نویسندگان: عزیز نجف‌پور (1) فاطمه گیتی‌پسند (2)

چكیده

اندیشمندان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی در راستای دغدغه‌ی اصلی خود یعنی مدیریت اسلامی-ایرانی کشور، تلاش‌های متعددی برای تولید نرم‌افزار این فرآیند انجام داده‌اند که به عناوینی از قبیل علم دینی، علم بومی، جنبش نرم‌افزاری، اسلامی شدن دانشگاه‌ها، تحوّل علوم انسانی و... می‌توان اشاره کرد.
سؤال مهمی که مطرح است این است که با چه تمهیدات سیاستی می‌توان نظام آموزشی و پژوهشی رسمی و غیر رسمی کشور را در مسیر این مهم فعال کرد؟
با بررسی برخی از این فعالیت‌ها و مطالعه‌ی وضعیت نظام آموزشی و پژوهشی کشور، می‌توان به راهبردهای اصلاحی و تکمیلی و همچنین جدیدتری دست یافت که پیش‌بینی می‌شود اجرای آن‌ها دقت و سرعت نیل به سمت علم دینی را بیشتر می‌نمایند.
راه تولید علم دینی از مسیر فهم و نقد روشمندانه علم غربی و تطبیق آن با دین حاصل می‌گردد. برای فهم درست علم غربی لازم است که در عین آشنایی با قاطبه نظریه‌های هر حوزه‌ی علمی و تاریخی تطورات و تکوین آن‌ها، با فلسفه، روش‌شناسی، غایات و هنجارهای علم هم آشنا شویم. نقد موارد فوق بر اساس ساختار درونی علم و همچنین بر اساس دین، زمینه‌ی مساعدی برای تولید علم دینی است. این راه را الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی روشمند علم و دین» می‌نامیم. با این توضیحات، نگارندگان این مقاله مقدمتاً با روش‌های کتابخانه‌ای و استنباطی نسبت به بررسی انتقادی برخی حوزه‌ها و مؤلفه‌های نظام علوم انسانی کشور اقدام نمودند و در ادامه ضمن تشریح الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین»، سیاست‌هایی تدوین نمودند و در اختیار ده نفر از صاحب‌نظران سیاست‌گذاری و مدیریت علوم انسانی کشور قرار دادند. بعد از دریافت اصلاحات و پیشنهادات صاحب‌نظران، سیاست‌های فوق اصلاح و تکمیل و ارائه گردید.

کلیدواژگان:

سیاست‌های علم دینی، نقد علوم انسانی، مطالعات تطبیقی، ترجمه، گفتگوی علم، دین

مقدمه

تلاش برای تولید «علم هماهنگ با مبانی و ارزش‌های اسلامی» جهت مدیریت ایرانی-اسلامی کشور، یکی از دغدغه‌های جدّی نظام جمهوری اسلامی در طی چند دهه‌ی گذشته بوده است.
عناوینی چون وحدت حوزه و دانشگاه علم دینی، علم بومی، جنبش نرم‌افزاری، اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و... مصادیقی از تلاش مذکور می‌باشند که در طی سال‌های بعد از انقلاب در بین سیاست‌گذاران نظام و متفکران معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی مطرح بوده و هست.
در نظام آموزشی و پژوهشی کشور روندهای مشخصی در حال طی شدن است که علی‌رغم صرف وقت و انرژی و بودجه‌ی فراوان، لزوماً در مسیر این مهم کارگر نمی‌افتند و خودبه‌خود ذهن سیاست‌گذاران را بدین سمت سوق می‌دهند که با چه تمهیدات سیاستی می‌توان نظام آموزشی و پژوهشی رسمی و غیررسمی کشور را در مسیر این مهم فعال کرد؟ و اینکه برای تولید علم مذکور که با مسامحه آن را «علم دینی» می‌نامیم، چه الگو، روش‌ها و انگاره‌های راهبردی را در پیش روی نظام می‌توان نهاد؟
در این مقاله سعی شده است ضمن تشریح الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین»، سیاست‌های ذیل پیشنهاد و تشریح شوند:
1. آموزش فلسفه و تاریخ علم به دانشجویان و همچنین آموزش نقد علوم انسانی از منظر منطق درونی علم و پایگاه دین و مطالعه‌ی تطبیقی علم و دین
2. احصای نظریات موجود در باب علم دینی و بسترسازی برای نقد، اصلاح و تکمیل آن‌ها و نیل دانشمندان برای تولید نظریه‌های علمی براساس آن‌ها
3. سامان‌دهی موضوع‌های پایان‌نامه‌های دانشجویی براساس موضوع‌های بومی، انتقادی و تطبیقی با دین
4. بازتعریف سرفصل‌های گروه‌های معارف دانشگاه‌ها براساس دلالت‌های دین در حوزه‌ی علم و تعامل تخصصی علم و دین
5. ساماندهی فرآیند ترجمه روشمند قاطبه متون اصلی و کلاسیک علوم انسانی و اجتماعی
البته بدیهی است که راهبردهای فوق تعدادی از راهبردهایی است که می‌تواند در دستور کار قرار گیرد و راهبردهای دیگری هم می‌تواند بدان افزوده شود.

الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین» چیست؟

این الگو مقدمتاً بر تعمیق و گسترش شناخت علم‌ورزان از همه‌ی ابعاد علم مدرن در مقام ثبوت و اثبات استوار است که شامل آشنایی با مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، روش‌شناسی، غایات، هنجارها و اصول موضوعه ظاهر و پنهان در علم می‌گردد. طبیعتاً آشنایی با تاریخ تکوین علم و نظریه‌های ذی‌ربط، نتیجه‌ی اجرای روشمند موارد فوق خواهد بود. مطالعه‌ی نقادانه‌ی علم از منظر دین و همچنین براساس منطق درونی علم و گفتگوی علم و دین، محور دیگر این الگو را تشکیل می‌دهد. بدین‌صورت‌ که دلالت‌های دین و فلسفه‌ی اسلامی در ابعاد مختلف علم مورد شناسایی و بررسی گیرد و همچنین نظریه‌های علمی براساس منطق درونی علم، مورد ارزیابی و نقد قرار گیرند و تلاش شود برای نظریه‌پردازی از گزاره‌های دینی استفاده گردد.

توضیح و توجیه راهبردها:

1. آموزش فلسفه و تاریخ علم به دانشجویان و همچنین آموزش نقد علوم انسانی از منظر منطق درونی علم و پایگاه دین و مطالعه‌ی تطبیقی علم و دین

این استراتژی که مبتنی بر الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین» می‌باشد، بر آموزش عمیق و نقادانه‌ی علم مدرن از پایگاه دین و همچنین براساس منطق درونی خود علم، استوار است. براساس این استراتژی باید تلاش شود مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، روش‌شناسی، غایات، هنجارها و اصول موضوعه نانوشته در هر حوزه علمی، برای دانشجویان تبیین گردد و توضیح بیشتری بیابد تا شناخت ایشان از علم و مبانی و جوانب آن عمیق‌تر شود. طبیعتاً آموزش تاریخ تکوین علم و نظریه‌های ذی‌ربط، مکمل روند فوق خواهد بود. در کنار این روندها، آموزش دلالت‌های دینی و فلسفه‌ی اسلامی در هر حوزه‌ی علمی و همچنین هنجارهای دینی در هر حوزه به دانشجویان و متعاقباً آموزش تطبیقی علم و دین با هدف شکل‌گیری فرآیند نقد و اصلاح و تکمیل علم زمینه‌ساز تولید علم دینی خواهد بود. در این حالت امید می‌رود که در بلندمدّت، ضمن شکسته شدن تابوهای عموماً خودساخته‌ی علم مدرن، به همّت اراده‌های دانشجویان مؤمن که به دنبال تداوم بخشی جهان‌بینی دینی خود در حوزه‌های علمی هم هستند، جرقه‌هایی از تولید علم دینی در هر حوزه زده شود. بدنه پژوهشی دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی طبیعتاً از دانشجویانی که در ذیل این مسیر آموزشی قرار گرفته‌اند تغذیه خواهد شد و افرادی که با این روش علم‌آموزی کرده‌اند، استعداد فراوانی برای نظریه‌پردازی علمی متأثر از جهان‌بینی دینی خواهند داشت. اگر با مسامحه پارادایم علم دینی را در مقابل علم مدرن بپذیریم (علی‌پور و حسنی، 1389: 51-39) طبیعی است که هسته‌ی مرکزی این دو پارادایم با همدیگر تفاوت دارد، لذا برای تقویت پارادایم علم دینی باید هسته‌ی مرکزی علم مدرن که فلسفه و روش‌شناسی، غایت و... است، مورد نقد جدّی قرار گیرد. این فرآیند نقد اگر به صورت تطبیقی با پارادایم علم دینی انجام بپذیرد، ثمرات و نتایج بیشتری در پی خواهد داشت.
با این نگاه، اصلاح منابع و سرفصل‌های رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی و هنر، می‌تواند در بلندمدّت نویدبخش تولید «علم دینی» باشد.
در تجربه‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها تلاش‌هایی برای اسلامی کردن رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی و هنر انجام پذیرفته است. مثلاً در «کمیته‌ی ارتقای متون درسی علوم انسانی دانشگاه‌ها» که با وظیفه‌ی بررسی و نقد و اصلاح جامع عناوین و سرفصل‌ها و منابع رشته‌های علوم انسانی در سال 84 به تصویب شورای اسلامی شدن رسیده و بلافاصله شروع به کار کرده است، برای انجام این فرآیند، استراتژی و شاخص‌های مشخص و شفافی تعریف نگردیده؛ بنابراین، به صورت نانوشته، اذهان مجریان این فرآیند به سمت لزوم تقدّم تعریف و مفهوم‌شناسی علم دینی بر سیاست‌گذاری آن سوق یافته و از آنجا که در بسیاری از رشته‌ها نظریه‌هایی با رویکرد دینی تولید نشده‌اند، لذا از انجام وظیفه‌ی مصوب کمیته منصرف شده و به سمت دیگری رفته‌اند. در حالی ‌که اگر استراتژی پیشنهادی مذکور سرلوحه‌ی فعالیت‌ها قرار می‌گرفت، این بن‌بست رخ نمی‌داد و با اصلاح سرفصل‌ها در ذیل الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین» انجام می‌پذیرفت، می‌شد امیدوار بود که در بلندمدّت با تلاش دانشگاهیان، شاهد تولید نظریه‌های علم دینی در حوزه‌های مختلف علوم انسانی و اجتماعی و هنر باشیم. (گزارش عملکرد کمیته ارتقاء، 1389)
البته بعد از تغییر کمیته ارتقاء به شورای تحوّل علوم انسانی، شاخص‌های مذکور به پیشنهاد نگارندگان و به تصویب آن شورا، در آیین‌نامه فعالیت‌های کارگروه‌های شورای تحوّل درج شد، ولی بعضاً اعضای کارگروه‌های مذکور در بازنگری و اصلاح سرفصل‌ها توجه چندانی به شاخص‌های مذکور نداشته و البته فهم مشترکی هم از آن‌ها ندارند و این نقیصه در بلندمدّت می‌تواند عملکرد شورای تحوّل را با مشکل مواجه کند. (آیین نامه داخلی کارگروه‌های شورای تحوّل علوم انسانی، 1390)

2. احصای نظریات موجود در باب علم دینی و بسترسازی برای نقد، اصلاح و تکمیل و نیل دانشمندان برای تولید نظریه‌های علمی براساس آن‌ها

هم‌ اکنون چندین نظریه در باب مفهوم «علم دینی» با درجه شفافیت و انسجام داخلی متفاوت در بین صاحب‌نظران کشور مطرح است که از میان ایشان به آیت‌الله جوادی آملی، دکتر خسرو باقری، دکتر حسین نصر، دکتر مهدی گلشنی، آیت‌الله عابدی شاهرودی، حجت‌الإسلام والمسلمین دکتر خسروپناه، حجت‌الإسلام والمسلمین میرباقری و... می‌توان اشاره کرد که هر کدام به نحوی در باب مفهوم‌شناسی علم دینی و ابعاد مختلف آن و بعضاً در باب علوم انسانی اسلامی سخن رانده‌اند.
مسئله‌ای که وجود دارد این است که تا به‌حال به صورت روشمند و جامع، نظرات این صاحب‌نظران مورد بررسی و نقد قرار نگرفته و عملاً راه ارتقاء و اصلاح آن‌ها مسدود شده است. طبیعی است که ایجاد فضای نقد و گفتگو در بین این نظریات، و همچنین بررسی و نقد آن‌ها توسط بدنه‌ی علمی کشور، باعث اصلاح و بعضاً تکمیل و تقویت آن‌ها خواهد گردید و تئوری و یا تئوری‌های موجود ما در باب مفهوم علم دینی دقیق‌تر و شفاف‌تر خواهد شد و تئوری‌های ضعیف‌تر از میدان حذف خواهند گردید. و به همین دلیل، ایجاد فضایی برای طرح عالمانه و جامع و نقد روشمندانه‌ی نظریه‌های علم دینی، زمینه را برای بازسازی و تکمیل نظریه‌های موجود علم دینی مهیاتر خواهد کرد.
منظور از عبارت روشمند این است که در مقدمه نظر مختار نظریه‌پردازان در باب علم، دین و رابطه‌ی علم و دین مشخص گردد و سپس آن با تعیین ریزمؤلفه‌های علم، دین و علم دینی، نحوه‌ی تعامل این ریزمؤلفه‌ها با همدیگر مورد بررسی و نقد قرار گیرد و در نهایت روند ترکیب مؤلفه‌های علم و دین و انسجام درونی کلیت مفهوم علم دینی مورد ارزیابی قرار گیرد.
بدیهی است که اصولاً علمی که نتواند در حوزه‌ی عینیت، موضوع‌ها را برای ما تبیین کند و مسائلمان را حل کند علم به حساب نمی‌آید و بیشتر فلسفه، ایدئولوژی و... شمرده می‌شود تا علم. فلذا ضمن تحقیق عینیت گزاره‌های علمی توسط اندیشمندان، ایجاد مکانیزمی برای «ارتباط با حوزه‌ی سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت اجرایی کشور» در اصلاح، بهینه‌سازی و تدقیق و مهم‌تر از همه «عینی‌آزمایی» تلاش‌های مذکور مثمرثمر خواهد بود.
بعد از این مرحله و بازسازی و تکمیل تئوری‌های موجود علم دینی و حذف تئوری‌های ضعیف‌تر، تئوری‌های باقیمانده طبق سازوکاری مشخص می‌توانند در اختیار اساتید و دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی قرار بگیرند تا براساس تئوری‌های فوق، اقدام به نظریه‌پردازی در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی بنمایند که نتایج این روند به هدف ما یعنی علم دینی نزدیک خواهد بود.
البته متأسفانه سازوکار کارآمدی برای نشر متون و نظریه‌های ذیل موضوع علم دینی در دانشگاه‌ها وجود ندارد، لذا راه‌اندازی این سازوکار باید یکی از اولویت‌های سیاست‌گذاران و مدیران حوزه‌ی آموزش و پژوهش باشد. فی‌المثل نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها که اتفاقاً یکی از مهم‌ترین رسالت‌هایش اسلامی شدن دانشگاه‌هاست، می‌تواند در طراحی و مدیریت این سازوکار نقشی جدّی ایفا نماید.

3. سامان‌دهی موضوع‌های پایان‌نامه‌های دانشجویی براساس موضوع‌های بومی، انتقادی و تطبیقی با دین

سالانه تعداد زیادی پایان‌نامه دانشجویی در مقاطع مختلف تحصیلی تصویب و اجراء می‌شود که گذشته از کارکرد پژوهشی، قسمتی از فرآیند آموزش را هم تکمیل می‌کند.
موضوع‌های این پایان‌نامه‌ها در حوزه‌های علوم انسانی، عموماً از موضوع‌های بومی، انتقادی و تطبیقی با دین بی‌بهره است و بیشتر به تقلید از موضوع‌های غربی و وارداتی می‌پردازد (البته برخی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی مثل دانشگاه امام صادق (علیه‌السّلام) و... تا حدودی از این قاعده مستثنا هستند)
نگارندگان بر این باورند که سوق دادن دانشجویان به موضوع‌های بومی منجر به توجه ایشان به مبانی و اقتضای فرهنگی-اجتماعیِ بومی، که طبعاً شاخصه‌های دینی را هم در بر دارد، می‌گردد و همین مطلب در عین تقویت رویکرد نقادی نسبت به علم مدرن، زمینه‌ی مساعدی را برای تولید علم متناسب با شاخصه‌های دینی مهیا می‌کند.
طبیعتاً سوق یافتن موضوع‌های پایان‌نامه‌های دانشجویی به سمت موضوع‌های بومی باعث ارتقای کارآمدی تولیدات علمی مذکور گشته و مایه‌ی استقبال جامعه‌ی تخصصی و بازار کار، از تولیدات علمی ایشان گردیده و متعاقباً با تقویت چرخه‌ی عرضه و تقاضای علمی، به رونق فعالیت علمی دانشگاهیان با رویکرد بومی دامن می‌زند و در نهایت بستر و احتمال تولید نظریه‌ها با رویکرد دینی را ارتقاء می‌دهد. البته رویکردهای انتقادی، خودبه‌خود باعث ارتقای خلاقیت جامعه‌ی علمی هم می‌شود.
مراجعه به موضوع‌های برآمده از رویکردهای انتقادی در حوزه‌های علوم انسانی هم -طبق توضیحات فوق- نگاه بت‌وار به فلسفه، روش‌شناسی، مکاتب و نظریه‌های علم غربی را می‌شکند و فرصتی برای نفس کشیدن رویکرد دینی به علم را ایجاد می‌کند.
موضوع‌های متأثر از فضای بین‌رشته‌ای علم و دین، خودبه‌خود در فرآیند مطالعه و تحقیق به تطبیق علم و دین می‌انجامد و در این فرآیند طبعاً پژوهشگران تلاش خواهند کرد تا در حوزه‌های مختلف علم (فلسفه، روش‌شناسی و...) به الگویی هماهنگ با دین برسند و همین مطلب فضای مساعدی برای تولید علم دینی آماده می‌کند.
نگارندگان بر این اعتقادند که اگر اولویت‌های موضوعی هر حوزه‌ی علوم انسانی و اجتماعی براساس شاخص‌های فوق مورد شناسایی قرار بگیرد و به جامعه‌ی دانشگاهی معرفی شود، با توجه به علقه‌های بومی و دینیِ جامعه دانشگاهی طبعاً با استقبال مواجه خواهد شد و البته می‌توان از طریق ابزارهای حمایتی، اساتید و دانشجویان را به سمت موضوع‌های مورد نظر بیشتر ترغیب کرد.

4. بازتعریف سرفصل‌های گروه‌های معارف دانشگاه‌ها براساس دلالت‌های دین در حوزه‌ی علم و تعامل تخصصی علم و دین

گفتمان «وحدت حوزه و دانشگاه» گذشته از تأسیس چند مرکز محدود و خاص مثل پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و... هنوز معنای واقعی خود را در محافل تخصصی حوزوی و دانشگاهی نیافته و در نگاه متفکران و مسئولان جمهوری اسلامی صرفاً به کارکردهای مثبت فرهنگی و سیاسی این گفتمان بسنده شده است. یکی از مهم‌ترین ابعاد «وحدت حوزه و دانشگاه» -گذشته از وحدت مبنایی و روش‌شناختی- وحدت موضوعی است، لذا تعریف موضوع‌های مشترک علمی-پژوهشی بین حوزه و دانشگاه می‌تواند زمینه‌ای برای تحقق این امر باشد. معاونت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها و حوزه علمیه، محلّ خوبی برای این امر می‌باشند. ارائه‌ی فرصت‌های مطالعاتی به اساتید دانشگاه‌ها جهت حضور در محافل علمیِ حوزوی، زمینه‌ی دیگری است که به گفتگوی علم و دین کمک می‌نماید. گذشته از آن، حضور روشمند حوزه علمیه در محافل تخصصی دانشگاهی هم همین کارکرد را دارد. این امر با تحوّل در نگرش به گروه‌های معارف دانشگاه‌ها و تبدیل کردن آن‌ها از دروس عمومی -که بیشتر بر گسترش اخلاق و اعتقادات دینی توجه دارد- به دروس تخصصی -که به ظهور و بُروز دین در حوزه‌ی علم و تطبیق علم و دین می‌پردازد- میسر خواهد شد. از آنجا که ما هنوز در اکثر حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی نظریه‌های علمی با رویکرد دینی نداریم، لذا کلیّت این واحدهای تخصصی را می‌توان به حوزه‌ی فلسفه‌ی علوم انسانی و اجتماعی تطبیقی با فلسفه‌ی اسلامی و دین پیش برد که البته اندیشمندان اسلامی در این حوزه دست پرتری دارند و دامنه‌ی تأثیرگذاری این حوزه هم وسیع‌تر است.
حضور روحانی‌های متبحّر در حوزه‌های مختلف علمی، در گروه‌های علمی دانشکده‌های علوم انسانی و اجتماعی و هنر و انجام فرآیند آموزش تطبیقی دین با علم، گذشته از اینکه دانشگاهیان را به سمت افق چشم‌انداز علم دینی سوق می‌دهد، زمینه را برای تولیدات علمی با رویکرد دینی توسط خود اساتید معارف دانشگاه‌ها مهیا می‌نماید.

5. سامان‌دهی فرآیند ترجمه روشمند قاطبه متون اصلی و کلاسیک علوم انسانی و اجتماعی

درست است علم مدرن که از وحی تبری جسته و صرفاً به منابع معرفت عقلی و تجربی و حتی صرفاً تجربی بسنده نموده است، ولی به دلیل همین عقلانیت و تجربه‌محوری -که جزو منابع معرفت دینی هم هستند- وجوهی از حقیقت را در خود دارد (جوادی آملی، 1386: 13) لذا تجارب و اجزای آن می‌تواند در مسیر نظریه‌پردازی علم دینی مورد ایده‌گیری و استفاده قرار گیرد. برای همین باید کلیّت علم مدرن به صورت روشمند مورد شناسایی و ترجمه قرار گیرد و از مصالح آن در بنای علم دینی استفاده گردد. طبیعی است که ترجمه‌ی ناقص و غلط علم غربی خودبه‌خود این روند را به انسداد خواهد کشاند.
«ترجمه‌ی مقدمه‌ی هم‌زبانی با دیگران و مشارکت در پیشبرد علم و تفاهم میان فرهنگ‌هاست. بر این اساس در صورتی ‌که براساس نیازهایمان کار ترجمه را سامان دهیم و در ترجمه‌ها هم بیندیشیم، به احتمال قوی در راه ایجاد علم بومی و دینی قرار می‌گیریم و بین ترجمه و علم بومی و دینی ارتباطی برقرار می‌گردد». (داوری، 1389: 33)
یکی از بزرگ‌ترین دردسرهای علوم انسانی و اجتماعی کشور استفاده از متون دست چندم و بعضاً با ترجمه‌های گنگ و ضعیف است که به عدم درک درست و جامع از علوم انسانی و اجتماعی، آن‌گونه که در غرب معنا دارد، دامن می‌زند و متعاقب آن امکان نظریه‌پردازی و تولید هرگونه فکر جدید (اعم از دینی و غیردینی) را از اساتید و دانشجویان می‌گیرد. هم‌اکنون بسیاری از متون کلاسیک اصلی علوم انسانی و اجتماعی غربی که علوم موجود میراثدار آن‌هاست، به فارسی ترجمه نشده است و بدنه‌ی علمی کشور از عناوین و یا محتوای آن‌ها شناخت روشنی ندارند.
بررسی‌ها نشان می‌دهد هم‌اکنون انتخاب کتاب از سوی ناشران و مترجمان از قاعده‌ی مشخصی پیروی نمی‌کند و کتاب‌ها بیشتر به صورت تصادفی و ذوقی و یا براساس منافع اقتصادی ترجمه می‌شوند و به همین دلیل، خیلی از آثار کلاسیک و علوم انسانی و اجتماعی به فارسی ترجمه نشده‌اند. (صابری، 1389)
این درحالی است که شغل پردرآمدی به نام مشاور انتشارات در کشورهای غربی وجود دارد که طی آن مشاوران وظیفه دارند کتاب‌های جهان را رصد نموده، بهترین‌ها را برای انتشار معرفی کنند. (میرعباسی، 1389) البته شمار زیادی از کتب کلاسیک علوم انسانی و اجتماعی هستند که با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی قابل ترجمه و انتشار نیستند و لازم است که سرمایه و حمایت‌های حکومت در این قسمت فعال گردد. فی‌المثل در ذیل وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری و با هدف سامان‌دهی وضعیت ترجمه و با مشارکت قاطبه مراکز علمی و پژوهشی کشور می‌توان مرکزی تأسیس کرد که وظیفه‌ی شناسایی و اولویت‌بندی متون موردنظر و شناسایی و آموزش و ارتقای مترجمان توانمند و در نهایت ترجمه و انتشار آثار مذکور را برعهده بگیرد. (طرح ساماندهی ترجمه، 1389)
گذشته از فرآیند ترجمه، برخورد منتقدانه مترجمِ متخصص با متن و ارائه‌ی نظرات خود در حاشیه‌ی متن، کار مهمی است که می‌تواند انجام بپذیرد. طبیعی است که مراجعه به متون اصلی علمی غربی و ترجمه‌ی صحیح و دقیق آن‌ها و ایجاد زمینه‌هایی برای حاشیه‌نویسی عالمانه‌ی مترجم به متن مورد ترجمه، آن‌گونه که سنت علمی ما در دوران نهضت ترجمه در قرون سوم و چهارم هجری و بعد از آن بوده، رویکرد درستی برای استفاده‌ی روشمندانه از اندوخته‌های علمی غربی در جهت تولید علم مطلوب می‌تواند باشد؛ رویکردی که مسلمانان یک‌بار در قرون سوم و چهارم هجری، با اتخاذ آن به ارتقاء و غنای علمی تمدن اسلامی اهتمام ورزیدند. (نجف‌پور و گیتی‌پسند و خسروپناه، 1390)
موارد مذکور چندین پیشنهاد راهبردی است که قابلیت عملیاتی شدن و برنامه‌ریزی برای تولید علم دینی را دارا هستند. البته همان‌طور که ذکر شد، راهبردهای دیگری هم توسط پژوهشگران و سیاست‌پژوهان می‌تواند پیشنهاد گردد و سیاست‌گذاران اصولاً باید بعد از گردآوری این پیشنهادات نسبت به بررسی و وزن‌دهی آن‌ها اقدام نموده و در نهایت بهترین‌های آن‌ها را انتخاب کنند و در دستور کار قرار دهند. نظر نگارندگان این است که این قسمت از فرآیند مورد اشاره، به صورت کامل و درست انجام نمی‌شود و سیاست‌گذاران به صورت غیر روشمند و عموماً ناآگاهانه به سمت برخی راهبردها سوق می‌یابند و عمدتاً نگاه درجه دوم به راهبردها ندارند و فرآیند گردآوری، تبیین، توجیه و انتخاب اصلح را بهینه انجام نمی‌دهند.

نتیجه‌گیری

برای تحقق دغدغه‌ی اصلی مسئولان و اندیشمندان نظام اسلامی، یعنی مدیریت اسلامی-ایرانی کشور، نیاز به تولید نرم‌افزار متناسب با این فرآیند خودنمایی می‌کند که منظور از این نرم‌افزار، علم دینی است.
برخی سیاست‌گذاران لازمه‌ی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی علم دینی را، مفهوم‌شناسی و اجماع اندیشمندان بر این عبارت می‌دانند، ولی نگارندگان بر این اعتقادند که این مطلب شرط لازم سیاست‌گذاری نیست؛ پس با اتخاذ راهبردهایی می‌توان زمینه‌ی مساعدی برای تولید علم دینی ایجاد کرد. سیاست‌های ذیل که براساس الگوی «تعمیق و نقد علم و گفتگوی روشمند علم و دین» پیشنهاد و توجیه شده‌اند، برای تحقق علم دینی زمینه‌ی مساعدی ایجاد می‌نمایند: اول، اصلاح نظام آموزشی براساس الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین» جهت بسترسازی برای تولید علم دینی؛ دوم، احصای نظریات موجود در باب علم دینی و بسترسازی برای نقد، اصلاح و تکمیل آن‌ها و تولید نظریه‌های علمی مطلوب؛ سوم، سامان‌دهی موضوع‌های پایان‌نامه‌های دانشجویی طبق الگوی «تعمیق شناخت و نقد علم و گفتگوی علم و دین»؛ چهارم، بازتعریف رابطه‌ی روشمند و علمی حوزه و دانشگاه مطابق با تعامل تخصصی علم و دین؛ پنجم، سامان‌دهی فرآیند ترجمه‌ی روشمند متون اصلی و کلاسیک علوم انسانی و اجتماعی.
پی نوشت‌ها:
1- دانشجوی دکترای فلسفه علم و فناوری/najafpoor.aidin@gmail.com)
2-کارشناس ارشد مدیریت آموزشی/gitipasand.f@yahoo.com)

کتابنامه

1. علی‌پور، مهدی؛ حسنی، سید حمیدرضا، 1389، پارادایم اجتهادی دانش دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. جوادی آملی، 1386، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، نشر اسرا.
3. صابری، اصغر، 1389، ترجمه حرفه‌ای و حضور فعال در عرصه جریان‌های فرهنگی جهان.
4. میرعباسی، کاوه، 1389، نقد وضعیت ترجمه در کشور.
5. داوری ادرکانی، رضا، 1389، طرح سامان‌دهی ترجمه‌ی متون کلاسیک فلسفی، علوم انسانی، اجتماعی غربی، دبیرخانه‌ی شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی.
6. گزارش عملکرد کمیته‌ی ارتقای متون درسی علوم انسانی دانشگاه‌ها، 1389، معاونت راهبردی فرآیند دبیرخانه‌ی شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی.
7. آیین‌نامه داخلی کارگروه‌های شورای تخصصی تحوّل و ارتقای علوم انسانی، 1390.
8. طرح سامان‌دهی ترجمه‌ی متون کلاسیک فلسفی، علوم انسانی، اجتماعی غربی، دبیرخانه‌ی شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، 1389.
9. نجف‌پور، عزیز؛ گیتی‌پسند، فاطمه؛ خسروپناه، عبدالحسین، 1390، وضعیت حوزه‌های علمی معاصر، نهضت ترجمه و زمینه‌ها و عناصر شکل‌گیری نهضت، فصلنامه‌ی دانشگاه اسلامی، سال پانزدهم، شماره 1.
10. http://www.samantarjomeh.ir/index.aspx?siteid=283&pageid=#21261
11. http://www.samantarjomeh.ir/index.aspx?siteid=283&pageid=21291&newsview=547459
منبع مقاله: جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 3)، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 3)، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول