مراحل اولین شکست رژیم شاه در نهضت امام خمینی
نویسنده: دکتر سید جلال الدین مدنی
منبع:کتاب،تاریخ سیاسی معاصر ایران جلد اول

تصویب نامه ی دولت علم درمورد انجمن های ایالتی و ولایتی

بعد از انحلال مجلس بیستم وسیله امینی در اوایل سال 40 مقررات مورد نیاز دولت با فرم ابتکاری! تصویب نامه انجام می گرفت برای مردم که مجالسی از نوع مجلس دوره نوزدهم را دیده بودند «با آن ترتیب انتخابات و نمایندگانی که داشت و قوانینی که تصویب می کرد» تفاوتی با تصویب نامه های دولت علم نمی دیدند و ترجیح می دادند لااقل با عنوان هم نمایندگانی نداشته باشند تا ادای قانون گذاری در آورند. در اصول 91 و 92 متمم قانون اساسی تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی پیش بینی و شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان در مواد هفت و نُه نظام نامه انجمن مصوب دوره ی اول مجلس معین شده بود و سه امر را در برداشت.
1. باید متدین بدین حنیف اسلام باشند و فساد عقیده نداشته باشند.
2. هنگام سوگند باید به قرآن مجید سوگند یاد نمایند.
3. طایفه نسوان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.
مطبوعات روز 16 مهر 41 اعلام داشتند که دولت لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی جدید را تصویب کرده است و متن آن را انتشار دادند.
در متن مصوب قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جای سوگند به قرآن به کتاب آسمانی قید شده بود و به زنان حق رأی داده بودند.(1) دلایل رژیم در تغییر و تبدیل قانون اولاً یک زور آزمایی با روحانیت و هواخواهان مذهب بود که آن ها را برای همیشه کنار گذارند و دیگر مجبور به محافظه کاری در برابر مراجع دینی نباشند و این زمان مناسبی تشخیص شده بود ثانیاً با برداشتن مذهب رسمی و سوگند به قرآن به گروه های صاحب نفوذ غیر معتقد به قرآن و اسلام «و غیر اقلیت های مذهبی شناخته شده زرتشتی و کلیمی و مسیحی» که عملاً سیاست کشور را در اختیار داشتند فرصت دهد تا موجودیت خود را اعلام دارند ثالثاً با عنوان کردن آزادی زنان دلیل عقب ماندن و محرومیت گذشته آن ها را به عهده اسلام و قانون اساسی بگذارد رابعاً آخرین مانعی که در راه پیوستگی کامل به غرب است از بین برداشته شود.

فرصت مناسب برای آغاز حرکت

مبارزه می بایست از نقطه ای آغاز شود و آهنگ بیداری نواخته گردد همان طور که رژیم حاکم به تصور خود محیط را برای مذهب زدایی مناسب دیده بود امام نیز در انتظار یک فرصت بود تا آغازگر یک تحول بنیادی باشد و همان طور خواهیم دید او بعد از شروع مبارزه هرگز از پای ننشست و نهضت را تا مرحله ی انقلاب و سقوط رژیم کهن پیش برد. در شرایط آن روز چنان چه قبلاً به کَرات گفته شد دخالت یک روحانی در امور سیاسی تقبیح می شد و باید برای مبارزه سیاسی مسیله ای اساساً مذهبی پیدا شود و به عبارت دیگر از دریچه مذهب به عالم سیاست ورود داشت تا دیانت را عین سیاست پنداشت و ثانیاً باید جامعه روحانیت را در مبارزه به همراه داشت نه به صورت فردی تا در جامعه نا آگاه آن روز مشکوک و توهم انگیز نمایانده نشود و مسایل مطروحه در تصویب نامه همه این خصوصیات را داشت قابل این بود که علما و روحانیون با توجه به سابقه اکثراً به اعتراض پردازند و مقدس مآبهای روحانی نما هم مخالفتی با اعتراض نداشته باشند حذف قید اسلام و حذف سوگند به قرآن برای هیچ فرد مذهبی «در هر درجه که مخالف سیاست باشد» قابل تحمل نبود و تصویب نامه دولت علم به صورت اعلام جنگی علیه السلام و قرآن تلقی شد و مبارزه با آن قطعاً یک تکلیف شرعی بود و از نظر گروه ها و دستجات سیاسی و ملی هم می توانست به عنوان تغییر قانون در زمان تعطیل مجلس با دخل و تصرف در قانون اساسی و تجاوز به اساس مشروطیت شناخته شود و جهتی برای مبارزه باشد.
بنابراین مبارزه ای بود که می توانست تمام نیروها را بسیج نماید و قیام را همگانی سازد و ماهیت رژیم را منعکس نماید. روز 16 مهر اولین اجتماع آیات الله خمینی، شریعت مداری و گلپایگانی در منزل مرحوم آیت الله حایری مؤسس حوزه ی علمیه ی قم تشکیل یافت(2) و تصمیم گرفتند که اولاً طی تلگرافی از شاه خواسته شود که در لغو تصویب نامه اقدام نماید(3) و ثانیاًً به علمای مرکز و شهرستان ها در مورد تصویب نامه اعلام خطر گردد و از آن ها برای مقابله و مبارزه دعوت شود و ثالثاً با تشکیل جلسات هفتگی وحدت و اتفاق نظر در جهت مبارزه حفظ گردد پاسخ شاه گویای مطلب دیگری بود، حکایت از این داشت که او آلت فعل است و نه تصمیم گیر اصلی، زمانه و تاریخ «و در واقع اجبار ابر قدرت ها» او را به سویی می برد همان طور که سایر ممالک اسلامی را جلب می نماید و به هر حال موضوع را به دولت احاله نمود.(4)

توجه حملات به دولت علم

جواب شاه قانع کننده نبود و از طرفی موضوع را به دولت احاله کرده بود در جلسه مراجع قم تصمیم گرفتند علم را مخاطب قرار دهند و لغو تصویب نامه را از او بخواهند و در 28 مهر 41 با عباراتی مختلف تلگرافاتی به او مخابره می شود(5) امام در این تلگراف القابی برای علم قایل نمی شود اعتراض را از حدود تصویب نامه مربوط به انجمن ها فراتر می برد، تعطیل طولانی مجلس را بر خلاف قانون اساسی و مشروطه می شمارد، تخلف از احکام اسلام را با واکنش شدید مردم هشدار می دهد و ملت را رو در روی دولت قرار می دهد و در خاتمه تصریح می نماید که علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین ساکت نخواهند ماند و بحول و قوه ی خداوند تعالی امور مخالفه با اسلام رسمیت پیدا نخواهد کرد. تلگراف امام جنبه ی آمره هم دارد و به علم می گوید مورد را به اسرع وقت اصلاح نمایید، مراقبت کنید نظایر آن تکرار نشود و اگر ابهامی دارید به قم آیید تا حضوراً رفع شود(6) آیات الله گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری نیز هر یک تلگرافی به علم می نمایند و لغو تصویب نامه را طلب می کنند. موضوع اعتراض از حدود علمای خارج و به مساجد و محافل عمومی کشیده می شود. روحانیون تهران جلساتی تشکیل دادند و اقداماتی را که باید انجام گیرد مورد بحث قرار دادند. وعاظ، خطبا، اهل منبر و گویندگان مذهبی نیز جداگانه به تشکیل جلسه پرداختند مردم از گروه های مختلف که بیشتر جنبه ی مذهبی داشتند با علمای تماس گرفتند و کسب تکلیف می کردند پس از اندک مدتی موضوع از محافل دینی و بازار گذشت و به دانشگاه و مراکز تحصیلی رسید و موج ناراحتی در بین عموم مردم پدیدار گردید و سیل طومار و تلگراف و نامه از اقشار و طبقات مختلف دایر بر پشتیبانی از خواسته علمای قم و اعتراض به تصویب نامه به سوی دربار، نخست وزیری و مراجع سرازیر گردید و خطبای مذهبی در مجامع عمومی موضوع را مورد بحث و تفسیر قرار می دادند و متن تلگرافات را که از صدها مورد می گذشت بالای منبر قرایت می کردند. در این اوقات دولت به شدت روزنامه ها را تحت کنترل داشت کوچک ترین خبری از آن چه در محافل مردمی می گذشت در مطبوعات نبود و دولت از این طریق می خواست موضوع را ناچیز جلوه دهد. و با مسامحه و تعلل، روحانیون بودند که مبارزه را به صورت تکلیف آغاز نموده بودند. و همین دسته پیوسته کیفیت مبارزه را بالا می بردند و مسایل جدیدی مطرح می ساختند. موضوع پخش و انتشار تلگرافات و نامه ها و سخنرانی ها راه جدیدی برای مقابله و برخورد گشود. دولت با شدت روزنامه ها را از انتشار اخبار در ارتباط با فعالیت علمای دینی و روحانیون منع کرده بود و این خود باعث فعالیت بیشتر مدرسین از فضلا و طلاب حوزه ی قم گردید که وظیفه ی مهم توزیع و پخش را برای سراسر کشور به عهده گیرند و عملاً از همه مسلمین کمک بخواهند و وحدت را تحکیم بخشند. علم آن مهره مرموز و خدمت گزار استعمار با وجود تمام حملات و اعتراضات سکوت اختیار کرده بود گویا معترضین را قابل جواب دادن نمی دانست و می خواست ژست صدر اعظم های دوران قبل از مشروطیت مثل اتابک و عین الدوله را داشته باشد در این جا ما بدو تلگراف شدید و قهر آمیز به شاه و علم می رسیم که از جانب امام صادر شده است و نمایان گر این است که امام موضوع را رها نمی کند و هر روز که بگذرد به مبارزه ابعاد گسترده تری می دهد و در درجه ی اول لبه ی تیز حمله متوجه دولت علم است که بر طبق قانون اساسی مسوول است و بدون مجلس شورا به حیات خود ادامه داده و مشروطیت را تعطیل کرده و قانون اساسی را زیر پا گذاشته است شاه در این مرحله در پناه اصل غیر مسوول بودند، مخاطب مستقیم اعتراضات و انتقادات نیست هر چند که در واقع عامل اصلی فساد و وابستگی به بیگانه شخص او است. در این مبارزه تکیه ی اصلی روی اجرای قانون اساسی است و این دریچه مساعدی برای اریه نقاط ضعف و خیانت های دولت است. انتشار تلگرافات امام (7)آن هم با عباراتی چون علم می خواهد دین اسلام را از رسمیت بیاندازد، مخالف صریح قرآن قرآن عمل کرده به دستورات الهی گردن ننهاده، قانون اساسی را زیر پا گذاشته و... طوفان خشم عمومی را در سراسر کشور فراگرفت. روح الله که تا چندی قبل فقط در محافل روحانی خاص از او نامبرده می شد و به اعتبار علمی و روحانی او ارج می گذاشتند اکنون به صورت یک روحانی مبارز سرسخت مورد توجه است.

عکس العمل اسد الله علم در برابر سیل اعتراضات

علم با این که می خواست موضوع را به سکوت برگذار کند و در محیط خفقان پلیسی و سازمان امنیت مسأله را پایان یافته تلقی نماید و با تقلب و نیرنگ و فریب که از خصوصیات بارز او بود مردم را از توجه به این وحدت باز دارد موفق به منظور نگردید و مجبور شد برنامه ی ارعاب و تهدید را شخصاً عنوان نماید و به همین جهت طی نوشته ای که از رادیو قرایت کرد مژده داد که به قوای انتظامی دستور اکید داده شده تا هر گونه اخلال گری را شدیداً سرکوب سازند و از مختل شدن نظم و امنیت جلوگیری نمایند و کلام آخر خودش را برای مأیوس نمودن مبارزین فعال چنین ترتیب داد که چرخ زمان به عقب بر نمی گردد و دولت از برنامه ی اصلاحی که در دست اجرا دارد عقب نشینی نمی کند و این سخن و ژست غلام خانه زاد تنها وحشت و ترسی ایجاد نکرد بلکه باز هم به ابعاد مبارزه گسترش داد و بسیاری از مردم ناآگاه را به مساجد آورد تا از واقع قضایا اطلا یابند. نفرتی که عموماً از علم و امثال او داشتند بی طرف ها را هم علاقه مند ساخت تا در مقابل پسر شوکت الملک بیرجندی که سابقه ی طولانی در ارتکاب جنایت دارد بایستند و جانب حق را بگیرند. نطق علم سوژه ای برای اهل منبر شد تا کلمات او را مورد تفسیر و استهزاء قرار دهند.(8) علاوه بر این دولت علم و دربار شاه با توسل به قایم مقام الملک رفیع که با بعض محافل روحانی در ارتباط بود در صدد پیاده کردن طرحی برآمد که روحانیون و مردم را از موضوع مورد اعتراض که تصویب نامه ی انجمن های ایالتی و ولایتی بود به مخالفت با اصلاحات ارضی که یک سال از تصویب آن می گذشت بکشاند تا در مسیله ی اصلاحت ارضی کشاورزان و دیگر مردم در مقابل هم قرار گیرند و دولت به صورت یک قدرت مافوق در اختلاف بین گروه های مردم وارد گردد و روحانیون را مدافع ملاکین و فیودال ها و متجاوزین به اراضی معرفی نماید و تبلیغات وسیعی از طریق رادیو و جراید به راه اندازد که مرتجعین با تقسیم اراضی شاه مخالفند. شاه و علم فکر می کردند اگر روحانیون را به هم دستی با مالکین متهم نمایند می توانند توده های مردم را علیه آنان بشورانند اما وقتی که این ابتکار عقیم ماند اکثریت قاطع روحانیون مبارزه موضوع را تجزیه و تحلیل کردند و خط مبارزه را دنبال کردند و تسلیم القاآت مقابل نگردیدند و دولت مجبور به عقب نشینی شد. جالب توجه این که در زمان اصلاحات ارضی مالکین بزرگ و فیودال ها همان کسانی بودند که برای پیاده کردن اصلاحات ارضی مجهز شده بودند و بعد از اجرای این برنامه انقلابی تحت عناوین مختلف قانونی و تعاریفی که داشتند هم چنان مالک بزرگ باقی ماندند و در پناه زراعت مکانیزه و کارگر کشاورز قرار گرفتند.

عقب نشینی تاکتیکی دولت شاه

وقتی که هیات حاکم متوجه شدند تهدید و ارعاب روحانیت را از مبارزه باز نداشت و مرکز اصلی اعتراض و مخالفت شناسایی کردند و دانستند روح الله خمینی روحانی مبارزی است که نظریاتش دیگران را تحت الشعاع قرار می دهد و اوست که حرکت را خصمانه اداره می کند و لحن تلگرافاتش هم آمرانه می باشد در صدد برآمدند صفوف روحانیون را از هم جدا نمایند و بنا بر عقل فاسد خودشان ریشه ی فتنه را از بقیه مجزا سازند. دیگران را با تعارف و تمجید بفریبند و راضی نمایند به همین جهت علم پس از یک ماه و نیم که پاسخی به تلگرافات نمی دهد و در سخنرانیش تهدید می کند به یک باره تلگرافی به سه نفر از مراجع «گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری» مخابره می کند علمای را در القاب از تلگراف شاه یک درجه بالاتر می برد و آیت الله خطاب می نماید و در سه فراز موضوع را تشریح می کند و می گوید نظر دولت در مورد شرط اسلامیت انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان همان نظر علمای اعلام است. سوگند هم با قرآن مجید است و در مورد شرکت بانوان در انتخابات هم دولت نظر آقایان علمای را به مجلس می دهد و تصمیم مجلس را اجرا می نماید و هم زمان با ارسال این تلگراف مصاحبه ی مطبوعاتی تشکیل و مضمون تلگراف را توضیح می دهد. این تلگراف اولین اقدام رسمی رژیم شاه علیه امام بود. هیات حاکمه تصور می کردند عدم پاسخ علم به تلگراف خمینی برای او شکستی خواهد بود و آبروی او در اجتماع می رود در حالی که همین عکس العمل رژیم در مقابل خمینی او را بزرگ و بزرگتر ساخت و وجهه او را بیشتر نمود و سخن ها و تفسیرها به وجود آورد. چرا دولت، خمینی را استثناء کرد؟ کدام ضربه او در دولت اثر گذاشت؟ کلمات و سخنان امام مورد تفسیر بیشتر قرار گرفت. طلاب به سوی امام بیشتر جلب شدند و در گسترش تعلیمات او سعی بیشتر کردند. شاگردان که فعالانه به میدان آمده بودند با توجه بیشتری از او حمایت داشتند. آری، استثناء شدن از جانب دولت بی آبروی علم امتیاز بزرگی بود کلمات کوبنده امام به اسدالله علم حکومت را از سازش با این شخصیت مأیوس ساخته بود.

ادامه ی مقاومت روحانیت

تلگراف علم علمای قم را قانع نکرد. آنان فوراً تشکیل جلسه دادند و پیشنهاد این که موضوع را پایان یافته تلقی نمایند رَد شد. ترتیب کار علم را یک فریب پنداشتند زیرا لایحه ای که تصویب کرده اند با اظهار مردد رییس دولت لغو نمی شود وانگهی حل نهایی مشکل را به مجلسین موکول نموده بود که اساساً وجود نداشت امام دسایس دولت را بر ملا ساخت و علما را از شیادی رژیم بر حذر داشت و سرانجام همه را به ادامه ی مبارزه وادار ساخت. چراغانی و شادمانی که به مناسبت تلگراف علم شروع شده بود متوقف گردید. امام صریحاً به جمعیتی که در منزل ایشان گرد آمده بودند، ادامه ی مبارزه را اعلام داشت و حتی آن هایی را که سعی می کردند به موضوع پایان بدهند با زحمت منصرف ساخت(9) علمای قم طی تلگرافی خطاب به نخست وزیر عدم کفایت تلگراف او را برای تأمین نظر روحانیون صریحاً اعلام داشتند و مفصلاً اعتراضات و انتقادات را توضیح دادند(10) و لغو تصویب نامه را خواستند اما شخص امام در پاسخ سؤال اصناف در شش فقره به تفصیل به موضوع پاسخ می دهند و ادامه ی مبارزه را لازم می داند و می نویسد باید به آقای نخست وزیر بگویم که هیچ مجلسی و هیچ مقامی نمی تواند بر خلاف شرع اسلام و مذهب جعفری تصویبی کند یا قانونی بگذارند رجوع نمایید به اصل دوم متمم قانون اساسی بحمدالله ملت مسلمان و علمای اسلام زنده و پاینده هستند و هر دست خیانت کاری را که با اساس اسلام و نوامیس مسلمین دراز شود قطع می کنند والله غالب علی امره»(11)
در همین پاسخ امام برای اولین بار خطر صهیونیسم را که اقتصاد ممالک اسلامی را در اختیار گرفته تذکر می دهد و از مسلمین می خواهد تا رفع این خطرها سکوت نکنند. از این تاریخ دیگر خواسته امام منحصر به لغو تصویب نامه نیست همه اعمال دولت را مورد تعرض و انتقاد قرار می دهد و خواسته هایی دارد که فوق طاقت دولت است. دولتی که وابسته ی آمریکا است چطور می تواند به اسراییل کمک نکند. امام اعتراض دارد چرا مجلسین به طور طولانی تعطیل اند؟ چرا به قانون اساسی تجاوز می شود؟ چرا از مطبوعات سلب آزادی شده؟ چرا زندگی مردم در نابسامانی است. این مسایل جهت مبارزه را گسترده می سازد دیگر تنها قید سوگند به قرآن مجید و مسلمان بودن و وضع شرکت زنان در انتخابات موضوع بحث نیست و قشر روحانی هم در مبارزه تنها نیست طبقات جامعه از دانشجو و بازاری و گروه ها و احزاب سیاسی هم با روحانیت هم صدا شده اند(12) دانشجویان دانشگاه تهران، به صورت اجتماع به قم شتافتند و با تظاهرات خود از علمای اسلام پشتیبانی نمودند.

اعلام دعا در مسجد حاج سید عزیز الله

رَد تلگراف علم از جانب روحانیون و طرح مسایل جدید از جانب امام خمینی و گسترش اجتماعات توأم با هیجان و سخنرانی های مسجد ارک فلسفی، دولت مطبوعات را از حالت سکوت خارج نساخت و از نظر مردم نوعی بی اعتنایی شدید از جانب دولت به جامعه روحانیت و دین و مردم تلقی گردید(13) حکومت انتظار داشت با عکس العملی که در مقابل اقدامات خمینی با بی توجهی خاصی به او نشان داده است اکثریت روحانیون را به حمایت خود جلب کرده ولی در عمل به تنیجه عکس رسید روحانیونی هم که تا آن تاریخ رویه ی سکوت را داشتند و یا در سیاست مداخله نمی کردند(14) یا حامی مقاصد دولت تلقی می شدند(15) به نوعی به صحنه آمدند، اعلام مجلس دعا از جانب جامعه ی روحانیت تهران برای حل مشکل پیش آمده به پیروی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد آقا سید عزیز الله برای صبح پنج شنبه اول رجب موجی بود که تهران را فراگرفت دولت که از تاریخ درگذشت آیت الله بروجردی سعی در تفرقه و اختلاف در روحانیت داشت اکنون در مسأله ای خود باعث وحدت آن ها شده بود. سیاست از راه مذهب در برابر حکومت تجسم عینی یافته بود. کاری نمی شود کرد مسأله ای شرعی و دینی پیدا شده بود و این حق روحانیون بود که بپاخیزند. قیام یک پارچه بود حتی علمایی که شاه در مرجعیت آن ها نظر مساعد داشت و به آن ها علاقه مند بود به نحوی به صف مبارزین پیوسته بودند و دولت مطیع و چاکر شاه این عنوان را پیدا کرده بود «علم نه حاضر به اطاعت از احکام خداوند قادر قاهر است و نه مجری قانون اساسی» و در اعلامیه ای که حدود دویست نفر از علمای و روحانیون تهران با تمام سلیقه های مختلف نوشته بودند تصریح کردند «که دولت علم به جای تصحیح اشتباهات خود و سر و سامان دادن به اوضاع مملکت و ایجاد کار برای هزاران جوان تحصیل کرده بی کار و سر و صورت دادن به وضع اقتصاد مردمی که کمرشان در زیر بار تحصیلات ناروا خم شده است و هزاران دردها و مصایب اجتماعی دیگر، می خواهد با ایجاد اختناق و ارعاب و تهدید جلو سیل اعتراضات مردم را بگیرد. مردم مسلما! آقای علم کار فشار به مردم و بی اعتنایی به افکار عمومی را به جایی رسانده که اجازه نداده و نمی دهد روزنامه هایی که کوچک ترین حادثه ای را منعکس می نمایند گوشه ای از اجتماعات عمومی مردم قم و تهران و سایر بلاد را شرح دهند تا دنیا از احساسات بی سابقه ی ملت ایران اطلاع حاصل نماید و اخیراً چاپ خانه ها را نیز ملزم نموده اند که نظریات علما و افکار ملت را به صورت اعلامیه هم به چاپ نرسانند... آقای علم باید بدانند با این رفتار خود را در معرض خشم عموم قرار داده است...» خواسته لغو تصویب نامه بود البته در واقع نفس موضوع این مقاومت وسیع را لازم نداشت و غیر صورت مبارزه کافی بود آیت الله بهبهانی که مساعد دربار بود از شاه لغو تصویب نامه را بخواهد و موضوع پایان پذیرد و چه بسیار مواردی قبلاً به این ترتیب موضوعات پایان گرفته بود. اما در این جا مسأله صف بندی و مبارزه اسلام و روحانیت و مردم در مقابل حکومت و رژیم پیدا شده و مسایل بسیار دیگر مطرح بود. لغو تصویب نامه دولت را متزلزل می ساخت و از آن اصول انقلابی! که در صدد پیاده کردن آن بود محروم می شد و طرح تحمیل شده ی آمریکا ناتمام می ماند و عدم رضایت دولت مسلط آمریکا فراهم می شد و فرمانبر خود را بی لیاقت می شناختند که نتوانسته در داخل کشور قدرت لازم را برای اجرای اصلاحات داشته باشد. به این جهت دولت نمی خواست به سادگی آن هم پس از دورانی مقاومت عقب نشینی نماید روحانیت هم نمی توانستند حرف خود را پس بگیرند و سکوت کنند در این صورت دیگر اعتباری در اجتماع نداشتند به علاوه مقاومت یک وظیفه ی دینی و تکلیف الهی شمرده شده بود و همه دخالت کرده بودند. و روحانیونی هم که معتقد به قیام برای الله بودند موضوع و زمان و وحدت، بهترین شرایط را فراهم ساخته بود که مبارزه را دنبال کنند و به یک نهضت اسلامی با تمام ابعاد برسانند بالأخره دولت متوجه شد که امکان دارد انقلابی سر گیرد و با تمام سختی که داشت آماده ی عقب نشینی شد در تاریخ 7 آذر 41 که بنا بود فردای آن، مردم برای دعا اجتماع نمایند هیأت دولت تشکیل جلسه داد و تصویب کرد که تصویب نامه مورخه 14/7/41 قابل اجرا نخواهد بود(16) و همان شب تلگرافی به سه نفر از علمای قم «نجفی، شریعتمداری و گلپایگانی» مخابره نمود و موضوع را اعلام داشت «باز هم خمینی استثناء بود».

آخرین مقاومت امام خمینی در مورد تصویب نامه

الغای تصویب نامه با تلگراف و نامه از جانب دولت اعلام شده بود روحانیون تهران قانع شده بودند مردم به جشن و چراغانی پرداختند بعضی روحانیون تلگراف تشکر مخابره کردند امام خمینی قانع نبود و اصرار داشت خبر تصویب نامه باید از طرف دولت در جراید منعکس گردد و تا آن زمان ماجرا پایان نگرفته است، قصد و تصمیم امام در ادامه مبارزه ی با رژیم بود و می بایست از وسایل و عوامل مشروع استفاده نماید در حالی که بعضی از جریانات و از تعطیل دو ماهه ی درس و از جنجال های سیاسی خسته شده بودند و یا احتمالاً می ترسیدند بعد از این پیروزی مجدداً موضوع در دست انداز قرار گیرد امام باز هم از خاموش شدن نهضت یک تنه جلوگیری کرد به تهران و دیگر شهرستان ها پیغام فرستاد و روحانیون را آگاه ساخت که مبارزه تا اعلام رسمی خبر لغو تصویب نامه در جراید ادامه دارد در واقع مبارزه بین حکومت و ملت با رهبری خمینی تازه آغاز شده بود. مردم که در جریان مبارزه قرار گرفته بودند وقتی نظر و موضع قاطع ایشان را در قبال وضع اخیر دولت دریافتند اعلامیه های ختم موضوع و اعلام شادمانی را بلافاصله جمع کردند و پشت سر امام برای ادامه ی راه ایستادند و این ذره ذره قدم هایی است که خمینی را از ردیف سایر علمای طراز اول جلوتر برد انعکاس پا فشاری امام در برابر دولت با خواست عمومی مردم تطبیق داشت، مردم هر چه بیشتر تزلزل دولت را می خواستند دولتی که بر خلاف آمال عمومی گام بر می داشت، آزادی را از همه سلب کرده بود، محیط اختناق را ادامه می داد بنابراین از روحانی مبارزی حمایت می کردند که نقطه ی مقاومت و ثبات بود و در کلامش دعاوی زیادی را مطرح کرده بود به همین مناسبت جمعه 9 آذر گروه های زیادی از مردم تهران و دیگر شهرها به قم رفتند و منزل خمینی را در بر گرفتند و سخنان او را چنین دریافتند «هر چه مضمون تلگرافی که برای علمای قم فرستاده قانع کننده می باشد ولی تا در جراید رسمی کشور لغو تصویب نامه به طور صریح اعلام نگردد ما نمی توانیم به این تلگراف ترتیب اثر دهیم و هیأت حاکمه بداند که اگر خبر لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند ما این تلگراف را «کان لم یکن» فرض کرده به مبارزه ادامه خواهیم داد» در همین اجتماع با سخنانی که دیگران کردند از ایشان با «زعیم رشید ما» یاد کردند.(17) سرانجام روز شنبه دهم آذر اسد الله علم مصاحبه ای ترتیب داد و به خبرنگاران گفت هیأت دولت تصویب نمود که مقررات تصویب نامه 16 مهر 41 مربوط به انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود، دولت از آقایان علما که در حفظ امنیت کوشیده اند و با صدور اعلامیه به دسته جات مخربی که همیشه در پی فرصت هستند مجال سوی استفاده نداده اند تشکر می کند(18) موضوع ظاهراً خاتمه یافت و علم به طور کامل شکست را در این مبارزه پذیرفته بود ولی در عین حال به خوبی دریافته بود که خطر اصلی از کجا است. امام خمینی که در مورد تصویب نامه به تمام هدفش رسیده بود نمی خواست رژیم را رها کند به همین جهت ضمن اعلامیه ی تشکر از مردم چنین می نویسد «... قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید لیکن لازم است متذکر شوم که مسلمین باید بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند که اگر خدای نخواسته دست های ناپاکی به سوی مقدسات آن ها دراز شود قطع کنند...».
9. پایانی که آغاز مبارزه ای جدید شد: دولت در مسأله ی تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی که به صورت یک موضوع سیاسی مذهبی در آمد شکست خورد و طبق سنت دولت ها برای حفظ شاه می بایست علم کنار برود و غلام دیگری جای او را بگیرد اما علم آن اندازه به دربار پیوسته بود که هم چنان باقی ماند که انقلاب سفید! را به انجام رساند و در موقعیت مناسب صدای خمینی را که در این تاریخ شناخته شده بود خاموش نماید و از نقشه و طرح دیگری استفاده کند. امام خمینی هم در این مقطع از زمان عملاً مسوولیت را پذیرفته و با تمام توان به میدان مبارزه و نبرد آمده بود و آن چه را که در آثار خود به عنوان قیام برای خدا نام برده بود اکنون می بایست اجرا نماید ولی دولت با تسلیم کامل در مقابل تصویب نامه موردی باقی نگذاشته بود آغاز درس حوزه پس از حدود دو ماه احساسات و هیجانات را فرو می نشاند قبل از ظهر دوشنبه 12 آذر جمعیت انبوهی از علما و فضلا و محصلین علوم دینی و مردم مختلف برای استماع اعلام ختم غایله در مسجد اعظم گرد آمدند و آیت الله خمینی به مناسبت شروع درس تذکراتی داد که این تذکرات نمایان گر قیام آینده است. امام به حمایت طبقات و قشرها از روحانیت یاد نمود و دلیل آن را بازگو کرد، به نقاط ضعف فرهنگ کشور انگشت نهاد و مسببین آن را هیأت حاکمه شناخت، جهات حمایت از قانون اساسی را توضیح داد اما قانون اساسی غیر قابل تغییر و همیشه استوار را قرآن دانست تکالیف روحانیون و مروجین اسلام را بر شمرد و به تجربیاتی که از وحدت توأم با مصلحت مردم به دست آمده نام برد آن گاه دولت را مخاطب قرار داد و تأکید کرد که باید در خدمت مردم باشید والا همین وضع است که می بینید. دولت علم برای جبران شکست در صددد بر آمد که از طریق مطبوعات و تبلیغات علیه روحانیون پردازد و آن ها را از عوامل ارتجاع بداند مخصوصاً مسأله ی حقوق و آزادی زنان را مطرح نماید و روحانیون را مخالف تمدن و اصلاحات و آزادی و حقوق انسان ها معرفی نماید و در تدارک آن بود که به مناسبت 17 دی تظاهراتی به راه اندازد و تمام عقب ماندگی ها و بدبختی ها را به عهده ی ارتجاع که منظور مذهبیون بود گذارد که با هر کار اصلاحی مخالفت دارند و روزنامه ها مقدمات این کار را فراهم می ساختند که این اقدام هم با مقابله ای که به عمل آمد عقیم ماند روحانیون پیام دادند که در صورت چنین اعمالی از جانب دولت مسأله سالگرد حمله به مسجد گوهر شاد و قتل عام مسلمین زنده خواهد شد.

پی نوشت ها:

1. مخالفت جامعه روحانیت در مورد حق انتخاب شدن نسوان چنین توجیه گردید که زنانی ایرانی از ابتدایی ترین حقوق انسانی همانند مردان محروم بودند شاه در خدمت آمریکا بود ماهیت اعطای حق رأی به زنان جز فریب، اغفال و به فساد کشاندن نسوان چیزی در بر نداشت و با فرستادن چند زن به انجمن دردی دوا نمی شد مخالفت با تصویت نامه مخالفت با آزادی بانوان نبود بلکه مخالفت با توسعه ی فساد بود که رژیم در جهت آن پیوسته گام بر می داشت و به همین جهت امام خمینی در همان تاریخ اعلام داشت «ما با ترقی زن ها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زن ها داشته باشند؟! مگر آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست می شود؟!
2. امام در این جلسه دور نما و نقشه های خانمان سوز رژیم شاه و مأموریت او را در پاسداری از منافع استعمار و امپریالیسم در ایران که با نابودی اسلام و ملت مسلمان همراه می باشد باز گو ساخت... مسوولیت سنگین علما و زعمای روحانیت را ... در قبال نقشه های خطرناک عوامل استثمار علیه اسلام و استقلال کشورهای اسلامی یادآوری کرد و هشدار داد که اگر مسامحه بورزیم ... در پیشگاه قرآن و پیامبر عظیم الشأن مؤاخذه و مسوول خواهیم بود «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صفحه ی 149».
3 . هر یک از مراجع جداگانه تلگرافی به شاه می نمایند، لحن تلگرافات توأم با احترام، ملایم و خیرخواهانه است به هیچ وجه دلالت بر آغاز یک مبارزه را نداد پاسخی که شاه پس از یک هفته می دهد مزورانه است چرا که اولاً عنوان را در عبارت حجه ی الاسلام قرار می دهد تا صریحاً بگوید آن ها را در حد مرجعیت نمی شناسد ثانیاً با عبارت «توفیقات جناب مستطاب عالی را در هدایت افکار عوام خواهانیم» به آن ها می گفت که وظیفه ی شما هدایت عوام است نه دخالت در امور سیاسی کشور ثالثاً با عبارت «توجه جناب عالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و هم چنین به وضع سایر ممالک اسلامی دنیا جلب می نماییم» می خواست بگوید شما ارتجاعی هستید و از دنیا بی خبرید و چرا اسلامی غیر از کشورهای اسلامی می خواهید!
4 . کاخ سعد آباد، قم ... جناب مستطاب حجه ی الاسلام ... دامت افاضاته، قم، تلگراف جناب عالی واصل شد و از ادعیه خالصانه ای که اظهار داشته اید خوش وقتی و امتنان داریم. پاره ای قوانین که از طرف دولت صادر می شود چیز تازه ای نیست و یادآور می شویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعایر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت ارسال می شود ضمناً توجه جناب عالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و هم چنین به وضع سایر ممالک اسلامی دنیا جلب می نماییم توفیقات جناب مستطاب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت افکار عوام خواهانیم 23 مهر ماه 1341 شاه «نهضت دو ماهه روحانیون ایران، علی دوانی سال 41، چاپ قم».
5 . در این تاریخ تلگرافات و نامه های زیادی از جانب علمای طراز اول شیعه اعم از داخل و خارج ایران به شاه و دولت و مراجع قم و به علمایی که تصور می شود به شاه نزدیک هستند فرستاده می شود. آیت الله حکیم و آیت الله خویی طی تلگرافی از آیت الله بهبهانی می خواهند که به شاه و دولت تذکر دهد که در لغو تصویب نامه اقدام نمایند و در تلگراف آیت الله حکیم چنین آمده بود «... به اولیای امور ابلاغ دهید که از تصویب این گونه قوانین کافره که بر خلاف قوانین مقدسه اسلام و مذهب حق جعفری است جلوگیری نمایند و این مرکز اسلامی را که مطمح انظار مؤمنین جهان است و رایگان از دست نداده و به طوفان بلاهای گوناگون نیندازند و از جریانات اخیره ممالک اسلامی عبرت و پند گیرند...».
6. امام خمینی با توجه به متن تلگراف و سخنانش و فعالیتی که در بیداری و آگاهی روحانیون دارد و کوششی که در افشاگری می نماید کم کم مردم را علاقه مند در مورد مسایل سیاسی می نماید.
7 . امام در تلگراف به شاه می گوید «... با آن که به آقای اسد الله علم در این بدعتی که می خواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوش زد کردم ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه به نصیحت علمای اسلام توجه نمودند و نه به خواست ملت مسلمان... وقعی گذاشتند آقای علم از نشر افکار عمومی در مطبوعات و انعکاس تلگرافات... جلوگیری نموده... به وسیله ی مأمورین در اطراف. ملت مسلمان را که می خواهند عرض حال خود را به اعلی حضرت و علمای ملت برسانند ارعاب و تهدید می کند، آقای علم تخلف خود را از قانون اسلام و قانون اساسی اعلام و بر ملا نموده.
آقای علم گمان کرده با تبدیل کردن قسم به قرآن مجید به کتاب آسمانی ممکن است قرآن کریم را از رسمیت انداخت... این شخص تخلف از قانون اساسی را به بهانه التزامات بین المللی شعار خود دانسته... تشبث به التزامات بین المللی برای سر کوبی قرآن کریم و اسلام و قانون اساسی و ملت جرم بزرگ و ذنب لایغفر است، این جانب به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام اعلی حضرت را متوجه می کنم به این که اطمینان نفرمایید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی می خواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده به اعلی حضرت نسبت دهند و قانون اساسی... را با تصویب نامه ی خاینانه و غلط از اعتبار بیاندازند... آقای علم را ملزم بفرمایید... از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده استغفار نماید. والا ناگزیرم در نامه ی سرگشاده با اعلی حضرت مطالب دیگری را تذکر دهم...».
امام در تلگراف به علم می گوید «... معلوم می شود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلام توجه کنید گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد... اگر گمان کردید می شود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستای زردتشت و انجیل و بعض کتاب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم «تنها کتاب آسمانی چند صد میلیون مسلم جهان» افتاده اید و کهنه پرستی را می خواهید تجدید کنید بسیار در اشتباه هستید اگر گمان کردید با تصویب نامه ی غلط و مخالف قانون اساسی می شود پایه های قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است سست کرد و راه را برای دشمنان خاین به اسلام و ایران باز کرد بسیار در خطا هستید.
این جانب مجدداً به شما نصیحت می کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه ی تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین بترسید و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید والا علمای اسلام درباره ی شما از اظهار عقیده خودداری نخواهد کرد...» «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،صفحه ی 155 – 158».
8. فلسفی که در این تاریخ سخن علمای را بالای منبر به مردم می رساند در پاسخ علم از بلندگوی مسجد ارک گفت «هنوز خون آزادی خواهان خشک نشده می بینیم که آقای علم درب مجلس مقننه را بسته و باز در اطاق در بسته برای ما قانون جعل می کند و تصویب نامه درست می نماید آقای علم می خواهد چرخ زمان را به عقب برگرداند اساس مشروطه را از بین ببرد و حکومت خان خانی و استبدادی بر ما تحمیل کند. ولی آقای علم باید بداند که چرخ زمان به عقب بر نمی گردد مشروطه به استبداد برنمی گردد و مردم همه همین جمله را به صورت شعار تکرار کردند و خیابان ها به تظاهرات پرداختند «برررسی و تحلیل بر نهضت امام خمینی صفحه ی 167».
9 . به امام خبر رسید که از طرف برخی از مقامات روحانی که مردم را به جنش و چراغانی دعوت کرده بودند اعلامیه ای مبنی بر پایان یافتن ماجرا و تشکر از دولت زیر چاپ قرار گرفته و بنا است در سراسر ایران منتشر گردد! امام خمینی بی درنگ چند کلمه ای نگاشته در پاکتی سربسته و در بسته به وسیله ی یکی از افراد مورد وثوق خویش برای صادر کننده آن اعلامیه فرستاد و فردمود به ایشان بگویید که اگر بخواهد آن اعلامیه را پخش کنند ناچارم مضمون این نامه را به عموم ملت ایران برسانم... این نامه اثر شگفتی بخشید... از پخش اعلامیه خودداری شد... «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، صفحه ی 176».
10 . آیت الله شریعتمداری در تلگراف به علم نوشت «... تلگراف نظر علمای اعلام و سایر طبقات مسلمانان را تأمین نمی کند زیرا با موازین شرعی و مفهوم قانون اساسی مطابقت ندارد... شرط اسلام لازم است در متن تصویب نامه قید شود... قرآن مجید به جای کتاب آسمانی هم باید صریحاً در تصویب نامه باشد... در مورد عدم شرکت نسوان در انتخابات که موکول به نظر
مجلس شده... قابل قبول نیست... موجب نهایت تأسف است که دولت به نام آزادی نسوان روی موضوعاتی که با مصالح واقعی این طبقه سازگار نیست پا فشاری می کند اما آزادی های اولیه ای که هر ملتی باید از آن برخوردار باشند به آن ها داده نمی شود... صلاح مملکت در این است که هر چه زودتر به این موضوع خاتمه داده شود 27/8/41» آیت الله گلپایگانی نیز با تشریح موارد نظر علمای و مردم لغو و یا اصلاح هر سه مورد تصویب نامه را خواستند و به همین ترتیب آیت الله نجفی، علم را مخاطب قرار داد «نهضت دو ماهه روحانیون ایران، صفحات 119 و بعد».
11 . متن پاسخ امام به استعلام اصناف و بازرگانان در صفحه ی 177 کتاب بررسی نهضت امام خمینی منعکس است مراجعه شود.
12 . نهضت آزادی طی اعلامیه ای با عنوان «در زمینه اعلامیه های اخیر علمای اعلام و مراجع عظام» از قیام روحانیت حمایت نمود و از این که روزنامه ها اخبار مربوط به اعتراضات را پخش نمی کنند انتقاد کرد و خلاصه ای از عبارات و جملات علمای را که خطاب به شاه و دولت بود بازگو نمود و نوشت «بسیار ارزنده است که آقایان اعتراض خود را نه منحصر به موضوع واحد انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی کرده و نه آلوه به مسأله ی اصلاحات ارضی که دست آویز ظاهر فریبی برای دولت شده است نموده اند بلکه نظر را بالا گرفته انگشت روی منشأ خرابی ها و ریشه ی فاسد یعنی خود کامگی و حکومت مطلق العنانی فردی واگذارده مدافع اجرای کلی احکام اسلام و رعایت قانون اساسی شده حق حاکمیت مردم از طریق انتخابات صحیح را مطالبه می نمایند. نهضت آزادی تأیید کرد آن چه علمای اعلام و اکثریت ملت مسلمان می خواهند به هیچ وجه ارتجاع و سیر قهقرا یعنی جلوگیری از آزادی و دفاع حقوق ملت اعم از زن و مرد نبوده همگی خواهان رژیم پارلمانی و حکومت قانون و تأمین حقوق آزادی های مشروع می باشیم دین اسلام و روحانیون مخالف خاصه خود را داد و پیغمبر اکرم حدیث الجنه ی تحت اقدام الامهات را فرمود... اصرا علما بیشتر از جهت اغراض است که در چنین نقشه ها نهفته است... آقایان ترس دارند که با بیرون انداختن زن ها در جنجال های سیاسی و کشاندن به پرده دری و بی عفتی آن ها را از وظایف طبیعی باز دارند... .
13 . کسانی که تاریخ نهضت تنباکو را مطالعه کرده اند شباهت های زیادی بین این هیجانات و اتفاقات نهضت تنباکو می بینند حتی از حیث مراکز تجمع و نوع تلگرافات و مقابله صدر اعظم، شاه و نخست وزیر، اتفاقاً پایان موضوع هم یکسان است در هر دو مورد دولت تسلیم نظر روحانیون می گردد و عجیب تر این که فاصله بین نهضت تنباکو تا انقلاب مشروطه 16 سال است و انقلاب اسلامی هم درست بعد از 16 سال از این نهضت به پیروزی رسید. تاریخ این گونه تکرار می شود...؟!
14 . در اعلامیه ی آیت الله سید احمد خوانساری چنین آمده بود... مدتی است که آقایان مراجع محترم و علمای اعلام دامت برکاتهم و جامعه ی مسلمین از نظر خیرخواهی و مصلحت مملکت وظایف شرعیه را کتباً و شفاهاً به دولت تذکر داده اند و متأسفانه تاکنون از طرف مقامات مربوطه ترتیب اثر داده نشده است لهذا به پیروی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و
آله و سلم که در مواقع مشکله موفقیت مسلمین را از خداوند متعال خواستار بودند جامعه روحانیین تهران روز پنج شنبه اول... مجلس دعا تشکیل خواهند داد امید است مؤمنین در این مجلس حضور به هم رسانیده و در عرض دعا به پیشگاه خداوند متعال شرکت فرمایند الاحقر سید احمد الموسوی الخوانساری.
15 . آیت الله بهبهانی هم طی اعلامیه ای نوشت «... تصویب نامه ی اخیر دولت در موضوع انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی که مخالف با شرع مقدس و قانون اساسی است نشانه ی مبین و آشکاری از اقدامات غیر مشروع و غیرقانونی و حاکی از عدم تقید دولت به اجراء منویات ملت مسلمان ایران است... بنابراین روحانیون تصمیم دارند که حتی المقدور از این گونه امور جلوگیری نمایند ... مجلس دعایی ... اول رجب... العبد محمد الموسوی البهبهانی.
16 . کاخ نسخت وزیری، خدمت حضرت آیت الله... در پاسخ پیغام حضرت آیت الله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی به استحضار عالی می رساند همان طور که طی تلگراف مورخ 5/9/41 قابل اجرا نخواهد بود نخست وزیر اسدالله علم.
تصویب نامه هم دولت یک ربع بعد از نیمه شب برای آیات الله بهبهانی و خوانساری توسط عماد تربتی فرستاد و خواسته بود که جلسه ی دعای روز بعد را تعطیل نمایند و جلسه ای هم ده نفر روحانیون تهران داشتند که منتظر نتیجه ی هیأت دولت بودند که این ده نفر به اتفاق عماد تربتی همان نیمه شب از چهار نفر علما در ذیل این اعلامیه امضاء می گیرند «نظر به این که از طرف جناب آقای نخست وزیر اعلام گردیده است که موضوع تصویب نامه انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی طبق تصویب هیأت دولت اجرا نخواهد شد... اجتماع پنج شنبه اول ماه رجب... مورد ندارد!
17 . هم زمان با این اجتماع فلسفی خطیب مسجد ارک همین عبارت امام در حضور ده ها هزار نفر قرایت کرد: این نظر یعنی ادامه ی مبارزه تا درج لغو تصویب نامه در جراید صبح پنج شنبه مورد توافق علمای قم قرار گرفته بود.
18 . اطلاعات و کیهان، 10 آذر 41.