نبرد آخرالزمان
نبرد آخرالزمان
طي سالهاي اخير، انتشار برخي مقالات و اخبار پيرامون واقعة «آرماگدون» ذهن بسياري از علاقمندان به پيشگوييهاي مربوط به آخرالزمان را متوجه اين واقعه كرده است و حتي، برخي را واداشته كه به دنبال كشف ردپاي اين پيشگويي مورد ادعاي مسيحيان صهيونيست در ميان اخبار، متون و روايات اسلامي برآيند و تلاش كنند كه به نحوي اين واقعه را با واقعة «قرقيسيا» كه در متون اسلامي و روايات منقول از سوي حضرات معصومين(ع) بدان اشاره شده است، منطبق سازند.
مقالة حاضر به بررسي اين دو واقعه و سنجش وجوه اشتراك و افتراق آنها ميپردازد.
قرقيسيا
1. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا
قرقيسيا، شهركي است كه در شمال كشور سوريه، در استان «الجزيره» و در شش كيلومتري شهر «رقه» در محل التقاي دو رود فرات و خابور قرار دارد.1 اين شهر پيش از اسلام «كيركسيون» نام داشت و در سال 19 ق. به دست مسلمانان فتح و قرقيسيا ناميده شد.خرابههايي از قرقيسيا نزديك «ديرالزور» از شهرهاي سوريه كنوني و نزديك به مرزهاي عراق باقيمانده كه فاصلة آن تا تركيه نيز نسبتاً نزديك است.2 قرقيسيا حدود 100 كيلومتر با عراق و 200 كيلومتر با تركيه فاصله دارد.3
2. پيشگويي روايات دربارة قرقيسيا
روايات متعددي دربارة اين منطقه و حادثة بزرگي كه در آن رخ خواهد داد، نقل شده است كه تنها به نقل يك مورد از آنها به ذيل اين عنوان اكتفا ميكنيم؛حضرت امام محمدباقر(ع) از «مسير»، فاصله تا قرقيسا [قرقيسيا] را ميپرسند و او پاسخ ميدهد كه همين نزديكيها در ساحل فرات قرار دارد. آن حضرت(ع) صحبت خود را چنين ادامه ميدهند:
اما در اين ناحيه واقعهاي رخ خواهد داد كه مانند آن از زماني كه خداوند تبارك و تعالي، آسمانها و زمين را آفريد، اتفاقي نيفتاده و تا زماني كه آسمانها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفرهاي است كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير ميشوند.4
3. نبرد بزرگ قرقيسيا
اصليترين حادثهاي كه در قرقيسيا رخ ميدهد، جنگ و آشوبي است كه «سفياني» شاخصترين طرف درگير آن است:سفياني... در طول مسير عراق سپاهيان او وارد قرقيسيا ميشوند و جنگي سخت به راه مياندازند كه صد هزار نفر در آن كشته ميشوند.5
4. انگيزه رويارويي و درگيري
مطلبي كه به طور اتفاق در روايات ذكر شده، اين است كه علت وقوع جنگ قرقيسيا، گنجي است كه فرات آن را نمايان ميكند و اين گنج ممكن است همانطور كه در روايات تصريح شده از جنس طلا و نقره باشد و نيز احتمال دارد كه از جنس ديگري [مانند نفت يا غير آن] باشد.65. زمان جنگ
سفياني در ماه رجب سر به شورش برميدارد و نبرد قرقيسيا در زمره فعاليتهاي وي بر شمرده شده است، اما از آنجا كه سفياني ابتدا بر شام مسلط ميشود و آخرين متحدانش در اين منطقه ـ يعني قوم بني كلب - در ماه رمضان با او بيعت ميكنند،7 و نيز رواياتي كه حاكي از آغاز جنبشها، نمايان شدن جمعيتها و ابتداي جنگها در ماه شوال هستند، به احتمال بسيار قوي، معركه قرقيسيا در ماه شوال پيش از ظهور بر پا خواهد گرديد.86. طرفين درگير در قرقيسيا
با توجه به انگيزة جنگ در قرقيسيا كه صرفاً تصاحب ثروتي هنگفت ميباشد، فرض اين كه در اين ميدان بيش از دو طرف درگير خواهيم داشت، مطلب دور از ذهني نيست، كما اين كه در روايات نيز چنين مطلبي را ميتوان مشاهده كرد؛ به طور خلاصه ميتوان گفت كه حاضران در اين ميدان نبرد عبارتند از:ـ تركها [كه احتمالاً منظور روسها باشد]: كه در جزيره (بينالنهرين) نيرو پياده كردهاند.
ـ روميان: يهوديان و دولتهاي غربي كه وارد فلسطين شدهاند.9
ـ سفياني كه در آن هنگام بر شام كاملاً مسلط شده است.10
ـ دو نفر به نام «عبدالله» كه در روايات ما توضيح خاصي درباره آنها اشاره نشده و احتمالاً هم پيمان غربيها باشند.
ـ «قيس» كه مركز فرماندهياش در مصر است.
ـ يكي از بازماندگان عباسيان.11
نكتة قابل توجه و حائز اهميت اين است كه روايات تأكيد دارند كه در اين جنگ و به خصوص در ميان كشتههاي آن شيعيان ديده نميشوند؛
آيا نميبينيد كه دشمنان شما در معاصي خداوند كشته ميشوند، بدون آنكه شما حضور داشته باشيد در حالي كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانههايتان نشستهايد، برخي از آنها، برخي ديگر را بر روي زمين ميكشند. سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانهاي براي خودتان است.
وقتي آن فاسق سر به شورش برداشت، شما (شيعيان) اگر يك يا دو ماه پس از شورش او از خود حركتي نشان ندهيد، به مشكلي بر نخواهيد خورد تا اين كه بسياري از خلق، منهاي شما كشته شوند.12
7. پيروز ميدان قرقيسيا
با در نظر گرفتن اين كه سفياني پس از اين جنگ آنقدر قوي و توانمند است كه در ابتدا به طور همزمان به ايران و عراق به خصوص شهرهاي شيعه نشين حمله ميكند و اندكي بعد در چهار منطقه شام، عراق، ايران و حجاز سپاهيانش حضور جدي و فعال دارند، ميتوان وي را پيروز ميدان قرقيسيا بدانيم.138. تعداد كشتهها و سرانجام آنها
روايات تعداد مختلفي را براي كشتگان اين نبرد ذكر ميكنند:ـ صد هزار نفر: [سفياني] سپاهيانش را به قرقيسيا ميرساند و در آنجا هم به جنگ كردن ميپردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمكاران كشته ميشوند. پس از آن سفياني سپاهي را به كوفه گسيل ميدارد.14
ـ چهار صد هزار نفر: شهري در طرف شرق ساخته ميشود كه در آن حوادثي روي ميدهد كه هرگز مردم آن زمان نظيرش را نديده باشند. ... و يك حادثه ديگر در شام روي ميدهد كه مجموعاً چهار صد هزار كشته بر جاي ميگذارد... .15
ـ از هر نه نفر، هفت نفر: قطعاً نهر فرات از كوهي از طلا پرده برميدارد كه مردم براي رسيدن به آن به جان يكديگر ميافتند و از هر نه تن، هفت تن كشته ميشود.16
ـ نود درصد يا (نه دهم) مردم: فرات از كوهي از طلا پرده برميدارد... و از هر صد نفر، نود نفر در اين نبرد كشته ميشود17 و قيامت برپا نميشود مگر اين كه ... نه دهم آنها كشته ميشود.18
ـ نود و نه درصد مردم: قيامت برپا نميشود تا اين كه ... از هر صد نفر، نود و نه نفر كشته ميشود. هر يك از آن مردمان ميگويد، شايد من همان باشم كه نجات مييابد.19
ولي آنچه مسلم است اين كشتهها به هر تعداد كه باشند، دفن نشده و خوراك حيوانات ميگردند:
همانا خداوند در قرقيسيا سفرة پر از طعامي دارد كه سروش آسماني از آن خبر ميدهد و ندا ميكند كه اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين براي سير شدن از گوشت تن سمتگران بشتابيد.20
حجتالاسلام علي كوراني در كتاب خويش با عنوان عصر ظهور، چنين مينويسد:
چنانكه روايت اشاره ميكند، عرصه نبرد، بيابان خشك و بيآب و گياه است و آنها اجساد كشتگان خود را دفن نميكنند و يا قادر به دفن آنها نيستند.21
9. نحوة جنگيدن در قرقيسيا
همانگونه كه در روايات متعدد و مختلفي كه درباره قرقيسيا ذكر شد، ديديم، هيچ اشارهاي وجود ندارد كه اين جنگ صورت خاصي داشته و يا در آن از ابزار خاصي براي كشتن افراد استفاده بشود.10. زمينهسازي براي قرقيسيا
همان طور كه ديديم آنچه در روايات اسلامي آمده اين است كه در ابتداي شورش سفياني، شيعيان بايد هيچ حركتي از خود نشان ندهند و از تمام حوادث آن صحنه و فعاليتهاي او خود را بر كنار بدارند.11. ميزان احتمال وقوع نبرد قرقيسيا
بنابر روايات متعدد پنج حادثة حتمي پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق ميافتند:شورش سفياني، قيام يماني، نداي آسماني در بيست و سوم ماه رمضان، شهادت نفس زكيه و فرو رفتن سپاه سفياني در (سرزمين) بيداء در بياباني ميان مكه و مدينه.22
بقيه حوادث نيز در عين آن كه احتمال وقوعشان بسيار زياد است، از احتمال بروز «بداء» در مورد آنها نيز نميتوان چشمپوشي كرد23يعني احتمال واقع نشدن آنها بايد به طور جدي مورد نظر قرار گيرد؛ جريان قرقيسيا نيز از اين قاعده مستثني نيست.
نكتهاي كه ذكر آن در اين جا خالي از لطف نميباشد، اين است كه بيان فرو رفتن سپاه سفياني (خسف) در سرزمين بيداء در ميان علائم حتمي ظهور و در حالي كه خود سفياني هم يكي از افرادي كه نابود ميشوند شمرده شده، بيانگر عدم قطعيت ديگر اخباري است كه پس از وقوع آن حادثه به نحوي با سفياني مرتبط ميشود. البته فراموش نكنيم كه با استناد به حتمي بودن شورش سفياني و جايگاه ويژه نبرد قرقيسيا در مين روايات، ميتوان ادعا كرد كه احتمال وقوع اين وقايع از بقيه حوادث مطرح شده در روايات بيشتر است.
12.آثار پيشيني قرقيسيا
همانطور كه ديديم قبول كردن يا قبول نكردن و عدم اعتقاد به وقوع جنگ قرقيسيا اثرخاصي را ايجاد نمينمايد.آرماگدون
اكنون ويژگيهايي را كه دربارة جنگ آرماگدون گفته ميشود مورد بررسي قرار ميدهيم.1. موقعيت جغرافيايي آرماگدون
خانم گريس هالسل در كتاب تدارك جنگ بزرگ مينويسد:براي اين كه به تپه «مجدّو» برويم، از «تلآويو» حدود 55 مايل به طرف شمال سفر ميكنيم، و به محلي ميرسيم كه در 20 مايلي جنوب - جنوب شرقي «حيفا» قرار دارد و فاصلة آن از درياي مديترانه حدود 15 مايل است.24
كه البته وي مطالب ديگري را هم درباره اين شهر به نقل از همراه خود نقل ميكند ولي وقتي دربارة تطبيق آن مكان با محل موعود جنگ آرماگدون ميپرسد، جواب ميشنود:
شما همين اسم ـ يعني مجدّو ـ را بگيريد. كلمة «هار» (كه در زبان عبري به معني كوه ميباشد) را به آن اضافه كنيد؛ اين دو كلمه به شما «هارمجدّو» را ميدهد كه ما آنرا «هارمجدون» [= آرماگدون] ترجمه ميكنيم.
هالسل خود ميگويد:
در حالي كه او صحبت ميكند، من ميكوشم استدلال او را با جستجوي كوه دنبال كنم، امّا كوهي پيدا نميكنم. امّا با همه اينها آيا هارمجدّو (كوه مجدّو) بر يك محل دلالت ميكند يا يك رويداد.25
به عبارت ديگر اگر واقعگرايانه بخواهيم نگاه كنيم:
1. ابداً معلوم نيست كه منظور از آرماگدون مورد بحث يك محل است يا اتفاق!
2. به فرض كه آنرا بدون دليل به نام محل تفسير كنيم، باز هم قابل تطبيق بر محل مورد ادعا نيست و اعتقاد مبلغان انجيلي مسيحي را اثبات نمينمايد زيرا اساساً در آن منطقه چنين كوهي وجود ندارد بلكه دشت مجدو (مگدو) وجود دارد، نه كوه مجدو.26
3. از همه مهمتر اين كه حتي اگر با تسامح بگوييم هارمجدون اين جا است مسئلة تحريف كتاب مقدس پيش خواهد آمد و آن موضوعي نيست كه بتوان به راحتي از آن چشمپوشي كرد و با در نظر گرفتن آن بناي تمام تسامحهايي را هم كه به كار برده بوديم فرو ميريزد و ديگر چيزي باقي نميماند كه بخواهيم دربارهاش اغماض به خرج دهيم.
پس:
اصلاً مشخص نيست كه آنچه آرماگدون (هارمجدون) خوانده ميشود، چيست يا در كجا قرار دارد.
2. پيشگوييها دربارة آرمگدون
جريان «مسيحيان صهيونيست» كه همان مبدعان و مبلغان وقوع آرماگدون ميباشند، تمام رفتارهاي خود را منسوب به مشيت (تقدير) الهي كرده و در مسير تحقق خواستههايشان اقدامات خشونت باري را تدارك نمودهاند و آنان پيشگوييهاي كتاب مقدس را بهانة اين اعمال خود قرار دادهاند تا آنجا كه با استفاده از قدرت رسانهاي فوقالعادهاي مدام كه تبليغ ميكنند خداوند مقرر كرده است، بشر هفت دوران از مشيت الهي را از سر بگذارند كه يكي از آنها «جنگ هستهاي آرماگدون» است.اما جالب آن است بدانيم كه واژة هارمجدون تنها يكبار در انجيل آمده است؛
و ايشان را [نيروهاي اهريمني] به موضعي كه آن را « هارمجدون» ميخوانند، فراهم آورند.27
آشكار است كه اين عبارت اساساً مدعاي آنان را اثبات نميكند، بلكه ريشههاي آنرا بايد در اهداف خارج از كتاب مقدس آنان دنبال نمود.
و لذا اگر بگوييم كه آرماگدون حتي در ميان پيشگوييهاي تورات و انجيل تحريف نشده نيز وجود ندارد، سخني گزاف نگفتهايم. 28
3. نبرد بزرگ آرماگدون
مسيحيان صهيونيست ميگويند كه پيش از ظهور (مجدد) مسيح و برپايي قيامت و پس از يك دورة فلاكت 7 ساله كه منجر به نبرد با دجال ميشود، جنگ آرماگدون اتفاق ميافتد.29 آنان براي اين درگيري ويژگيهاي منحصر به فردي بيان ميكنند كه پس از اين خواهيم ديد كه حتي معتقدند وقوع اين جنگ بزرگ جهاني بسيار نزديك است و نسل فعلي بشريت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.30اعتقاد به اين امر موهوم چنان در ميان سياستگزاران آمريكايي نفوذ كرده است كه بسياري از سياستهاي رييس جمهورهاي گذشته و كنوني آمريكا در راستاي عملي شدن اين جنگ مقدس بوده تا آنجا كه آنان حتي در سياست اقتصاد نيز تلاش ميكردند ميزان كمكهاي دولت آيالات متحده به اسراييل، افزايش يابد.31
4. انگيزه درگيري و رويارويي
مسيحيان اصولگرا جنگ آرماگدون را با پسوند مقدس توصيف ميكنند32 و نوع بيان دستهبندي طرفين درگير در ميدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبي و با عنوان «مؤمن»، «كافر» و «مشرك» است كه به خوبي نشان دهندة ديني جلوه دادن اين جنگ است. خلاصه اين كه همه آنها كه ادعا ميشود در آرماگدون مقابل همديگر ميايستند براي دفاع از دين و آيين و مرام خودشان خواهد بود.5. زمان وقوع نبرد آرماگدون
همانطور كه پيش از اين متذكر شديم مسيحيان صهيونيست عنوان ميكنند اين اتفاق در آيندهاي بسيار نزديك و طي چند سال آينده به وقوع خواهد پيوست و اندكي پس از آن مسيح(ع) ظهور خواهد كرد و بر دجال فائق خواهد آمد.جالب است بدانيم كه پيروان اين جريان وقوع دو نشانه را پيش از رخ دادن آرماگدون ذكر ميكنند و براي اين دو نشانه هم ترتيب و توالي زماني قائلند:
1. تجديد بناي هيكل (معبد) سليمان: معبد سليمان كه نماد حكومت جهاني دولت يهود است پيش از برقراري حكومت جهاني مطلوب آنها ميبايد برپا شود، و به منظور وقوع اين امر بر وجوب و لزوم قطعي حيات و كمك به اسراييل و مهاجرت تمام يهوديان دنيا به فلسطين اشغالي تأكيد شديدي ميكنند. راه وصول به اين مقصود نيز تخريب مسجدالاقصي است و ميگويند بايد معبد بهجاي مسجد ساخته شود؛33 حتي اگر به قيمت آغاز جنگ جهاني سوم باشد.34
2. تولد گوسالة سرخ موي: يهوديان ادعا ميكنند كه در هنگام بناي معبد و پيش از شروع عمليات ساخت لازم است مراسم «تطهير» انجام شود و براي انجام آن ميبايست گوسالهاي سرخ موي كه ويژگيهاي خاصي دارد، با آداب مخصوص به خود قرباني گردد.35
در چند دهة اخير يهودياني با استفاده از دانش ژنتيك اقدام به اصلاح نژادي گاو براي توليد اين گوساله كردهاند و چندي پيش ادعاي موفقيت در اين راستا را نمودند كه اين ادعا مورد تأييد مؤسسه معبد واقع در اورشليم قرار گرفت و اكنون اين حيوان سه ساله است.36
يهوديان براي نيل به تخريب مسجدالاقصي با قاطعيت تصميم دارند كه حداقل در ابتداي هر ماه به طور جدي براي تحقق اين تصميم شوم اقدام كنند كه تنها در سال جاري شاهد چند مورد تقابل بسيار جدي ميان يهوديان با مسلمانان در اطراف قدس بودهايم.37
6. طرفين درگير در آرماگدون
ادعا ميشود در ميدان آرماگدون دو سپاه رودرروي همديگر قرار ميگيرند:1. مؤمنان: يهوديان و هم پيمايان آنها (مسيحيان صهيونيست)
2. كفار و مشركان: كمونيستها (شوروي (روسيه)، چين، كوبا و كره شمالي) و مسلمانان،38 كه عمدتاً شيعيان مد نظر قرار گرفتهاند. در اين ميان جايگاه ويژة ايران، سوريه، لبنان و عراق39 را نميتوان ناديده گرفت.40
نكته قابل توجه اين جاست كه تا قبل از فروپاشي شوروي، عنوان «امپراتوري شيطان» به آنجا اطلاق ميشد و منظور از آن در تبليغات مسيحيان صهيونيست، رهبري سپاه «شر» در جنگ آرماگدون بود41 و پس از آن، به خصوص بعد از حمله آمريكا به عراق، بارها از سوي آنها ايران «محور شرارت» خوانده شده و هدف بعدي حمله آنان اعلام شده است.42
7. پيروز ميدان آرماگدون
بنابر آنچه مدعيان آرماگدون ادعا ميكنند مسيح مورد نظر آنان پس از كشتار بسياري از حاضران در ميدان نبرد، پيروزمندانه از اين معركه بيرون خواهد آمد و مسيحيان صهيونيست هزار سال در خوشبختي بر جهان حكومت خواهند كرد.438. تعداد كشتهها و سرانجام آنها
مدعيان ميگويند در اين جنگ بزرگ ميليونها نفر كشته خواهند شد44 كه 3/2 از يهوديان (غير صهيونيست) بخشي از آنها خواهند بود و طي مدت هفت ماه اين كشتهها دفن ميشوند.45 كه البته گاه تا سه ميليارد نفر هم ذكر شده است.469. شيوة جنگيدن در آرماگدون
تمام متون مسيحيان صهيونيست جديد با توجه به برخي از عبارات كتاب مقدس به آرماگدون كه در جاهاي مختلفي ذكر شده و شايد هيچكدام ارتباطي نيز با يكديگر نداشته باشند ـ بيان ميكنند كه اين جنگ بزرگ، هستهاي خواهد بود و به عنوان مثال از چرخبالي كه از عقب آن گازي كشنده منتشر ميشود و نظاير آن سلاحهاي كشتار جمعي سخن گفتهاند.4710. زمينهسازي براي آرماگدون
از جمله اساسيترين مسائلي كه ميان همة مسيحيان صهيونيست مشترك است و جملگي بر آن اتفاق دارند، اين است كه ما هماكنون در آخرالزمان زندگي ميكنيم و زمينهسازي براي وقوع آرماگدون به عنوان مقدّمه ظهور مسيح، وظيفه ماست.48در هم تنيدگي عقايد مسيحيان صهيونيست و سياستمداران آمريكايي به حدي است در حال حاضر «كليد فهم سياست آمريكا»49 چيزي جز شناخت كامل و دقيق اين جريان نيست. در راستاي تبليغ اين جريان امروزه بيش از 1550 شبكه راديويي و تلويزيوني، 80,000 كشيش سخنران و مبلغ، 200 مؤسسه و كالج علمي، 100,000 و دانشجوي پروتستان به طور شبانهروزي مشغول فعاليت هستند50 و تنها در آمريكا مخاطبانشان در حدود جمعيت كل ايران است51 و در سطح كلان حتي رؤساي جمهور گذشته و حال اين كشور آرزو دارند آغازگر اين جنگ بزرگ جهاني باشند.52
11.عوارض اعتقاد به آرماگدون
مشكلاتي كه براي سوريه، عراق و ايران در خارج از آمريكا پيش آمده و حتي مشكلاتي كه گاه براي كل ساكنان زمين رخ مينمايد، از همين روست.جيمز وات، وزير كشور اسبق آمريكا در جمع كميته مجلس نمايندگان اعلام كرد:
به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح نميتوانيم خيلي دربند نابودي منابع طبيعي خودمان [و صد البته ديگر كشورهاي جهان] باشيم. 53
12. ميزان احتمال وقوع آرماگدون
برخي از اشكالاتي كه ميتوان به رؤياي غير قابل تعبيرآرماگدون وارد كرد، از اين قرارند:1. انتساب به كتاب مقدس كه آكنده از تحريفات است و حتي نسخههايي كه در صد ساله اخير منتشر شدهاند، بنا به صلاحديد آنها براي تحريف تاريخي قومي غير يهودي به طور جدي ويراستاري شده و مطالبي خاص را به عمد حذف كردهاند.54
2. انتساب رفتارهايي ناشايست و دور از مروت و جوانمردي به پيامبر اولوالعزم الهي حضرت مسيح علي نبينا و آله و (ع). به عبارت ديگر حضرت عيسي(ع) هيچگاه با آنچه ميگويند سنخيتي نداشته و نخواهد داشت.
3. ويژگيهاي غيرقابل باور تصويف شده براي آن.55
4. هستهاي بودن جنگ.56
كه البته اينها غيراز آن اشكالاتي است كه ذيل هر عنوان به مناسبت از آن سخن گفتيم و در عين حال باز هم ميتوان موارد ديگري را برشمرد كه همگي حاكي از اين هستند كه ادعاي وقوع اين جنگ حز توهمي بيش نيست و احتمال وقوع چنين حادثه و پديدهاي در حد صفر است و صيفي بعيد مينمايد كه روزي شاهد چنين حماقتي از سردمداران خون آشام آمريكا و رژيم صهيونيستي باشيم.
پينوشتها:
1. كامل، سليمان، روزگار رهايي، برجمة علي اكبر مهدي پور، ج 2، ص 852.
2. كوراني، علي، عصر ظهور، ص 130.
3. ساده، مجتبي، شش ماه پاياني، ترجمة محمود مطهري نيا، ص127
4. مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص291؛ نعماني، الغيبه، ص303.
5. مجلسي، همان، ج52؛ نعماني، همان، ص279.
6. عصر ظهور، ص 131، به نقل از نسخه خطي ابن حماد، ص 92.
7. ر.ك: شش ماه پاياني، ص 123.
8. همان، ص 127.
9. مجلسي، همان، ج52، ص207؛ شبخ طوسي، الغيبه، ص462.
10. ر.ك: شش ماه پاياني، ص127؛ الفتن، ص195.
11.كليني، همان، ج8، ص295؛ مجلسي، همان، ص246؛ نعماني، همان، ص278.
12. الفتن، ص212.
13. مجلسي، همان، ج52، صص212و 237؛ طوسي، همان، ص441؛ نعماني، همان،ص279؛ الاختصاص، ص255 .
14. بشاره الاسلام، ص56.
15. الفتن، ص92 به نقل از عصر ظهور، ص131.
16. الفتن، ص418.
17.البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، ص111به نقل از ماهنامة موعود، ش31، ص52.
18. ابن طاووس، الفتن و الملاحم، ص58.
19. مجلسي، همان، ج52، ص246.
20. كوراني، همان، ص 130.
21.كليني، همان، ج8، ص295؛ مجلسي، همان، ص246؛ نعماني، همان، ص278.
22. ر.ك: شيخ صدوق،كمالالدين و تمام النعمه، ج 2، ص 650؛ شيخ طوسي، همان، ص 267؛ نعماني، همان، صص 169 و 172؛ مجلسي، همان، ج 52، ص 204؛طبرسي، اعلام الوري، ص 426؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، صص 439 و 455.
23. تفصيل مطالب را درباره بداء در بخش دوم از فصل چهارم كتاب شش ماه پاياني مطالعه نماييد.
24. هالسل،گريس، تدارك جنگ بزرگ، ترجمة خسرو اسدي، ص 37.
25. همان، صص40-38.
26. هالسل،گريس، يد الله، ترجمة قبس زعفراني، ص 35.
27. جمعي از نويسندگان، پيشگوييها و آخرالزمان، ، ج 2، ص 43.
27. مكاشفه يوحنا، 16:16.
28. ر.ك: هالسل، تدارك جنگ بزرگ، ص40 به بعد و يدالله، ص 35 به بعد .
29. صاحب خلق، نصير، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91.
30.صاحب خلق، نصير، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، ص 177.
31. همان، ص 181.
32. ر. ك: تدارك جنگ بزرگ، صص 155 - 189 ) بر افروختن آتش يك جنگ مقدس)
33. ر. ك: هالسل، يدالله، بخش دهم (حصار مسجد)؛ صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 118؛ جمعي از نويسندگان، همان، مقالات سوم تا پنجم و ميزگرد دوم؛ النجيري، محمود، هرمجدون، ص 90 به بعد؛ هلال، رضا، مسيح يهودي و فرجام جهان، ص 161.
34.هالسل، همان، ص 95.
35. جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 81.
36. همان، ص 83.
37. ر. ك: ماهنامه موعود، سال نهم، ش 50، ص 42 و ش52، ص 17 وجمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 149-141.
38. آنها از هيچ فرصتي براي متهم كردن مسلمانان به روحيات و رفتارهاي غير انساني دريغ نميكنند (ر. ك:جمعي از نويسندگان، همان، ج 1) به خصوص از جريان دست ساخته 11 سپتامبر حداكثر استفاده را بردند.)همان، ج 2، صص 52-49.
39. در مورد عراق مطالب مفصلي با اين نگاه گفته شده كه به عنوان نمونه ر. ك: جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 115-123.
39. ر. ك: صقر، الشربيني، الحركة المسيحية الاصولية الامريكية و علاقتها بالصهيونية، ص 144؛ جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 197 .
40. صقر، الشربيني، همان، ص 144؛جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 48،هلال، رضا، همان، ص 147.
41. ر.ك:جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، صص 130-122 )اهداف بعدي حمله آمريكا)؛ صاحب خلق، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، صص 178 - 177؛ هالسل،تدارك جنگ بزرگ، صص 101-99.
42. نكته حاشيهاي كه در اين جا ميتوان متذكر شد، اصرار همزمان كشورهاي آمريكا، انگيس و فرانسه و آلمان بر خلع سلاح هستهاي ايران و در عين حال كمكهاي فراوان هستهاي به رژيم اشغالگر اسراييل است، كه با اين نگاه به راحتي ميتوان به انگيزه بروز چنين تناقض فاحشي و رفتار اين دولتها پي برد.
43.صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91؛هالسل، يدالله، ص 39 .
44. هالسل، يدالله، ص 37 و تدارك جنگ بزرگ، ص 46 .
45. هالسل، تدارك جنگ بزرگ، ص 46.
59. جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 196.
46.. براي نمونه ر. ك: جمعي از نويسندگان، همان، ج 2، ص 46؛ هالسل،همان، صص 46 و 72؛ يدالله، صص 39-38.
47. صاحب خلق، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، ص 91؛ هالسل، يدالله، ص 37و تدارك جنگ بزرگ، ص 105 به بعد وصاحب خلق، تاريخ ناگفته و پنهان آمريكا، صص 178-177 ؛ جمعي از نويسندگان،همان، ج 2، ص 194.
48. ر. ك:جمعي از نويسندگان،همان، ، ج 2، صص41-19.
49. همان، ص 11.
50. براي نمونه ر. ك: هلال، همان، ص 320.
51. براي نمونه ر. ك:جمعي از نويسندگان،همان، ج 2، صص17-9و 123-115.
52. همان، ص 10.
53. همان.
54. براي مطالعه تفصيلي به عنوان نمونه ر. ك: پورپيرار، دوازده قرن سكوت؛ همو، ساسانيان، ج 2، صص 57-76، ذيل عنوان در آراميان و تورات.
55. به عنوان نمونه اصلاً جمعيت مورد ادعا در منطقه «مجدو» جا نميگيرند كه بخواهند با هم در گير شده و فلان مقدارشان كشته و دفن شوند. خانم هالسل در دو كتاب خود تدارك جنگ بزرگ و يدالله مفصلاً به اين مطلب و باقي مسائل مربوط به آن پرداخته است.
56. اگر جنگي به عظمت مورد ادعاي آرماگدون، هستهاي باشد، نه منطقه و جمعيتي خاص كه كل مردم جهان از آثار و تبعات سوء آن متضرر خواهند شد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}