برداشت‌هایی از کلام امام خمینی (ره)

شما آقایان ان‌شاء‌الله من امیدوارم خودتان، رفقایتان، دیگران، سفارش کنید همه که ما الآن در یک نظامی واقع شده‌ایم که ما می‌گوییم ما اسلامی هستیم. شما یک گروه اسلامی هستید الآن. یک گروه اسلامی اگر همان ادعا باشد، خوب، همه عالم می‌توانند ادعا کنند. مگر محمدرضا نمی‌گفت من مسلمانم، قرآن هم طبع می‌کرد، خدمت حضرت رضا هم می‌رفت و می‌ایستاد و برایش زیارتنامه هم می‌خواندند و نماز هم می‌خواند و همه این کارها را می‌کرد؛ اما نبود این طور. ما اگر بخواهیم رژیممان رژیم اسلامی باشد و این ادعایی که می‌کنیم که ما مُسلِم هستیم و ما طرفدار اسلام هستیم و طرفدار رژیم اسلامی هستیم، باید این قدم را هم برداریم که مهمّش این قدم است که محتوای یک مملکتی اسلامی باشد. هر جایش برویم در مملکت اسلامی رفتیم.(1)
ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستیم؛ این که ما دائماً راجع به این معنا سفارش می‌کنیم که باید حالا که رژیم رژیم اسلامی شده است محتوا محتوای اسلامی باشد، برای این است که یک مملکتی مدعی است من مسلم هستم، افرادش ادعا می‌کنند که ما مسلم هستیم لکن در بسیاری جاها دیده می‌شود که پایبند احکام اسلام نیستند. بسیاری از اشخاص ادعای اسلام می‌کنند، همان ادعاست؛ دیگر در عمل وقتی که مشاهده بکنید می‌بینید که خبری از اسلام نیست. ما که می‌گوییم حکومت همان طور که اسلامی است، محتوایش هم اسلامی باشد، یعنی هر جا که شما بروید، در هر وزارتخانه که شما بروید، در هر اداره که شما بروید، در هر کوچه و برزن که شما بروید، در هر بازار که شما بروید، در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید، آن جا اسلام را ببینید؛ احکام اسلام را ببینید. این برای این است که ما حکومت اسلامی خواستیم. ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم. ما خواستیم که الله در مملکتمان - و ان‌شاء‌الله در سایر ممالک هم - اجرا بشود.(2)
همه ما الآن که اسم جمهوری اسلامی روی خودمان گذاشتیم و رژیم سابق را فرستادیم - بحمد الله- به خارج و دفنش کردیم، و دیگر هم زنده نخواهد شد ان‌شاء‌الله، همه ما الآن مکلفیم که این رژیمی که ادعا داریم که تحقق پیدا کرده، واقعیتش تحقق پیدا کند؛ از حدّ لفظ به حدّ معنا بیاید؛ از حدّ رأی به حدّ خارج بیاید. شما که مأمورین یک وزارتخانه هستید یک طور باید عمل بکنید، آنها هم که در وزارتخانه دیگرند یک طور؛ همه باید مأمورین اسلامی باشید. هر فرد باید خودش را موظف بداند به این که این کاری که الآن این کار جزئی که پشت میز نشسته به او محوّل است، این کاری که به او محوّل است، روی عدالت عمل بکند؛ منتظر نشود که وزیر، عادل بشود. وزیر، عادل بشود یا عادل نباشد، شما باید عادل باشید. نخست وزیر عادل باشد یا نه، برای خودش ضرر دارد و نفع دارد. آن حسابش علی حدّه هست. شما هم حسابتان علی حدّه است، پیش خدا حسابش علی حدّه است، پیش ملت هم حسابش... هست، عدالت در آن کارش باید بکند. آن رئیس اداره هم که در آن جا نشسته آن هم عدالت در همان کار باید بکند؛ منتظر نشود دیگران عادل بشوند تا او عادل بشود، مثل این است که من منتظر بشوم دیگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، یا منتظر بشوم دیگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم! چه طور وظایف طبیعی را آدم این طوری عمل می‌کند. وظایف طبیعی را هر کسی شخصی عمل می‌کند؛ شما هیچ وقت انتظار کشیدید دیگران نفس بکشند تا شما بکشید؟ دیگران نگاه کنند تا شما نگاه [کنید]؟ هیچ همچو نیست. شما به حسب طبیعت تان وظایف طبیعی را شخصاً عمل می‌کنید. وظایف الهی هم همین طور است. همان طوری که وظایف طبیعی را شخصاً عمل می‌کنید، وظایف الهی را هم شخصاً شما موظفید عمل کنید، به علاوه، موظفید که دیگران را هم وادار کنید به این کار. در این جا موظف نیستید که دیگران را وادار کنید که نگاه کن. اما در آن جا موظفید دیگران را تعدیل کنید؛ دیگران را هم تربیت کنید.(3)
این یک مسأله‌ای نیست که مربوط به من و آقا و آقا باشد. این یک مسأله‌ای است مربوط به ملت است. یک ملتی که اسلام را رأی به او داده، گفته است، رأی داده ملت به جمهوری اسلامی، یعنی قبول کرده است که باید ما نظاممان نظام اسلام باشد آن وقت این که قبول کرده است که نظامش باید نظام اسلامی باشد، پاسدار است، برخلاف نظام اسلام عمل می کند، کاسب است بر خلاف نظام اسلامی عمل می‌کند. این نظام مال همه است، نظم یک چیزی است که همه ملت در تحت پوشش نظم باید باشد. بازاری یک کاری می‌کند که بر خلاف آن نظامی است که اسلام قرار داده و هکذا. ادعا کردید که ما اسلام را قبول کردیم، رژیم‌مان حالا رژیم اسلامی است، از طاغوت منتقل شدیم به نور، به الله، از حکومت شیطان بیرون آمدیم، تحت حکومت رحمان رفتیم، مایی که این ادعامان است همه ملت رأی به این دادند، اگر کارهای زمان طاغوت را ادعا کنند، اینها در این ادعا منافق بودند.(4)
مجرد این که من ادعا کنم که پاسدار اسلام هستم، از باب این که یک نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسداری است، مجرد این تا یک نمونه‌ای نداشته باشد، نشانه و علامتی نداشته باشد، این ادعاست، ادعایی که بر فرض این که من بتوانم این ادعا را به مردم جا بزنم، پیش خدا واضح است که درست نیست. کوشش کنید در این مرحله دوم، که ما الآن هستیم، و بعد هم مرحله‌های دیگر هست، پاسدار باشید. شماها که الآن پاسداری کردید تا حالا - و خداوند همه تان را تأیید کند - کوشش کنید که در این مرحله دوم، که مرحله حکومت عدل است، رژیم عادلانه است، رژیم اسلام است، جمهوری اسلامی است، در این مرحله به وظایف پاسداری در این مرحله قیام کنید. پاسداری در این مرحله این است که از عدالت پاسداری کنید؛ از حکومت عدل پاسداری کنید. اگر خدای نخواسته، فرض کنید یک نفر جوان مسمای به «پاسدار» به رفیقش، به منزل یک کسی، به خانه یک کسی، به مال یک کسی، تعدی بکند، آن از پاسداری خودش همین طوری مخلوع است. لکن شماها جدیّت کنید، که او را یا هدایت کنید؛ یا از صف خودتان کنارش بزنید؛ که ممکن است یک کار خلاف از یک نفر در یک جمعیت بر خلاف تحقق پیدا بکند، و همه جمعیت به او آلوده بشود، بگویند پاسدارها این طور هستند. یک وقت بود می‌گفتند که فلان آدم این طوری است، یک وقت است می‌گویند پاسدارها این جوری اند. کوشش کنید که مبادا یک همچو مطلبی پیدا بشود که گفته بشود که پاسدارها فلان جور هستند. این خیلی کوشش لازم دارد.(5)
ابتدائاً مرزمان همان مرز اسلام باشد، راهمان همان راه مستقیم اسلام باشد؛ تا این ادعای ما پیش خدا قبول بشود. اگر فرض بفرمایید که مردم هم مطلع نشوند که ما بر خلاف داریم عمل می‌کنیم، خدا که می‌داند؛ در محضر خداست. در پیشگاه خدا ما نمی‌توانیم آن وقت ادعا کنیم که ما پاسدار هستیم. برای این که ما که خودمان بر خلاف موازین اسلام خدای نخواسته عمل بکنیم، بعد بخواهیم ادعا کنیم که ما نگهبان اسلام هستیم، کسی که خودش بر خلاف اسلام عمل می‌کند نمی‌تواند بگوید من نگهبان هستم؛ یک کسی که خودش دزد است نمی‌تواند بگوید من نگهبان هستم، من پاسبان هستم. پاسبان وقتی دزد باشد پاسبان نیست؛ دزد است. پاسدار خدای نخواسته اگر برخلاف موازین اسلام باشد، پاسدار نیست. این یک آدمی است که بر خلاف اسلام است.(6).

راهبردهای تصریحی:

1- درحکومت اسلامی علاوه بر ظاهر، محتوای آن نیز باید اسلامی باشد.
2- تمام ارکان جامعه در نظام اسلامی می‌بایست مبتنی بر احکام اسلامی باشد.

نکته استنباطی:

1- زمانی می‌توان داعیه‌ی اسلامی شدن جامعه را داشت که احکام حیاتبخش اسلام در تار و پود جامعه رسوخ یافته باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (ره)، ج9، صص 18
2- صحیفه امام (ره)، ج8، ص 282 و 283
3- صحیفه امام (ره)، ج9، صص 15 و 16
4- صحیفه امام (ره)، ج11، صص 503 و 504
5- صحیفه امام (ره)، ج8، ص 319
6- صحیفه امام (ره)، ج8، ص 280

منبع مقاله :
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول