مقدمه:
دین اسلام به بصیرت و توجه در اعمال و دقت نظر در آنها اهتمام زیادی قائل است لذا به قدر ادراک بشری، فلسفه و حکمت آنها را بیان نموده است تا در پرتو آگاهی به فلسفه و حکمت آنها علاوه بر تعبّد و تسلیم در برابر فرمان حق، با بصیرت و شناخت بیشتری به انجام اعمال خود بپردازد.

مهم ترین حکمت و فلسفة نماز، بلکه همة عبادات، درس عبودیت و بندگی خدا است.در این مقاله با دو آیه (سوره عنکبوت 45 و سوره المؤمنون 2) از قرآن کریم برآنیم تا به حکمت و فلسفه ی نماز  اشاره نمائیم.
 

حکمت و فلسفه نماز از منظر آیت الله مکارم شیرازی

نماز، باز دارنده از زشتى ها و بدى ها
اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ(45 عنکبوت)
آنچه را از کتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت کن، و نماز را بر پا دار، که نماز (انسان را) از زشتى ها و گناه باز مى دارد و یاد خدا بزرگ تر است; و خداوند مى داند شما چه کارهائى انجام مى دهید!

(خداوند ) براى دلدارى و تسلى خاطر و تقویت روحیه و ارائه خط مشى کلى و جامع به پیامبر کرده، دو دستور به او مى دهد:

نخست مى گوید: «آنچه را از کتاب آسمانى (قرآن) به تو وحى شده، تلاوت کن» (اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ).

این آیات را بخوان، که هر چه مى خواهى در آن است: علم و حکمت، نصیحت و اندرز، معیار شناخت حق و باطل، وسیله نورانیت قلب و جان، و مسیر حرکت هر گروه و هر جمعیت.

بخوان، و در زندگیت به کار بند، بخوان و از آن الهام بگیر، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن کن.  بعد از بیان این دستور، که در حقیقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد که شاخه اصلى پرورش است، مى گوید: «و نماز را بر پا دار» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ).

سپس، به فلسفه مهم نماز پرداخته، مى گوید: «زیرا نماز انسان را از زشتى ها و منکرات باز مى دارد» (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).(1)

از آنجا که طبیعت نماز، انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده، یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشاء و منکر است.

انسانى که به نماز مى ایستد، تکبیر، مى گوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر مى شمرد، به یاد نعمت هاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گوید، او را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید، به یاد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى کند، از او یارى مى جوید، صراط مستقیم از او مى طلبد، راه کسانى که به آنها نعمت داده شده، غضب بر آنها نشده و گمراه نگشته اند (مضمون سوره حمد).

بدون شک در قلب و روح چنین انسانى، جنبشى به سوى حق، و حرکتى به سوى پاکى، و جهشى به سوى تقوا پیدا مى شود.

براى خدا «رکوع» مى کند، و در پیشگاه او پیشانى بر خاک مى نهد، غرق در عظمت او مى شود، و خودخواهى ها و خود برتربینى ها را فراموش مى کند.

شهادت به یگانگى او و گواهى به رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دهد.بر پیامبرش درود مى فرستد، و دست به درگاه خداى بر مى دارد که در زمره بندگان صالح او قرار گیرد (تشهد و سلام).
 
همه این امور، موجى از معنویت در وجود او ایجاد مى کند، موجى که سد نیرومندى در برابر گناه، محسوب مى شود.  این عمل، چند بار در شبانه روز، تکرار مى گردد، هنگامى که صبح از خواب برمى خیزد، در یاد او غرق مى شود.

در وسط روز، هنگامى که غرق زندگى مادى شده، ناگهان صداى تکبیر مؤذن را مى شنود، برنامه خود را قطع کرده، به درگاه او مى شتابد، و حتى در پایان روز و آغاز شب، پیش از آن که به بستر استراحت رود، با او راز و نیاز مى کند و دل را مرکز انوار او مى سازد.

از این گذشته، به هنگامى که آماده مقدمات نماز مى شود، خود را شستشو مى دهد، پاک مى کند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد، و به بارگاه دوست مى رود، همه این امور، تأثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد.

منتها هر نمازى، به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشاء و منکر مى کند، گاه، نهى کلى و جامع و گاه، نهى جزئى و محدود.

ممکن نیست، کسى نماز بخواند و هیچ گونه اثرى در او نبخشد، هر چند نمازش صورى باشد، هر چند آلوده گناه باشد، البته این گونه نماز، تأثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند، از این هم آلوده تر بودند.

روشن تر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر، سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى، به نسبت رعایت شرایط، داراى بعضى از این درجات است.

از آنچه در بالا گفتیم، روشن مى شود، سرگردانى جمعى از مفسران، در تفسیر این آیه، و انتخاب تفسیرهاى نامناسب، بى جهت است، شاید آنها به همین دلیل که دیده اند

بعضى، نماز مى خوانند و مرتکب گناه مى شوند، و آیه را  در معنى مطلقش بدون سلسله مراتب دیده اند، گرفتار شک و تردید شده اند، و راه هاى دیگرى را در تفسیر آیه برگزیده اند.

از جمله، بعضى گفته اند: نماز انسان را از فحشاء و منکر باز مى دارد، مادام که مشغول نماز است!!چه حرف عجیبى؟ این مزیتى براى نماز نیست، بسیارى از اعمال چنین است.

بعضى دیگر گفته اند: اعمال و اذکار نماز، به منزله جمله هائى است که هر یک انسان را از فحشاء و منکر نهى مى کند، مثلا تکبیر، تسبیح و تهلیل هر کدام به انسان مى گوید: گناه مکن، حال انسان گوش به این نهى مى دهد، یا نه؟ مطلب دیگرى است.

آنها که آیه فوق را چنین تفسیر کرده اند، از این حقیقت غافل شده اند که نهى در اینجا فقط «نهى تشریعى» نیست، بلکه «نهى تکوینى» است، ظاهر آیه این است که، نماز اثر بازدارنده دارد، و تفسیر اصلى همان است که در بالا گفتیم، البته مانعى ندارد که بگوئیم نماز هم نهى تکوینى از فحشاء و منکر مى کند و هم نهى تشریعى.

به چند حدیث توجه کنید:
1 ـ در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم: مَنْ لَمْ تَنْهَهُ صَلاْتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللّهِ اِلاّ بُعْداً: «کسى که نمازش او را از فحشاء و منکر باز ندارد، هیچ بهره اى از نماز، جز دورى از خدا نبرده است»!.(2)

2 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت چنین آمده: لا صَلوةَ لِمَنْ لَمْ یُطِعِ  الصَّلوةَ، وَ طاعَةُ الصَّلوةِ أَنْ یَنْتَهِىَ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ: «کسى که اطاعت فرمان نماز نکند، نمازش نماز نیست، و اطاعت نماز آن است که نهى آن از فحشاء و منکر به کار بندد».(3)

3 ـ و در حدیث سومى از همان بزرگوار، چنین مى خوانیم: جوانى از «انصار» نماز را با پیامبر(صلى الله علیه وآله) ادا مى کرد، اما با این حال آلوده گناهان زشتى بود، این ماجرا را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرضه داشتند، فرمود: اِنَّ صَلاتَهُ تَنْهاهُ یَوْماً مّا: «سرانجام روزى نمازش او را از این اعمال پاک مى کند».(4)

4ـ این اثر نماز به قدرى اهمیت دارد، که در بعضى از روایات اسلامى به عنوان معیار سنجش نماز مقبول و غیر مقبول از آن یاد شده، چنان که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

 مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَقُبِلَتْ صَلوتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ؟ فَلْیَنْظُرْ: هَلْ مَنَعَتْهُ صَلوتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؟ فَبِقَدْرِ ما مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ!: 

«کسى که دوست دارد ببیند آیا نمازش مقبول درگاه الهى شده، یا نه؟ باید ببیند آیا این نماز او را از زشتى ها و منکرات باز داشته یا نه؟ به همان مقدار که بازداشته نمازش قبول است»!.(5)

در دنباله آیه اضافه مى فرماید: «ذکر خدا از آن هم برتر و بالاتر است» (وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ).ظاهر جمله فوق این است که:بیان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد، یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز.

که حتى از نهى از فحشاء و منکر مهمتر است، آنست که انسان را به یاد خدا مى اندازد، که ریشه و مایه اصلى هر خیر و  سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منکر نیز، همین «ذکر اللّه» مى باشد، در واقع برترى آن، به خاطر آنست که علت و ریشه محسوب مى شود.

اصولاً، یاد خدا، مایه حیات قلوب و آرامش دل ها است، و هیچ چیز، به پایه آن نمى رسد: أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: «آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان دلها است».(6)

اصولاً، روح همه عبادات ـ چه نماز و چه غیر آن ـ ذکر خدا است، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقیبات نماز، همه و همه، در واقع، یاد خدا را در دل انسان زنده مى کند.

قابل توجه این که: در آیه 14 سوره «طه» اشاره به این فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گوید: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی: «نماز را بر پا دار، تا به یاد من باشى».

ولى مفسران بزرگ، براى جمله بالا تفسیرهاى دیگرى ذکر کرده اند، که در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاراتى به آن تفسیرها شده، از جمله این که: منظور از جمله فوق، این است که: «یاد خدا از شما به وسیله رحمت» برتر از «یاد شما از او به وسیله طاعت» است.(7)

دیگر این که: ذکر خدا از نماز برتر و بالاتر است; چرا که روح هر عبادتى ذکر خدا است.

این تفسیرها که بعضاً در روایات اسلامى نیز آمده، ممکن است اشاره به بطون آیه، بوده باشد، و گرنه، ظاهر آن با معنى اول، هماهنگ تر است، زیرا در اکثر مواردى که «ذکر اللّه» به کار رفته، منظور یاد کردن مردم از خدا است،

و آیه  فوق، نیز همین معنى را تداعى مى کند، البته یاد کردن خدا از بندگان مى تواند، به عنوان یک نتیجه مستقیم براى یاد بندگان از خدا بوده باشد، و به این ترتیب تضاد میان دو معنى بر طرف مى شود.

در حدیثى از «معاذ بن جبل» چنین آمده: هیچ یک از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى، برتر از «ذکر اللّه» نیست، از او پرسیدند: حتى جهاد در راه خدا؟ گفت: آرى، زیرا خداوند مى فرماید: «وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ».

ظاهر این است که، «معاذ بن جبل» این سخن را از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) استفاده کرده، زیرا خود او نقل مى کند:

از پیامبر خدا پرسیدم: کدام عمل از همه اعمال برتر است، فرمود: أَنْ تَمُوتَ وَ لِسانُکَ رَطْبٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «این که به هنگام مردن، زبانت، به ذکر خداوند بزرگ مشغول باشد».

و از آنجا که نیات انسان ها و میزان حضور قلب آنها در نماز، و سائر عبادات، بسیار متفاوت است، در پایان آیه، مى فرماید: «و خدا مى داند چه کارهائى را انجام مى دهید» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ).

چه، اعمالى را که در پنهان انجام مى دهید، یا آشکار، چه، نیاتى را که در دل دارید، و چه سخنانى که بر زبان جارى مى کنید.

صفات برجسته مؤمنان
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ(سوره المؤمنون 2) آنها که در نمازشان خشوع دارند. قبل از هر چیز انگشت روى نماز مى گذارد، مى گوید: «آنها کسانى هستند که در نمازشان خاشعند» 

«خاشعون» از ماده «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.

در اینجا قرآن «اقامه صلوة» (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمى شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگى هاى آنان مى شمرد، اشاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست.

بلکه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پیدا مى شود که از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند، چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار مى شوند.

که بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد، خود را ذره اى مى بینند در برابر  وجودى بى پایان، و قطره اى در برابر اقیانوسى بیکران.

لحظات این نماز، هر کدام براى او درسى است از خودسازى و تربیت انسانى و وسیله اى است براى تهذیب روح و جان.

در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند فرمود: أَما أِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوارِحُهُ!: «اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد».(8)

اشاره به این که: خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مى گذارد.پیشوایان بزرگ اسلام آنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند که به کلى از ما سوى اللّه بیگانه مى شدند.

تا آنجا که در حدیثى مى خوانیم: «پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مى کرد، اما هنگامى که آیه فوق نازل شد دیگر سر بر نمى داشت و دائماً به زمین نگاه مى کرد».(9)
 
حکمت و فلسفه نماز
گرچه نماز چیزی نیست که فلسفه اش بر کسی مخفی باشد، ولی دقت در متون آیات و روایات اسلامی ما را به نکات بیشتری در این زمینه رهنمون می گردد:

روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است, همان « ذکر الله » است که در آیه‌ی فوق به عنوان برترین بیان شده است.

البته ذکری که مقدمه ی فکر, و فکری که انگیزة عمل بوده باشد, چنانکه در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است که در تفسیر جمله ی و لذکر الله اکبر فرمود: ذکرا لله عند ما احل و حرم « یاد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام »

(یعنی به یاد خدا بیفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد.).(10)

نماز وسیله ی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می کند,

لذا در حدیثی می خوانیم: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ از یاران خود سؤال کرد:

لو کان علی باب دار الحد کم نهر و اغتسل فی کل یوم منه خمس مرات اکان یبقی فی جسه من الدرن شیء؟ قلت لا, قال: فان مثل الصلاة کمثل النهر الجاری کلما صلی کفرت ما بینهما من الذنوب:

« اگر بر در خانة یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پپنج بار خود را در آن شستشو دهد, آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می ماند؟».

در پاسخ عرض کردند: نه, فرمود: « نماز درست همانند این آب جاری است, هر زمان که انسان نمازی می خواند گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است از میان می رود».(11)

و به این ترتیب جراحاتی که بر روح و جان انسان از گناه می نشیند, با مرهم نماز التیام می یابد و زنگارهائی که بر قلب می نشیند زدوده می شود.

نماز سدی در برابر گناهان آینده است, چرا که روح ایمان را در انسان تقویت می کند, و نهال تقوی را در دل پرورش می دهد, و می دانیم « ایمان » و « تقوی » نیرومند ترین سد دربرابر گناهان است.

و این همان چیزی است که در آیه ی فوق به عنوان نهی از فحشاء و منکر بیان شده است , و همان است که در احادیث متعددی می خوانیم : افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنها را برای پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید, نماز آنها را اصلاح می کند و کرد.

نماز, غفلت زدا است, بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر گردند, اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف, و در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود, مرتباً به انسان اخطار می کند, هشدار می دهد.

هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد, موقعیت او را در جهان به او گوشزد می کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویا به او بیدار باش گوید.

نماز خود بینی و کبر را درهم می شکند, چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می گذارد, خود را ذره ی کوچکی در برابر عظمت او می بیند.

بلکه صفری در برابر بی نهایت.پرده های غرور و خود خواهی را کنار می زند, تکبر و برتری جوئی را در هم می کوبد.

به همین دلیل علی ـ علیه السّلام ـ در آن حدیث معروفی که فلسفه های عبادات اسلامی در آن منعکس شده است بعد از ایمان, نخستین عبادت را که نماز است با همین هدف تبیین میکند .

می فرماید: فرض الله الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوة تنزیهاً عن الکبر ... : خداوند ایمان را برای پاکسازی انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر»(12)


نماز وسیله پرورش فضائل اخلاق و تکامل معنوی انسان است, چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون می برد, به ملکوت آسمانها دعوت می کند, و با فرشتگان هم صا و همراز می سازد, خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا می بیند و با او به گفتگو بر می خیزد.

تکرار این عمل در شبانه روز آن هم با تکیه روی صفات خدا, رحمانیت و رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره های مختلف قرآن بعد از حمد که بهترین دعوت کننده به سوی نیکیها و پاکیها است اثر قابل ملاحظه ای در پرورش فضائل اخلاقی در وجود انسان دارد.

لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ می خوانیم که در فلسفه نماز فرمود:الصلوة قربان کلی تقی : « نماز وسیله ی تقرب هر پرهیزکاری به خدا است. ».(13)

نماز به سایر اعمال انسان ارزش و روح می دهد ـ چرا که نماز روح اخلاص را زنده می کند, زیرا نماز مجموعه ای است از نیت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه, تکرار این مجموع در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان می پاشد و روح اخلاص را تقویت می کند.

لذا در حدیثی معروفی می خوانیم که امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در وصایای خود بعد ازآن که فرق مبارکش با شمشیر ابن ملجم جنایتکار شکافته شد فرمود: الله الله فی الصلوة فانها عمود دینکم : « خدا را خدا دربارة نماز , چرا که ستون دین شما است»..(14)

می دانیم هنگامی که عمود هیمه در هم بشکند یا سقوط کند هر قدر طنابها و میخهای اطراف محکم باشد اثریندارد, همچنین هنگامی که ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد.
در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می خوانیم: اول ما یحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبلا سائل عمله, و ان ردت رد علیه سائل عمله: « نخستین چیزی که در قیامت از بندگان حساب می شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول می شود, و اگر مردود شد سائر اعمال نیز مردود می شود»!

شاید دلیل این سخن آن باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است, اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسیله قبولی سائر اعمال است در او زنده می شود, و گرنه بقیة اعمال او مشوب و آلوده می گردد و از درجه اعتبار ساقط می شود.

نماز قطع نظر از محتوای خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاکسازی زندگی می کند, چرا که می دانیم مکان نماز گزار, لباس نمازگزار, فرشی که بر آن نماز می خواند,

آبی که با آن وضو می گیرد و غسل می کند, محلی که در آن غسل و وضو انجام می شود باید از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد.

کسی که آلوده به تجاوز و ظلم, ربا, غصب, کم فروشی, رشوه خواری و کسی اموال حرام باشد چگوه می تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابر این تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران.

نماز علاوه بر شرائط قبول یا به تعبیر دیگر صحت شرائط کمال دارد که رعایت آنها نیز یک عامل مؤثر دیگر برای ترک بسیاری از گناهان است.

در کتب فقهی و منابع حدیث, امور زیادی به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مسأله شرب خمر است که در روایات آمده است: لا تقبل صلوة شارب الخمر اربعین یوماً الا ان یتوب: « نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر این که توبه کند.».(15)

و در روایات متعددی می خوانیم: از جمله کسانی که در نماز آنها قبول نخواهد شد پیشوای ستمگر است».(16)و در بعضی از روایات دیگر تصریح شده است که نماز کسی که زکات نمی پردازد قبول نخواهد شد.

و همچنین روایات دیگری که می گوید: خوردن غذای حرام یا عجب و خود بینی از موانع قبول نماز است, پیدا است که فراهم کردن این شرایط قبولی تا چه حد سازنده است؟

نماز روح انضباط را در انسان تقویت می کند, چرا که دقیقاً باید در اوقات معینی انجام گیرد که تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است,

همچنین آداب و احکام دیگر در مورد نیت و قیام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعایت آنها, پذیرش انضباط را در برنامه های زندگی کاملاً آسان می سازد.

همة اینها فوائدی است که در نماز, قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگی جماعت را بر آن بیفزائیم ـ که روح نماز همان جماعت است ـ

برکات بی شمار دیگری دارد که این جا جای شرح آن نیست, بعلاوه کم و بیش همه از آن آگاهیم. گفتار خود را در زمینه فلسفه و اسرار نماز با حدیث جامعی که از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده پایان می دهیم:

امام در پاسخ نامه ای که از فلسفة نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود:علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است.

و مبارزة با شرک و بت پرستی, و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع, و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته, و نهادن پیشانی بر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار.

و نیز هدف این است که انسان همواره هشیار و متذکر باشد, گرد و غبار فراموشکاری بر دل او ننشیند, مست و مغرور نشود, خاشع و خاضع باشد, طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد.

علاوه بر این که مداومت ذکرخداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل می گردد, سبب می شود که انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند.

روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید. و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او, انسان را از معاصی باز می دارد. و از انواع فساد جلوگیری می کند..(17)

بازداری از حرص و آز و کم طاقتی: خداوند متعال می فرماید: انسان حریص و کم طاقت آفریده شده و هنگامی که بدی به او رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع از دیگران می شود, مگر نماز گزاران, آنان که نماز ها را پیوسته انجام می دهند..(18)

انسان دارای غرائز منفی و مثبتی است که اگر غرائز منفی او بر اثر تعلیمات الهی کنترل نگردد, به گمراهی کشیده خواهد شد و یکی از آن غرائز منفی خصلت زشت حرص و آز و خصلت زشت بی تابی در برابر حوادث تلخ است.

بنابراین برای تعدیل این دو خصلت و جلوگیری از طغیان آن نیاز به تربیت الهی دارد و خداوند قادر و متعال ارتباط برقرار می کند.

در پرتو این ارتباط, به وثوق و اطمینانی نسبت به آن یگانه بی همتا می رسد و نسبت به رزق فقط خدا را می بیند و مال و دارایی خود را از او می داند و با روحیه توکل و تسلیم, از آز و حرص دور می شود و در مقابل آن چه از خدا به او می رسد, خود را بنده خدا می داند و بی طاقتی نخواهد کرد.

12. استقامت و بردباری. نماز انسان را با پناه گاهی مطمئن و یاری مهربان آشنا می کند که در مقابله با سختی ها و مشکلات زندگی به او اتکاء می کند و در برابر آنها ذلیل و خوار نمی گردد, بر همین اساس, خداوند متعال دو مورد در قرآن می فرماید: از خصلت صبر و نماز کمک بجویید,.(19)

و این امر در روان شناسی هم به اثبات رسیده است که با آرامش و اطمینان روحی که از گذر ایمان و اعتقاد حاصل می شود, انسان می تواند امواج سهمگین مشکلات را در هم بشکند.

13. نظم و انضباط. انجام نماز در اوقات معین و مخصوص, آداب نماز در مورد نیت و قیام و رکوع و سجود و جای گرفتن هر موضوعی در محل خودش, علاوه بر آثار مفیدی که در روح انسان می گذارد موجب نظم و انظباط در زندگی خواهد شد.

همان طور که در زندگی بزرگان ما این امر به وضوح مشهود بود و با توجه به این که یکی از عوامل پیشرفت و بسیار مهم در تکامل, نظم و انضباط است و مسائل تربیتی در پرتو نظم و انضباط است که به نتیجه می رسد, جایگاه نماز در تکامل انسان بهتر معلوم می شود.
 
نتیجه:
از مباحث فوق در رابطه با حکمت و فلسفه نماز به نکات زیر اشاره می کنیم.

الف: حدودا به 13 مورد از حکمت و فلسفه نماز  اشاره گردید که اگر  اهل نماز باشیم اکثر این موارد در زندگی ایمانی خود احساس می کنیم.

ب: هدف از خلقت انسان بندگی است و تنها راه بندگی انسان همان حکم وجوبی نماز است که خداوند به انسانها عنایت کرده است.

ج:شناخت شخصیت انسانها در نماز جلوه گر است به شرطی که سایر شروط هم رعایت شود. و الا هر انسانی می تواند نماز خوان باشد ولی هر نمازگزاری با تقوا نیست.
 

پی نوشت ها:
1 . فرق میان «فحشاء» و «منکر» در جلد 11 صفحه 370، ذیل آیه 90 سوره «نحل» آمده است که در یک عبارت کوتاه مى توان گفت:
«فحشاء» اشاره به گناهان بزرگ پنهانى، و «منکر» گناهان بزرگ آشکار است، و یا «فحشاء» گناهانى است که بر اثر غلبه قواى شهویه، و «منکر» بر اثر غلبه قوه غضبیه صورت مى گیرد.
2 .«مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 285، ذیل آیه مورد بحث (حدیث اخیر اشعار به نهى تشریعى دارد).
3 و 4 و 5 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 285، ذیل آیه مورد بحث (حدیث اخیر اشعار به نهى تشریعى دارد).
6. رعد، آیه 28.
7 . طبق این تفسیر «اللّه» در اینجا «فاعل» مى باشد، اما طبق تفسیر گذشته «مفعول» براى مصدر مذکور در آیه است.
8 . تفسیر «صافى» و تفسیر «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 99، ذیل آیه مورد بحث.
9 .«مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 99 و تفسیر «فخر رازى»، جلد 23، صفحه 77، ذیل آیه مورد بحث.

10. بحار الانوار جلد 82 صفحه 200.
11 . وسائل الشیعه جلد 3, ص 7, ( باب 2 از ابواب اعداد الفرائض حدیث 3).
12 . نهج البلاغه, کلمات قصار 252.
13 . نهج البلاغه, کلمات قصار, جمله 136.
14 . نهج البلاغه, نامه ها ( وصیت ) 47.
15. بحار ج 84 ص 317 و 320.
16 . بحار, ج84, ص 318.
17. وسائل الشیعه, ج3, ص 4.
18. معارج, آیات 19 تا 24.

19 . سوره بقره, آیات 45 و 153.

منبع:
https://makarem.ir/main.aspx?reader=1&pid=61782&lid=0&mid=3823
http://www.makarem.ir/quran/?lid=0&view=1#23:1
https://hawzah.net/fa/Question/View/65245
https://wikiporsesh.ir
سایت اندیشه قم
نویسنده:آیت الله مکارم شیرازی
* این مقاله در تاریخ 1401/9/19 بروز رسانی شده است.