جایگاه زن در ایران پیش از اسلام
جایگاه زن در ایران پیش از اسلام
منبع: نشريه پيام زن
هان ای مردم! همانا ما شما را از یك زن و مرد آفریدیم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یكدیگر انس و آشنایی یابید. بیگمان گرامیترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست كه خداوند دانای آگاه است.»(1)
آئین مقدس اسلام، به عنوان كاملترین دین و جامعترین شریعت، همواره بر این نكته تأكید میكند كه جامعه انسانی از زن و مرد تركیب یافته است و زن و مرد از یك گوهر، خلق شدهاند. بر اساس تعالیم عالیه اسلامی، هیچ یك از «مرد بودن» و «زن بودن» مایه شرافت، برتری و یا افتخار نیست. هیچ كس بر هیچ كس فضیلت و برتری ندارد جز به واسطه تقوا و پاكدامنی. سخن از مقام و مرتبه زن است در گذشتههای بسیار دور. در هزارههای پیشین، زنِ ساكن نجد و فلات ایران، یا زنِ عصرِ ماقبل تاریخ، پیش از ورود آریاها، حتی در ده هزار سال پیش از میلاد مسیح، با تواناییهایی كه در مسائل اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و دینی دارد، همواره با مردان و یكسان با آنان، از مواهب طبیعت خداداد بهرهمند بوده است. او كشفكننده آتش است، نخست اوست كه با جستجو در دشت و كوه میتواند ریشههای خوردنی گیاهان و میوهها را پیدا كند، گیاهان و دانههای آنها را شناسایی كند و از فصل
رویش و رشد گیاهان مختلف آگاه شود. این زن است كه در اطراف زمینهای رسوبی خیمههای محل سكونت خود و افراد قبیلهاش، نخستین تلاشها و مساعی را در باب كشاورزی به عمل میآورد. در دوره نئولیتیك یا نوسنگی، زن سازماندهنده امور تولید و ادارهكننده كارهای قبیله و خانه است. او به مقام روحانیت میرسد و واحد خانواده به او تعلق دارد. در جامعه مادرسالار ماقبل تاریخ نجد ایران، طایفه تا آنجا گسترش پیدا میكند كه به دودمان مادر وابسته باشد.(2)
این شوهر است كه وارد خانواده زن میشود. زن در امر چارهاندیشی برای رفع مشكلات، موجودی نیرومند بوده است. ساعات درازی را به انجام كارهای دشوار میپرداخته و حتی در راه حفظ جان فرزندان قبیلهاش، تا سر حد مرگ با متجاوزین میجنگیده و مقاومت میكرده است. زن علاوه بر آوردن فرزند، توزیعكننده غذای افراد قبیله و خانواده است. او نظمدهنده قبیله خود است و میتواند داور و فرمانروا هم باشد.
در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در نجد ایران زن میتواند فرمانده جنگجویان قبیلهاش باشد كه از آن جمله میتوانیم به طایفه گوتی در دره كوههای كردستان اشاره كنیم. تا عصر پدرشاهی، زن عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعی بشر است. اندیشه و ابتكار زن بود كه در مواقع بارانهای سیلآسا و آفتاب سوزان، منزلگاه و سرپناه میساخت و مسئولیت نگهداری نوزاد و كودك او را به انجام این مهم وا میداشت. افروخته نگه داشتن آتش اجاق، جمعآوری غذا و دباغی پوست جانوران، به عهده زن بوده است و برخی احتمال میدهند كه سخن گفتن و ابداع واژگان برای انتقال مفاهیم مجرد، به وسیله زنان پایهگذاری شده است، چون زنان به سخن گفتن با كودكان و ایجاد ارتباط با افراد قبایل دیگر، نیاز بیشتری داشتند. از همین روست كه در تمام فرهنگها و زبانها، زبان گفتگو را زبان مادری میگویند. در آن هنگام كه مرد در قرنهای متمادی به طور دائم، با روشهای كهن و ابتدایی خود به شكار حیوانات اشتغال داشت، زن هنرهای خانگی بسیاری را ایجاد كرد.
فنون ریسندگی، پارچهبافی، دوخت و دوز و سبدبافی را زن به وجود آورد. در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد، زن فن سفالگری و ساختن ظروف و كوزهها را به ارمغان میآورد. هر چند كه اطلاعات محققان در باره دین بومیان ساكن نجد ایران، پیش از آمدن آریاها، بسیار ناچیز است، با این حال كشفیات باستانشناسی نشان میدهد كه در میان این قبایل ماقبل تاریخ، تعداد زیادی از پیكركهای كوچك متعلق به الههها را یافتهاند و همین كشفیات به باستانشناسان اجازه میدهد كه بگویند انسانهای ساكن نجد ایران در هزارههای نخستین پیش از میلاد چه اعتقادات و باورهایی داشتهاند.
زن بومی ساكن نجد ایران و عیلام بینالنهرین، نه تنها در زمین، بلكه در آسمان هم قدرت داشته است. مجسمه الههها بر فراز بلندترین عبادتگاهها بوده است. بر خلاف برخی از مصریان باستان كه میپنداشتند منشأ حیات، مذكر است بومیان فلات ایران، منبع زندگانی را مؤنث میدانستند.(3)
در نجد ایران، قوام یك طایفه به زن بودن است و در نتیجه، اندیشه، عاطفه، تدبیر و فكر او برای اقتصاد و سیاست بسیار تعیینكننده و حائز اهمیت بوده است. بررسی حكاكیها و حجاری صخرهها و نقاشیهای روی دیوارها و پیكرههای كشفشده از عصر پارینه سنگی، باستانشناسان را به این نتیجه میرساند كه نقش و اهمیت زنان، محوری و مركزی بوده است و نقش مردان در آن دوران، حاشیهای؛ و زمانی این نتیجه گرفته شد كه دیرینهشناسان، سمبلهای زنانه را در نقاط مركزی غارها و سمبلهای مردانه را در نقاط پیرامونی غارها یافتند.
در بخش دیگری از سرزمین ایران، در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه عیلام بینالنهرین، نیز نظام مادرسالاری حاكم بوده است. در این منطقه نیز الههها در رأس خدایان عیلام پرستش میشدهاند. از جمله الهه شهر شوش، مركز عیلام و الههای دیگر در كوههای شرقی انشان و الهه دیگری كه پرستشگاه او در نزدیكی بوشهر كنونی بوده است. به جز الههها، فرشتگان مؤنث دیگری نیز در ایلام وجود داشته است از جمله الهه پیروزی. در میان طبقه كاهنان كه نفوذ زیادی در دربار داشتهاند، كاهنههایی نیز بودند كه دختران معبد نامیده میشدند. قوانین اجتماعی حاكم بر عیلام، در هزارههای دوم و سوم قبل از میلاد نشان میدهد كه زنان میتوانند به عنوان شاهد در دادگاه حضور یابند(4) و گاه آنها تنها وارث هستند و در اسناد واگذاری اموال علاوه بر مردان، نام زنان نیز به چشم میخورد.
زن در اقوام هند و اروپایی(5) باستان در عصر ماقبل تاریخ
زن در نزد اقوام هند و اروپایی باستان نیز موقعیت برتری دارد، به ویژه در زمانهایی كهاقتصاد كشاورزی بر آن جوامع حاكم است. جوامع هند و اروپایی هم، مادرسالار هستند و معتقدند كه نسل از طریق مادر بقا مییابد. در آسیای غربی به آثاری از جوامع مادرسالار برمیخوریم. علاوه بر نجد ایران، تا حدود سند و همچنین تا آسیای صغیر و در بخشهایی از مصر، نظام مادرسالاری، نظام مشتركِ حاكم بین همه جوامع نامبرده است.
از مشخصات بارز فرهنگ هند و اروپاییان بسیار كهن در هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح كه در سرزمین گستردهای كه بین رودخانه ینیسئی تا شمال غربی دریای سیاه امتداد دارد، حتی نشانهایی از زنسالاربودن میتوان یافت. در گورهایی كه از آنها كشف شده، صورت زنها به سمت مشرق و صورت مردها به سمت مغرب بوده است. واژه «زن» به معنی «زادن» و واژه مرد به معنای «مردن» بوده است.(6)
زن به عنوان عنصر زاینده، با طلوع خورشید مناسبت پیدا میكند و مرد به عنوان عنصری كه نقش او در زادن نامعلوم است و با مرگ خود نابود میشود، روی به سویی دارد كه خورشید در آن غروب میكند. پس در جوامع هند و اروپایی نیز در 4000 سال پیش از میلاد مسیح، تبار از راه مادر حفظ میشده است.
زوال عصر مادرشاهی
اما زمانی كه پرورش حیوانات اهلی، وسعت پیدا كرد و مرد، گاوآهن را در كشاورزی به كار برد، این عمل باعث شد كه هدایتِ امر كشاورزی از زن به مرد به سهولت انجام گیرد و اداره كردن كشاورزی، به مرد منتقل شود، زیرا استعمال گاوآهن، نیازمند به كار گرفتن نیروی عضلانی بیشتری بوده است. از آن پس سواران جنگجوی هند و اروپایی باستان كه فرهنگ بیابانگردی و شبانی دارند و از راه شمشیر زدن به عنوان مزدور برای اقوام برتر زندگی را میگذرانند به لطف زور بازو، با زنان خود همچون بردهداران رفتار میكنند؛ حكومتی اقتدارگرایانه و همراه با تحكّم. در این خانوادهها دیگر زنان هیچ گونه اختیاراتی نسبت به شوهر خود ندارند. جامعه نوین مردسالار، مبتنی بر اقتصاد چوپانی و گلهداری و خصلت جنگطلبی است. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، مبانی مردسالاری، بقایای مادرسالاری را حتی در بینالنهرین كنار میزند و قدرت زنانه، هم در زمین و هم در آسمان كاهش پیدا میكند. حضور بارزتر خدایان مذكر در انگارههای دینی این هزاره در بین اقوام مختلف، آغاز جدی بود برای دوره مردسالاری و پدرشاهی. تقریبا در همین زمان بود كه قبایل مختلف هند و اروپایی باستان برای به دست آوردن زمین بیشتر برای چراگاه، روزگار را به قتل و غارت و دزدی میگذرانیدند و زندگی اجتماعی این اقوام سخت در معرض خطر قرار گرفته بود، تصمیم به مهاجرت میگیرند.این مهاجرتهای عظیم و نفوذ آنها در مناطق كوچ، ناگهانی و یك باره نبود و بلكه تدریجی بوده و طی چندین قرن به طول انجامیده است. دین آریاهای باستان، پرستش قوای طبیعت بوده است. از خدایان محبوب و مورد علاقه آریاها، پیش از آمدن اشو زرتشت، مهر (میثره یا میترا) بوده است. پرستش میترا مورد علاقه شبانان و جنگاوران بود. او ربالنوع جنگ و ضامن عهد و پیمان بین قبایل بود. این قبایل پرستش مهر را با زندگی قبیلهای، گلهداری و چوپانی بیشتر سازگار میدانستند و قربانیهای خونینِ چهارپایان، به ویژه اسب و خوردن مایعات سكرآور و مدهوشكننده و انجام اعمال
جادوگری در میان كاهنان و مغان آریایی كه رؤسای روحانی این قبایل بودند، بسیار رواج داشت. كاهنان و جادوگران مانع تحول زندگی آریاها به شرایط جدید بودند و به همین دلیل هم این قبایل بر اثر نداشتن زمین، دائما در حال نزاع بودند.(7)
اشو زرتشت
مقارن و یا همزمان با مهاجرت آریاها به سرزمین ایران اشو زرتشت، پیامآور پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك، اصلاح اجتماعی بنیادین را آغاز كرد (بین 1200 تا 600 سال پیش از میلاد مسیح). به عقیده زرتشت، بالاتر از اهورا مزدا یا سرور دانا خدایی نیست و همه مظاهر طبیعت، تابع و فرمانبردار او هستند و در مرتبهای پایینتر از او قرار دارند. زرتشت با اعمال جادویی و پرستش دیوان و قربانیهای خونین مخالفت میورزید. اینك شمار عظیمی از آریاهای باستان اندك اندك، صحراگردی را ترك گفته بودند و سكوت اختیار كرده بودند و به كشاورزی و باغبانی و زراعت غلات و حبوبات و درختكاری در مناطق و محلهای ثابت میپرداختند. برای این گروه اكثریت، رسوم سابق گذشته و آداب دین مغان، دیگر مناسب نبود و اوضاع اقتصادی آنها با كیش و آئین مغان مطابقتی نداشت. آنچه برای دوره صحرانشینی و چوپانی و بیابانگردی، امری آسان و عملی مینمود و ضرر و زیان اقتصادی چندانی به بار نمیآورد، در دوره جدید برای ساكنان قریهها و شهرهای آریایی گران تمام میشد. با این حال كاهنان بر رسوم دیرین خود پایدار بودند و به هیچ اصلاحی تن در نمیدادند و همچنان به ساحری و جادوگری اشتغال داشتند. صحراگردهای تورانی آفت جان مردم كشاورز شدند. آنان پیش از یورش به دهقانان آریایی به نام ارواح شرّانگیز یا دیوان، قربانیها نثار میكردند. اشو زرتشت اعلام نمود كه دیوهای معبود مغان و تورانیان، همگی زیانكارند و منشأ شر و بدی و فتنه و زشتكاری هستند و تورانیان، جانوران بیآزار را به بهانه قربانی در برابر معبد دیو هلاك میكنند و به مزارع سرسبز و درختان حمله میكنند و آنها را نابود میسازند.(8)بنا بر تعلیمات زرتشت، پرداختن به كشاورزی و پاكیزه نگهداشتن آب و خاك و آباد كردن زمین در این آئین، امری بسیار پسندیده بود و اهورا مزدا به آن فرمان میداد. اما تعالیم زرتشت و عقاید او با مخالفت مغان (كاهنان و جادوگران) روبهرو شد. زرتشت برای گسترش و تبلیغ عقاید خود به نزد یكی از امیران محلی شرق به نام «كی گشتاسب» رفت و دعوت خود را به او عرضه كرد. نخست گشتاسب تحت تأثیر بدگویی مغان، از پذیرش آئین او سر باز زد اما سرانجام با دیدن معجزهای از او (شفابخشیدن اسب گشتاسب) خود و همسرش هوتوس و پسرش اسفندیار و سایر اعضای خانواده و سپاهیان به او ایمان آوردند.(9)
در حدود هزار سال پیش از میلاد مسیح كه شاخه ایرانی اقوام هند و اروپایی برای گریختن از سرما و یخبندانهای طولانی دشتهای اوراسی (جنوب روسیه) و یافتن مناطقِ حاصلخیزتر برای سكونت و مأوا، به نجد ایران سرازیر و در آنجا مستقر میشوند با فرهنگ و تمدن سكنه بومی نجد ایران و تمدن عیلام در دشت بینالنهرین آشنا میشوند. همان طور كه قبلاً اشاره شد، زندگی و اقتصاد اقوام اخیرالذكر نیز بر مبنای
كشاورزی بوده است. بر اثر همنشینی و مجاورت با ساكنان بومی فلات ایران، تجدید نظر و تعدیل بیشتری در زندگی و باورهای آریاها پس از مهاجرت به وجود آمد. چنانچه اعتقاد به فرشته مؤنث موكل بر آبها (آناهیتا) در آئین زردشتی رواج مییابد.
امشاسپندان و ایزد بانوان مؤنث در انگارههای زرتشتی
در آئین زرتشت كه نوعی اعتدال را در باورهای قدیمتر آریاها پیشنهاد میكند، در كنار امشاسپندان (نامیرایان پاك) مذكر، امشاسپندان مؤنث را میبینیم: امرداد گه فرشته مؤنث موكّل بر بیمرگی و پژمرده نشدن گیاه است و خرداد، فرشته مؤنث موكل بر كلّیت و كمال و مظهر شادابی گیاهان و نجات افراد بشر است و اسفند (سپندارمد) الهه زمین و مظهر تحمل و بردباری است.(10)زن در نامه مقدس اوستا
در آئین زردشت و در اوستا، نامه مقدس اشو زردشت، همه جا نام زن و مرد در یك ردیف ذكر میشود. هر آنچه در اوستا راجع به زن و مرد است، متضمن برابری حقوق میباشد و زنان و مردان پارسا با هم تقدیس میشوند. در بین همه باورها و اعتقادات دینی پیش از اسلام در ایران، به نظر میرسد كیش زرتشتی بیش از آئینهای دیگر معتقد به مساوات در خلقت زن و مرد بوده است. برای نمونه در فصل یازدهم بُندَهِشْنْ كه از آثار برجسته دینی در ادبیات زرتشتی است (به خط و زبان فارسی میانه) آمده است:«اهورا مزدا، روان را به كالبد نخستین زن و مرد، مشی و مشیانه بدمید و آنها جاندار شدند و به آنها گفت شما تخمه بشر هستید، شما پدر و مادر جهانید، به شما موهبت كاملاندیشی بخشیدهام، پس نیك بگویید، كار نیك كنید و دیوان و خدایان دروغین را نستایید.»(11)
و در بخش گاهان از یَسنای اوستا، زرتشت میسراید:
«ای مزدا اهورا! به درستی میگویم، هر كس چه مرد، چه زن، در پرتو اندیشه نیك، بورزد آنچه را كه تو بهترین كار شناختهای، از پاداش فرشته موكل بر راستی و عدل و نیز از شهریاری مینوی (آن جهانی آسمانی) برخوردار خواهد شد.»(12)
و در ارداویرافنامه چنین میخوانیم:
«پس دیدم روان مردی و زنی كه زبانشان را بریده بودند. پرسیدم این تنها چه گناهی كردند كه روان آنها چنین پاد افره گران را تحمل میكند؟ سروش اهلا (پارسا) و ایزد آذر گفتند این روان آن مرد و زن دِروُنَد (پلید) و بد كُنش است كه در میان زندگان، سخن دروغ و ناراست، بسیار گفتند.»(13)
نمونههایی كه ذكر شد، شواهدی بود بر تساوی مقام زن و مرد در انگارههای كیشِ زرتشتی.
مشاركت زن در امور اقتصادی در عصر هخامنشی
در لوحههای گنجینه هخامنشی كه به زبان فارسی باستان است (در تخت جمشید)، سخن از تعیین دستمزد كسانی كه كار میكنند، به میان میآید: مزد یك پیشهور مرد، یك كارگر زن و مزد یك كودك.و این نشاندهنده آن است كه زنان نیز مانند مردان در كارهای اجتماعی و اقتصادی شركت دارند.(14)
باید اذعان كنیم كه در سراسر تاریخ ایران پیش از اسلام، زن همواره به سایه تاریكِ تاریخ رانده شده است. در عهد هخامنشی و در عصر پارتیان اشكانی، گاه ما شاهدختی را میبینیم كه لَختی سیمای مظلومانه خود را نشان میدهد تنها برای اینكه «وجهالمصالحه» دو دشمن قرار بگیرد و به ازدواجی اجباری با دشمن تن در بدهد. در زمان پارتیان اشكانی مقام زن تنزل پیدا میكند و زنان در قسمت اندورنیِ خانههای نجبای پارتی زندگی میكنند كه با قسمت بیرونی تفاوت داشت. به طور كلی، مقام زن در نزد پارتیان، پستتر از مقام زن در نزد پارسها و مادها میباشد.(15)
در باره مقام زن در عهد ساسانیان، ما با نظرات متفاوتی مواجه میشویم و این تضاد از آنجا ناشی میشود كه در گذر زمانه، به تدریج تحولات و تغییرات كلی و ریشهای در تمام شؤون زندگی اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی دوره ساسانی صورت میگیرد. بارتلومه، شرقشناس آلمانی میگوید: در عهد عتیق و قدیمیتر ساسانی، زن شخصیت حقوقی ندارد و به هیچ وجه صاحب حق به شمار نمیرود و جزو اشیاء به شمار میآید. به عنوان نمونه چیزی به نام «ازدواج استقراضی» وجود داشته است كه به موجب آن مرد میتوانست زن خود را حتی بدون رضایت زن، مجددا به مرد دیگری شوهر بدهد.(16)
بنا بر قوانین عهد عتیق ساسانی، زن اشرافی و زن غیر اشرافی از هر حیث تحت حكومت و قیمومت مرد است. تعالیم دختران، فقط به خانهداری محدود میشد. زن در عهد عتیق ساسانی، برده و تسلیم «كَذَگ خُوَدای» یا رئیس خانوار است. او به هیچ وجه حق معامله یا داد و ستد تجاری و اقتصادی را ندارد. در سنتهای عهد عتیق، داشتن پسر، وسیله سعادت دنیوی و اخروی را فراهم میسازد، ولی داشتن دختر هیچ اهمیت و فضیلتی ندارد. اگر كسی پسری نداشت، برای او بسیار مشكل بود كه بتواند از پل چینوَت عبور كند پس باید لااقل برای خود پسرخواندهای انتخاب كند. در سنت عهد عتیق ساسانی، حتی تمام اعمال نیكوی زن به حساب شوهر نوشته میشود. اما بعدها در عهد جدید ساسانی، زن دارای حقوق مسلّمی شد كه تا حدودی قوانین عهد عتیق را منسوخ و تعدیل كرد. زن در عهد جدید ساسانی به موجب یك سند قانونی میتواند در اموال مرد شریك باشد.(17)
ازدواج به وسیله یك واسطه، صورت میگیرد، مهر تعیین میگردد و آنگاه شوهر مبلغی را به زن میپردازد. اگر بعدها معلوم میشد كه زن عقیم است، شوهر میتوانست مجددا آن پول را از او بگیرد. زن میتوانست نسبت به طلاقی كه بدون رضایت او انجام شده، اعتراض داشته باشد، بدین صورت همه مالی را كه شوهر به او داده است، میتوانست برای خودش نگه دارد.(18)
1ـ ازدواج پادشازن: دوشیزهای با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر میرفت. این خانم در منزل شوهر از همه امتیازات برخوردار بود و فرزندانی كه میآورد، در این جهان و آن جهان از آنِ خودش بود و شوهرِ چنین زنی حق نداشت بدون رضایت او زن دیگری اختیار كند مگر در مواردی كه بر طبق شریعت زردشتی مجاز شناخته میشد. البته معلوم نیست كه هر مرد، چند پادشازن میتوانسته داشته باشد. ظاهرا تعدد زوجههای مرد به نسبت استطاعت او بود و مردان كمبضاعت، بیش از یك زن نداشتهاند. مرد میبایست مادامالعمر، پادشازن (كَذَگْ بانوگ) را نان دهد و از او نگهداری نماید و نفقه زن، جزو دیون مرد بوده است.
2ـ ازدواجِ اِوَگْزن: دختری كه یگانه فرزند پدر و مادرش بود، وقتی شوهر میكرد او را اِوَگْزن مینامیدند و نخستین پسر آن زن، به پدر و مادر آن زن تعلق میگرفت و نام خانوادگی آن زن به این فرزند پسر داده میشد تا اجاق خانواده پدر دختر خاموش نشود.
3ـ ازدواج چَكَرْزن: اگر زن بیوه بعد از مرگ شوهرش، با مرد دیگری ازدواج میكرد، معتقد بود كه این زن به چاكری شوهر اول، به خانه شوهر دوم رفته است.
4ـ ازدواج خودسرزن: اگر دختری، بدون اجازه پدر و مادر و یا قیّم، شوهر میكرد، امتیازاتی را از دست میداد و از پدر و مادر ارث نمیبرد مگر اینكه پس از مدتی، رضایت بعدی پدر و مادر را جلب كند و آنگاه به مرتبه پادشازن برسد.
5ـ ازدواج سَتَرْزن: اگر مردی زن نگرفته یا بدون فرزند میمرد، خویشان وی به دوشیزهای جهیزیه میدادند و او را قبل از شوهر دادن به نكاح مرد متوفی در میآوردند و شرط این نكاح چنین بود كه آن دوشیزه و شوهر آینده او دستكم یكی از فرزندان خود را به نام مرد متوفی كنند.(19)
پوشش در عهد ایران باستان
در فرهنگ واژهنامه فارسی میانه (پهلوی) ص94 (از انتشارات دانشگاه تهران) به واژه «چِوَتور» (چادر) برمیخوریم به معنی لباس و پوشش كه از واژههای پهلوی است و نشان میدهد كه چادر از ابتدای دوره ساسانیان و حتی قبل از آن دوره كاربرد داشته است زیرا برای آن واژهای به وجود آمده است و آن را به كار میبردهاند.از سرودههای فردوسی در شاهنامه این نتیجه به دست میآید كه از ابتدای تاریخ یعنی از دوران پادشاهی جمشید و فریدون، زنان ایران «پوشیده روی» بودهاند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشید به دست ضحاك، میگوید:
برون آوریدند لرزان چو بید
كه جمشید را هر دو خواهر بُدَند
سرِ بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیدهرویان یكی شهرناز
دگر ماهرویی به نام اَرنواز
به ایوان ضحاك بردندشان
بدان اژدها فَش سپردندشان
بجوشید مهرش بر آن مهرجوی
سنت ملی ایران باستان، بر این اساس استوار بوده كه زنها و مردهای غیر محرم با یكدیگر اختلاط نداشته باشند. در تصویر یكی از قطعات فرش كشفشده در تپه پازیریك در دامنه كوه آلتائی 19 كیلومتری مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشیدی در كاوشهای باستانشناسی به وسیله هیئت علمی روسی به دست آمده دو خاورشناس (آقایان بارنت و داتسون)، رؤسای هیئت بریتانیایی مینویسند: «نقش روی هر مربع صحنهای است مشتمل بر تصویر دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبی را انجام میدهند، این گونه صحنهها بر روی نقوش مهرهای پارسی عهد هخامنشی دیده شده است.»
در خصوص حجاب نكتههای دیگری نیز وجود دارد كه یادآوری آن لازم است:
به طوری كه از اوستا و كتابهای دیگر دینی ایرانیان باستان و مندرجات آنها و نیز اندرزنامههای دینی و اخلاقی گوناگونی كه وجود داشته، استنباط میشود هر چند كه رعایت حجاب در هیچ یك از دورههای ایران پیش از اسلام تكلیف و دستور دینی نبوده است اما جامعه ایرانی از دورانهای باستان، حفظ حجاب و «پوشیدهرویی» را یك نوع وظیفه اخلاقی و سنتی میدانستهاند كه رعایت آن به تدریج جزو سنن ملی و وظیفه اخلاقی جا افتاده و پایدار مانده است.
علاوه بر این سنت ملی، پایه زندگانی خانوادگی جامعه ایرانی، همیشه بر این استوار بوده كه زنها با مردها آمیزش نداشته باشند و طرز زندگی در خانهها هم به صورت بیرونی و اندرونی بوده است و اگر میبینیم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده میشود، بیشتر منظور همین بوده است:
شنیدم كه تخت مرا درخور است(20)
در اسلام، پاداش الهی به زن و مرد مسلمان شایسته و نیكوكار، یكسان است
آنگاه كه خورشید اسلام درخشیدن آغاز كرد، زن ایرانی مسلمان نیز دریافت كه در پرتو این دین حیاتبخش و زندگیساز، میتواند پاسخی برای مشكلات خود بیابد. در اندیشه ناب اسلامی، مرد و زن پایگاه یكسانی دارند و بار امانت الهی در این دین حنیف بر دوش نوع انسان است و حمل این امانت، همان گونه كه مرد را در بر میگیرد، زن را نیز شامل میشود و بدین سان است كه زن مسلمان ایرانی سر تعظیم خود را در طی قرون و اعصار به پیشگاه این دین فرود آورده است. آیات زیادی در قرآن كریم وجود دارد كه مبیّن این حقیقت است: مرد بودن یا زن بودن، در جوهره و ذات انسانی راهی ندارد و مرد و زن از جنس واحدی هستند. آیهای از قرآن مجید در بیان اینكه خداوند متعال به زنان و مردان شایسته به یك میزان پاداش عطا میفرماید، ما را كفایت میكند:«اِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصّادِقینَ وَ الْصّادِقاتِ وَ الْصّابِرینَ وَ الْصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصّائِمینَ وَ الْصّائِماتِ وَ الْحْافِظینَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذّاكِرینَ اللّه كَثیرا وَ الْذّاكِراتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَا عَظیما؛(21)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوی، مردان صابر و زنان صبرپیشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكیننواز و زنان خیّر، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان خوددار از تمایلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانی كه بسیار یاد خدا میكنند و زنانی كه بسیار ذكر خدا میگویند، برای همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهیا ساخته است.»
پینوشتها:
1 ـ سوره حجرات، آیه 13.
2 ـ برای اطلاع بیشتر ر.ك ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ترجمه دكتر محمد معین (تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372)، صص12 ـ 10.
3 ـ همان، صص31 ـ 30.
4 ـ تاریخ ایران باستان، دكتر محمود حریریان، دكتر صادق ملكشهمیرزادی، دكتر ژاله آموزگار و نادر میرسعیدی (تهران، سمت، 1377)، بخش تاریخ و تمدن ایلام باستان.
5 ـ یكی از قسمتهای سهگانه نژاد سفید (ایران باستان) آریائیان هند و ایران و سراسر اروپا كه بسیاری از جهانشناسان اصول زبان و تمدن آنها را یكی دانستهاند. (لغتنامه دهخدا)
6 ـ تاریخ ادبیات فارسی، دكتر توفیق سبحانی (تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور)، ص10.
7 ـ تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ترجمه علیاصغر حكمت (تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372)، صص456 ـ 450.
8 ـ همان، ص458.
9 ـ تاریخ اساطیری ایران، دكتر ژاله آموزگار (تهران، سمت، 1374)، ص75.
10 ـ همان، ص17.
11 ـ پژوهشی در اساطیر ایران، دكتر مهرداد بهار (تهران، توس، 1362)، ص138.
12 ـ اوستا، كهنترین سرودها و متنهای ایرانی، دكتر جلیل دوستخواه (تهران، مروارید، 1374)، ص56.
13 ـ ارداویرافنامه (ارداویرازنامه) حرفنویسی، آوانویسی، ترجمه متن فارسی میانه، واژهنامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق دكتر ژاله آموزگار.
(تهران، شركت انتشارات معین و انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1372)، ص92.
14 ـ زن در ایران باستان، هدایتاللّه علوی (تهران، هیرمند، 1377)، ص12.
15 ـ همان، ص12.
16 ـ ایران در زمان ساسانیان، آرتور كریستن سن، ترجمه رشید یاسمی (تهران، امیر كبیر، 1367)، ص353.
17 ـ همان، ص352.
18 ـ زن در ایران باستان، ص84.
19 ـ ایران در زمان ساسانیان، ص346.
20 ـ زن در ایران باستان، صص47 ـ 43.
21 ـ سوره احزاب، آیه 35.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}