روایت شیدایی (2)
هر ساله در ایام ولادت امام حسن علیهالسلام، یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور اتفاق میافتد. رویدادی که اگرچه ثبت در تقویم نیست اما حالا دیگر همهی اهالی فرهنگ و هنر از آن خبر دارند: دیدار رهبر انقلاب با شاعران. این دیدار شاید تنها دیدار رهبر انقلاب است که از قبل از افطار شروع میشود و تا ساعاتی بعد از اذان مغرب و صرف افطار طول میکشد. شعرای کشور اعم از مرد و زن، پیر و جوان، ایرانی و غیر ایرانی در آن حضور دارند و جدیدترین سرودههای خود را برای رهبر انقلاب قرائت میکنند. رهبر انقلاب هم به دقت به اشعار گوش کرده و فراخور هرکدام از آنها، مطایبات یا نکاتی بیان میکنند. این دیدار دارای حاشیههای جالبی هم هست که کمتر به آن پرداخته شده است. به سراغ چند تن از شعرایی که در این دیدار حضور داشتهاند رفتیم و از آنها خواستیم تا برایمان از حاشیههای این دیدار بگویند. بخش اول این مطلب تقدیم مخاطبین محترم شد، و اینک بخش دوم آن نیز تقدیم می شود.
شنیدن حرفهای شعر
در ابتدا باید بگویم به نظرم محفل ادبی و گردهمایی نیمهی رمضان به مهمترین محفل ادبی کشور تبدیل شده است. در این محفل، شاعران جوان و اساتید پیشکسوت دور هم جمع میشوند و برای هم شعر میخوانند. من فکر میکنم خود شاعران نیز چنین موقعیتی برای شعر خواندن و شعر شنیدن با این حوصله و تأنی، پیدا نمیکنند. نوع نگاهی که رهبر انقلاب به شعر و ادبیات دارند و میتوان اسم آن را شنیدن حرفهای شعر نامید، کاملاً جدی، تخصصی و در عین حال با ذوق اتفاق میافتد که در نهایت، همهی اینها باعث میشود که یک جلسهی شعر و محفل ادبی به وجود بیاید. این مسئله میتواند برای خود مردم هم سبک زندگیای را ترسیم کند که جایگاه شعر در آن اینگونه است. این جلسه با موجی که ایجاد میکند، در پرورش ذوق ادبی ملی نیز مؤثر است و یک پله ذوق ادبی عموم مردم را تقویت میکند. این جلسه نمود برکت است. در واقع در یک جلسهی سهچهارساعته، برکتی وجود دارد که هم نصیب شاعران میشود و هم نصیب عموم مردم. این برکت نیز بهخاطر نیت پاک و خالص بانی جلسه است که این جلسه را فرهنگساز میکند.
چیزی که برای من خیلی جالب است، انرژی خیلی خاصی است که آقا برای شعر میگذارند. از اولین بیت تا آخرین بیت که خوانده میشود، تمام آن را بهدقت گوش میدهند و اگر لازم باشد، تشویق میکنند یا با هوشمندی و هنرمندی خاصی، نکتهای میگویند و جلسه را اداره میکنند. اگر نکته یا نقدی به ذهنشان برسد، در قالب سؤال مطرح میکنند تا اگر جایی برای اصلاح وجود داشت، خود شاعر در آنجا اصلاح کند.
چندینبار پیش آمده که شاعران جوانی فکر نمیکردند آقا شعر آنها را دیده باشد و پس از اینکه فهمیدهاند آقا به شعر آنها التفات کردهاند، بسیار خوشحال شدهاند. مثلا یادم میآید در یکی از این سالها، زمانی که آقای هادی فردوسی هفده هجده سال داشت، قبل از دیدار رسمی، وقتی با همدیگر به آقا سلامی کردیم، آقا از ایشان پرسیدند شما که هستید و ایشان هم با همان صفا و سادگی خودشان پاسخ دادند من هادی فردوسی هستم، از روستای کته گنبد سروستان. بلافاصله آقا گفتند آقای فردوسی شمایید؟ و بعد یکی از رباعیهای ایشان را که در صفحهی ادبی یکی از مجلات چاپ شده بود، به خاطر آوردند و از حفظ خواندند. همهی ما تعجب کردیم که آقا شعری را از شاعری که خود اهالی ادبیات هم ایشان را کامل نمیشناختند، از حفظ است. این موضوع باعث شد که پس از آقای میلاد عرفانپور که شاعر جوان شیرازی جوان بودند و در سالهای آخر دبیرستان به سر میبردند، آقا گفتند که کاش آقای فردوسی هم که از استان فارس آمدهاند، شعری بخوانند. آقای فردوسی هم رباعیهایی خواند که با استقبال فراوان آقا و شاعران حاضر در جلسه روبهرو شد و آقا گفتند که انصافاً استانفارسیها در شعر خوب درخشیدند.
به شاعران جوان هم معمولا آقا توجه ویژهای دارند. مثلا یادم میآید که یک بار خدمت آقا رفته بودم و ایشان از من حال آقای میلاد عرفانپور را میپرسیدند و با اسم کوچک صدایشان کردند و از من پرسیدند میلاد کجاست؟ آنموقع میلاد عرفانپور پشت درهای حسینیه مانده بود و هنوز وارد نشده بود. یا مثلاً یک بار میلاد عرفانپور شیراز بود و آقا با همان لبخند و مهربانی و طنز شیرینشان گفتند: «میلاد مسعود کجاست؟» نگاه و لطف ایشان به شاعران جوان اینطور است.
توجه ویژه به شاعران جوان
چیزی که من میدانم این است که مقام معظم رهبری از دوران جوانیشان بهطور جدی در جلسات شعر با خیلی از شاعران، بهخصوص شاعران خطهی خراسان، همنشینی داشتهاند و پس از اینکه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان جدی میشود هم این ذوق و علاقه همچنان باقی میماند که تا دوران رهبری ایشان هم ادامه پیدا کرده است.
چیزی که برای تمام شاعران جالب است، بهخصوص در دیدار سالانهی شاعران با رهبر انقلاب، این است که دقت، نکتهسنجی و ذوق ادبی ایشان، بدون اغراق در حد یک شاعر پیشکسوت و یک منتقد خبرهی شعر است. شناخت ایشان نسبت به شعر، شناخت نسبتاً جامع و دقیقی است. در این دیدار اینطور نیست که شاعران فقط با یک چهرهی سیاسی دیدار کنند. ایشان در زمینهی ادبیات، صاحبنظر و چراغ روشنی است که سالهای سال دارد راه را به شاعران نشان میدهد و ذوق سلیم و پاک خودش را به شاعران و علیالخصوص شاعران جوان که شاید بیشتر تشنهی این معارف و علم ادبیاند، عرضه میکند.
خاطرم هست که در دیدارهای مختلف، ایشان با نکتهسنجی، به ایرادهایی که در شعر شاعران بزرگ بوده است، اشاره کرده و همهی جمع حاضر را شگفتزده کردهاند. نکتههایی که شاید به ذهن ما شاعران هم نرسیده بود و ایشان با دقت خاص و ذوقشان، این نکات را درمییابند و میگویند. این نکات را هم در عین شیرینی میگویند که خداینکرده موجب دلخوری و کدورت نشود.
مسئلهی دیگر جایگاهی است که ایشان برای شعر قائلاند. به نظرم توجه به این نکته، خیلی کلیدی و راهبردی است. اگر سخنان ایشان در طی این سالها مطالعه شود، متوجه میشویم که شعر از نظر راهبردی و جایگاه، یکی از والاترین رشتههای هنری در ذهن ایشان است؛ طوری که در یکی از سخنانشان، در یکی از همین دیدارها، فرمودند اگر بنا بر این باشد و مخیر باشیم که تنها یکی از رشتههای هنر را حمایت کنیم و در آن رشته سرمایهگذاری کنیم، قطعاً آن رشته شعر خواهد بود. در جای دیگر گفتند که شعر، ثروت ملی است و این ثروت را باید افزایش داد. توجه ایشان به شعر، نهفقط بهعنوان یک عنصر تفننی، بلکه بهعنوان یک هنر مؤثر و فاخر، قابل توجه است و به نظرم نگاه ایشان به شعر بهعنوان یک الگو، میتواند چراغ راه تمامی مسئولین نظام باشد.
نکتهی دیگر آن است که دیدار هر سال حضرت آقا با شاعران، به نظرم نمادی است برای آنکه سایر مسئولین میبایست به همین میزان، به شعر و شاعران اهمیت بدهند. آنهایی که متأسفانه میبینیم یک فرصت ساده به یک شاعر هم نمیدهند، باید توجه کنند که مقام معظم رهبری با این همه گرفتاری، همواره و هرساله، این فرصت مغتنم را در اختیار شاعران قرار میدهند تا سرودههای خودشان را عرضه کنند. حتی شاعران جوان شانزدههفدهساله هم در این دیدارها شعر خواندهاند. من خودم خاطرم هست بار اولی که حضور حضرت آقا رسیدم و شعر خواندم، اگر اشتباه نکنم، سال ۸۶ بود و سال سوم دبیرستان بودم؛ حدود هفده سال داشتم. آن سال برای من سال بسیار خاطرهانگیزی بود و آن لحظهها و ساعتها برایم بسیار بهیادماندنی بود. اینکه ایشان علیرغم سن کم بنده، این میزان تشویق و التفات داشتند و با آن دقت و حوصله، شعرهای بنده را گوش کردند، برای شخص من که شاید با توجه به سن کم، هنوز اعتمادبهنفس هم پیدا نکرده بودم، بسیار مفید بود. این جلسه برای سالهای بعد، به من اعتمادبهنفس و انگیزه داد و این ذوق و توجه ایشان به شاعران جوان، هنوز هم ادامه دارد.
ماجرای این رباعیای که دربارهی شهدا چند سال پیش سروده بودم و آقا جدیدا آن را دیدند هم جالب است. ماجرا این بود که بعد از آن بمبگذاری حسینیهی رهپویان وصال شیراز در سال ۸۷ چند رباعی گفته بودم. این رباعیها از طریق پیامک، دستبهدست شده بود و بالای مزار شهدا و کنار عکس شهدا آنها را مینوشتند. این موضوع گذشت تا اینکه امسال عید، یکی از دوستان به من پیامک زد که این رباعیها مال شماست؟ گفتم بله. ایشان گفت که حضرت آقا در دیدار خانوادههای شهدا، عکس شهیدی را از مادرش درخواست میکنند که این رباعی ذیل عکس این شهید نوشته شده بود و حضرت آقا با خواندن این رباعی متأثر میشوند. این اتفاق برای من چند نکته داشت. یکی آنکه شعر اگرچه روی کاغذ قابلیت ماندگاری نداشته باشد، اما اگر پشتش معنویتی باشد (که در این شعر، معنویت شهدا تکیهگاه شعر بود)، میتواند سالهای سال بماند، حتی اگر رسانهای خاص هم نداشته باشد، میتواند در نهایت از زبان شخصیت بزرگواری چون حضرت آقا، جاری شود.
نکتهی دوم آنکه در این داستان، ذوق شعری حضرت آقا برای من برجستهتر شد که در فضای آن مجلس، به شعری که زیر عکس یک شهید نوشته شده است، تا این اندازه توجه میکنند و آن را بادقت میخوانند. شاید اگر من خودم میخواستم این شعر را قرائت کنم، نمیتوانستم به این زیبایی آن را بخوانم. این موضوع برای من خیلی جالب بود.
سناخت کامل از شاعران و آثار ادبی
اولین خاطرهای که به ذهنم میآید، مختص یک سال نیست و چندین سال است که اتفاق افتاده است. بعد از سه چهار ساعت شعرخوانی مفصل، در آخر شب، آنموقع که جوانان هم خسته میشوند، وقتی که آقا را میدیدیم، درحالیکه سنی از ایشان گذشته است، همان انرژی و حوصلهی اول جلسه را در آخر جلسه نیز داشتند. آنقدر با نشاط و دقت به شعرها گوش میکنند که ما نیز به سر ذوق میآمدیم. یادم میآید یک بار با آقای برقعی یا یکی از دوستان، کنار هم نشسته بودیم. شعرخوانی طول کشیده بود و به همدیگر نگاه میکردیم و ابراز خستگی میکردیم. وقتی شعر به پایان میرسید و باریکبینی و نکتهسنجی آقا را روی شعر در آن وقت شب میدیدم، شگفتزده میشدیم.فضای حاکم بر خود جلسه هم بسیار صمیمی است؛ بهگونهای که بچهها بهراحتی مشکلاتشان را بیان میکنند، کتابی که به نظرشان خوب است به آقا معرفی میکنند، هدیه میدهند، چفیه میگیرند و... به نظرم انس ایشان با این جمعیت، در مقایسه با گروههای دیگر، خیلی خاص است و نظیر این برخورد با سایر اقشار وجود ندارد.
منبع مقاله:
Khamenei.ir
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}