مراحل سه گانه طرح فروپاشی شوروی
کتاب،اصلاحات و فروپاشی تشریح طرح بازسازی شده ی فروپاشی شوروی در ایران
1. تضعیف توانایی های ملی روسیه.
2. بسط و تعمیق بر جمهوری های تازه استقلال یافته.
3. تخریب وضعیت اقتصادی روسیه به عنوان یکی از اهداف مهم استراتژیکی غرب.
4. دامن زدن به تجزیه طلبی در روسیه.
5. نادیده گرفتن وعده های گذشته و نقض آن ها با تمسک به انواع حربه های سیاسی و تبدیل وعده ها به اهرمی برای افزایش نفوذ بیشتر بر روسیه.
6. گسترش ناتو به شرق و تکمیل محاصره سیاسی – امنیتی روسیه.
7. قطع نفوذ روسیه بر جمهوری های تازه استقلال یافته.
8. تضعیف موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک روسیه.
9. تضعیف ارتش و نیروهای مسلح روسیه و ممانعت از دست یابی این کشور به تسلیحات پیشرفته ی جدید از طریق تشدید بحران های اقتصادی و مالی با هدف حفظ تفوق نظامی آمریکا در جهان.
10. افزایش دامنه ی نفوذ بر روسیه در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی.
11. جذب دانشمندان و متفکران روسی، به ویژه در عرصه های مربوط به تکنولوژی هسته ای و فن آوری های فضایی.
12. زمینه سازی برای فرار مغزها و سرمایه ها از روسیه به آمریکا و غرب.

پیامدها و آثار مرحله ی سوم

در مرحله ی سوم، مهم ترین هدف آمریکا فلج کردن اقتصاد روسیه بود، زیرا با تحقق این هدف زمینه برای دست یابی به اهداف بعدی کاملاً آماده می شد. در راه تحقق این استراتژی، آمریکا و غرب ابتدا با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی داخلی؛ نظیر مطبوعات و احزاب، افرادی را به عنوان تئوریسین های بزرگ اقتصادی و معماران اصلاحات اقتصادی در اذهان عمومی روسیه جا انداختند: افرادی نظیر گایدار. پس از آن، از خوش بینی افراطی اصلاح طلبان بهره برداری نمودند و مستشارانی را به عنوان دستیاران ویژه مسؤولان اقتصادی روسیه معرفی نموده، در کنار آن ها به کار گماردند. سپس سه موضوع خصوصی سازی، جذب سرمایه های خارجی و اقتصاد بازار آزاد را در دستور کار قرار دادند. طرح هایی که مستشاران اقتصادی آمریکا ارایه نمودند به مرحله ی اجرا در آمد و نتایج وحشتناکی به بار آورد و اقتصاد روسیه را فلج ساخت. بابورین و تیخونوف می گویند: در دفتر کار گایدار چندین مستشار آمریکایی مشغول به کار بودند و طرح های آن ها به مرحله ی اجرا در می آمد.

پیامدهای اقتصادی

1. ارزش پول ملی روسیه با طرح های مسؤولان اقتصادی و مستشاران آمریکایی به شدت کاهش یافت، به گونه ای که در گذشته یک دلار معادل یک روبل بود، کار به جایی رسید که یک دلار معادل چهار هزال روبل گردید. و این امر ضربه ی وحشتناکی به اقتصاد روسیه زد و مردم را در فقر غیر قابل وصفی فرو برد زیرا ارزش پول ملی 40 هزار برابر کاهش یافته بود.(1)
طرح دیگر در چهار چوب خصوصی سازی کارخانجات و صنایع مطرح گردید. خصوصی سازی در دنیا معمولاً با هدف افزایش تولید، ازدیاد اشتغال و افزودن به کارآیی اعمال می گردد، اما در روسیه این طرح به گونه ای به مرحله ی اجرا در آمد که تولید را به شدت کاهش داد، کارآیی را کم کرد و بی کاری دور از انتظاری را به بار آورد. آقای ویکتور ایلیوخین عضو دوما و رییس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس روسیه در این باره می گوید:
«خیانتکاران و مزدوران زیادی در سیستم حکومتی روسیه وارد شدند و کشور را در ورطه ی بحران بردند و فقر عمومی و ذلت را بر مردم حاکم کردند. خیانت گورباچوف، یلتسین و بسیاری از شخصیت های دولتی وضعیت را به این شکل در آورد. ما به دست خودمان با تحریک دشمنان کشور، نیروهای دلسوز و متخصص را از صحنه حذف کردیم، به خصوص در زمینه های اقتصادی. به عبارت دیگر اصلاح طلبان و تفکر انجام اصلاحات، نه تنها چیزی را عوض نکرد و دستاوردی برای کشور نداشت، بلکه سبب هرج و مرج و آنارشیسم شد. با فضا سازی های مسموم و شعاری، حتی در یک مورد هم نتوانستیم رفرم و اصلاحات مثبت انجام دهیم. اموال دولتی و عمومی را تحت نام خصوصی سازی مفت و مجانی واگذار کردند، یعنی در عرض دو ماه کسی که هیچ چیزی نداشت میلیونر شد. اموال و کارخانه های دولتی را به جای آن که به دست های مطمئنی بسپارند. و تضمین های لازم را بگیرند تا تولید زیاد شود و اشتغال افزایش یابد آن ها را در اختیار افراد نابای قرار دادند. تمام این کارها به وسیله ی دست های ناپاک بیگانه ای که دورِ به اصطلاح معماران اصلاحات اقتصادی جمع شده بودند صورت می گرفت. حتی در مورد بانک ها نیز سوء استفاده کردند؛ یعنی به جای راه اندازی صنایع و کارخانجات، چندین بار املاک متعلق به مردم و دولت را دست به دست می گرداندند و به فکر منافع فردی خود بودند. با این اقدامات، تحت نام خصوصی سازی و اقتصاد بازار آزاد اقتصاد روسیه را متلاشی و فلج ساختند».
زوگانوف رییس مجلس روسیه نیز در این باره گفته است: «آمریکا تحت نام اصطلاحات زیبایی هم چون دموکراسی، آزادی، اقتصاد بازار آزاد و خصوصی سازی در پشت پرده از دزدان، رشوه گیران و خاینین حمایت کرد و وضعیت کشور را به این روز در آورد و اکنون نیز اگر خط مشی تغییر نکند فدارسیون روسیه را نیز متلاشی خواهند کرد». بنابراین با اجرای طرح های غلط در مورد خصوصی سازی، تولید روسیه را کاهش دادند و باعث گسترش بی کاری شدند و ضربات سنگینی بر پیکر صنعت این کشور وارد ساختند.
طرح دیگری که تحت عنوان اصلاحات اقتصادی به مرحله ی اجرا در آوردند تبدیل صنایع نظامی به صنایع دو منظوره بود. هدف زیبا و فریبنده، در آغاز امر، استفاده از فن آوری پیشرفته روسیه در صنایع نظامی برای تولید محصولات غیر نظامی بود، اما با این طرح صنایع نظامی را ناقص کردند و شاخص تولید در محصولات غیر نظامی را نیز به پایین ترین سطح خود کشاندند. آمریکایی ها این اقدام را با هدف عقب نگه داشتن روسیه در مسابقه ی تسلیحاتی و تضعیف نیروهای مسلح این کشور انجام دادند.
با اجرای چنین طرح هایی که عمدتاً توسط طراحان آمریکایی به مسؤولان خود فروخته دیکته می شد، اقتصاد روسیه به شدت تضعیف گردید و فقر عمومی افزایش یافت، تا جایی که چاره ای جز استقراض خارجی باقی نماند. لازمه ی استقراض از کشورهای آمریکا و اروپا نیز سپردن تعهداتی بود که براساس آن تعهدات دایماً از تأثیر گذاری روسیه بر تحولات منطقه ای و جهانی می کاست و به موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این کشور زیان می رساند. اکنون وضعیت به جایی رسیده است که میزان بدهی های خارجی روسیه بالغ بر 160 میلیارد دلار شده است.
یاکوفلوف معاون و مشارو ویژه گورباچوف و یکی از معماران اصلی اصلاحات در این باره می گوید:
«آمریکایی ها وعده ها و قول های زیادی به من و گورباچوف و سپس یلتسین دادند ولی هیچ کدام را عملی نکردند. ریگان رییس جمهور وقت آمریکا در مذاکرات خصوصی وعده های شخصی به من داد که به آن ها وفا نکرد. در مورد وضعیت وخیم اقتصادی و بدهی های روسیه باید بگویم که همه ی این ها تقصیر خود ماست. وضعیت بد کنونی به دلیل بی عقلی مسؤولان ماست. روسیه چنان کشور ثروت مندی بود که خود می توانست نه تنها قرض نگیرد بلکه به کشورهای دیگر نیز قرض بدهد. ما فقیر شده ایم فقط به این دلیل که بسیار ثروت مند هستیم. ما از منابع خود به طرز غلط و نادرست استفاده کردیم».

پیامدهای سیاسی – امنیتی مرحله ی سوم طرح

با فلج شدن اقتصاد روسیه و درگیر شدن این کشور با بحران های فزاینده داخلی، زمینه های مساعد برای بسط و تعمیق سلطه ی آمریکا بر جمهوری های تازه استقلال یافته فراهم شد. برای نمونه، آمریکا علاوه بر افزودن به نفوذ خود در جمهوری آذربیجان، امتیازهای کلانی در خصوص استخراج و تولید نفت و گاز آذربایجان به دست آورد و کنسرسیوم های غربی توانستند نزدیک به 90% امتیازات را از آن خود کنند. آمریکا حتی در جمهوری آذربایجان پایگاه نظامی احداث کرد و اکنون نیز صحبت از حضور نظامی ناتو در آذربایجان است.
موضوع گسترش ناتو به سمت شرق، علی رغم قول هایی که ریگان و جورج بوش به گورباچوف و یلتسین داده بودند عملی شد. برخی از کشورهای اروپای شرق داوطلب عضویت در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی شدند. هم چنین جمهوری های تازه استقلال یافته – از جمهوری های قفقاز گرفته تا جمهوری های آسیای میانه – آمادگی خود را برای پیوستن به طرح مشارکت برای صلح ناتو اعلام کرده اند. امتیازاتی که آمریکا در بخش انرژی در کشورهای قزاقستان و ترکمنستان به دست آورده، به هیچ وجه قابل مقایسه با میزان مشارکت روسیه نیست. حمایت آمریکا و غرب از جریان چچن، زمینه ساز تجزیه و فروپاشی روسیه است. نقش روسیه در گروه مینسک برای حل بحران قفقاز قابل قیاس با میزان حضور آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا در این مسأله نیست.
این مجموعه عوامل که خود گوشه ای از نتایج اجرای مرحله ی سوم طرح آمریکاست، روسیه را در محاق بحران فرو برده که این بحران داخلی، خود زمینه ساز فرار مغزها، دانشمندان و متفکران این کشور به سوی کشورهای غربی شده است. براساس آمار رسمی سالانه ده ها میلیارد دلار سرمایه روانه ی غرب می شود و دانشمندان و متفکران روسی در عرصه های تکنولوژی استراتژیک جذب غرب می شوند.
تمام این ها گوشه ای از فعالیت غلط و نادرست جریان اصلاح طلبی در شوروی و غفلت مسوولان وقت این کشور از هدایت امور به سمت صحیح است. ظهور نشریات وابسته، به وجود آمدن تشکل های سیاسی هم گام با غرب، تخریب فرهنگ ملی، نفوذ بیگانه در مراکز حساس و کلیدی، ایجاد خوش بینی افراطی نسبت به آمریکا، توهم خواندن توطئه، تبدیل شدن اختلاف های دیدگاهی به تخاصمات فرسایشی، اولویت منافع حزبی گروهی بر منافع ملی، توجه به مسایل سیاسی کم اهمیت و غفلت از مسایل مهم کشور، اداره کردن کشور در محیطی نا آرام، میدان دادن به فضای شعاری و غوغا سالاری، میدان دادن به عناصر خود فروخته برای تضعیف قانون اساسی و نهادهای امنیتی، نظامی، قضایی و انتظامی، استفاده از حربه ی اصلاحات برای حذف رقیب، اعتماد به دشمن و تبلیغ و ترویج اندیشه های سیاسی غرب بدون توجه به فرهنگ خودی، از مهم ترین عوامل فروپاشی شوروی و تضعیف روسیه بوده اند، و روشن است که اگر این موارد در هر کشور دیگری نیز اتفاق بیفتد، زمینه های تلاشی و اضمحلال آن کشور و ملت را فراهم خواهد آورد.
اصلاح طلبان در شوروی اشتباهات فاحشی انجام دادند و تاوان آن را ملت روسیه تا سال های سال باید بپردازد. در شرایط کنونی پس از کنار رفتن یلتسین از صحنه چشم امیدی که تمام جناح های سیاسی به پوتین دوخته اند از آن جهت است که استراتژی های فریب کارانه آمریکا افشا شده و جوّ ضد آمریکایی به شدت در روسیه در حال افزایش است. بر اذهان عمومی جمع بندی تقریباً مشترکی در خصوص گذشته و اشتباهات فاجعه بار اصلاح طلبان حاکم گردیده و پوتین امید به باز سازی و ترمیم زیان های وارده و احیای موفقیت گذشته را در مردم و جناح های سیاسی زنده کرده است. سیاست های ارایه شده توسط پوتین و برنامه های او تماماً مبتنی بر خنثی سازی استراتژی مرحله ی سوم طرح آمریکا و غرب بر ضد روسیه است و همین امر زمینه را برای مقبولیت او در افکار عمومی فراهم آورده است.

پی نوشت ها:

1. یکی از وزیران تاجیکستان برای من نقل کرد قبل از فروپاشی حدود صد و پنجاه هزار روبل، معادل یک صد هزار دلار به یکی دیگر از وزراء که رفیق او بود قرض می دهد. سه سال بعد وی 150 هزار روبل را با یک جعبه شیرینی برای من آورد و از قرضی که به او داده بودم تشکر کرد. وی گفت بنده پول را نپذیرفتم و فقط جعبه شیرینی را از او قبول کردم زیرا 150 هزال روبل او معادل 4 دلار بود و قیمت جعبه شیرینی او از میزان قرض من بیشتر بود، در حالی که من حدود 100 هزار دلار به او قرض داده بودم و او 150 هزار روبل را به من بازگرداند، در حالی که ارزشش 4 دلار شده بود.