راه‏كارهای ایجاد آرامش روان در زندگی فردی از منظر روایات
نويسنده:علی‏احمد پناهی
منبع: مجله معرفت
در این مقال، به راه‏كارهای ایجاد آرامش روانی از دیدگاه معارف اسلامی پرداخته شده و عوامل ایجادكننده سكون و آرامش قلبی و روحی بیان گردیده‏اند.در ایجاد آرامش و سكون و طمأنینه، عوامل بسیاری دخالت دارند كه به موارد عمده آن اشاره می‏شود.

1. صبر

«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مكروهی به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غم‏زدایی و آرامش روان است؛ چنان‏كه امیرمؤمنان علی علیه‏السلام می‏فرماید: «با اراده‏های صبورانه و حسن یقین، غم‏های وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهی برای صبر كردن، با صبوری غم و اندوه را از خود می‏زداید و آرام می‏گیرد؛ چرا كه اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّی الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بی‏حساب دریافت می‏كنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است كه رحمت الهی شامل او شده. از این‏رو، دلیلی بر غمگین بودن نمی‏بیند؛ چه این‏كه خداوند متعال می‏فرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئكَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئكَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامت‏كنندگان كه هرگاه مصیبتی به آن‏ها رسد، می‏گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمی‏گردیم. این‏ها همان‏ها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن‏ها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانی، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است كه مرتبه رضا با غم تناسبی ندارد؛ چون كسی كه راضی و خشنود است، غمناك نیست، آرام است.

2. توبه

اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگی روح است. این احساس باعث سرخوردگی در زندگی می‏شود. گناه‏كار احساس پوچی و از دست دادن انگیزه ادامه حیات می‏كند، مضطرب و نگران است.
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «چه بد قلاده‏ای است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فكر را دایم به خود مشغول می‏دارد. گناه‏كار همیشه به این فكر است كه چگونه خود را از این قلاده رهایی بخشد. این فكر مانند كابوسی وحشتناك، بر روح او سایه افكنده، او را مضطرب می‏سازد و آرامش را از او سلب می‏نماید. «توبه» یكی از بهترین راه‏های رهایی از كابوس درون و آزادی از چنگال احساس گناه است؛ چرا كه سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهی و بازگشت به سوی خداوند متعال است و به همین سبب، موجب كاهش شدت اضطراب می‏گردد.(4)

3. دعا

دعا همچون باران بهاری است كه سرزمین دل‏ها را سیراب می‏كند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمی ظاهر می‏سازد. انسان در دعا، با خدای خود مناجات می‏كند و از مشكلاتی كه زندگانی او را نگران كرده، به او پناه می‏برد. بی تردید، با بازگوكردن مشكلات، حالت آرامش روانی به انسان دست می‏دهد و از تشویش خاطر رهایی می‏یابد.یكی از روان‏شناسان می‏گوید: «امروزه یكی از علوم، یعنی روان‏پزشكی، همان چیزهایی را تعلیم می‏دهد كه پیامبران تعلیم می‏دادند، چرا؟ به علت اینكه پزشكان روانی دریافته‏اند كه دعا و نماز و داشتن یك ایمان محكم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را، كه موجب نیمِ بیشتری از ناراحتی‏های ماست، برطرف می‏سازد.»(5)
دعا به درگاه الهی منشأ آرامش روح و روان می‏شود و درد و غم را از انسان زایل می‏سازد و انسان احساس می‏كند یك پناهگاه قوی و محكم دارد كه حامی و پشتیبان اوست. امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «پدرم، امام باقر علیه‏السلام هر وقت امری او را محزون می‏كرد، زنان و كودكان را جمع می‏نمودند، پس دعا می‏كردند.»(6)
هیچ انسانی نیست كه گرفتاری و مشكلات در زندگی نداشته باشد. بلاهای روحی همه انسان‏ها را تهدید می‏كنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهی دردها را زایل می‏كند و باعث آرامش زندگی می‏شود.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «دعا كن كه شفای همه دردها در دعاست.»(7)
یكی از فیلسوفان روان‏شناسی، دعا را برای معالجه بیماران، راهی مفید دانسته، می‏گوید: «دعا برای معالجات امراض روحی بسیار مؤثر بوده و در نتیجه، صحّت بدنی و جسمی را در پی خواهد داشت.»(8)
دعا و نیایش ابعادی عاشقانه دارد. دعا می‏تواند بیانگر عشق حق‏شناسی و لذت روحی سیراب شده باشد. از دیدگاه روان‏شناسی، هرگونه دعا و نیایش همچون آیینی سحرآمیز، تسكین دهنده است.(9)
الكسیس كارل می‏گوید: «دعا، محكم‏ترین و بالاترین حلّال مشكلات است. تأثیر دعا واقعا شگفت‏انگیز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژی است؛ همان‏طور كه به كمك تكنیك‏های عملی، انرژی اتمی را آزاد می‏كنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهای عملی، می‏توان انرژی معنوی را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژی‏زا بر بسیاری از مردم آشكار است.»(10)
آقای دیل كارنگی، روان‏شناس معروف امریكایی می‏نویسد: «هنگامی كه كارهای سنگین قوای ما را از بین می‏برد و اندوه‏ها هر نوع اراده‏ای را از ما سلب می‏كند و بیشتر اوقات، كه درهای امید به روی ما بسته می‏شود، به سوی خدا روی می‏آوریم، ولی اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدی بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهی، قوای خود را تجدید نكنیم؟»(11)
ما برای ایجاد آرامش در زندگی باید دعا كنیم و به خداوند متعال پناه ببریم؛ چه این‏كه دعا اگر مستجاب شود یا مستجاب نشود، در روح انسان ایجاد آرامش می‏كند؛ زیرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: یكی اینكه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و كوه‏های غم و نگرانی را ذوب می‏كند؛ چرا كه دعا یكی از مصادیق یاد خداست و یاد خدا قطعا موجب آرامش است. دیگر اینكه انسان اگر با تمام شرایط دعا كند و در نهایت، خداوند كریم هم مصلحت بداند، دعای او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنان‏كه خداوند متعال درباره داستان حضرت ایّوب علیه‏السلام می‏فرماید: «و اَیّوبَ اِذ نادی ربَّهُ اَنّی مَسّنَی الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمینَ فَاستجبنا لَهُ فكَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتیناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبیاء: 82)؛ و ایّوب وقتی كه پروردگار خود را خواند كه مرا رنجی سخت رسیده است و تو بخشنده‏ترین بخشندگانی، او را اجابت كردیم و آنچه را به او رسیده بود از رنج واندوه زایل ساختیم...
دعا و نیایش علاوه بر اینكه غم و اندوه را زایل می‏كند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحی می‏شود؛ زیرا انسان در نهایت، به‏ویژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نیت رو به سوی خدای می‏آورد و با او درد دل می‏كند، عقده‏های خویش را بیرون می‏ریزد و اسرار خود را، كه در نهان‏گاهش محافظت می‏شد، به زبان می‏آورد و تنها از او راه چاره و گریزگاه طلب می‏نماید و با آه و ناله تقاضای كمك می‏كند و این خود طمأنینه و آرامش كاملی در پی خواهد داشت.
به دیگر سخن، وقتی نیایشگر از بن جان و ژرفای دل، دست به دعا برمی‏دارد نوعی شادابی و بهجت و انبساط در درون خود احساس می‏كند كه حاضر نیست به هیچ بهایی آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشن‏دلی و روشن‏بینی و آرامش ایجاد می‏كند و در حكم چراغی می‏گردد كه در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادی كه با دعا و یاد خدا رابطه ندارند و همیشه خانه دلشان تاریك و ظلمانی است و از درك و بینش و روشنایی بی‏نصیبند و از دعا به عنوان نیروی بهجت‏زا و انبساط آفرین محرومند.
دكتر آلكسیس كارل درباره اثر تسكینی دعا می‏گوید: «نیایش را نباید با مُرفین هم‏ردیف دانست؛ زیرا نیایش در همین حال كه آرامش را پدید آورده است، به‏طور كامل و صحیح، در فعالیت‏های مغزی انسان یك نوع شكفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریك می‏كند. دعا در انسان نیروی مقاومت می‏آفریند، تلخی‏ها را شیرین می‏گرداند و از اضطراب و تردید رهایی یافته و با آن خود را به پایگاه عظیم قدرت روحی و معنوی متصل می‏كند و هیچ حادثه و رویدادی آرامش و اطمینان او را برهم نمی‏زند.
آدمی به واسطه دعا و نیایش به قدرت لایتناهی تكیه می‏كند و در تمام امور از او مدد می‏گیرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستی او را احاطه می‏كند.
اصولاً نیایش و دعا انسان‏ها را آن‏چنان رشد می‏دهد كه جامه‏ای كه وراثت و محیط به قامتشان دوخته است، برایشان كوتاه می‏گردد، ملاقات پروردگار آن‏ها را از صلح و آرامش درون لبریز می‏سازد، به‏طوری كه شعشعه پرتو این صلح از چهره آن‏ها نمودار است و آن را هرجا كه روند، با خود می‏برند.»(12)
نیایشگر، كه با تضرّع و ناله مضطربانه و از روی عشق و محبت، معبود خویش را صدا می‏زند و پیوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم می‏سازد، هر نوع بلا و گرفتاری را از خود دفع می‏كند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج‏البلاغه می‏فرمایند: «گرفتاری‏های پی‏درپی را با دعا دور نمایید.»
و همچنین امام رضا علیه‏السلام می‏فرماید:
«بر شما باد دعا كردن؛ زیرا دعا و درخواست از خدای عزّوجل بلا و غم را برطرف می‏سازد.»(13)
آثار و بركات دعا
دعا به درگاه ایزد متعال آثار و بركات ویژه‏ای دارد كه به چند نمونه از آن‏ها اشاره می‏شود:
1. رهایی از غربت و بیگانگی: دعا انسان را از انزوای درون بیرون آورده، به جمع پیوند می‏زند و آن در حقیقت، همدم شایسته‏ای است كه تنهایی و غربت وحشتناك را به انس و الفت مبدّل می‏سازد؛ زیرا شخصی كه در حال نیایش است، نه تنها خود را تنها نمی‏بیند، بلكه با چشم دل می‏یابد كه در آن حالات عرفانی، مجموعه كائنات با او هم‏نوا هستند؛ چه آن‏كه به فرمایش قرآن كریم، هرموجودی تسبیح و حمد او می‏گوید، ولی شما تسبیح آن‏ها را نمی‏فهمید.(14)
عالم هستی یكپارچه در حال تسبیح و تحمید خداست. هر موجودی به نوعی، به حمد و ثنای حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالی نمی‏توانند آن را درك كنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند كه از روی عشق و محبت و با سوز و گداز، او را می‏خوانند و این صدا را به گوش و جان می‏شنوند. به قول مولوی:
گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گریانند روزان و شبان
گر سمیعیم و بصیر و با هُشیمبا شما نامحرمان ما خامُشیم.
2. مایه آرامش دل: دعا و ذكر خدا باعث آرامش روح و روان می‏گردد و دل انسان تنها با یاد خدا آرام می‏گیرد.
مولای متّقیان علی علیه‏السلام فرمودند: «خداوند سبحان ذكر و یاد خود را صیقل‏دهنده و روشنایی دل‏ها قرار داده است.»(15)
3. وسیله تقرّب انسان به خدا: بالاترین آرزوی انسان رسیدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبیت او برخوردار گردد. همواره در تكاپوی این معناست كه فرصتی پیش آید تا با تمسّك به وسایل تقرّب به خدا، به مقصودش نایل گردد. دعا بهترین وسیله‏ای است كه در رسیدن به این مهم، كمك شایانی می‏كند.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «بر شما باد به دعا؛ زیرا چیزی مانند آن باعث نزدیكی انسان به خدا نمی‏گردد.»(16)
این از آن روست كه انسان به واسطه دعا و نیایش، رو به سوی خدا می‏آورد و فاصله‏ها را كم می‏كند و حجاب‏ها را كنار زده، خویشتن را از قید و بند بندگی شیطان و نفس امّاره می‏رهاند و از هلاكت و سقوط حتمی نجات می‏بخشد.
نیایش و دعاست كه خدامحوری را در زندگی انسان به عنوان یك اصل خدشه‏ناپذیر در آورده و همه خواست‏ها و نیازها و خُلق و خوی‏ها را بر گرد محور او قرار می‏دهد و از آنچه باعث اعراض و رویگردانی و قطع عنایت حضرت باری تعالی است، به شدت اجتناب می‏دهد.
4. بهترین وسیله بازیابی خود: بدون تردید، هنگامی كه انسان به مادیات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت‏اندوزی و جاه‏طلبی و بی‏بندوباری گام بردارد، به تدریج خدا را، كه مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش كرده و از تذكّر و یادآوری او غفلت می‏ورزد و بالمآل، خود واقعی خویش را فراموش می‏كند.
با دعاست كه انسان خود واقعی خویش را، كه پرتوی از عالم ربوبی است، باز می‏یابد و هر چه توجه او به خدا بیشتر می‏شود، به همان نسبت با خود آشنا می‏گردد و او را از غفلت و بی توجهی نجات داده، جانی تازه و آرامشی ویژه به او می‏بخشد.
در دعا و نیایش است كه انسان خود را آن‏گونه كه هست، می‏بیند، به نقص و عیب خویش آگاه می‏گردد و مانع این می‏شود كه در او «خودپنداری» جایگزین «خود حقیقی» شود و هرگز این دو را با یكدیگر خلط نكرده، پیوسته از هم تمیز دهد.
ویلیام جیمز درباره دعا و نیایش
می‏گوید: «انگیزه نیایش و دعا نتیجه ضروری این امر است كه در عین اینكه درونی‏ترین قسمت از خودهای اختیاری و عملی هر كس خودی از نوع اجتماعی است، با وجود این، مصاحب كامل خویش را تنها در جهان اندیشه می‏تواند پیدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته، خواه تصادفی، در دل خود به آن رجوع می‏كنند. حقیرترین فرد در روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و با ارزش می‏كند.»(17)

4. صله رَحِم

یكی از دستورهای دین اسلام، كه به فعالیت‏های عینی و خارجی انسان اختصاص دارد، ارتباط با خویشاوندان و اقوام است كه از آن تحت عنوان «صِله رَحِم» یاد می‏شود.
در اندیشه دینی ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلی و ارتباط صمیمانه و حمایتی خویشاوندان از چنان اهمیتی برخوردار است كه پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن را جزو دین دانسته(18) و در جای دیگر، هدف از رسالت خویش را پس از بندگی خداوند و شكستن بت‏ها و طواغیت، صله‏رحم معرفی می‏كنند.(19)
از منظر تفكّر دینی، نقش صله رحم به گونه‏ای است كه انجام آن سبب سامان‏دهی و ایجاد سلامت و عافیت و در طریق صحیح قرارگرفتن تمام امور است؛ آنجا كه امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «نیكی كنید و صله رحم نمایید... كه باعث عافیت در تمام امور می‏شود.»(20)
همچنین در روایتی دیگر، ارتباط خویشاوندی را سبب آرامش و تسكین خاطر افراد معرفی كرده می‏فرماید: «هرگاه كسی از رَحِم خود عصبانی شد و بر او غضب كرد، پس باید به سوی او روانه شود و با او تماس برقرار كند. به درستی كه دو رحم در تماس با یكدیگر به آرامش و سكون می‏رسند.»(21)
بنابراین، درباره اهمیت صله رحم و نقش و پیامدهای آن در سلامت و آرامش روحی و بهداشت روانی انسان از منظر آموزه‏های دینی، همین بس كه امام صادق علیه‏السلام ایجاد ارتباط فامیلی را تأمین‏كننده سلامت و عافیت تمام امور انسانی معرفی كرده‏اند. از این‏رو، در اینجا مناسب است به مباحثی پرداخته شود كه در رابطه با تبیین موضوع مزبور مفیدند.

الف. معنای «رحم» و «صله رحم»

راغب اصفهانی درباره واژه «رحم» چنین می‏گوید: «"رَحِم" در اصل، همان "رَحِم" زن است و استعاره برای خویشان و نزدیكان به كار می‏رود؛ به این جهت كه آن‏ها از یك رحم شكل گرفته‏اند.»(22)
مرحوم علّامه طباطبائی می‏فرماید: «رَحِم عبارت از آن جهت وحدتی است كه به خاطر تولّد از یك پدر و مادر و یا یكی از آن دو در بین اشخاص برقرار می‏شود و در حقیقت، باعث اتصال و وحدتی است كه در ماده و وجودشان نهفته است.»(23)
در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام نیز وقتی از حضرتشان درباره تفسیر آیه شریفه «الّذینَ یَصِلونَ ما اَمراللّهُ بِه» سؤال شد، فرمودند: «منظور خویشاوندان توست.»(24)
از مجموع آنچه ذكر شد، معلوم می‏شود كه مراد از «رحم»، كه صله آن مورد تأكید و توصیه دین است، اقوام و خویشاوندان می‏باشند كه در عرف مردم، به عنوان نزدیكان و خویشاوندان تلقّی می‏شوند.
اما درباره «صله رحم» و معنا و مفهوم آن، ابن اثیر چنین می‏گوید: «مراد از "صله رحم" احسان نمودن به نزدیكان از خویشان نسبی و سببی و مهربانی و عطوفت نشان دادن به آن‏ها و رعایت كردن احوال آنان است.»(25)
مرحوم نراقی می‏فرماید: «صله رحم عبارت است از: شریك ساختن رحم و خویشاوندان در مال و مقام و دیگر خیرات دنیا كه آدمی به آن‏ها دست می‏یابد.»(26)
با این بیان‏ها، روشن می‏شود كه «صله رحم» یعنی ارتباط و پیوند با اقوام و خویشان كه می‏تواند در قالب‏ها و شكل‏های گوناگون نمود خارجی پیدا كند. گاهی اوقات در حدّ یك سلام كردن و احوالپرسی است، چنان‏كه امام سجاد علیه‏السلام می‏فرماید: «صلوا ارحامَكم و لو بِالتسلیم.»(27)
و گاهی به صورت ملاقات‏های حضوری، كمك‏های مادی و معنوی در موقعیت‏های مقتضی و بالاخره، تماس‏های مستقیم و غیرمستقیم با اقوام به گونه‏ای كه احساس شود پیوند خویشاوندی همواره بین آن‏ها برقرار می‏باشد.

ب. صله رحم؛ تأمین‏كننده نیاز روانی

هر موجود زنده‏ای، از جمله انسان برای رسیدن به حالت تعادل تلاش می‏كند تا نیازهای اساسی خود را در ابعاد گوناگون شناختی، عاطفی و جسمانی تأمین نماید؛ چرا كه عدم تأمین این احتیاجات، چه در زمینه بدنی و جسمانی و چه در زمینه روحی و روانی، سبب ایجاد اختلال در ارگانیسم خواهد شد.
تمام افراد در همه دوره‏های زندگی، برای تأمین نیازهای روحی و روانی حداكثر كوشش و تلاش را مصروف می‏دارند. به نظر روان‏شناسان، نیازهای روانی به اندازه نیازهای بدنی برای انسان حیاتی‏اند و بر این اساس، نیازهای روانی را جزو نیازهای اساسی قلمداد می‏كنند و همان‏گونه كه در الگوی سلسله نیازهای آبراهام مازلو، روان‏شناس انسانگرا، آمده است، این‏گونه نیازها در ردیف نیازهای عالی می‏باشند.
بعضی از نیازهای روانی، كه صله رحم
خداوند متعال در قرآن كریم، درمان تمام نگرانی‏ها و اضطراب‏ها را یاد و ذكر خدا معرفی می‏كند و آرامش‏دهنده قلب‏ها را «توجه به خدا» و یاد او معرفی می‏نماید.
می‏تواند نقش تعیین‏كننده‏ای در تأمین و ارضای آن‏ها ایفا كند، عبارتند از:
1. نیاز به محبت؛
2. نیاز به وابستگی و تعلّق به گروه؛
3. نیاز به بیان و ابراز خود.(28)
پژوهشگران علوم تجربی با تحقیقات میدانی نیز دریافته‏اند بیمارانی كه مورد حمایت ملموس و عاطفی دوستان و خانواده گسترده خود قرار می‏گیرند، بهتر سازگاری حاصل می‏كنند و آرامش بیشتری دارند.(29)این جهت اجتماعی از طرف دوستان، فامیل، همسایگان، همكاران و آشنایان و به صورت‏های ملموس، حمایت اطلاعاتی و حمایت عاطفی اعمال می‏گردد. حمایت اجتماعی فرد را از نگرش مثبت‏تری بر زندگی و نیز احساس عزّت نفس بالاتری برخوردار می‏كند و با توزیع یا به حداقل رساندن آسیب‏های ابتدایی، رویدادهای بالقوّه فشارزا را بی‏خطر می‏كند.(30)

ج. صله رحم و كاهش تنیدگی

«تنیدگی» یا «استرس» (Stress) مفهومی است كه از علم فیزیك به حوزه‏های زیست‏شناسی، روان‏پزشكی و روان‏شناسی وارد شده است و در مورد اعضای انسان به كار می‏رود. عوامل تنیدگی زا در زندگی فردی و اجتماعی انسان فراوان هستند و روان‏شناسان برای كاهش و به حداقل رساندن این عوامل، راه‏كارهای گوناگونی ارائه كنند كه از جمله آن‏ها، ارتباط با خانواده و فامیل و خویشاوندان است كه در كاهش استرس و تنیدگی بسیار مفید است؛ زیرا كسی كه از حمایت خانوادگی و اجتماعی برخوردار نباشد، خود را از نظر روانی بدون پشتوانه می‏بیند، ولی اگر در مواجهه با حوادث و مشكلات، از تكیه گاه محكم خانوادگی برخوردار باشد، خود را قدرتمند می‏بیند و دچار تنیدگی و اضطراب نمی‏شود و احساس تنهایی نمی‏كند و كمتر دچار آسیب‏های مختلف ناشی از تنیدگی می‏گردد.
كسی كه صله رحم می‏كند و ارتباط عاطفی خاصی با نزدیكان دارد، احساس قدرت می‏كند و فشارهای اجتماعی زندگی نمی‏توانند به او آسیب بزنند.
بنابراین، پیوندهای خانوادگی و ارتباط با خویشان می‏تواند با احساس تنهایی، كه یكی از نشانه‏های افراد ناایمن است، به مقابله برخیزد و به افراد خانواده گسترده خویش احساس ایمنی لازم را عطا نماید تا در موقع بروز مشكلات و ایجاد تنیدگی، بتوانند با آن به خوبی كنار آمده، به آرامش روحی و سلامت روانی دست یابند.(31)

5. نماز

خداوند متعال در قرآن كریم، درمان تمام نگرانی‏ها و اضطراب‏ها را یاد و ذكر خدا معرفی می‏كند و آرامش‏دهنده قلب‏ها را «توجه به خدا» و یاد او معرفی می‏نماید، آنجا كه می‏فرماید: «اَلاَ بِذكرِ اللّهِ تَطمئِنُّ القُلوبِ» (رعد: 28)؛ بدانید و آگاه باشید كه یاد خدا و ذكر او باعث آرامش دل‏هاست.
یكی از مصادیق كامل ذكر خدا «نماز» است و خداوند متعال فلسفه نماز را ظهور یاد خدا در دل‏ها بیان كرده است: «اَقمِ الصَلوةَ لِذكری» (طه: 114)؛ نماز را به خاطر ذكر من و یاد من بپا دار.
خداوند متعال، حكیم است و حكیم كارهای خود را از روی حكمت و تدبیر انجام می‏دهد و در تشریع نماز هم رازهایی است كه به تمام آن‏ها نمی‏توان پی برد، ولی با توجه به روایات و قرآن كریم، می‏توان به بعضی از آن‏ها رسید. مهم‏ترین رازهای عبادی همان طهارت ضمیر است كه انسان جانش را از هر چه غیر خداست، پاك می‏كند.(32)
انسان هر لحظه به خدای متعال و عنایت او احتیاج دارد و اگر عنایت الهی لحظه‏ای از انسان قطع شود، نابود و هلاك می‏گردد. دل انسان تنها با یاد و ذكر خدا مأنوس و آرام است و قلب انسانی با ذكر و نام او نورانی و باصفا می‏شود.
وقتی قرآن كریم سخن از نماز به میان می‏آورد، می‏فرماید: «نماز بخوانید تا یاد مرا زنده كنید» (طه: 114) و من در یاد شما، به وسیله نماز ظهور كنم و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور كرد، قلب مطمئن و آرام می‏شود.
كسی كه دلش با یاد خدا مطمئن و محكم است، آرامش روحی و روانی دارد و هیچ هراسی از غیر خدا ندارد و امیدوار و آرام است؛ چون متّكی به قدرت و عظمت الهی است و انوار الهی در درونش رسوخ كرده و یاد خدا عامل طمأنینه او شده است. در سوره «معارج» آیه 20 درباره اسرار نماز می‏فرماید: «طبع انسان در برابر شداید جزع می‏كند و اگر خیری به او رسید، سعی می‏كند انحصارطلب باشد و به دیگران ندهد و اگر رنج و شرّی به او برسد، جزع و بی‏تابی می‏كند، صبر را از دست می‏دهد؛ و اگر خیری به او برسد، از دیگران منع می‏كند، مگر نمازگزاران؛ این‏ها طبیعت را كوبیده‏اند و فطرت را احیا كرده‏اند و خاصیت نماز احیای فطرت است.»(33) از این‏رو، نماز و یاد خداست كه احیاگر دل و درون است و باعث رفع نگرانی‏ها و اضطراب‏ها می‏شود و باعث آرامش انسان می‏گردد.
یكی از دانشمندان اسلامی می‏گوید: از طریق ذكر خدا، همه مخاوف و ترس‏ها و بیم‏ها از میان برمی‏خیزند و همه ناراحتی‏ها از آدمی سترده می‏شوند. آن‏گاه كه فرد به یاد خدا می‏افتد، قلبش با طمأنینه، معمور و آباد گشته، مالامالِ از رضا می‏شود؛ قلبی كه قبلاً آكنده از ترس و یأس بوده است. لطف و توجه پروردگار، قلب ذاكر را زیر سایه خود قرار می‏دهد و انسان به این یقین و قاطعیت می‏رسد كه رهیدن از ناراحتی‏های درونی، سهل و هموار است و می‏توان وسوسه‏ها را درهم كوبید و تخیّلات باطل را از خود دور ساخت. چنین فردِ ذاكری با خداست و از هیچ امری بیمناك نبوده، از هیچ چیزی نمی‏ترسد و به هیچ عارضه روانی دچار نمی‏گردد. این حالت به خاطر ثباتی كه خداوند متعال در دل او ایجاد می‏كند، به هم می‏رسد.(34)
پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «مَثَل خانه‏ای كه در آن از خدا یاد می‏شود و خانه‏ای كه در آن ذكری از خدا به میان نمی‏آید، مانند مثل موجود زنده و مرده است.»(35)
یعنی دلی كه مركز یاد خداست، آباد و آرام است و دلی كه از یاد خدا تهی است، ویران و تاریك است و اندوه و اضطراب آن را فرا گرفته. تنها یاد خدا و ذكر او دل‏های پریشان را دوا می‏كند.
گاندی می‏گوید: «دعا و نماز، زندگی‏ام را نجات داده است. بدون آن باید از مدت‏ها پیش دیوانه می‏شدم. من در تجارب زندگی عمومی و خصوصی خود، تلخ كامی‏های بسیار سخت داشته‏ام كه مرا دست‏خوش ناامیدی می‏ساخت. اگر توانسته‏ام بر این ناامیدی‏ها چیره شوم، به خاطر نمازها و نیایش‏هایم بوده است.
دعا و نماز را مانند حقیقت بخشی از زندگی خود نمی‏شمارم، فقط به خاطر نیاز و احتیاج شدید روحی آن‏ها را به كار می‏بسته‏ام؛ زیرا اغلب خود را در وضع و حالی می‏یافتم كه احتمالاً بدون دعا و نماز نمی‏توانستم شادمان باشم. هر چه زمان گذشت، اعتقاد من به خداوند افزایش یافت و نیاز من به دعا و نماز بیشتر می‏شد و بدون آن زندگی برایم سرد و تهی بود.»(36)
آقای الكسیس كارل می‏گوید: «نیایش در روح و جسم تأثیر می‏گذارد و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را توأما تقویت می‏كند. در چهره كسانی كه به نیایش می‏پردازند، حسّ وظیفه‏شناسی، قلّت حسد و شرارت و حُسن نیكی و خیرخواهی نسبت به دیگران خوانده می‏شود. نیایش، خصایل خود را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فردی نشان می‏دهد: صفای دل، متانت رفتار، انبساط خاطر، شادی بی‏دغدغه، چهره پر از یقین، استعداد هدایت، آمادگی برای پذیرش حق و راضی بودن به رضای پروردگار.»(37)
ایمان به خدا و راز و نیاز با او به انسان امید و توان می‏دهد و انسان احساس می‏كند به پناهگاه مطمئن و با قدرتی متّكی است و از این‏رو، احساس نشاط و توانمندی می‏كند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دل‏تنگی و نگرانی در او ایجاد می‏شود و به بیماری‏های روانی گرفتار می‏آید. به این حقیقت روان‏شناسان و روان كاوان بزرگی همچون یونگ، اریك فروم، ویلیام جیمز و دیگران اشاره كرده‏اند و ایمان به خدا را اساس آرامش و سلامت روان می‏دانند.(38)
حضرت علی علیه‏السلام در نهج‏البلاغه خطبه 225 می‏فرماید: «پروردگارا! تو از هر مونسی برای دوستانت مونس‏تری و از همه آن‏ها برای كسانی كه به تو اعتماد كنند، برای كارگزاری، آماده‏تری. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده می‏كنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان معرفت و بصیرتشان را می‏دانی، رازهای آنان نزد تو آشكار است و دل‏های آنان در فراق تو بی‏تاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد، یاد تو مونس آن‏هاست، و اگر سختی‏ها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه می‏برند.»
خلاصه آنكه یكی از عوامل آرامش روان و سلامتی روح نماز و یاد خداست و اگر نماز با توجه و معنویت ویژه انجام شود، آثار و بركات ویژه‏ای در آرامش روح و روان و در نتیجه، در زندگی فردی خواهد داشت.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «چه مانعی دارد كه چون یكی از شما غم و اندوهی از غم‏های دنیا بر او در آید، وضو بگیرد و به مسجد رود و دو ركعت نماز بخواند و برای رفع اندوه خود، خدا را بخواند؟ مگر نشنیده‏اید كه خداوند می‏فرماید: از صبر و نماز یاری بجویید.»(39)

6. اعتقاد به قضا و قدر

منظور از این مسئله، ترك اعتراض بر مقدّرات الهیه در باطن و ظاهر و در گفتار و عمل است. صاحب مرتبه رضا، پیوسته در لذت، بهجت و سرور و راحتی است؛ زیرا نزد او تفاوتی نیست میان فقر و غنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحّت، و موت و حیات. هیچ كدام بر دل او گران نیست؛ زیرا همه را صادر از خدای متعال می‏داند. به واسطه محبت حق ـ كه بر دل او رسوخ نموده ـ بر همه افعال خدا عاشق است و آنچه از او می‏رسد، بر طبعش موافق است.
بنابراین، معتقد به قضا و قدر الهی هرچه را كه خدا بر او تقدیر كند، خیر می‏داند و از این‏رو، محزون و اندوهگین نمی‏شود؛ چنان‏كه امام جعفر صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «در شگفتم از كار مرد مسلمان كه خدا هیچ امری از برای او مقدّر نمی‏كند، مگر اینكه خیر اوست، و اگر بدن او را با قیچی پاره پاره كنند خیر اوست، و اگر ملك مشرق و مغرب به او عطا كنند، باز خیر او است.»(40)
در اهمیت تسلیم بر قضا و قدر الهی همین بس كه حضرت صادق علیه‏السلام در جواب میزان‏شناسی مؤمن فرمودند: «به تسلیم و رضا در آنچه بر او وارد می‏شود از شادی و اندوه.»(41) شخص راضی بر قدر الهی آن‏چنان مشغول محبت حضرت دوست است كه از آنچه بر او وارد می‏شود، المی احساس نمی‏كند و می‏گوید:
در بلا هم می‏چشم لذات اوماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او(42)
اعتماد بر قضا و قدر الهی برطرف كننده غم‏هاست؛ چنان‏كه امیرمؤمنان علی علیه‏السلام می‏فرماید: «اعتماد كردن بر قَدَرِ الهی چه طردكننده خوبی برای غم‏هاست.»(43)
و از امام صادق علیه‏السلام روایت است كه «اگر هر چیز بر طبق قضا و قدر است، پس حزن و اندوه چرا؟»(44)

7. گفتن ذكرهای مخصوص

هر ذكری از آن نظر كه یاد خداست، باعث آرامش است، اما ذكرهای مخصوصی در روایات آمده‏اند كه دارای خواص ویژه برای از بین بردن حزن و غم هستند كه بیان این ذكرها و شرایط آن‏ها و محدوده آن‏ها خود بحث مستقل و مفصّلی می‏طلبد. در اینجا، فقط به عنوان نمونه روایتی از حضرت باقر علیه‏السلام ذكر می‏شود:
حضرت باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «در ذكر "لا حولَ ولا قوَّةَ الاّ باللّه" شفای نود و نه درد است كه كم‏ترین آن دردها غم و غصّه است.»(45)

8. استغفار زیاد

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «هركس زیاد استغفار كند خداوند او را از هر غمی رها و از هر تنگی خارج می‏سازد و او را روزی دهد از جایی كه گمان نمی‏برد.»(46)
روشن است كه استغفار تنها ذكر زبانی نیست، بلكه نوعی توجه به خدا و یاد اوست كه با این توجه و یاد، دل آرام می‏گیرد.

9. ترك حسادت

مرحوم ملّا احمد نراقی می‏گوید: «مخفی نماند كه حسد، اشدّ امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیث‏ترین آن‏هاست.
عقبه زین صعب‏تر در راه نیستای خُنك آن كس حسد همراه نیست
صاحب حسد خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبا مبتلا می‏سازد؛ زیرا كه حسود در دنیا لحظه‏ای از حزن و الم و غصّه و غم خالی نیست؛ چون كه او هر نعمتی كه از كسی دید متألّم می‏شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان بی‏نهایت است و هرگز منقطع نمی‏شود، پس حسود بی‏چاره پیوسته محزون و غمناك است.(47)
خداوند متعال در وصف یهود می‏فرماید: «اَم یَحسدونَ النّاسَ علی ما آتیهم اللّه مِن فضلهِ» (نساء: 54)؛ یا اینكه به مردم در برابر آنچه خدا از فضلش به آن‏ها بخشیده حسد می‏ورزند.
و در وصف منافقان می‏فرماید: «اِن تَمسسكُم حسنةٌ تَسؤُهم.» (آل‏عمران: 120)؛ اگر فتح و پیروزی و یا پیشامد خوبی برای شما رخ دهد، آن‏ها ناراحت می‏شوند.
ـ «اِن تُصبكَ حسنةٌ تُسُؤْهم» (توبه: 50)؛ اگر به تو نیكی رسد، آن‏ها را ناراحت می‏كند.
از دو آیه اخیر، می‏توان فهمید كه حسادت منافقان نسبت به مؤمنان موجب ناراحتی و سختی برای آن‏ها بود كه هر نعمت و خوبی كه به مؤمنان می‏رسید، باعث ناراحتی‏شان می‏شد. حسد آثار نامطلوبی بر جسم و روان انسان دارد.
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام می‏فرماید: «حسد رنجور می‏سازد.»(48)
این رنجش می‏تواند هم رنجش جسمی و هم رنجش روانی باشد. اما رنجش روانی او به سبب ناراحت بودن از رسیدن نعمت به دیگران است و همیشه شخص از این نظر خود را رنج می‏دهد و راحتی خود را سلب می‏كند.
امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید: «آسایشی برای حسود نیست.»(49)
در روایت دیگر، حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «حسود غمگین است.»(50)
رنجش جسمانی حسود به سبب ارتباط روان با جسم است. امروزه این حقیقت مسلّم شده كه بیماری‏های جسمانی در بسیاری از موارد، عامل روانی دارند و در طب امروز، بحث‏های مشروحی تحت عنوان «بیماری‏های روان تنی» دیده می‏شود كه به این قسم بیماری‏ها اختصاص دارد.(51)
از امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام روایت است كه «عجیب است كه حسودها از سلامت بدن‏های خود غافلند.»(52)
در روایت دیگری، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام فرمودند: «تن‏درستی از كمی حسد است.»(53)
حسد از دو نظر می‏تواند موجب اضطراب و تشویش روان شود: یكی آنكه نفس حسد موجب رنجش است ـ كه بیان شد؛ دیگر آنكه حسد می‏تواند موجب گناهان و رفتارهایی شود كه خود سبب تشویش و اضطراب می‏گردند. بسیاری از گناهان از قبیل قتل‏ها و جنایات، علتشان حسادت است.

10. زندگی پاكیزه ناشی از عمل صالح

خداوند متعال می‏فرماید: «مَن عَملَ صالِحا مِن ذَكرٍ اَو اُنثی و هُوَ مؤمنٌ فَلنحیینَّه حیوةً طیِّبةً» (نحل: 97)؛ هر كس عمل شایسته‏ای انجام دهد، در حالی‏كه مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاكیزه می‏بخشیم.
روشن است كه زندگی پاكیزه، كه ثمره عمل شایسته مؤمن است، آن زندگی است كه از آلودگی و بدی دور است و قطعا یكی از ویژگی‏های زندگی پاكیزه، آرامش است. حال اگر فرد، زندگی پاكیزه دارد، آرامش فردی حاصل است و اگر افراد جامعه زندگی پاك دارند، جامعه یك جامعه‏ای آرامی است.

11. هم‏نشینی با مؤمن

هم‏نشینی با مؤمنان و انسان‏های صالح موجب آرامش انسان می‏شود؛ چرا كه انسان در همنشینی با آن‏ها به یاد خدا می‏افتد و یاد خدا موجب آرامش دل است.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «مؤمن به وسیله مؤمن آرامش می‏یابد؛ همان‏گونه كه تشنه با آب خنك و گوارا آرامش می‏یابد.»(54)
از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سؤال شد كه با چه كسانی مجالست و مصاحبت كنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «كسی كه دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم و دانش شما بیفزاید و رفتارش آخرت را به یاد شما آورد.»
كسی كه انسان را به یاد خدا اندازد، علاوه بر اینكه خود موجب تسكین نفس انسان است، با تذكر یاد الهی نیز موجب آرامش دل می‏گردد.
عوامل بسیاری در روایات معصومان علیهم‏السلام برای ایجاد آرامش و رفع اضطراب بیان شده‏اند كه بیان همه آن‏ها در وسع این نوشتار نیست. از این‏رو، به موارد عمده آن‏ها اكتفا شد.

پی‏نوشت‏ها

1ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1983 م، ج 74، ص 211.
2ـ شهید ثانی، مسكّن الفؤاد، قم، آل‏البیت، 1407 ق، ص 42.
3ـ تمیمی آمدی، غررالحكم، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ص 185.
4ـ محمد عثمان نجاتی، قرآن و روان‏شناسی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1373، ص 376.
5ـ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1363، ج 1، ص 642 به نقل از: آیین زندگی، ص 152.
6ـ شیخ عباس قمی، سفینة‏البحار، ج 1، ص 447.
7ـ محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحكمة، قم، دارالحدیث، ج 3، ص 284.
8ـ ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، چ دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367، ص 154.
9ـ هنری لو پیرلو، استرس دائمی، ترجمه عباس قریب، مشهد، درخشش، ص 223.
10و11ـ حسن راشدی، نمازشناسی، تهران، ستاد اقامه نماز، 1377، ج 2، ص 67 / ص 43.
12ـ آلكسیس كارل، نیایش، ترجمه علی شریعتی، تهران، الهام، 1377، ص 63.
13ـ محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ج 2، ص 40.
14ـ اسراء: 44.
15ـ سید رضی، نهج‏البلاغه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372، خ 213.
16ـ محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، اسوه، ج 2، ص 212.
17ـ مرتضی مطهری، سیری در نهج‏البلاغه، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1354، ص 33.
18ـ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «به حاضر و غایب امّتم و آنانی كه از اصلاب مردان و ارحام زنان تا قیامت به دنیا می‏آیند، سفارش می‏كنم كه صله رحم كنند، اگرچه به فاصله یك سال راه باشد؛ زیرا صله رحم جزو دین است.» (محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 72، باب 3، روایت 73.)
19ـ كسی از پیامبر پرسید: هدف از رسالت تو چیست؟ فرمود: «هدف از رسالت من بندگی خدا، شكستن بت‏ها و پیوند میان ارحام است.» (همان، ج 38، باب 65، روایت 49.)
20ـ همان، ج 74، باب 17، حدیث 10.
21ـ همان، ج 73، باب 13، حدیث 9.
22ـ راغب اصفهانی، مفردات، ص 91.
23ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 2، ذیل آیه 1 سوره نساء.
24ـ عبدعلی جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، مجاهدی، 1358 ق، ج 2، ص 394.
25ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 109 به نقل از: نهایه ابن اثیر.
26ـ محمدمهدی نراقی، جامع السعادت، قم، اسماعیلیان، 1383 ق، ج 2، ص 256.
27ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص 256.
28ـ مجله معرفت، ش 46، ص 32.
29ـ سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 590.
30ـ دیماتئو ام. رابین، روان‏شناسی سلامت، ترجمه سید مهدی موسوی اصل و همكاران، تهران، سمت، 1378، ص 590.
31ـ مجله معرفت، ش 46، ص 37.
32و33ـ عبدالله جوادی آملی، اسرار عبادات، ص 31 / ص 41.
34ـ محمد غزالی، مكاشفة القلوب، ص 145-147.
35ـ بحارالانوار، ج 75، ص 207.
36ـ مهاتما گاندی، همه مردم برادرند، ترجمه محمود تفضّلی، تهران، امیركبیر، 136، ص 106.
37ـ آلكسیس كارل، پیشین، ج 8، ص 31.
38ـ مهدی پروا، روان‏شناسی یكتاپرستی، تهران، نشر انتشار، 1380، ص 78.
39ـ فضل بن حسن طبرسی، مجمع‏البیان، ج 1، ص 100.
40و41ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص 62 / ج 2، ص 63.
42ـ محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 771.
43ـ محمد محمدی ری‏شهری، پیشین، ص 394، ماده «حزن».
44و45ـ بحارالانوار، ج 75، ص 190 / ج 71، ص 88.
46ـ محمد محمدی ری‏شهری، پیشین، ج 7، ص 252.
47ـ محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 456.
48ـ مستدرك الوسائل، ج 12، باب 55، روایت 13401، ص 20.
49و50ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 70، ص 256 و ج 75، ص 10 / تمیمی آمدی، پیشین، ص 300 / ص 299.
51ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج 3، ص 424.
52و53ـ نهج‏البلاغه، حكمت 215، ص 446 / ص 452.
54ـ بحارالانوار، ج 67، باب 8، روایت 10، ص 165.
••• منابع
ـ مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم، بی‏تا، 1376؛
ـ پریرخ دادستان، روان‏شناسی مرضی تحوّلی از كودكی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1376، ج 1؛
ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، تهران، نشر قومس، 1374.