برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)

اسلام در مادّیات به نظر الهیات نظر می‌کند، و در الهیات به نظر مادّیات نظر می‌کند. اسلام جامع ما بین همه جهات است. و شما در روزی وارد شدید که ما به حکومت خودمان رسیدیم وهمان طوری که اسلام معنویات را داشت، و در صدر اسلام حکومت را هم داشت الآن هم به خواست خدای تبارک و تعالی، ما با معنویاتی که اسلام دارد روبه رو هستیم و مطیع هستیم، و در مادّیات و در حکومت هم یک حکومت اسلامی، یک حکومت عدل؛ که حکومتها تابع مردم باشند و حکومتها برای مردم باشند نه مردم، برای حکومتها. حکومت اسلامی حکومتی است که، برایِ مردم خدمتگزار است؛ باید خدمتگزار باشد. در اسلام ما بین اقشار ملتها هیچ فرق نیست. در اسلام حقوق همه ملتها مراعات شده است: حقوق مسیحیین مراعات شده است؛ حقوق یهود و زرتشتیین مراعات شده است؛ تمام افراد عالم را بشر می‌داند، و حق بشری برای آنها قائل است؛ تمام عالم را به نظرِمَحبّت نگاه می‌کند؛ می‌خواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند، می‌خواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالمِ قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات مردم بشر آمده است که از این علایق جسمانی آنها را رها کند و به روحیات برسد.(1)
دولت خدمتگزار ملت باشد در امور. شرکت بدهند مردم را در همه امور. دانشگاهها باید مردم درش دخالت داشته باشند. مردم خودشان به طور آزاد باید دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت باید بکند. نظارت دولتی حتمی است، لکن این طور نباشد که خیال کنید که خود دولت می‌تواند همه کارها را انجام بدهد، می‌بینید که نمی‌تواند، اعتراف دارند همه بر این، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند بر این که بدون ملت ما نمی‌توانیم، این ملت را از دست ندهید، نگهش دارید.(2)
ما الآن تکلیف زیاد داریم. ما مواجه هستیم با یک ملتی که همه چیزخودش را در طبق اخلاص گذاشته است و برای اسلام دارد صرف می‌کند؛ جوانها را می‌دهد. جوانها جان خودشان را می‌دهند، زنها جوانهای عزیز خودشان را می‌دهند و با آن شور و شعف، آنها به میدان می‌روند و مردم با آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداکاری می‌کنند. تکلیف ما با اینها چی هست؟ ما چه جواب بدهیم از این همه جهاتی که اینها عرضه می‌دارند؟ ما چی داریم که در جواب آنها بدهیم؟ مع ذلک، باید آن مقداری را که توان هست انجام بدهیم. شکر این نعمت به این است که ما مردم را شریک بزرگ بدانیم در این حکومت. حکومت نیست، باید همه خدمتگزار باشیم برای این ملت، برای این جوانها و برای این پیرها و زنها و مردها.(3)
شما هم ان‌شاء‌الله خدمتگزار همه هستید وهمه ما خدمتگزار ملت هستیم. و خدا را در همه امور، شما حاضر بدانید، مهم آن معناست، ما از این جا خواهیم رفت، هیچ شکی نیست، من زودتر و شما هم بعداً می‌آیید، این مسأله‌ای نیست، بلااشکال است مسأله. باید فکر این را بکنیم که حالا که رفتیم، آن جا از ما پرسیدند که شمایی که رئیس جمهور بودید برای مردم چه کردید؟ شمایی که نخست وزیر بودید چه کردید؟ شمایی که وزیر بودید چه کردید؟ شمایی که وکیل بودید چه کردید؟ ملت را ازشان می‌پرسند که شما برای اسلام چه کردید؟
عمده این است که ما آن جا آبرو داشته باشیم. اگر آن مطلب را درست بکنیم. هم این جا درست می‌شود وهم آن جا درست می‌شود. و اگر خدای نخواسته، بخواهیم یک تخلّفی بکنیم، نه این جا خیرش را می‌بینیم، نه آن جا خیرش را می‌بینیم.(4)
در هر صورت، میزان، خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است. وخصوصاً در این سده های آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الآن هم مظلوم است. خدمت به این کشور الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید.
خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسأله‌ای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی وقتها انسان خودش غفلت می‌کند، از روحیات خودش هم غفلت می‌کند؛ گاهی وقتها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد می‌کند؛ و [می‌گوید:] «هر طور پیش آمد، من چه کار دارم به این مسائل، ما امروز را بگذرانیم تا ببینیم چه خواهد شد.» من هم دعاگوی شما هستم و امیدوارم که همه موفق باشید، در هر جا که باشید. موفق باشید به این که برای خدا خدمت کنید، برای اسلام خدمت کنید. برای پیشرفت مقاصد اسلام و برای کشور خودتان- که آن هم از مقاصد اسلام است- خدمت بکنید. و من امیدوارم که در این خدمت موفق باشید و همه شما سالم و مؤید و موفق، چه در دولت دیگری باشید یا نباشید، آنش فرق خیلی ندارد، فقط عمده خدمت است. و من امیدوارم همه سالم وخدمتگزار و متعهد باشید.(5)
یاید افراد متوجه به این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام می‌تپد و برای کشورشان، متوجه این باشند که پست، میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست جمهوری، این میزان نیست. مقام نخست وزیری یا رئیس دولت بودن یا رئیس مجلس بودن، اینها چیزی نیستند، این مقامات تمام می‌شود؛ آنی که هست خدمت است. آدم متعهد در هر جا باشد، اگر دید خدمتش خوب است آن جا، بیشتر دلگرم است. ممکن است که یک نفر؛ مثلاً، فرض کنید که نخست وزیر بوده است، لکن اگر این نخست وزیر ببیند که در یک جایی کار بهتر می‌کند، آدم متعهدی است می‌رود آن جا. یک نفر در دادستانی مقام داشته است، وقتی دید که یک کسی از خودش بهتر می‌تواند کار کند برود آن جا، برایش فرق نکند؛ یعنی، هدفش این باشد که خدمت بکند، نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد. انسان هم خودش می‌تواند خودش را بشناسد، هیچ کس بهتر از خود انسان، البته بسیاری از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت می‌کند، اما بسیاری از اوقات هم هست که انسان خودش درک می‌کند که چی دارد می‌کند و در دلش چی می‌گذرد؛ ماها نمی دانیم، اما خدا می‌داند. انسان می‌فهمد که اگر انتقاد بکند، آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است. خودش می‌فهمد- یعنی غالباً می‌فهمد- خودش می‌فهمد که این در این پست هست، پست را دوست دارد یا خدمت را دوست دارد. این چون خدمتگزار است، دلبسته به این پست هست، یا خیر؛ دلبسته به این پست است، خدمتگزاری پیشش خیلی مهم نیست.(6)

راهبردهای تصریحی:

1- حکومت باید در خدمت مردم باشد.
2- در نظام حکومتی اسلام، حکومت برای مردم و با مردم است.
3- در حکومت اسلامی، همه باید مشارکت در امور داشته باشند.
4- در حکومت اسلامی، پُست و مقام و منصب ارزش نیست، خدمتگزاری ارزش است.

نکات استنباطی:

1- در نظام حکومتی اسلام، حکومت می بایست در خدمت مردم باشد و مردم در خدمت حکومت.
2- هدف از خدمت در نظام حکومت اسلامی اطاعت امر خداست. او خواسته است که خدمت برای منافع مردم بشود.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (ره)،ج6، ص 468.
2- صحیفه امام(ره)،ج20،ص 57.
3- صحیفه امام (ره)،ج20،ص 55.
4- صحیفه امام (ره)،ج19،صص 410 و 411.
5- صحیفه امام (ره)، ج19،ص 368.
6- صحیفه امام (ره)،ج368.

منبع مقاله :
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول