نویسنده: بهاره آروین (1)





 

مقدمه

وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 تجدیدنظرهای عمده‌ای را در اغلب نظریه‌های جامعه شناسی پدید آورد. یكی از اصلی‌ترین حوزه‌هایی كه تردیدهایی جدی در صحت نظریه‌های طرح شده در آن وارد شد، حوزه جامعه شناسی دین به طور عام و بحث حضور دین در عرصه عمومی جوامع مدرن به صورت خاص بود. «دیدگاهی كه ماركس، دوركیم و وبر همگی در آن سهیم بودند این بود كه دین سنتی بیش از پیش در دنیای مدرن به صورت امری حاشیه‌ای درمی‌آید و دنیوی شدن آن امری اجتناب ناپذیر است. از این سه جامعه شناس شاید تنها وبر می‌توانست حدس بزند كه یك نظام دینی سنتی مانند اسلام ممكن است تجدید حیات عمده‌ای پیدا كند و پایه‌ی تحولات مهم سیاسی در اواخر قرن بیستم شود؛ با این همه این دقیقاً آن چیزی است كه در دهه‌ی 1980 در ایران رخ داد» (2). بر این مبنا، انقلاب اسلامی را می‌توان مصداق بارز بازگشت حیات مذهب به عرصه عمومی در دهه‌های پایانی قرن بیستم تلقی كرد. با وقوع این پدیده غالب نظریه‌هایی كه افول و كم اهمیت شدن دین در عرصه عمومی را روندی محتوم و اجتناب ناپذیر در سرنوشت همه جوامع بشری می‌دانستند، با انتقادهای متعددی روبرو شدند.
حال با گذشت بیش از ربع قرن از وقوع انقلاب، بررسی حضور دین در عرصه‌های عمومی و خصوصی زندگی افراد در جامعه ایران، نشان خواهد داد كه آیا انتظارهای اولیه حاصل از انقلاب اسلامی تحقق یافته است یا خیر؟ به عبارت دیگر، ‌در ادامه این گفتار به دنبال پاسخ گویی به پرسش كلیدی هستیم كه امروزه وضعیت حضور دین در عرصه‎های عمومی و خصوصی زندگی افراد در جامعه ایران چگونه است؟ میزان و نوع حضور دین در هریك از حوزه‌های پیش گفته به چه صورتی است و در نهایت اینكه بر مبنای داده‌های موجود و پاسخ پرسش‌های پیشین، آیا می‌توان جامعه ایران را جامعه‌ای عرفی یا دارای تمایل به سمت عرفی شدن دانست یا خیر؟
روش گردآوری داده‌‌ها در این گفتار تلفیقی از روش‎های كمی و كیفی و همچنین استفاده از نتایج تحقیقات انجام شده است. بر همین مبنا، شواهد خود به دو دسته شواهد كمی و كیفی تقسیم شده‌اند. شواهد تجربی كمی با استناد به یافته‌های 6 پژوهش انجام شده در باب این موضوع (3) با جامعه آماری‌های مختلف از دانشجویان و انجام یك فراتحلیل (4) از یافته‌های آنها ارائه شده است. روش فراتحلیل از آن رو انتخاب شده است كه به اعتقاد نگارنده، یكی از مشكلات پژوهش‌های جامعه شناختی در ایران، با وجود انبوه تحقیقات پیمایشی و میدانی انجام شده، عدم استفاده محققان از تحقیقات یكدیگر، ارزیابی و استناد به آنها در موضوعات مشابه است. به طور مثال در زمینه دینداری، پژوهش‌های متعددی با جامعه آماری‌های متفاوت انجام شده است كه هركدام بدون توجه به سنجه‌های دینداری به كار رفته در تحقیقات قبلی و مزایا و معایب آن سنجه‌ها، دینداری و ابعاد مختلف آن را با شاخص‌‌ها و گویه‎های بعضاً مشابه و متفاوت مورد سنجش قرار داده‌اند؛ بدون آنكه این تحقیقات و سنجه‌های متفاوت پس از مدتی به سمت تكمیل یكدیگر و شكل گیری یك الگوی جامع سنجش دینداری در ایران جهت یابد و به واسطه‌ی شكل گیری این الگو امكان یك دست شدن مطالعات، مقایسه و ارزیابی تغییرات دینداری طی سال‌های مختلف امكان پذیر شود. به واقع انجام فراتحلیل از مطالعات انجام شده در باب یك موضوع، به خصوص مطالعات با حجم نمونه گسترده، تا حد زیادی امكان تعمیم را فراهم می‌كند. اساساً با توجه به هزینه‌های گزاف تحقیقات پیمایشی و میدانی، استفاده، نقد، ارزیابی و ارائه پیشنهاداتی برای جلوگیری از تكرار خطاهای موجود، بسیار مهم‌تر و مفیدتر از تكرار یك تحقیق پیمایشی در سطح خرد و بعضاً بدون توجه به داده‌های موجود است.
همچنین، روش فراتحلیل از لحاظ یاری رساندن و تصحیح بینش‌های تئوریك نیز روش سودمندی محسوب می‌شود؛ چراكه درواقع، «هر مطالعه واحدی یك نكته را ثابت نمی‌كند، فقط مجموعه‌ای از مطالعات می‌توانند به چنین هدفی نایل شوند و تا زمانی كه مطالعات تكرار نشوند، مجموعه‌ای از مطالعات معنادار وجود نخواهندداشت.» (5) فراتحلیل گام مهمی است در جهت معنادار كردن مجموعه‌ای از مطالعات و نیل به هدف مهم تكرارپذیری كه یكی از اساسی‌ترین هنجارهای علم محسوب می‌شود. لازم به توضیح است كه فراتحلیل انجام شده در این گفتار به منظور انجام یك مطالعه طولی و بررسی روند تغییرات دینداری در طول زمان انجام نشده است، بلكه هدف از آن سامان دادن برخی از مهم‌ترین پژوهش‌های انجام شده در موضوع دینداری در سالیان اخیر، بر محور پرسش و مسأله مورد بررسی بوده است.
در كنار استناد به یافته‌های متعدد و نسبتاً گسترده كمی كه با هدف تعمیم نتایج انجام می‌شود، روش‎های كیفی مانند مصاحبه عمیق، نقش انكارناپذیری در جهت عمق بخشیدن به یافته‌های كمی مذكور دارا هستند. اساساً ظرافت و ریزه كاری‌های یك موضوع تنها از طریق روش‌های كیفی قابل حصول است. یافته‌هایی كه مطالعات كمی را از قالب مجموعه‌ای از جداول و عدد و رقم‌های متعدد به درآورده و بصیرت‌های چشمگیری را در حوزه نظریه پردازی و پاسخ‌های تئوریك به یك مسأله بدست می‌دهند. در این گفتار یافته‌های كیفی با استناد به نتایج حاصل از 50 مصاحبه عمیق انجام شده با دانشجویان دانشگاه‌های مختلف شهر تهران گردآوری شده‌اند.

1- مبانی نظری

در حوزه جامعه شناسی دین، نظریه پردازان متعددی وجود دارند كه فرآیند عرفی شدن (6) را به عنوان موضوع مورد بررسی انتخاب كرده و بینش‌های نظری خود را در باب علل، بسترهای وقوع، ابعاد این پدیده و پیامدهای آن ارائه داده‌اند. در حالی كه نظریه پردازان كلاسیك مانند دوركیم، ماركس و وبر، بصیرت‌هایی كلی را در باب افول نقش دین در عرصه‌ی اجتماع بیان كرده‌اند، در میان نسل دوم جامعه شناسان دین، «پارسونز» از جمله اصلی‌ترین جامعه شناسانی است كه مدعای او درباره فرایند خصوصی شدن دین، یكی از مهم‌ترین نظریه‎های عرفی شدن به شمار می‌رود. «پیتر برگر، برایان ویلسون، دیوید مارتین، رولند رابرتسون، هاروی كاكس، الیسدر مك اینتایر، آندریو گریلی، پیتر گلنسر، دانیل بل و دابلر از جمله جامعه شناسان معاصر دین هستند كه در مهم‌ترین آثارشان عمدتاً بر بحث‌های عرفی شدن متمركز شده‌اند.» (7)
یكی از محققین، برای ارائه یك دسته بندی شفاف، جامع و قابل درك از نظریه‌‌ها و برداشت‌های موجود در باب عرفی شدن، مدلی را در قالب یك جدول دومتغیره ارائه كرده است كه تا حد زیادی راه گشاست.
جدول 1: مهم‌ترین نظریه‌های عرفی شدن (8)

جامعه

فرد

دین

 

اثر تمایزیافتگی ساختی بر عرفی شدن(ویلسون) اثر عقلانیت بر عرفی شدن جامعه (مك گویر)

اثر افكار روشنگری بر عرفی شدن(دانیل بل) اثر افسون زدایی از معرفت بر عرفی شدن فرد (وبر)

اثر تكثرگرایی دینی بر عرفی شدن (هانتینگتون) اثر پیوریتنیسم بر دنیوی شدن مسیحیت (رابرتسون)

عوامل

فرآیند جدا شدن سپهر عرفی از سپهر دینی
(لخنز)
خودمحدودكنندگی فرآیند(ویلسون)

یك سویگی فرآیند (هاموند)
تشكل یابی مجدد دین داران(برگر)
واژگونگی فرآیند
(مارتین)

تحول پنج مرحله ای دین
(بلا)
مسیحیت نوین
(سیمون) الهیات فرآیندی
(رابرتس)

فرآیند

مرگ تدریجی دین در نظام سرمایه داری
(جیمسون)

كاهش عضویت و حضور كلیسایی
(برایرلی وریث)

خصوصی شدن دین (پارسونز)
شخصی شدن خدا (یونگ)

پی آمد

در یك جمع بندی از مهم‌ترین عللی كه نظریه پردازان غربی در تبیین فرآیند عرفی شدن بدان اشاره داشته‌اند، می‌توان به علل برشمرده شده از سوی «ویلم» اشاره كرد. وی پنج دسته از عوامل مؤثر بر وقوع این فرآیند را مورد بحث قرار می‌دهد كه عبارتند از: تمایزیابی ساختی جوامع، عقلانی شدن، تكثرگرایی و نسبیت، رشد فردیت و جهانی شدن. (9)
درواقع، بر مبنای یك مرور كلی در سیر تحول نظرات عرفی شدن، می‌توان گفت: بنیان گذاران جامعه شناسی دین- «ماكس وبر» و «امیل دوركیم»- پیش بینی می‌كردند كه با رشد علم و عقلانیت و تخصصی شدن امور، روز به روز انحصار دین بر نهادهای جامعه، اخلاق و ذهن عمومی كاسته می‌شود تا جایی كه این روند به محو دین سنتی منجر خواهد شد. در قرن بیستم، در دهه‌ی 1950 و 1960 میلادی،‌ بسیاری از جامعه شناسان دین با تأیید نظر اسلاف خویش، عرفی شدن ذهنی را نتیجه‌ی حتمی عرفی شدن عینی می‌دانستند و كمرنگ شدن نقش نهادها و نمادهای دینی در جامعه را پیش بینی می‌كردند. «پیتر برگر» (10) از پیشقراولان نظریه‌های عرفی شدن، افول دین در دو سطح را پیش بینی می‌كرد: سطح ساختی جامعه (عینی) و سطح فردی‌ (ذهنی)، وی همچنین به روند عرفی شدن درون دینی نیز معتقد بود؛ یعنی روندی كه طی آن محتوای دین روز به روز از مضامین مربوط به ماوراء طبیعت و جهان آخرت تهی‌تر و نهادهای دینی هرچه بیشتر با جامعه عرفی شده سازگار خواهند شد.
اما خیزش‌های دینی در قالب جریان‌های فكری و اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم به ویژه دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، نشان از واقعیتی دیگر داشت. پیش بینی بنیان گذاران جامعه شناسی دین تحقق نیافته بود. ظهور دوباره دین و حضور فعال آن در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی در كشورهای در حال توسعه و نیز در كشورهای صنعتی پیشرفته، بسیاری از جامعه شناسان را بر آن داشت تا بر نقش فعال دین در دنیای كنونی صحه گذارند و به تبیین خیزش‌‌ها و جنبش‌های دینی و نسبت آن با سیاست بپردازند. از جمله این نظریه پردازان «پیتر برگر» است، وی در یك چرخش قابل توجه در بخشی از آراء قبلی خود در باب عرفی شدن و وضعیت دین در دنیای كنونی، اذعان می‌كند: «نمی‌توان گفت ما در جهانی سكولار زندگی می‌كنیم. بجز چند مورد استثناء جهانی كه ما در آن زندگی می‌كنیم همانند گذشته آكنده از احساسات دینی است و در برخی مناطق این احساسات بسی بیشتر از گذشته است.» (11) وی تصریح می‌كند اولاً، دین در دنیای كنونی با پیوند دوباره با سیاست و اجتماع، تأثیری مهم و غیرقابل انكار بر فرآیند توسعه در بسیاری از جوامع، سیاست جهانی و مباحث اساسی دنیای كنونی- حقوق بشر، عدالت، جنگ و صلح- خواهد داشت. ثانیاً، عرفی شدن عینی لزوماً با عرفی شدن ذهنی ارتباط ندارد؛ چه در یك جامعه در سطح ساختی سكولار، دین در سطح فرهنگی و آگاهی فردی جایگاه و منزلت بلندمرتبه‌ای داشته باشد و یا بالعكس. (12)
با توجه به گوناگونی بسیارِ نظریه‌‌ها در باب عرفی شدن و همچنین تغییرات اساسی این نظریه‌‌ها طی زمان، این سؤال پیش می‌آید كه آیا هنوز استفاده از مفهوم عرفی شدن سودمند و رایج است؟ به عبارت دیگر، آیا استفاده از این مفهوم برای تبیین تغییرات دینداری در یك جامعه وافی به مقصود است یا خیر؟ در ادامه تلاش خواهد شد تا علاوه بر پاسخ گویی به این پرسش تئوریك، بر زمینه‌های ایجاد این پرسش، ضرورت‌های آن و در نهایت پاسخ‌های موجود مروری اجمالی انجام شود.
مفهوم محوری‌ای كه تمام بحث‌های این گفتار بر پایه آن سازمان داده شده است، «خصوصی شدن دین»‌ و بر مبنای نتایج بدست آمده از پژوهش، «فردی شدن دین» بوده است. این مفاهیم درواقع مترادف مفهوم آشناتر و رایج‌تر «عرفی شدن» هستند؛ گرچه برخی خصوصی شدن و شخصی شدن دین را پیامد عرفی شدن دانسته‌اند نه مترادف آن. (13) پرسش اینجاست كه چرا نگارنده ترجیح داده است لفظ عرفی شدن را از حوزه مفاهیم تحقیق خود خارج كرده و روی یكی از معناهای خاص و محدود آن متمركز شود؛ طرح این پرسش از آن جهت ضروری است كه چنانكه دیده شد، در بخش مبانی نظری ما ناگزیر از مرور نظریه‌های عرفی شدن هستیم، گرچه بسیاری از نظریه پردازانی كه در این مرور نظری از آنها نام برده خواهد شد، عرفی شدن را در معناهای متفاوتی به كار برده‌اند، اما معمولاً همه آنها ابعاد مختلف فرآیندی را مورد بحث قرار داده‌اند كه ذیل عنوان كلی (و به همان اندازه پرابهام)‌ «عرفی شدن» قرار می‌گیرد. اتفاقاً دلیل اصلی نگارنده برای كنار گذاردن این مفهوم در پژوهش خود، همین معناهای متعدد و ابهام زیادی است كه «عرفی شدن» بدان دچار شده است. چهل سال پیش، «شاینر» در مقاله كلاسیك خود با عنوان «مفهوم سكولار شدن در پژوهش‌های تجربی» پس از برشمردن شش معنای سكولار شدن، در نهایت این گونه نتیجه گیری كرد كه: «به نظر می‌رسد با توجه به مدلول‌های گیج كننده و فراوانی پدیده‌هایی كه با واژه سكولار شدن معرفی شده‌اند، نتیجه گیری مناسب این باشد كه ما این كلمه را به طور كلی واگذاریم و به جای آن واژه‌هایی همچون «جابه جایی» یا «تمایزیافتگی» را كه هم توصیفی‌تر و هم خنثی‌ترند به كار بریم.» (14) گرچه بیان صریح یك معنای خاص برای این واژه در كل گفتار می‌توانست تا حدی مشكل فوق را برطرف نماید اما در عین حال محقق دغدغه جدی دیگری نیز در استفاده از این مفهوم داشت كه باز هم مشابه نگرانی «شاینر» بوده است؛ چرا كه از نظر او نیز «استفاده غیردقیق و متعصبانه از واژه سكولار شدن آن چنان عمومیت دارد كه به رغم تلاش‌های یك محقق علوم اجتماعی برای ارائه تعریف خنثی از آن، دلالت‌های مجادله آمیز این واژه از آن جدا نخواهند شد.» (15) همین دلالت‌های مجادله آمیز است كه می‌تواند زمینه برداشت‌های نادرست بسیاری را موجب شود، به گونه‌ای كه بحث اصلی نگارنده به دست فراموشی سپرده شود. در عین حال در ادبیات متأخر نظریه‌های مرتبط با عرفی شدن، به جای خصوصی شدن دین كه مفهوم محوری نظریه‌های كلاسیك عرفی شدن به شمار می‌رفت، متناسب با تغییر نظریه‌‌ها امروزه مفهوم «فردی شدن دین (16)» رایج‌تر است.
اما منظور از خصوصی شدن و فردی شدن دین چیست؟ در باب خصوصی شدن دین یا رانده شدن دین به حوزه خصوصی دو نظریه پرداز از دیگران مشهورترند كه در ادامه مروری كلی بر آرای هریك از آنها انجام خواهد شد و درنهایت با پرداختن به شواهد تجربی به دست آمده در باب تجربه دینداری در ایران، ضرورت تلاش برای جایگزینی مفهومی بدیل نشان داده می‌شود.

1-1- وبر و عرفی شدن

«وبر» مانند دیگر اندیشیدن كلاسیك جامعه شناسی، بصیرت‌های كلی بسیاری را در باب ماهیت جهان مدرن و نقش نهادهای مختلف مانند دین، بوروكراسی و علم در آن ارائه داد. درواقع شاید بتوان گفت: فرایند عرفی شدن را دو تئوری اصلی به عنوان دو رهیافت كلان كه دیگر نظریه‌ها، شاخه‎های آنها هستند، به پیش برده‌اند. یكی نظریه‌ی «تمایزیابی ساختی» جامعه و «تفكیك نهادیِ» دین و دیگری «عقلانیت». «جامعه شناسانی كه پس از «دوركیم» و «وبر» به بررسی تحولات پدید آمده در نقش و جایگاه دین در جامعه و در ذهنیت افراد پرداخته‌اند، جملگی در مسیر یكی از این دو رهیافت گام زده‌اند.» (17) آشكار است كه «وبر» برخلاف نظریه پردازان متأخر، نظریه منسجمی را در باب عرفی شدن، صورت بندی نكرده است،‌ به همین دلیل تعیین اینكه وی دقیقاً چه نظری در باب عرفی شدن داشته است دشوار می‌باشد. با این حال به نظر می‌رسد، بحث عرفی شدن را می‌توان ذیل سه مفهوم كلیدی از «وبر» پی گرفت كه عبارتند از عقلانیت‌ (18)، افسون زدایی (19)‌و اندیشه گرایی (20). لازم به تذكر است مباحث «وبر» عمدتاً بر روی ادیان یهودیت و مسیحیت متمركز بوده و به دلیل كم اطلاعی او از دین اسلام و ویژگی‌های آن، از سوی نظریه پردازان بعدی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است (21)؛ لذا آنچه در ادامه می‌آید، تفسیر «وبر» از آینده مسیحیت در دنیای مدرن است و نتیجه گیری‎های او چندان قابل انطباق با دین اسلام نیست،‌ تفاسیری كه بعدها از سوی نظریه پردازان متأخر در حوزه جامعه شناسی دین حتی در مورد آینده مسیحیت نیز مورد چالش قرار گرفت.
از دیدگاه «وبر»، سرنوشت عصر ما- كه با عقل گرایی، اندیشه گرایی، و به ویژه افسون زدایی رقم خورده است- انسان‌‌ها را به سوی طرد ظریف‌ترین ارزش‌های متعالی سوق داده است لذا این روش‌‌ها یا به وادی مابعدالطبیعه تصوف پناه برده‌اند یا در دامان روابط برادرانه دوجانبه گوشه خلوت گزیده‌اند. (22)

1-1-1- عقلانیت

«وبر» در مطالعه بر روی تحولات پدید آمده در ادیان ابتدایی و باستانی كه تمامی هستی را قدسی و رازآلود و مملو از خدایان متعدد با نقش‌‌ها و كاركردهای تخصصی و در حال تنازع با یكدیگر می‌دیدند، به این نتیجه می‌رسد كه انسان‌‌ها در عقاید دینی خویش، یك روند تدریجی (23) به سوی كاستن از خرافات غیرعقلانی و هرچه عقلایی‌تر كردن باور، اخلاق و مناسك دینی را تجربه كرده‌اند. او معتقد است كه روند عقلانی شدن اعتقادات دینی، موجب انتقال از ادیان چندخدایی به یكتاپرستی شده و به اخلاقی‌تر شدن ادیان منتهی شده است. در ادیان وحدانی و آخرت گراست كه عمل نابهنجار به عنوان سرپیچی از فرامین الهی و در نتیجه گناه محسوب می‌شود. یكتاپرستی و اخلاق گراییِ متجلی شده در آیین یهود، محصول همین روند افسون زدایی از دین و عقلانی شدن اعتقادات ادیان كهن است و پیوریتنیسم نقطه‌ی اوج آن است. «وبر» معتقد است كه در كالونیسم به عنوان آخرین حلقه‌ی زنجیره‌ی تحول ادیان، به علت وجود گرایش‌های شدیداً ضد مناسكی، امكان شكل گیری هرگونه عرفان گرایی رازآلود منتفی است.» (24) تكامل تاریخی عقلانیت از ادیان جادویی و چندخدایی ابتدایی به یكتاپرستی، با شكل گیری دنیای مدرن به صورت دیگری درمی‌آید. «اگر در آغاز فرآیند عقلانی سازی جادو و سنت موانع مهمی به حساب می‌آمدند و دین تنها نیروی عقلانی ساز بود، با پیدایش مدرنیته، دین نه تنها دیگر عامل عقلانی ساز نیست بلكه در برابر فرایند عقلانی كننده‌ای قرار می‌گیرد كه علم، اقتصاد و دیوان سالاری پرچم دار آن به شمار می‌روند.» (25) درواقع، «عقلانیت به عنوان هسته مركزی تحلیل جامعه شناختی «وبر» از دنیای جدید، در كنه خویش، نظریه‌ی محوری عرفی شدن دین، فرد و جامعه را نهفته دارد. وبر آنگاه كه ذیل بحث عقلانیت به «افسون زدایی» از دین اشاره می‌كند و ادیان عقلانی را در مقابل ادیان غیرعقلانی و جادویی قرار می‌دهد و یكتاپرستی را صورت كمال یافته و عقلانی شده پرستش خدایان متعدد در ادیان ابتدایی معرفی می‌كند، درواقع به فرآیندی در درون خود دین نظر دارد كه بعد از او با نام عرفی شدن شناخته و معرفی شده است و وقتی كه از عقلانیت، عمومیت یافتن ملاحظات «هدف- وسیله» و افزایش سهم كنش‌های عقلانی معطوف به هدف را نسبت به دیگر انواع كنش مطمح نظر دارد، به چیزی نظیرِ عرفی شدن فرد توجه دارد و بالاخره هنگامی كه پای عقلانیت را به دیوان سالاری و اقتصاد و مناسبات اجتماعی می‌كشاند، از عرفی شدن جامعه سخن می‌راند.» (26)
«وبر» صراحتاً از ناسازگاری دین و جهان مدرن سخن می‌گوید؛ آنجا كه عقل گرایی عصر حاضر را با طرد ارزش‌های متعالی گره زده و با قائل شدن جایگاه این ارزش‌‌ها در حوزه خصوصی، دین را از حوزه عمومی و اجتماعی جهان مدرن بیرون می‌راند. (27) «وبر» تصویری كثرت گرایانه از دنیای نو ترسیم می‌كند كه در آن «جریان عادی زندگی روزمره دین را به مبارزه می‌طلبد.» (28) «وبر معتقد است كه اساس عقلانیت مدرن بر این مبنا استوار است كه آدمی می‌تواند همه چیز را محاسبه كند و تمامی ابعاد زندگی را مورد تحقیق قرار دهد و بر همه چیز مسلط شود و همین مبناست كه با جهان بینی وحدانی و نظام ارزشی دینی ناسازگار است. دیگر نیرویی رمزی كه بر جهان مسلط باشد وجود ندارد.» (29) «بنابراین دیگر نمی‌توان معنای جهان را به یگانه‌ای فراجهانی نسبت داد. «وبر» معتقد است كه به همین سبب آدمیان دیگر قادر نیستند كه براساس ارزش‌های فرهنگی عام و روشن و واضح، زندگی و عمل كنند. نگرش آدمی به زندگی در جهان عقلانی شده و افسون زدوده، گسسته و متناقض است؛ آدمی باید براساس اخلاقی عمل كند كه خود برگزیده است.» (30)

1-1-2-افسون زدایی

مفهوم دیگری از وبر كه بینش‌هایی غنی را برای نظریه‌های جاافتاده‌تر عرفی شدن در ادوار بعد از خود به ارث گذارده است، «افسون زدایی» است. وبر افسون زدایی را حاصل روند عقلانی شدن می‌داند. «وی معتقد است كه عقلانی شدن جهان مدرن، كلیت گراییِ ارزشی جهان بینیِ سنتی قرون وسطایی را تخریب كرده است. دنیوی شدن و پیامد آن یعنی افسون زدایی ما را به دست «رب النوع‌هایی» رها كرده است كه با یكدیگر در جنگ و جدالند.» (31) «وبر» می‌گوید: «سرنوشت دورانی كه از درخت معرفت تناول كرده است این است كه باید بداند ما نمیتوانیم جهان را با اتكاء به تحلیل‌های آن معنا كنیم، هرچند كه این تحلیل‌‌ها جامع و مانع باشند، این دوران باید كه این معنا را خود خلق كند و به یاد داشته باشد كه بینش‌های كلی درباره‌ی زندگی و جهان حاصل افزایش معرفت تجربی نیست و والاترین آرمان‌‌ها كه ما را با نیروی شدید خود به حركت درمی‌آورد و همواره در جریان مبارزه با سایر آرمان‌‌ها شكل می‌گیرند، آرمان‌هایی كه برای دیگران همان قدر مقدس‌اند كه آرمان‌های ما برای ما مقدس‌اند.»‌ (32) «وحدت جهان فرهنگی از هم گسیخته است و سبب به هیچ وجه آن نیست كه دیگر آدمیان بر طبق ارزش‌های مطلق عمل نمی‌كنند بلكه سبب آن است كه ارزش‌‌ها فردی شده‌اند، هر فردی باید رب النوع خود را انتخاب كند.» (33)

1-1-3-اندیشه گرایی

«اندیشه گرایی» آن فرآیند كلیدی است كه باعث دین زدایی از جامعه می‌شود و برخی (34) آن را معادل دنیوی شدن دانسته‌اند. در هر صورت، پیشرفت علمی مهم‌ترین بخش این فرآیند است.
«اندیشه گرایی فزاینده هرگز به معنای وجود یك آگاهی فزاینده عام از شرایط زندگی نیست، بلكه بیشتر این معنی را می‌دهد كه ما می‌دانیم یا باور داریم كه هر لحظه می‌توانیم (البته در صورتی كه بخواهیم)‌ ثابت كنیم كه اصولاً هیچ قدرت اسرارآمیز و غیرقابل رؤیتی كه در امور زندگی مداخله كند وجود ندارد و خلاصه اینكه ما می‌توانیم از طریق فرضیه‌‌ها و پیش بینی‌‌ها بر هرچیز سلطه پیدا كنیم و این به معنای پایان رؤیا بافی در مورد جهان است. برای ما دیگر مانند وحشی‌‌ها كه به وجود این گونه نیروها معتقدند، این مسأله وجود ندارد كه به جادو متوسل شده و اقدام به تسلط بر ارواح كنیم یا از آنها چیزی بخواهیم، بلكه در عوض برای حل مشكلات خود به تكنیك و فرضیه توسل می‌جوییم و این است مفهوم اساسی اندیشه گرایی».(35)

1-2-پارسونز و عرفی شدن

از دیدگاه «پارسونز»،‌ بر اثر تمایزیابیِ (36) ساختی، كاركردی و نهادی جامعه، دین اگرچه هرگز محو نمی‌شود اما به عرصه‌های خصوصی‌تر زندگی رانده می‌شود. از این دیدگاه، خصوصی شدن دین، پیامد شكل گیری ساختار تمایزیافته پیشرفته‌ای است كه در آن دین و خانواده به عنوان نهادهایی واجد نقش‌های فراوان و كاركردهای متعدد، در بهترین حالت به نهادی در كنار چندین نهاد دیگر اجتماعی مانند سیاست، نهاد اقتصادی، حقوقی، آموزشی و غیره بدل می‌شوند. (37) به واقع، در دیدگاه پارسونزی، افراد چندان جایی نداشته و تمایزیابی ساختی در سطح نهادهای جامعه، به خصوصی شدن دین، آن هم در سطح نهادی، منجر می‌شود.
گذشته از آن كه وقوع انقلاب اسلامی در دهه هفتاد میلادی، اصلی‌ترین شاهد نقض كننده چنین نظریه‎های كلاسیكی در باب رانده شدن دین به حوزه خصوصی بوده است، شواهد تجربی بدست آمده در جامعه ایران پس از حدود سی سال از وقوع انقلاب نیز نشان از آن دارد كه نظریه‌های كلاسیك عرفی شدن چندان قابل انطباق بر تجربه دینداری در جامعه ایران نیست و همچنان نمی‌توان از رانده شدن دین به حوزه خصوصی افراد در جامعه ایران سخن گفت؛ چرا كه بخش قابل توجهی از نسل جدید همچنان به ارزش‌های مبتنی بر حضور دین در عرصه عمومی و سیاست معتقدند. لذا تغییرات دینداری در مقایسه با نوع دینداری در سال‌های اولیه پس از انقلاب را نه ذیل خصوصی شدن دین، بلكه باید در قالب مفهوم بدیل و جایگزین مورد بحث قرار داد.

2- یافته‌های پژوهش

2-1-یافته‌های كمی

چنانكه گفته شد، در مجموع 6 پژوهش با موضوعات مرتبط، ارزش‌‌ها و نگرش‌های دینی دانشجویان و یا عوامل مؤثر بر دینداری آنان مورد بررسی قرار گرفته است. (38)
با توجه به یافته‌های تفصیلی پژوهش‌های مورد بررسی، می‌توان نتایج حاصل را در موارد ذیل خلاصه كرد:
میزان اعتقاد به باورهای مذهبی اعم از اصول اعتقادی (حدود 90 درصد) و نگرش به مناسك دینی (حدود 80 درصد) در حد بالایی است.
جدول2: توزیع نسبی پاسخ گویان برحسب میزان اعتقاد به خدا

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

1

1/5

97/9

من به وجود خدای یگانه اعتقاد دارم

1

3/1

3

93/9

اهمیت خداوند در زندگی

1

86/6

4/3

7

هنوز مطمئن نیستم كه خداوند واقعاً وجود دارد

4

5/3

6/3

85/6

خداوند به انجام هر كاری قادر است و در سراسر تاریخ بشر فعال بوده و به دخالت خود ادامه می دهد

4

4/5

12/4

82/3

بدون پرستش خدا زندگی معنا و مفهومی ندارد

5

13/3

8/7

78/1

بدون پرستش خدا زندگی معنا و مفهومی ندارد

6

چنانكه در جدول بالا دیده می‌شود میزان اعتقاد به خدا به عنوان اصلی‌ترین و حداقلی‌ترین اعتقاد دینی در همه پژوهش‌‌ها بالای 80 درصد گزارش شده است و معمولاً تنها حدود 4 الی 5 درصد به خداوند اعتقاد كمی داشته‌اند. تنها استثناء در میان گویه‌های فوق، گویه «بدون پرستش خدا زندگی معنا و مفهومی ندارد» است. نكته جالب توجه در نتایج حاصل از این گویه، اختلاف نتایج میان تحقیقات شماره پنج و شش است، به خصوص در زمینه مخالفت با گویه مورد نظر كه علی رغم مشابهت گویه و مهم‌تر از آن مشابهت قابل توجه جامعه آماری به چشم می‌خورد. با این حال نباید از ابهام خود گویه نیز در این زمینه غافل ماند؛ به گونه‌ای كه افراد مختلف معناهای متفاوتی را از آن برداشت می‌كنند، درواقع از نظر عده بسیاری ممكن است اعتقاد به خداوند یكی از معنادهنده‌های اصلی به زندگی باشد اما لزوماً معنا و مفهوم زندگی به صرف پرستش خدا و اعتقاد به او خلاصه نشود، در حالی كه گویه فوق به شكل حاضر (یعنی به صورت بیان منفی) تا حد زیادی چنین معنایی را القا می‌كند، در عین حال ممكن است برخی به این اندازه در محتوای گویه فوق دقیق نشده و نظر خود را در باب معنا و مفهوم كلی آن بیان نمایند.
در هر حال به نظر می‌رسد در زمینه اعتقاد به خدا، گویه‌های تحقیق اول از وضوح و كارآیی دقیق‌تری برخوردار باشند، گرچه بالا بودن درصدهای این پژوهش بیشتر به گستردگی نمونه آماری و دربرگرفتن دانشجویان شهرستانی در سراسر كشور بازمی‌گردد و چنانكه خواهیم دید در دیگر گویه‎های مورد سنجش از سوی این تحقیق نیز قابل پیگیری است.
جدول3:توزیع نسبی پاسخ گویان برحسب میزان اعتقاد به حقانیت قرآن

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

9/0

4/14

95/1

قرآن كلام خدا و راهنمای سعادت بشر است.

1

4/9

8/7

82/7

قرآن كلام خداست و هرچه می گوید حقیقت محض است

5

5/3

11/9

82/1

قرآن بیان خداوند است و هر آنچه در آن است، عین حقیقت است.

4

5/3

20/5

73/2

داستان خلقت آنچنان كه در قرآن ثبت شده عین واقعیت است.

4

7/9

15/9

75/5

من فكر می كنم قرآن كتابی است كه دستوراتش ابدی و جاودانی است.

4

9/0

4/14

95/1

قرآن كلام خدا و راهنمای سعادت بشر است.

1

در زمینه اعتقاد به معاد نیز، گویه‌هایی كه معاد و فرجامی برای جهان را به تنهایی مورد پرسش قرار می‌دهند نسبت به گویه‌هایی كه به محتوای مشخص آن جهان در قالب بهشت و دوزخ می‌پردازند دارای درصد بیشتری از موافقت هستند. لذا بهتر است در كارهای بعدی به این تفاوت ظریف توجه شود. در عین حال به نظر می‌رسد باقی تفاوت‌های مشاهده شده بیشتر به تفاوت میزان روایی برخی گویه‌‌ها بازمی‌گردد، بدین معنا كه برخی گویه‌‌ها دقیقاً سنجش گر همان چیزی نیستند كه قصد سنجش آن می‌رود؛ مانند گویه مورد استفاده در تحقیق پنجم كه درواقع نظر پاسخ گویان و میزان خوش بینی یا ترس آنها نسبت به مرگ را می‌سنجد؛ روشن است كه ممكن است فردی به معاد باور داشته باشد اما همچنان مرگ را غیرقابل تحمل بداند.
جدول4:توزیع نسبی پاسخ گویان بر حسب میزان اعتقاد به معاد، بهشت و دوزخ

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

2/2

6/6

91/2

روز جزا و بهشت و دوزخ حقیقتی انكارناپذیر است.

1

2/8

5/3

90/7

مطابق اراده خداوند جهان فرجامی خواهد داشت.

4

6/6

7/9

85/6

به معاد و روز قیامت اعتقاد دارم.

6

5/8

12/4

80/9

در روز قیامت به اعمال و رفتار ما دقیقاً رسیدگی می شود.

4

4

18/5

75/8

با بودن جهان دیگر مرگ قابل تحمل و معنادار است.

5

10/3

14

75/8

من به بهشت و جهنم اعتقاد دارم.

6

در این زمینه مشاهده می‌شود كه در پژوهش اول تنها 4/5 درصد و در پژوهش سوم 14/3 درصد خود را كاملاً غیرمذهبی دانسته‌اند، این در حالی است كه حدود نیمی از پاسخ گویان در هر دو تحقیق خود را تا حدودی مذهبی دانسته‌اند. در پژوهش اول 46/5 درصد خود را كاملاً مذهبی ارزیابی كرده‌اند در حالی كه در پژوهش سوم این عده به یك سوم پاسخ گویان كاهش یافته است. احتمالاً عمده‌ترین دلیل این تفاوت، اختلاف جامعه‌ی آماری مورد بررسی است.
پس از بعد اعتقادی، تجربه دینی بیشترین گرایش را در میان پاسخ گویان دارا بوده است و درنهایت میزان عمل به مناسك دینی قرار دارد كه در مورد اخیر تفاوت فاحشی میان مناسك دینی فردی و جمعی وجود دارد و عمل به مناسك فردی به مراتب بیشتر از عمل به مناسك جمعی در میان دانشجویان رایج است.
جدول5:توزیع نسبی پاسخ گویان برحسب نگرش نسبت به میزان مذهبی دانستن خود

كاملاً غیرمذهبی

تاحدودی مذهبی

كاملاً مذهبی

گویه

شماره تحقیق

4/5

48/9

46/5

از نظر مذهبی بودن چه نمره ای به خودتان می دهید؟

1

14/3

55/6

30/1

میزان مذهبی دانستن خود

3

جدول6:توزیع نسبی پاسخ گویان برحسب بعد عاطفی و تجربه دینی

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

97/4

1/3

1/3

نداشتن احساس ارتباط با خدا

3

½

2/9

95/9

كوشش برای ارتباط با خدا

3

4/8

14/5

88/6

طلب كمك از خداوند برای جبران گناهان، احساسی است كه بیشتر وقت ها به من دست می دهد

1

2/4

10/6

87

من همواره خدا را حاضر و ناظر بر رفتارم می بینم.

1

7/5

12/8

79/7

دعا و ارتباط مستقیم با خداوند ( به طور شخصی)

3

6/6

13/9

79/5

ارتباط با خدا در مورد مواجهه با مسال های خاص

3

11/1

9/9

76/9

اغلب در لحظات حساس زندگی ام به خداوند فكر می كنم

6

14

17/9

68/1

بیشتر وقت ها احساس ترس از خدا به من دست می دهد

1

4/9

35

58/5

گاهی احساس گناه می كنم و از خداوند طلب استغفار می نمایم.

5

65/2

20/8

14/0

عبادت و شب زنده داری ( نماز شب، تهجد و...)

3

های كلی‌تر و فاقد محتوای مشخص انضمامی (گویه‌های 1 تا 7) همواره دارای درصدهای بالای 70 برای میزان موافقت زیاد هستند، همچنان كه كلی‌ترین گویه یعنی ارتباط با خدا، دارای بالاترین درصد میزان موافقت زیاد است. در حالی كه گویه‎های بعدی كه متضمن دارا بودن محتوای خاصی برای تجربه دینی هستند درصدهای زیر 40 درصد را برای موافقت زیاد دارا هستند، چنانكه كمترین درصد موافقت زیاد مربوط به ارتباط در زمان مشخص (نیمه شب) و در قالب خاص نمازشب و تهجد است.
به منظور تأكید دوباره بر محتوای گویه‌‌ها و تفاوت‎های ظریف محتوای آنها- كه اختلاف‌های نسبتاً فاحشی را در نتایج ایجاد می‌كند- بد نیست به تفاوت گویه‌های تحقیق اول و چهارم در مورد طلب مغفرت از خداوند اشاره كرد: در حالی كه تحقیق اول «طلب كمك» را در گویه خود مورد تأكید قرار می‌دهد، پژوهش چهارم «احساس گناه» را برجسته می‌سازد، بدیهی است این تفاوت بارز اختلافی بیست درصدی را در میزان موافقت زیاد موجب شود.
جدول7: توزیع نسبی پاسخ گویان برحسب میزان به جای آوردن نمازهای یومیه

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

18/6

7/9

81/5

تا چه حد نماز می خوانید

1

18/9

11/1

70/0

خواندن نماز واجب(فردی و هر وقت شد)

3

27/9

28/4

43/7

اقامه‌ی نماز در اول وقت

3

براساس نتایج حاصل از تحقیقات مورد بررسی، در مورد به جای آوردن نماز حدود 60 الی 80 درصد همیشه یا اغلب اوقات نماز می‌خوانند و 70 الی 85 درصد افراد در همه روزها یا بیشتر روزهای ماه رمضان روزه می‌گیرد. در این مورد نیز احتمالاً اصلی‌ترین دلیل اختلاف‌های مشاهده شده در نتایج، متفاوت بودن جامعه‌های آماری مورد مطالعه است.
جدول8: توزیع نسبی پاسخ گویان بر حسب میزان روزه گرفتن

كم

متوسط

زیاد

گویه

شماره تحقیق

7/2

6/1

86/9

در ایام ماه رمضان چقدر روزه می گیرید؟

1

13/1

7/3

79/7

گرفتن روزه واجب

3

14

13/1

71/6

در ایام ماه رمضان چنانچه مریض یا مسافر نباشید(چقدر روزه می گیرید؟)

5

10/6

16/9

70/2

گرفتن روزه

4

نتایج حاصل از پژوهش اول در زمینه دین داری كه بیشترین و جامع‌ترین نمونه آماری را در برداشته است، در قالب جدول بعد خلاصه شده است:
جدول9:شاخص ابعاد مختلف دین داری و شاخص كل دین داری در تحقیق اول(تعداد پاسخگو=1480)

انحراف معیار

میانگین(3-1)

تعداد معتبر

زیاد

متوسط

ضعیف

ابعاد

0/31

2/9

1393

92/6

6/6

0/8

شاخص بعد اعتقادی

0/59

2/6

1404

71/9

25/2

2/8

شاخص بعد تجربی

0/59

2/5

1377

60/3

34/6

5/1

شاخص بعد پیامدی

0/65

2/3

1368

41/5

47/8

10/7

شاخص بعد مناسكی

0/45

2/7

1266

78/3

20/3

1/4

شاخص كل دینداری

در همه ابعاد دینداری، اعتقادات، باورها و تجاربی كه انتزاعی‌تر بوده و امكان تنوع در چگونگی اعتقاد و عمل به آنها وجود دارد، دارای موافقان و معتقدان بیشتری بوده‌اند. اكثریت افراد قائل به نقش دین در امور دنیوی بوده و تنها اقلیتی هدف آن را منحصر به سعادت اخروی می‌دانند.

2-2- یافته‌های كیفی

در باب استفاده از روش‌های كیفی در حوزه انواع دینداری، نگارنده با دو پژوهش مواجه شد. پژوهش اول تحقیقی است كه در مورد رویكردهای جوانان تهرانی (18-30ساله)‌ نسبت به دینداری صورت گرفته است. (39) محقق در این تحقیق معتقد است: «‌برای بررسی دینداری جوانان نباید به ظواهر بیرونی اكتفا كرد. امروزه در مورد دینداری جوانان تحت تأثیر فرآیند نوسازی در ایران، با پدیده انتخاب از سوی این قشر مواجه هستیم؛ بدین معنا كه یك سری از اصول اعتقادی را قبول می‌كنند و یك سری از فروع اعتقادی سنتی را قبول نمی‌كنند، فلان فرع دین را قبول می‌كنند اما فلان فرع دیگر را قبول ندارند.» طبق یافته‌های وی هرچه جوانان نظر مساعدتری به روحانیت داشته باشند، اعمال و تكالیف دینی را بیشتر و مداوم‌تر به جای می‌آورند. محقق همچنین معتقد است كه تركیبی بودن اصول فكری و عقیدتی از دیگر ویژگی‌های اساسی رویكرد دینی جوانان به شمار می‌رود.
پژوهش دیگر مربوط به تحقیقی است با عنوان «بررسی رابطه پایگاه اجتماعی- اقتصادی جوانان با نوگرایی دینی (با تأكید بر دانش آموزان پایه سوم دبیرستان‌های دولتی مناطق سه، هشت و نوزده شهر تهران)». در این پژوهش، ضمن انجام كار پیمایشی با حجم نمونه 300 نفر، 30 مصاحبه عمیق هم انجام شده است؛ محقق یافته‌های حاصل از مصاحبه‌های عمقی خود را ذیل 6 مقوله‌ی كثرت گرایی دینی (بدین معنا كه منابع و مراجع گوناگونی در دینداری جوانان و جهت گیری‌های دینی آنان نقش دارند)، انتخاب گری در دینداری (بدین معنا كه افراد در زمینه انجام مناسك دینی، نوع آنها، چگونگی بجای آوردن آنها و زمان بجای آوردن آنها، اصولی كه یك دیندار باید به آنها معتقد باشد و غیره دست به انتخاب می‌زنند)، گرایش به انجام مناسك دینی به صورت فردی و در خلوت و تنهایی، دید دنیوی به دین (بدین معنا كه افراد از دین و امور دینی در این دنیا و به نفع زندگی این دنیایی بهره می‌برند)، دینداری قلب پاكان و دینداری بااخلاقان تقسیم بندی می‌كند (40) كه دو مقوله‌ی اخیر در پژوهش پیشین نیز مورد اشاره قرار گرفته بود.
اما قبل از بیان یافته‌های نگارنده از مصاحبه‌های انجام شده، ذكر نكاتی در باب چگونگی انجام مصاحبه‌‌ها و بكارگیری این تكنیك ضروری به نظر می‌رسد. «مصاحبه كیفی درواقع، كنش متقابلی است بین مصاحبه گر و پاسخگو كه در آن مصاحبه گر برای تحقیق، طرحی كلی دارد اما فاقد مجموعه‌ی مشخصی از سؤالاتی است كه باید با نظمی خاص پرسیده شوند. مصاحبه‌ی كیفی اساساً گفتگویی است كه در آن مصاحبه گر جهتی كلی را برای گفتگو ایجاد و موضوعات مشخصی را كه پاسخگو مطرح می‌سازد دنبال می‌كند. بهترین حالت این است كه پاسخگو رشته كلام را در دست گیرد.» (41) «ببی» در این رابطه معتقد است؛ هرچند ممكن است مصاحبه گر با فكر كاملاً روشن درباره‌ی آنچه می‌خواهد بپرسد و مصاحبه را انجام دهد اما باید گفت: یكی از نقاط قوت تحقیق میدانی انعطاف پذیری آن در میدان است. به اعتقاد وی جواب‌هایی كه به پرسش‌های اولیه مصاحبه گر داده می‌شود باید سؤالات بعدی او را تشكیل دهد. در این موقعیت، فایده‌ای ندارد كه او فقط سؤالات پیش ساخته را بپرسد و جواب‌های پاسخ گویان را ثبت كند. (42) بر این اساس و با توجه به ضرورت انعطاف پذیری در برخورد با افراد مختلف با خصوصیات سنی، جنسیتی و عقیدتی متفاوت در این پژوهش، سؤالات و نحوه‌ی شروع بحث از فردی به فرد دیگر متفاوت بوده است و تنها محور كلی گفتگو در حوزه محتوای دینداری و چگونگی دین ورزی شخص نگه داشته شده است.
اصلی‌ترین یافته نگارنده در مورد محتوای دینداری جوانان محوریت فردگرایی در دینداری بوده است؛ بدین معنا كه غالب اعتقادات، احكام و نمادهای دینداری از منظر خود فرد توجیه و تفسیر شده است و نسبت به رعایت یا عدم رعایت آنها اقدام شده است. گرایش‌های انتخاب گری در فروع دین و همچنین تركیبی بودن اعتقادات دینی مورد اشاره در تحقیقات قبلی نیز در متن همین «دینداری فردگرایانه» معنا و مفهوم می‌یابد؛ چرا كه درواقع افراد با توجه به مقتضیات، شرایط، اهداف، علایق و گرایش‌های فردی خود دست به انتخاب و تركیب می‌زنند.
در مورد گرایش‌های تركیبی نیز عمده‌ترین شكل آن به صورت استفاده از آموزه‌های ادیان دیگر است. رسوخ آموزه‌های عرفانی و معنویت گرایی در شكل كلی آن از مهم‌ترین آموزه‌هایی هستند كه بعضاً از ادیان یا متفكرین شرقی و غربی مختلف اقتباس شده‌اند و جزئی از اعتقادات و باورهای افراد به شمار می‌روند. البته این در حالی است كه افراد همچنان خود را مسلمان و معتقد به حقانیت قرآن تلقی می‌كنند، اما در عین حال اعتقاد به این دو را منافی اعتقاد به برخی اصول ادیان دیگر نمی‌دانند.
دید دنیوی به دین به معنای اینكه افراد از دین به نفع زندگی دنیوی بهره می‌برند نیز در متن همین دینداری فردگرایانه معنادار می‌شود. این فردگرایی در بسیاری مواقع به دینداری افراد وجهه‌ای ابزارگرایانه و پراگماتیستی می‌دهد.
«بی شكلی دین ورزی» (43) یكی دیگر از ویژگی‎های اصلی مشاهده شده در دینداری دانشجویان مورد مصاحبه است. این ویژگی از پیامدهای منطقی دینداری فردگرایانه به شمار می‌رود، اما به واسطه گستردگی جا دارد ذیل عنوان خاصی بدان پرداخته شود. منظور از این اصطلاح این است كه افراد حتی در امور اعتقادی و باورهای مذهبی نیز بیشتر به اموری گرایش دارند كه از ماهیت انتزاعی افزون‌تری برخوردار بوده و در نتیجه ظرفیت بسیاری در جهت اعمال گرایش‌های فردی و شخصی را دارا می‌باشند. برای مثال اعتقاد به خداوند یكتا گزاره‌ای بسیار كلی است كه در آن مفهوم خدا، نوع اعتقاد و یكتابودن می‌توانند دارای معناهای متعددی باشند، از نوعی گرایش‌های عرفانی و وحدت وجودی تا صرف اعتقاد به خداوندی كه آرامش بخش فرد در لحظات حساس زندگی است. به همین دلیل است كه بر مبنای یافته‌های كمی، دارا بودن تجربه دینی معمولاً از فراوانی قابل توجهی برخوردار است بدون آنكه بتوان محتوای خاصی مانند دعا خواندن را بدان نسبت داد. پرهیز از قالب‌‌ها و نمادهای پذیرفته شده رفتارهای مذهبی و تنوع بسیار این رفتارها باعث شده است كه نگارنده این گرایش را «بی شكلی دین ورزی» بنامد. درواقع به نظر می‌رسد هرچه اعتقادات، احكام و مناسك دینی مستعد تنوع بیشتری در چگونگی تحقق باشند، به همان اندازه گرایش به آنها افزون‌تر است.
در مجموع می‌توان گفت: یافته‌های حاصل از مصاحبه‌های عمقی نمایانگر نوعی از دینداری است كه نگارنده آن را «دینداری فردگرایانه» نامیده است، این نوع از دینداری شامل پنج ویژگی اصلی است كه عبارتند از: انتخاب گری و گزینش گری در اصول و فروع دین، تركیبی بودن عقاید مذهبی، رویكرد بكارگیری دین در همین دنیا و نه صرفاً در آخرت، تنوع و تكثر دین ورزی و بی شكلی دین ورزی. آشكار است كه این پنج ویژگی ارتباط بسیاری با یكدیگر داشته و مجموعه همبسته و منسجمی را شكل می‌دهند.
به هر حال آنچه از مجموع یافته‌های كمی و كیفی استنباط می‌شود آن است كه رویكردهای كلاسیك در نظریه‌های عرفی شدن كه ناظر به رانده شدن دین به حوزه خصوصی زندگی افراد می‌باشند، چندان بر تجربه دینداری در میان جوانان جامعه ایران قابل انطباق نیست؛ چرا كه در بسیاری موارد، گرایش‎های جوانان به اعتقادات متعدد مبنی بر حضور دین در عرصه عمومی اجتماع و سیاست، قابل تأمل هستند اما آنچه به این اعتقادات وجهی متمایز می‌بخشد، تنوع و تكثر بسیار آنها و همچنین بنیاد فردگرایانه این گرایش‌هاست كه باعث می‌شود سبك‎های مختلف دینداری در جامعه ایران، چندان تن به مقوله بندی و یك دست شدن ذیل عناوین محدود ندهند.

3-نتیجه گیری

وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 تجدیدنظرهای عمده‌ای را در اغلب نظریه‌های جامعه شناسی پدید آورد. یكی از اصلی‌ترین حوزه‌هایی كه تردیدهای جدی در صحت نظریه‌های طرح شده در آن وارد شد، حوزه جامعه شناسی دین به طور عام و بحث حضور دین در عرصه عمومی جوامع مدرن به صورت خاص بود. با وقوع این پدیده غالب نظریه‌هایی كه افول و كم اهمیت شدن دین در عرصه عمومی را روندی محتوم و اجتناب ناپذیر در سرنوشت همه جوامع بشری می‌دانستند، با انتقادهای متعددی روبرو شدند.
این در حالی است كه با گذشت بیش از ربع قرن از وقوع انقلاب، بررسی حضور دین در عرصه‌های عمومی و خصوصی زندگی افراد در جامعه ایران، نشان خواهد داد كه آیا انتظارات اولیه حاصل از انقلاب اسلامی تحقق یافته است یا خیر. به عبارت دیگر، پرسش كلیدی این گفتار آن بود كه امروزه وضعیت حضور دین در عرصه‌های عمومی و خصوصی زندگی افراد در جامعه ایران چگونه است. روش گردآوری داده‌‌ها در این گفتار تلفیقی از روش‌های كمی و كیفی و همچنین استفاده از نتایج تحقیقات انجام شده بود. بر همین مبنا، شواهد خود به دو دسته شواهد كمی و كیفی تقسیم شدند؛ شواهد تجربی كمی با استناد به یافته‌های 6 پژوهش انجام شده در باب این موضوع و انجام یك فراتحلیل از یافته‌های آنها ارائه شدند و یافته‌های كیفی با استناد به نتایج حاصل از 50 مصاحبه عمیق انجام شده با دانشجویان دانشگاه‌های مختلف شهر تهران مورد ارزیابی قرار گرفتند.
بر مبنای یافته‌های كمی، میزان اعتقاد به باورهای مذهبی اعم از اصول اعتقادی (حدود 90درصد) و نگرش به مناسك دینی (حدود 80درصد) در حد بالایی است. پس از بعد اعتقادی، تجربه دینی بیشترین گرایش را در میان پاسخ گویان دارا بوده است و درنهایت میزان عمل به مناسك دینی قرار دارد كه در مورد اخیر تفاوت فاحشی میان مناسك دینی فردی و جمعی وجود دارد و عمل به مناسك فردی به مراتب بیشتر از عمل به مناسك جمعی در میان دانشجویان رایج است. در همه ابعاد دینداری اعتقادات، باورها و تجاربی كه انتزاعی‌تر بوده و امكان تنوع در چگونگی اعتقاد و عمل به آنها وجود دارد، دارای موافقان و معتقدان بیشتری بوده‌اند. اكثریت افراد قائل به نقش دین در امور دنیوی بوده و تنها اقلیتی هدف آن را منحصر به سعادت اخروی می‌دانند

حجم نمونه مورد بررسی

جامعه آماری

زمان انجام پژوهش

نام پژوهشگر

شماره تحقیق

عنوان پژوهش

1500نفر

دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی در 57 دانشگاه تحت پوشش وزارت علوم(3500000نفر)

آبان و آذر ماه 1380

سیدحسین سراج زاده و فاطمه جواهری

تحقیق اول

1-گزارش طرح پیمایشی نگرش ها، رفتار و آگاهی های دانشجویان دانشگاه های دولتی تحت پوشش وزارت علوم

608نفر

كلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های شهر تهران اعم از دولتی و آزاد

آذرماه 1378

سیدهادی مرجایی

تحقیق دوم

2-بررسی میزان دین گرایی و ایمان دینی در بین دانشگاهیان

415نفر

دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های دولتی شهر تهران(174364نفر)

1382

سیدمحمد میرسندسی

تحقیق سوم

3-انواع دینداری در میان دانشجویان (رساله دكتری)

396نفر

كلیه دانشجویان مقاطع كارشناسی دانشگاه گیلان(7000نفر)

1382

رضا علیزاده

تحقیق چهارم

4-بررسی عوامل مؤثر بر عرفی شدن دانشجویان (دانشكده های فنی، علوم انسانی و علوم پایه دانشگاه گیلان) (رساله كارشناسی ارشد)

243نفر

كلیه دانشجویان مقاطع كارشناسی دوره روزانه دانشگاه تهران(16372 نفر)

1379

احمد غیاثوند

تحقیق پنجم

5-فرآیند جامعه پذیری دینی جوانان(مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه تهران)

229نفر

كلیه دانشجویان دختر و پسر مقاطع كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكترای دانشگاه تهران(30000نفر)

1382

مریم زارع

تحقیق ششم

6-بررسی تغییر نگرش و رفتارهای دینی جوانان (رساله كارشناسی ارشد)

پی‌نوشت‌ها:

1.دانشجوی دكتری رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران.
2.آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ص 505.
3.جدول 1: ویژگی‌های پژوهش‌های شش گانه انتخاب شده به منظور انجام فراتحلیل.
4.Meta-Analysis
5.ببی، روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه رضا فاضل، تهران: سمت، ص 994.
6.Secularization
7.علی رضا شجاعی زند، دین، جامعه و عرفی شدن، تهران: نشر مركز، 1380، ص155.
8.علیرضا شجاعی زند، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، تهران: انتشارات باز، 1381، ص102.
9.ویلم/گواهی، 1377، صص 148-50.
10.Peter Berger
11.پیتر، برگر، افول سكولاریسم، ترجمه امیر افشاری، تهران، نشر پنگان، 1380، ص2.
12.همان، ص 19.
13.شجاعی زند، دین، جامعه و عرفی شدن، ص 207.
14.شاینر، داری، مفهوم سكولار شدن در پژوهش‎های تجربی، ترجمه سیدحسین سراج زاده، تهران: طرح نو، 1383، ص20.
15.همان،‌ص 21.
16.Individaulization of religion
17.شجاعی زند، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، ص 98.
18.Rationality
19.Disentchetment
20.Intellectualization
21.برایان اس. ترنر، «وبر و اسلام با پانوشتهای انتقادی و مقدمه‌ای بر جامعه شناسی ماكس وبر»، ترجمه حسین بستان و دیگران، قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380.
22.ماكس وبر/ نقیب زاده، دانشمند و سیاستمدار، ترجمه نقیب زاده، تهران: انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1370، ص100.
23.تن بروك و تالكوت پارسونز از جمله كسانی هستند كه آثار وبر به ویژه جامعه شناسی دین او را از منظر تكامل گرایی و بسط تاریخی تفسیر می‌كنند. این در حالی است كه مفسرین دیگری مانند ویكلمان- ویراستار اقتصاد و جامعه- مدافع روایت پدیدارشناسانه از آثار وبر است و ادعا می‌كند كه این آثار بیشتر شبیه به تك نگاری‌اند تا یك پروژه‌ی واحد (جلیلی، ص 49). در این گفتار روایت تكامل گرایانه پذیرفته شده است.
24.ماكس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالمعبود انصاری، تهران: سمت، 1371.
25.هادی جلیلی، تأملاتی جامعه شناسانه درباره سكولار شدن، تهران: طرح نو، 1383،ص 57.
26.شجاعی زند، پیشین، ص 98.
27.ماكس وبر، دانشمند و سیاستمدار، 1370، ص 100.
28.جلیلی، پیشین، ص 57.
29.یوسف اباذری، خرد جامعه شناسی، تهران، طرح نو، ص 150.
30.همان.
31.همان.
32.همان.
33.همان.
34.swqto,W.H.and christano,k.j(1999)"secularization theory:Theory:The course of a concept:Sociology of Religion (Fall).Online http://www.proguest.com
35.ماكس وبر، دانشمند و سیاستمدار، ص 75.
36.Differentiation
37.شجاعی زند، پیشین، صص 122-123.
38.رأی اطلاع از عناوین و ویژگی‌های این پژوهش‌ها، رك: به پی نوشت شماره‌ی 2. لازم به تذكر است كه پژوهش‌های متعددی در باب دینداری انجام شده است (برای اطلاع از فهرستی از این پژوهش‌‌ها رك: به محسنی و كوثری(1378)، همچنین رك: به مقنی زاده، 1380) . 6 پژوهش بالا به واسطه حجم نمونه مناسب، گویه‌های كافی و ارتباط بیشتر با مسأله مورد بررسی انتخاب شده‌اند. بسیاری دیگر از پژوهش‌های مناسب و با حجم نمونه قابل تأمل نیز وجود دارند كه یا دسترسی نگارنده به نتایج تفصیلی آنها ممكن نشد (مانند پژوهشی كه توسط احمد رجب زاده با عنوان دانشگاه، دین و سیاست در سال 1379 انجام شده است) و یا به واسطه اجتناب از پراكندگی یافته‌های تحقیق از بررسی آنها صرف نظر شد.
39.امیر، نیك پی، نگاهی به برخی تحولات دینی در ایران معاصر، چكیده مقالات سمینار بررسی مسائل اجتماعی ایران، 1379.
40.آزیتا بیابانی، بررسی پایگاه اقتصادی- اجتماعی جوانان با نوگرایی دینی (با تأكید بر دانش آموزان پایه سوم دبیرستان‌های دولتی مناطق 3، 8 و 19 شهر تهران، پایان نامه كارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.)
41.ببی، پیشین، ص 604.
42.همان، ص 605.
43.غیاثوند قبلاً در پژوهش خود چنین مفهومی را بكار برده است اما دریافت وی از این مفهوم تاحدی متفاوت از معنایی است كه نگارنده به مفهوم مذكور نسبت می‌دهد. گذشته از آن نگارنده در اسناد موجود به مشخصات یك مقاله نیز برخورد كرده است كه در عنوان آن مفهوم مذكور بكار رفته است (آزاد ارمكی، تقی، غیاثوند، احمد (1381)، تحلیل جامعه شناختی وضعیت دینداری جوانان با رویكرد بی شكلی دین ورزی، پژوهشنامه علوم انسانی، پاییز 81 شماره 35). با این حال دسترسی نگارنده به مقاله‌ی مذكور ممكن شد.

منبع مقاله :
منبع: حاجیانی، ابراهیم، (1387)، مجموعه مقالات مسائل اجتماعی دین در ایران، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مركز تحقیقات استراتژیك، چاپ اول.