نویسنده: دکتر شوقی ضیف
مترجم: علیرضا ذکاوتی قراگزلو



 

راویان و عالمان بصره و کوفه به گردآوری ماده‌ی شعر جاهلی پرداختند. نوشته‌های اینان را به منتخبات عمومی، دواوین جداگانه‌ی شعرا و دواوین قبایل می‌توان تقسیم کرد و این سوای کتب طبقات و تراجم و تاریخ و لغت است (که حاوی اشعار جاهلی می‌باشد). منتخبات عمومی را با مجموعه‌ی معلقات آغاز می‌کنیم، خلاف تصور بعضی متأخران وجه تسمیه‌ی «معلقات» این نیست که در کعبه آویخته بوده بلکه مأخوذ از ریشه‌ی «علق» به معنای «نفیس» است. گویند نخستین کسی که معلقات را در یک دفتر گرد آورد حماد راویة بود. (1) هفت قصیده از هفت شاعر: امرءالقیس، زهیر، طرفة، لبید، عمروبن کلثوم، حارث بن حلزة و عنترة. نزد صاحب جمهرة نیز معلقات هفت قصیده است لیکن به جای معلقه‌ی حارث و عنتره، معلقه‌ی اعشی و نابغة را گذاشته. بعید نیست حماد که از موالی قبیله‌ی بکر بود حارث را در مقابل و به رقابت عمروبن کلثوم تغلبی آورده. به هر حال چون به زمان تبریزی شارح معلقات می‌رسیم ملاحظه می‌کنیم جمع دو روایت را به اضافه‌ی قصیده‌ی عبیدبن الابرص به مطلع «اقفر من اهله ملحوب...» آورده که بر روی هم معلقات عشر می‌شود.
شارحان به شرح نویسی معلقات توجه خاصی داشته‌اند، از آن جمله زوزنی است متوفی به سال 486 هـ. ق. که هفت قصیده‌ی روایت حماد را شرح کرده؛ دیگر تبریزی متوفی 502 هجری است. (2) به ظنّ قوی مجموعه‌ی حماد از روی انتخاب و اختیار آزادانه‌ی شخصی نبوده و ظاهراً این قصاید شناخته شده می‌بوده است. با این حال بجاست که (برای احراز صحت متن) روایت حماد را با دیوان شاعران و روایات موثق مقابله کنیم.
مجموعه‌ی بعدی از منتخبات عمومی، مفضلیات است که به نام گردآورنده‌اش مفضل ضبی راوی معتمد کوفی نسبت و شهرت یافته. مفضلیات را لایل با شرح ابن الانباری منتشر کرده و عبارت است از یکصد و بیست و شش قصیده با چهار قصیده‌ی الحاقی که در بعض نسخ، اضافی بوده‌است. در مقدمه‌ی شرح، سند کاملی مندرج است که از ابن الانباری به ابن الاعرابی شاگرد و پسرخوانده‌ی مفضل متصل می‌شود. ابن الندیم گوید: «آن، یکصد و بیست و هشت قصیده است و در نسخ مختلف کم و زیاد و پس و پیش می‌باشد، اما روایت صحیح از آن ابن الاعرابی است.» (3) یعنی همین نسخه که در دست ماست معتبرترین نسخ محسوب می‌شود. در تعلیقات مفضلیات نشر دارالمعارف به اهتمام عبدالسلام هرون و احمد شاکر، به نقل از اخفش آمده است: این مجموعه در اصل هشتاد قصیده بوده که مفضل بر مهدی [عباسی] القاء و تعلیم کرد، و اصمعی چهل قصیده در آن افزود و بعضی شاگردانش بقیه را اضافه کردند. (4) شاید اشتباه (5) اخفش از آنجا ناشی شده که مجموعه‌ی اصمعیات با مفضلیات در نوزده قصیده متفق است. شاید هم اخفش شنیده بود که وقتی منصور عباسی پسرش مهدی را برای آموختن شعر قدیم به مفضل سپرد، مفضل هشتاد قصیده بدین منظور برگزید، و ملاحظه کرده‌است که مفضلیات بیش از هشتاد قصیده است و در بعضی قصاید با اصمعیات متفق است و گمان کرده که اصمعی و شاگردانش این اضافات را وارد مفضلیات کرده‌اند. اگر اخفش از مفضلیات به روایت ابن الاعرابی - مخالف و خصم اصمعی - خبر داشت، مسلماً پندارش برطرف می‌شد. ظاهراً مفضل نخست هشتاد قصیده برای آموزش مهدی برگزیده بوده سپس آن را به یکصد و بیست و هشت قصیده رسانده است و همین‌هاست که شاگردش ابن الاعرابی روایت می‌کند.
مفضلیات از شصت و هفت شاعر است از آن جمله چهل و هفت تن جاهلی که با مرقش اکبر و مرقش اصغر شروع می‌شود و به دنبال آن حارث بن حلزه، علقمة بن عبده، شنفری، بشربن ابی خازم، تأبط شراً، عوف بن عطیة، ابوقیس بن اسلت انصاری و مسیب می‌آید. در آن میان شاعره‌ای از بنوحنیفه و یک شاعر یهودی ناشناس و دو شاعر مسیحی هست یکی عبدالمسیح بن عسلة شیبانی که مذهبش از نامش هویداست، دیگر جابربن حنی تغلبی که در بیتی گوید:
«همانا بهراء پنداشته است که نیزه‌های ما - چون مسیحی هستیم - در خون غوطه ور نمی‌شود. (6)»
اگر از آثار جاهلی جز همین یک مجموعه به دست ما نرسیده بود می‌توانستیم سنن شعر جاهلی را دقیقاً توصیف کنیم. مفضلیات جوانب زندگی جاهلی را مجسم می‌کند و پا به پای وقایع و ایام و روابط قبایل با هم، و با غسانیان، پیش می‌رود و نقش محیط جغرافیایی را برخود دارد و شامل بسیاری لغات از دست رفته است که در فرهنگها نیامده، (7) به اضافه‌ی بسیاری الفاظ مهجور و کم کاربرد؛ که این خود بر اعتبار کتاب می‌افزاید و سندیت آن را اثبات می‌کند.
مجموعه‌ی سوم از منتخبات عمومی، اصمعیات نام گرفته که به سال 1902 آلوارد در برلین نسخه‌ی مغلوطی از آن را منتشر کرد تا عبدالسلام هارون و احمد شاکر بر اساس نسخه‌ی شنقیطی که از یک اصل کهنه رونویسی شده بود چاپ علمی مرغوبی از آن عرضه داشتند. تعداد قصاید و قطعات اصمعیات به نود و دو می‌رسد و شامل هفتاد و یک گوینده است من جمله چهل شاعر جاهلی شروع از امرءالقیس، سپس حارث بن عباد و دریدبن صمة و ابودؤادایادی و ذوالاصبع عدوانی و سلامة بن جندل و طرفة و عروة بن ورد و قیس بن خطیم. در آن میان دو شاعر یهودی هست: شعبة بن قریض و سموأل. این مجموعه نیز سندیت و مقام والای قبلی را دارد و شامل بسیاری کلمات متروک است که در فرهنگها نیامده. (8) اما اصمعیات موقعیت مفضلیات را نیافته و شارحان بدان نپرداخته‌اند؛ شاید از آن جهت که واژگان غریب آن نسبت به مفضلیات کمتر است، دیگر اینکه اصمعی بسیاری از قصاید را کامل روایت نکرده بلکه به گزینشی اکتفا کرده‌است.
مجموعه‌ی چهارم جمهرة اشعارالعرب تألیف ابوزید محمدبن خطاب قرشی است که خود جزء راویان مشهور نیست اما از مقدمه‌ی کتابش معلوم می‌شود که بین او و راویان قرن دوم دو یا سه نسل فاصله بوده و واسطه‌های روایتش دور نیست، بدین گونه گمان می‌رود که در اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم هجری می‌زیسته است. ابن رشیق متوفی 463 هـ. ق. در کتابش العمدة و سیوطی در المزهر و بغدادی در خزانة الادب از قرشی نام برده‌اند. (9) جمهرة شامل چهل و نه قصیده‌ی بلند است؛ هفت بخش هر بخش دارای هفت قصیده. اول معلقات است که روایت هفت تایی را پذیرفته منتهی به جای معلقه حارث و عنترة، معلقه اعشی و نابغة را آورده. قسمت بعد مجمهرات است شامل هفت قصیده از عبیدبن الابرص، عدی بن زید، بشر بن ابی خازم، امیه بن ابی الصلت، خداش بن زهیر، عمربن بن تولب و عنتره؛ که در نسخه‌ی چاپی بخطا قصیده‌ی عنتره را جزء معلقات آورده‌اند. سپس منتقیات یا مختارات است، آنگاه مذهبات که از شاعران جاهلی یا مخضرم انصار (= اوس و خزرج) است. شاید از کلمه‌ی «مذهبات» مراد این باشد که آن هفت قصیده را شایسته است که به زربنگارند. بعد، مراثی شاخص و برجسته است و به دنبال آن مشوبات که از مخضرمین است که اسلامشان به سابقه‌ی کفر درآمیخته بود، و بالاخره «ملحمات»، که همه از شاعران مسلمان می‌باشد. جمهرة مجموعه‌ای است غنی از قصاید، بلند، اما بر روایتش اعتماد کامل نیست و می‌باید با روایات صحیح مقابله گردد تا قابل اتکاء باشد. جمهرة کراراً در بیروت و قاهره به طبع رسیده است.
مختارات ابن الشجری متوفی 542 هجری در ضعف سند و روایت شبیه کتاب قبلی است و شامل برگزیده‌ای از اشعار جاهلی و اسلامی می‌شود، در سه بخش، مهمترین شاعران بخش اول شنفری و طرفه و لقیط ایادی و متلمس است. بخش دوم منتخباتی است از دیوان زهیر و بشربن ابی خازم و عبیدبن الابرص، و بخش سوم برگزیده دیوان حطیئه است. این مجموعه در قاهره چاپ شده است.

و در زمره‌ی همین منتخبات‌اند «حماسه» ها، که بیشتر ارزش ادبی دارند تا تحقیقی و تاریخی؛ چرا که به مأخذ اشاره نشده‌است. مشهورترین اینها حماسه ابی تمام (متوفی 231 هـ) است که چند شرح بر آن نوشته‌اند، از آن جمله شرح مرزوقی و شرح تبریزی چاپ شده. شرح تبریزی پر است از اشارات تاریخی. مرزوقی تصریح می‌کند که ابوتمام در اشعاری که نقل می‌کرد، اصلاح و اعمال نظر می‌نموده است: «ملاحظه می‌کنی که ابوتمام به بیت نغزی رسیده و در آن واژه‌ای را نپسندیده، طبق نظر خودش نقیصه را جبران کرده و به جای آن کلمه‌ای هم ارج نهاد، هر کس به دیوان شعرا مراجعه و مقابله کند کلماتی را که ابوتمام عوض کرده به وضوح تشخیص می‌دهد.» (10) مجموعه‌ی ابوتمام به ده باب تقسیم می‌شود، مفصل‌ترینش «باب الحماسة» است که همین نام را بر کتاب نهاده. حماسه مجموعه قطعاتی است از شاعران جاهلی و اسلامی و عباسی؛ و کمتر قصیده‌ای تماماً در آن نقل شده‌است. درجه‌ی بعدی اهمیت از آن «حماسه» بحتری (متوفی 284 هـ) است؛ مجموعه‌ای از قطعات کوتاه در یکصد و چهل و هفت باب، و بیشتر در مضامین اخلاقی، و قدما به شرح آن نپرداخته‌اند. ابن الشجری مؤلف دیوان مختارات شعراء العرب نیز «حماسه» ‌ای دارد که در حیدرآباد به چاپ رسیده و اکثراً از شعرای جاهلی است. دیگر حماسه الخالدیین یا الاشباه و النظائر تألیف دو برادر شاعر: سعید خالدی (متوفی 350 هـ) و محمد خالدی (متوفی 380 هـ)، است که اخیراً به چاپ رسید. دیگر حماسه البصریة تألیف ابوالفرج بصری متوفی در قرن هفتم هجری، که هنوز طبع نشده و دو نسخه خطی از آن در دارالکتب المصریه موجود است.

اکنون منتخبات عمومی را کنار گذاشته به دیوانهای مستقل می‌رسیم. نخست دواوین الشعراء السته (امرءالقیس، نابغه، زهیر، طرفة، عنترة و علقمة) است که آلوارد منتشر نمود. وی به روایت اصمعی طبق شرح شنتمری، اکتفا نکرده اضافاتی که غالباً ساختگی است بر آن افزود. اما شرح شنتمری، هر چند مصطفی سقا مستخرجاتی از آن را ضمن کتابش: مختارالشعرا الجاهلی آورده ولی اصل کتاب محتاج چاپ مستقلی است. از دیوان امرء القیس چاپ‌های مختلف صورت گرفته و شاید مهم‌تر از همه نشر دارالمعارف مصر به اهتمام ابوالفضل ابراهیم باشد که روایات مختلف را گردآورده و دقیقاً مقایسه و مقابله نموده است. دیوان زهیر به شرح ثعلب را هم دارالکتب المصریة چاپ کرده لیکن بین این روایت کوفی با روایت بصری اصمعی براساس شرح شنتمری مقایسه نکرده‌اند. دیوان نابغة و طرفة و لبید و عروة بن ورد و علقمة و شنفری و اوس بن حجر نیز چاپ شده لیکن نیاز به نشر علمی خوبی از اکثر اینها هنوز باقی است. لایل دیوان عبیدبن الابرص عامربن طفیل را منتشر کرده، و بسیاری دیوان خطی منتشر نشده هنوز برجاست.
اما دیوان قبایل که شیبانی هفتاد و چند تا از آنها را گرد آورد، (ابوسعید حسن بن حسین) سکری بر بسیاری از آنها شرح نگاشته بود که در راه انتقال از میان رفته. (11) از دیوان قبایل تنها پنج مجموعه که بخشی است از دیوان هذیل، تألیف سکری، باقی مانده که چهار مجموعه از آن در اروپا به طبع رسیده: اولی در لندن به سال 1854 به وسیله کوزگارتن؛ دومی در برلین به سال 1887 به اهتمام ولهاوزن؛ سومی که دیوان ابوذؤیب (هذلی) است در هانور به سال 1926 به تحقیق یوسف هل به چاپ رسید. نشر مجموعه‌ی چهارم در لیپزیگ به سال 1933 بود که با مجموعه‌ی پنجم مطبوع دارالکتب المصریة مربوط و متداخل است. چنین می‌نماید که در قسمت اخیر نسخه‌ی سکری با نسخه‌ی مختصر دیگری درهم شده که از لحاظ اسناد و شرح اشعار مختصر است. عبدالستار فراج با مشارکت و بازنگری محمود شاکر، اشعار هذلیین تألیف سکری را مورد تحقیق قرار داده است که دارالعروبة تا کنون دو جلد از آن بیرون داده است. همین قطعات که از کتاب سکری باقی مانده به راستی در نهایت نفاست است زیرا نه تنها شامل اخبار و شرح اشعار بلکه آگاهی دقیق از مآخذ خویش را نیز به دست می‌دهد و سند تمام قصاید را می‌آورد و اختلاف روایات بصریان مقدم بر اصمعی با راویان کوفه از همه مهمتر ابن اعرابی و ابوعمرو شیبانی - و سپس راویان بغدادی از قبیل عبدالله بن ابراهیم جمحی را در هر لفظ و بیت ثبت می‌کند. از راویان سکری ابوعبیده است و به نقل از او می‌آورد که اصمعی از عمارة بن ابی طرفة هذلی، یعنی مستقیماً از خود قبیله‌ی هذیل روایت می‌کند. بدین گونه قسمتهای باقی مانده‌ی کتاب سکری از لحاظ سندیت و ارزش تاریخی و تحقیقی کمتر از فضلیات و اصمعیات نیست.
دیگر از کتابهای خوب که اشعار جاهلیان را دربر دارد شرح النقایض ابوعبیده است و در آن اکثر شعرهایی که به مناسبت ایام عرب سروده شده می‌خوانیم. ابن اثیر در کامل و ابن عبدربه در عقدالفرید در این باب از او پیروی کرده‌اند (یعنی ذیل رویدادها و نبردهای قبایل، اشعار مربوطه را آورده‌اند.) دیگر از کتب بسیار خوب، طبقات ابن سلام است که پیشتر گفتیم نمونه‌های تحقیق دقیق راجع به صحیح و سقیم اشعار جاهلی را در آن به یادگار نهاده است. در مورد الشعروالشعراء ابن قتیبه‌ی دینوری شاید بتوان گفت که اگر فایده‌ای داشته باشد در مقدمه‌ی آن است که می‌کوشد ارتباط شعر معاصرش را با نمونه‌های جاهلی باز نماید. اما کتاب، از حیث تراجم، فقیر است، به علاوه حاوی اخبار و اشعار غیر مستندی است.
کتب ادبی تألیف شده در بصره از قبیل البیان و التبیین و کتاب الحیوان جاحظ و کامل مبرد حاوی اشعاری است به روایت بصری که می‌توان مطمئن انگاشت؛ و از همین نسخ است اشعار مذکور در امالی یزیدی و مجالس ثعلب. اما به کتابهای تألیف شده در بغداد از قبیل عیون الاخبار ابن قتیبه باید با احتیاط برخورد نمود؛ همچنین امالی ابوعلی قالی که مجعولات بسیار دارد. از کتب مختصر که مراجعه‌اش سودمند است، المؤتلف و المختلف آمدی و معجم الشعراء و الموشح مرزبانی است که بسیاری از موارد جعل شعر جاهلی را می‌شناساند. از منابع دیگر شعر جاهلی کتب نقد است، از قبیل نقد الشعر قدامة و الصناعتین ابوهلال عسکری و الوساطة بین المتنبی و خصومه تألیف جرجانی و العمدة ابن رشیق؛ که در صورت تطبیق با مآخذ اصلی درجه‌ی صحت آنها معلوم می‌شود. همچنین است شواهد شعری پراکنده در کتب لغت و نحو. اما آنچه در سیر و اخبار و تواریخ، از قبیل کتب طبری و ابن هشام و واقدی آمده، بهتر است رد کنیم مگر اینکه با روایات صحیح تأیید شود.
در حالی که اکثر اخبار و اشعار دیوانهای شعراء و قبایل به طور مجزا و مستقل از بین رفته، اما ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی غالب آنها را ضبط و حفظ کرده‌است. تراجم احوال پرباری از عربی گویان قرن ششم تا نهم میلادی در این کتاب آمده و اطلاعات گمشده‌ی فراوانی، ثبت و نگهداری شده‌است. ابوالفرج با سلیقه‌ی نقادانه و دقت نظر عالمانه از کتب سابق برخود بهترین اخبار و اشعار را در اغانی وارد کرده، آن هم با اسناد و ارجاع به راویان قدیم مانند اصمعی و ابوعبیده و ابن اعرابی و ابوعمرو شیبانی و هیثم بن عدی و خالدبن کلثوم و ابن کلبی و امثالهم، و نیز روایتگران و مصنفان بعدی؛ و هر جا روایت مختلف است، همه را ذکر کرده است و در موارد متعدد در روایتی تأمل و کند و کاو می‌کند تا صحیحش را دریابد، و اگر نقل از راویان متهمی چون ابن کلبی و ابن خردادبه است، رد می‌کند. هرگاه در باب قطعه یا قصیده‌ای شک دارد به دیوان شاعر؛ در هر چند روایت که هست، رجوع، و تصریح می‌کند که شعرا را یافته یا نیافته است. اخبار را با تاریخ می‌سنجد تا اطمینان یابد و در اثنای این همه نظرات راویان و ناقدان را در باب شعر یا شاعر نقل کرده‌است. اغانی به راستی بزرگترین مرجع برای تاریخ شعر و شاعران جاهلیت است و اگر آن را با اصمعیات و مفضلیات و دیوان هذلیین و نیز دیوانهای مستقل (و مصحح) شاعران مجموعاً در نظر بگیریم در برابر خود مواد سرشار و فراوانی برای بحث و تحقیق در اخبار و اشعار جاهلیت مشاهده می‌کنیم.
از کتابهای متأخر که جای خالی کتابهای قدیم را پر می‌کند و برخی اطلاعات گمشده در خود دارد، خزانة الادب بغدادی متوفی 1093 هجری است. و آن عبارت است از شرح شواهد رضی بر کافیه‌ی ابن الحاجب. در خزانة الادب شرح حالهای دقیقی از بعض جاهلیان و اظهارنظرهایی در صحت یا سقم انتساب برخی اشعار آمده؛ و از این جهت شرح سیوطی بر شواهد مغنی ابن هشام، مشابه آن است.

پی‌نوشت‌ها:

1- رجوع کنید به ترجمه‌ی احوال حماد در معجم الادباء ج10، ص 266. (نویسنده)
2- دیگر، ابوجعفر احمدبن محمدالنحاس (متوفی 338 هجری) است مؤلف شرح القصاید التسع المشهورات، این کتاب به سال 1973 میلادی به اهتمام احمد خطاب در دو جلد در بغداد به چاپ رسیده است. -م. (نویسنده)
3- الفهرست، ص102. (نویسنده)
4- ذیل امالی، ص 131. (نویسنده)
5- اخفش اشتباه کرده، اما چه بسا این هم از نتایج رقابت بصریان و کوفیان باشد که اخفش بصری می‌خواهد بگوید مفضلیات تألیف مشترک کوفیان و بصریان است، چون می‌دید شهرت مفضلیات محصول کوفه در همان زمان بر اصمعیات محصول بصره تقوق دارد. (نویسنده)
6-
و قد زعمت بهراء أن رماحنا *** رماح نصاری لاتخوض الی الدم (نویسنده)

7- رجوع به فهرست سوم پایان مفضلیات (چاپ دارالمعارف). (نویسنده)
8- رجوع به فهرست سوم پایان اصمعیات. (نویسنده)
9- العمدة، ج1، ص 60؛ المزهر، ج2، ص 480؛ خزانة الادب، ج1، ص 10 و 61 و ج2، ص 55. (نویسنده)
10- شرح دیوان الحماسة مرزوقی (چاپ لجنة التألیف و الترجمة و النشر)، ج1، ص 14. (نویسنده)
11- در این مورد رجوع کنید به مصادرالشعرا الجاهلی، ص 3، 54 به بعد. (نویسنده)

منبع مقاله :
ضیف، شوقی؛ (1393)، تاریخ ادبی عرب (العصر الجاهلی)، ترجمه ی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم.