انواع خانواده از نظر تربيت كودك ( 4 )
منبع:www.hamdardi.com
در 3 يادداشت قبلي سه نوع خانواده را تشريح كرديم كه شيوه تربيت كودك آنها نامطلوب بود و اينك آخرين نوع را كه خانواده سالم مي باشد بررسي مي كنيم و شيوه تربيت كودك را در آنها توضيح مي دهيم.

1 - افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعي اصالت توام است.
2 - افراد خانواده به طور آشكار رنج و ناراحتي و نيز احساس همدري خود را نسبت به افراد ديگر خانواده بيان مي كنند.
3 - افراد خانواده از ريسك (‌خطر كردن )‌ معقول و سنجيده نمي هراسند و مي دانند كه ممكن است با خطر كردن اشتباهاتي نيز داشته باشند ‍ ، ولي اشتباهات شخصي هم مي تواند خود مقدمه اي براي شناخت اشكالات شخصي و بنابراين زمينه اي جهت رشد و كسب تجربه بيشتر باشد.
4 - افراد خانواده براي يكديگر ارزش و احترام قايل اند و يكديگر را دوست دارند و از اين احساس خود شادمان هستند.
5 - روابط افراد خانواده با يكديگر هماهنگ و روان است و با آهنگي پرمايه و روشن با يكديگر سخن مي گويند.
6 - زماني كه در خانواده سكوت برقرار است ‍، سكوتي است آرامبخش و نه سكوت مبتني بر ترس يا احتياط.
7 - وقتي در خانواده سرو صدا هست ‍، صداي فعاليتي پر معني است و نه غرشي رعد آسا و براي خفه كردن صداي ديگران.
8 - هريك از اعضاء خانواده مي دانند حق آن را خواهند داشت كه حرف خود را به گوش ديگران برسانند و در اين زمينه نيازي به سكوت و تحمل فشار حاصل از آن نمي باشد.
9 - اگر يكي از اعضاي خانواده هنوز فرصتي براي صحبت كردن پيدا نكرده است ‍، به دليل تنگي وقت بوده است و نه كمي محبت ‍ ،‌ كم توجهي يا بي ملاحظه بودن اعضاي ديگر خانواده .
10 - اعضاي خانواده به راحتي يكديگر را نوازش مي كنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امري است عادي و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگي.
11 - افراد خانواده صادقانه با هم صحبت مي كنند ، با علاقه به سخنان يكديگر گوش مي دهند ، با يكديگر رو راست و صادق هستند و به راحتي علاقه خود را به يكديگر نشان مي دهند.
12 - افراد خانواده به راحتي و آزادنه با يكديگر درد دل مي كنند و اين حق را دارند كه درباره هر موضوعي (‌ مثل ناكاميها ، ترسها ، صدمه هايي كه ديده اند ،‌ خشم خود ،‌ انتقاد از ديگري ، خوشيها يا كاميابيها )‌ ،‌ با يكديگر سخن بگويند.
13 - افراد خانواده براي كارهاي خود برنامه ريزي مي كنند و در اين راه اگر مشكلي با مزاحم اجراي برنامه هاي از قبل تعيين شده آنان شود ،‌ به سادگي خود را با آن تطبيق مي دهند و در نتيجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس يا واهمه ،‌ بيشتر مشكلات زندگي خود را حل و فصل كنند.
14 - در خانواده ،‌ زندگي آدمي و احساسات بشري، بيش از هر عامل ديگري مورد توجه و احترام است.
15 - در خانواده ،‌ پدر و مادر خود را مدير يا رهبر خانواده مي دانند و نه رئيس يا ارباب خانواده و نيز مي دانند كه در موقعيت هاي مختلف چگونه به فرزندان خود بياموزند تا به مرحله يك انسان واقعي بودن نزديك شوند.
16 - اعضاي خانواده در مورد اشتباهات خود (‌ در قضاوت ، رفتار ،‌ بروز هيجانها و ... ) به همان سهولتي با يكديگر سخن مي گويند كه در مورد اعمال ، كردار و گفتار صحيح خود اظهار نظر مي كنند.
17 - رفتار اولياي خانواده با آنچه به فرزندان خود مي گويند - يا توصيه مي كنند - مطابقت كامل دارد و در اين راه از خود صداقت بسيار نشان مي دهند.
18 - پدر و مادر خانواده مانند هر مدير يا رهبر موفق ،‌ نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن مي باشند تا از هر فرصت مناسب براي سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ،‌ استفاده كنند.
19 - اگر يكي از افراد خانواده مرتكب اشتباهي شد و نادانسته خسارتي ايجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در كنار او قرار مي گيرند تا از او حمايت كنند . اين رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بي دقت ،‌ بر احساس ترس يا گناه خود فايق آيد و از فرصت آموزشي كه پدر و مادر براي او فراهم كرده اند ،‌ بيشترين بهره را بگيرد.
20 - اولياء خانواده مي دانند كه فرزندانشان عمدا بدي نمي كنند. به همين دليل ، اگر متوجه شوند كه فرزند آنان در زمينه اي خرابكاري كرده است به اين نتيجه مي رسند كه يا سوء تفاهمي در كار بوده است و يا احساس ارزش فردي و احترام به خويشتن ،‌ در فرزند آنان كاهش پيدا كرده است و بايد براي اين مشكل راه حلي را پيدا كرد.
21 - اوليا خانواده مي دانند هنگامي فرزند آنان براي يادگيري آمادگي بيشتري خواهد داشت كه خود را با ارزش بداند و احساس كند كه ديگران نيز براي او ارزش قايل هستند.
22 - اولياء‌ خانواده مي دانند كه هر چند با شرمنده ساختن كودك و تنبيه بدني فرزندان مي توان رفتار آنان را تغيير داد ،‌ اما اين آگاهي را نيز دارند كه آثار اين تنبيه ها بر ذهن آنان باقي مي ماند و به سادگي و به سرعت قابل ترميم نمي باشد.
23 - وقتي يكي از فرزندان خانواده عملي را انجام مي دهد كه براي تصحيح عمل يا كار او الزامي به نظر مي آيد ، پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن - حس كردن - فهميدن - و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او ، آغاز مي كنند.
24 - پدر و مادر خانواده مي دانند كه در زندگي هر شخص مشكلاتي پيش خواهد آمد و اجتناب از همه مشكلات زندگي امكان ناپذير مي باشد . بنابراين گوش به زنگ آن هستند كه براي هر مشكل تازه ،‌ راه حلي پيدا كنند و به فرزندان خود نيز مي آموزند تا چگونه در حل مشكلات از خلاقيت و نو آوري بهره بگيرند.
25 - اولياي خانواده مي دانند كه تغيير و تحول از ويژگيهاي زندگي است ، بنابراين ، مي پذيرند كه فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طي مي كنند و هيچگاه نبايد سد راه رشد و تغيير فرزندان خود شوند.
خلاصه
گفته مي شود كه از هر صد خانواده تنها در صد اندكي ( سه يا چهار خانواده ) مي دانند كه چه بايد كرد و به مرحله سلامت و بالندگي قابل توجه رسيده اند. محصول خانواده هاي پريشان يا آشفته فرزندان بيمار ،‌ نوميد ، افسرده ، بزهكار و ضد اجتماعي ،‌ معتاد و .... است و اكثريت افراد مبتلا به بيماري هاي رواني و اختلالات رفتاري ،‌ الكليك ، معتاد ‍ ‍، فقير ،‌ از خود بيگانه ،‌ جاني و ... در خانواده هاي پريشان رشد پيدا كرده اند.
مي توان ويژگيهاي مهم خانواده هاي پريشان و خانواده سالم را چنين خلاصه كرد.

1 - در خانواده ارزش و احترامي كه هر فرد براي خود قائل است در حد پائين مي باشد.
2 - ارتباطها غير مستقيم ، مبهم و كاملا نادرست است.
3 - قواعد و مقررات خانواده ،‌ خشك ، نامردمي ، ناسازگار و هميشگي است.
4 - پيوند و رابطه با جامعه بسته ، مايوس كننده و ياس آور است و براساس ترس انجام مي گيرد.
خانواده سالم يا بالنده
1 - سطح ارزش و احترامي كه هر فرد براي خود قايل است ، در حد معقول و منطقي مي باشد.
2 - ارتباطها مستقيم ،‌ واضح ، صريح و مبتني بر درستكاري است.
3 - قواعد قابل انعطاف ، انساني ، منطقي دستخوش تغيير است.
4 - پيوند با جامعه باز ، سالم و اميد بخش مي باشد.
اميدوارم خانواده سالمي را داشته باشيد . (‌يا - و )خانواده سالمي را در آينده تشكيل دهيد