ماجرای اعتیاد به مواد مخدر
در منابع علمی به جای كلمهی اعتیاد از اصطلاح « وابستگی» استفاده میشود. این اصطلاح به خوبی بیانگر تعریف این اختلال است. فردی كه در حال مصرف مادهای روان گردان است و قطع مصرف این ماده برایش مشكل است را دچار وابستگی میدانند.
نویسنده: محمدرضا سرگلزایی
در منابع علمی به جای كلمهی اعتیاد از اصطلاح « وابستگی» استفاده میشود. این اصطلاح به خوبی بیانگر تعریف این اختلال است. فردی كه در حال مصرف مادهای روان گردان است و قطع مصرف این ماده برایش مشكل است را دچار وابستگی میدانند.
این مشكل میتواند جسمانی باشد یعنی در صورتی كه فرد مصرف خود را قطع كند دچار درد عضلانی، خمیازه، تهوع و استفراغ، لرزش، دل پیچه و اسهال، تعریق و... شود؛ میتواند هیجانی باشد یعنی با قطع مصرف دچار بی حوصلگی و كسالت، افسردگی، تحریك پذیری، بی قراری و... شود؛ یا شناختی باشد یعنی اشتغال ذهنی به تهیه و مصرف مواد و علاقه و كشش مصرف دوباره حتی به بهای از دست دادن امكانات یا انجام ندادن مسؤولیتها روی میدهد و بیمار از فعالیتهای معمول شغلی، تحصیلی، اجتماعی و روابط عاطفی، دوستانه و خانوادگی دست برمی دارد تا با مصرف مواد احساس لذت، آرامش، تسكین و... كند.
البته شكلگیری این اختلال تدریجی و پله به پله است.
در مرحلهی اول یا مرحلهی ورود هیچ كس وابسته نیست بلكه به هر دلیل اقدام به مصرف مادهای میكند كه برای او از نظر جسمانی، روانی یا اجتماعی دردسرآفرین است. این مرحله را سوءمصرف مینامیم. در این مرحله فرد از مصرف خود لذت میبرد یا به اهدافی دست مییابد؛ بنابراین به هیچ وجه مصرف خود را اختلال و بیماری نمیداند.
این اهداف بسیار متنوعند:
-گروهی از افراد خواهان اثر تحریكی مواد هستند:
این افراد به كارهایی اشتغال دارند كه نیازمند ساعات طولانی كار یا كار سخت هستند. برای مثال یك كارگر ساختمانی كه باید ساعات متمادی به حمل بارهای سنگین بپردازد یا رانندهی اتوبوسی كه باید ساعات كمی بخوابد و سپس ساعات طولانی به جاده چشم بدوزد و... این افراد با مصرف مواد احساس قدرت و انرژی یا كاهش نیاز به استراحت و خواب میكنند؛ بنابراین در مرحلهی اول شكلگیری اعتیاد، این افراد تصور میكنند با طولانیتر شدن ساعات كار یا احساس خستگی كمتر موفقیتی را كسب میكنند. در این مرحله قانع كردن این افراد به این كه سوءمصرفشان یك اختلال است كاری محال و نشدنی است.آنها میگویند: «درست است كه بعضی افراد دچار اعتیاد میشوند و همه چیزشان را از دست میدهند، اما وضع من كه اینطور نیست. من گهگاهی دود مصرف میكنم و خودم هم میبینم كه این مصرف برای من مضر نیست بلكه فایده هم دارد. ضمناً بارها پیش آمده كه چند روز یا چند هفته مصرف نكردهام و خماری هم نداشتهام بنابراین من اعتیاد ندارم. هر وقت بخواهم مصرف میكنم، هر وقت نخواهم مصرف نمیكنم.»
آنها غافل از این هستند كه تأثیر مواد بر مغز منجر به این میشود كه آرام و تدریجی و بدون اینكه خود بدانند دچار وابستگی شوند و لحظهای خود را در عمق وابستگی میبینند بدون این كه دقیقاً بدانند چه وقت در این عمق فرورفتهاند.
بنابراین وقتی از یك بیمار معتاد میپرسیم از چه زمانی شروع به مصرف كردی و سپس میپرسیم از چه موقع معتاد شدهای معمولاً یك فاصلهی زمانی طولانی را بین دو واقعه ذكر میكند. مثلاً اولین مصرف او هشت سال قبل بوده در حالی كه اعتیاد خود را از سه سال قبل میداند. بنابراین پنج سال قدم به قدم به عمق بیماری فرو میرفته در حالی كه آن را جزو بیماری خود نمیداند.
- گروه دیگر خواهان اثر تسكینی مواد هستند:
این افراد دچار حالات عاطفی و هیجانی ناخوشایند هستند كه برای تسكین این حالات به دامان مواد پناه میبرند.برای مثال آنها ممكن است دچار اضطراب زیادی در جمع باشند. چنین فردی وقتی وارد یك محیط اجتماعی میشود دستپاچه و شرمنده میشود، اگر در یك مهمانی قرار است صحبت كند عرق میكند، دهانش خشك میشود، نفسش به شماره میافتد، صورتش سرخ میشود و ترس و اضطراب بر او چیره میگردد.
خسرو، یكی از بیمارانم، میگفت:
«علت اعتیاد من ترس بود، سالها بود كه اعتماد به نفس نداشتم، از مردم میترسیدم، هرجا كه میرفتم دست و پایم را گم میكردم، بنابراین گوشه گیر و منزوی بودم. وقتی خانوادهام به جایی میرفتند به بهانهای همراه آنها نمیرفتم، وقتی مهمان به خانه میآمد سعی میكردم از اطاق بیرون نیایم و...»
تا این كه این افراد به گونهای با مواد رو به رو میشوند. جرعهای الكل، چند دودی تریاك یا حشیش احساس جسارت به آنها میدهد، اضطرابشان فروكش میكند و احساس راحتی میكنند و به تدریج مصرفشان به موقعیتهای مختلف تعمیم مییابد. آنها در هر موقعیتی احساس نیاز به مصرف مواد میكنند به گونهای كه مصرف آنها از روال ماهانه به روال هفتگی و سپس روزانه مبدل میشود و به تدریج وضعیت به گونهای تغییر میكند كه برای امور عادی و روزمره نیز نیاز به مصرف دارند.
- گروهی از افراد به دنبال اثرات جسمانی مواد هستند:
این افراد دچار مشكلاتیاند كه راه حلی برای آن سراغ ندارند و هنگامی كه یك راهنمایی غلط آنها را به طرف مصرف مواد میبرد و این مصرف، مشكل آنها را كاهش میدهد به عمق بیماری وارد میشوند. برای مثال در روستاها افراد زیادی را میبینیم كه به دلیل دردهای مفصلی و استخوانی شروع به مصرف مواد مخدر كردهاند.آنها به خدمات درمانی دسترسی نداشتهاند، بنابراین به اثرات تسكینی مواد پناه بردهاند. غافل از این كه گرچه درد تسكین مییابد، اما بیماری به پیشرفت خود ادامه میدهد. اگر بیماری مفصلی باعث درد بوده همچنان در حال پیشرفت است، اگر پوكی استخوان باعث درد بوده، بدون درمان باقی مانده است. اگر پوسیدگی دندان عامل درد بوده در حال شدت یافتن است.
-مردان زیادی را هم میشناسیم كه برای اثرات جنسی به مصرف تریاك اقدام میكنند:
آنها دچار انزال زودرس هستند و رابطهی جنسی برایشان رضایت بخش نیست. به دلیل عدم وجود آموزش جنسی این افراد نمیدانند كه این حالت قابل درمان است، یا نمیدانند به كجا مراجعه كنند یا از ابراز مشكلشان شرم دارند.بنابراین هنگامی كه درمی یابند مصرف تریاك و تركیبات آن انزال آنها را به تعویق میاندازد به مصرف آن روی میآورند. غافل از این كه به تدریج باید مقدار مصرف خود را زیادتر و زیادتر كنند تا به همان اثر برسند و از سویی زمانی میرسد كه اگر مصرف مواد را كم كنند دچار علائم جسمانی ترك میشوند؛ بنابراین اگر در هفته یكبار رابطهی جنسی دارند شش روز دیگر هفته را هم برای پنهان كردن علائم خماری مجبور به مصرف خواهند بود و از سویی زمانی خواهد رسید كه مصرف مواد باعث ناتوانی جنسی آنها میشود همان رابطهی جنسی كه زمانی برایشان آن قدر اهمیت داشت كه حاضر بودند به خاطر طولانی كردن آن مصرف مواد را شروع كنند، برایشان كم رنگ و فاقد لذت میشود یا توان انجام آن را ندارند.
- زمینهی شخصیتی بعضی افراد عامل اصلی روی آوردن آنها به مصرف مواد است:
برخی شخصیتها تنوعطلبی زیادی دارند. این افراد مدام در جست و جوی اتفاقات جدید و تجربههای تازه هستند، ذهن بی قراری دارند و نمیتوانند یك جا و در یك موقعیت آرام بگیرند. بنابراین پیوسته وارد تجربه هایی میشوند كه ممكن است خطرآفرین باشند. متأسفانه جدا از تنوعطلبی، ویژگی دیگر این شخصیتها بی احتیاطی است. گرچه ممكن است این افراد خود را بی باك و شجاع بدانند، اما در حقیقت بی احتیاطی آنها از عدم توانایی در پیش بینی عواقب رفتارهایشان یا درس نگرفتن از اتفاقات ناخوشایند زندگی خودشان یا دیگران ناشی میشود.این افراد برای ارضای حس تنوعطلبی خود بدون هرگونه احتیاط و دوراندیشی وارد هر تجربهای هرچند خطرناك میشوند.
«امید» یكی از بیمارانم میگفت:
«دلیل اعتیاد من كنجكاوی بود، برای من خیلی جالب بود كه هرچه میشنیدم یا میدیدم تجربه كنم؛ بنابراین وقتی در سال اول دبیرستان با چند تا از دوستانم به پارك رفته بودیم و یكی از آنها مقداری حشیش درآورد و شروع به پیچیدن سیگار حشیش كرد حتی لحظهای هم در كشیدن آن تردید نكردم. از آن روز گاه گداری كشیدن حشیش من تكرار شد، سیگار را هم كه قبلاً شروع كرده بودم...، تا اینكه در سال سوم یا چهارم دبیرستان و در یك عروسی، چند نفری از بچهها تریاك میكشیدند از آنجا تریاك كشیدن من شروع شد، یكی دو سالی همین طور بود. هر وقت امكان داشت میكشیدم، بعد یواش یواش دیدم اگر یك روز مصرف نكنم اصلاً نمیتوانم با مردم حرف بزنم و بی حال و كسل میشوم، دیگر نمیتوانستم بدون نشئه كاری بكنم، نیاز داشتم كه كلهام با یك چیزی گرم باشد...»
بنابراین این افراد بارها اقدام به مصرف مواد روان گردان میكنند، اكثر آنها تجربههای خطرناك دیگری هم دارند:
شركت در نزاعها و درگیریهای فیزیكی خطرناك، دوستی با افراد دردسرآفرین و مشكل ساز، شركت در فعالیتها و معاملات غیرقانونی، رابطهی جنسی بی مبالات و نامشروع، رانندگیهای بی محابا و خطرآفرین و...
این افراد را در حالی كه با دوستان خود در اماكن عمومی درگیر نزاع با دیگران میشوند میبینیم، یا زمانی كه با موتور در میان یك بزرگراه شلوغ تك چرخ میزنند یا با جسارت زیگزاك ویراژ میدهند، یا در زندانها و بازداشتگاهها در حالی كه سابقهی دستگیریهای متعدد دارند اما ادعا میكنند كه مرتب به دلیل سوءتفاهم و یا اتهام زدن بی دلیل گرفتار شدهاند و... همان طور كه گفتیم ویژگی مهم این افراد عدم توانایی آنها در درس گرفتن از حوادث است؛ بنابراین اغلب این افراد باز هم به همان تجربهها ادامه میدهند و متأسفانه به سختی میتوان آنها را به اندیشیدن و تأمل دربارهی رفتارهایشان واداشت.
آنها اغلب مشكلات خود را انكار میكنند، دیگران را مقصر قلمداد میكنند و خود را قربانی شرایط، وضعیت خانوادگی یا اوضاع اجتماعی میدانند. سختگیری پدر و بی توجهی مادر، بیكاری، رفیق بد، وضع اقتصادی خراب، فاسد بودن جامعه و... را عامل بیچارگی و گرفتاری خود میدانند و لحظهای تأمل نمیكنند كه من چه كردم؟ و این كه من چه میتوانم بكنم؟
آنها توقع دارند پدر و مادر عوض شوند، همسر رابطهاش را با آنها تغییر دهد، شغل پر درآمدی به آنها داده شود، همه به آنها امتیاز (و بهتر بگوییم باج) بدهند تا آنها شروع به ترك اعتیاد كنند و تازه پس از همهی این تمهیدات میبینیم گرچه ادعا میكنند كه در حال ترك اعتیاد هستند ولی تنها نوع اعتیاد خود را تغییر دادهاند؛ مثلاً به جای هروئین، الكل و حشیش مصرف میكنند و...
درمان این دسته از بیماران بسیار سخت است؛ زیرا كه آنها به سختی درون نگری پیدا میكنند.
«حمید» میگفت: «از كودكی همیشه بیقرار بودم، انگار دنبال چیزی میگشتم، شاید دنبال خودم!»
-برخی افراد، تنها در اثر فشار گروهی دچار اعتیاد شدهاند:
آنها كه تعدادشان هم كم نیست، نه نیاز به اثرات محرك این مواد دارند و نه نیاز به تسكین، نه مشكلات جسمانی دارند و نه اختلال جنسی و نه حتی بی قراری و تنوعطلبی!ما انسانها، موجوداتی اجتماعی هستیم و در هر سطحی كه باشیم علاقه مندیم كه افراد پیرامونمان ما را دوست بدارند، قبولمان داشته باشند و تأییدمان كنند. این نیاز گاهی دردسرآفرین میشود.
برای بسیاری از افراد وقتی در موقعیتی قرار میگیرند كه دیگران اقدام به سوءمصرف مواد میكنند و آنها را نیز به این كار فرامی خوانند، مشكل است كه « نه» بگویند. آنها تصور میكنند با این كار تأیید و علاقهی اطرافیانشان را از دست خواهند داد و تنها میمانند یا شرمسار خواهند بود.
«فرشید» میگفت:
«دایی من دچار اعتیاد به هروئین بود، او تزریق میكرد و من و همهی اعضای خانواده روز به روز شاهد آب شدن و از بین رفتن او بودیم، همهی ما میدانستیم كه این درد تا چه حد گرفتاری و مصیبت ایجاد میكند. بنابراین من همیشه از مصرف مواد مخدر متنفر بودم تا این كه دانشگاه قبول شدم و به شهر دیگری رفتم. وقتی اولین بار در خوابگاه دانشجویی در یك اطاق را باز كردم و دو سه تا از دوستانم را سرگرم كشیدن تریاك دیدم احساسی از ترس و اضطراب به من دست داد. نمیتوانستم تصور كنم كه حتی یك بار پای بساط آنها بنشینم. اما وقتی در مقابل تعارف آنها مقاومت كردم یكی از آنها گفت: ما این جا یك بچه داریم، او از مادرش اجازه نگرفته، و دیگران با چشمانی كه منتظر عكس العمل من بودند پوزخند میزدند.
این ماجرا در چند سالی كه در خوابگاه بودم بارها تكرار شد و من هیچ وقت نتوانستم در مقابل نگاههای آنها كه انتظار داشتند من هم مثل آنها رفتار كنم مقاومت كنم تا جایی كه كاملاً به مصرف تریاك وابستگی پیدا كردم...»
پایگاه بیماری برای این افراد مكانهایی است كه اشخاص مصرف كننده در آن حضور پیدا میكنند: مهمانی ها، عروسی ها، خانههای مجردی و محلهای كار و كسبی كه اكثر كاركنان آنها دچار اعتیاد هستند. این گروه قربانیانیاند كه مصرف سیگار، الكل، حشیش، تریاك و هروئین را تنها به این دلیل شروع میكنند كه دوستانشان از آنها رنجیده خاطر نشوند!
گذشته از این كه چه عاملی موجب ورود فرد به مرحلهی آشنایی با مواد شود فرد پس از این مرحلهی آشنایی، به آرامی و به تدریج دچار وابستگی جسمانی و روانی به مواد میگردد. بسته به وضعیت ژنتیك فرد و عوامل محیطی مثل استرسها و فشارهای روانی، سرعت فرورفتن به عمق وابستگی بین افراد متفاوت است. اكثر افراد ظرف چند ماه یا حداكثر چند سال كاملاً دچار وابستگی میشوند.
در گروه كوچكی سرعت دچار شدن به «وابستگی»كمتر است و این افراد كه چند سالی است مشغول مصرف گهگاهی هستند و هنوز دچار وابستگی نشدهاند، بهانههاییاند برای دیگران كه هنوز در مرحلهی شروع یا آشنایی به موادند. اگر كسی آنها را از خطر وابستگی بترساند فوراً میگویند: « ما افرادی را میشناسیم كه سالهاست مصرف میكنند اما هیچ گونه وابستگی به مواد ندارند و هروقت بخواهند میتوانند مصرف نداشته باشند.»غافل از این كه تعداد این افراد در مقایسه با جمعیت عظیم گرفتاران به وابستگی بسیار ناچیز است، همچنین هیچ كس نمیتواند كنترلی بر این سیر مخرّب وابستگی داشته باشد و عوامل ژنتیكی و استرسهای محیطی- كه هیچ كدام در كنترل ما نیستند- سرعت وابسته شدن را تعیین میكنند؛ بنابراین برخلاف تصور، هربار كه مصرف تكرار میشود قدرت فرد برای كنترل این روند كمتر میشود.
از این گذشته خیلی از افراد هم كه به ظاهر میگویند سالهاست مصرف كنندهی تفننّی هستند و وابسته نشدهاند در واقع وابستگی خود را از هم قطارانشان پنهان میكنند و چه بسا خود را نیز به این اظهارات میفریبند. آنها هم گرفتار بسیاری از عوارض مصرف مواد همچون تغییرات خلقی، عصبانیت و پرخاشگری، افسردگی و بی حوصلگی، به هم خوردن الگوی طبیعی خواب و بیداری و ناتوانی جنسی هستند اما سعی میكنند به دیگران و حتی گاهی به خودشان بقبولانند كه با مصرف خود هیچ مشكلی ندارند.
در هر حال آرام آرام فرد درمی یابد كه دیگر توان مقاومت ندارد و ناخواسته مقدار و دفعات مصرف وی زیادتر میشود و در صورت عدم مصرف دچار عوارض ناخوشایندی میشود. در این مرحله فرد دچار كشمكش شدیدی میگردد، او به شكلهای مختلف سعی میكند مصرف خود را تحت كنترل قرار دهد، ساعات مصرف خود را پس و پیش میكند، مقدار مصرف خود را كم و زیاد میكند، گاهی به كمك داروهای آرام بخش و مسكّن از مصرف خود میكاهد و...
به هر صورت یك دورهی گذرا وجود خواهد داشت كه ضمن آن فرد سعی میكند به خودش اثبات كند كه اعتیاد ندارد و پس از یك مبارزهی بی حاصل، در نهایت تسلیم میشود و دست از كشمكش برمی دارد. در اینجا دیگر او مغلوب بیماری است و مقاومتی نشان نمیدهد، مقدار مصرف همچنان زیاد میشود، عوارض مصرف افزایش مییابد و... .
منبع مقاله :
سرگلزایی، محمدرضا، (1390) ، راهی برای رهایی از اعتیاد، مشهد: انتشارات قدس رضوی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}