اقتصاد ملانزیایی و نظریهی کمونیسم ابتدایی
برگردان: اصغر عسکری خانقاه
مجمع الجزایر تروبریاند (1)، که در آن جمعیت ملانزی - که مورد توجه ماست - ساکن شدهاند، در شمال شرقی گینهی نو قرار دارد و از گروهی از جزایر مرجانی مسطح، که مرداب وسیعی آنها را احاطه کرده، تشکیل شده است. دشتهای این کشور خاکی حاصلخیز و مردابهای فراوانی مملو از ماهی دارند و این وسایل ارتباط بین ساکنان را آسان نمودهاند. به لطف این شرایط، جزایر تروبریاند جمعیت انبوهی را در خود دارد که کشاورزی و صید از اشتغالات اصلی آنهاست، ولی مردم این سرزمین دارای هنرهای متفاوتند و در حرفههای گوناگون نیز کاردان و خبرهاند. این سرزمین در کالاهای تجاری و مبادلات آنها به خوبی توسعه یافته است.
همانند تمام ساکنان جزایر مرجانی، ملانزیاییها قسمت زیادی از وقت خود را در مرداب مرکزی میگذارنند. در طول یک روز آرام، مرداب با حرکتی کشتیهای کوچک، که برای حمل افراد یا کالاها، یا برای نظامهای متعدد صید آنها به کار میروند، شیار بر میدارد. نگاهی سطحی بر این اشتغالات میتوانست تأثیری از بینظمی اختیاری، هرجومرج، فقدان کاملی از روش و نظام را باقی بگذارد. اما اگر به خود زحمت داده و به مدت زیاد و با شکیبایی به مشاهده بپردازیم، بیدرنگ تصدیق میکنیم که نه تنها این بومزادان دارای نظام فنیِ بسیار دقیق برای صید ماهی و دارای سازمانهای اقتصادی پیچیدهای هستند، بلکه گروههای کارگری آنان نیز در سازمانی که به قدر کافی دقیق و جدی است، براساس تقسیمبندی مشخص و معین کارکردهای اجتماعی، گردهم آمدهاند.
به این ترتیب، تصدیق میکنیم که هر کشتی کوچک مالک قانونی خود را دارد و دیگران خدم و حشم کشتیاند. همهی این مردان، که معمولاً مربوط به همان کلان فرعیاند، به یکدیگر و به سایر ساکنان روستا از طریق الزامات متقابل وابستهاند: وقتی همهی جماعت روستایی به صید میروند، مالک کشتی کوچک نمیتواند کشتی خود را در اختیار آنها نگذارد. خود او باید افراد را همراهی کند، یا کسی را جای خود بفرستد. همچنین خدم و حشم کشتی برای برخی الزامات به او وابستهاند. به دلایلی که هم اکنون خواهیم دانست، مکان و وظیفهی هر مردی تعیین شده است. هر مردی در برابر خدماتش به نسبت محصول صید، سهم خود را دریافت میکند. به این ترتیب، مالک و استفاده کنندگان کشتی کوچک ماهیگیری از طریق الزامات و تکالیف متقابلی که انها را در یک گروه حقیقی کارگران متحد و متفق کرده، به یکدیگر وابسته شدهاند.
آنچه این وضعیت را پیچیدهتر میکند، این است که مالک و خدم و حشم کشتی آزادند تا خویشاوندان یا دوستان خود را وکیل و نمایندهی حقوق و الزامات خود کنند. این مسئله غالباً انجام میشود، اما همیشه خواه به خاطر ملاحظه و مراعات، خواه به ازای پاداش و مزد صورت میگیرد. یک مشاهدهگر که در جریان تمام این جزئیات نیست و حوادث هر معامله را پیگیری نمیکند، به آسانی فکر خواهد کرد که در مقابل نوعی نظام کمونیستی قرار دارد: کشتی کوچک ماهیگیری از نظر او همانند ملک گروهی به نظر خواهد آمد که تمام اعضای آن بدون تمایز و تفاوت میتوانند از آن ملک استفاده کنند.
دکتر ریورز نقل میکند که «کشتی کوچک ماهیگیری یکی از اشیاء فرهنگ ملانزی است که معمولاً سازمانیافته است وگرنه، همیشه یک مالکیت مشترک وجود دارد» و اضافه میکند «آنچه مربوط به مالکیت و احساسات کمونیستی است، در نزد جماعات ملانزیایی بسیار توسعه یافته است» (سازمان اجتماعی: 105 و 107). در اثر دیگری، ریورز از «رفتار سوسیالیستی، حتی کمونیستی، از جوامعی مانند جوامع ملانزیایی» صحبت میکند (روانشناسی و سیاست (2): 86-87). هیچ چیز نادرستتر از تعمیم دادن به این نوع جوامع نیست. در نزد این مردم تمایز و تعریفی ناب و دقیق از حقوق هر کس وجود دارد، نتیجه آنکه به مالکیت صفتی میدهد که هیچ ربطی به کمونیسم ندارد. در ملانزی، نظام مالکیت متفاوت و پیچیدهای وجود دارد که هیچ ارتباطی با «سوسیالیسم» یا «کمونیسم» ندارد. رژیم مالکیت در ملانزی بیشتر از جامعهی بینام امروزی کمونیستی نیست. به طور کلی، هر نوع تشریح و توصیف جوامع بدوی در قلمرو واژگانی نظیر «کمونیسم»، «سرمایهداری»، «جامعهی بینام» که در شرایط اقتصادی روزگار ما، از مجادلات یا مباحثات جدید سیاسی اخذ شده است، فقط میتواند سوءتفاهم ایجاد کند.
تنها اسلوب درست، بر تشریحِ وضعیت قانونی مناسبات و روابطِ اعمالِ محسوس مبتنی است. به این ترتیب که حق مالکیت بر کشتی کوچک ماهیگیری در جزایر تروبریاند به وسیلهی روشی که توسط آن کشتی ساخته، به کار برده، و معین شده است و به وسیلهی گروه مردانی که آن را ساختهاند و از تملک آن سود میجویند، سنجیده شده است. صاحب کشتی کوچک ماهیگیری که در عین حال رئیس گروه و جادوگر صید هم هست، وقتی که کشتی قدیمی غیرقابل استفاده شد، وظیفهی نخستین این است که به خرج خود کشتی کوچک و تازهای بسازد و آن را در وضعیت خوبی نگهدارد، که در این مورد خدم و حشم کشتی به او کمک میکنند. به موجب الزاماتی که آنها را در قبال هم متعهد میکند، هر یک باید سر پست خود باشد، به طوری که وقتی جامعه صید اشتراکی را سازمان میدهد، هر کشتی کوچک باید در اختیار جماعت قرار گیرد.
در کاربرد کشتی کوچک، هر معاون - مالک حق دارد که جای معینی داشته باشد، که به اینجا و مقام، برخی برتریها، سودها، عایدیها، و وظایف متصل شدهاند. به هر فرد جایگاه و وظیفهای تخصیص داده شده، و به هر مقام و وظیفهای سمت مناسبی وصل شده است نظیر: «صاحب»، «علامتچی کشتی»، «مراقب تورها»، «دیدهبان ماهیها». وضعیت و سمت او در عین حال به وسیلهی مرتبه، سن و مهارت شخصیاش معین و مشخص شده است. به هر کشتی کوچک، از طرف دیگر، جایی در ناوگان تخصیص یافته است و هر یک نقش خود را در مانورهایی که صید مشترک را شامل میشود بازی میکند. به این ترتیب است که با آزمایش هر چیز از فاصلهی بسیار نزدیک، به کشف نظام دقیقی از تقسیم کار و نظام محکمی از الزامات دوطرفه میرسیم که همزمان متضمن احساس وظیفه و شناسایی ضرورت همکاری، پژوهش در علاقهی شخصی، در برتریها و عایدیهاست. بنابراین مالک باید نه فقط در مناسبات و روابطی مانند «کمونیسم»، «فردگرایی» یا از طریق شباهت با نظام «جوامع بینام» یا نظام «مؤسسهی شخصی»، بلکه باید منحصراً در پرتو اعمال و شرایط محسوس نیز مشخص و معین شود. در مجموع، وظایف، برتریها و تبادلِ دوطرفه است که معاون - مالکان را به یکدیگر و به شیء (کشتی کوچک) وصل میکند.
به این ترتیب، درخصوص نخستین شیئی که توجه ما را جلب کرده است، یعنی کشتی کوچک ماهیگیری بومزاد، از پیش موجودیت یک قانون، یک نظم، برتریهای معین و مشخص، و نظام الزامات کاملاً توسعهیافته را تأکید و تصدیق میکنیم
صفت آمرانهی الزامات اقتصادی
برای نفوذ به عمق طبیعتِ این الزامات آمرانه، به پیگیری صیادان در ساحل میپردازیم. حال ببینیم تقسیم حاصل صید چگونه انجام میشود. در اکثر موارد، فقط قسمت کوچکی از تولید صید به ساکنان روستا بر میگردد. معمولاً افراد بسیاری از میبینیم که از اجتماعات روستاییِ داخل [جزیره] آمدهاند و در ساحل منتظرند. آنها از صیادان تعدادی از بستههای ماهی را دریافت میکنند و به خانهی خود میبرند؛ اغلب تا خانههای آنها چندین کیلومتر فاصله است، پس سریع میدوند، تا بتوانند ماهیها را وقتی که هنوز تازه است به مقصد برسانند. در اینجا، باز در حضور نظام خدمات و الزامات متقابل هستیم که بر طبق قراردادی دائمی بین دو اجتماع روستایی بنا نهاده شده است. روستاهای داخلی به ماهیگیران (به جای پول) سبزیجات، و روستاهای ساحلی در مقابل به آنان ماهی میدهند. در این جا قراردادی به چشم میخورد که پیش از همه اقتصادی است، اما از طرف دیگر نیز تشریفاتی است، زیرا مبادلات باید بر طبق شعایر و آیینی (3) بسیار پیچیده انجام شود، از جهت قانونی، آنچه قرارداد شامل آن است، نظامی از الزامات دوطرفه است که در آن صیادان باید تمام هبه و بخششی را که از شرکای داخلی خود دریافت میکنند، به عنوان پاداش بپردازند و همین طور برعکس. هیچ شریکی حق رد کردن، چانه زدن و تأخیر در تبادل دوطرفه را ندارد.چه چیزی این الزامات را چنین آمرانه میکند؟ روستاهای داخلی و روستاهای ساحلی برای آذوقه در پارهای از مواد و اجناس زندگی به یکدیگر وابستهاند. روستاهای ساحلی هرگز به اندازهی کافی سبزیجات ندارند و روستاهای داخلی همیشه نیازمند ماهیاند. به علاوه، آداب و رسوم ایجاب میکند که تمام تشریفاتی که در روستاهای داخلی مرسوم است با تقسیم و توزیع خوراک همراه باشد که این جنبهی بسیار مهمی از زندگی عمومی مردم بدوی را تشکیل میدهد؛ غذایی که به این ترتیب توزیع شده است، همیشه از سبزیجات متنوعی ترکیب شده که فقط در دشتهای حاصلخیز داخل رشد میکنند. بنابراین، ساکنان ساحل فقط محصول ماهی خود را در اختیار دارند. به این ترتیب، به همهی دلایل دیگر که ارزش خوراک گیاهی که نسبتاً کمیاب است را بالاتر میبرند؛ به ارزش وابستگی مصنوعیای که فرهنگ آن را بین دو بخش برقرار کرده است، اضافه میشود. یعنی هر نوع رقابت و همچشمی به آنچه آنها نتوانند نسبت به هم از آن صرفنظر کنند. با این همه، اگر برای شریکی پیش آید که دچار اهمال و سهلانگاری شود، از پیش مطمئن است که او دیر یا زود از کار خود پشیمان خواهد شد. در واقع هر اجتماع روستایی، برای حرمت به حقوق خود اسلحهای دارد و آن عمل تبادل دوطرفه است.
آنچه از آن یاد کردهایم، فقط در مبادلهی ماهی با سبزیجات مورد توجه نیست. به روشی عمومی، دو جمعیت روستایی به یکدیگر برای مبادلهی کالاهای و خدمات دیگر مربوط و وابستهاند. به این ترتیب، زنجیرهی تبادل دوطرفه، به همان اندازه قوی است که کلاً در شمار نظام بسیار پیچیدهی تبادلات دوطرفه باشد.
تبادل دوطرفه و سازمان دوتایی (نظام دوبخشی) (4)
من فقط یک مؤلف میشناسم که اهمیت تبادل دوطرفه در سازمان جوامع بدوی، از طرف او گزارش شده است. انسانشناس بزرگ آلمان، پروفسور تورنوالت (5) از برلن، که با صراحت از «تقارن سازمان اجتماعی» صحبت کرده است که به آن «تقارنی از اعمال» ارتباط مییابد (6). در علم مردمشناسی، که او آن را به جمعیت روستایی بانارو (7) اختصاص داده است، شاید بهترین شرح و توصیف از یک جامعهی روستایی باشد، پروفسور تورنوالت نشان میدهد که در چه درجهای، تقارن بر ساختار اجتماعی و اعمال بومزادان برتری دارد. با این همه، مؤلف به قدر کافی بر اهمیتی که این تقارن به عنوان ربط قانونی عرضه میکند، اصرار نمیورزد. بیشتر علاقهی او جستوجوی اساس روانشناسی آن در «احساس انسانی» است، تا تجزیه و تحلیل آن به منزلهی کارکردی اجتماعی که اختصاص به حمایت از ادامه و هم ارزی خدمات دوطرفه دارد.نظریههای قدیمی در مورد دو شاخه شدن قبیلهای و بحثها در مورد منشأ فراتری (8) یا منشأ «نصفه (9)ها» و دوتایی که نظارت بر تقسیمات فرعی قبیلهای دارند، هرگز منشأ درونی یا تفاوت پدیدههای بیرونی دو شاخه شدن را در نظر نگرفتهاند. دکتر ریورز و مکتب وی به «سازمان دوتایی» بسیار پرداختهاند، اما کارهای آنها واجد عیب جدی و مهمی است: به جای جستوجوی خود پدیده، آنها در جستوجوی رجعت آن پدیده به سوی دلایل پنهان و اسرارآمیزند. اصل دوتایی نه از یک «اختلاط»، نه از یک «جدایی»، و نه از هیچ سانحه و تهاجم جامعهشناختیای منتج نشده است. این اصل معلول مستقیم تقارن داخلی تمام مصالحههای اجتماعی و تبادل دوطرفهی خدمات است که بدون آن هیچ جمعیت بدوی وجود نخواهد داشت. یک سازمان دوتایی میتواند به طرز بسیار آشکاری در تقسیم یک قبیله به دو «نصفه» ظاهر، یا تقریباً به طور کامل محو و پاک شود؛ اما، بیم آن دارم که بگویم تمام دفعاتی که انسان برای امتحان دقیق موضوعات به خود زحمت میدهد از این مسئله غافل نیست که تقارن ساختار، مبنای ضروری هر جامعهی بدوی است.
شیوهی جامعهشناختیای که در روابط مربوط به تبادل دوطرفه جا دارد، برای دقیقتر کردن آنها انجام شده است. بین دو اجتماع روستایی، مبادلات تصادفی انجام نمیشوند و مسئله به مصالحههای تجاری برای فرصت پیش آمده بین دو نفر، حال هر که باشد، مربوط نیست. برعکس، هر مرد شریک صاحب نام خود را دارد که به استثنای همهی افراد، با وی به مبادلات منظم میپردازد. این دو مرد غالباً از طریق وصلت خویشاوند هم، یا به درستی دوستان سوگند خوردهی یکدیگرند، یا همچنین، هر دو مربوط به نظام مهم مبادلات تشریفاتیای به نام کولا (10) هستند. از طرف دیگر، در بطن هر جمعیت، دو نفر شریک به کلانهای فرعی توتمی تقسیم شدهاند. به این ترتیب، در پرتو مبادلات، نظامی از روابط جامعه شناختی با طبیعتی اقتصادی برقرار میشود که اغلب با سایر خطوطی که افراد، گروهها، روستاها و بخشها را به یکدیگر متصل میکنند، جفت شده است.
با نگاهی جمعی بر روابط و مصالحههایی که شرح دادهایم، بیهیچ زحمتی، تصدیق میکنیم که اصل تبادل دوطرفه در مبنای هر قاعدهای یافت میشود. هر عمل مشتمل بر ثنویت جامعهشناختی است: دو طرف خدمات و عملکردهایی را ردوبدل میکنند، هر یک در حال مراقبت از چیزی است که دیگری آن را از الزامات خود میداند و تا آنجا که ممکن است در مقیاسی کامل و نیز در حداکثر امانت و درستی میپردازد. صاحب کشتی کوچک مواظب همهی بهرهوریها و جاهطلبیهایی است که در حولوحوش کشتی کوچکش میگذرد تا به این ترتیب نظم در معاملات داخلی بین خدموحشم کشتی، که او آن را در تمام جریانات بیرونی عرضه میکند، برقرار شود. هر عضو از خدموحشم کشتی، در تمام مدتی که ساختن (کشتی) طول میکشد، و حتی بعد از آن نیز، وقتی که همکاری لازم است، وابسته به صاحب کشتی است، و به طور دوطرفه، صاحب (کشتی) باید به هر مردی پاداش تشریفاتی به هنگام جشن را که مربوط به پایان ساخت کشتی است بپردازد؛ او نمیتواند جا و مقام هر یک از این مردان را در کشتی نپذیرد، و باید از آنچه هر یک از آنان در صید دریافت میکند مراقبت به عمل آورد. در این مسئله نیز همچون تمام فعالیتهای مربوط به نظم اقتصادی، رفتار اجتماعی بومزادان، از آغاز تا پایان، بر نظامی درست بنا شده است، و همیشه به طور ضمنی ملکهی ذهن شده و از آن به مرور زمان تعادلی برقرار میشود. برای این دسته از بومزادان، مسئله مربوط به پرداخت و ادای وظیفه به هر طریقی که باشد، یا پذیرش یک برتری بدون دقت و وسواس، بدون احساس وابستگی به تبادل دوطرفه نیست. آنها تحقیر «کمونیست» را از وام و اعتبار نمیشناسند و میدانند هر آنچه از دو طرف پذیرفته شده باید برگردانده شود و دیر یا زود برگردانده خواهد شد. آزادی و آسایشی که با آنها معاملهها و مصالحهها انجام میشوند، روشهای خوبی که در آنجا برای کاهش تصادمات، نازرنگیها، و نیز برای پنهان کردن حسابهای دقیق و مورد توجه از دیدِ مشاهدهگر صورت میگیرند سطحی بوده و در عین حال طرفهای مورد نظر را راهنمایی میکنند. بنابراین، برای کسی که بومزادان را قلباً میشناسد، هیچ چیز مسلمتر از این حسابها نیست. کنترلی که از طرف ارباب در داخل کشتی کوچکش انجام میشود، متناسب با کنترلی است که در اجتماع روستایی از طریق رئیس، که در آن جا معمولاً یک جادوگر موروثی است، صورت میگیرد.
5. قانون، نفع شخصی و جاهطلبی اجتماعی
بدیهی است که محرکهای دیگری، علاوه بر اجبار و الزامات دوطرفه، وجود دارند که صیادان را به پرداخت وظیفه وامیدارند. مفید بودن شغل، تمایل به داشتن غذای تازه و عالی به طور همیشگی، به ویژه، جاذب بودن صید برای بومزادان، که آن را به منزلهی ورزشی جذاب به حساب میآورند، تشکیل انگیزههای مسلم، آگاهانه و مؤثرتر از آن چیزهایی را میدهند که همچون شکل دادن به الزام قانونی به شرح آن پرداختهایم. اما، اجبار اجتماعی، احترام به قوانین و مطالبات دیگران هرگز نفوذ خود را بر روح و رفتار بومزادان از دست نمیدهد، هنگامی که آنها کاملاً موفق به درک آنچه از آنها خواسته شده است میشوند. اجبار و به علاوه احترام به دیگران، از جملهی ضروریات برای تضمین عملکرد معمولی نهادهاست، زیرا به رغم تمام جذابیتهایی که زندگی اجتماعی ارائه میدهد، همیشه افرادی نامنظم، با خلقوخویی اندوهگین، که به وسیلهی وسوسههای شیطانی دیگر، که بیشتر اوقات از زمرهی سلسله حوادث عاشقانه است، پیدا میشوند، که اگر بتوانند از آنچه باید به اجبار انجام دهند، یعنی از الزامات خود بگریزند، مسلماً خوشحال خواهند شد. موقعی که بومزادان با شتاب و میل از عهدهی پرداخت به شرکتهای عادی خود بر میآیند، و چون این کار مستلزم عملکردی مدبرانه و درست است، بنابراین آنها که میدانند چقدر مشکل یا غیرممکن است که یک گروه از ملانزیها را برای یک مؤسسه حتی برای زمانی کوتاه و سرگرم کننده سازمان داد، متوجه میشوند که از چه نظر اجبار لازم است، و این هنگامی است که بومزاد متقاعد شده است که میخواهند برای هدفهایی او را به کار وادارند که مال او نیستند.همچنین نیروی دیگری در تأیید صفت آمرانهی الزامات مشارکت دارد، من از پیش جنبهی تشریفاتی معاملهها را تذکر دادهام. در نظام مبادلهها که شرحش گذشت، هبهها که به صورت غذا هستند، با رعایت پارهای از آیینهای بسیار دقیق، باید در پیمانههای چوبی، که ویژهی چنین موقعی ساخته شدهاند و برطبق قواعد مقرر حمل و عرضه میشوند، در یک دستهی تشریفاتی و با دمیدن در نوعی صدف تقدیم شوند. بنابراین، هیچ چیز به اندازهی جاهطلبی و پوچیای که توسط یک بساط خوراک و ثروت فراهم میشود نمیتواند بر روح یک ملانزی تأثیرگذار باشد. در تقدیم هدیهها، توزیع اضافی آنها، نوعی تظاهر به قدرت، یک تجلیل از شخصیت آنها دیده میشود. فرد تروبریاندی خوراک خود را در خانههایی که بهتر از کلبههای مسکونی ساخته و تزیین شدهاند محافظت میکند. در چشمهای وی بخشندگی از بزرگترین پرهیزکاریها و توانگری، عنصر اصلی تأثیر و مقام و مرتبه است. این عمل که معاملههای نیمهتجاری شریک برخی از تشریفات عمومی هستند، خود خالق امر دیگری است که تکیه بر مکانیسم روانشناختی ویژهای دارد: یعنی تمایل به نشان دادن خود، جاهطلبی آنکه خود را بخشنده و رادمرد نشان دهد، احترام فوقالعاده برای ثروت و برای فراوانی خوراک.
بنابراین، ما برخی نظرات اجمالی از طبیعت نیروهای روانشناختی و اجتماعی را که پارهای از قواعد و رفتار در قوانین اجباری را تغییر میدهند مدنظر داشتهایم. بنابراین، عنصر اجبار دور از آن است که زاید و بیفایده باشد. تمام دفعاتی که بومزاد میتواند از الزامات خود بگریزد، بدون اینکه اعتبارش زیان ببیند، یا بدون اینکه در معرض نابودی واقع شود، آن را انجام میدهد، مثل هر مرد پرمشغلهای در یک کشور متمدن. وقتی که از نزدیکتر به مطالعهی «خودکاری سست و ضعیف» میپردازیم، که با آن، به گفتهای، بومزادان از عهدهی پرداخت الزامات خود بر میآیند، مشاهده میشود که معاملهها همیشه بهانه به دست تصادمات و برگرداندن اتهام و تهمت به خود را میدهند و اینکه شرکا به ندرت از همدیگر راضی هستند. اما، در مجموع، انسان همیشه به شریک علاقه و دلبستگی دارد و در جستوجوی پرداخت الزامات خود است، خواه به خاطر نفع و بهرهی مشخص، خواه به واسطهی جاهطلبی یا احساسات اجتماعی. در حقیقت فرد بدوی، همیشه آمادهی گریز از تکالیف خود است، وقتی که میخواهد از عهدهی آنها برآید، لافزن و سرشار از گستاخی در خودستایی است، آدمکی چوبی است که انسانشناسان به شرح آن میپردازند، کسی است که به فرمانبرداری از آداب و رسوم میپردازد و به طور خودکار از هر قاعدهای پیروی میکند. کمترین شباهتی بین آنها نیست. و متوجه این مسئله میشویم که عقیدهی قطعی در اطاعت خودبهخودی، برای پنهان کردن شمار بزرگی از اعمال واقعاً مهم سازمان قضایی مردمانِ بدوی از انسانشناس در محل تحقیق، صورت گرفته است. ما به فهم این مطلب نائل میشویم که دستورات مربوط به قانون (دستوراتی که یک صفت اجباری معین دارند) از قواعد سادهی عادی زائیده شدهاند. همچنین مشاهده میکنیم که مجموع قوانین شهری، از احکام مثبتی ساخته شده که خیلی بیشتر از قوانین و قواعد سادهای، که مربوط به ممانعتها و امور منع شده است، توسعه یافته است و آنها که جز قوانین جنایی بدوی را مطالعه نمیکنند، مهمترین پدیدههای زندگی قضایی را در نظر نمیگیرند.
همچنین مسلم است قواعدی که ما مطالعه کردهایم، با وجود صفت آنها که به طور غیرقابل بحثی اجباری است، به هیچ یک از اوامر مذهبی شباهت ندارند، اوامری که به طریق مطلق تحمیل شدهاند و به آنها اطاعتی سخت و کامل را مدیونند. قواعدی که به آنها میپردازیم اساساً برگشت پذیر و به موقعیتها سازگارند، حاشیهای قابل توجه بر جای میگذارند که هر صفت مطلق آنها را محو میکند. دستههای ماهیها، پیمانههای یام (11) یا بستههای تارو (12)، مگر به طور تقریبی نمیتوانند تقسیم شوند و مقادیر مبادله شده طبعاً با شرایط کم و بیش مساعد در فصل صید و با فراوانی کم و بیش بزرگی از محصول تغییر میکند. تمام این موقعیتها مورد توجه قرار گرفتهاند و فقط حرص، اهمال، تن آسایی به منزلهی دلایل موجه برای فسخ یک قرارداد به حساب آمدهاند. و چون سخاوت همچون حقی است از آنِ مقامات و برای تمجیدها داده میشود، لذا، بومزاد (طبقهی) متوسط هر آنچه در قدرت خود دارد انجام میدهد تا خود را همچون آیتی نشان دهد، یعنی بیش از آنچه هست و میداند که با هر زیادهروی در خدمتگزاری و در بخشش و کرم، شایستهی اجر و پاداشی است که دیر یا زود دریافت خواهد کرد.
اکنون ببینیم مفهومی محدود و محکم از مسئله، که بر طبق آن، مجموعهی قوانین، ماشین سادهی تنبیه برای تخلف از برخی قواعد خواهد بود، همهی پدیدههایی را که از آن صحبت داشتهایم، به کنار میگذارد. در تمام اعمالی که شرح دادهایم، عنصر یا سیمای «قانون»، یعنی اجبار اجتماعی واقعی، خود را همچون شبکهی پیچیدهای از مقررات عرضه میکند و مختص آن است که افراد را مقید به پرداخت الزامات خود کند. مهمترین این مقررات آن است که همه را به شمار بزرگی از معاملات و مصالحهها، به طریقی که زنجیرهای از خدمات دوطرفه را تشکیل میدهند، وابسته و متصل میکند، یعنی هر یک از خدماتی که در یک لحظه داده شده، باید اجر و پاداش ببیند. آنچه باز در افزایش نیروی قانون مشارکت دارد، از یک طرف، تشریفات کم و بیش عمومی است که این معاملهها را همراهی میکند، و از طرف دیگر، نوعی جاهطلبی بزرگ است، ولی نه کمتر از پوچی و خودبینی بزرگ فرد ملانزی.
پینوشت:
1. جزایر تروبریاند مجمع الجزایری مرجانی است که در شمال شرقی گینهی نو قرار دارد، بومزادان این جزایر از نژادهای پاپواهای ملانزی بوده و از نظر خصوصیات جسمانی، ساخت ذهن و سازمان اجتماعی، ترکیبی از خصوصیات فرهنگی مردم اقیانوسیه و مختصات ویژهای در فرهنگ عقب ماندهی پاپو (در قسمت قارهای گینهی نو) هستند. در رسالهی سلیگمان به نام ملانزیهای گینهی نو بریتانیا، شرح کاملی از نژادهای شمال گینه، که ساکنان تروبریاند شاخهای از آنها هستند، داده شده است. مؤلف کتاب بر روابطی که بین تروبریاندها و نژادها و تمدنهای دیگر که در گینهی نو و حوالی آن وجود دارند، تکیه کرده است. در ضمن به کتاب دیگر مؤلف [مالینوفسکی] به نام روابط جنسی در میان وحشیان شمال غربی ملانزی مراجعه شود:
La vie Sexuelle des Sauvages du Nord-Ouest de la Mélanésie, Payot, Paris.
2. Psychology and Politics
3. rituel
4. dualiste organisation: نظامی است که کلیهی اعضای یک اجتماع (روستا به قبیله) را به دو بخش تقسیم میکند. به طوری که یکی از آنها با دیگری روابط همبستگی و نیز دشمنیاش را حفظ میکند. اغلب اوقات این دو بخش که معمولاً نصفهها (moitiѐs) نامیده شدهاند، برون همسر هستند، اما هنگامی که به آن نصفه گفته شود از قاعده و نظم ازدواج پیروی نمیکنند. در این صورت، جامعهی موردنظر، از نو، به دو طبقهی نکاحی تقسیم میشود (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 99 و 100). - م.
5. Thurnwald
6. «ما تقارن اعمال را اصل تبادل دو طرفه نامیدهایم. این اصل ریشههای عمیقی در زندگی روحی انسان دارد. عکس العملی تمام و کامل، و همیشه نقش مهمی در زندگی اجتماعی بازی میکند.» (Die Gemeinde der Banaro, 1921, Stuttgart, p. 10).
7. Banaro
8. phratrie: گروهی است متشکل از تجمع چندین کلان (clan) یا سبب (sib) که اعضای آن از طریق خویشاوندی یک خطی (unilinѐaire) به هم وابستهاند. مفهوم این واژه، به صورتی که مورد استفادهی مردمشناسان قرار میگیرد باید متمایز از معنایی باشد که برخی از روانکاوان برای آن قائل شدهاند، اینان فراتری را گروهی میدانند که به وسیلهی برادران و خواهران در مقابل اجدادشان و در چارچوب خانوادهی اروپایی تشکیل شده است (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 236 و 237).
برای واژگان «phratrie» و «fratrie» مفاهیم زیر مشخص شده است:
1. phratrie: در عهد باستان برای تقسیم قبیله در نزد آتنیها، واژهی «phratrie» (فراتری) به کار برده میشد، امروزه از نظر جامعهشناسی، «phratrie» به گروهی از کلانها در یک قبیله یا به گروهی از قبایل اطلاق میشود. معمولاً فراتریها بر مبنای برون همسری (exogamie) بنا شدهاند.
2. fratrie: این واژه از کلمهی لاتین «fratrie» به معنای برادر (frѐre) آمده است. از نظر جمعیتشناسی، «fratrie» مجموعهای از خواهران و برادران یک خانواده است (به نقل از لغتنامهی Petit Robert: 825 و 1427). - م.
9. moitié (نیمه): هنگامی که جامعه با قاعده ی خویشاوندی نسبی یک خطی به دو گروه مخالف هم تقسیم شود، به طوری که هر فرد به موجب خویشاوندی قراردادی، به ناچار در یکی از دو گروه قرار گیرد، در این صورت، معروف به جامعه ای است که از طریق نصفهها سازمانیافته است (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 201). - م.
10. Kula: جریان وسیع مبادلات بین قبیله ای و مورد توجه تقریباً بیست جزیره ی ملانزی است که مشهورترین آنها عبارتند از مجمع الجزایر تروبریاند که توسط مالینوفسکی مطالعه شده و جزیره ی دبو (Dobu) که مورد مطالعه ی فرتون بوده است. مشخص ترین معاملات مربوط به کولا تجاری نیستند، زیرا این تعاملات شامل کالاها نبوده، بلکه در مورد اشیائی صورت می گیرد که عاری از هرگونه فایده است و همان کارکردی را دارد که جواهرات روی تاج در تشریفات سلطنتی اروپاییان یا جایزه دریافت شده در مسابقات ورزشی. این اشیا که فقط دو نوع هستند (بازوبندها و گردنبندهای صدف)، به هیچ وجه از جریان خارج نشده و در حالی که خط سیر معکوسی را طی معاملات می پیمایند؛ یکی در مقابل دیگری مبادله می شوند. برای اطلاع بیشتر (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 174-175). – م.
11. ignames, Yam (سیب زمینی های هندی): گیاهانی هستند خزنده، با ریشه های غده ای خوراکی، از خانواده ی دیوسکوره آسه (Dioscoréacées) که در تمام منطقه ی گرمسیر نقش بسیار مهمی بازی می کنند و این نقش مربوط به انواع اهلی و وحشی آن هاست که در ارتباط با فعالیت های مربوط به گردآوری (خوشهچینی) است. انواع دیوسکورهآ آلاتا (Dioscorea alata)، دیو سکورهآ اسکولانتا (Dioscorea esculenta) و دیوسکورهآ بولبی فرا (Dioscorea bulbifera) ویژه ی هند، آسیای جنوبی شرقی و اقیانوسیه هستند. ولی دیوسکورهآ رتونداتا (Dioscorea rotundata) مختص افریقا و دیوسکورهآ تریفیدا (Dioscorea trifida) مربوط به امریکاست (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 195 و 196). – م.
12. taro: این واژه ی پولینزی مختص نوعی گیاه تک لپه ای خوراکی (Colocasia esculenta) است، که در سرتاسر خاک اقیانوسیه کاشته می شود. با خروج بلورهای سمی اکسالات این گیاهان، می توان از ریشه های آنها که به ویژه از نظر مقدار پروتئین در سطح بالایی قرار دارند غذایی با کیفیت مطلوب تهیه کرد. به وسیله ی بومزادان اقیانوس آرام، چند صد نوع مشخص از این گیاهانِ شناخته شده، کشت می شوند (پانوف و پرن، فرهنگ مردمشناسی: 279). – م.
مالینوفسکی، برانیسلاو، (1389)، سه گزارش از زندگی اجتماعی مردم بدوی (ابتداییها)، برگردان: اصغر عسکری خانقاه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}