِكَ كُلُّهُ قَبلَ الخَلقِ إذْ لا شیءَ و ما اوقَعَتْ عَلیهِ مِنَ الكُلِّ فیهَ صِفاتٌ محدَثَهٌ و ترجمةٌ یفهَمُ بها مَن فَهِمَ. واعلَمْ انَّ الابداعَ و المَشیِةَ و الارادةَ معناها واحدٌ، و اسماؤها ثلاثهٌ» (82).ل) قیّوم، قائم، باقی، عدل:
«... انَّ محضَ الاسلامِ شَهادهُ ان لا إله إلا الله وحدهُ لا شریكَ لهُ إلهاً، واحداً، احداً، فرداً صمداً، قیّوماً، سمیعاً، بصیراً، قدیراً قدیماً، قائماً باقیاً، عالماً لا یجهَلُ، قادراً لا یعجِزُ، غنیّاً لا یحتاجُ، عدلاً لا یجوز، و انّهُ خالِقُ كلِّ شیء و لیسَ كمثِلهِ شیءٌ، لا شِبه لهُ، و لا ضِدَّ لهُ و لا ندَّ لهُ، و لا كُفْوَلَهُ» (83).7- صفتهای سلبیه
صفتهای سلبی، آن دسته از صفاتاند كه نقص و كاستی، مانند جهل را از خدا نفی میكنند. از آنجا كه نقص، نوعی سلب كمال است، سلبِ سلب كمال، خود به نوعی اثبات و كمال برمیگردد؛ مثلاً جهل به معنای سلب علم است و سلبِ سلب آن، اثبات علم است. هدف صفتهای سلبی، این است كه نسبت نقص و كاستی را از خدا سلب كنند و در نهایت، آنچه می ماند، كمالات است. برخی صفتهای سلبیه الهی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) عبارتاند از:الف) رؤیت خدا با چشم و مانند داشتن خدا:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی عدم رؤیت خداوند میفرماید: «و كانَ الصّانعُ مُتعالیا عنْ انْ یُری و كانَ ضعفُهُم و عجْزُهُمْ عنْ إدراكِه ظاهراً لَم یكنْ بُدَّ لهُمْ من رسولٍ بیْنَهُ... » (84). همچنین آن حضرت میفرماید: «... إنَّهُ لا یُحاطُ بهِ علمٌ و لا تُدركهُ الابصارُ و لیسَ كمثْلِه شیءٌ... » (85).ب) مكان داشتن خداوند:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی عدم مكان داشتن خداوند میفرماید: «... یا ابا الصلتِ إنّ الله تباركَ و تعالی لا یوصَفُ بمكانٍ و لا یُدركُهُ الابصارُ و الاوهامُ» (86).ج) مخلوق بودن خدا:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی مخلوق نبودن خداوند میفرماید: «الحمدُ لله الذی لا منْ شیءٍ كانَ، و لا منْ شیءٍ كوَّنَ ما قدْ كانَ، مُستَشهَدٌ بحُدوثٍ الاشیاءِ علی ازَلیّتهِ و بما وَسمَها بهِ من العجزِ علی قُدْرَتهِ... » (87).د) زمان داشتن خداوند:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی محدود نبودن خداوند در زمان میفرماید: «... إنّما یُقالُ كیفَ لشیءٍ لَم یَكُنْ فكانَ هو كائنٌ بِلا كینونَةٍ كائنٌ بِلا كیفٍ یكونُ كائنٌ بلا كیف كانَ، كانَ لم یزل بِلا كیفٍ یكونُ لا یزالٌ، قبلَ القبلِ بِلا قَبلِ، قَد اجمعَ الغایةَ عندَهُ فَهُوَ غایةُ كلّ غایهٍ» (88).ه) جسم داشتن خداوند:
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به پرسش ابراهیم بن محمود دربارهی فرود آمدن خدا در هر شب جمعه بر آسمان دنیا كه از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده و بر امام رضا (علیه السلام) عرضه گردیده، میفرماید: «... لَعنَ اللهُ المُحرفینَ الكلمَ عنْ مَواضعهِ، و اللهِ ما قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) كذلكَ إنما قالَ: إنَّ الله تباركَ و تعالی یُنزَّلُ ملكاً الی السّماءِ الدُّنیا كلَّ لَیلةٍ فی الثُلُثِ الاخیر و لَیلةَ الجُمُعةِ فی اولِ اللیلِ فَیأمرُهُ فَینادِی: هلْ منْ سائلٍ فاُعطیهُ، هلْ من تائبٍ فأتوبَ عَلَیهِ... » (89)؛ خدا تحریفگران كلام را لعنت كند. به خدا قسم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این را نگفت. او فقط فرمود: خداوند تبارك و تعالی فرشتهای را در پارهی سوم هر شب به آسمان دنیا فرو میفرستد و در شب جمعه در آغاز آن، سپس به او امر میفرماید كه ندا دهد: آیا خواهندهای هست كه به او عطا كنم؟ آیا توبه كنندهای هست كه به او رو كنم؟و) صورت داشتن خداوند و آفرینش آدم (علیه السلام) به صورت خود:
آن حضرت در بیان صورت نداشتن خداوند در عرضهی حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برایشان میفرماید: «... قاتَلَهمُ اللهُ لقدْ حذَفوا الحدیثِ، إنَّ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مرَّ برَجُلینِ یتَسَابّانِ، فَسِمعَ احدُهُما یقولُ لِصاحبهِ: قَبَّحَ اللهُ وجهَكَ و وجهَ منْ یُشْبِهُكَ، فقال (صلی الله علیه و آله و سلم): یا عَبداللهِ لا تَقُلْ هذا لاخیكَ، فإنَّ الله عزَّوجلَّ خَلَقَ آدمَ علی صورتِهِ» (90).ز) حد داشتن خدا:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی محدود نبودن خداوند میفرماید: «... قالَ: فَحُدَّهُ لی قال: لا یُحدَّ، قال: لِمَ؟ قال: لأنَّهُ كلَّ مَحدودٍ مُتناهُ الی حدٍ فإذا احتملَ التحدیدَ احتملَ الزیادةَ و إذا احتمَلَ الزیادةَ احتَمَلَ النُّقصانَ فَهوَ غَیرُ مَحدودٍ و لا متزایدِ و لا متَجَزیٍ و لا مُتَوهَّم» (91).ح) مكان داشتن خدا، كیفیت داشتن خدا:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی اینكه نمیتوان كیفیت و محدود بودن در مكانی را به خداوند نسبت داد، میفرماید: «... إنَّ اللهَ عزّوجلّ كیفَ الكیفَ فهوَ بِلا كیفٍ و ایَّنَ الاینَ فهوَ بِلا أینٍ و كان اعتمادهُ علی قُدرتهِ. » (92)ط) ضعف و عجز خدا، نیاز خدا به غیر:
در نفی این صفات از خداوند، از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است: قُلتُ للرضا (علیه السلام): «خَلقَ اللهُ الاشیاءَ بالقُدرة اَمٍ بغَیرِ القُدرةِ؟ فَقالَ: لا یَجوزُ ان یَكونَ خلقُ الاشیاء بالقُدرةِ لانَّكَ إذا قُلتَ: خَلقَ الاشیاء بالقُدرةِ فكانكَ قَد جَعَلتَ القُدرةَ شیئاً غیرَهُ، و جعلتها آلةً لهُ بها خَلقَ الاشیاءَ و هذا شِركٌ، و إذا قُلتَ: خَلقَ الاشیاءَ بغَیرِ قُدرةٍ فإنما تَصَِفُهُ انَّهُ جَعَلها باقتدارٍ عَلیها و قُدرة، و لكن لیس هوَ بضعیف و لا عاجزٍ و لا مُحتاجٍ الی غیره» (93).ی) فرزند داشتن خدا، ظالم بودن خدا، شریك داشتن خدا:
امام رضا (علیه السلام) در نفی این صفات از خداوند سبحان میفرماید: «... اَخْبِرنی عمّا لیَسَ لله و عمّا لیَسَ عندَ الله و عمّا لا یعلَمُهُ الله، قالَ علیُّ (علیه السلام): اما ما لا یعملُهُ اللهُ فذلكَ قولَكُم یا معشرَ الیَهُود عَزیر ابنُ الله و اللهُ لا یعلَمُ ولداً و امّا قولك: ما لیسَ عندَ الله فلیسَ عندَ اللهِ ظلْمٌ للعبادِ و اما قولُكَ ما لیسَ للهُ فلیسَ للهِ شریكٌ... » (94).ك) تغییرپذیری خدا، تبدیل پذیری خدا:
امام رضا (علیه السلام) در ردّ انتساب این صفات به ساحت قدس الهی می فرماید: «قال له: افتقر انّ الله محمولٌ... و قد قالَ اللهُ: «وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» و لم یقُل فی كُتُبه: إنه المحمول... و المَحمُولُ ما سویَ اللهِ و لم یسمع احدٌ آمنَ باللهِ و عظمته قطّ قالَ فی دُعائهِ: یا محمُولُ... سبحانه و تعالی لمْ یزَل معَ الزّائِلینَ وَ لَم یتَغیَّر معَ المُتغَیّرینَ و لمُ یتبدَّل مع المتبدّلینَ و من دونَهُ فی یده و تدبیرهِ، و كُلُهم الیهِ محتاجٌ» (95).ل) آمد و شد داشتن خداوند:
امام رضا (علیه السلام) در نفی این صفت از خداوند متعال فرموده است: «عن قولِ اللهِ عزوجلّ «وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً» فقال إنّ الله عزّوجلّ لا یوصَفُ بالمجیءِ و الذّهاب، تعالی عنِ الانتقال، إنّما یعنی بذلكَ، و جاءَ امرُ ربِّكَ و الملكُ صفّاً صفّاً. » (96)م) مسخره كردن خداوند به معنای متداول، مكر كردن به معنای متداول، خدعه كردن به معنای متداول:
امام رضا (علیه السلام) در نفی این صفات از خداوند سبحان میفرماید: «... إنَّ اللهَ تباركَ و تعالی لا یسخَرُ و لا یستهزیُ و لا یمْكُرُ و لا یُخادِعُ، و لكنّهُ عزّوجلّ یُجازیهمْ جزاءَ السُّخریةِ، و جزاء الاستهزاء و جزاءَ المكرِ و الخدیعةِ تعالی الله عمّا یقولُ الظّالمون عُلواً كَبیراً» (97).ن) مانند داشتن خداوند:
امام رضا (علیه السلام) در تبیین مانند نداشتن خداوند میفرماید: «و إذا سألوكَ عن الكیفیّةِ فقُل كما قال اللهُ عزّوجلّ: لیَسَ كمثِلهِ شَیءٌ» (98).ص) متّصف شدن به صفات مخلوقات:
امام رضا (علیه السلام) در نفی اتصاف خداوند به صفات مخلوقات میفرماید: ... فقال (علیه السلام): «ارادَ هذا الاثباتَ، وهذا شبّه ربه تعالی بمخلوقٍ، تَعالی اللهُ الذی لیسَ له شبهٌ، و لا مثلٌ و لا عدلٌ، و لا نظیرٌ و لا هوَ بصِفَةٍ المَخلوقینَ، لا تَقُلْ بمثلٍ ما قالَ هِشامُ بن سالمٍ، و قُل بما قالَ مَولَی آل یَقطینَ و صاحبُهُ، قالَ: قُلتُ فیُعطی الزكاةَ مَن خَالفَ هِشاماً فی التوحید؟ فقالَ برأسه: لا» (99).ع) سهو خداوند:
امام رضا (علیه السلام) در نفی این صفت از خداوند متعال میفرماید: «إنَّ الذی لا یَسهوُ هُوَ اللهُ الذی لا إلهَ الا هو» (100).ف) ظلم خداوند:
امام رضا (علیه السلام) دربارهی روا نبودن اتصاف خداوند به صفت سلبی ظلم میفرماید: «و لله ان... لا یجوزُ، و لا یَظلمُ، لأنَّهُ تعالی مُنزَّهٌ من ذلكَ... » (101).ث) توّهم و تذلّل خداوند:
امام رضا (علیه السلام) در ردّ انتساب این صفت به ساحت قدسی پروردگار میفرماید: «... من عرَف بالتشبیهِ ذاتَهُ، و لا ایاهُ وحدَهُ منِ اكتنَهَهُ و لا حقیقَتَهُ اصابَ من مثَّلهُ، و لا به صدَّقَ من نهاهُ و لا صمَدهُ من اشارَ الیه، و لا ایاهُ عَنی من شبَّههُ و لا لهُ تذللَ من بعَّضَهُ و لا ایاه ارادَ من توهَّمَهُ... » (102).نتیجهگیری
بعد اعتقادی سبك زندگی معنوی دربردارنده مفهومهای درونی شدهای است كه در لایههای زیرین شناختی و انگیزشی قرار دارد و عهدهدار نقش تعیین كنندهای در چگونگی رفتارهای انسان است. معنویّت اسلامی، گرایشی آمیخته با جان و هستی آدمی است كه شور و جاذبه قوی و منطقی را در انسان به دنبال خواهد داشت تا در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم به طور اعجابآوری پیش رود و از حیات طیبّه الهی برخوردار گردد. خاستگاه معنویت اسلامی ژرفای وجود آدمی است كه در رابطه انسان با خدا تجلی مییابد. خداوند، وجود متعال و حقیقت اعلی است كه اسمها و صفتهای الهی، ظهور وجود مطلق و تجلی كمال لایتناهی اوست و فاعل حقیقی در هر فعلی كه در عالم هستی تحقق یابد، خداوند است. نتیجه آنكه بُعد توحیدی خداباوری سبك زندگی معنوی در روایتهای امام رضا (علیه السلام) شامل مؤلفههای اهمیت توحید، پاداش موحدان، گسترهی سخن از توحید، عاقبت عدم اعتقاد به توحید و دیدگاههای گوناگون و میزان حقانیّت آنها با 22 مضمون روایت و هفت درصد میزان فراوانی، بعد معرفتی، شامل مؤلفههای اهمیت معرفت خدا، كمترین مرتبهی خداشناسی، مانعهای شناخت خدا و راههای شناخت خدا با 53 مضمون روایت و هجده درصد میزان فراوانی، بُعد فعلهای الهی شامل مؤلفههای ابتلا، بدا، محو و اثبات، قضا و قدر و جبر و اختیار با 81 مضمون روایت و 27 درصد میزان فراوانی و بعد اسمها و صفتهای الهی خداباوری سبك زندگی معنوی شامل مؤلفههای شناخت وصف الهی، چرایی اسم داشتن خدا، صفات ثبوتیه و سلبیه در روایتهای امام رضا (علیه السلام) با 143 مضمون روایت و 48 درصد میزان فراوانی میباشد.پینوشتها:
1. استادیار دانشگاه شاهد.
2. استادیار دانشگاه شاهد.
3. استادیار دانشگاه شاهد.
4. كارشناس ارشد رشته الهیات ( علوم قرآن و حدیث)، دانشگاه شاهد.
5. مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهان بینی توحیدی، ص 58.
6. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 28.
7. همان، ج1، ص 385.
8. همان، ج1، ص 22.
9. همان جا.
10. همان، ج1، ص 44.
11. همان، ج2، ص 496.
12. همان، ج1، ص 42.
13. همان، ج1، ص 38.
14. همان، ج1، ص 26.
15. همان، ج1، ص 29.
16. همان جا.
17. همان، ج1، ص 23.
18. همان، ج1، ص 45.
19. همان، ج2، ص 122.
20. همان، ج1، ص 243.
21. همان، ج1، ص 52.
22. همان، ج1، ص 40.
23. همان، ج2، ص 72.
24. همان، ج1، ص 10.
25. همان جا.
26. همان، ج1، ص 43.
27. همان، ج1، ص 22.
28. طباطبایی، محمدحسین، رسایل توحیدی، ص8.
29. عطاردی، همان، ج1، ص 337.
30. همان، ج1، ص 29.
31. همان، ج2، ص 464.
32. همان، ج1، ص 20.
33. همان جا.
34. همان، ج1، ص 32.
35. همان، ج1، ص33.
36. همان جا.
37. همان، ج1، ص 34.
38. همان، ج1، ص33.
39. همان، ج1، ص 34.
40. همان، ج2، ص 421.
41. همان جا.
42. همان، ج1، ص 36.
43. همان، ج1، ص 35.
44. همان، ج1، ص 376.
45. همان، ج2، ص 496.
46. همان، ج1، ص 35.
47. همان، ج1، ص 36.
48. همان، ج1، ص 36.
49. همان، ج1، ص 318.
50. همان، ج1، ص 26.
51. همان، ج1، ص 36.
52. همان جا.
53. همان، ج1، ص 42.
54. همان، ج1، ص 17.
55. همان، ج1، ص 332.
56. همان، ج1، ص 45.
57. همان، ج1، ص 28.
58. همان، ج1، ص 10.
59. همان، ج1، ص 17.
60. همان، ج1، ص 10.
61. همان، ج1، ص 10.
62. همان، ج1، ص 22.
63. همان، ج1، ص 12.
64. همان، ج1، ص 310؛ ج2، ص 30.
65. همان، ج1، ص 310.
66. همان، ج1، ص 12.
67. همان جا.
68. همان، ج1، ص 9.
69. همان، ج1، ص 31.
70. همان، ج1، ص 37.
71. همان، ج1، ص 359.
72. همان، ج1، ص 257.
73. همان، ج2، ص74.
74. همان، ج1، ص 368.
75. همان، ج2، ص 482.
76. همان، ج2، ص 496.
77. همان، ج1، ص 12.
78. همان، ج1، ص 15.
79. همان، ج1، ص 39.
80. همان، ج2، ص 72.
81. همان، ج1، ص 37.
82. همان، ج2، ص 74.
83. همان، ج2، ص 496.
84. همان، ج1، ص 49.
85. همان، ج1، ص 15.
86. همان، ج1، ص 18.
87. همان، ج1، ص 24.
88. همان، ج1، ص 28.
89. همان، ج1، ص 26.
90. همان جا.
91. همان، ج1، ص 27.
92. همان، ج1، ص 30.
93. همان، ج1، ص 30.
94. همان، ج1، ص 31.
95. همان، ج1، ص 37.
96. همان، ج1، ص 382.
97. همان، ج1، ص 381.
98. همان، ج1، ص 38.
99. همان، ج2، ص 454.
100. همان، ج2، ص 503.
101. همان، ج2، ص 496.
102. همان، ج2، ص 121.
- قرآن كریم.
-طباطبایی، محمدحسین، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی، بوستان كتاب، قم، 1388.
- عطاردی الخبوشانی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، 2 ج، المؤتمر العالمی للامام الرضا (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد، 1406ق.
-مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهان بینی توحیدی، صدرا، تهران، 1372.
منبع مقاله :
همایش ملی سبک زندگی رضوی (مقالات برگزیده)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول (1393).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}