قلمرو فعالیت جغرافیا
برگردان: حسین محمدی
جغرافیا ما را احاطه میکند. ما بر فراز و درون آن سیر میکنیم و قدم میزنیم. در عین حال جغرافیا عبارت است از فاصله: جغرافیا چشم اندازهای ماورای افق، موضوعی جالب و خوش آیند فاصلهی بین این جا و آن جا (نزدیک و دور) است.
در رابطه با جغرافیا چند کار ویژه وجود دارد. مشهورترین آنها نقشه کشی است. سایر فعالیتهایی که به طور کامل مرتبط با جغرافیا هستند، مسافرت کردن، کار میدانی و ارتباط انسان به چشم اندازهای طبیعی است. کارهای بسیار دیگری نیز وجود دارد. در نهایت اگر ما بپذیریم جغرافیا موضوع جهان است، روشهای آن بیشمار خواهند بود. به هر حال این تعریف همچنین به ما اجازه میدهد تا کار جغرافیایی را در چهار عمل بارز (چهار کاری که به جغرافیدان اجازه میدهد تا جهان را درک کند) یعنی کشف کردن، ارتباط برقرار کردن، ترسیم نقشه و درگیری و مواجه شدن با مسائل خلاصه کنیم.
همهی مطالعهی جغرافیایی نمیتواند شامل مطالعات کتابخانهای و آزمایشگاهی باشد. آن دربارهی جهان ما و تقاضاهایی است که ما بر جهان اعمال میکنیم. این موضوع نهادینه کردن جغرافیا را دشوار میکند. جغرافیا میخواهد که بچهها از مدرسه بیرون و به خیابانها و مزارع بروند، میخواهد که افراد پیوسته مشغول با رایانه را از ادارههای دلگیر کننده شان بیرون بیایند و زیر باران و یا تابش آفتاب بروند. در جوامع امروزی که مخالف و متنفر از ریسک و به شدت تحت نظارت دیوان سالاری هستند، این اشتیاق برای احساس فیزیکی و زندگی واقعی جغرافیا را یک مشتری سخت تلقی میکند، اما ممکن است تنها مزیت آن همین باشد.
اکتشاف
جغرافیا پیوسته ما را به قدم زدن در بیرون از در ترغیب میکند. آیا هنوز اکتشاف منسوخ نشده است؟ ما اکنون نزدیک به پایان نقش اکتشافات بزرگ هستیم. هالفورد مکیندر (1) در سال 1887 به انجمن جغرافیایی سلطنتی گفت، رشد افسانههای ماجراجویی، کُندتر و کُندتر میشود. او افزود که بنابراین حتی اعضای انجمنهای جغرافیایی با دلسردی خواهند پرسید جغرافیا چیست؟ (2) (3). با این حال اکتشاف هرگز به معنای ماجراجویی نجیب زاده همراه با پیروزی در سرزمینهای کشف نشده نبوده است. اکتشاف یک سفر به جهان برای جست و جوی تازههاست، آمادگی برای رویارویی فیزیکی با جهان، مطالعهی آن و آموختن آن است. این تعریف به ما اجازه میدهد تا امروزه در زمینهی عمل اکتشاف سه شکل و مسئلهی مهم کار میدانی، مسافرت کردن، شناختن و دیدن و رشد و گسترش"دوران اکتشاف دسته جمعی را تشخیص دهیم" (4).کار میدانی
@@@برای من، کار میدانی قلب جغرافیا است. تجربهی مستقیم ما را در خصوص سیارهی زمین و تنوع سرزمینها، زندگی و فرهنگهای آن تجدید و تقویت میکند، درک ما را از جهانی که هستهی کاوش و مسئولیت جغرافیا است، تا بیکران غنی میسازد (5).
@@@
مفهوم کار میدانی از نقشه برداری و مشاهده از زمین منشأ گرفته است. به طور کلی کار میدانی به بررسیهایی که در مکانی مشابه بر روی پدیدههای مورد مطالعه صورت میگیرد، اشاره دارد. یکی از اولین استفادههای این اصطلاح با این مفهوم گسترده در سال 1922 در مطالعهی برونسیلاو مالینوسکی (6) دربارهی حیات جزیره آرام با عنوان "مرجانهای اقیانوس آرام غربی"، صورت گرفت (7). با وجود این، به هر حال این ریشه شناسی جدید تصور این که مطالعهی جغرافیایی یک مکان حداقل تا حدودی باید مبتنی بر کاری باشد که واقعاً در آن مکان صورت میگیرد. یکی از قدیمیترین مفاهیم کار میدانی است. در حقیقت اعتبار گزارشهای جغرافیدانان به طور مرسوم در مقابل ادعای آنان آزمایش و بررسی شده است تا به طور عملی برای خود مشاهده و دیده شود. به تازگی اتکای به زمین و کار میدانی به عنوان یک آزمایش و بررسی سندیت، موجب برخی انتقادات شده است. هیدی ناست (8) تصمیم بر حذف کار میدانی را به عنوان یک شاخص و تحلیل قوی ضد علمی میداند (9).
گیلیان روز سنتهای کار میدانی را ایجاد دسترسی به دانش جغرافیا به عنوان امتیازی برای بارز شدن طبقهی جنسی مذکر سفیدپوست بورژوا میداند. در بریتانیا کار میدانی به عنوان یک موضوع ضروری آموزش جغرافیایی و توسعهی آموزش عمومی جغرافیا بررسی میشود. در شکل دهی جغرافیای مدرسهای در بریتانیا برخی از عوارض کلیدی بودند، همچنین ابزار در کار میدانی هستهی با ارزشی بودند.
توماس هاکسلی (1877) نویسندهی اولیهی متن کتاب مهم فیزیوگرافی، صریح و بدون ابهام مدعی بود که جغرافیا علمی بر مبنای کار میدانی بوده است. در دیدگاه هاکسلی مقایسهای آزادانه در کیفیت زمین وجود دارد که جغرافیا باید در روستاها و حومه شهر یاد گرفته شود نه با خواندن کتابهایی دربارهی آنها. روش و دیدگاه هاکسلی بر مسئولان مدرسه تأثیر گذاشت تا انتظار داشته باشند که اصرار کنند که زمین مدرسه و مکان گستردهتری باید به عنوان منابعی برای تدریس دروس جغرافیا دیده شود.
@@@
کار میدانی چه در محلی آشنا در اطراف یا مناطق ناشناختهی دور، به طور گسترده ابزاری برای تشویق بچهها برای شناخت اصول جغرافیا مربوط به شناخت دنیای واقعی در نظر گرفته میشود.
@@@
جغرافیا به عنوان یک موضوع در برنامهی درسی به دانش آموزان اجازه میدهد از کلاس درس خشک (10) رهایی پیدا کنند و بیرون روند. این آرزو همیشه وجود داشته است.
سه تن از مشهورترین جغرافیدانان تأثیرگذار بریتانیا در سدهی گذشته میراثهایی برای انجام دهندگان کار میدانی (11) باقی گذاشتند. اس دبلیو ول دریج (12) نویسنده همکار "روح و هدف جغرافیا"(13) (1951) با دبلیو گاردن ایست (14)، در 1943 به دایر کردن سازمان ترویج مطالعات میدانی (بعدها سازمان مطالعات میدانی و زمین) کمک کردهاند، که امروز یک شبکه متشکل از 17 مرکز مطالعات میدانی در سراسر بریتانیا برای دانش آموزان مدارس فراهم آورده است.
آلفرد استیرس (15) کسی که بر سواحل انگلیس و ویلز در سال 1944 آمد و رفت داشت، محیطهای ساحلی را مستند کرده است. ایسترس در تأسیس سازمان حفاظت از طبیعت، که به نوبهی خود در ایجاد محلهای خاص مورد علاقهی علمی، که هم برای حفاظت و هم کار میدانی طراحی و تعیین شدهاند، تأثیرگذار بوده است. امروزه بیش از 4000 از این محلها در انگلستان که 7% از مساحت زمین را اشغال میکنند، وجود دارد.
کار میدانی جزو مؤلفهی اصلی جغرافیای علمی باقی مانده است. اگرچه یک ارتباط در حال رشد بین اشکال علمی و تنها آموزشی کارمیدانی و توسعهی اوقات فراغت اختیاری و داوطلبانه بر مبنای برخوردهای محیطی روابط و بین الملل وجود دارد. اکوتوریسم، (16) ژئوتوریسم (17)، ژئوپارکها (18) و توسعه گسترش طرحهای وسیع داوطلبانه برای حفظ محیط زیست و به وسیلهی سازمانها در جهت همکاری کارهای میدانی به عنوان مرکز فعالیت وجود دارد. تاکنون منظرههای زیادی برای حفاظت و محیط زیست طراحی شدهاند، بیشتر مردم به دنبال آموزش به شکل بیرونی هستند و اوقات فراغت را به آموزش مرتبط کردهاند و به صورت فعال و در جست و جوی بیرون هستند. کیفیت این کار میدانی بسیار متفاوت است. به هر حال روند جاری نشان میدهد که کار میدانی مرکزی برای گسترش بازار در جغرافیای مردم پسند (عمومی) است. کار میدانی یک مرحلهی جدید از مشارکت تودهی مردم محسوب میشود.
مسافرت و شناخت
شاید بیشترین ویژگیهای جغرافیای عملی سفر باشد. همهی ما مسافرت میکنیم. اما اگر هدف پر کردن تصویر ذهنیمان از جهان باشد، عازم شدن مردم برای سفر شاید ماههای بسیار زیاد یا حتی سالها طول بکشد. از اوایل دورهی مدرن به بعد، کاوش در مقیاس بزرگ به طور فزایندهای به وسیلهی بررسیهای علمی شکل گرفت. سفرهای جیمزکوک بین 1768 و 1780 هر لحظه روش جدیدتری را تعریف و مطرح میکرد.ثبت گیاهان و جانوران (19) توسط طبیعت شناسان، جمع آوری آمار جمعیتی و نقشه و نمودار جابهجایی دریایی ونوس و اکتشافات کوک در یکی از دورانها که بیشترین توجه اندیشمندانه به تلاشها شده است، صورت گرفته است. دیویدلیوینگ استون (20) جغرافیدان تاریخی در رابطه با کوک پیشنهاد میکند که مسافرت سنتی و قدیمی اندیشمندانه به صورت قدرتمندانه و آگاهانه انجام میشد. همچنین لیوینگ استون به موازات و در راستای این نکته در کارکرد اکتشافات و مسافرتهای اروپاییها اشاره میکند.
@@@
اطلاعات دریانوردی جهانی کوک از طریق قصرهای سلطنتی اعلام شده و مشتمل بر اهداف خاص ایجاد قدرت انگلیسی بر کشف جدید خاک و گزارش منابع طبیعی هم به صورت آلی و غیرآلی است که میتوانست به وسیلهی بریتانیای بزرگ ارائه و گزارش شود.
@@@
اکتشاف یک حادثهی سیاسی است. در واقع به دلیل استفاده و کاربردش به وسیلهی قدرت اروپاییها که قدرتشان را گسترش دهند، آن در سایهی برخورد نارضایتیهای غرور نژادی به دست آمده و صورت گرفته است. تا سدهی بیست و یکم چشمان کاشفانی که به نظر کمتر به این قدرت سنتی آلوده است. قابل ملاحظهتر به نظر میرسد. بنابراین اگر اکتشافهای الکساندر فون همبولت (21) (در فاصله سالهای 1804-1799) در جنوب آمریکا همچنین مسافرت بعدی او به آمریکای مرکزی در سال 1829 به عنوان یک شرایط عالی در نظر گرفته میشود، چون آن سفرها به عنوان یک عمل آزاد از قدرت و دخالت تلقی میگردند. به هر حال انجام مسافرت از یک جامعهی ثروتمند و قدرتمند به یک جامعهی ضعیف و بدون قدرت به منظور به دست آوردن اطلاعات، همیشه از جنبهی عملیاتی و این که چه نوع اطلاعاتی خارجی میتوان به دست آورد، با شک و تردیدهایی همراه بوده است. بنابراین این که جهانگرد و مسافر کیست و چه میتواند باشد؟ سه پاسخ مهم بازدیدکننده و ناآشنا، شرکت کننده و خود مشاهدهگر دارد. نخستین جواب بیشترین تعامل و درگیری را در بر دارد چون آن بر پایهی ایدهای است که فقط خارجی و تماشاگر از روی دقت میتواند که محل را ببیند. نامههای فارسی منتسکیو (22) (نخست در 1721 منتشر شد)، اهمیت مشاهدهگر به عنوان یک واحد مفید و ارزشمند انفرادی که ناآگاه از تشخیص و درک نیست باید پذیرفت. نامههای مطرح شده یک تصور مبادلاتی اعتقادی بین دو جهانگرد فارسی زبان در فرانسه به نامهای ریکا (23) و ازبک (24) است. یوکسی که کاندیدای وزارت خارجه فرانسه میشود به ریکا پیشنهاد نمود که میخواهند دربارهی اشیا و این که آنها همان طوری که هستند بداند (25). این فرد خارجی است که میتواند چوب و جنگل را از درختان مشاهده کند. بومیان و ساکنان درحقیقت نمیتوانند جامعهی خودشان را درست درک کنند. در واقع این از نتایج کارهای زیاد مسافرت است که مسافران را از مبدأ و منشأشان میکشاند، که قادر میسازد ریکا و ازبک تا به ایدهی دقیق فرهنگی دسترسی پیدا کنند. این مدل پیشنهاد میکند که محقّقان باید تلاش کنند که فاصلهشان را حفظ کنند، یعنی آنها نباید اعتقاد و رازهای خود را به عنوان گردشگران اطلاعات زیادی در محل و از خود ارائه دهند. آنها تا اندازهای به نسبت زیاد باید تلاش کنند تا حد امکان، مجموعهای از ارتباطات، منابع و نکات اطلاعاتی به دست آورند. این روشی است که محقق در موقعیتی قرار دارد که درگیر نیست و برعکس ایدهای است که محقّق باید به طور کامل درگیر باشد. که مالینوسکی (26) بحث کرده است که وظیفهی محقق آن است که با دوربینی، از دفتر یادداشتی و مدادی که خود هم به آن ملحق شده که تا کار چگونه ادامه پیدا میکند استفاده کند. زمانی که این انجام شد او در جریان زندگی ساکنان بومی آن جا قرار میگیرد (27). به نظر میرسد جذب یا رفتن به سوی بومیان، تنها راهی است که فقط کسی میتواند آن را انجام دهد که از فرهنگ دیگر شناخت دارد. اما این کار با خطرهای مربوط به خود انجام میشود. تفکر و ایده این است که فرد خود بدون آموزش و با فرهنگ و غرور خود این کار را میتواند انجام دهد، اما شاید با مسائل زیادی مواجه شود.
در سدهی بیست و یکم مسافر و کاوشگر برای ادعای درست خود به سفر و کار خودش ارجاع میدهد. انتظار میرود انجام دهندگان کار میدانی درگیر و مواجه با سرزمین ناشناخته، که با مشاهده، مسئولیت و ظرفیت خودشان انجام میشود ممکن است به یک شرایط اشتباه و غیر قابل فهم منجر شوند. این حاکی از آن است که دورهی ما بررسی چند فرهنگی است جیمز کلیفرود (28) و کلیفرود گریتس (29) برای آن چه که در بین محققان دیگر به صورت چند فرهنگی نوشتهاند، بسیار مشهورتر هستند (30). این روند ممکن است نیز بازتابی از این واقعیت باشد که اجتماعات نژادی اولیه و خاص که زمانی موضوعات جالب و جذابی برای غربیها بودند، از بین رفتهاند. در روزگار کنونی محقق احتمالاً با موضوعهایی درگیر میشود که با انتظارات فرایندهای تحقیق آشنا است. مفهوم آن نیازمند درگیر شدن مشاهده گران خارجی با چیزهای ناآشنا که آنها میبایستی شناخته شوند.
هر فرد یک کاشف و یک مسافر
کاپیتان رابرت فالکن اسکات با شک و تردید و امید و ناامیدی در گذر از قطب جنوب در سال 1912 در جمعشان 35 نمونهی زمین شناسی را حمل میکرد. آنها توانستند بار و کالایشان را مشخص کنند. اما بعدها چه نکات و مواردی ادامه داشته و رخ داده است؟انجمن جغرافیای سلطنتی سفر اسکات را حمایت کرده بود، او اکتشاف و مسافرت علمی را به عنوان یک کار علمی، تخصصی دانسته و معرفی میکند، در هر دو مورد فرض شده بود که دوران اکتشاف به دلیل خودش به پایان رسیده است. با وجود این هرگز اکتشاف به عنوان یک عمل قهرمانانه نبوده است. همگی ما در مورد جهانمان حس کنجکاوی داریم. اغلب مردم این احساسات و آرزوهایشان به وسیلهی داستانهایی که از قبل گفته میشده، برآورده شده و بررسیهایشان در نقطهی بومی خودشان محدود شده است. دوران مدرن این طرز تفکّر را تغییر داده است. یک فرهنگ اکتشاف جمعی و گسترده ظهور کرده است که به شکلهای زیادی از یک بسته گردشگری تا دخالتهای زیاد در زمین که به چالش کشیده شده، صورت میگیرد.
فوریت و در دسترس بودن ملتهای جهان و محیط اجازه میدهد که زندگی نامههای فردی همهی لحظات ماجرا و سفر را بسازیم. از کسی در غرب پرسش کنید که آنها سال گذشته چه انجام دادهاند شاید به طور کامل دربارهی پروازها و مقاصد میشنوید. یک موضوعی که سرعت را از طریق به دموکراسی در آوردن اکتشافات کنترل میکند، نوشتن سفرنامه است. وبلاگهای اینترنتی و وب سایتها مواد مربوط به سفر هستند که در همه جا موجود و هم بیشمار هستند. اکتشافات به عنوان پر انرژیترین و خلاقترین اشکال فرهنگ معاصر ظهور یافته است (31).
این آرزوی فکری نیز از نتایج و تولید نویسندگان حرفهای بازتاب مینماید. برای مثال سفر برای بروس چت وین (32) در جنوب شیلی با عنوان در پاتاگونیا (33) روایت شده (1977) و یک چشم انداز ناشناختهای به منظور کشف آن چه که در جهان در یک منطقه نیروگاه اتمی شده جهانی چطور زنده باشیم. چتوین از ادعاهایی که شرح بومیهای عجیب و غریب را ارائه بدهد یا این که سفر مسافر را آشکار کند صرف نظر کرده است. اگرچه جذابترین شرکت کنندگان ادبیات سفر معاصر به ما نشان میدهند که ممکن است ما در دوران آشکارترین سفرهایی که فقط محلی هستند وارد شویم. اکتشاف روایتهایی از محیط خودمان که عجیب و ناشناخته است را به خانه میآورد (34). یان سینکلیر (35) جغرافیای تاریخی را در بین سفرهایش در نوشتهی شخصیاش به عنوان کسل کنندهترین چشم اندازها تلقی کرده است. او در سال 2003 دور لندن و بیرون شهر را گشته است، ردیف جادههای شهر نگاه اجمالی به خاطرات پنهان از آرزوهای خیال پرورانه و عارفانهی کسی که همراه رازها در حاشیه خیابانهای آن جا گذاشته، داشته است. نگرانی و توجه سینکلیر در مورد سنگهای مجرایی است که اسم مکانی و آثار پارگی و پیوستگی آنها به وسیلهی رفت و آمدها در بزرگراهها از بین رفته است (36).
سینکلیر فهمید که در حاشیهی مسافرت مدرن اندکی ناامیدی وجود دارد. این محلهای کسل کننده حالا جذاب و رومانتیک، اما افقهای دورتری را با دلسردی شامل شدهاند. چرا من این را میگویم؟ شاید به این علّت که من فقط در حال دیدن و رفتن به سفرهای فراموش نشدنی قبل از مردن (2003) و نه در گذر طولانی از طریق 1000 مکان تا قبل از مردن (2002)، بوده ام مکانهای فراموش نشدنی قبل از مرگ را ببین و دنبال کن (2004).
ارتباط
ما در ایجاد ارتباطات مشکل داریم، این راه مدرنی نیست. دوران ما دوران تخصص و تخصص گرایی است. هنوز جغرافیای ماقبل مدرن دارای ریشههای خردمندی، جامع و قابل ملاحظهای است و شاید راه مدرنی نباشد، مگر اینکه ما یک منظر ترکیبی برگرفته ارتباط بین فعالیتهای بشری و جهان طبیعی غیرقابل سکونت خواهد شد را برگیریم. چهرههای قوی و مشهور جغرافیای سدهی نوزدهم (همبولت، ریتر، مکیندر) ارتباط را به عنوان هستهی تکنیکی نظم موضوع ارائه دادهاند. درواقع آنها ارتباط را به عنوان یک مدل برای همهی علوم مدرن پیشنهاد دادهاند. کارل ریتر در مورد جغرافیا میگوید:@@@
اهداف جغرافیا چیزی کمتر از کاملترین و بزرگترین تماشای منظره زمین نیستند، تا اینکه آن را در درون یک واحد زیبایی که ما آن را به عنوان زمین میشناسیم، خلاصه و سازمان دهی کنیم (37).
@@@
اگر چه هالفورد مکیندر این موضوع را به عنوان یک پیام ناخوشایند در حال افزایش میدانست. از سال 1887، طرح او در مورد این که جغرافیا یک پل بین علوم اجتماعی و طبیعی باشد، لحنی دفاعی دارد.
@@@
علاوه بر این که ما اتاقهای بیشتر و الزامات بیشتری را، برای دانشجویان که هدف ثابتی دارند اختصاص دهیم این ممکن است موضوعات خاصی را به هم مرتبط کند. یکی از بزرگترین شکافها بین علوم طبیعی و مطالعهی علوم انسانی وجود دارد. این وظیفهی جغرافیدان است تا یک پل بین بسیاری از عقاید که موازنهی فرهنگ ما را بر هم زده است، ایجاد کند (38).
@@@
بحرانهای زیست محیطی امروزی به این معناست که گفتههای مکیندر در ارتباط بالایی ظاهر میشوند. ما میدانیم که روش ترکیبی جغرافیا تعهدی الزامی است. متأسفانه، فقدان موازنهای که مکیندر اثرات آن را هشدار داده بود در بسیاری از کتابهای درسی جغرافیایی که اخیراً به عنوان روش جغرافیایی نوشته شدهاند، دیده میشوند و اغلب جغرافیای طبیعی و انسانی را به عنوان سنتهای به طور کامل مجزا فرض میشوند (39). اما این ترکیب چطور باید انجام شود؟ تلاشهایی قابل تحسینی به طور مداوم برای ایجاد ارتباط بین علوم طبیعی و انسانی در رشتههای مختلف در حال انجام است. برای مثال در رشتههای به نسبت جدید اکولوژی، مطالعات محیطی و مدیریت محیطی، این بررسی پیش رو است. ارتباط بین علوم طبیعی و انسانی شاید مسیرهای مختلفی را در برگیرد. به هر حال سه مرحله اصلی باید در نظر گرفته شود.
1- شناسایی قسمتها به منظور انجام یک تجزیه و تحلیل کامل. ما نیاز داریم تا این واقعیت را به چند جزء تقسیم کنیم. این اجزا دوباره میتوانند با هم یکی شوند، برای این منظور که یک مدل کلی به ما ارائه کنند. اجازه دهید نمونههایی از بیابان زدایی در کنیای شمالی را بررسی کنیم. شکل 1 یک مجموعه و شبکهای از عوامل را که به نتیجه خروجی منجر شوند، نشان میدهد (40). این خروجی اهمیّت یا حتی شکل رابطه بین قسمتهای ترکیبی آن را هم نشان نمیدهد. آن چیزی که انجام میشود این است که یک سیستم پیچیدهی عناصر و اجزای طبیعی و انسانی را شکسته و از هم تفکیک میکند، و عوامل مهم را طبقه بندی میکند. تمرکز و نکتهی مهم این مدل آن است که سدهی بیستم و این که چطور فعالیّتهای دولت بر روی چرای بیرویه تأثیر داشتهاند، است. در این مدل طبقههایی که ما در رأس نمودار میبینیم را کمک و توضیح میدهد. 31 خروجی مرتبط با هم وجود دارد، که هر کدام نیاز دارند تا تعریف و منظم شوند. در این چنین مدلهایی فضاهای خالی اشتباه بسیاری وجود دارد. یکی به آنها نگاه میکند و در مورد دیگر عوامل و دیگر ارتباطات شروع به فکر کردن میکنند. اما این بخشی از عملکرد آن هاست. آنها برای ما با یک نقشهی جامع پیچیده، ابزاری برای راهنمایی ما از طریق اتصال مجموعهای از مسائل و موضوعات فراهم میکنند.
2- تعریف دورهی زمانی و مقیاس. همچنین شناسایی مؤلفههایی که نیاز به تفکر دربارهی شاخصهای مکانی و زمانی داریم (کجا و کی). مثال ارائه شده در شکل 1 کنیای شمالی را (کجا) در سدهی بیستم (کی) نشان میدهد. در مقیاس بسیار وسیعتر، مدل یک پارچهی خود تنظیمی (41) لاولاک، (42) تمام زمین را از شکل گیری 45 میلیون سال پیش آن نشان میدهد (43). هر گونه تلاشی برای تعیین حدود یک منطقه خطرناک یا ناامن یا دورهی زمانی، همیشه درجهای از اتفاقی یا اختیاری بودن را شامل میشود. به درستی هیچ منطقهی بکر یا محدودهی زمانی یا هیچ زمان و مکانی وجود ندارد که از طریق دیگر مکانها و زمانها متأثر نباشد. با وجود این همان طوری که ریچارد هارتشورن (44) عنوان میکند:
@@@
نتیجه این است که مناطق موضوعات عینی قطعی نیستند بلکه تنها تقسیمات دلخواهی و اختیاری سطح زمین هستند که به وسیلهی محققان ایجاد میشوند، که شکل تقسیمات جهان یا هر قسمت بزرگی از آن را در قالب مناطق برای غیر مهم جلوه دادن مبنایی برای چنین تقسیماتی کاهش نمیدهند. این مهم است که شیوه یا شیوههای مفید و معقولتری از تقسیم جهان به مناطق پیدا کنیم (45).
@@@
روند و روش معاصر برای این مشکلات پذیرفته شده است. همچنین یک معقولی برای کار یا مقیاسهای چندگانه وجود دارد. رویکردها یا روشهای چند مقیاسی، محققان را در تدوین موضوعات در بافتهای فضایی متنوع، تشویق و تقویت میکند (46). بنابراین، برای مثال، تحقیق روی تغییرات محیطی ممکن است به تغییراتی که به طور همزمان از بزرگترین مقیاس (زمین در منظومه شمسی) به سمت اقلیمها و اکولوژیها در سطح خرد به وجود آید، نیاز باشد.
3- انتقال و مبادله ارزشهای اجتماعی به ارزشهای طبیعی و برعکس. اندیشمندان علوم طبیعی و اجتماعی از مسئله انتقال و مبادله رنج میبرند. حتی زمانی که آنها کلمات و عبارات همدیگر را متوجه میشوند. اغلب معنا و رغبت از بین میروند. یکی از روشهای بدیهی انتقال، شاید با اشاره به روش غالب که اشیا در جامعهی سرمایه داری معنای شخصی دارند اتفاق میافتد که اشاره به هزینه دارد. مسائل مالی فقط خسارت محیطی را مطرح نمیکند بلکه همچنین سایر پیامدهای تغییرات محیطی را نیز شامل میشود. دو شیوهی دیگر انتقال و مبادلهی علوم با معانی اجتماعی با زیبایی شناسی و ریسک در ارتباط است. درک جذابیت چشم انداز و خطرات ارائه شده به وسیلهی زمین لرزهها، هر دو شکل طبیعی را نشان میدهد که چطور میتواند به ارزشهای اجتماعی و مبادله انتقال یابد. بنابراین فاصلهی بین واقعیتهای علوم طبیعی و جنبههای اقتصادی- اجتماعی نتایج اولاف باستین (47) را میتوان از طریق پلی در ارتباط قرار داد (48). البته، این یکی از روشهای انتقال و مبادله از علوم طبیعی به علوم اجتماعی است. بیان ارزشهای انسانی، وجود رفتار انسانی که به صورت ارثی تعیین شدهاند و به صورت تکاملی تدریجی به دست آمدهاند، راههایی را برای چگونگی انتقال در جهت مخالف که شاید حاصل شود، پیشنهاد میکند. با وجود این، مشکل (به طبقات اجتماعی و ادعای دروغین آنها به صورت عادی) را نباید از نظر دور انداخت. در حقیقت، اگر یک شخص کلی نگر ناآگاه، برگشتن به رفتار طبقات اجتماعی جداکننده را به موجودیتهای طبیعی به صورت یک نژاد تشویق کند، به زودی با یک سیاست بیفایده هر دوی علوم طبیعی و اجتماعی با هم مرتبط میشوند (49). دانستن این که چیزی نباید انتقال داده شود شاید به اندازهی دانستن معنای آن مهم باشد.
ترسیم نقشه
پیتر هاگت (50) جغرافیا را هنر نقشه کشیدن مینامند (51). ریچارد هارتشورن ادعا میکند که یک آزمایش ساده جغرافیایی، با هر کیفیت مطالعهای، به طور اصولی میتواند از طریق نقشه مطالعه شود (52). اینها اظهاراتی بسیار قوی هستند. نقشه این ابزار بسیار مفید برای جغرافیا است، بیان بصری مشخصی از تصور جغرافیایی است. اما ریشهی جغرافیایی نقشه کشی از بین بردن توهمهاست: جغرافیا مثل تاریخ که شاید فهرستی از تاریخها داشته باشد، از طریق ترسیم نقشه توهم و تردیدها را کاهش میدهد. چنین تعصبی موجب سختتر شدن اختصاص نقشه برای آن چیزی که هست میشود: از نخستین نقشهی شناخته شده کاتال هیوک (53) در ترکیه که از طریق تاریخ نگاری کربن در حدود شش هزار قبل از میلاد به وسیلهی گوگل ایرث (54) معرفی شده است، مردم احساس کردهاند که نیاز است جهانشان را سازمان دهی و به صورت نموداری و ترسیمی ارائه دهند. شاید فناوری به کارگیری دقیق استانداردها همیشه شاخص و معیار مفید بودن یک نقشه نباشد. خواستن از مردم عادی که نقشههای ذهنی خود را ترسیم کنند، طرح و ترسیم ساده خیابانها و مکانهای مهم برای آنها، میتوان یک هدف بسیار مهم و مفید در انجام کار باشد که چگونه آنها از محیطشان استفاده میکنند (55). با وجود این، دلایل خوبی برای توصیف و بیان داستان نقشه کشی در رابطه با رشد فناوری وجود دارند. ترسیم نقشه در اروپا به طور برجستهای با استفاده از جهت یابی و معرفی سه بعدی و مثلثاتی نقاط پیشرفت کرد (با جمع آوری مناسب و تهیهی نقشههای محلی و تعیین نقطهی شمالی آن در اواخر سدهی پانزدهم). نقشههای سه بعدی و مثلثاتی ابتدا در 1533 توسط جما فریسویس (56) توصیف شد، که سنجش خطوط مستقیم بر روی یک سطح انحنایی (زمین) را ممکن ساخت. اگر کسی بتواند یک خط پایه (اصلی) را اندازه بگیرد، سپس زاویهها و فاصله با یک نقطه سوم، هر دو انتهای یک خط اصلی قابل ملاحظه و دید خواهد بود، که به وسیله تئودولیت (57) قابل اندازه گیری است. در بریتانیا تهیهی نقشهها به طور نظام مند در 1791 با نقشههای سه بُعدی سازمان دفاع نظامی آغاز شد. در نخستین دهه از وجود سازمان دفاع نظامی بریتانیا از آن خواسته شد تا اطلاعاتی را آماده نماید که بتوان برای حمله بر نیروهای انقلابی فرانسه استفاده شود. در بین نقشههای سازمان نقشه برداری دفاع، نخستین نقشهها احتمالاً دو نقشهی کنت (58) به ابعاد یک اینچ بر یک مایل (در سال 1801 منتشر شد) و جنوب غرب (در سال 1810 منتشر شد) از مکانهای حمله بودند، مهمترین مثال موفقیت آمیز ترسیم نقشهی سه بُعدی و مثلثاتی، نقشهی بزرگ سه بُعدی هند است که از 1817 شروع و در 1890 کامل شد. از دیگر پیشرفتهای فناوری اولیهی معرفی خطوط منحنی تراز و پذیرش نقاط ارتفاعی ناشناخته بود که نخست توسط نیکلاس کروکیوس مهندس هلندی در 1728 به کار گرفته شد و ممکن است از نظر اصلی و جدید بودن آن مهم به نظر نیاید. بررسی نقشههای قبلی سنتی اروپاییها به ما کمک میکند که سیر تکامل آنها را در روند به جدید و مدرن بودن آنها را درک کنیم:@@@
بنابراین جغرافیدانان در نقشههای آفریقا با تصویر حیوانات بومی اوقات خالی خود را پر کردند و بسیاری از مناطق خالی از سکنه که مکان فیلها بوده به خاطر شهرها رها کردهاند.
@@@
زمانی که در اواخر سدهی هجدهم، جین باپتست دآنویل (59) شروع به رها کردن فضاهای خالی برای قسمتهایی از نقشههایش که برای آنها اطلاعات صحیح و دقیق نداشت، او در واقع هزارهی نقشه کشی را پشت سرگذاشت. اطلاعات غیرواقعی بسیار به درازا نکشید تا بلکه با پر کردن اطلاعات ارائه شدهی دنیا مورد اعتماد و اطمینان قرار گیرد. پذیرش محدودیتهای دانش یکی از نشانههای تلاش علمی است.
جرمی بلک (60) مورخ نقشه نگاری بحث میکند که نقشهی جهان از مهمترین دل مشغولی همیشگی کارتوگرافی است (61). ترسیم کرهی زمین به آن معنا بوده است که اغلب تکههایی به صورت کروی برمیدارند و به عنوان یک تصویر بر یک سطح صاف ارائه میشود.
تلاش کنید با پرتقالی که آن را به صورت تکههایی عمیقی قطع میکنید، آن را درست کنید.
جراردوس مرکاتور (62) در 1569 با تصور این که زمین یک استوانه بود، با داشتن قطب با همان فاصله از استوا مسئله را حل کرد. اگر شما این کار را انجام دهید، سپس نه فقط یک نقشهی هموار را خواهید داشت (با استوانهی بسته نشده) اما مهمتر از مرکاتور، شما نقشهای با کارکردهای مرتبط به جهت یابی دارید. نقشهی مرکاتور زاویهها را حفظ میکند و از این رو جهتها یکنواخت و یک شکل میشوند. اما آن هم بر مبنای ابزار و ایده آلی است. همچنین اندازهی مناطق معتدله و مکانهای نقاط مرکزی اروپا در بالا و مرکز دنیا را گسترش و توضیح میدهد. اگرچه تلاشهای بیشماری در اصلاح شکل نقشهی مرکاتور صورت گرفته است، ترسیم نقشهی جهان هنوز یک موضوع مورد بحث باقی مانده است. پیشرفت ظاهری نقشهی آرنوپیترز (63) در 1973 که نقشهی نواحی مساوی را که در آن سرزمینها به نسبت صحیح آنها ارائه میشوند، به عنوان مورد تصوری آنها انجام شده و پیشنهاد میشود. ماهیت جهان سومی تخصصی پیتر به او اجازه داد تا مسئلهی ترسیم نقشهی جهان را با توجه به عرض جغرافیایی (منحنی میزان) به سمت قطب حل کند. بنابراین طول سرزمینها در نواحی حاره گسترده میشود. نقشهی مرکزیت اروپا مرکاتور و نقشهی جهان سوم پیتر دو نقشه بسیار مهم در بین کارتوگرافها هستند که تلاش کردهاند مدلها و روشهای ترسیم نقشه را تقویت کنند.
امروزه ترسیم نقشه به طور طولانی به وسیلهی محدودیتها در ارائه و نمایش دنیا بر روی یک صفحه محدود نمیشود. توسعهی فناوریهای رایانهای و ماهوارهای در نقشه، چگونگی استفادهی ما از تهیهی نقشهها و چگونگی توجه ما به ترسیم نقشه را تغییر داده است. چنین فناوریهایی نقش نقشه کشی در راستای خط مشی پژوهش علمی (64) و زندگی روزانه، به طور وسیعی گسترش یافتهاند. نخستین تصاویر زمین در سال 1960 انجام شد. به هر حال در سال 1972 بود که اولین ماهواره از چهار ماهوارهی لندست به فضا ارسال شد، که در واقع دورهی نقشه کشی ماهوارهای (65) آغاز شد. امکان قابلیت تهیهی نقشهی دقیق هر چیزی از پوشش گیاهی تا شبکههای جادهای محلی با ترکیب پیشرفتهایی از عملیات دادههای فضایی رایانهای و تهیهی نقشه در سدهی بیست و یکم، به صورت یک ابزار کلیدی تغییر یافته و صورت میگیرد.
همان طور که ویرجینیا جوین (66) مطرح میکند:
@@@
فناوریهای فضایی زمین (زمین فضا) با ترکیب لایههای اطلاعات مرجع فضایی از طریق فناوریهای بالای تصاویر ماهوارهای و اطلاعات سنجش از راه دور چهرهی جغرافیا را تغییر داده است، جغرافیدانان کامپیوتر را به عنوان یک ابزار قوی در تصمیم گیری تهیهی نقشه به کار گرفتهاند (67).
@@@
در چند سال گذشته ما درگیر روشهای مختلف در مقیاسهای زیاد تهیهی نقشه بودهایم. تصویربرداران دادههای کارتوگرافی پیشنهاد میکنند که با داشتن هر دسته داده و اطلاعات (تعداد مغازههای ورزشی تعداد شرکت کنندگان در انتخابات و آرای انتخاباتی برای یک حزب سیاسی و غیره) امکان ارائه آن به عنوان یک نقشه برای ما وجود دارد. علاوه بر این اینترنت در دسترسی مردم به فناوری تهیه نقشه انقلابی ایجاد کرده است. دادههای ماهوارهای و هوایی جمع آوری شده برای گوگل ارث (68) به هر کسی در هر جایی اجازه میدهند که با قابلیت بالا هر چیزی را بیابد. گوگل ارث بازتاب ماهیّت توجه و آگاهی جغرافیای مدرن از تصور شروع کل زمین به عنوان سیارهی آبی است. از اینجا به افراد اجازه داده میشود تا بتوانند بسیار سریع تا سطح جزییات در قسمتهایی از دنیا تا ماشینهای پارک شدهی خودشان دسترسی پیدا کنند. گوگل ارث مانند دیگر نقشههای جهان، رخداد سیاسی است. علاوه بر این، در ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای غربی کمی یا بیشتر متفاوت است و تغییر میکند تا خود جایی را که برایش حل و روشن نشده است، پیدا کند. بحث دربارهی محتوا و استفاده از گوگل ارث و همچنین قابلیت سیستمهای تصویری، به تازگی شروع شده است. در آیندهی نزدیک قابلیت تهیهی نقشههای جدید درک خواهد شد.
ارتباط، درگیری و مواجه شدن با مسائل
جغرافیا دانشجویان را تشویق میکند که از کلاس درس خارج و وارد خیابان شوند. این موضوع بسیار مهم یعنی جغرافیا به عنوان یک موضوع فعال و جذاب، ارتباط و درگیر شدن به مسائل جهانی را تشویق میکند. دو موضوع اصلی جغرافیای معاصر یعنی دانش جهانی و محیط زیست، موقعیتهای مهمی برای کارهای تحقیقی و زیست محیطی را فراهم میآورند. این دسته از ارتباطات در بحرانها و انتقادها گم نشدهاند. یک روزنامه نگار انگلیسی در فوریه 2003 پرسید:@@@
آیا کلاسهای درس جغرافیا مکانهایی هستند که حالا به دانشجویان تدریس میشود، قبل از اینکه محیط تغییر کند، در حالی که یادگیری این که حکومتهای غربی و سازمانهای جهانی مسئول این تغییرات هستند، تخریب آن را متوقف کنند (69).
@@@
این اظهار بیان مؤثری از واقعیتی است که احتمالاً درگیری و مواجه شدن تلاشهای جغرافیدانان بیشتر از یک مشاهدهگر غیرفعال میباشد. با داشتن جهان (محیطها و مردمانش) همان طور که موضوع مورد مطالعهی جغرافیا مشکل و پیچیده است، اما تشویق میکند که لازم است درگیر انجام چیزهایی بیشتر از مطالعه و توصیف باید شد. نوشته لزلی کورماک (70) دربارهی جغرافیای سدهی هفدهم به ما کمک میکند درک کنیم که جغرافیا را از حالت مرزهای تئوری و فکری که جدید نیست خارج کنیم.
@@@
جغرافیدانانی که علاقه مند به افزایش و توسعهی دانش جهانشان بودند، میباید نظریه پرداز، عمل گرا و سیاسی (71) بودند. پس جغرافیدانان نه فقط اندیشمند و محقق یا نه متخصص در موضوعی خاص، یا نه سیاستمدار بلکه آنها ترکیبی از این سه مورد میبایست باشند. از این رو جغرافیا به عنوان یک مدل برای نوع بررسی که اجازه میداد عمل گرایان و متخصصان سدهی هفدهم که ارتباط تئوریکی محض را کنار زده و درگیر وارد شدن یک دورهی جدید از عمل و کاربرد گردند.
@@@
اگرچه جغرافیا ریشهی قابل ملاحظه تاریخی دارد، با روشهای مناسب و مهم امروزی برای برجستهتر شدن ارزش شکلهای ارتباطی، مفید بودن و پاسخگو بودن فعالیت تحقیق به خوبی درگیر میشود. به طور تخصصیتر آن با سازمانهایی از قبیل بانک جهانی تا بیشتر نهادهای غیرحکومتی (72) برای درگیری و ارتباطات اجتماعی و ملاقاتهای تخصصی در کنفرانسها و بحثهای اجتماعی مرتبط میشود. داشتن مشورت بسیار زیاد امروزه موضوع متعارف است که اغلب به دنبال این ادعا که جوامع باید خودشان را خط مشیها و تصمیمگیریها که بر آنها تأثیر میگذارند، احساس کنند.
مطالعات تغییر جهانی و محیط زیست به طور فزایندهای دانش اجتماع و ورود به جامعه هر دو به عنوان روشهای شناختی کلیدی و منابع لازم را در بر دارند. مبنای مدل ارتباطاتیاش برای پژوهشگرانی که در کشورهای در حال توسعه کار میکنند طراحی شده، اما میتواند در جاهای دیگر هم به کار گرفته شود. روشش ده مرحله دارد (شکل 2) که ما را از طریق ارتباط اولیه در معرفی و شناسایی اینکه چگونه روشها و نتایج استخراج و گسترش خواهند یافت آشنا میکند. یکی از موضوعاتی که انجام روش ورودی در آن به کار گرفته میشود تحقیق محیطی است که دانش محلی و اصلی را ترسیم میکنند. ایدهی این که مردم بومی آگاهیهای اندوختهای دربارهی اینکه محیطشان چگونه میتواند به طور پایدار مدیریت شود ممکن است با ارجاع به مطالعهی ترور ویکام (73) (در دههی 1990 انجام گردید) در یک روستای دور افتاده بالی (74)، اندونزی ارائه شود (75). از روستاییان خواسته شده بود که نقشههای روستا که توپوگرافی و کاربری اراضی را نشان میدهد، کامل کنند، آنها همچنین با تورهای پیاده روی روستا و اطراف آن بررسیهایی را انجام دادند. روستاییان 146 نوع درخت و هشت نوع خاک شناسایی کردند. این با 16 نوع درخت و یک نوع خاک به وسیلهی متخصصان شناخته و معرفی شده بود، متفاوت بود. محققان همچنین توانستند دربارهی تعدادی از عملیات توسعهی پایدار که توسط روستاییان تنظیم و سازماندهی شده بود مطالبی بیاموزند. برای محدود کردن فرسایش خاک، کشاورزان از ترکیبی از روشها استفاده کردند. آنها پوشش گیاهی را حفظ کردند، با قطع تحتانکها آنها را به زیر کشت بردند، و به طور معمول کشتهای چند ساله و یک ساله را با هم انجام دادهاند. آنها برای تنظیم و مدیریت حاصلخیزی خاک، از حاصلخیزکنندههای سبز (گیاهی) و مالچ استفاده کردهاند. روشهای کشاورزان در مدیریت علوفههای هرز چند کشتی با شخم، مالچ پاشی و درآوردن علوفههای هرز بود (76).
انجام تحقیق و کار با دانش محلی و بومی حالا عملی عادی هستند. به هر حال جغرافیا نیز تعدادی از فعالیتهایی که با سنتها و روش قدیمی تعامل پیدا میکنند دنبال و در نظر میگیرد. بعضی از این مباحث مطرح شده از فصل 5 و توسعهی شهری مرتبط به مهاجرت و مبارزات ضد نژادپرستی انعکاس مییابد. اگرچه اشکال اصلی فعالیتها بازتاب عقلانی جغرافیای مدرن است. پژوهشگر محیط زیست به حامی محیط زیست تغییر یافته و متخصص بین الملل به حامی فقرا تغییر یافته است. این دو موضوع به وسیلهی تعدادی مؤسسهی خیریه و سایر سازمانهای داوطلبانه به صورت جنبشهای بسیار بزرگ در سیاره زمین شکل گرفتهاند. بیشتر این سازمانها با کمکهای داوطلبانه به منظور حفاظت از محیط زیست کمکهای اضطراری انجام میدهند. یکی از اصلیترین اشکال فعالیّتهای محیط زیست برای اولین بار به وسیلهی زمین، نشان داده شده است. مدیر مؤسس و عضو دیوفورمن (77) مجموعهای از گروه پایبند به اعمال فرا- قانونی یک راهنمای موضوعی را هدایت نمود. همکارش ادوارد ابی توضیح میدهد.
**توضیح تصویر
شکل 2- مدل مؤلفههای ورودی ارتباطات و توسعه
دفاع از خود در برابر حمله و تهاجم یکی از قانونهای اساسی است، نه تنها از جامعهی بشری، بلکه از خود زندگی، نه تنها از زندگی انسان، بلکه از تمام زندگیهای بیابانهای آمریکا، اگرچه تعداد کمی از ما در حال حاضر دقیقاً تحت چنین حملاتی است (78)، تمایل به استفاده از اقدام مستقیم در میان فعالان مبارزات انتخاباتی در مورد مسائل توسعهی جهانی انعکاس مییابد، به ویژه در جهان بخشی از کسانی که ضد سرمایه داری و ضد جهانی شدن هستند (79). جلسات سازمان تجارت جهانی و G8 مقرهای اعتراضات منظم هستند. با این حال فعالیتهای زیاد نشان دهندهی مشخصات تنها بخش کوچکی از فرهنگ اعتراض تودهای پدید آمده در اواسط سدهی بیستم تا اواخر آن است. توسعهی جهانی و حفاظت از محیط زیست نه تنها موضوعات جالبی هستند، بلکه بیش از میلیونها نفر امروزه درگیر آن هستند. بیش از پنجاه سال گذشته اجتماع عمومی بر علیه فقر و بیپولی، حفاظت از طبیعت، تغییرات آب و هوایی شرایط رو به رشد را داشته است و مبارزات انتخاباتی در حال شکل دادن به اولویتهای سیاسی معاصر هستند. توجه اصلی آموزش جغرافیایی به عنوان توجه اصلی شهروند جهانی در سدهی بیست و یکم بازتاب یافته است.
پینوشتها:
1. Halford Mackiner
2. چون دوران کشفیات بزرگ جغرافیایی به پایان رسیده است، این واژه شاید به مشاهده و ابداع تغییر یابد.
3 Halford Mackinder. "On the scope and methods of geography’. 1996. p. 156.
4. Stan Stevens, "Fieldwork as commitment". The Geographical Review. 91. 2001, pp. 66-73, p. 66.
5. Stan Stevens, "Fieldwork as commitment". The Geographical Review. 91. 2001, pp. 66-73, p. 66.
6. Bronislaw Malinnowski
7. Bronislaw Malinowski, Argonauts of the Western Pacific. 1922. George Rout ledge and Sons. London.
8. Heidi Nast
9. Heidi Nast, "Opening remarks on “women in the field"". Professional Geaeranhcr. 46. 1994. dd. 54-66. d. 56.
10. Stuffy Classroom
11. Fieldworkers
12. S. W. Wooldringe
13. The Spirit and Purpose of Geograplay
14. W. Gorden East.
15. Allfred Steers.
16. ECO-Tourism
17. -Geo- Tourism
18. -Geo- Parks
19. Flora and Fauna
20. David Living stone
21. Alexander von Humbolt.
22. Montesqieu
23. Rica
24. Usbek
25. Montesquieu, Persian Letters, Penguin, London, 1973, p 239.
26. Malinowski
27. Malinowski. Argonauts of the Western Pacific. 1922, pp. 21 22.
28. James Clifford
29. Clifford Greets
30. James Clifford, The Predicament of Culture: Twentieth-Century Ethnography, Literature, and Art, Harvard University Press. Cambridge, 1988; Clifford Geertz. Works and Lives: The Anthropologist as Author, Stanford University Press. Stanford, 1988.
31. See, for example, http://www.travelblogs.com/.
32. Bruce Chatwin
33. Patagonia
34. See. for example, Transgressions: A Journal of Urban Exploration and the ‘urban explorers’ networks at http://www.urhanexplorers.net/ and http://www.sub-urban.com/fleett.wo.htm.
35. Sinclair
36. Iain Sinclair, London Orbital. Penguin. London. 2003. See also Iain Sinclair. London: City of Disappearances, Hamish Hamilton. London, 2006.
37. Carl Ritter, Comparative Geography, William Blackwood and Sons. Edinburgh. 1865, p. 16.
38. Halford Mackinder, "On the scope and methods of geography’. 1996, p. 159.
39. See. for example, Rob Kitchin and Nicholas Tate, ("andacting Research into Human Geography. Prentice Hall. Harlow. 2000 and Guy Robinson, Techniques and Methods in Human Geography, Wiley. London. 1998. Cf. John Matthews and David Herbert, Unifying Geography: Common Heritage, Shared Future. Routledge. London, 2004.
40. Hugh Lamprey. ‘Pastoralism yesterday and today: the over-grazing problem’, in Francois Bourliere (Ed.), Tropical Savannas: Ecosystems of the World, Volume Hi. Elsevier, London. 1981.
41. Self-Regulation Integrating Model
42. Lovelock
43. James Lovelock, Gain: .-1 New Look al Life on Earth. Oxford Paperbacks. Oxford. 2000.
44. Richard Hartshorne
45. Richard Hartshornc. The Nature of Geography: .1 Critical Surrey of Current Thought in the Light of the Past. Association of American Geographers. Lancaster. 1961. p. xii.
46. See. for example. Vernon Mcentemeyer. "Geographical perspectives of space, time, and scale*. landscape Ecology. 3, 3 1. 1989. pp. 163 173. Yehua Dennis Wei, ‘Multiscale and multimcchanisms of regional inequality in China: implications for regional policy". Journal of Contemporary China. 11, 30, 2002. pp. 109-124.
47. Olaf Badtoen
48. Olaf Bastian, ‘Landscape ecology towards a unified discipline*. Landscape Ecology. 16. 2002. pp. 757-766. p. 764.
49. Elazar Barkan. The Retreat from Scientific Racism. Cambridge University Press. Cambridge, 1992.
50. Olaf Bastien
51. Peter Haggett. The Geographer’s Art. Blackwell. Oxford. 1995.
52. Richard Hartshornc, The Nature of Geography. 1961. p. xi.
53. Catal Hyuk
54. Google Earth
55. Peter Gould and Rodney White. Mental Maps. Routledge. Ixmdon. 1985.
56. Gemma Frisus
57. Theedolite
58. Kent
59. Jean Baptiste,d Anvile
60. JeremyBlack
61. Jeremy Black. Visions of the World: .4 History of Maps. Mitchell Beazley, London, 2003, p. 27.
62. Gerardus Mercator
63. Arno Peters
64. Scientific reseatch
65. Satallite Photogrotaphs.
66. Virginia Gewin
67. Quoted in Harm de Blij. Why Geography Matters: Three Challenges Pacing America: Climate Change, the Rise of China, and Global Terrorism. Oxford University Press. Oxford, 2005, p. 48.
68. Google Earth
69. Quoted in Noel Castree. ‘Whose geography? Education as politics", in Noel Castree. Alisdair Rogers and Douglas Sherman (Eds). Questioning Geography. Blackwell, Oxford, 2005. p. 297.
70. Lesley Cormac
71. Theortical, Practical and Political
72. NGO
73. Trevor Wickham
74. Bali
75. Trevor Wickham. "Farmers ain"t no fools: exploring the role of partici¬patory rural appraisal to access indigenous knowledge and enhance sustainable development research and planning. A case study of Dusun Pausan, Bali, Indonesia", Master’s Thesis, Faculty of Environmental Studies, University of Waterloo. 1993.
76. Louise Grenier. Working with Indigenous Knowledge: A Guide for Researchers. International Development Research Centre, Ottawa. 1998.
77. Dave Foremen
78. Edward Ahbev. ‘Foreword’’, in Dave .Foreman y~A .Field Guide to Monkevwrenchi ng, Ned I a id tL Jllucson.-L98.7r-4*, 7.
79. News from iNowtiere (Ed.) We Are Everywhere: The Irresistible Rise of Global Anti-capitalism. Verso, Ixmdon. 2003: Paul Kingsnnrth One No, Many Yeses: A Journey to the Heart of the Global Resistance Movement. Free Press, London, 2004,
بانت، آلیستر؛ (1392) جغرافیا چیست؟ ترجمهی حسین محمّدی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ نخست
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}