رابطه پژوهش و توسعه
رابطه پژوهش و توسعه
نويسنده:سيد حسين امامي
علم، ابزار کشف حقيقت و محصول پژوهش است و پژوهش به گفته پروفسور «هانس کربس» - استاد دانشگاه آکسفورد- ديدن چيزي است که ديگران نمي توانند ببينند و انديشيدن درباره چيزي است که ديگران نمي توانند به آن بينديشند. ديدن آنچه همه از ديدن آن ناتوانند، نيازمند ديدي عميق و موشکافانه است و اين تنها از طريق کنش و واکنش هاي آموزشي علمي در شرايط محيطي مناسب بويژه از سوي استعدادهاي برجسته و نخبگان جامعه ميسر مي شود.بنابراين، پژوهش در دنياي امروز فعاليتي جدي و ضروري است؛ زيرا نتيجه آن علم و فناوري است و اين دو، منشا ثروت و قدرت هستند.
امروزه شاهديم که از طريق علم و فناوري مزيت هاي جديد خلق مي شود و ثروت و رفاه به ارمغان مي آيد و انتظار مي رود که علم و فناوري علاوه بر کشف رازهاي طبيعي، بشريت را به جايي برساند که ناآرامي و تنش هاي سياسي و اجتماعي را در آن راهي نباشد و نابرابري هاي اجتماعي به حداقل برسد.امروزه علم در جوامع نوين از عنصري منزوي و در اختيار گروهي اندک خارج شده و دولت ها در آن دخالت مي کنند. از اينجاست که تقويت علم و فناوري و به تبع آن حمايت از فعاليت هاي پژوهشي براي حفظ بقاي کشورهاي در حال توسعه از اهميت اساسي برخوردار مي شود.ما در عصري زندگي مي کنيم که علم هر روز قدرت خود را ظاهر مي کند. دانشي که علم به ما داده است بر فاصله ها غلبه کرده، نيازها را برآورده ساخته، بيماري ها را کاهش داده و درها را به روي فهم رازهاي طبيعي گشوده است. علم براي کشف حقيقت، يعني چيزي که پنهان است، ابزاري بي مانند است. زحمت توسعه علمي بر دوش پژوهشگران و محققاني است که همه زندگي خود را وقف جستجو، پژوهش و تحقيق مي کنند و به قول معروف دود چراغ مي خورند؛ اگرچه با پيشرفت فناوري امروزي، دود چراغي وجود ندارد، ولي پيشرفت فناوري نتوانسته کمکي به فقر و مشکلات مالي يا پايگاه اجتماعي آنها بکند.
دانشمندان و پژوهشگران چيزي براي خودشان نمي خواهند و بزرگترين دلمشغولي و دغدغه اي که دارند، اين است که امکانات و بستر علمي براي آنها فراهم شود تا بتوانند به پژوهش هاي خود ادامه دهند. در اهميت تحقيقات، نکته مبهمي وجود ندارد و جاي شکي باقي نيست. پژوهش يکي از ارکان ارتقاي علمي کشورهاست؛ اگر بخواهيم فناوري داشته باشيم، بايد پژوهش داشته باشيم.
امروزه، تحقيق و پژوهش در کليه شوون زندگي علمي، سياسي، اجتماعي و... از ضروريات اجتناب ناپذير است، بنابراين براي حرکت هدفمند، نظام مند و اثربخش ناگزيريم که تحقيق و پژوهش را در سرلوحه کارهاي خود قرار دهيم.کشورهايي موفق به پيشرفت چشمگير در بخش هاي علمي و تکنولوژيکي خود شده اند که به طور متوسط به جمع آوري اطلاعات، تحقيق و کاربرد تحقيق در عمل شده اند. موفقيت و نقش برجسته علم، رابطه بين گروه علمي و دولت را بسيار پيچيده تر از گذشته کرده است. ظهور و بقاي هيچ جامعه نويني بدون حمايت علم و فناوري قابل تصور نيست و ارتباط، موانع را از سر راه هر دو طرف بر مي دارد. علم نوين، بزرگتر و پرهزينه تر از آن شده که بتواند بدون کمک مالي دولت براي مدتي طولاني باقي بماند. هر دو طرف گروه علمي و دولت به يکديگر نيازمندند؛ اما رابطه بين علم و قدرت رابطه ساده اي نيست.
براساس برآورد يونسکو تعداد دانشمندان و مهندسان تحقيق و توسعه در يک ميليون نفر جمعيت در سال 1990 در کشورهاي در حال توسعه 189 نفر و در کشورهاي پيشرفته 3694نفر و هزينه هاي تحقيق و توسعه به ترتيب 3/18 ميليارد دلار و 3/434 ميليارد دلار بوده است. سهم توليد فناوري کشورهاي اتحاديه اروپايي، امريکا و ژاپن در سال 1993 بر اساس جوايز امتياز اعطا شده اروپايي و امريکايي حدود 92 درصد از کل توليدات فناوري جهان بوده است.آن کاري که در همه جهان به آن با ديده احترام مي نگرند و جان مايه علم فردا را بايد در آن جستجو کرد، در اين سرا خريداري ندارد. در بيشتر کشورها، ميانگين تعداد محققان در هر ميليون نفر به سهولت از 2 هزار نفر بالاتر است.
در ژاپن اين ميزان به 5 هزار نفر در يک ميليون مي رسد. طبق آمار سال 1366، در ايران اين نسبت فقط 82 نفر در ميليون بوده است. کشورهاي در حال توسعه 65/0 درصد از توليد ناخالص ملي خود را صرف تحقيقات مي کنند، در حالي که اين رقم در سال 1380 در کشور ما 35/0 درصد بوده است.در برخي از کشورهاي غربي هزينه تحقيقات براي هر شهروند 900 دلار است؛ اما اين ميزان در کشور ما 5دلار بوده است. تا چند سال پيش سهم پژوهش از بودجه سرانه کشور زير 5/0 درصد است که اين سهم در کشورهاي توسعه يافته 52/1 درصد در کشورهاي در حال توسعه يک درصد و در ژاپن و ايالات متحده امريکا 5/2 درصد بوده است. پژوهش حتي در دانشگاه ها و موسسات آموزشي و تحقيقاتي کشور نيز هنوز کاملا نهادينه نشده است و بسياري از موسسات، حتي بودجه، ساختمان يا کارکنان مستقلي براي پژوهش ندارند و علي رغم توجه مناسب مسوولان و جهش قابل توجه در اين زمينه تا رسيدن به جايگاه مناسب راه بسيار زيادي مانده است و در واقع مي توان گفت هرچه در اين زمينه کار مناسب صورت گيرد، به جهت بازدهي بالا و تاثير اين بازدهي، تا رسيدن به جايگاه مناسب راه زيادي مانده است.
موانع پژوهش در کشور
عوامل زيادي امر پژوهش در کشورمان را با رکود نسبي و مشکلات جدي روبه رو کرده و باعث شده که پژوهش به عنوان يک موضوع فرعي مورد بحث و مدنظر باشد.
1- فقدان انسجام و ارتباط منسجم و منطقي بين دانشگاه ها، موسسات تحقيقاتي و واحدهاي توليدي
2- فقدان نظام صحيح و مطلوب در زمينه توزيع اعتبارات پژوهشي
3- فقدان انگيزه کافي براي اجراي تحقيقات بين استادان و مراکز تحقيقاتي
4- فقدان بودجه کافي، وجود مقررات دست و پاگير مالي و اداري، کم توجهي به محققان و مشخص نبودن سياست ها و اولويت هاي تحقيقاتي (حتي در مورد انتخاب موضوع هاي مهم تحقيقاتي)
5- فقدان سياستگذاري مشخص و متمرکز در پژوهش و عدم تمرکز در اجراي آن
6- فقدان بستر مناسب براي شکل گيري و رشد تحقيقات کاربردي و توسعه اي
7- فقدان ضوابط منسجم و قابل اجرا در سياست هاي حمايتي از محققان و پژوهشگران
8- نبود بانک هاي اطلاعاتي
9- ضعف اطلاع رساني
10- فقر منابع
11- ضعف ادبيات نظري
12- کمبود نيروي انساني پژوهش اين وضعيت در شرايطي است که علم و فناوري براي ارتقاي کيفيت زندگي و کاهش درد و رنج بشر در کشورهاي درحال توسعه کاربرد بيشتري دارد.
افزون بر آن توجه به علم و فناوري و انجام فعاليت هاي پژوهشي براي کشورهاي در حال توسعه از ضرورت بيشتري نسبت به کشورهاي توسعه يافته برخوردار است؛ زيرا در غير اين صورت شکاف بيشتر علمي و فناوري بين اين کشورها و کشورهاي توسعه يافته به وجود مي آيد. امروزه در جهان مدرن براي استثمار و استعمار نيز شيوه هاي جديدي ابداع شده است.
امروزه استثمار از طريق جدا کردن، تنها گذاشتن و در حاشيه قرار دادن و به کمک فلج کردن سياسي و اقتصادي کشورها صورت مي گيرد.
شيوه مقابله با استعمار و استثمار نيز تغيير يافته و راه مبارزه با آن انجام طرح هاي پژوهشي و توليد علم و فناوري است.
کشورهاي در حال توسعه ديگر نمي توانند نظاره گر پيشرفت هاي ديگران باشند. آنها نيز بايد خود اقدام کنند و براي مشارکت کردن، آموزش علم، ارتقاي سواد علمي جامعه و توليد علم از طريق انجام فعاليت هاي پژوهشي لازم است.با درک اين حقيقت که علم ودانش علمي ابزارهاي قدرتمندي براي شکل دادن به جامعه ما هستند، لازم است در مورد کارکرد اجتماعي علم و فن آوري بيشتر فکر کنيم. علم، بويژه پس از جنگ جهاني دوم به بنگاه اقتصادي عظيمي تبديل شده است.علم، ديگر پيشينه انفرادي و حرفه اي که به تنهايي انجام مي شود، نيست و اکنون علم، به علم بزرگ تبديل شده است و علم بزرگ براي آن که به طور مطلوب عمل کند، به ساختار سازماني دائمي نياز دارد.اين بدان معني است که علم به پول کلان و تداوم احتياج دارد و نمي تواند به کمک هاي مالي متناوب حاميان اتفاقي وابسته باشد. امروزه احتمالا هيچ پروژه علمي وجود ندارد که بتواند بدون کمک مالي دولت اجرا شود.از طرف ديگر هيچ تصميم دولتي نمي تواند بدون پژوهش مقدماتي علمي و اعلام خطرهاي علمي مداوم اتخاذ شود و به اجرا درآيد و دقيقا به اين علت است که ساختار دولت و قدرت حکومت در عمليات روزانه خود هر چه بيشتر به پژوهش علمي وابسته مي شوند، در عمل هيچ رشته اي از فعاليت هاي حکومتي يا توسعه صنعتي خصوصي وجود ندارد که دانشمان بر آن بي تاثير باشد. پژوهش ها در دوره جنگ جهاني دوم، در زمينه فناوري هاي مبتکرانه و محصولاتي نظير موتور جت، راکت براي قراردادن ماهواره ها در مدار، رادار، وسايل الکترونيکي و رايانه ها، د.د.ت، پني سيلين و بسياري وسايل و تجهيزات ديگر توسعه اي غيرقابل توصيف به وجود آورد.
علم به طور قابل ملاحظه اي در پيروزي جنگ موثر بود؛ علم به همان اندازه در اقتصاد و اجتماع دوران صلح نيز ضروري و موثر بود.در تمام پهنه گيتي، کشورها شروع به ارزيابي مجدد منابع علمي خود کردند، با اين نظر که زيرساخت هاي علمي خود را متناسب با وضعيت جديد اصلاح کنند يا آن را ايجاد نمايند. مدت ها رابطه بين علم و اقتصاد ناشناخته مانده بود و مدت ها طول کشيد تا فهميده شود اکتشاف هاي بنيادي علم باعث افزايش صنايع بزرگ، جديد و مبتني بر پژوهش شده است.ابتداي چنين برداشتي دراواخر دهه 1960 «جي.جي. سر وان شرايبر» با انتشار کتاب «چالش امريکايي» اين سوال بسيار مهم مطرح شد که اختلاف تحقيق و توسعه در ايالات متحده امريکا و کشورهاي اروپاي غربي چه اهميتي براي عملکرد آينده اقتصادي آنها دارد و اين مساله به مساله اي عمومي تبديل شد.مطالعات مربوط به آنچه «شکاف فناورانه» خوانده مي شود، نشان داد که در واقع ارتباط مستقيمي بين کوشش هاي تحقيق و توسعه و رشد اقتصادي يا عملکرد تجاري وجود ندارد.
جهان ما و جامعه ما به وسيله فناوري بسيار موفقي که مبتني بر اکتشاف هاي علم است، شکل گرفته و با آن حفظ مي شود. بنابراين علم مي تواند به عنوان قدرتي که جهان ما را به نيک و بد تغيير مي دهد، مورد توجه قرار گيرد؛ همچنين مي توان علم را به عنوان عامل اين تغييرات در نظر گرفت که در دست مردان و زنان صاحب قدرت است؛ يعني کساني که قادرند آن را به چنگ آورند و از آن بهره برداري کنند. بنابراين پژوهش هاي علمي تغذيه کننده دستگاه کنترل قدرت است که به طور مداوم قدرت بيشتر را به کساني مي دهد که قبلا صاحب قدرت بوده اند. بنابراين مي توان گفت: قدرت، قدرت مي آورد.
مهمترين مشکلات پژوهشي کشورهاي در حال توسعه
برخي از مهمترين مشکلات پژوهشي کشورهاي در حال توسعه جهان معاصر به شرح زير است:
1- کمبود عرضه انبوه نيروي انساني ماهر در رشته هاي علمي و فني به منظور توسعه منطقي فناوري داخلي و جذب و سازگار کردن فناوري وارداتي
2- نبود فضاي سياسي مناسب و چارچوب هاي قانوني تنظيم کننده در بخش هاي اقتصادي اجتماعي که محرک فعاليت هاي پژوهشي باشد.
3- نبود سازوکار لازم براي انتخاب فناوري مناسب
4- بي توجهي به شرايط محلي در فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي
5- نبودن تداوم در فعاليت فرهيختگان و عدم تناسب ميان فعاليت و رشته هاي حرفه اي آنها
6- بخشي و رشته اي ديدن مسائل در فعاليت هاي پژوهشي
7- نبودن جامعه علمي انتقادکننده تحقيق را کسي درخواست مي کند که براي اين کار بودجه اي دارد و کسي انجام مي دهد که نيازي دارد.
براي اجراي پژوهش در علوم مختلف، نيازمند نيروي انساني متخصص، کارآمد و خلاق هستيم؛ اما نه به اين معني که ما اختراع و يافته هاي علمي جديد را تنها ويژه نوابغ بدانيم و در انتظار افروختن جرقه ذهني آنها باشيم. همه مي توانند به گونه اي در راه پژوهش و پيشرفت و ايجاد نوآوري پيشتاز و هدف دار باشند.بودجه پژوهش، مديريت پژوهش و نيروي انساني پژوهش سه راس مثلثي هستند که مرکز ثقل آنها نقطه برخورد و نقطه عطف وجود هر سه آنها به ميزان لازم و درحد تعادل است. در اين نقطه است که ما انتظار داريم به اهداف خود دست يابيم. نبود يکي از 3 شرط اساسي فوق باعث نقصان در کار و نرسيدن به نتيجه دلخواه و مطلوب مي شود.
امروزه شاهديم که از طريق علم و فناوري مزيت هاي جديد خلق مي شود و ثروت و رفاه به ارمغان مي آيد و انتظار مي رود که علم و فناوري علاوه بر کشف رازهاي طبيعي، بشريت را به جايي برساند که ناآرامي و تنش هاي سياسي و اجتماعي را در آن راهي نباشد و نابرابري هاي اجتماعي به حداقل برسد.امروزه علم در جوامع نوين از عنصري منزوي و در اختيار گروهي اندک خارج شده و دولت ها در آن دخالت مي کنند. از اينجاست که تقويت علم و فناوري و به تبع آن حمايت از فعاليت هاي پژوهشي براي حفظ بقاي کشورهاي در حال توسعه از اهميت اساسي برخوردار مي شود.ما در عصري زندگي مي کنيم که علم هر روز قدرت خود را ظاهر مي کند. دانشي که علم به ما داده است بر فاصله ها غلبه کرده، نيازها را برآورده ساخته، بيماري ها را کاهش داده و درها را به روي فهم رازهاي طبيعي گشوده است. علم براي کشف حقيقت، يعني چيزي که پنهان است، ابزاري بي مانند است. زحمت توسعه علمي بر دوش پژوهشگران و محققاني است که همه زندگي خود را وقف جستجو، پژوهش و تحقيق مي کنند و به قول معروف دود چراغ مي خورند؛ اگرچه با پيشرفت فناوري امروزي، دود چراغي وجود ندارد، ولي پيشرفت فناوري نتوانسته کمکي به فقر و مشکلات مالي يا پايگاه اجتماعي آنها بکند.
دانشمندان و پژوهشگران چيزي براي خودشان نمي خواهند و بزرگترين دلمشغولي و دغدغه اي که دارند، اين است که امکانات و بستر علمي براي آنها فراهم شود تا بتوانند به پژوهش هاي خود ادامه دهند. در اهميت تحقيقات، نکته مبهمي وجود ندارد و جاي شکي باقي نيست. پژوهش يکي از ارکان ارتقاي علمي کشورهاست؛ اگر بخواهيم فناوري داشته باشيم، بايد پژوهش داشته باشيم.
امروزه، تحقيق و پژوهش در کليه شوون زندگي علمي، سياسي، اجتماعي و... از ضروريات اجتناب ناپذير است، بنابراين براي حرکت هدفمند، نظام مند و اثربخش ناگزيريم که تحقيق و پژوهش را در سرلوحه کارهاي خود قرار دهيم.کشورهايي موفق به پيشرفت چشمگير در بخش هاي علمي و تکنولوژيکي خود شده اند که به طور متوسط به جمع آوري اطلاعات، تحقيق و کاربرد تحقيق در عمل شده اند. موفقيت و نقش برجسته علم، رابطه بين گروه علمي و دولت را بسيار پيچيده تر از گذشته کرده است. ظهور و بقاي هيچ جامعه نويني بدون حمايت علم و فناوري قابل تصور نيست و ارتباط، موانع را از سر راه هر دو طرف بر مي دارد. علم نوين، بزرگتر و پرهزينه تر از آن شده که بتواند بدون کمک مالي دولت براي مدتي طولاني باقي بماند. هر دو طرف گروه علمي و دولت به يکديگر نيازمندند؛ اما رابطه بين علم و قدرت رابطه ساده اي نيست.
براساس برآورد يونسکو تعداد دانشمندان و مهندسان تحقيق و توسعه در يک ميليون نفر جمعيت در سال 1990 در کشورهاي در حال توسعه 189 نفر و در کشورهاي پيشرفته 3694نفر و هزينه هاي تحقيق و توسعه به ترتيب 3/18 ميليارد دلار و 3/434 ميليارد دلار بوده است. سهم توليد فناوري کشورهاي اتحاديه اروپايي، امريکا و ژاپن در سال 1993 بر اساس جوايز امتياز اعطا شده اروپايي و امريکايي حدود 92 درصد از کل توليدات فناوري جهان بوده است.آن کاري که در همه جهان به آن با ديده احترام مي نگرند و جان مايه علم فردا را بايد در آن جستجو کرد، در اين سرا خريداري ندارد. در بيشتر کشورها، ميانگين تعداد محققان در هر ميليون نفر به سهولت از 2 هزار نفر بالاتر است.
در ژاپن اين ميزان به 5 هزار نفر در يک ميليون مي رسد. طبق آمار سال 1366، در ايران اين نسبت فقط 82 نفر در ميليون بوده است. کشورهاي در حال توسعه 65/0 درصد از توليد ناخالص ملي خود را صرف تحقيقات مي کنند، در حالي که اين رقم در سال 1380 در کشور ما 35/0 درصد بوده است.در برخي از کشورهاي غربي هزينه تحقيقات براي هر شهروند 900 دلار است؛ اما اين ميزان در کشور ما 5دلار بوده است. تا چند سال پيش سهم پژوهش از بودجه سرانه کشور زير 5/0 درصد است که اين سهم در کشورهاي توسعه يافته 52/1 درصد در کشورهاي در حال توسعه يک درصد و در ژاپن و ايالات متحده امريکا 5/2 درصد بوده است. پژوهش حتي در دانشگاه ها و موسسات آموزشي و تحقيقاتي کشور نيز هنوز کاملا نهادينه نشده است و بسياري از موسسات، حتي بودجه، ساختمان يا کارکنان مستقلي براي پژوهش ندارند و علي رغم توجه مناسب مسوولان و جهش قابل توجه در اين زمينه تا رسيدن به جايگاه مناسب راه بسيار زيادي مانده است و در واقع مي توان گفت هرچه در اين زمينه کار مناسب صورت گيرد، به جهت بازدهي بالا و تاثير اين بازدهي، تا رسيدن به جايگاه مناسب راه زيادي مانده است.
موانع پژوهش در کشور
عوامل زيادي امر پژوهش در کشورمان را با رکود نسبي و مشکلات جدي روبه رو کرده و باعث شده که پژوهش به عنوان يک موضوع فرعي مورد بحث و مدنظر باشد.
1- فقدان انسجام و ارتباط منسجم و منطقي بين دانشگاه ها، موسسات تحقيقاتي و واحدهاي توليدي
2- فقدان نظام صحيح و مطلوب در زمينه توزيع اعتبارات پژوهشي
3- فقدان انگيزه کافي براي اجراي تحقيقات بين استادان و مراکز تحقيقاتي
4- فقدان بودجه کافي، وجود مقررات دست و پاگير مالي و اداري، کم توجهي به محققان و مشخص نبودن سياست ها و اولويت هاي تحقيقاتي (حتي در مورد انتخاب موضوع هاي مهم تحقيقاتي)
5- فقدان سياستگذاري مشخص و متمرکز در پژوهش و عدم تمرکز در اجراي آن
6- فقدان بستر مناسب براي شکل گيري و رشد تحقيقات کاربردي و توسعه اي
7- فقدان ضوابط منسجم و قابل اجرا در سياست هاي حمايتي از محققان و پژوهشگران
8- نبود بانک هاي اطلاعاتي
9- ضعف اطلاع رساني
10- فقر منابع
11- ضعف ادبيات نظري
12- کمبود نيروي انساني پژوهش اين وضعيت در شرايطي است که علم و فناوري براي ارتقاي کيفيت زندگي و کاهش درد و رنج بشر در کشورهاي درحال توسعه کاربرد بيشتري دارد.
افزون بر آن توجه به علم و فناوري و انجام فعاليت هاي پژوهشي براي کشورهاي در حال توسعه از ضرورت بيشتري نسبت به کشورهاي توسعه يافته برخوردار است؛ زيرا در غير اين صورت شکاف بيشتر علمي و فناوري بين اين کشورها و کشورهاي توسعه يافته به وجود مي آيد. امروزه در جهان مدرن براي استثمار و استعمار نيز شيوه هاي جديدي ابداع شده است.
امروزه استثمار از طريق جدا کردن، تنها گذاشتن و در حاشيه قرار دادن و به کمک فلج کردن سياسي و اقتصادي کشورها صورت مي گيرد.
شيوه مقابله با استعمار و استثمار نيز تغيير يافته و راه مبارزه با آن انجام طرح هاي پژوهشي و توليد علم و فناوري است.
کشورهاي در حال توسعه ديگر نمي توانند نظاره گر پيشرفت هاي ديگران باشند. آنها نيز بايد خود اقدام کنند و براي مشارکت کردن، آموزش علم، ارتقاي سواد علمي جامعه و توليد علم از طريق انجام فعاليت هاي پژوهشي لازم است.با درک اين حقيقت که علم ودانش علمي ابزارهاي قدرتمندي براي شکل دادن به جامعه ما هستند، لازم است در مورد کارکرد اجتماعي علم و فن آوري بيشتر فکر کنيم. علم، بويژه پس از جنگ جهاني دوم به بنگاه اقتصادي عظيمي تبديل شده است.علم، ديگر پيشينه انفرادي و حرفه اي که به تنهايي انجام مي شود، نيست و اکنون علم، به علم بزرگ تبديل شده است و علم بزرگ براي آن که به طور مطلوب عمل کند، به ساختار سازماني دائمي نياز دارد.اين بدان معني است که علم به پول کلان و تداوم احتياج دارد و نمي تواند به کمک هاي مالي متناوب حاميان اتفاقي وابسته باشد. امروزه احتمالا هيچ پروژه علمي وجود ندارد که بتواند بدون کمک مالي دولت اجرا شود.از طرف ديگر هيچ تصميم دولتي نمي تواند بدون پژوهش مقدماتي علمي و اعلام خطرهاي علمي مداوم اتخاذ شود و به اجرا درآيد و دقيقا به اين علت است که ساختار دولت و قدرت حکومت در عمليات روزانه خود هر چه بيشتر به پژوهش علمي وابسته مي شوند، در عمل هيچ رشته اي از فعاليت هاي حکومتي يا توسعه صنعتي خصوصي وجود ندارد که دانشمان بر آن بي تاثير باشد. پژوهش ها در دوره جنگ جهاني دوم، در زمينه فناوري هاي مبتکرانه و محصولاتي نظير موتور جت، راکت براي قراردادن ماهواره ها در مدار، رادار، وسايل الکترونيکي و رايانه ها، د.د.ت، پني سيلين و بسياري وسايل و تجهيزات ديگر توسعه اي غيرقابل توصيف به وجود آورد.
علم به طور قابل ملاحظه اي در پيروزي جنگ موثر بود؛ علم به همان اندازه در اقتصاد و اجتماع دوران صلح نيز ضروري و موثر بود.در تمام پهنه گيتي، کشورها شروع به ارزيابي مجدد منابع علمي خود کردند، با اين نظر که زيرساخت هاي علمي خود را متناسب با وضعيت جديد اصلاح کنند يا آن را ايجاد نمايند. مدت ها رابطه بين علم و اقتصاد ناشناخته مانده بود و مدت ها طول کشيد تا فهميده شود اکتشاف هاي بنيادي علم باعث افزايش صنايع بزرگ، جديد و مبتني بر پژوهش شده است.ابتداي چنين برداشتي دراواخر دهه 1960 «جي.جي. سر وان شرايبر» با انتشار کتاب «چالش امريکايي» اين سوال بسيار مهم مطرح شد که اختلاف تحقيق و توسعه در ايالات متحده امريکا و کشورهاي اروپاي غربي چه اهميتي براي عملکرد آينده اقتصادي آنها دارد و اين مساله به مساله اي عمومي تبديل شد.مطالعات مربوط به آنچه «شکاف فناورانه» خوانده مي شود، نشان داد که در واقع ارتباط مستقيمي بين کوشش هاي تحقيق و توسعه و رشد اقتصادي يا عملکرد تجاري وجود ندارد.
جهان ما و جامعه ما به وسيله فناوري بسيار موفقي که مبتني بر اکتشاف هاي علم است، شکل گرفته و با آن حفظ مي شود. بنابراين علم مي تواند به عنوان قدرتي که جهان ما را به نيک و بد تغيير مي دهد، مورد توجه قرار گيرد؛ همچنين مي توان علم را به عنوان عامل اين تغييرات در نظر گرفت که در دست مردان و زنان صاحب قدرت است؛ يعني کساني که قادرند آن را به چنگ آورند و از آن بهره برداري کنند. بنابراين پژوهش هاي علمي تغذيه کننده دستگاه کنترل قدرت است که به طور مداوم قدرت بيشتر را به کساني مي دهد که قبلا صاحب قدرت بوده اند. بنابراين مي توان گفت: قدرت، قدرت مي آورد.
مهمترين مشکلات پژوهشي کشورهاي در حال توسعه
برخي از مهمترين مشکلات پژوهشي کشورهاي در حال توسعه جهان معاصر به شرح زير است:
1- کمبود عرضه انبوه نيروي انساني ماهر در رشته هاي علمي و فني به منظور توسعه منطقي فناوري داخلي و جذب و سازگار کردن فناوري وارداتي
2- نبود فضاي سياسي مناسب و چارچوب هاي قانوني تنظيم کننده در بخش هاي اقتصادي اجتماعي که محرک فعاليت هاي پژوهشي باشد.
3- نبود سازوکار لازم براي انتخاب فناوري مناسب
4- بي توجهي به شرايط محلي در فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي
5- نبودن تداوم در فعاليت فرهيختگان و عدم تناسب ميان فعاليت و رشته هاي حرفه اي آنها
6- بخشي و رشته اي ديدن مسائل در فعاليت هاي پژوهشي
7- نبودن جامعه علمي انتقادکننده تحقيق را کسي درخواست مي کند که براي اين کار بودجه اي دارد و کسي انجام مي دهد که نيازي دارد.
براي اجراي پژوهش در علوم مختلف، نيازمند نيروي انساني متخصص، کارآمد و خلاق هستيم؛ اما نه به اين معني که ما اختراع و يافته هاي علمي جديد را تنها ويژه نوابغ بدانيم و در انتظار افروختن جرقه ذهني آنها باشيم. همه مي توانند به گونه اي در راه پژوهش و پيشرفت و ايجاد نوآوري پيشتاز و هدف دار باشند.بودجه پژوهش، مديريت پژوهش و نيروي انساني پژوهش سه راس مثلثي هستند که مرکز ثقل آنها نقطه برخورد و نقطه عطف وجود هر سه آنها به ميزان لازم و درحد تعادل است. در اين نقطه است که ما انتظار داريم به اهداف خود دست يابيم. نبود يکي از 3 شرط اساسي فوق باعث نقصان در کار و نرسيدن به نتيجه دلخواه و مطلوب مي شود.
منابع:
1- پيتر فرديناند دراکر، مديريت آينده، دکتر عبدالرضا رضايي نژاد، موسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ دوم، 1375. 2- فدريکو مايور و آگوستو فورتي، علم و قدرت، پريدخت وحيدي، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، چاپ اول، 1377. 3- دکتر ايرج سلطاني، مقاله «نقش پژوهش در مخاطب شناسي» مجله پيام مديران، شماره 9 و 10 بهار و تابستان 1380، ويژه اولين همايش «پژوهش در صداو سيما». 4- شهرام شيرکوند، مقاله «پژوهش، پژوهشگر و پژوهشنامه در مخاطب شناسي»، مجله «پيام مديران»، شماره 9 و 10، بهار و تابستان 1378. 5- عين الله خنجري، مقاله «اطلاع رساني پژوهش در مخاطب شناسي»، مجله پيام مديران، شماره 9 و 10، بهار و تابستان 1378.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}