برداشت هایی از کلام امام خمینی (ره)
نفی فرمانروایی در حکومت اسلامی و اثبات خدمتگزاری
یکی ازنشانههای حکومت اسلامی و امتیاز او با حکومتهای طاغوتی- که حکومت مقابل اسلام است- همین طرز حکومت است. حکومتهای طاغوتی از ملتها جدا هستند و به ملتها فرمانروایی میکنند و ملتها هم از آنها جدا هستند، و لهذا اگر
برداشت هایی از کلام امام خمینی (ره)
یکی ازنشانههای حکومت اسلامی و امتیاز او با حکومتهای طاغوتی- که حکومت مقابل اسلام است- همین طرز حکومت است. حکومتهای طاغوتی از ملتها جدا هستند و به ملتها فرمانروایی میکنند و ملتها هم از آنها جدا هستند، و لهذا اگر مشکلی برای حکومت پیدا بشود آن مشکل را ملتشان رفع نمیکند، و مشکلاتی که برای ملت حاصل میشود، اگر چنانچه به نفع حکومت نباشد، رفع نمیکند. و اما حکومت اسلامی این طور است که اگر چنانچه برای ملت یک نابسامانی پیش بیاید، حکومت آن را مال خودش میداند، و اگر برای حکومت یک مشکلی پیدا بشود، آن مشکل را ملت از خودش میداند، و لهذا کوشش میکند در رفع آن.(1)عمده این است که ما تکلیفمان را بفهمیم. عمده این است که بشر بفهمد که باید چه بکند. اگر بشر راه خودش را پیدا بکند، خدای تبارک و تعالی راههای هدایت را، راههای پیروزی را به او نشان میهد. شما گمان میکنید که این رعبی که خدا در دل اینها انداخته است، به واسطه تفنگ ماست؟ به واسطه قدرت ماست؟ این یک رعبی است که در صدر اسلام هم خدای تبارک و تعالی پیغمبر اسلام را با همین رعب که به دل دشمنانش میانداخت پیروز میکرد و الّا آنها هم در مقابل دشمنانشان ساز و برگی نداشتند. این که یکدفعه وقتی «الله اکبر» گفته میشود فوجها فرار میکنند، سنگرها را خالی میکنند، در همین اخیر که اطلاع دادند این بود که به مجرد این که اینها حمله کردند و صدای الله اکبر را بلند کردند، آنها فرار کردند. در خرمشهر هم همین شد. جاهای دیگر هم همین. بناءً علیه ما باید این نعمت خدا را حفظ کنیم و این رحمتی که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند، کوشش کنیم که این رحمت ادامه پیدا کند. و کوشش این است که اوّلاً الهی بشویم، در راه خدا خدمت بکنیم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانیم و خودمان را از او و به سوی او بدانیم. و دنبال همین معنا آن وقت آن مسأله دوم که وحدت و انسجام است حاصل میشود؛ برای این که تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است. وقتی که شما الهی شدید، رحمانی شدید، توجه به خدا داشتید، دنبال او دیگر تفرقه حاصل نمیشود، اختلاف حاصل نمیشود، و بحمد الله امروز ما بین همه قوای مسلح یک انسجام بزرگ هست و امیدواریم که همه توجه داشته باشید که این انسجام را حفظ بکنید. (2)
از جمله تحولاتی که باید بشود و شما آقایان باید کوشش کنید، این است که به این کلمه «فرماندار» مغرور نشوید که شما فرماندارید. این کلمه فرماندار، مال وقتی است که فرمان باشد و فرمانبر باشد، و برادری نباشد و طبقهای طاغوتی باشد، مردم دیگر فرمانبردار آنها، در صورتی که در اسلام مطرح نیست. آنهایی که سرتاسر کشور اسلامی را اداره میکردند، آن هم آن کشوری که از حجاز تا مصر، افریقا، عراق ، ایران و همه این ممالک اسلامی که میبینید، اروپا هم یک مقداری اش تحت فرمان بود، مع ذلک این طور نبود که معاملاتشان با رعیت، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اکرم (صلاللهعلیه و آله و سلم) وضعشان با مردم مثل یکی از سایرین بود، یکی از اشخاص بود. نه یک منزل فرمانفرمایی داشتند و نه در محافل که بودند یک امتیازی بود که مردم بینند که این بالا نشستن است و پایین نشستن، این مسائل مطرح نبود. بعضی از این عربها که از خارج میآمدند و وارد مسجد میشدند، پیغمبر را با سایرین نشسته بودند، وضع جوری بود که نمیشناختند که خوب، کدام یکی پیغمبر است و کدام یکی اصحاب، میپرسیدند که کدام یکی تان هستی؟ برای این که وضع نشستن دَور بود و حتی حالا شما این جا میبینید که یک پتو این جا انداختهاند و یک اشخاص هم این طوری نشستهاند، که اگر یکی از خارج بیاید یک امتیازی قائل میشود، نبود. حضرت امیر - سلام الله علیه- همان روزی که بیعت با وی کردند- بیعت به خلافت رسول الله - همان روز بیل و کلنگش را برداشت و رفت سراغ یک جایی که کار میکرد، خودش کار میکرد، دستش پینه داشت. وضع سردارها با این سردارهایی که حکومتهای بلاد بودند با مردم وضع، وضع فرمانفرمایی و فرمانبرداری نبوده است. وضع خدمت بوده است که فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. این انفصالی که شما دیدید در زمان رژیم سابق و طاغوت که بین حکومتهای بلاد، استانداردهای بلاد با مردم یک جدایی بود که هر کدام دشمن دیگری بودند، مردم اینها را به صورت یک دشمن حساب میکردند ولو این که خدمتگزار هم بودند، لکن مردم نمیپذیرفتند، این برای این بود که وضع رژیم این طور بود.(3)
حالا هم که ممالک خارج باز به صورت جمهوری، بسیاریشان در آمدهاند باز هم همان مسائل به یک صورت دیگری هست. منتها خیال نکنید که یک مملکتی الآن روی موازین عدالت اجرا بشود؛ خیر. مثلاً مملکت امریکا را که ملاحظه میکنید که از ممالکی است که بزرگ است و به طور جمهوری اداره میشود و اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده است و داد میزند آن حقوق بشر و آزادی مردم و اینها، آن جا این طور نیست که یک آزادی به طور صحیح، یک عدالت به طور صحیح باشد؛ منتها رئیس جمهور در آن جا در خودِ مملکت خودشان، خیلی زیاد اجرای قوّه نمیکند؛ در ممالک ما اجرای دیکتاتوری میکند. این ممالک ما که زیردست آنهاست، در ممالک ما مأمورها را گذاشتهاند و تأیید از آنها میکند؛ از کشتاری که ایشان میکنند، تأیید میکند؛ و از کارهای جنایات و خیاناتی که اینها کردهاند [و] برای اینها میکنند؛ و آنها هم تأیید از اینها میکنند. این طور نیست که یک طرز حکومتی، از این حکومتهایی که هست، چه جمهوریاش و چه سلطنتیاش و چه مشروطهاش و چه استبدادش، یک حکومت عادلهای باشد که واقعاً اصلاح به حال ملت بکند و برای مردم فرمانروایی بکند، نه فرمانروایی برای قدرتهای بزرگ و برای خودشان بکند، نداریم یک همچو حکومتی؛و ما یک همچو حکومتی میخواهیم، که این حکومت اسلامی است. اگر چنانچه ما بتوانیم ان شاءالله حکومت اسلامی را اجرا بکنیم در این ممالک، یا در مملکت خودمان که ایران است، آن وقت معلوم میشود که طرز حکومت چطور است؛ و شرایط حاکمی که اسلام گفته است این باید حاکم باشد، شرطش باید این باشد، آن باشد، آن وقت معلوم میشود که حاکم شرطش چی است؛ که اگر آن شرط را نداشت خودش از حکومت میافتد؛ بدون [استعفا] و بدون عزل، خودش معزول میشود، خود به خود معزول میشود و ملت هم باید او را کنار بگذارند. [حرف] ملت چیزهای دیگر است، مطالب دیگر است، صحبت حقوق بشر است.(4)
راهبردهای تصریحی:
1- نظام اسلامی، نظام فرمانروایی به معنای آنچه در حکومتهای طاغوتی و غربی هست، نیست. بلکه حکومت خدمتگزار مردم است.2- نظام حکومتی اسلام در جهت مخالف با حکومت دیکتاتوری و طاغوت است.
3- در نظام اسلامی همه فرمانبر خدا هستند و نه غیر.
4- چون مردم، نظام و مسؤولین را از خود میدانند در حل مشکلات و مسائل مددکار آنها هستند.
5- وحدت کلمه بین مردم و مسؤولین در صورت خدمتگزار بودن مسؤولین، دوام و انسجام مییابد.
نکات استنباطی
1.اصل اساسی فلسفهی حکومت در اسلام، خدمت به مردم بدون تکلّف و تشریفات است.2- حکومتهای غرب و شرق با وجود ادعای حقوق بشر و دموکراسی، حکومتهای دیکتاتوری و تشریفاتی و جدا از مردم هستند.
پینوشتها:
1- صحیفه امام (ره)، ج10، ص 486
2- صحیفه امام (ره)، ج17، صص 294 و 295
3- صحیفه امام (ره)، ج9، صص 116 و 117
4- صحیفه امام (ره)، ج4، صص 38 و 39
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}