جایگاه زن در ایران پیش از اسلام
نويسنده:اقدس فاتحی
منبع: نشريه پيام زن

هان ای مردم! همانا ما شما را از یك زن و مرد آفریدیم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یكدیگر انس و آشنایی یابید. بی‏گمان گرامی‏ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست كه خداوند دانای آگاه است.»(1)
آئین مقدس اسلام، به عنوان كامل‏ترین دین و جامع‏ترین شریعت، همواره بر این نكته تأكید می‏كند كه جامعه انسانی از زن و مرد تركیب یافته است و زن و مرد از یك گوهر، خلق شده‏اند. بر اساس تعالیم عالیه اسلامی، هیچ یك از «مرد بودن» و «زن بودن» مایه شرافت، برتری و یا افتخار نیست. هیچ كس بر هیچ كس فضیلت و برتری ندارد جز به واسطه تقوا و پاكدامنی. سخن از مقام و مرتبه زن است در گذشته‏های بسیار دور. در هزاره‏های پیشین، زنِ ساكن نجد و فلات ایران، یا زنِ عصرِ ماقبل تاریخ، پیش از ورود آریاها، حتی در ده هزار سال پیش از میلاد مسیح، با توانایی‏هایی كه در مسائل اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و دینی دارد، همواره با مردان و یكسان با آنان، از مواهب طبیعت خداداد بهره‏مند بوده است. او كشف‏كننده آتش است، نخست اوست كه با جستجو در دشت و كوه می‏تواند ریشه‏های خوردنی گیاهان و میوه‏ها را پیدا كند، گیاهان و دانه‏های آنها را شناسایی كند و از فصل
رویش و رشد گیاهان مختلف آگاه شود. این زن است كه در اطراف زمین‏های رسوبی خیمه‏های محل سكونت خود و افراد قبیله‏اش، نخستین تلاش‏ها و مساعی را در باب كشاورزی به عمل می‏آورد. در دوره نئولیتیك یا نوسنگی، زن سازمان‏دهنده امور تولید و اداره‏كننده كارهای قبیله و خانه است. او به مقام روحانیت می‏رسد و واحد خانواده به او تعلق دارد. در جامعه مادرسالار ماقبل تاریخ نجد ایران، طایفه تا آنجا گسترش پیدا می‏كند كه به دودمان مادر وابسته باشد.(2)
این شوهر است كه وارد خانواده زن می‏شود. زن در امر چاره‏اندیشی برای رفع مشكلات، موجودی نیرومند بوده است. ساعات درازی را به انجام كارهای دشوار می‏پرداخته و حتی در راه حفظ جان فرزندان قبیله‏اش، تا سر حد مرگ با متجاوزین می‏جنگیده و مقاومت می‏كرده است. زن علاوه بر آوردن فرزند، توزیع‏كننده غذای افراد قبیله و خانواده است. او نظم‏دهنده قبیله خود است و می‏تواند داور و فرمانروا هم باشد.
در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در نجد ایران زن می‏تواند فرمانده جنگجویان قبیله‏اش باشد كه از آن جمله می‏توانیم به طایفه گوتی در دره كوههای كردستان اشاره كنیم. تا عصر پدرشاهی، زن عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعی بشر است. اندیشه و ابتكار زن بود كه در مواقع باران‏های سیل‏آسا و آفتاب سوزان، منزلگاه و سرپناه می‏ساخت و مسئولیت نگهداری نوزاد و كودك او را به انجام این مهم وا می‏داشت. افروخته نگه داشتن آتش اجاق، جمع‏آوری غذا و دباغی پوست جانوران، به عهده زن بوده است و برخی احتمال می‏دهند كه سخن گفتن و ابداع واژگان برای انتقال مفاهیم مجرد، به وسیله زنان پایه‏گذاری شده است، چون زنان به سخن گفتن با كودكان و ایجاد ارتباط با افراد قبایل دیگر، نیاز بیشتری داشتند. از همین روست كه در تمام فرهنگ‏ها و زبان‏ها، زبان گفتگو را زبان مادری می‏گویند. در آن هنگام كه مرد در قرن‏های متمادی به طور دائم، با روش‏های كهن و ابتدایی خود به شكار حیوانات اشتغال داشت، زن هنرهای خانگی بسیاری را ایجاد كرد.
فنون ریسندگی، پارچه‏بافی، دوخت و دوز و سبدبافی را زن به وجود آورد. در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد، زن فن سفالگری و ساختن ظروف و كوزه‏ها را به ارمغان می‏آورد. هر چند كه اطلاعات محققان در باره دین بومیان ساكن نجد ایران، پیش از آمدن آریاها، بسیار ناچیز است، با این حال كشفیات باستان‏شناسی نشان می‏دهد كه در میان این قبایل ماقبل تاریخ، تعداد زیادی از پیكرك‏های كوچك متعلق به الهه‏ها را یافته‏اند و همین كشفیات به باستان‏شناسان اجازه می‏دهد كه بگویند انسان‏های ساكن نجد ایران در هزاره‏های نخستین پیش از میلاد چه اعتقادات و باورهایی داشته‏اند.
زن بومی ساكن نجد ایران و عیلام بین‏النهرین، نه تنها در زمین، بلكه در آسمان هم قدرت داشته است. مجسمه الهه‏ها بر فراز بلندترین عبادتگاهها بوده است. بر خلاف برخی از مصریان باستان كه می‏پنداشتند منشأ حیات، مذكر است بومیان فلات ایران، منبع زندگانی را مؤنث می‏دانستند.(3)
در نجد ایران، قوام یك طایفه به زن بودن است و در نتیجه، اندیشه، عاطفه، تدبیر و فكر او برای اقتصاد و سیاست بسیار تعیین‏كننده و حائز اهمیت بوده است. بررسی حكاكی‏ها و حجاری صخره‏ها و نقاشی‏های روی دیوارها و پیكره‏های كشف‏شده از عصر پارینه سنگی، باستان‏شناسان را به این نتیجه می‏رساند كه نقش و اهمیت زنان، محوری و مركزی بوده است و نقش مردان در آن دوران، حاشیه‏ای؛ و زمانی این نتیجه گرفته شد كه دیرینه‏شناسان، سمبل‏های زنانه را در نقاط مركزی غارها و سمبل‏های مردانه را در نقاط پیرامونی غارها یافتند.
در بخش دیگری از سرزمین ایران، در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه عیلام بین‏النهرین، نیز نظام مادرسالاری حاكم بوده است. در این منطقه نیز الهه‏ها در رأس خدایان عیلام پرستش می‏شده‏اند. از جمله الهه شهر شوش، مركز عیلام و الهه‏ای دیگر در كوههای شرقی انشان و الهه دیگری كه پرستشگاه او در نزدیكی بوشهر كنونی بوده است. به جز الهه‏ها، فرشتگان مؤنث دیگری نیز در ایلام وجود داشته است از جمله الهه پیروزی. در میان طبقه كاهنان كه نفوذ زیادی در دربار داشته‏اند، كاهنه‏هایی نیز بودند كه دختران معبد نامیده می‏شدند. قوانین اجتماعی حاكم بر عیلام، در هزاره‏های دوم و سوم قبل از میلاد نشان می‏دهد كه زنان می‏توانند به عنوان شاهد در دادگاه حضور یابند(4) و گاه آنها تنها وارث هستند و در اسناد واگذاری اموال علاوه بر مردان، نام زنان نیز به چشم می‏خورد.

زن در اقوام هند و اروپایی(5) باستان در عصر ماقبل تاریخ

زن در نزد اقوام هند و اروپایی باستان نیز موقعیت برتری دارد، به ویژه در زمان‏هایی كه
اقتصاد كشاورزی بر آن جوامع حاكم است. جوامع هند و اروپایی هم، مادرسالار هستند و معتقدند كه نسل از طریق مادر بقا می‏یابد. در آسیای غربی به آثاری از جوامع مادرسالار برمی‏خوریم. علاوه بر نجد ایران، تا حدود سند و همچنین تا آسیای صغیر و در بخش‏هایی از مصر، نظام مادرسالاری، نظام مشتركِ حاكم بین همه جوامع نامبرده است.
از مشخصات بارز فرهنگ هند و اروپاییان بسیار كهن در هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح كه در سرزمین گسترده‏ای كه بین رودخانه ینی‏سئی تا شمال غربی دریای سیاه امتداد دارد، حتی نشان‏هایی از زن‏سالاربودن می‏توان یافت. در گورهایی كه از آنها كشف شده، صورت زن‏ها به سمت مشرق و صورت مردها به سمت مغرب بوده است. واژه «زن» به معنی «زادن» و واژه مرد به معنای «مردن» بوده است.(6)
زن به عنوان عنصر زاینده، با طلوع خورشید مناسبت پیدا می‏كند و مرد به عنوان عنصری كه نقش او در زادن نامعلوم است و با مرگ خود نابود می‏شود، روی به سویی دارد كه خورشید در آن غروب می‏كند. پس در جوامع هند و اروپایی نیز در 4000 سال پیش از میلاد مسیح، تبار از راه مادر حفظ می‏شده است.

زوال عصر مادرشاهی

اما زمانی كه پرورش حیوانات اهلی، وسعت پیدا كرد و مرد، گاوآهن را در كشاورزی به كار برد، این عمل باعث شد كه هدایتِ امر كشاورزی از زن به مرد به سهولت انجام گیرد و اداره كردن كشاورزی، به مرد منتقل شود، زیرا استعمال گاوآهن، نیازمند به كار گرفتن نیروی عضلانی بیشتری بوده است. از آن پس سواران جنگجوی هند و اروپایی باستان كه فرهنگ بیابانگردی و شبانی دارند و از راه شمشیر زدن به عنوان مزدور برای اقوام برتر زندگی را می‏گذرانند به لطف زور بازو، با زنان خود همچون برده‏داران رفتار می‏كنند؛ حكومتی اقتدارگرایانه و همراه با تحكّم. در این خانواده‏ها دیگر زنان هیچ گونه اختیاراتی نسبت به شوهر خود ندارند. جامعه نوین مردسالار، مبتنی بر اقتصاد چوپانی و گله‏داری و خصلت جنگ‏طلبی است. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، مبانی مردسالاری، بقایای مادرسالاری را حتی در بین‏النهرین كنار می‏زند و قدرت زنانه، هم در زمین و هم در آسمان كاهش پیدا می‏كند. حضور بارزتر خدایان مذكر در انگاره‏های دینی این هزاره در بین اقوام مختلف، آغاز جدی بود برای دوره مردسالاری و پدرشاهی. تقریبا در همین زمان بود كه قبایل مختلف هند و اروپایی باستان برای به دست آوردن زمین بیشتر برای چراگاه، روزگار را به قتل و غارت و دزدی می‏گذرانیدند و زندگی اجتماعی این اقوام سخت در معرض خطر قرار گرفته بود، تصمیم به مهاجرت می‏گیرند.
این مهاجرت‏های عظیم و نفوذ آنها در مناطق كوچ، ناگهانی و یك باره نبود و بلكه تدریجی بوده و طی چندین قرن به طول انجامیده است. دین آریاهای باستان، پرستش قوای طبیعت بوده است. از خدایان محبوب و مورد علاقه آریاها، پیش از آمدن اشو زرتشت، مهر (میثره یا میترا) بوده است. پرستش میترا مورد علاقه شبانان و جنگاوران بود. او رب‏النوع جنگ و ضامن عهد و پیمان بین قبایل بود. این قبایل پرستش مهر را با زندگی قبیله‏ای، گله‏داری و چوپانی بیشتر سازگار می‏دانستند و قربانی‏های خونینِ چهارپایان، به ویژه اسب و خوردن مایعات سكرآور و مدهوش‏كننده و انجام اعمال
جادوگری در میان كاهنان و مغان آریایی كه رؤسای روحانی این قبایل بودند، بسیار رواج داشت. كاهنان و جادوگران مانع تحول زندگی آریاها به شرایط جدید بودند و به همین دلیل هم این قبایل بر اثر نداشتن زمین، دائما در حال نزاع بودند.(7)

اشو زرتشت

مقارن و یا همزمان با مهاجرت آریاها به سرزمین ایران اشو زرتشت، پیام‏آور پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك، اصلاح اجتماعی بنیادین را آغاز كرد (بین 1200 تا 600 سال پیش از میلاد مسیح). به عقیده زرتشت، بالاتر از اهورا مزدا یا سرور دانا خدایی نیست و همه مظاهر طبیعت، تابع و فرمانبردار او هستند و در مرتبه‏ای پایین‏تر از او قرار دارند. زرتشت با اعمال جادویی و پرستش دیوان و قربانی‏های خونین مخالفت می‏ورزید. اینك شمار عظیمی از آریاهای باستان اندك اندك، صحراگردی را ترك گفته بودند و سكوت اختیار كرده بودند و به كشاورزی و باغبانی و زراعت غلات و حبوبات و درختكاری در مناطق و محل‏های ثابت می‏پرداختند. برای این گروه اكثریت، رسوم سابق گذشته و آداب دین مغان، دیگر مناسب نبود و اوضاع اقتصادی آنها با كیش و آئین مغان مطابقتی نداشت. آنچه برای دوره صحرانشینی و چوپانی و بیابانگردی، امری آسان و عملی می‏نمود و ضرر و زیان اقتصادی چندانی به بار نمی‏آورد، در دوره جدید برای ساكنان قریه‏ها و شهرهای آریایی گران تمام می‏شد. با این حال كاهنان بر رسوم دیرین خود پایدار بودند و به هیچ اصلاحی تن در نمی‏دادند و همچنان به ساحری و جادوگری اشتغال داشتند. صحراگردهای تورانی آفت جان مردم كشاورز شدند. آنان پیش از یورش به دهقانان آریایی به نام ارواح شرّانگیز یا دیوان، قربانی‏ها نثار می‏كردند. اشو زرتشت اعلام نمود كه دیوهای معبود مغان و تورانیان، همگی زیانكارند و منشأ شر و بدی و فتنه و زشت‏كاری هستند و تورانیان، جانوران بی‏آزار را به بهانه قربانی در برابر معبد دیو هلاك می‏كنند و به مزارع سرسبز و درختان حمله می‏كنند و آنها را نابود می‏سازند.(8)
بنا بر تعلیمات زرتشت، پرداختن به كشاورزی و پاكیزه نگهداشتن آب و خاك و آباد كردن زمین در این آئین، امری بسیار پسندیده بود و اهورا مزدا به آن فرمان می‏داد. اما تعالیم زرتشت و عقاید او با مخالفت مغان (كاهنان و جادوگران) روبه‏رو شد. زرتشت برای گسترش و تبلیغ عقاید خود به نزد یكی از امیران محلی شرق به نام «كی گشتاسب» رفت و دعوت خود را به او عرضه كرد. نخست گشتاسب تحت تأثیر بدگویی مغان، از پذیرش آئین او سر باز زد اما سرانجام با دیدن معجزه‏ای از او (شفابخشیدن اسب گشتاسب) خود و همسرش هوتوس و پسرش اسفندیار و سایر اعضای خانواده و سپاهیان به او ایمان آوردند.(9)
در حدود هزار سال پیش از میلاد مسیح كه شاخه ایرانی اقوام هند و اروپایی برای گریختن از سرما و یخبندان‏های طولانی دشت‏های اوراسی (جنوب روسیه) و یافتن مناطقِ حاصلخیزتر برای سكونت و مأوا، به نجد ایران سرازیر و در آنجا مستقر می‏شوند با فرهنگ و تمدن سكنه بومی نجد ایران و تمدن عیلام در دشت بین‏النهرین آشنا می‏شوند. همان طور كه قبلاً اشاره شد، زندگی و اقتصاد اقوام اخیرالذكر نیز بر مبنای
كشاورزی بوده است. بر اثر همنشینی و مجاورت با ساكنان بومی فلات ایران، تجدید نظر و تعدیل بیشتری در زندگی و باورهای آریاها پس از مهاجرت به وجود آمد. چنانچه اعتقاد به فرشته مؤنث موكل بر آب‏ها (آناهیتا) در آئین زردشتی رواج می‏یابد.

امشاسپندان و ایزد بانوان مؤنث در انگاره‏های زرتشتی

در آئین زرتشت كه نوعی اعتدال را در باورهای قدیم‏تر آریاها پیشنهاد می‏كند، در كنار امشاسپندان (نامیرایان پاك) مذكر، امشاسپندان مؤنث را می‏بینیم: امرداد گه فرشته مؤنث موكّل بر بی‏مرگی و پژمرده نشدن گیاه است و خرداد، فرشته مؤنث موكل بر كلّیت و كمال و مظهر شادابی گیاهان و نجات افراد بشر است و اسفند (سپندارمد) الهه زمین و مظهر تحمل و بردباری است.(10)

زن در نامه مقدس اوستا

در آئین زردشت و در اوستا، نامه مقدس اشو زردشت، همه جا نام زن و مرد در یك ردیف ذكر می‏شود. هر آنچه در اوستا راجع به زن و مرد است، متضمن برابری حقوق می‏باشد و زنان و مردان پارسا با هم تقدیس می‏شوند. در بین همه باورها و اعتقادات دینی پیش از اسلام در ایران، به نظر می‏رسد كیش زرتشتی بیش از آئین‏های دیگر معتقد به مساوات در خلقت زن و مرد بوده است. برای نمونه در فصل یازدهم بُندَهِشْنْ كه از آثار برجسته دینی در ادبیات زرتشتی است (به خط و زبان فارسی میانه) آمده است:
«اهورا مزدا، روان را به كالبد نخستین زن و مرد، مشی و مشیانه بدمید و آنها جاندار شدند و به آنها گفت شما تخمه بشر هستید، شما پدر و مادر جهانید، به شما موهبت كامل‏اندیشی بخشیده‏ام، پس نیك بگویید، كار نیك كنید و دیوان و خدایان دروغین را نستایید.»(11)
و در بخش گاهان از یَسنای اوستا، زرتشت می‏سراید:
«ای مزدا اهورا! به درستی می‏گویم، هر كس چه مرد، چه زن، در پرتو اندیشه نیك، بورزد آنچه را كه تو بهترین كار شناخته‏ای، از پاداش فرشته موكل بر راستی و عدل و نیز از شهریاری مینوی (آن جهانی آسمانی) برخوردار خواهد شد.»(12)
و در ارداویراف‏نامه چنین می‏خوانیم:
«پس دیدم روان مردی و زنی كه زبان‏شان را بریده بودند. پرسیدم این تن‏ها چه گناهی كردند كه روان آنها چنین پاد افره گران را تحمل می‏كند؟ سروش اهلا (پارسا) و ایزد آذر گفتند این روان آن مرد و زن دِروُنَد (پلید) و بد كُنش است كه در میان زندگان، سخن دروغ و ناراست، بسیار گفتند.»(13)
نمونه‏هایی كه ذكر شد، شواهدی بود بر تساوی مقام زن و مرد در انگاره‏های كیشِ زرتشتی.

مشاركت زن در امور اقتصادی در عصر هخامنشی

در لوحه‏های گنجینه هخامنشی كه به زبان فارسی باستان است (در تخت جمشید)، سخن از تعیین دستمزد كسانی كه كار می‏كنند، به میان می‏آید: مزد یك پیشه‏ور مرد، یك كارگر زن و مزد یك كودك.
و این نشان‏دهنده آن است كه زنان نیز مانند مردان در كارهای اجتماعی و اقتصادی شركت دارند.(14)
باید اذعان كنیم كه در سراسر تاریخ ایران پیش از اسلام، زن همواره به سایه تاریكِ تاریخ رانده شده است. در عهد هخامنشی و در عصر پارتیان اشكانی، گاه ما شاه‏دختی را می‏بینیم كه لَختی سیمای مظلومانه خود را نشان می‏دهد تنها برای اینكه «وجه‏المصالحه» دو دشمن قرار بگیرد و به ازدواجی اجباری با دشمن تن در بدهد. در زمان پارتیان اشكانی مقام زن تنزل پیدا می‏كند و زنان در قسمت اندورنیِ خانه‏های نجبای پارتی زندگی می‏كنند كه با قسمت بیرونی تفاوت داشت. به طور كلی، مقام زن در نزد پارتیان، پست‏تر از مقام زن در نزد پارس‏ها و مادها می‏باشد.(15)
در باره مقام زن در عهد ساسانیان، ما با نظرات متفاوتی مواجه می‏شویم و این تضاد از آنجا ناشی می‏شود كه در گذر زمانه، به تدریج تحولات و تغییرات كلی و ریشه‏ای در تمام شؤون زندگی اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی دوره ساسانی صورت می‏گیرد. بارتلومه، شرق‏شناس آلمانی می‏گوید: در عهد عتیق و قدیمی‏تر ساسانی، زن شخصیت حقوقی ندارد و به هیچ وجه صاحب حق به شمار نمی‏رود و جزو اشیاء به شمار می‏آید. به عنوان نمونه چیزی به نام «ازدواج استقراضی» وجود داشته است كه به موجب آن مرد می‏توانست زن خود را حتی بدون رضایت زن، مجددا به مرد دیگری شوهر بدهد.(16)
بنا بر قوانین عهد عتیق ساسانی، زن اشرافی و زن غیر اشرافی از هر حیث تحت حكومت و قیمومت مرد است. تعالیم دختران، فقط به خانه‏داری محدود می‏شد. زن در عهد عتیق ساسانی، برده و تسلیم «كَذَگ خُوَدای» یا رئیس خانوار است. او به هیچ وجه حق معامله یا داد و ستد تجاری و اقتصادی را ندارد. در سنت‏های عهد عتیق، داشتن پسر، وسیله سعادت دنیوی و اخروی را فراهم می‏سازد، ولی داشتن دختر هیچ اهمیت و فضیلتی ندارد. اگر كسی پسری نداشت، برای او بسیار مشكل بود كه بتواند از پل چینوَت عبور كند پس باید لااقل برای خود پسرخوانده‏ای انتخاب كند. در سنت عهد عتیق ساسانی، حتی تمام اعمال نیكوی زن به حساب شوهر نوشته می‏شود. اما بعدها در عهد جدید ساسانی، زن دارای حقوق مسلّمی شد كه تا حدودی قوانین عهد عتیق را منسوخ و تعدیل كرد. زن در عهد جدید ساسانی به موجب یك سند قانونی می‏تواند در اموال مرد شریك باشد.(17)
ازدواج به وسیله یك واسطه، صورت می‏گیرد، مهر تعیین می‏گردد و آنگاه شوهر مبلغی را به زن می‏پردازد. اگر بعدها معلوم می‏شد كه زن عقیم است، شوهر می‏توانست مجددا آن پول را از او بگیرد. زن می‏توانست نسبت به طلاقی كه بدون رضایت او انجام شده، اعتراض داشته باشد، بدین صورت همه مالی را كه شوهر به او داده است، می‏توانست برای خودش نگه دارد.(18)
1ـ ازدواج پادشازن: دوشیزه‏ای با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر می‏رفت. این خانم در منزل شوهر از همه امتیازات برخوردار بود و فرزندانی كه می‏آورد، در این جهان و آن جهان از آنِ خودش بود و شوهرِ چنین زنی حق نداشت بدون رضایت او زن دیگری اختیار كند مگر در مواردی كه بر طبق شریعت زردشتی مجاز شناخته می‏شد. البته معلوم نیست كه هر مرد، چند پادشازن می‏توانسته داشته باشد. ظاهرا تعدد زوجه‏های مرد به نسبت استطاعت او بود و مردان كم‏بضاعت، بیش از یك زن نداشته‏اند. مرد می‏بایست مادام‏العمر، پادشازن (كَذَگْ بانوگ) را نان دهد و از او نگهداری نماید و نفقه زن، جزو دیون مرد بوده است.
2ـ ازدواجِ اِوَگْ‏زن: دختری كه یگانه فرزند پدر و مادرش بود، وقتی شوهر می‏كرد او را اِوَگْ‏زن می‏نامیدند و نخستین پسر آن زن، به پدر و مادر آن زن تعلق می‏گرفت و نام خانوادگی آن زن به این فرزند پسر داده می‏شد تا اجاق خانواده پدر دختر خاموش نشود.
3ـ ازدواج چَكَرْزن: اگر زن بیوه بعد از مرگ شوهرش، با مرد دیگری ازدواج می‏كرد، معتقد بود كه این زن به چاكری شوهر اول، به خانه شوهر دوم رفته است.
4ـ ازدواج خودسرزن: اگر دختری، بدون اجازه پدر و مادر و یا قیّم، شوهر می‏كرد، امتیازاتی را از دست می‏داد و از پدر و مادر ارث نمی‏برد مگر اینكه پس از مدتی، رضایت بعدی پدر و مادر را جلب كند و آنگاه به مرتبه پادشازن برسد.
5ـ ازدواج سَتَرْزن: اگر مردی زن نگرفته یا بدون فرزند می‏مرد، خویشان وی به دوشیزه‏ای جهیزیه می‏دادند و او را قبل از شوهر دادن به نكاح مرد متوفی در می‏آوردند و شرط این نكاح چنین بود كه آن دوشیزه و شوهر آینده او دست‏كم یكی از فرزندان خود را به نام مرد متوفی كنند.(19)

پوشش در عهد ایران باستان

در فرهنگ واژه‏نامه فارسی میانه (پهلوی) ص94 (از انتشارات دانشگاه تهران) به واژه «چِوَتور» (چادر) برمی‏خوریم به معنی لباس و پوشش كه از واژه‏های پهلوی است و نشان می‏دهد كه چادر از ابتدای دوره ساسانیان و حتی قبل از آن دوره كاربرد داشته است زیرا برای آن واژه‏ای به وجود آمده است و آن را به كار می‏برده‏اند.
از سروده‏های فردوسی در شاهنامه این نتیجه به دست می‏آید كه از ابتدای تاریخ یعنی از دوران پادشاهی جمشید و فریدون، زنان ایران «پوشیده روی» بوده‏اند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشید به دست ضحاك، می‏گوید:
دو پاكیزه از خانه جَمِّشید
برون آوریدند لرزان چو بید
كه جمشید را هر دو خواهر بُدَند
سرِ بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده‏رویان یكی شهرناز
دگر ماهرویی به نام اَرنواز
به ایوان ضحاك بردندشان
بدان اژدها فَش سپردندشان
و نیز در پیامی كه منیژه به بیژن می‏دهد آمده است:
به پرده درون دخت پوشیده روی
بجوشید مهرش بر آن مهرجوی
پس نتیجه می‏گیریم كه زن ایرانی از همان دوران باستان، پوشیده‏رویی و حفظ حجاب را یك نوع وظیفه اخلاقی و سنتی خود می‏داند.
سنت ملی ایران باستان، بر این اساس استوار بوده كه زن‏ها و مردهای غیر محرم با یكدیگر اختلاط نداشته باشند. در تصویر یكی از قطعات فرش كشف‏شده در تپه پازیریك در دامنه كوه آلتائی 19 كیلومتری مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشیدی در كاوش‏های باستان‏شناسی به وسیله هیئت علمی روسی به دست آمده دو خاورشناس (آقایان بارنت و داتسون)، رؤسای هیئت بریتانیایی می‏نویسند: «نقش روی هر مربع صحنه‏ای است مشتمل بر تصویر دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبی را انجام می‏دهند، این گونه صحنه‏ها بر روی نقوش مهرهای پارسی عهد هخامنشی دیده شده است.»
در خصوص حجاب نكته‏های دیگری نیز وجود دارد كه یادآوری آن لازم است:
به طوری كه از اوستا و كتاب‏های دیگر دینی ایرانیان باستان و مندرجات آنها و نیز اندرزنامه‏های دینی و اخلاقی گوناگونی كه وجود داشته، استنباط می‏شود هر چند كه رعایت حجاب در هیچ یك از دوره‏های ایران پیش از اسلام تكلیف و دستور دینی نبوده است اما جامعه ایرانی از دوران‏های باستان، حفظ حجاب و «پوشیده‏رویی» را یك نوع وظیفه اخلاقی و سنتی می‏دانسته‏اند كه رعایت آن به تدریج جزو سنن ملی و وظیفه اخلاقی جا افتاده و پایدار مانده است.
علاوه بر این سنت ملی، پایه زندگانی خانوادگی جامعه ایرانی، همیشه بر این استوار بوده كه زن‏ها با مردها آمیزش نداشته باشند و طرز زندگی در خانه‏ها هم به صورت بیرونی و اندرونی بوده است و اگر می‏بینیم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده می‏شود، بیشتر منظور همین بوده است:
پَسِ‏پرده تو یكی دختر است
شنیدم كه تخت مرا درخور است(20)
در مجموع، حقوق زن در دوران پیش از اسلام، كارنامه درخشانی نداشته است. در ایران قبل از اسلام، تضاد و اختلاف طبقاتی وجود داشته و در زمان ساسانیان بر رعایت نظم و سیستم طبقاتی شدیدا تأكید می‏شده است. مردم در جامعه ساسانی، به چهار طبقه روحانیان، جنگاوران، كشاورزان و پیشه‏وران تقسیم شده بودند و افراد هر طبقه ملزم بودند كه فقط با اعضای طبقه خودشان ازدواج كنند. هر چند اكثریت توده‏های مردم، چه مرد و چه زن، هر دو برده‏وار زندگی می‏كنند و ستمكش و بینوا در آتش بیداد طبقاتی می‏سوزند، اما باز هم این زن است كه سهم بیشتری از نامرادی‏ها، ناگواری‏ها و اسارت‏ها را به دوش می‏كشد. بعضی از مورخان سعی كرده‏اند كه سلطنت پوراندخت و آذرمیدخت را در اواخر عهد ساسانی نشانی از جاه و مقام و منزلت زنان برشمارند، اما اكثر صاحب‏نظران، نابسامانی و مغشوش بودن وضعیت عامه زنان را مد نظر دارند.

در اسلام، پاداش الهی به زن و مرد مسلمان شایسته و نیكوكار، یكسان است

آنگاه كه خورشید اسلام درخشیدن آغاز كرد، زن ایرانی مسلمان نیز دریافت كه در پرتو این دین حیات‏بخش و زندگی‏ساز، می‏تواند پاسخی برای مشكلات خود بیابد. در اندیشه ناب اسلامی، مرد و زن پایگاه یكسانی دارند و بار امانت الهی در این دین حنیف بر دوش نوع انسان است و حمل این امانت، همان گونه كه مرد را در بر می‏گیرد، زن را نیز شامل می‏شود و بدین سان است كه زن مسلمان ایرانی سر تعظیم خود را در طی قرون و اعصار به پیشگاه این دین فرود آورده است. آیات زیادی در قرآن كریم وجود دارد كه مبیّن این حقیقت است: مرد بودن یا زن بودن، در جوهره و ذات انسانی راهی ندارد و مرد و زن از جنس واحدی هستند. آیه‏ای از قرآن مجید در بیان اینكه خداوند متعال به زنان و مردان شایسته به یك میزان پاداش عطا می‏فرماید، ما را كفایت می‏كند:
«اِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصّادِقینَ وَ الْصّادِقاتِ وَ الْصّابِرینَ وَ الْصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصّائِمینَ وَ الْصّائِماتِ وَ الْحْافِظینَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذّاكِرینَ اللّه‏ كَثیرا وَ الْذّاكِراتِ اَعَدَّ اللّه‏ُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَا عَظیما؛(21)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوی، مردان صابر و زنان صبرپیشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكین‏نواز و زنان خیّر، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان خوددار از تمایلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانی كه بسیار یاد خدا می‏كنند و زنانی كه بسیار ذكر خدا می‏گویند، برای همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهیا ساخته است.»

پی‏نوشتها:

1 ـ سوره حجرات، آیه 13.
2 ـ برای اطلاع بیشتر ر.ك ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ترجمه دكتر محمد معین (تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372)، صص12 ـ 10.
3 ـ همان، صص31 ـ 30.
4 ـ تاریخ ایران باستان، دكتر محمود حریریان، دكتر صادق ملك‏شهمیرزادی، دكتر ژاله آموزگار و نادر میرسعیدی (تهران، سمت، 1377)، بخش تاریخ و تمدن ایلام باستان.
5 ـ یكی از قسمت‏های سه‏گانه نژاد سفید (ایران باستان) آریائیان هند و ایران و سراسر اروپا كه بسیاری از جهانشناسان اصول زبان و تمدن آن‏ها را یكی دانسته‏اند. (لغت‏نامه دهخدا)
6 ـ تاریخ ادبیات فارسی، دكتر توفیق سبحانی (تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور)، ص10.
7 ـ تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ترجمه علی‏اصغر حكمت (تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372)، صص456 ـ 450.
8 ـ همان، ص458.
9 ـ تاریخ اساطیری ایران، دكتر ژاله آموزگار (تهران، سمت، 1374)، ص75.
10 ـ همان، ص17.
11 ـ پژوهشی در اساطیر ایران، دكتر مهرداد بهار (تهران، توس، 1362)، ص138.
12 ـ اوستا، كهن‏ترین سرودها و متن‏های ایرانی، دكتر جلیل دوست‏خواه (تهران، مروارید، 1374)، ص56.
13 ـ ارداویراف‏نامه (ارداویرازنامه) حرف‏نویسی، آوانویسی، ترجمه متن فارسی میانه، واژه‏نامه، فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق دكتر ژاله آموزگار.
(تهران، شركت انتشارات معین و انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1372)، ص92.
14 ـ زن در ایران باستان، هدایت‏اللّه‏ علوی (تهران، هیرمند، 1377)، ص12.
15 ـ همان، ص12.
16 ـ ایران در زمان ساسانیان، آرتور كریستن سن، ترجمه رشید یاسمی (تهران، امیر كبیر، 1367)، ص353.
17 ـ همان، ص352.
18 ـ زن در ایران باستان، ص84.
19 ـ ایران در زمان ساسانیان، ص346.
20 ـ زن در ایران باستان، صص47 ـ 43.
21 ـ سوره احزاب، آیه 35.