حقوق بشر و چالشهای فرارو
حقوق بشر و چالشهای فرارو
منبع:مجله پرسمان
از دیدگاه اسلام منبع جعل حقوق بشر كیست؟
فلسفه جعل حقوق بشر در اسلام چیست؟
حقوق بشر به چه معناست؟ آیا نزد همگان معنی واحدی دارد؟
ریشه اختلاف حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی چیست؟
آیا میتوان به كلیتی از حقوق بشر دستیافت كه بین اسلام و غرب مشترك باشد؟
آیا اعلامیه حقوق بشر، واقعا جهانی (جهان شمول) است؟ چرا؟
برخی از مبانی اندیشه غربی در خصوص حقوق بشر را كه با منافع اندیشه اسلامی ناسازگار است، بیان كنید .
آیا میتوان گفت كه اختلاف اسلام و غرب در مبانی حقوق بشر، فقط محدود به مرحله تئوریپردازی است؟
قلمرو آزادی در اسلام و غرب را با هم مقایسه كنید؟
آیا «اخلاق» انسانی، جایگاه و منزلتی در حقوق بشر دارد؟
درآمد
انسان خلیفه خدا (1) و گل سر سبد آفرینش (2) است و جهان هستی برای او و به خاطر خدمتبه او آفریده شده است . (3) از این رو، خدای متعال وی را گرامی داشت و در آفرینش او، به خود تبریك گفته است (4) و از بین همه موجودات، او را برای خود برگزید . (5) آن گاه برای نیل او به هدف آفرینش كه همانا كمال شایسته او است، به وی استعدادهایی را موهبت نمود و برای شكوفایی آن استعدادها، تكالیفی را مقرر و حقوقی را ارزانی داشت كه از جمله آنها میتوان به حقوق بشر اشاره نمود . همان طور كه در مقدمه اعلامیه اسلامی حقوق بشر آمده است: «حقوق اساسی و آزادیهای عمومی، در اسلام جزئی از دین مسلمین است» .در قرن بیستم، جهان پس از سپری كردن تجربیات بسیار تلخ - مخصوصا جنگهای جهانی اول و دوم كه خسارات و تلفات بیشماری را بر بشریت تحمیل كرد - ، با تاسیس سازمان ملل متحد در 26 ژوئن 1945م . در صدد بود تا گامی به سوی تامین صلح و امنیتبین المللی بردارد . از جمله اقدامات سازمان ملل متحد، صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر (Declaration of Human Rights) در سال 1948م . بر اساس ماده 55 و 56 منشور ملل متحد میباشد كه در آن یكی از وظایف سازمان ملل را تشویق «احترام جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه، بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب» (6) دانسته و «كلیه دولتهای عضو، متعهد به همكاری با آن سازمان شدهاند» (7) .
برای بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام، قبل از بحث از مفاد اعلامیه، نخستباید به بررسی چند مسئله بپردازیم تا یك بحث علمی و كارشناسانه و به دور از شعار و هیاهو داشته باشیم; ضمن آن كه با این روش، چالشهای فكری مسلمانان و حكومتهای اسلامی با كشورهای غربی در مسئله حقوق بشر و ریشههای چالش روشن میگردد .
1 . مفهوم حقوق بشر
حقوق بشر (Human Rights) به چه معنی است و مقصود از آن چیست؟ اگرچه پذیرش جهانی در مورد اصل حقوق بشر وجود دارد، ولی در مورد ماهیت و گستره این حقوق و در نتیجه تعریف حقوق بشر، توافق كلی وجود ندارد . (8) در بین حقوقدانان غربی در خصوص مفهوم حقوق بشر اختلاف نظر وجود دارد . (9) منشا این اختلاف نظر، تفاوت برداشتها از خود این مفهوم است كه در ذیل به تبیین آن میپردازیم:الف . «حقوق» مورد بحثبه چه معنی است؟ آیا اصلا منظور از حقوق در این جا، اعطای امتیاز به یك فرد، در برابر تكالیفی است كه بر عهده دارد و دولتبه عنوان مقام اعطا كننده، حق دخل و تصرف و محدود كردن آنها را دارد یا به معنای مصونیتیا امتیاز انجام برخی كارها و یا قدرت بر ایجاد یك رابطه حقوقی است كه اگر دولتها از آن تخلف كنند، از افرادی ذی حق علیه دولتها حمایت میشود؟ (10) بنابراین، ارائه یك تعریف، مشكل است (11) و برخی آن را ناممكن دانستهاند . (12)
ب . «بشر» مورد بحثبه چه معنی است؟ شاید این سؤال بی مورد تصور شود; زیرا تقریبا اتفاقی است كه مقصود از بشر، همان انسانی است كه همه میشناسیم . از این رو، «حقوق بشر نه به معنای حقوقی است كه افراد بشر دارند، بلكه به معنای آن حقوقی است كه انسانها به دلیل اینكه انسان هستند از آن برخوردارند; یعنی برای برخورداری از آن حقوق، صرف انسان بودن كافی است; فارغ از شرایط مختلف اجتماعی و نیز سطح استحقاق آنها» (13) ; اما تعیین آن به وسیله افراد یا دولتها، ارتباط وثیقی با نگرشها و رویكردهای آنان از بشر دارد . (14) این جاست كه این سؤال منطقی مطرح میشود كه مقصود از «بشر» در این اعلامیه چیست؟ «آیا این همان انسانی است كه پیامبران آن را برای ما توصیف نموده و گفتهاند انسان موجودی است دارای شرف و حیثیت و كرامت ذاتی كه با حكمتبالغه خداوندی به وجود آمده و رهسپار یك هدف اعلایی است كه با مسابقه در خیر و كمال به آن هدف خواهد رسید; مگر این كه خود انسان، این ارزش را از خود منتفی سازد و هر كس به این انسان اهانت كند و حقوق او را نادیده بگیرد، با مشیتخداوندی در مقام مبارزه برآمده است، یا این همان انسانی است كه امثال توماس هابز و ماكیاولی او را برای ما تعریف نمودهاند كه «انسان، گرگ انسان است» و هیچ حقیقت ارزشی در وجود انسانی واقعیت ندارد» ؟ (15) «حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب، موضوع فضیلت و كرامت ارزشی را برای انسانها نادیده گرفته است; در هیچ یك از مواد این حقوق، امتیازی برای انسانهای با فضیلت و با تقوا و با كرامت مطرح نشده است» (16) ; بلكه بر اساس تلاشهایی كه در كنفرانسها و مجامع بینالمللی به عمل آورده، با یك نگرش سكولاریستی، انسان را از حوزه ارزشها جدا كرده است و واضح استكهاسلامبهطور كلی با سكولاریسم، هم در تفسیر انسان و هم درتفسیرعالمهستیوهمدرتفسیرحقیقتحیات، ناسازگاراست . (17)
بر اساس تفكر سكولاریستی، انواع فساد و فحشا تجویز و ارزشهای دینی حذف میشود . و بدینسان سكولاریستبا تنزل مقام شامخ انسانیت، بیشترین اهتمام را به آزادی به معنی اباحهگری و رهایی از قیود اخلاقی و مذهبی میدهد و آزادیهای مدنظر آن بیشتر در آزادی تن و شهوت خلاصه میشود . (18) به عبارت دیگر، حقوق بشر غربی به كرامت ذاتی بشر بسنده نموده، از یثیتبالاتر، یعنی كرامت ارزشی، تغافل نموده است . در حالیكه اساسیترین حقوق انسان آن است كه «بشر» را در حوزه ارزشها تفسیر كنیم . (19) از دیدگاه اسلام، این امتیاز (كرامت ارزشی) برای نیل انسان به موقعیتهای شایسته زندگی اجتماعی، ضروری است . (20) بنابراین منشا بسیاری از تفاوتها در ماهیت و مصادیق حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، اختلاف جهانبینی و تفاوت در انسانشناسی میباشد . گر چه مقصود ما هرگز این نیست كه «انسان» به صرف انسان بودن و فارغ از هر حیثیت دینی، نژادی، جنسیتی و ... ، حقوقی ندارد; زیرا همانطور كه استاد شهید مطهری فرمودند: «از دیدگاه اسلام، حتی برای بدترین مجرمین نیز حقوقی در نظر گرفته شده، كسی نمیتواند آن حقوق را نادیده بگیرد . در منطق اسلام اگر كسی هزاران نفر را كشته باشد و مجازات صدبار اعدام هم برای او كم باشد، باز هم حقوقی دارد كه آنها باید رعایتشوند» (21) ; اما سخن در كلیت این حقوق است . به همین جهتحتی پیشنهادهای بسیاری از دولتهای شركتكننده در كنفرانس سانفرانسیسكو (برای تدوین منشور ملل متحد) كه به منظور روشن شدن ماهیتحقوق بشر و نحوه حمایت از آن صورت گرفت، هیچ یك به تصویب نرسید (22) و در نتیجه همانطور كه «هنری استینر» و «فیلیپ آلستون» میگویند: علیرغم پذیرش گسترده اصول حقوق بشر در تدابیر و طرحهای ملی و بینالمللی، توافق كاملی درباره ماهیت چنین حقوقی و گستره اساسی آن (یعنی تعریف حقوق بشر) و مبنای اعتبار آن، وجود ندارد . (23) حاصل آنكه همانطور كه علامه محمدتقی جعفری (ره) میفرماید: «نظام حقوقی اسلام و غربی در كلیت اصول اساسی حقوق بشر (یعنی حق حیات شایسته، حق آزادی، حق امنیت، ممنوعیتشكنجه، ممنوعیت مجازات و هرگونه رفتار ظالمانه و ممنوعیت رفتار بر خلاف شئون انسانیت) مشترك هستند» (24) ; اما به دلایلی كه برشمردیم، در مبانی و برخی از مصادیق و بیشتر از آن در گستره و دامنه این حقوق، تفاوتهای چشمگیری وجود دارد» (25) .
اختلاف در مبانی حقوق بشر و ریشههای آن
همانگونه كه «جروم شستاك» Jerom Shestak خاطر نشان میسازد، هرگونه نگرشی نسبتبه بحث و بررسی نظریات فلسفی حقوق بشر، بدون پرداختن به مبانی و افكاری كه ساختار حقوق بشر را شكل دادهاند، مبهم و مشوه خواهد بود . (26) این حقوق از چه منبعی سرچشمه گرفتهاند، و منشا اعتبار آنها چیست؟ هر رویكردی در این مسئله، بر كل رویكرد ما نسبتبه حقوق بشر تاثیر خواهد داشت; اینكه آیا مبنای مذهبی دارد یا ناشی از مكتب حقوق طبیعی یا پوزیتویسم و مانند آن میباشد؟ واژه «حقوق بشر» با این عنوان، در مذاهب سنتی یافت نمیشود; با وجود این، علم كلام (الهیات)، بیان گر مبانی نظری آن بوده، اصول كلی و آموزههای حقوق بشر در منابع دینی موجود و منابع آن حقوق، عالیترین موجود (خداوند) است; (27) پس تعیین مبنای اعتبار این حقوق، بسیار حایز اهمیت است . در ذیل به اختصار به چند نكته در خصوص زیرساختهای حقوق بشر اشاره میكنیم:«حقوق بشر» مورد نظر اعلامیه جهانی، گرچه به لحاظ نظری به عنوان «مجموعه حقوق متعلق به افراد بشر» تعریف میشود و از این رو باید جهان شمول باشد و از ارزشهای جهانی برخوردار باشد، (28) ولی در واقع جهان بینی خاصی را ترسیم میكند و آن عبارت است از فرهنگ مدرن، لیبرال دمكراسی و سكولار غرب و تلاش برای فهم این حقوق بر اساس فرهنگی متمایز از فرهنگ غربی، در اصل تحریف مفهوم مناسب آنهاست; همان گونه كه «جك دانلی» با صراحت میگوید: «برداشتهای به اصطلاح غیر غربی از حقوق بشر، در واقع، اصلا برداشت از حقوق بشر نیست» (29) . بر خلاف برخی نویسندگان كم تعمق، منظور ما این نیست كه چون اندیشه حقوق بشر غربی است، پس تنها در خاستگاه خود مشروعیت دارد; (30) بلكه اولا اندیشه حقوق بشر اصالتا ریشه در تعالیم پیامبران الهی و ادیان توحیدی دارد (31) و ثانیا حقوق بشر مورد نظر در این اعلامیه، مبتنی بر جهان بینی غربی است و به اعتراف خود دانشمندان غربی از جمله «آر . جی . وینسنت» (R . J . Vincent) «آن چه قوانین بینالمللی حقوق بشر نامیده میشود، كه ظاهرا عنوانی خنثی است، در واقع وسیلهای برای گسترش و تعمیق مشروعیتبرداشتهای غرب از جامعه خوب است» . (32)
بر سه واژه محوری در این عبارت تامل كنید:
1 . «گسترش» (Widening) نه صرفا ارائه; زیرا ایدههای مربوط به ارزشهای غربی، اكنون بیشتر توسط نخبگان و روشنفكران تحصیلكرده در غرب و پیشتر به وسیله عواملی مانند مدیران و حاكمان دوره استعمار و نظامهای آموزشی آنها در سراسر جهان ارائه شده است .
2 . «تعمیق» (Deepening) ، یعنی برداشت موجود از ارزشهای غرب در جهان اسلام، مانند نقاط دیگر، به قدر كافی عمیق و ریشه دار نیست كه بتوان فرهنگهای موجود را در آن جا كاشت .
3 . «مشروعیت» (Legitimacy) یعنی به نحوهای باید سلطه غرب را پذیرفت كه در حد امكان با نوعی نگرش منطبق باشد و مانند سابق نباید تحمیل یا تهاجم فرهنگی محسوب شود; به طوری كه به عنوان ظهور مجدد امپریالیسم فرهنگی با خطر مخالفت مواجه گردد .
بر اساس همین رویكرد است كه بسیاری از دگراندیشان وطنی هم صدا با نویسندگان و گویندگان و صاحب نظران غربی اعلام میكنند كه حقوق بشر مجموعهای از ارزشهای صرفا سكولار است و خداوند این حقوق را به مردم ارزانی نكرده است و در هیچ یك از نهادهای دینی، ریشه ندارد; بلكه نسبتبه ارزشهای اسلامی برتری دارد و هر جا كه ارزشهای اسلامی با حقوق بشر تعارض یابد، حقوق بشر باید مقدم شود و مهمتر این كه میگویند: لازم است آموزههای اسلامی را از طریق سكولار نمودن آنها یا با ارائه تفسیر هرمنوتیك از قرآن، طوری تغییر دهیم كه با ارزشهای بینالمللی حقوق بشر منطبق شود; زیرا آنان شریعت را كهنه و اهتمام به آن را ارتجاع و برخاسته از سنت گرایی میدانند .
نظریه حقوق بشر غربی هرگز با مبانی اندیشه اسلامی سازگاری ندارد . حقوق بشر غربی با اتكا به «راسیونالیسم» بر این باور است كه هیچ مرجعی به جز عقل بشر برای داوری در باب ادعاهای اخلاقی وجود ندارد . (33) و با اتكاء به «اومانیسم» تاكید میكند كه این حقوق با شخص انسان آغاز میشود و با او به پایان میرسد . از این رو، منشا اعتبار و مفهوم این حقوق، صرفا انسانی است و نمیتوان آنها را به فراتر از شخص انسان گسترش داد . (34) اصطلاح «حقوق بشر» هم ماهیت و هم منبع این حقوق را نشان میدهد; یعنی حقوق بشر، حقوقی است كه هر فرد به دلیل انسان بودن از آنها برخوردار است (35) ، و نه آن كه از جانب خداوند به وی عطا شده باشد و اصلا این حقوق ارتباطی با خدا یا وحی یا دین ندارد; (36) پس هرگونه تلاش برای ارتباط حقوق بشر (در اندیشه و مفهوم غربی) به ارزش های مبتنی بر وحی الهی مانند ارزشهای اسلامی، بیهوده است; زیرا ارزشهای دینی هرچند برای انسان حقوقی را در نظر گرفتهاند، اما به لحاظ تعالی در بینش و نگرش دینی به انسان و رعایتحقوقی كه به حیات طیبه و شایسته انسانی و فرانباتی و فراحیوانی بشر ارتباط مییابد، (37) عالیترین حقوق را منظور داشته است; اما خدا باور است و نقطه آغاز و پایان آنها خداست و نه انسان .
نتیجه این اختلاف در جهان بینی، در مرحله تئوریپردازی محدود نمیماند; بلكه بیشترین تاثیر را در حوزه عمل و رفتار اجتماعی برجا میگذارد . بر اساس تفكر اومانیستی، انسان، خالق اخلاق خویشتن تلقی میشود، و آن چه در این نگرش اصالت دارد، خواستهها و امیال و لذائذ انسان است و اگر دینی هم معتبر باشد، باید در جهت تامین هوا و هوسهای افراد و هماهنگ با خواستهای انسان باشد . از این رو، در این اندیشه الحادی، انسان جایگزین خدا شده، محور همه ارزشها قلمداد میشود (38) و حقوق و قانون چیزی است كه انسانها بر اساس خواسته و میل خود وضع میكنند . اینجاست كه اومانیسم به لیبرالیسم یعنی اباحه گری منتهی میشود; (39) زیرا به گفته «داستایفسكی» (Dostoievski) نویسنده شهیر روسی: «اگر خدایی نباشد، همه چیز مجاز است» . (40) بر مبنای لیبرالیسم، اصل اساسی و بنیادین در حقوق، آزادی مطلق انسانهاست; اما از آن جا كه اگر هر فردی بتواند آن چه را كه خود میپسندد، انجام دهد و در این جهت آزاد باشد، هرج و مرج پدید آمده، موجب سلب آزادی از دیگران و اختلال در نظام اجتماعی میشود و به ناچار و از روی ضرورت و صرفا به منظور حفظ آزادی سایرین، باید حدودی برای آزادی هر یك از افراد قایل شده، آزادی هركس منوط و محدود به عدم اخلال به آزادی دیگران شود . بنابراین، تنها عامل محدودكننده آزادی، همان گونه كه جان استوارت میل ( (John Stuart Mill خاطر نشان میسازد «اصل ضرر» (The Harm Principle) است و اگر احیانا در اعلامیه جهانی حقوق بشر، سخنی از مقتضیات صحیح اخلاقی به میان آمده است (41) ، بدون پشتوانه منطقی است و بیشتر به مزاح شباهت دارد تا به واقعیت; چون بر مبنای تفكر لیبرالیستی و نسبیت ارزشها و اصالت دادن به خواستبشر به جای مصلحت وی، شنیعترین كارهای اخلاقی، نه تنها مجاز، بلكه مقدس و قابل دفاع و از حقوق مسلم و طبیعی بشر قلمداد میشود . (42) بسیار وقیح و مایه شرمساری بشر است كه بعد از بحث و بررسی عقلانی و فلسفی، به این نتیجه میرسند كه همجنس بازی به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعی بشر محسوب میشود كه حق پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی . و چنانچه جامعه این كار مقدس حقوق بشری را جرم بداند، فراتر از حدود و اختیارات قانونی خود عمل كرده، حق شهروندان خود را تضییع نموده است . (43)
ان شاءالله در شمارههای آینده درباره مبانی فكری و ویژگیهای حقوق بشر غربی و به ویژه جهان شمولی بحث میكنیم .
پینوشت:
1 . انعام، آیهه 165 .
2 . حج، آیه 65 .
3 . بقره، آیه 29 .
4 . مؤمنون، آیه 14 .
5 . طه، آیه 40و41 .
6. Charter of the United Nations; Art55/3
7. Ibid; Art56.
8. Burns H. Weston, Human Rights, Encyclopedia Britannica(15 th ed 2002),
9. Jerome J. Shestack. "The Jurisprudence of Rights" in: Theodor Merom (ed); Human Rights in International law;pp. 73-74.
10. Ibid.
11. Rebecca M.M. Wallace; International law; p.277.
12. Julia Chin; Human Rights; A Valid Chinese Concept; p.99.
13. Jerome J. shestack; Op. Cit, p.74.
14. Ibid; p.p 74-75.
15 . محمدتقی جعفری تبریزی، تحقیقی در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو با یكدیگر، ص 53 .
16 . همان، ص 55 .
17 . عدنان علیرضا النحوی، المسلمون بین العلمانیة و حقوق الانسان الوضعیه، ص 59 - 60 .
18 . ر . ك: سیدابراهیم حسینی، «مبانی نظری حقوقی فمینیسم» ، كتاب نقد، شماره 17 .
19و20 . محمدتقیجعفریتبریزی، پیشین، ص 53 و 55 و 285 - 278 .
21 . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 46 - 47 .
22 . هدایت الله فلسفی، تدوین و اعتلای حقوق بشر، مجله تحقیقاتی حقوقی، شماره 17 - 16، ص 98 - 99 .
23. Henry J. Steinerand. Philip Alston; International Human Rights in context politics Morals; pp169-170.
24 . محمدتقی جعفری تبریزی، پیشین، ص 266 .
25 . همان، ص 264 - 502 .
26. Jerome J. Shestack; Op. Cti;pp73-74
27. Ibid; pp.75-100
28. John Humphrey,"The International Bill of Rights part I"
29. and Practice", p2. Jack Donnelly, "Universal Human Rightsin Theory
30 . محمدرضا نیكفر; خشونت، حقوق بشر، ص 50 .
31 . محمدتقی جعفری تبریزی; حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ص 42 - 14 .
32. R.J. Vincent; "Human Rights in International Relation"; p.51. (What is called the international law of Human Rights, aseemingly neutral title; is in fact the machine for widening anddeeping the legitimacy of western conceptions of the goodsociety.
33. Jean L. Cohen and Anrew Aroto; Civil andPolitical Theory, p. 609 n 27. <>
34. Jack Donnelly; "The concept of Human Rights"; p.37.
35. "International Human Rights"; p78.
36. Rolando Gaete; "Human Rights and the limits of Critical Reason"; p.7. <>
. 29 ُëA ,lµo . 37
38. Humanisn: Man is god to man or (nothing other than) man to himself. (Davisies
Toys; Humanism; p.28)
é²dش× عقlF lیـئ یتlغq lیçCكhی× Dطz éغكت عA ,EDiOغC ok êkCqA یـ•× éF [Liberty] < ôsCق qC وlz éO¾pتpF ظwیخCpGیخ . 39
. عCpثëk
(B.B.C, English Dictionary London, 1993, p.644.)
. 103 £ ;فی،یJ ;PغCoقk ذëق . 40
41. Art 29 (2): [Universal Declaration of human Rights, 1948]
42. Andrew Altman; "Arguing about Law :An Introduction to Legal Philosophy"; p.
43. Ibid; p.146.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}