عصر مادر شاهی
منبع:ماهنامه پيام زن
در هزاره‏هاى پيشين، زنِ ساكن نجد و فلات ايران، يا زنِ عصرِ ماقبل تاريخ، پيش از ورود آرياها، حتى در ده هزار سال پيش از ميلاد مسيح، با توانايى‏هايى كه در مسائل اقتصادى، خانوادگى، اجتماعى و دينى دارد، همواره با مردان و يكسان با آنان، از مواهب طبيعت خداداد بهره‏مند بوده است. او كشف‏كننده آتش است، نخست اوست كه با جستجو در دشت و كوه مى‏تواند ريشه‏هاى خوردنى گياهان و ميوه‏ها را پيدا كند، گياهان و دانه‏هاى آنها را شناسايى كند و از فصل رويش و رشد گياهان مختلف آگاه شود. اين زن است كه در اطراف زمين‏هاى رسوبى خيمه‏هاى محل سكونت خود و افراد قبيله‏اش، نخستين تلاش‏ها و مساعى را در باب كشاورزى به عمل مى‏آورد. در دوره نئوليتيك يا نوسنگى، زن سازمان‏دهنده امور توليد و اداره‏كننده كارهاى قبيله و خانه است. او به مقام روحانيت مى‏رسد و واحد خانواده به او تعلق دارد. در جامعه مادرسالار ماقبل تاريخ نجد ايران، طايفه تا آنجا گسترش پيدا مى‏كند كه به دودمان مادر وابسته باشد.(2)
اين شوهر است كه وارد خانواده زن مى‏شود. زن در امر چاره‏انديشى براى رفع مشكلات، موجودى نيرومند بوده است. ساعات درازى را به انجام كارهاى دشوار مى‏پرداخته و حتى در راه حفظ جان فرزندان قبيله‏اش، تا سر حد مرگ با متجاوزين مى‏جنگيده و مقاومت مى‏كرده است. زن علاوه بر آوردن فرزند، توزيع‏كننده غذاى افراد قبيله و خانواده است. او نظم‏دهنده قبيله خود است و مى‏تواند داور و فرمانروا هم باشد.
در اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد در نجد ايران زن مى‏تواند فرمانده جنگجويان قبيله‏اش باشد كه از آن جمله مى‏توانيم به طايفه گوتى در دره كوههاى كردستان اشاره كنيم. تا عصر پدرشاهى، زن عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعى بشر است. انديشه و ابتكار زن بود كه در مواقع باران‏هاى سيل‏آسا و آفتاب سوزان، منزلگاه و سرپناه مى‏ساخت و مسئوليت نگهدارى نوزاد و كودك او را به انجام اين مهم وا مى‏داشت. افروخته نگه داشتن آتش اجاق، جمع‏آورى غذا و دباغى پوست جانوران، به عهده زن بوده است و برخى احتمال مى‏دهند كه سخن گفتن و ابداع واژگان براى انتقال مفاهيم مجرد، به وسيله زنان پايه‏گذارى شده است، چون زنان به سخن گفتن با كودكان و ايجاد ارتباط با افراد قبايل ديگر، نياز بيشترى داشتند. از همين روست كه در تمام فرهنگ‏ها و زبان‏ها، زبان گفتگو را زبان مادرى مى‏گويند. در آن هنگام كه مرد در قرن‏هاى متمادى به طور دائم، با روش‏هاى كهن و ابتدايى خود به شكار حيوانات اشتغال داشت، زن هنرهاى خانگى بسيارى را ايجاد كرد.
فنون ريسندگى، پارچه‏بافى، دوخت و دوز و سبدبافى را زن به وجود آورد. در اواخر هزاره چهارم قبل از ميلاد، زن فن سفالگرى و ساختن ظروف و كوزه‏ها را به ارمغان مى‏آورد. هر چند كه اطلاعات محققان در باره دين بوميان ساكن نجد ايران، پيش از آمدن آرياها، بسيار ناچيز است، با اين حال كشفيات باستان‏شناسى نشان مى‏دهد كه در ميان اين قبايل ماقبل تاريخ، تعداد زيادى از پيكرك‏هاى كوچك متعلق به الهه‏ها را يافته‏اند و همين كشفيات به باستان‏شناسان اجازه مى‏دهد كه بگويند انسان‏هاى ساكن نجد ايران در هزاره‏هاى نخستين پيش از ميلاد چه اعتقادات و باورهايى داشته‏اند.
زن بومى ساكن نجد ايران و عيلام بين‏النهرين، نه تنها در زمين، بلكه در آسمان هم قدرت داشته است. مجسمه الهه‏ها بر فراز بلندترين عبادتگاهها بوده است. بر خلاف برخى از مصريان باستان كه مى‏پنداشتند منشأ حيات، مذكر است بوميان فلات ايران، منبع زندگانى را مؤنث مى‏دانستند.(3)
در نجد ايران، قوام يك طايفه به زن بودن است و در نتيجه، انديشه، عاطفه، تدبير و فكر او براى اقتصاد و سياست بسيار تعيين‏كننده و حائز اهميت بوده است. بررسى حكاكى‏ها و حجارى صخره‏ها و نقاشى‏هاى روى ديوارها و پيكره‏هاى كشف‏شده از عصر پارينه سنگى، باستان‏شناسان را به اين نتيجه مى‏رساند كه نقش و اهميت زنان، محورى و مركزى بوده است و نقش مردان در آن دوران، حاشيه‏اى؛ و زمانى اين نتيجه گرفته شد كه ديرينه‏شناسان، سمبل‏هاى زنانه را در نقاط مركزى غارها و سمبل‏هاى مردانه را در نقاط پيرامونى غارها يافتند.
در بخش ديگرى از سرزمين ايران، در هزاره سوم پيش از ميلاد در منطقه عيلام بين‏النهرين، نيز نظام مادرسالارى حاكم بوده است. در اين منطقه نيز الهه‏ها در رأس خدايان عيلام پرستش مى‏شده‏اند. از جمله الهه شهر شوش، مركز عيلام و الهه‏اى ديگر در كوههاى شرقى انشان و الهه ديگرى كه پرستشگاه او در نزديكى بوشهر كنونى بوده است. به جز الهه‏ها، فرشتگان مؤنث ديگرى نيز در ايلام وجود داشته است از جمله الهه پيروزى. در ميان طبقه كاهنان كه نفوذ زيادى در دربار داشته‏اند، كاهنه‏هايى نيز بودند كه دختران معبد ناميده مى‏شدند. قوانين اجتماعى حاكم بر عيلام، در هزاره‏هاى دوم و سوم قبل از ميلاد نشان مى‏دهد كه زنان مى‏توانند به عنوان شاهد در دادگاه حضور يابند(4) و گاه آنها تنها وارث هستند و در اسناد واگذارى اموال علاوه بر مردان، نام زنان نيز به چشم مى‏خورد.