خانواده، کانون آرامش یا بحران ؟
منبع:www.nioc.org
گفتگوهاي زوجين،مشکلات را از بين مي برد .
بهترين فرمول در اين گونه موارد اين است كه هر يك از ديگري صادقانه بپرسد: " براي ازاين به بعد، از من چه انتظاراتي داريد كه من انجام دهم؟ " اين پرسش، پيوند مشكل امروز را با گذشته هاي دور به كنار مي‎نهد و با طرح يك پرسش مشخص، در پي پاسخ مشخصي بر مي‎آيد و در نهايت مشكل به شيوه‎ي معقولي حل خواهد شدخوش‎بيني مفرط و ساده انديشي برخي زوجين، اين تصور را پيش مي‎آورد كه با گذشت چند سالي از زندگي و آشنايي اجمالي هر يك با روحيات همسر، در اركان زندگي هيچ گونه خللي وارد نمي‎شود و روابط متقابل آنها و ميزان تفاهم، خود به خود درهمان سطح مطلوب اوليه باقي مي‎ماند و در نتيجه يك نوع آرامش كه توأم با نگرش سطحي نسبت به مسائل خانواده مي‎باشد، به وجود مي‎آيد. چنين موقعيتي خواه‎ناخواه، يك نوع ركود و فقر ارتباطي و اخلاقي را فراهم مي‎آورد و در نتيجه روح‎هاي آنها از هم بيگانه‎تر و دورتر مي‎شود و رفته رفته اولين نشانه‎هاي بحران در زندگي خانوادگي به چشم مي‎خورد.
زن و مرد، در اين موقعيت با اولين ضربه‎ها بيدار شده و مضطربانه به انديشه فرو مي‎روند كه اينك چه بايد كرد؟
آيا براي نجات زندگي، كاري مي‎توان كرد؟
آيا پايان روزهاي خوش زندگي فرا رسيده است ؟
و بالاخره براي نجات از اين بحران، از كجا بايد شروع كرد؟
توصيه هاي تربيتي براي بحران زدايي
1- شخصيت همسرتان هرچه باشد، شما هم نياز به دوباره سنجي معتقدات خود در مورد زندگي داريد.اين باوركه شما هم بي عيب و نقص نيستيد، يك نوع آمادگي و انعطاف روحي ايجاد مي‎كند كه براي دستيابي به تفاهم ضرورت زيادي دارد.
2- مشكلات زندگي همه يك جور نيستند و از لحاظ موضوع، عمق و پيچيدگي باهم فرق دارند. از اين رو زماني متناسب با هر كدام براي بحران زدايي مورد نياز است. هرگز عجولانه و شتاب زده با مشكلات ژرف برخورد نكنيد، بلكه اعتقاد داشته باشيد كه مشكلات به تدريج و به مرور زمان، شكل مي‎گيرند و برهمين اساس، به صورت تدريجي نيز بايد حل شوند.
3- بحران ها و مشكلات زندگي ، محك لياقت و شايستگي شما به شمار مي روند. سعي كنيد با عبور از اين بحران، لياقت، جديت و توان خود را به اثبات رسانيد.
4- اجازه ندهيد حوادث و افراد، شما را نابود كنند. روحيه‎ي خود را دستخوش ناملايمات نكنيد و قدرت خود را از دست ندهيد.
5- دوباره سنجي انتظارات و توقعات شما از همسرتان، در برخي موارد سبب كاهش بحران مي شود؛ مثلاً مي‎توانيد از خود بپرسيد اين كه من معتقدم " همسرم بايد چنين و چنان مي كرد." اين " بايدها" از كجا نشأت گرفته‎اند؟ و چگونه بايدها به قوانين و مقررات زندگي تبديل شده‎اند؟اين عمل در بررسي امكانات همسرتان و ارزيابي قدرت واكنش او به خواسته هاي شما، سودمند است.
6- براي تغيير درروحيه‎ي همسرتان و در نتيجه مشكل زدايي از زندگي، برخي شرايط حاكم برخانواده را تغيير دهيد؛ مثلاً پيشنهاد يك مسافرت شركت در مجالس بحث و گفتگوي مذهبي، تشكيل جلسات خانوادگي، افزودن برخي برنامه‎هاي متنوع به زندگي، و در صورت امكان تغيير در شرايط و ساعات كار و بازگشت به منزل و تغيير الگوهاي ارتباطي با همسر، از اين قبيل موارد محسوب مي شود.
7- قواي حياتي خودتان را درست مثل پولتان صرفه جويي كنيد و اين حق را نيز براي همسرتان قائل باشيد كه اوهم انرژي رواني خود را ذخيره كند و با برخوردهاي شكننده، دچارافسردگي و پيري زود رس نشود.
8- يك فلسفه‎ي زندگي را كه مبتني بر خوشبيني باشد، اتخاذ كنيد. چنين امري به مهاركردن عواطف و حفظ قواي حياتي شما، كمك خواهد كرد.
9- سازمان عاطفي خود را به گونه اي مرتب و منظم كنيد كه مانع از انتقال كليه ي نگراني ها و افكار منفي مربوط به كارتان، به محيط منزل و بالعكس گردد.
10- هر وقت در اثناي گفت و گو با همسرتان احساس كرديدکه به حالت عصبي نزديك مي‎شويد، از ادامه‎ي بحث خود داري نموده، در زمان مناسب به بيان بقيه ي مطالب خود بپردازيد. پيامبر(ص) فرموده اند: وقتي خشمگين شدي، خاموش باش ( سند احمد، سند بني هاشم، ح 2425)
11- براي حوادثي كه شايد هرگز روي ندهد، خودتان و همسرتان را آزار ندهيد.
12- از كاه، كوه نسازيد و مسائل را بزرگ نكنيد. بدانيد كه در زندگي افراد خوشبين، كاه و كوه، هر دو وجود دارد ولي در زندگي افراد بدبين، فقط كوه وجود دارد. زيرا آنها از هر كاهي، كوهي مي‎سازند و در برابر آن اظهار عجز مي‎كنند.
13- همسرتان، از شخصيتي برخوردار است كه نه آن چنان پيچيده است كه شناخت او غير ممكن باشد و نه آن چنان ساده است كه نيازمند تلاشي از جانب شما نباشد. شناخت همسرتان امري ممكن و ضروري است. با مطالعه‎ي مستمر در حالات و روحياتش، او را بيشتر و بهتر خواهيد شناخت و درنتيجه، زندگي شما هرگز به لبه‎ي پرتگاه نزديك نخواهد شد.
14- در برخي از بحران هاي زناشويي، هريك از زوجين با مطرح ساختن خاطرات دردناك گذشته و بيان تألمات روحي خود، مشكل را پيچيده تر مي‎كنند. درحالي كه ظاهراً قضاياي گذشته ربطي به مشكل امروز آنها ندارد. اين كيفيت كه نوعي " واپس گرايي" در زندگي مشترك است، احتمال موفقيت را در گفتگوهاي زوجين، از بين مي برد.بهترين فرمول در اين گونه موارد اين است كه هر يك از ديگري صادقانه بپرسد: " براي ازاين به بعد، از من چه انتظاراتي داريد كه من انجام دهم؟ " اين پرسش، پيوند مشكل امروز را با گذشته هاي دور به كنار مي‎نهد و با طرح يك پرسش مشخص، در پي پاسخ مشخصي بر مي‎آيد و در نهايت مشكل به شيوه‎ي معقولي حل خواهد شد.
15- تعدادي از زوج هاي جوان به دليل آسيبي كه در الگوهاي ارتباطيشان وجود دارد، نمي‎توانند به تفاهم برسند. ممكن است اين آسيب، در نحوه‎ي گفت وگو، همكاري، برخورد با اطرافيان و يا نظايرآن به وجود آمده باشد، به هر حال در روابط آنها خللي ايجاد مي‎كند. در اين گونه موارد حضور فرد سومي به عنوان مشاور مي‎تواند در رفع مشكلات ارتباطي آنها مؤثر باشد.