قبیلهی بکربن وائل در عصر جاهلی
مترجم: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
شاخه ها و تیرههای قبیلهی بزرگ بکربن وائل در شرق جزیرة العرب از وادی فرات تا یمامه گستردهبود. از مهمترین انشعابات و تقسیمات بکربن وائل، شیبان و یشکر و جشم و عجل و خنیفة، و قیس بن ثعلبة است که در یمامه سکنا داشت. قیس به چند شعبه تقسیم میشد و مهمترینش طایفهی مالک بن ضبیعة است که خود شامل عشایر بنی عبدان و بنی کعب و ربیعة بن ضبیعة و خاندانهای بنی جحدر و سعدبن ضبیعة است و اعشی منتسب به همین است.
تاریخ عشیرهی بنی سعد بن ضبیعة در عصر جاهلی با تاریخ قبیلهی بزرگ بکربن وائل درآمیخته است. همراه آن قبیله چهل سال درگیر رشته نبردهای بسوس بودند؛ همچنین در یوم الکلاب، که از آن تاریخ همراه قبیلهی مادر داخل پیمان ولاء با منذریان شدند و مدتها یاور ایشان در جنگ با غسانیان بودند. موقعی که نعمان بن منذر مورد تعقیب خسروپرویز قرار گرفت، وی با خانواده به بنی شیبان از قبایل بکر پناه جست و فرزندان و سلاحهای خود را - که گویند بالغ بر هزار زره میشد - به هانی بن قبیصة رئیس بنی شیبان سپرد و چنانکه پیشتر گفتیم بالاخره خسروپرویز نعمان را کشت و به جایش ایاس بن قبیصة طایی را بر حیره گماشت، در نتیجه شیبان و قبایل بکر علیه خسروپرویز برخاستند و به صورت دستجاتی بر آبادیهای عراق تاختن آغازیدند و خسرو مجبور به درگیری و مقابله گردید و لشکریان ایران در واقعهی مشهور ذی قار از عربان شکست خوردند و [این نخستین پیروزی عرب بر عجم است] ، و مورخان در تاریخ دقیق آن اختلاف دارند. (1)
قیس بن ثعلبة نه تنها در این جنگها شرکت داشت بلکه با حنیفه و دیگر عشایر بکر در نبردهایی علیه تمیم و دیگر قبایل همراه بود. گاه نیز برخوردها و جنگهایی بین تیرههای قیس بن ثعلبة درمی گرفت، همچنانکه در سایر عشایر جاهلی نیز اختلافات خونین رخ میداد. چنین مینماید که قیس بن ثعلبة علی رغم استقرار در یمامه و داشتن آبادیهایی مانند منفوحة، گرایش غالبشان چادرنشینی و گله چرانی بود و از اینجاست که اعشی خطاب به ایاد که عمدتاً کشاورز بودند مباهات کنان میگوید:ما چون ایاد مزرع نشین نیستیم که منتظر چیدن و برچیدن خوشههاست.
خدا روزی ما را در مال و حشم تمام نشدنیمان قرار داده.
پشته پشته گلهی شتران داریم که کسی نمی تواند ببردشان و قربانی تیغ ما هستند.
گوش و چربی را نشان ضامن دیگهای ماست.
و از پستانشان شیر ناب و صاف برمی گیریم. (2)
برعکس، پسرعموهای اینان بنی حنیفة، یکجانشین تر از اینها بودند و حجر مرکزشان بود. رئیس بنی حنیفة در آخر عصر جاهلی هوذة بن علی است که کاروانهای ایرانی را در طریق یمن حفاظت میکرد و شاید از همین لحاظ در جنگ ذی قار، خود و قبیلهاش را از درگیری (علیه ایران) برکنار نگه داشت. به احتمال قوی معیشت اینان برخلاف قبیلهی اعشی تنها از طریق شبانی نبوده بلکه بر زراعت هم تکیه داشتند و نیمه متمدن بودند و مسیحیت بینشان رواج داشت. در حالی که قیس بن ثعلبة جملگی بت پرست بودند. تفاوت دیگرشان این است که بنی حنیفة در جاهلیت شاعری نامی نداشته حال آنکه قیس را شعر و شاعران بسیار بوده است؛ شاید بر اثر بدویگری شان و نبرد و آوردهایی که گرفتار میآمدند. ابن سلام گوید: «در طائف شعر بوده اما نه فراوان. همانا شعر با شمار جنگها که بین قبایل رخ داده زیاد میشود و همین است سبب کمی شعر در قریش، چرا که در اختلافات و زد و خوردی وارد نشدند. و همین است سبب کمی شعر در عمان.» (3) به نظر ما کمی شعر بنی حنیفة در یمامه به همان سبب بودهاست.
اما قیس بن ثعلبة جنگاور بود، تاخت و تاز میکرد و مورد هجوم قرار میگرفت. در آن میان شاعران، قصیدهها و حماسهها میسرودند و بر ایل و تبار فرو میخواندند، لذا شعر رشد و شکوفایی پیدا کرد و شاعران متعدد در آن قبیله نام برآوردند مانند مرقش اکبر، مرقش اصغر، متلمس و خواهرزادهاش طرفة، و مسیب بن علس. قطعهای از معلقهی طرفة از فتیگری خویش و اینکه زندگانیش در بخششگری و جنگ و زنبارگی و شرابخوارگی گذشته سخن رانده است، شبیه همین روحیه در شعر مرقش اکبر و مرقش اصغر برمیخوریم با تغزلات لطیف و نازک، و در باب هر دو قصههای عاشقانه نقل میشود.
پینوشتها:
1- راجع به یوم ذی قار رجوع کنید به الاغانی، چاپ ساسی، ج20، ص 132 طبری (چاپ دوخویه) ، ج1، ص 1015 و 1028 به بعد؛ ابن اثیر، ج1، ص 290؛ العقد الفرید، ج6، ص 111؛ و نیز معجم البلدان یاقوت معجم ما استعجم بکری، ذیل مادهی «ذی قار». (نویسنده)
2- دیوان اعشی، چاپ جایر، قصیدهی شمارهی 34، ابیات 33 به بعد:
لسنا کمن جعلت ایاد دارها *** تکریت تنظر حبها أن یحصدا
جعل الاله طعامنا فی مالنا *** رزقاً تضمنه لنا لن ینفدا
مثل الهضاب جزارة لسیوفنا *** فاذا تراع فانها لن تطردا
ضمنت لنا اعجاز هن قدورنا *** و ضروعهن لنا الصریح الاجردا (نویسنده)
3- ابن سلام، ص 234 و 217. (نویسنده)
ضیف، شوقی؛ (1393)، تاریخ ادبی عرب (العصر الجاهلی)، ترجمه ی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}