مقدمه:
همه پیامبران الهی، راز و نیاز و مناجات و تسلیم در برابر ذات مقدس پروردگار عالم داشته اند و در راه عبودیت و بندگی و نماز و اطاعت خداوند جهان، هجرت و جهاد و فداکاری نموده و عمر خود را سپری کرده اند.
ما در این نوشته، به آن دسته از پیغمبرانی خواهیم پرداخت که قرآن کریم، داستان نماز خواندن آنان را مطرح ساخته است.

ذکر این نکته ضروری است که وقتی سخن از «نماز پیامبران الهی» به میان می آید، موضوع اصل نماز آنان مطرح است، که با نماز تکامل یافته ای که امروز آن را انجام می دهیم، تفاوت فراوانی داشته است.

آری، این طور نبود که آنان هم مثل ما، در هر شبانه روز هفده رکعت نماز واجب بخوانند، بلکه قرآن کریم، اصل نماز آنان را، که شامل خضوع و خشوع و کرنش در برابر خداوند عالم بوده، مطرح نموده است.
 

نماز میراث ابراهیم( علیه السلام )

قهرمان توحید، پیامبر بزرگ، ابراهیم خلیل( علیه السلام ) حدود دو هزار سال قبل از میلاد، در «اور» از توابع «کلده» در مشرق «بابل» که بین دجله و فرات قرار داشت، به دنیا آمد.(1)

این پیامبر بزرگ، تمام عمر دویست ساله خود را صرف اطاعت خدا و مبارزه با شرک و بت پرستی نمود و در این راه هجرتها و آوارگیها کشید. قرآن کریم، ابراهیم( علیه السلام ) را به عنوان الگو و اسوه برای ما معرفی کرده است.(2)

همسر ابراهیم «ساره» نام داشت و در یک مسافرتی که آنان از مصر به فلسطین انجام دادند و خدمتگزار خود «هاجر» را نیز همراه برده بودند، ساره که تا آن سن و سال فرزندی نداشت، به شوهر خود ابراهیم( علیه السلام ) پیشنهاد کرد با «هاجر» ازدواج کند.

تا ابراهیم( علیه السلام ) که بسیار شوق فرزند شدن داشت، از این ناحیه فرزند دار گردد.اما وقتی ازدواج انجام شد و ابراهیم( علیه السلام ) از هاجر دارای فرزند پسری به نام اسماعیل گردید،

ساره گرفتار رقابت و ناراحتی شد و برای کاستن از این ناراحتی، به همسر خود ابراهیم( علیه السلام ) پیشنهاد کرد هاجر و فرزند نو رسیده را از وطن و زندگی دور گرداند.

در چنین وقتی، خداوند به ابراهیم( علیه السلام ) دستور داد مادر و کودک شیرخوار را به سرزمین مکه منتقل کند. ابراهیم( علیه السلام )، زن و فرزند را از فلسطین حرکت داد و به مکه آورد و آنان را در کنار خانه کعبه گذاشت. سرگذشت وحشتناکی است، مادر جوانی با فرزند نو رسیده اش، در دره ای که کوههای خشک سر به فلک کشیده قرار گرفته اند.

نه از آب خبری هست و نه از آزادی، بلکه حرارت شنهای داغ، آن سرزمین را به کانون سوزان و طاقت فرسایی تبدیل کرده است.باری، مطلب از نظر جریان طبیعی، بسیار سخت و دلخراش است.

اما پشتیبان آن خداوند تواناست، که هر مشکلی را آسان و هر رنجی را مقدمه پیروزی قرار می دهد. بدین جهت، با همه سختیها، باید دل به لطف او بست و ابراهیم هم چنین زمزمه سر می دهد:

«پروردگارا! من تعدادی از اعضای خانواده ام را، به سرزمین بی کشت و زراعتی، نزد خانه محترم تو مسکن دادم. پروردگارا! منظور من این است که آنان نماز را به پای دارند. خدایا! دلهای مردم را به سوی آنان متوجه گردان و با انواع میوه ها به آنان روزی برسان، تا شکر و سپاس تو را انجام دهند.(3)

روزهایی که اسماعیل( علیه السلام ) بزرگ شده بود، در هشتم ذیحجه ای، ابراهیم( علیه السلام )، فرزند را برداشت و لبیک گویان راه «منا» را پیش گرفتند و با پیروان موحدی که همراه آنان بودند.

ابراهیم( علیه السلام ) برای ظهر و عصر و مغرب و عشاء، نمازهای جماعتی تشکیل داد و پیروانش به او اقتدا کردند. از آن تاریخ تاکنون، حدود چهار هزار سال می گذرد،.

ولی ابراهیم( علیه السلام ) و پیروانش با نماز خود، دره «منا» و بعد صحرای عرفات را با نور توحید و نماز جماعت، جلوه شکوهمندی بخشیدند.(4)
 

نماز میراث اسماعیل( علیه السلام )

اسماعیل، فرزند ابراهیم( علیه السلام ) بزرگ شد و برای بالا بردن دیوارها و ساختمان خانه کعبه، با ابراهیم( علیه السلام ) همکاری کرد.(5) از سوی دیگر، ابراهیم( علیه السلام ) از قبل نیز از درگاه الهی تقاضا کرده بود: «خدایا! مرا و ذریه ام را، از نمازگزاران قرار بده.»(6)

این دعاها و درخواستها به ظهور رسید، ابراهیم( علیه السلام ) و اسماعیل( علیه السلام ) دو پیامبر بزرگ، پایه گذاران حج و عبادت و دعا و نماز در آن سرزمین گردیدند.

با شرک و بت پرستی مبارزه نمودند و از امتحانهای سخت، سرفراز بیرون آمدند(7) و به تطهیر خانه خدا برای رکوع و سجود کنندگان و طواف گزاران اقدام نمودند و راه توحید و عبادت را برای انسانها هموار کردند.

خداوند متعال در قرآن کریم، خطاب به پیامبر اعظم(ص)، ضمن تجلیل فراوان از این پیامبر بزرگ می فرماید(8)

«داستان اسماعیل را در کتاب خود یاد کن، زیرا او پیامبری بود که در وعده ها و قرارهای خود بسیار صادق و درست کردار بود.

افزون بر این، اسماعیل پیوسته اعضای خانواده خود را به انجام نماز و پرداخت زکات وادار می کرد و او در نزد پروردگار خویش، بنده ای پسندیده و رضایتبخش بود.»(9)
 

نماز میراث شعیب( علیه السلام )

چهار تن از پیامبران الهی، عرب بودند، که ترتیب آنان بدین قرار است: هود، صالح، شعیب و محمد(ص).شعیب پیغمبر( علیه السلام )، از نسل ابراهیم خلیل( علیه السلام ) بود.

که بعد از هود و صالح و اندکی پیش از حضرت موسی( علیه السلام ) می زیست. او از سرزمین «مدین» نزدیک «تبوک» فاصله بین «مدینه» و شام برخاسته بود.(10)

قرآن کریم نام سرزمین شعیب را آورده و می فرماید: «ما برای مردم «مدین»، برادر آنان شعیب را فرستادیم، او گفت: ای مردم! خداوند را عبادت کنید، زیرا غیر از او خدایی وجود ندارد...»(11)

شعیب( علیه السلام )، برای راهنمایی ملت خود به توحید و عبادت خداوند و مبارزه با کم فروشی و انحرافهای مالی و اقتصادی جامعه، تلاشهای فراوانی انجام داد، سخنرانی های فصیح و بلیغی ایراد نمود، تا جایی که او را «خطیب پیامبران» نامیدند.(12)

اما مردم، همچنان به نادانی و لجبازی خود ادامه می دادند، این پیامبر الهی را مسخره می کردند و حتی می گفتند: «ای شعیب! آیا این نمازی که می خوانی به تو دستور داده که ما را از پرستش خدایان پدرهایمان و نیز از دخل و تصرف در اموالمان - هرطور می خواهیم- باز داری؟

اما خداوند، رسالت و دعوت و عبادت شعیب( علیه السلام ) را که همراه با صبر و مقاومت و درستکاری بود، مورد تمجید و ستایش قرار داده است.»(13)

آن مردم تأثیر سازنده نماز را روی شعیب پیامبر و یاران و پیروان او مشاهده کرده و دیده بودند نماز، روحیه انسان را عوض می کند، وجدان را منقلب می سازد، احساسات و مشاعر او را به سوی تقوا و خدابینی سوق می دهد،.

از عبادت غیرخدا باز می دارد و از لغزشهای اعتقادی و کم فروشی و حرامخواری، که از خصلتهای خطرناک و نابود کننده آن مردم بود، انسان را باز می دارد.(14)




نماز میراث موسی( علیه السلام )

موسای کلیم( علیه السلام ) فرزند «عمران» از مادری به نام «یوکابد» یا «آناحید» در مصر به دنیا آمد.(15) بیش از سه روز از ولادت و شیرخوارگی او نگذشته بود که مادر به دستور خداوند، کودک جگر گوشه خود را در صندوقچه قیراندودی گذاشت و او را به دریا انداخت.

علت این بود که به فرعون، فرمانروای مصر خبر داده بودند در بنی اسرائیل کودکی به دنیا می آید که اساس شرک آلود فرعونیان را در هم می ریزد.

و فرعون هم که از این معنا سخت ناراحت بود، هر کودکی را که از مادر متولد می شد، می کشت، تا جایی که شمار کودکان مظلومی را که از این ناحیه کشته شدند، تا بیست هزار کودک نوشته اند.»(16)

زندگانی حضرت موسی( علیه السلام ) را سه دوره چهل ساله، یعنی حدود یکصد و بیست سال دانسته اند، که چهل سال اول به طور ناشناس در دستگاه فرعون پرورش یافت.

در دوره چهل سال دوم، روزگار وارد شدن او به سرزمین «مدین» و دعوت به آیین ابراهیم( علیه السلام ) و ازدواج با «صفورا» دختر شعیب پیامبر بود و از سن هشتاد سالگی به مقام بلند نبوت رسید و تا آخر عمر یکصد و بیست ساله خود، ادای رسالت نمود.(17)

حضرت موسی( علیه السلام ) زندگی سراسر مبارزه و پرماجرایی داشته، در برابر فرعون بت پرست، اقدامهایی انجام داد، تا وی و ملت او را از شرک و کفر رها سازد و به توحید و خداپرستی و عبادت پروردگار، دعوت نماید؛ ولی آنان زیر بار دعوت و هدایت او نمی رفتند.

آن طور که قرآن کریم بیان می دارد، حضرت موسی( علیه السلام ) با عنایت خداوند معجزه هایی انجام داد که تحت عنوان «تسع آیات» (18) به نه مورد آن اشاره شده و به تفصیل آن در آیات دیگر قرآن آمده است.

اهمیت موضوع نماز در نبوت حضرت موسی( علیه السلام ) آن گاه روشن تر می شود که داستان برانگیخته شدن او به نبوت را مطالعه کنیم.

در تاریخ می خوانیم شعیب( علیه السلام )، دختر خود «صفورا» را به ازدواج موسی درآورده بود، تا موسی به عنوان مهریه، مدت ده سال برای او شبانی کند.(19)

وقتی مدت قرارداد موسی( علیه السلام ) با شعیب( علیه السلام ) به پایان رسید، موسی همسر و فرزند و گوسفندان خود را برداشت و از «مدین» به سوی شام و مصر حرکت کرد.

موسی به وضع مسیر و راه آشنایی نداشت، بدین جهت مسیر «طور غربی» را پیش گرفت و راه را گم کرد، شب تاریک فرا رسید، رعد و برق شدید درگرفت و باران تندی می بارید.

طوفان سخت می وزید و هوای بسیار سرد و ناراحت کننده ای بود. گوسفندان او متفرق و گم شدند و مشکل دیگری که بر سختیهای او افزود، این بود که همسرش نیز به درد زایمان مبتلا گردید!

موسی( علیه السلام )، اندکی سرگردان و درمانده شد، به این فکر افتاد که آتشی بیافروزد، تا خود و زن و فرزندش اندکی گرم شوند، اما طوفان و باران نمی گذاشت هیزم روشن شود و همه از وحشت تاریکی و سرمای شب ظلمانی به وضع دردناک و هولناکی مبتلا شدند.(20)

قرآن کریم، در بیش از هشتاد آیه، قسمتهایی از داستان موسی( علیه السلام ) را یادآور شد.«ای پیامبر! آیا داستان موسی را شنیده ای؟

آنگاه که از دور آتشی را مشاهده نمود و به خانواده خود گفت: اندکی صبر کنید، من آتشی را دیدم، شاید بتوانم شعله ای از آن را برای شما بیاورم، یا در کنار آتش، راهنمایی را پیدا کنم.»

وقتی موسی( علیه السلام ) نزد آتش آمد، ندا داده شد: ای موسی! من پروردگار تو هستم، کفشهای خود را بیرون بیاور که در سرزمین مقدس «طوی» هستی و من هم تو را برای نبوت برگزیدم.


اکنون به آنچه به تو وحی می شود، گوش فرا بده. من «خدا» هستم. معبودی غیر از من نیست. مرا پرستش کن و نماز را به پای دار، تا به یاد من باشی.(21)

بدین ترتیب، با نبوت موسی( علیه السلام )، نماز هم همراه آن بود، تا در پرتو این عبادت و اجرای این دستور خداوندی، قلب ناآرام و جان پریشان و مضطرب وی هم، آرامش و سکون مطمئن یابد.

نماز میراث زکریا( علیه السلام )

زکریا نیز از پیامبران الهی بود که سراسر عمر خود را به دعوت و هدایت مردم به سوی خداوند و عبادت پروردگار عالم گذرانید.

اما زکریا در حالی که به سن نود سالگی رسیده بود و موی سر و صورتش سفید شده بود، هنوز از نعمت فرزند بهره ای نداشت، نگرانی این پیغمبر از بی اولادی این بود که پس از خود وارثی نداشت که مردم را هدایت کند تا آنان به گمراهی مبتلا نشوند.

زکریا، پیوسته دست به دعا برمی داشت: «خدایا! از جانب خود به من فرزند صالحی عطا کن، که وارث من و وارث آل یعقوب بوده و بنده پسندیده تو باشد.»(22)

زکریا هرگاه در محراب عبادت قرار می گرفت، این دعا را انجام می داد و از خداوند درخواست فرزند می کرد، تا این که دعای او مستجاب شد و خداوند به او مژده داد:

«ای زکریا! بزودی دارای فرزند پسری می شوی، که اسم او «یحیی» است و کسی هم تاکنون به این اسم نامیده نشده است.»(23)

طبق فرموده قرآن: «زکریا در محراب عبادت و در حال نماز بود که فرشتگان به او ندا دادند: بزودی دارای فرزند پسری می شوی که به نبوت عیسی( علیه السلام ) گواهی می دهد و خود او هم فرزندی بزرگوار و پارسا می باشد و نیز پیغمبری از شایستگان است.»(24)


 

نماز میراث عیسی( علیه السلام )

حضرت مریم( سلام الله علیها )، دختر عمران، که قرآن کریم او را بانوی برگزیده نامیده،(25) با عنایت و معجزه الهی، پسری به دنیا آورد که عیسی فرزند مریم( علیه السلام ) نامیده می شود.

همسر «عمران» وقتی آبستن بود، با خداوند عهد و نذر بست که فرزند خود را پس از ولادت، خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد، اما آن گاه که فرزند به دنیا آمد، دختر بود و نام او را هم «مریم( سلام الله علیها )» انتخاب کرد.(26)

مریم( سلام الله علیها ) دختر کوچکی بود، که پدرش را از دست داد و زکریای پیامبر در بیت المقدس سرپرستی او را بر عهده گرفت و این دختر جوان در حالی که خداوند از نزد خویش روزی او را می رسانید، پیوسته در محراب عبادت، به نماز و عبادت می پرداخت.(27)

مدتی بر این روزگار گذشت، تا این که مریم( سلام الله علیها )، از جانب خداوند مژده ولادت فرزندی را دریافت کرد که نام او «عیسی» بود، اما مریم( سلام الله علیها ) که شوهری نداشت، از این مژده تعجب کرد، ولی خداوند فرمود: «خدا هر چه را بخواهد، می آفریند، این یک دستور و معجزه الهی است.»(28)

قرآن کریم، داستان خلقت عیسی( علیه السلام ) را به داستان آدم( علیه السلام ) که از خاک آفریده شده تشبیه نموده(29) و بالاخره عیسی( علیه السلام ) با فرمان الهی، چشم به دنیا گشود.

وقتی عیسی( علیه السلام ) به دنیا آمد، مریم مورد سرزنش اطرافیان قرار گرفت، زیرا برخلاف جریان طبیعی، صاحب فرزند شده بود، بدین جهت در پاسخ ملامت کنندگان به کودک اشاره کرد تا راز و رمز مطلب را از او جویا شوند! ولی آنان گفتند: کودکی که در گهواره قرار دارد، چگونه می تواند با ما سخن بگوید؟

در همان حال کودک لب به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم. خداوند به من کتاب هدایت داده، مرا پیامبر قرار داده و من در همه حال عنصر پاک و مبارکی هستم.

اضافه بر این، پروردگار عالم به من سفارش کرده تا زنده هستم، نماز بخوانم و زکات پرداخت کنم و به مادر خود با نیکویی رفتار نمایم و خداوند هرگز مرا عنصر ستمگر و نامبارکی قرار نداده است.»(30)
 

نماز میراث حضرت محمد(ص)

نماز در مکه معظمه، بر رسول خدا(ص) واجب شد و خداوند به پیامبر اعظم(ص) دستور داد:«آنچه را از کتاب آسمانی به تو وحی شده، تلاوت کن و نماز را به پای دار، زیرا نماز انسان را از زشتی ها و اعمال خلاف بازمی دارد.»(31)

در تاریخ می خوانیم: آن گاه که نماز برای رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئیل از سوی خداوند نزد آن حضرت، که در بالای مکه بود آمد. چشمه آبی پدیدار شد.

جبرئیل با آن آب وضو گرفت، رسول خدا(ص) هم وضو گرفتن جبرئیل را مشاهده کرد و آموخت که چگونه باید برای نماز وضو بگیرد.آنگاه رسول خدا(ص) مثل جبرئیل وضو گرفت و سپس جبرئیل نماز را به او آموزش داد.(32)

«ابن عباس» می گوید: «وقتی نماز برای رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و نماز ظهر و سپس نماز عصر را به او آموخت، چون خورشید، غروب کرد، نماز مغرب را به او آموخت، بعد نماز عشا را به او تعلیم داد و چون سفیده صبح طلوع نمود، نماز صبح را به آن حضرت آموخت...»(33)

«عفیف کندی» می گوید:مدتی قبل از ظهور اسلام، برای خریداری عطر و لباس افراد خانواده به مکه آمده بودم. برای این منظور نزد «عباس بن عبدالمطلب» که مرد تاجری بود رفتم.

با او در مسجد الحرام نشسته بودیم و عباس به خانه کعبه نگاه می کرد، که خورشید در وسط آسمان قرار گرفت. در همان حال دیدم جوانی وارد مسجد شد، نخست نگاهی به آسمان انداخت و سپس رو به خانه کعبه قرار گرفت.

طولی نکشید که نوجوانی وارد شد و اندکی عقب تر، در طرف راست او قرار گرفت. چند لحظه بیشتر نگذشت، که زنی به آنان پیوست و عقب سر آنان ایستاد و آنان شروع به نماز خواندن کردند.

آری، مرد به رکوع رفت و آن دو هم به پیروی از او رکوع کردند، مرد ایستاد و به سجده رفت و آنان هم در قیام و سجود از او متابعت نمودند.

گفتم: ابن عباس! چیز تازه ای می بینم!
عباس گفت: برنامه تازه ای به وجود آمده است. می دانی این جوان کیست؟
گفتم: نه.
عباس گفت: این مرد، «محمد بن عبدا...» پسر برادر من، آن نوجوان، پسر برادر دیگر من و آن زن هم «خدیجه دختر خویلد» همسر پسر برادر من محمد(ص) است.

پسر برادر من - محمد(ص)- می گوید: خدای او خدای آسمان و زمین است. آن خدا او را به آوردن این دین دستور داده و تاکنون جز این سه نفر در روی زمین، کسی این دین را نپذیرفته و چنین عبادت و نمازی را انجام نداده است.(34)

از آن پس، هرگاه خانه کعبه در اثر آزارها و مزاحمتهای کافران برای او ناامن و غیرقابل تحمل می گردید، رسول خدا(ص) و علی( علیه السلام ) به دره های اطراف مکه می رفتند و به دور از چشم دشمنان، نماز به پای می داشتند.(35)

به هر حال، نماز رسول خدا(ص) که بدین شکل شروع شده بود، در همه مراحل به هنگام آرامش و جنگ و در همه مراحل زندگی همچنان ادامه داشت .

و در ماه شعبان سال هشتم هجرت هم که مکه را فتح نمود، بعد از شکستن بتها، با «بلال» داخل خانه کعبه شد، سپس از بیت خارج شدند و به بلال دستور داد، اذان بگوید، آنگاه با تعدادی از مسلمانان نماز جماعت انجام دادند.(36)

پیامبر اکرم(ص)، به نماز آنقدر اهمیت می داد که به محض اینکه وقت نماز می رسید، شیفتگی و دلدادگی به او دست می داد و شوق و حال معنوی خاصی به او روی می آورد.

همچنین روایت شده است: «پیوسته اخلاق رسول خدا(ص)، این بود که با ما به گفتگو می پرداخت، سخن می گفت و ما هم با آن حضرت صحبت می کردیم، اما همین که وقت نماز می رسید، چنان منقلب می شد که دیگر او ما را نمی شناخت و ما هم او را نمی شناختیم.»(37)

در روایت دیگری می خوانیم:«پیامبر(ص) هرگاه به نماز می ایستاد، رنگ صورت او از خوف خداوند متعال سخت تغییر می کرد و سینه و درونش چنان از ناله تحت فشار قرار می گرفت، که مانند انسانی می شد که در حال وداع با دنیاست.»(38)

در حدیث دیگری آمده:«روش همیشگی رسول خدا(ص) این بود که هرگاه به نماز می ایستاد، چنان آرام و در حال خشوع بود که مانند لباسی که به درختی آویزان باشد، حرکتی نداشت.»(39)


بنابراین، نماز یک دستور آسمانی کهن است. براساس آنچه گفتیم، روشن شد که این فریضه الهی، تنها یک حکم اسلامی و مخصوص شریعت مقدس اسلام نیست.

بلکه همه پیامبران الهی، آن را به پای داشته و بر آن ارج نهاده اند و با توسل به آن، صبر، ایستادگی و مقاومت خود را در مقابل سختیها و مشکلات بالا می برده اند.

نتیجه:
خلاصه این که با توجه به آیات قران و مطالب نماز، میراث همه پیامبران الهی است.بر اساس نماز؛ میراث انبیای الهی، اگرچه نماز و «صلاة» در اصلاح خاص، از جمله اعمال عبادی در دین مبین اسلام می ­باشد که از سوی خداوند و به وسیله‌ی پیامبر برای مسلمان جعل شده، .

امّا حقیقت نماز که همان کرنش و تعظیم در برابر ذات اقدس اله و مناجات با وی و عرض حاجت و استعانت از وی است.

به اشکال دیگری در سایر ادیان الهی از جمله زرتشت، یهودیّت و مسیحیّت نیز وجود داشته و دارد و روایاتی نیز حاکی از آن است که انبیاء بزرگ الهی نیز به اقامه‌ی نماز مأمور بوده ­اند و این فریضه‌ی الهی را به اشکال مختلف به جای می ­آورده ­اند.


پی نوشت ها:

1- تاریخ طبری، ج 1، ص 119 و 160
2- سوره ممتحنه، آیه 4
3- سوره ابراهیم، آیه 37
4- تاریخ طبری، ج 1، ص 134
5- سوره بقره، آیه 125
6- سوره ابراهیم، آیه 40
7- سوره بقره، آیه 124
8- همان، آیه 125
9- سوره مریم، آیه 55-54
10- لغتنامه دهخدا، ج 45، جزء 2، ص 53
11- سوره هود، آیه 84
12- مع الانبیاء فی القرآن، ص 119
13- سوره هود، آیه 84
14- مع الانبیاء فی القرآن، ص 206
15- تاریخ طبری، ج 1، ص 198
16- بحارالانوار، ج 13، ص 47
17- لغتنامه دهخدا، ج 46، ص 79
18- سوره اسری، آیه 101
19- مع الانبیاء فی القرآن، ص 224
20- بحارالانوار، ج 13، ص 59
21- سوره طه، آیه 13-9
22- سوره مریم، آیه 19
23- همان، آیه 7
24- سوره آل عمران، آیه 39 و 42
25- همان
26- سوره آل عمران، آیه 35
27- همان
28- سوره آل عمران، آیه 45
29- همان، آیه 59
30- سوره مریم، آیه 32-28
31- سوره عنکبوت، آیه 45
32- سیره ابن هشام، ج 1، ص261
33- همان
34- اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج 3، ص 415
35- سیره ابن هشام، ج 1، ص 263
36- همان، ج 4، ص 56
37- بحارالانوار، ج 81، ص 258
38- همان، ج 81، ص 248
39- همان


منبع:
روزنامه قدس
نویسنده:حجة الاسلام والمسلمین احمد صادقی
* این مقاله در تاریخ 1401/11/11 بروز رسانی شده است.