همان مهاجرت‌هایی که به ظهور امپراتوری‌های سلجوقیان، مغول و تیموریان در ایران منجر گردیدند باعث تولد امپراتوری اسلامی بزرگی در سمت غرب ایران شدند. مسلمانان ترک در اواخر قرن یازدهم سرزمین‌های واقع در این ناحیه را که مردم آن هنوز مسلمان نشده بودند به تصرف خود درآوردند و مهاجرت‌های گسترده‌ای را به داخل این سرزمین‌ها آغاز کردند. به دنبال این مهاجرت‌ها، دولت سلجوقیان آناتولی در دوران امپراتوری عثمانی در آناتولی و بالکان پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند. امپراتوری عثمانی به تدریج توانست خاورمیانه‌ی عربی و شمال آفریقا را نیز که قبلاً مسلمان شده بودند متصرف شود و قلمرو خود را بیش از پیش گسترش دهد.
امپراتوری عثمانی جامعه‌ی اسلامی خاص خود را داشت. این امپراتوری الگوی جامعه‌ی اسلامی سلجوقیان روم (آناتولی، قرون دوازدهم و سیزدهم) را که یک الگوی ایرانی-سلجوقی بود مورد اقتباس قرار داد اما در عین حال تغییر مبتکرانه‌ای را در آن انجام داد: در جامعه‌ی اسلامی عثمانیان دولت، نهاد برتر و غالب کشور بود و نخبگان مذهبی، مردمان چادرنشین، و توده‌های مردم شهری و روستایی تحت کنترل آن قرار داشتند. توسعه و گسترش این شکل خاص در جامعه‌ی اسلامی طی فرایند تاریخی پیچیده‌ای انجام شد که می‌توان این فرآیند را به سه مرحله‌ی مشخص تقسیم کرد: مهاجرت ترک‌ها به آناتولی و ایجاد رژیم سلجوقیان در آنجا (1243-1071)؛ فتح امپراتوری بیزانس توسط ترک‌ها و تشکیل امپراتوری مقتدر عثمانی (1574-1280)؛ و ایجاد تحول در تمرکززدایی در این امپراتوری، در جریان دو قرن هفدهم.

مهاجرت‌های ترک‌ها و تشکیل دولت‌های ترکی-اسلامی در آناتولی (1243-1071)

مردمان اغوز (1) که امپراتوری سلجوقیان در ایران و عراق بنیاد نهادند همچنین وارد گرجستان، ارمنستان، و آناتولی شدند و دولت بزرگی را در این مناطق تشکیل دادند که به دولت سلجوقیان روم معروف گردید. آنها در سال 1071 در امپراتوری بیزانس، رومانوس اول (2) پیروز شدند و حتی توانستند او را به اسارت خود درآورند. قرن بعد قرن توسعه‌ی نفوذ این قوم در آسیای صغیر بود. اغوزها در دسته‌های نظامی کوچکی که تحت رهبری رؤسای طوایف (بیگ‌ها) و یا صوفیان (باباها) قرار داشتند به این منطقه حمله می‌نمودند. مقدس دانستن رهبران و تمایل برای یافتن چراگاه‌های غنی، جمع‌آوری غنایم، و پیروزی بر کفار از جمله عواملی بودند که این افراد را در کنار هم نگه می‌داشتند. به دنبال تصرف آسیای صغیر توسط اغوزها بخش کشاورزی این منطقه از بین رفت، سرزمین‌های بسیاری از جمعیت خالی شدند، ارتباط شهرها با حومه‌های آنها قطع شد، و فعالیت‌های تجاری نیز متوقف گردید. بدین ترتیب با ورود ترکان آسیای صغیر زندگی شهری و روستایی در این منطقه از جریان طبیعی خود خارج شد. البته تعداد معدودی از شهرهای این منطقه که دارای استحکامات نظامی بودند توانستند در مقابل اغوزها مقاومت کنند و همانند جزیره‌ای دورافتاده در دریایی از مردمان چادرنشین به حیات طبیعی خود ادامه دهند. ورود اغوزها به یونان و ارمنستان باعث کاهش جمعیت مسیحی این دو ناحیه گردید و در آناتولی نیز جمعیت ترک‌ها به اکثریت رسید.
اما ویرانی‌ها و تأثیرات منفی حاصل از ورود ترک‌های چادرنشین به آناتولی به زودی با تشکیل دولت‌های قدرتمندی در این منطقه جبران شد. دولت‌های ترکی که در آناتولی تشکیل شدند ترکان چادرنشین را تحت کنترل خود درآوردند، فعالیت‌های غارتگرانه‌ی آنها را متوقف کردند، و بخش کشاورزی را مجدداً احیاء نمودند. دولت‌های ترک آناتولی همانند سلجوقیان ایران و عراق سعی کردند ترکان چادرنشینی را که فاتح این منطقه بودند تحت کنترل خود درآورند و آنها را در جهت منافع مردمان یکجانشین قرار دهند.
از بین چندین رژیمی که تا اواخر قرن یازدهم در آناتولی ظهور یافتند تنها دولت سلجوقیان آناتولی مرکزی و جنوبی بود که توانست یک رژیم باشکوه ترکی-اسلامی را به وجود بیاورد. این رژیم که پایتخت آن در قونیه (3) قرار داشت به سلجوقیان روم معروف شد. سلجوقیان روم برای تحت تسلط درآمدن ترکان چادرنشین و مسیحیان تحت قلمرو خود ارتش بزرگی از غلامان ترک و مسیحی تشکیل دادند و گرجی‌ها و مسیحیان بسیاری را نیز به‌ عنوان مزدور (4) در بخش نظامی به خدمت گرفتند. دستگاه اجرایی این رژیم نیز در اختیار نخبگان ایرانی قرار داشت. این رژیم در اوایل قرن سیزدهم یک بررسی کلی از اموال و املاک خود انجام داد و پس از آن املاک تحت کنترل خود را با نام اقطاع بین نظامیان توزیع کرد. با این حال دولت حاکم نظارت نزدیک خود بر این زمین‌ها را حفظ کند تا بتواند حداکثر منافع نظامی را از واگذاری اقطاع به نظامیان ببرد. رژیم مذکور انتخاب فرمانداران ایالتی را در دست خود نگه داشت، رؤسای قبایل مختلف را به اطاعت از مسؤولان و مأموران حکومتی واداشت، و حتی سعی کرد از مردمان شبانکاره نیز مالیات دریافت کند. همچنین این رژیم تلاش‌های جدی را برای یکجانشین کردن مردمان شبانکاره انجام داد و با ساخت کاروا‌نسراهایی از اقتصاد یکجانشینی حمایت نمود. تشویق دادوستد از طریق بنادر تحت کنترل دولت در دریای سیاه، دریای اژه، و دریای مدیترانه نیز از جمله دیگر اقدامات سلجوقیان روم بودند.
سلجوقیان همچنین پایه‌های اسلام تسنن را در آناتولی استوار کردند. آنها علمایی از ایران را به اسکان در آناتولی دعوت کردند، علمایی را به عنوان قاضی منصوب کردند، املاکی را وقف مدارس نمودند، و مبالغی را به آموزش تازه مسلمانان اختصاص دادند. بودجه‌ی این رژیم عمدتاً از مالیات‌هایی تأمین می‌شد که از روستاهای مسیحی‌نشین و املاک ویژه‌ی کلیساها اخذ می‌گردید. رژیم سلجوقیان همچنین سعی کرد تا با تأمین مدارس و اقامتگاه‌های مورد نیاز انجمن‌های صوفیگری و با اهدا کردن زمین‌هایی به آنها این انجمن‌ها را تحت کنترل و نفوذ خود درآورد. صوفیان در آناتولی از اهمیت خاصی برخوردار بودند. آنها که اعضای طریقت‌های قلندریه، رفاعیه و دیگر طریقت‌های صوفیگری بودند از آسیای مرکزی و مناطق شرقی ایران به این منطقه مهاجرت کرده بودند (علت مهاجرت برخی از این افراد فرار از خشونت‌های مغولان بود). بزرگان صوفی (باباها) که به آناتولی مهاجرت نمودند اقامتگاه‌های خود را در مناطق تازه اسکان یافته‌ی ترک‌نشین احداث نمودند. این افراد به زیر کشت رفتن زمین‌های مناطق مذکور کمک شایانی کردند و نهایتاً توانستند رهبری ترکان مهاجر را به دست بگیرند. باباهای صوفی همچنین در این مناطق منازلی را برای اسکان مسافران احداث کردند، و کارگاه‌های تولیدی، باغ‌های میوه، و مدارس متعددی را پدید آوردند. تأمین امنیت مسافران و حل اختلافات بین قبایل مختلف نیز از جمله کارهای ویژه باباهای صوفی در این مناطق بود. لذا در یک جمله می‌توان گفت این صوفیان بودند که به جامعه‌ی از هم پاشیده‌ی آناتولی نظم و سامان دوباره‌ای بخشیدند.
به علاوه صوفیان موضع متعادلی را در قبال مسیحیان اتخاذ کردند و بدینوسیله باعث تسهیل گروش مردمان یونانی و ارمنی به اسلام شدند. حاج بکتاش (وفات 1297) یکی از صوفیانی بود که در این زمینه نقش مهمی داشت. او اسلامی را ارائه کرد که ترکیبی از عقاید شیعیان و سنیان و آیین‌های مذهبی مسلمانان و مسیحیان بود. وی باعث گروش مردمان تاتار به اسلام شد. انجمن‌های مذهبی شهری که «اخی» نام داشتند نیز در شکل‌گیری جوامع شهری در آناتولی دارای نقشی برابر با نقش صوفیان و طریقت‌های صوفیگری بودند. «اخی‌ها» در واقع گروه‌هایی بودند متشکل از جوانان مجردی که سه صفت فتوت، شجاعت، مهمان‌نوازی را به همراه داشتند. این گروه‌ها که از طبقات صنعتگر و بازرگان پیشه عضو می‌پذیرفتند با غریبه‌ها از روی محبت و نوع دوستی برخورد می‌کردند، از افراد در مقابل آزار و اذیت دیگران حمایت می‌نمودند، و به فقرا یاری می‌رساندند. آنها با فرقه‌ی مولویه که در شهرها طرفداران بسیاری داشت دارای ارتباط نزدیکی بودند.
به‌ هر حال سلجوقیان روم توانستند جامعه‌ای شهری و یکجانشین را در آناتولی به وجود بیاورند اما نهایتاً این جامعه با تهاجم مغول‌ها از هم پاشید. مغول‌ها در سال 3-1242 سلجوقیان روم را شکست دادند، آنها را خراجگزار خود نمودند، و باعث افزایش قدرت ترکان شبانکاره و امیرنشین‌ها در برابر قدرت حکومت مرکزی شدند. به علاوه در اثر تهاجم مغول‌ها به خاورمیانه در دهه‌ی 1230 موج جدیدی از مهاجرت ترک‌ها به آناتولی آغاز شد. ترکان مهاجر در مناطق کوهستانی هم مرز با امپراتوری بیزانس مستقر شدند و امیرنشین‌های متعددی را در این مناطق بنیان نهادند.
امیرنشین‌های مذکور که چادرنشینان، پناهندگان، ماجراجویان، و راهزنان بسیاری را به خدمت خود درآورده بودند با هدف رهایی از تعدیات مغول‌ها، یافتن چراگاه، به دست آوردن غنایم و کاهش دادن فشارهای حاصل از افزایش جمعیت خود تهاجماتی را به امپراتوری بیزانس انجام دادند. فرمانروایان قدرتمند این دولت‌ها بنا بر سنت ترکان آسیای مرکزی خود را «غازی» می‌نامیدند. دولت قرامان بیلیک (5) در کلیکیه (6) که در سال 1335 قونیه را پایتخت خود قرار داد از مهم‌ترین این امیرنشین‌ها بود. این دولت ادعای جانشینی سلجوقیان، سلسله‌ی ذوالقدر (مناطق شمالی رود فرات)، و منتشیان (7) و جرمیان (8) (کوتاهیه) را داشت.

ظهور عثمانیان (1453-1280)

سرنوشت این مرد از این امیرنشین‌های مذکور دولت طغرل (9) (وفات 1280) و پسرش عثمان به عظمت و قدرتی فوق‌العاده دست یابد. نام سلسله عثمانیان نیز از نام عثمان گرفته شده است. در زمان طغرل حدود چهارصد تن از هواداران وی در دستگاه سلجوقیان روم خدمت می‌کردند. پسر وی در تلاش برای یافتن چراگاه قلمرو خود را تا داخل دشت‌های حاصلخیز گسترش داد و نوه‌ی وی نیز در سال 1326 شهر بصره را تصرف کرد و در سال 1345 گالیپولی (10) را اشغال نمود. پادشاهان بعدی عثمانی نیز که در پی باز کردن جای پایی برای خود در اروپا بودند با نیروهای بسیاری به سمت بالکان حمله کردند و توانستند مناطق شمالی یونان، مقدونیه، و بلغارستان را به تصرف خود درآورند. آنها با پیروزی در جنگ کوزوو (1389) سلطه‌ی خود را در بالکان تثبیت کردند. پس از آن نیز عثمانیان به سراغ امیرنشین‌های ترک رقیب در آناتولی غربی رفتند و در صدد فتح قسطنطنیه برآمدند.
اما تلاش برای فتح قسطنطنیه در سال 1402 موقتاً متوقف گردید. در این سال تیمور که از توسعه امپراتوری عثمانی به سمت شرق خشمگین بود به دفاع از امیرنشین‌های مسلمان آناتولی برخاست و توانست بایزید اول (1402-1389) را شکست دهد و دولت عثمانیان را خراجگزار خود گرداند. ولی پس از مدتی عثمانیان این شکست را جبران کردند، مجدداً امیرنشین‌های ترک آناتولی را به خاک خود ضمیمه نمودند، و قلمرو خود را در صربستان گسترش دادند.
فتوحات و پیروزی‌های پی در پی عثمانیان نگرانی اروپاییان را برانگیخت. بنابراین دولت‌های اروپایی برای مقابله با توسعه‌طلبی عثمانیان در اروپا جنگ‌های صلیبی تازه‌ای را به راه‌ انداختند. اما در این جنگ‌ها نیز طرف غالب امپراتوری عثمانی بود. عثمانیان در سال 1396 نیروهای پاپسی (11) و ونیز را که با هم متحد شده بودند شکست دادند (در جنگ نیکوپولیس (12)) و در سال 1444 توانستند نیروهای متحد پاپسی، مجارستان، لهستان، ناپل (13)، ترانسیلوانیا (14)، صربستان، ونیز، و جنوا را در هم بشکنند (در جنگ وارنا). بدین ترتیب هیچ چیزی نتوانست مانع فتح قسطنطنیه توسط عثمانیان شود. آنها نهایتاً در سال 1453 قسطنطنیه را به تصرف خود درآوردند و به آرزوی دیرینه‌ی مسلمانان مبنی بر فتح سرزمین‌های امپراتوری روم جامه‌ی عمل پوشاندند.
پس از فتح قسطنطنیه پادشاهان عثمانی سعی کردند فتوحات خود در بالکان را تکمیل کنند. لذا سلطان محمد دوم، فاتح قسطنطنیه، با این هدف به سمت بالکان حرکت کرد و تا سال 1449 توانست مرزهای قلمرو خود را تا رود دانوب جلو ببرد. سپس در طی نیم قرن بعد با تصرف یونان، بوسنی، هرزگوین، و آلبانی منطقه‌ی بالکان به طور کامل در اختیار عثمانیان قرار گرفت. یکی از عواملی که باعث برتری قدرت عثمانیان بر قدرت‌های اروپایی شده بود توانایی آنها در جلب حمایت سیاسی کارمندان و حقوق‌بگیران امپراتوری بیزانس و اشراف مسیحی بود؛ عثمانیان از این افراد در ارتش و دستگاه اداری امپراتوری خود استفاده کردند. آنها همچنین در بالکان سیاست حمایت از کلیسای ارتدوکس یونان را در پیش گرفتند و بدین وسیله توانستند نظر مردم این منطقه را به خود جلب نمایند.

جدول 1. سلسله عثمانیان

           

تاریخ تاجگذاری

عثمان اول

1281

اورخان (اورهان)

1324

مراد اول

1360

بایزید اول

1389

دوره‌ی فترت

1402

محمد اول

1413

مراد دوم

1421

محمد دوم، فاتح

1444

مراد دوم (دومین تاجگذاری)

1446

محمد دوم، فاتح (دومین تاجگذاری)

1451

بایزید دوم

1481

سلیم اول

1512

سلیمان اول

1520

سلیم دوم

1566

مراد سوم

1574

محمد سوم

1594

احمد اول

1603

مصطفی اول (اولین تاجگذاری)

1617

عثمان دوم

1618

مصطفی اول (دومین تاجگذاری)

1622

مراد چهارم

1623

ابراهیم

1640

محمد چهارم

1648

سلیمان دوم

1678

احمد دوم

1691

مصطفی دوم

1695

احمد سوم

1703

محمود اول

1730

عثمان سوم

1754

مصطفی سوم

1757

عبدالحمید اول

1774

سلیم سوم

1789

مصطفی چهارم

1807

محمود دوم

1808

عبدالمجید اول

1839

عبدالعزیز

1861

مراد پنجم

1876

عبدالحمید دوم

1876

محمد پنجم، رشید

1909

محمد ششم، وحیدالدین

1918

عبدالمجید دوم (تنها به عنوان خلیفه)

24-1922


تصرف امپراتوری بیزانس توسط ترکان مسلمان نهایتاً به اسلام آوردن مردمان آناتولی و در نتیجه اضافه شدن منطقه جدیدی در قلمرو اسلام منجر شد. تا قبل از مهاجرت ترک‌ها به آناتولی مردمان یونانی، ارمنی، گرجی، و سوری این منطقه عمدتاً مسیحی بودند که اکثریت جمعیت خانواده را مسیحیان تشکیل می‌دادند اما به تدریج تعداد مسیحیان این منطقه رو به کاهش گذاشت و در مقابل، جمعیت مسلمانان افزایش پیدا کرد، به طوری که در قرن پانزدهم مسلمانان نود در صد جمعیت این منطقه را تشکیل می‌دادند. این پدیده عمدتاً حاصل گروش مسیحیان منطقه و اسلام تا حدودی نیز نتیجه‌ی مهاجرت گسترده‌ی مسلمانان بود.
کاهش نفوذ تشکیلاتی مسیحیت در آناتولی (علت تضعیف دولت بیزانس و کلیسای ارتدوکس یونان) از هم پاشیده شدن جامعه‌ی آناتولی بر اثر مهاجرت گسترده‌ی ترک‌ها از جمله عوامل اساسی گروش مسیحیان آناتولی به اسلام بودند. ترک‌های فاتح به هنگام تصرف آناتولی اسقف‌ها و سراسقف‌ها را از این منطقه اخراج کردند، اموال و املاک کلیساهای این منطقه را مصادره نمود، در بیمارستان‌ها، مدارس، یتیم خانه‌ها، و مراکز تبلیغی مسیحیان را ویران کرده یا آنها را از فعالیت باز داشتند. به این ترتیب مسیحیان آناتولی از وجود رهبران و مراکز خدماتی خود محروم شدند. کشیش‌های معدودی هم که در آناتولی باقی ماندند دچار اختلافات داخلی بین خود شدند. آنها برای حل این اختلافات هیچ نتیجه‌ای به جز تضعیف نهادهای مسیحیت در پی نداشت مجبور شدند به مقامات ترک متوسل شوند.
همزمان با زوال تدریجی جامعه‌ی مسیحی آناتولی جامعه‌ی اسلامی سازمان‌یافته‌ای این در این منطقه در حال شکل‌گیری بود. دولت سلجوقیان و امیرنشین‌های ترک در دوران حکومت خود بناها و نهادهایی اجتماعی متعددی را در این منطقه به وجود آوردند که کاخ‌ها، مساجد، مدارس، کاروانسراها، و بیمارستان‌ها از آن جمله می‌باشند. احداث این اماکن گامی اساسی برای تشکیل یک جامعه‌ی اسلامی شهری به حساب می‌آمد. این اماکن برای که مسیحیان سردرگم منطقه جذابیت خاصی داشتند و لذا در مسلمان شدن آنها از نقش مهمی برخوردار بودند.
مسیحیان بسیاری نیز که شکست خود را به عنوان مجازاتی از سوی خدا و یا نشانه‌ای از پایان تاریخ تلقی می‌کردند جذب مبلغان مسلمان گردیدند و اسلام آوردند. معرفی اسلام به عنوان ترکیبی از عقاید مذهبی اسلام و مسیحیت و محترم شمردن مقدسات مسیحیت توسط مسلمانان از جمله عوامل گروش این افراد به اسلام بودند. شاهزادگان و مقامات امپراتوری بیزانس نیز با هدف ملحق شدن به جمع اشراف عثمانی اسلام آوردند. بدین ترتیب در اواخر قرن پانزدهم اکثریت مردم آناتولی مسلمان بودند.
فتح بالکان که توسط ترک‌ها نیز همانند فتح آناتولی منجر به برقراری سلطه‌ی مسلمانان بر مردمان مسیحی این منطقه شد اما در اینجا برخلاف آنچه که در آناتولی رخ داد شاهد گروش قسمت اعظم مسیحیان به اسلام نبودیم. دو دلیل برای این امر می‌توان ذکر کرد. اول اینکه ترکان بسیار زیادی به آناتولی مهاجرت کردند در حالی که در بالکان چنین پدیده‌ای رخ نداد و دوم اینکه سیاست اداری عثمانیان در بالکان در جهت حمایت از کلیساهای این منطقه قرار داشت. و با فتح قسطنطنیه کلیساهای آناتولی که وابسته به امپراتوری بیزانس تلقی می‌شدند مورد چپاول قرار گرفتند و عمدتاً از فعالیت آنها ممانعت به عمل آمد. اما بعد از فتح بالکان کلیسای ارتدوکس این منطقه نظم و سازمان دوباره‌ای یافت. ترکان فاتح به این کلیسا اجازه دادند اموال و املاک خود را نگه دارد و همچنان به فعالیت‌های قضایی خود در بین مسیحیان ادامه دهد. آنها همچنین مسؤولیت حمایت و سرپرستی جامعه‌ی مسیحیان بالکان را بر عهده‌ی این کلیسا گذاشتند.
در جریان دو قرن چهاردهم و پانزدهم گروه‌هایی از ترکان به تراس (15)، دره‌ی ماریتسا (16)، بلغارستان شمالی، و آلبانی مهاجرت کردند و لذا باعث تثبیت حضور مسلمانان در بالکان گردیدند. اینان یا در روستاهای جدیدی که در کنار اقامتگاه‌های صوفیان (تکیه‌ها) احداث می‌کردند سکنی می‌گزینند و یا در شهرهای بزرگ منطقه ساکن می‌شدند. فعالیت‌های تبلیغی فرقه‌های صوفیگری در بالکان نیز همانند آناتولی باعث تسهیل و تسریع گرایش مردم این منطقه به اسلام شدند. دو فرقه‌ی بکتاشیه و مولویه از جمله فرقه‌های صوفیگری بودند که در بالکان فعالیت تبلیغی داشتند. اگرچه گزارش‌هایی مبنی بر اسلام آوردن اجباری برخی از مسیحیان صربستان، آلبانی و بلغارستان در تاریخ ثبت شده است اما صرف نظر از این چند مورد استثنایی می‌توان گفت که فاتحان ترک بالکان هیچگاه مسیحیان این منطقه را مجبور به پذیرش اسلام نکردند. حتی مسیجیانی که در این منطقه اسلام می‌آوردند عقاید و آیین‌های مسیحی خود را به مجموعه‌ی عقاید و آیین‌های دین جدید خود می افزودند. مراسم غسل تعمید (17)، عید پاک (18)، و اعتقاد به ویژگی التیام بخش و آرام کننده‌ی کلیساها از جمله این عقاید و آئین‌ها بود که از مسیحیت وارد اسلام رایج در بالکان گردیدند. همچنین برخی از آیین‌های مربوط به بت‌پرستان نیز که در مسیحیت بالکان ریشه دوانده بودند از این طریق وارد «اسلام بالکان» شدند.
بر اساس سرشماری که در دهه‌ی 30-1520 انجام شد مشخص گردید نوزده درصد مردم بالکان مسلمان، 81 درصد مسیحی و اقلیت ناچیزی هم یهودی می‌باشند. بر اساس این سرشماری جمعیت مسلمان بوسنی چهل و پنج درصد برآورد شد. همچنین بر اساس این سرشماری مشخص شد که مسلمانان بالکان عمدتاً در شهرهای این منطقه سکونت دارند. برای مثال مسلمانان صوفیه 66/4 درصد از جمعیت این شهر را تشکیل می‌دادند و این در حالی بود که تنها شش درصد از جمعیت حومه‌ی صوفیه مسلمان بودند. به علاوه این سرشماری نشان داد که مسلمانان بالکان بیشتر در تراس (19)، مقدونیه، تسالی (20)، بوسنی، هرزگوین، و سیلستریا (21) ساکن می‌باشند. در قرن هفدهم اسلام همچنین وارد آلبانی و مونته نگرو گردید، در طی سال‌های 1666 تا 1690 موج جدیدی از گروش به اسلام در رهودوپ (22) پدید آمد، و در جریان دو قرن هفدهم و هیجدهم یونانی‌های مناطق جنوب غربی مقدونیه و یونانی‌های کرت (23) نیز مسلمان شدند.

امپراتوری جهانی عثمانیان

فتح قسطنطنیه و بالکان نقطه‌ی عطفی در تاریخ عثمانیان می‌باشد. این دو پیروزی به جای فرونشاندن آرمان‌های اسلامی و جاه‌طلبانه‌ی عثمانی‌ها برعکس باعث افزایش بی‌حد و حصر این آرزوها شد. به دنبال این دو پیروزی عثمانیان با نام جهاد برای دین به تهاجمات گسترده‌تری علیه دیگر مناطق دست زدند. سلطان محمد دوم (فاتح 46-1444 و 81-1451) به خوبی توانست منافع ترک‌ها در حمله به کفار را با منافع دستگاه امپراتوری به هم پیوند دهد. او که خود را به عنوان جانشین امپراتورهای بیزانس معرفی می‌نمود کاخ‌های وسیعی را احداث کرد و مجموعه قوانین جدیدی را وضع نمود. وی از سیاست و هنر به عنوان ابزارهایی برای معرفی امپراتوری عثمانی به عنوان یک امپراتوری جهانی استفاده نمود. به ‌هرحال امپراتوری عثمانیان از سمت شرق تا مرزهای ایران پیش رفت و ایالات عربی خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین شهرهای مقدس شبه‌جزیره نیز به آن ضمیمه شدند؛ عثمانیان با تصرف این مناطق که روزی جزء قلمرو دستگاه خلافت عباسی بودند رهبری جهان اسلام را به ارث بردند. به دنبال تصرف دمشق، قاهره، مکه و مدینه دانشمندان مسلمان بسیاری به استانبول سرازیر شدند و سلاطین عثمانی علاوه بر لقب «غازی دین» به دو عنوان «خادم حرمین شریفین» و «مدافع شریعت» نیز نائل گردیدند. مسلمانان سراسر جهان نیز پس از این فتوحات با هدف برخورداری از حمایت سیاسی و نظامی عثمانیان متوجه آنها شدند. برای مثال ممالیک مصر و مسلمانان گجرات و آچه برای مقابله با پرتغالی‌ها از عثمانیان طلب کمک کردند، مسلمانان اسپانیا برای مقابله با مسیحیان این منطقه از آن‌ها کمک خواستند، و سنی‌های آسیای مرکزی نیز برای مقابله با روس‌ها و صفویان به امپراتوری عثمانیان متوسل شدند. عثمانیان همچنین پس از مدتی توانستند قلمرو خود را از سمت شمال و غرب تا اروپای شمالی و مرکزی و تا دریای مدیترانه گسترش دهند. قرن شانزدهم برای امپراتوری عثمانی دوره‌ی توسعه‌طلبی و تجاوزگری، قرن هفدهم دوره‌ی حفظ وضع موجود، و قرن هیجدهم دوره‌ی بروز اولین «پست رفتهای» (24) جدی برای این امپراتوری وسیع بود.
بعد از فتح قسطنطنیه عثمانیان پیشروی دامنه‌دار و گسترده‌ای را به سمت شرق آغاز کردند. آنها همزمان با موفقیت‌های خود در بالکان به حملاتی علیه امیرنشین‌های ترک آناتولی دست زدند و این دولت‌های کوچک را برچیدند. وجود خصومت دیرینه بین دو مذهب تشیع و تسنن نیز باعث افزایش روحیه‌ی توسعه‌طلبی عثمانیان گردید و در نتیجه بین آنها و صفویان بر سر کنترل بر آناتولی شرقی و مناطق غربی ایران رقابت شدیدی در گرفت. این رقابت منتهی به بروز نبرد سرنوشت‌سازی بین عثمانیان و صفویان گردید (1514) که چالداران نام گرفت. عثمانیان به دنبال پیروزی در این جنگ توانستند آناتولی شرقی و بین‌النهرین شمالی را به تصرف خود درآورند و کنترل راه‌های مهم تجاری که از تبریز به حلب و بصره می‌رفت را در دست بگیرند. پس از آن یعنی در طی سال‌های 1517-1516 نیز عثمانیان توانستند امپراتوری ممالیک مصر و سوریه را متصرف شوند و کنترل شهرهای مقدس شبه‌جزیره را در دست بگیرند.
با فتح مصر توسط امپراتوری عثمانیان مسؤولیت حفظ منافع مسلمانان در اقیانوس هند بر گردن این امپراتوری نهاده شد. از این‌رو رژیم عثمانیان رهبری مسلمانان در مقابله با تلاش‌هایی که اروپاییان برای تغییر مسیر به تجارت ادویه از دریای مدیترانه به اقیانوس اطلس را برعهده گرفت. پرتغالی‌ها در سال 1507 توانسته بودند پایگاه‌هایی را در اقیانوس هند برپا کنند و تجارت کالا از طریق دریای سرخ و دریای مدیترانه را متوقف نمایند. بنابراین در سال 1517 عثمانیان تصمیم می‌گیرند تا با ایجاد پایگاه‌هایی در شبه جزیره‌ی عربستان و شرق آفریقا، از جمله پایگاه‌های ساواکین، عدن، یمن، موقعیت خود در اقیانوس هند را تحکیم ببخشند و زمینه‌ی باز کردن مجدد راه‌های تجاری مسدود شده را فراهم نمایند. پس از ایجاد این پایگاه‌ها ناوگان‌های عثمانی تحت رهبری «پیر رئیس» (1554-1465) به سمت دریای سرخ به حرکت درآمدند و بالاخره موفق شدند مجدداً مسیرهای تجاری که از دریای سرخ می‌گذشتند و به اسکندریه و حلب ختم می‌شدند را باز کنند. عثمانیان بعد از تسلط یافتن بر دریای سرخ توانستند با فتح بغداد (1534)، بصره (1538)، و بحرین (1554) موقعیت خود در خلیج فارس را نیز تثبیت نمایند.
اهداف پرتغالی‌ها و عثمانیان در این نوع کشمکش‌ها کاملاً متفاوت بود. پرتغالی‌ها برای تأمین نیازهای مالی وطن خود متکی به تجارت دریایی بودند و دلیل عمده‌ی آنها از توسعه‌ی نیروی دریایی‌شان تحت کنترل درآوردن تجارت بود. اما عثمانیان، در مقابل به درآمدهای حاصل از سرزمین‌های وسیع خود متکی بودند و به تجارت دریایی به عنوان «ابزاری احتیاطی» نگاه می‌کردند. یعنی با توجه به اینکه آنها فقط تا حد محدودی می‌توانستند از ممالک تحت قلمرو خود مالیات بگیرند و زمانی که نیاز به پول بیشتری داشتند می‌توانستند با تجارت دریایی این پول را تأمین کنند. از همین رو بود که عثمانیان در اقیانوس هند فقط 25 کشتی جنگی و 4000 نیرو داشتند و باز به همین دلیل بود که آنها با پرتغالی‌ها کنار آمدند و برپایه‌ی منافع طرفین، اقیانوس هند را بین خود تقسیم نمودند. بدین ترتیب هنوز زمان رویارویی شدید قدرت زمینی عثمانی با قدرت دریایی اروپا فرا نرسیده بود.
امپراتوری عثمانی برای مدت کوتاهی منافع خود را تنها در جهان عرب و اقیانوس هند می‌دید اما مجدداً کشمکش این امپراتوری با ایران از سرگرفته شد. این کشمکش بیش از یک قرن، یعنی از زمان فتح بغداد در سال 1534 تا زمان انعقاد پیمان قصرشیرین (25) در سال 1639، ادامه یافت. جنگ‌های بین ایران و امپراتوری عثمانی باعث جدایی هرچه بیشتر این دو مرکز مهم اسلامی از یکدیگر شدند. در اثر کشمکش‌ها و رقابت‌های موجود بین این دو قدرت رابطه‌ی آنها با یکدیگر به حد صفر رسید. این قطع رابطه نقش مهمی در «ترکی شدن» فرهنگ اسلامی امپراتوری عثمانی داشت. همچنین می‌توان گفت که با جدایی این دو امپراتوری عرب‌ها توانستند از تأثیر و نفوذ بیشتری در توسعه‌ی تمدن عثمانی برخوردار شوند.
به دنبال فتح بالکان توسط عثمانیان زمینه‌ی جنگ دو قرنه‌ی امپراتوری عثمانی با قدرت‌های اروپایی فراهم گردید. عثمانیان در طی این دو قرن بیشتر اوقات با فرانسویان متحد بودند. این دو کشور متحد علیه دشمنان اصلی خود یعنی رژیم‌های هابسبورگ (26)، هلند، اتریش و مجارستان، و روسیه تزاری می‌جنگیدند. این جنگ‌ها عمدتاً در سه جبهه جریان باشند. در اروپای مرکزی عثمانیان توانستند به آن سوی رود دانوب قدم بگذارند و تا سال 1504 امیرنشین‌های رومانی را ضمیمه امپراتوری خود کنند. آنها با فتح رومانی امیرهای محلی را بر سر قدرت باقی گذاشتند اما دژها و پادگان‌های نظامی خود را در آنجا حفظ کردند، و بر روی غلات، عسل، پوست حیوانات، و لباس در این منطقه مالیات وضع کردند. پس از آن عثمانیان متوجه پادشاهی مجارستان شدند. در این زمان پادشاهی مجارستان به علت وجود تفرقه بین اشراف خود (این پادشاهی وابسته و متکی به طبقه اشراف بود) و همچنین به دلیل درگیر بودن با شورش‌های دهقانی فلج شده بود. از این رو عثمانیان در سال 1520 توانستند بلگراد را به تصرف خود درآورند و در سال 1526 پادشاهی مجارستان را وادار به پذیرفتن سلطه‌ی خود نمایند. عثمانیان در سال 1529 نیز اقدام به محاصره وین کردند. این محاصره اگرچه در نهایت با شکست مواجه شد اما باعث تضمین و تداوم تسلط عثمانیان بر مجارستان گردید. نیروهای عثمانی در سال 1559 نیز توانستند شهر ترانسیلوانیا (27) را خراجگزار خود کنند. اما بالاخره با پایان یافتن جنگ طولانی 1606-1593 فرآیند توسعه‌ی امپراتوری عثمانی در اروپای مرکزی متوقف گردید.

نقشه 1. توسعه قلمرو عثمانیان از 1280 تا 1683
بر اساس پیمان سیتوا توروک (28) (1606) که بعد از این جنگ منعقد شد سلطه‌ی عثمانیان بر رومانی، مجارستان، و ترانسیلوانیا به رسمیت شناخته شد و در مقابل مقرر گردید که سلاطین عثمانی امپراتوری‌های هابسبورگ را همسنگ و همسان خود تلقی کنند. تن دادن به این پیمان توسط عثمانیان بیانگر آن بود که تهاجمات آنها از این پس محدود به حملات مرزی و در سطحی کوچک خواهد بود. انعقاد این پیمان تلویحاً اشاره به این داشت که عثمانیان دیگر نمی‌توانند ارتش منظم و بزرگی را جمع‌آوری کنند، هزینه‌های امپراتوری خود را تأمین، و یا حتی مرزهای خود را حفظ نمایند. به‌ هرحال امپراتوری عثمانی در اروپای مرکزی به پیشروی‌های مهمی دست نیافت زیرا که اولاً جوامع این منطقه جوامعی شدیداً سازمان یافته بودند و ثانیاً نیروهای عثمانی فاصله‌ی بسیار زیادی با پایتخت خود یعنی استانبول داشتند. در این حال عثمانیان چند سال پس از امضای پیمان سیتواتوروک حملات مجددی را به اروپای مرکزی انجام دادند اما این بار نیز با شکست مواجه شدند. محاصره بی‌نتیجه‌ی شهر وین در سال 1683 نقطه‌ی اوج این حملات بود.
امپراتوری عثمانی همزمان با درگیری خود در اروپای مرکزی گرفتار کشمکش مشابهی بر سر کنترل دریای مدیترانه با هابسبورگ بود. وین و جنوا در سال‌های نخستین توسعه‌طلبی عثمانیان قدرت‌های دریایی غالب در مدیترانه بودند. آنها پایگاه‌هایی تجاری مستحکمی را در امتداد سواحل دریاهای مدیترانه و اژه برای خود احداث کرده بودند. سلطان محمد به هنگام فتح قسطنطنیه و تثبیت موقعیت خود در بالکان در صدد برآمد برپایه‌ی طرح‌های ایتالیایی و دریانوردی یونانی نیروی دریایی جدیدی را بوجود بیاورد. وی به وسیله‌ی این نیروی قدرتمند توانست وین را از مدیترانه شرقی بیرون براند. به علاوه بعد از فتح مصر (1517) عثمانیان دزدان دریایی مسلمان در مدیترانه‌ی غربی را به همکاری دعوت کردند. خیرالدین بارباروسایکی از افرادی بود که به دعوت عثمانیان در این زمینه پاسخ مثبت داد. او که فعالیت‌های خود را در خارج شهر تونس سازماندهی می‌کرد در سال 1529 الجزیره را به تصرف درآورد و در سال 1533 به سمت «آدمیرال کبیر» ناوگان دریایی عثمانیان منصوب شد. انتصاب او به سمت آدمیرالی حاکی از میل مفرط عثمانیان به استیلاء بر مدیترانه‌ی غربی بود.
عثمانیان برای استیلاء بر مدیترانه‌ی شرقی می‌بایست کنترل تنگه‌ی سیسیل-تونس را در دست می‌گرفتند. در راستای همین هدف آن‌ها در سال 1529 الجزیره و در سال 35-1534 تونس را به تصرف خود درآوردند. هابسبورگی‌ها برای مقابله با توسعه‌طلبی‌های عثمانیان پایگاه‌های مستحکمی را در سواحل شمالی بنا کرده بودند. با این وجود عثمانیان توانستند تریپولی (1551)، بوگی (29) (1555)، جربا (30) (1560)، مالت (1565)، و قبرس (1570) را نیز به تصرف خود درآورند. این پیروزی‌ها دولت‌های پاپسی (31)، ونیز، و هابسبورگ را بر آن داشت تا به تشکیل اتحادی علیه عثمانیان اقدام کنند. اتحادی که بدینگونه تشکیل شد طی جنگ لپانتو (32) در سال 1571 توانست عثمانیان را با شکست مواجه کند. به دنبال این پیروزی افسانه‌ی شکست‌ناپذیری ترک‌ها رنگ باخت و اروپاییان با بازیافتن اعتماد به‌نفس خود در صدد برآمدند تا مناطق از دست رفته را باز پس بگیرند. با این‌حال عثمانیان ناوگان‌های خود را مرمت کردند و در سال 1574 یک پیروزی چشمگیر توانستند مجدداً تونس را متصرف شوند. اما بالاخره جنگ‌های مدیترانه‌ای در سال 1580 پایان یافت. در این سال فیلیپ دوم، پادشاه هابسبورگ، که با شورش‌هایی در اسپانیا مواجه شده بود پیمان صلحی را با عثمانیان منعقد کرد. هر دو طرف از انعقاد این پیمان استقبال کردند زیرا مشتاق بودند فعالیت‌های توسعه‌طلبانه‌ی خود را در حوزه‌های دیگری دنبال کنند. آنها متوجه شده بودند دیگر نمی‌توانند مرزهای مدیترانه‌ای خود را بیش از این جلو ببرند. پیمان مذکور مرزهایی را بین تمدن اسلام و تمدن اروپا تعیین کرد که تا حال حاضر نیز دست نخورده باقی مانده‌اند.
جبهه‌ی سوم شمال اروپا بود. در این منطقه بین عثمانیان و روسیه کشمکش و درگیری وجود داشت. آنها بر سر کنترل مناطق شمال دریای سیاه و مناطق بین دریای سیاه و دریای خزر با یکدیگر رقابت شدیدی داشتند. در اواخر قرن پانزدهم عثمانیان بر رومانی و تاتارهای کریمه تسلط یافتند. در مقابل روس‌ها نیز غازان (33) (1552) و آستاراخان (1556) را متصرف شدند و بدین ترتیب کنترل بخش‌های پایینی رود ولگا را در دست گرفتند. عثمانی‌ها در واکنش به این تحولات استراتژی خوبی را در پیش گرفتند. آنها بین رود ولگا و رود دُن (34) کانالی احداث کردند تا بدینوسیله بتوانند کشتی‌های خود را از دریای سیاه به دریای خزر انتقال دهند، مانع پیشروی روسیه در قفقاز شوند، و مسیرهای تجاری و مسافرتی که از آسیای مرکزی می‌گذشتند را باز نگه دارند. در عین‌حال آنها در سال 70-1569 از نیروهای روسیه شکست خوردند. با این شکست امکان افزایش فشار روسیه بر کریمه و قفقاز فراهم گردید. در شمال اروپا همچنین جنگ سه‌جانبه‌ای بین هلندی‌ها، روس‌ها، و عثمانی‌ها بر سر کنترل بر اوکراین جریان داشت. این جنگ در نهایت به تصرف دریای سیاه و حاشیه‌ی راست اوکراین توسط عثمانیان منتهی گردید (1676) که بدین وسیله توسعه‌ی عثمانیان در شمال اروپا به نقطه‌ی اوج خود رسید.
خلاصه اینکه تا اواخر قرن هفدهم عثمانیان توانستند امپراتوری جهانی گسترده‌ای که از مدیترانه‌ی غربی به ایران، و از اوکراین به یمن می‌رسید را به وجود بیاورند. توسعه‌ی جهانی این امپراتوری حاصل ویژگی‌های اجتماعی و توانایی‌های بالای آن بود. جلوداران ارتش عثمانی ماجراجویان جنگجویی بودند که تحت رهبری فرماندهان مشهور نظامی و یا تحت رهبری مردان مقدس قرار داشتند و با نام جهاد در راه اسلام می‌جنگیدند. در ورای این نیروها دولتی امپراتوری قرار داشت که دارای توانایی سازماندهی بالایی بود، از تکنولوژی پیشرفته‌ی نظامی برخوردار بود، توپ و تفنگ‌های سرپر بسیاری داشت، و با شکیبایی و میانه‌روی خود قادر بود جوامع غیرمسلمان را جذب کند و سلطه‌ی امپراتوری را به آنها بقبولاند. امپراتوری عثمانی تا قرن هیجدهم به عنوان قدرت برتر در اروپا باقی ماند اما در این قرن اروپاییان چنان قدرتی به دست آوردند که توانستند جلوی پیشروی عثمانیان را بگیرند و حتی آنها را به عقب برانند.
چنانچه گفتیم دولت عثمانی دولتی شدیداً سازمان یافته و کارآمد بود که نهادهای خود را به طور مستقیم از دولت سلجوقیان روم و به طور غیرمستقیم بر رژیم ممالیک در مصر و سوریه گرفته بود. سلجوقیان روم با تشکیل ارتش غلامان؛ پیاده کردن نظام اقطاع‌داری؛ و حمایت از نخبگان مذهبی، فعالیت‌های تجاری، فعالیت‌های کشاورزی، و شهرنشینی زیربنای جامعه‌ای را در آناتولی ساخته بودند که می‌توانست دستگاه پیچیده‌ی دولت را از نظر مالی تأمین کند و چادرنشینان غارتگری را بر جای خود بنشاند. امپراتوری عثمانی میراث‌دار این رژیم بود. از این رو امپراتوری عثمانیان دنباله‌ی رژیم‌های اسلامی و خاورمیانه‌ای تلقی می‌شود. در عین حال برخی از نهادهای دولت عثمانیان خاستگاه خاورمیانه‌ای نداشتند و محتمل است که از امپراتوری بیزانس منتقل شده باشند. به نظر می‌رسد الگوی اجرایی و سبک معماری عثمانیان، تشکیل اصناف، و شیوه‌ی کنترل اقتصاد ایالت‌ها همه از امپراتوری بیزانس اقتباس شده باشند، نه از رژیم‌های اسلامی.
دربار یا کاخ حکومتی استانبول مرکز ثقل رژیم عثمانیان بود. این کاخ که «توپکاپی سرا» (35) نام داشت به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می‌شد. بخش درونی در واقع قلب امپراتوری بود. این بخش در برگیرنده‌ی محل اقامت سلطان و زنان وی، خزانه‌ی خصوصی پادشاه، آشپزخانه‌های صنعتی، و مدارس تعلیم غلامان و پیشخدمتان دربار بود. بخش بیرونی نیز دفاتر نظامی و غیرنظامی دولت، دفاتر علمای سلطنتی، محل سکونت آشپزان، هنرمندان، و باغبانان کاخ را دربرمی‌گرفت. باغبانان دو دسته بودند: دسته‌ای از آنها از فضای سبز کاخ نگهداری می‌کردند و دسته‌ی دیگر در واقع نیروهای نظامی بودند که وظیفه‌ی نگهبانی از کاخ را برعهده داشتند.
سلاطین عثمانی همانند دولت‌های خاورمیانه‌ای پیشین در صدد برآمدند تا به جای نیروهای قبیله‌ای طرفد‌ار خود که قدرت و استقلال عمل بسیاری داشتند از غلامان نظامی استفاده کنند. از همین رو مراد اول (89-1360) واحدهای نظامی از غلامان تشکیل داد (کاپیکولاری) (36) و از آنها به عنوان پیاده نظام (همانی ینی سری‌های معروف) یا سواره نظام استفاده کرد. ینی سری‌ها در ابتدا از بین زندانیان و داوطلبان انتخاب می‌شدند اما در سال 1395 سلطان عثمانی مالیاتی را با نام «دوشیرمه» (37) بر مسیحیان بالکان وضع کرد تا بتواند غلامان لازم برای ارتش خود را تأمین کند. این مالیات در واقع نوعی مالیات بر نیروی انسانی بود و براساس آن مسیحیان بالکان می‌بایست برخی از فرزندان خود را در اختیار امپراتوری قرار می‌دادند. بدین ترتیب در حالی که نظامیان رژیم‌های خاورمیانه‌ای غلامان ترک و چرکسی خارجی بودند. ینی سری‌های عثمانی مسیحیانی بودند که از بالکان یعنی از درون خود قلمرو امپراتوری به خدمت درمی‌آمدند. عثمانیان با اجرای این الگوی مالیاتی می‌توانستند به صورت منظم و شاید ارزان‌تری نیروهای مورد نیاز خود را تأمین کنند اما این الگو دارای مشکلی بود: غلامانی که از بالکان استخدام می گردیدند هنگامی که با عنوان نیروهای عثمانی در این منطقه مستقر می‌شدند مجدداً روابط خانوادگی و اجتماعی خود را باز می‌یافتند. به هر حال بهترین و مستعدترین غلامان بالکانی در مدارس دربار و کاخ تعلیم داده می‌شدند تا به عنوان پیشخدمتان خانواده‌ی سلطنتی، به عنوان فرماندهان نظامی، و یا به عنوان مقامات اداری در خدمت حکومت درآیند. آنها در این مدارس از آموزش علوم اسلامی، عربی، و ترکی برخوردار می‌شدند و به سبک عثمانیان انسان‌هایی نخبه بار می‌آمدند. مابقی غلامان بالکانی نیز در اختیار فرماندهان ترک در آناتولی قرار داده می‌شدند تا با تکنیک‌های نوین جنگی آشنا شوند و سپس به عنوان پیاده نظام‌های تفنگچی در ارتش خدمت کنند. عثمانیان با اعطای تاکتیک‌های نظامی جدید و استفاده از توپ، ارتش ینی سری‌ها را به قدرتمندترین ارتش خاورمیانه و اروپا تبدیل کردند.
در کنار پیاده‌نظام گروه‌هایی نیز با عنوان سواره نظام در خدمت عثمانیان قرار داشتند. بخشی از این افراد غلام بودند اما اکثر آنها ترکان آزادی بودند که در مقابل ارائه‌ی خدمات نظامی، درآمدهای مالیاتی زمین‌هایی به آنها واگذار می‌شد. این زمین‌ها «تیمار» (که همان واژه‌ی معادل اقطاع عربی است) نامیده می‌شدند. امپراتوری عثمانی در سال 1527، 28000 پیاده‌نظام غلام و حدود 80000 سواره نظام داشت که 37500 تن از این سواره نظام‌ها دارای تیمار بودند. البته نیروهای دیگری نیز در ارتش عثمانیان عضویت داشتند که یا به عنوان نیروی کمکی در پادگان‌ها به سر می‌بردند و یا به عنوان کماندو در کنار مرزها فعالیت می‌کردند؛ این نیروها در مقابل خدمات نظامی خود از پرداخت مالیات معاف بودند.
عثمانیان برای تأمین هزینه‌های نظامی خود می‌بایست نظام اداری و بوروکراتیکی را به وجود می‌آوردند. اورخان (60-1324) در قدم اول شخصی را به عنوان وزیر سرپرست دستگاه اداری حکومت مرکزی قرار داد و فرماندارانی را نیز برای ایالات فتح شده منصوب کرد. او همچنین شورایی از مقامات مهم کشور تشکیل داد تا بدین وسیله آن‌ها را با هم هماهنگ کند. بعدها نیز با گسترش قلمرو امپراتوری، دولت عثمانی هر یک از واحدهای ایالتی خود را که بیگلربیگی نامیده می‌شدند به چند سنجربیگی و هر سنجربیگی را به چند تیمارلیک تقسیم کرد. (در قرن شانزدهم واژه‌ی «ایالت» جایگزین بیگلربیگی و واژه‌ی «والی» جایگزین بیگلربیگ به‌معنای فرماندار گردید). تیمارلیک‌ها مناطقی بودند که در عوض حقوق در اختیار فرماندهان نظامی قرار داده می‌شدند. ترکان عثمانی با افزایش قدرت خود اکثر ایالات خراجگزار را نیز به خاک خود ضمیمه کردند و آنها را تحت اداره‌ی مستقیم دستگاه اداری حکومت مرکزی درآوردند.
جمع‌آوری درآمدهای محلی یکی از دلایل لزوم کنترل عثمانیان بر ایالات بود. برخی از ایالات توسط مسئولان حقوق بگیری اداره می‌شوند که مالیات‌ها را جمع‌آوری می‌کردند و به استانبول می‌فرستادند؛ ایالات دیگری نیز توسط تیمارداران اداره می‌شدند. هر ایالت دارای دفاتر ویژه‌ای بود که در آن‌ها روستاها، خانواده‌ها، و مردم مشمول پرداخت مالیات به همراه اموال و املاکشان مشخص شده بودند. البته نظام تشکیلاتی دولت عثمانیان در یک زمان به نقطه‌ی کمال خود نرسید بلکه این امر در طی یک جریان سیصد ساله و بیشتر متحقق شد. وجود کشمکش بین نخبگان ترک که در ارتش‌های ایالتی و تشکیلات مذهبی از نفوذ خاصی برخوردار بودند، و نخبگان غلام که در ارتش و پیاده نظام و حکومت مرکزی نفوذ داشتند عامل مؤثری در تکامل نظام تشکیلاتی عثمانیان بود. سربازان مرزی و اشراف ترک به پیشروی امپراتوری به داخل کشورهای مسیحی اروپا علاقه داشتند؛ اما غلامان مشاور سلطان پیشروی در داخل آناتولی و تصرف دیگر مناطق اسلامی را ترجیح می‌دادند. گروه اول خواهان یک حکومت غیرمتمرکز و مشخصاً ترکی-اسلامی بود اما گروه دوم از ایجاد حکومتی قوی، متمرکز و جهان‌شمول حمایت می‌کرد.
سلاطین عثمانی گاهی یکی از این دو گروه را مورد حمایت قرار می‌دادند و گاهی آنها را به جان هم می‌انداختند. بایزید اول (1402-1389) با اعطای مشاغل و پست‌های اداری به غلامان نظامی و با برقراری کنترل دولت مرکزی بر ایالات موقعیت غلامان را تقویت و تثبیت کرد. اما محمد اول (21-1413) در پی شکست از تیمور، ترک‌ها و غازی‌ها را از حمایت کامل خود برخوردار کرد. او مشاوران بیزانس را از دربار خود بیرون راند و به جای زبان یونانی زبان ترکی و فارسی را به عنوان زبان‌های رسمی دستگاه اداری قرار داد. پس از وی، محمد دوم قدرت غلامان نظامی را به آنها بازگرداند. او اشراف ترک و کلیه‌ی رقبای خود در خانواده‌ی عثمانی را از قدرت دور کرد و مهم‌ترین پست‌های موجود در حکومت مرکزی را به غلامان واگذار کرد. با این حال او برای حفظ نظم و تعادل قوا محدوده‌ی اختیارات وزیر اعظم، خزانه‌داری، و دبیرخانه را مشخص و معین نمود و برخی از خانواده‌های ترک را مورد لطف خود قرار داد و از مصادره‌ی اموال آنها خودداری کرد. محمد دوم همچنین سعی کرد تا با به رسمیت شناختن مرجعیت دینی روحانیون یونانی و تحمل نفوذشان در بین مسیحیان حمایت آنها را جلب کند. وی همچنین با انجام بررسی‌های مالیاتی و پیاده کردن نظام تیمارداری در مناطق خراجگزار توانست تا حدودی به حکومت خود تمرکز ببخشد. به علاوه وی اولین مجموعه‌ی مدوّن حقوقی در رابطه با تشکیلات دولت و وظایف مردم را تهیه کرد.
سلاطین عثمانی نیز همانند خلفای عباسی و پادشاهان مسلمان ایرانی دارای سه نوع مشروعیت بودند: مشروعیت موروثی، مشروعیت اسلامی، و مشروعیتی که بر پایه‌ی دستگاه امپراتوری قرار داشت. مشروعیت موروثی سلاطین عثمانی از دو نوع مشروعیت دیگر بسیار قوی‌تر بود. در این امپراتوری اعضای دولت به عنوان اعضای خانواده‌ی سلطان و مردمان امپراتوری به عنوان رعایای سلطان تلقی می‌شدند و نظامیان امپراتوری نیز بندگان شخص پادشاه محسوب می‌شدند. قلمرو امپراتوری نیز ملک شخصی سلطان به حساب می‌آمد.
نظام حکومتی امپراتوری عثمانی که برپایه‌ی یک قدرت مطلقه‌ی پادشاه قرار داشت در خصوص چگونگی انتقال قدرت در درون خود با نوعی ابهام روبه‌رو بود. بر اساس سنت ترک‌های عثمانی جانشین سلطان می‌بایست از درون خانواده‌ی سلطنتی باشد، اما این سنت مشخص نمی‌کرد که فرد مذکور چه کسی باید باشد و یا سمت و سوی جانشینی در چه جهتی باشد. از این رو با مرگ هر سلطان بین مدعیان سلطنت به ویژه بین پسران سلطان برای کسب قدرت کشمکش و نزاع درمی‌گرفت. این کشمکش معمولاً با زورآزمایی نظامی و پیروزی یکی بر دیگران، و گاهی نیز با برادرکشی پایان می‌یافت. تا سال 1595 سلاطین عثمانی اغلب یکی از فرزندان خود را مورد توجه قرار می‌دادند و پست نظامی یا اجرایی مهمی را به او می‌دادند تا بتواند پس از مرگ پدرش در کشمکش خود بر سر قدرت از آن استفاده کند. اما از این سال به بعد سلاطین عثمانی سیاست محصور کردن کلیه‌ی خویشاوندان مرد خود در کاخ سلطنتی را اتخاذ کردند. از این رو توطئه‌چینی در کاخ پادشاه به شیوه‌ی متداول کسب مقام سلطنت تبدیل شد.
از نقطه‌نظر اسلامی نیز مشروعیت سلطان بر پایه‌ی اجرای قواعد فقه اسلامی توسط وی قرار داشت. براساس نظریات حکومتی رایج سلطان در برابر شریعت مسؤول شناخته می‌شد و مردم نیز در برابر سلطان مسؤول تلقی می‌شدند. بر اساس این نظریات حتی اگر حکومتی با زور شمشیر تشکیل می‌شد مادامی ‌که حاکمیت شریعت را می‌پذیرفت و به منافع اساسی جامعه‌ی اسلامی توجه می‌کرد حکومتی مشروع تلقی می‌گردید.
با این‌حال شریعت بر تمام ابعاد زندگی سیاسی و اجتماعی عثمانیان حاکم نبود. سلاطین عثمانی به منظور تنظیم روابط بین اشراف و مردم عادی و مشخص کردن جایگاه و وظایف هر یک از این دو گروه دستورات و فرامین متعددی را صادر کردند. این فرامین «قانون» نامیده می‌شدند. «قانون» متشکل از یک سری قوانین اجرایی غیردینی بود که سلاطین عثمانی با استفاده از حق خود در استنباط احکام فقهی مربوط به جامعه آنها را ارائه کرده بودند. بنابراین «قانون» به عنوان تفسیر و شرحی معتبر از فقه اسلامی تلقی می‌شد. به علاوه محمد دوم و سلیمان «باشکوه» مجموعه قوانین مهمی را در خصوص عدالت اداری و عدالت کیفری، نظم و انضباط مقامات، امور نظامی، و تشکیلات مذهبی وضع کردند.
پایه‌ی سوم مشروعیت سلاطین عثمانی فرهنگی جهان‌شمول بود که عناصر فرهنگی عربی، ایرانی، بیزانس و اروپایی را در برمی‌گرفت. محمد دوم از طرفداران جدی هنر بود. حمایت‌های او باعث پرورش و تکامل شعر فارسی و نقاشی اروپایی گردید. ادبای فارسی، نقاشان ایتالیایی، و شعرای یونانی و صرب در دربار این پادشاه با استقبال مواجه می‌شدند. اما سلاطین بعدی از هنرهای مسیحی-اروپایی فاصله گرفتند و بیشتر به هنرها و سبک‌های هنری اسلامی و ترکی روی آوردند.
در دربار عثمانی نیز همانند دربار سلاطین عرب و ایرانی شعر از اهمیت خاصی برخوردار بود. اشعار درباری در دوره‌ی عثمانیان بر پایه‌ی «عروض» قرار داشتند و کلمات فارسی و عربی بسیاری را در خود جای داده بودند. قالب‌های شعری این اشعار نیز عمدتاً همان قالب‌های اشعار درباری فارسی یعنی قصیده، غزل، مثنوی، و رباعی بودند. تاریخچه‌ی سنت شعری عثمانیان به دوران سلجوقیان روم یعنی زمانی که آنها «هجا دهانی» (38)، مدیحه سرا و سراینده‌ی اشعار عاشقانه، را مورد حمایت قرار دادند برمی‌گردد. بزرگ‌ترین شاعر عثمانیان در دوره‌ی شعر کلاسیک بکی (39) بود (1600-1526) نفعی (40) (1636-1582) نیز مدیحه سرا و طنزپردازی بود که در اشعار خود از قدرت و تلاش برای کسب آن به نیکی یاد می‌کرد. یحیی افندی (1644-1552) نیز در اشعار خود به وصف زندگی و طبیعت و بیان احساسات شخصی خود می‌پرداخت.
ادبیات نثر دوره‌ی عثمانیان شدیداً تحت تأثیر آرزوها و اهداف بلندپروازانه‌ی دستگاه امپراتوری قرار داشت. عثمانیان از همان اوایل به قدرت رسیدنشان با هدف مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و همچنین ثبت حوادث روزانه‌ی دربار تاریخ نگاری را معمول کردند. البته حوادث تاریخی به زبان عربی نگاشته می‌شدند و سپس به ترکی ترجمه می‌گردیدند. در قرن شانزدهم نیز کتب تاریخی جامعی درباره‌ی تاریخ کلیه‎ی مناطق جهان تهیه شدند که این خود بیانگر اهداف بلندپروازانه‌ی عثمانیان بود. کتاب «کنه الأخبار» که توسط مصطفی علی (99-1541) نگاشته شده است از این نوع است. این کتاب دربردارنده‌ی تاریخ جهان از آدم تا مسیح، تاریخ صدر اسلام، تاریخ مردمان ترک تا ظهور امپراتوری عثمانی، و تاریخ امپراتوری عثمانی می‌باشد. همچنین با افزایش توان دریایی عثمانیان نگارش کتاب‌های جغرافیایی و سفرنامه‌ها نیز در این امپراتوری رواج پیدا کرد. در این زمینه می‌توان به اطلس مهم «پیررئیس»، فرمانده‌ی نیروهای عثمانی در اقیانوس هند، و «سیاحت نامه‌ی» اولیاچلبی (41) (82-1614) اشاره کرد. «سیاحت نامه» محتوی شرحی جامع از سفرهای چلبی به مناطق مختلف امپراتوری عثمانی و مشاهدات وی در خصوص اقتصاد و جامعه‌ی این امپراتوری می‌باشد.
رواج تزیین و تذهیب نسخ خطی در دوره‌ی عثمانی نیز بیان‌کننده‌ی توجه آنها به امپراتوری بودن حکومت خود می‌باشد. از زمان محمد دوم به بعد در دربار عثمانیان نهادی وجود داشت به نام «نقاش خانه». این نهاد خطاطان، نقاشان، تذهیب کاران، و صحافانی را به استخدام خود درآورده بود تا به تهیه و تدوین نسخ خطی و کشیدن طرح‌ها و نقش‌هایی بر روی سفال‌ها، چوبکاری‌ها، فلزکاری ها، پارچه‌ها، و فرش‌ها بپردازند. در طی سال‌های 1451 تا 1520 تهیه و تزئین نسخ خطی در امپراتوری عثمانیان بر پایه‌ی اصول و روش‌های ایرانیان انجام می‌گرفت. در این دوره هنرمندان متعددی از شیراز، تبریز، هرات به استانبول آورده شده بودند تا در این زمینه فعالیت کنند. از این رو اولین نسخ خطی که در این دوره تهیه شدند رونوشت‌های تزیین شده‌ای از آثار کلاسیک فارسی از جمله منطق‌الطیر عطار، داستان عاشقانه‌ی خسرو و شیرین، خمسه‌ی نظامی گنجوی، و کلیله و دمنه بودند.
اما در قرن شانزدهم به جای تهیه و تزئین نسخ خطی از آثار کلاسیک، حوادث و پدیده‌های معاصر از جمله مراسم استقبال و پذیرایی از سفرای خارجی و فتح قلعه‌های مهم در بالکان مورد توجه قرار گرفتند. پیروزی‌های پادشاهان، جشن‌ها، جلوس پادشاهان بر تخت، مراسم درباری، جنگ‌ها، محاصره‌ها، و میهمانی‌ها نیز از جمله سوژه‌هایی بودند که در تهیه و تزیین نسخ خطی در این باره از آنها استفاده می‌شد. برای مثال «شاهنشاه نامه» که در سال 1581 تهیه شده است انجام مراسم ختنه کنان در دربار، انجام مسابقات ورزشی، و دیگر وقایع درباری را به نمایش می‌گذارد. در این اثر تصاویر فراوانی از وزراء، ینی سری‌ها، سواره نظام‌ها، دانشمندان، بازرگانان، صاحبان اصناف، و سلاطین دیده می‌شود. «شاهنامه‌ی آل عثمان» که توسط «عارفی» (42) (وفات 62-1561) تدوین شده است یکی از مشهورترین آثار این دوره می‌باشد. بدین ترتیب در این‌باره ترکان عثمانی سنت تهیه و تزئین نسخ خطی در خصوص وقایع دربار و پیروزی‌های سلاطین را به مجموعه سنت‌های خاورمیانه‌ای در تهیه و تزئین نسخ خطی افزودند. به طور کلی در این دوره هنر تهیه و تزئین نسخ خطی در جهت معرفی امپراتوری عثمانی به عنوان یک امپراتوری مسلط و قدرتمند مورد استفاده قرار گرفت.
به همین ترتیب عثمانیان از معماری نیز برای معرفی حکومت خود به عنوان یک امپراتوری جهانی استفاده کردند. مدارس و مساجد که توسط دولت عثمانی ساخته می‌شدند هم تداعی‌کننده‌ی ارتباط نزدیک عثمانیان با اسلام بودند اما در عین حال طرح‌ها و نقش‌های آنها از جمله گنبدهای منفرد بزرگ، مناره‌های بلند، و حیاط‌های ستون بندی شده سخت تحت تأثیر کلیسای ایا صوفیه، بزرگ‌ترین کلیسای بیزانس، قرار داشتند. بنابراین مساجد عثمانیان همه تقلیدی از کلیساهای بزرگ مسیحی در شرق بودند. با این حال این مساجد همانند مسجد قبة الصخره نماد و نشانی از پیروزی مسلمانان بر دنیای مسیحیت محسوب می‌شدند.
خلاصه اینکه رژیم عثمانیان، چه از جنبه‌ی نظری و چه از جنبه‌ی عملی، از رژیم‌های ترک، سلجوقی، و ممالک خاورمیانه‌ای مایه می‌گرفت. نفوذ اروپاییان و دین مسیحیت در این رژیم نسبتاً ناچیز بود. با این حال رژیم عثمانیان دارای نقاط تمایزی با رژیم‌های خاورمیانه‌ای بود که اصلاح نظام تشکیلاتی ارتش غلامان و اهمیت قابل توجه جهاد در این امپراتوری از آن جمله بودند. سربازان ترک، غلامان نظامی، و مورخان و هنرمندان درباری در این رژیم توسعه‌ی قلمرو امپراتوری عثمانی را به معنای توسعه‌ی قلمرو اسلام تلقی می‌نمودند. آنها پادشاه را به عنوان یک شاهزاد‌ی جنگجو و شجاع، خلیفه‌ی مسلمانان، و همچنین امپراتوری قوی و نیرومند محسوب می‌کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Oghuz.
2- Romanos I.
3- Konya.
4- کسی که در قبال انجام کاری مزد دریافت می‌کند.
5- Karaman beylik.
6- Cilicia.
7- Menteshe.
8- Germiyan.
9- Ertugrul.
10- Gallipoli.
11- Papacy.
12- Nicopolis.
13- Naples.
14- Transylvania.
15- Thrace.
16- Maritsa.
17- Baptism.
18- Easter.
19- Thrace.
20- Thessaly.
21- Silistria.
22- Rhodope.
23- Crete.
24- Reversals.
25- این پیمان که براساس آن بغداد و عراق به عثمانی واگذار گردیدند و در مقابل قفقاز در اختیار ایران قرار داده شد به طور کلی مرزهای امروز ایران و عراق را تعیین کرد.
26- Habsburg Empire.
27- Transylvania.
28- Zsitva Torok.
29- Bougie.
30- Jerba.
31- Papacy.
32- Lepanto.
33- کازان، Kazan.
34- Don River.
35- Topkapi Saray.
36- Kapikullari.
37- Devshirme.
38- Hoja Dehhani.
39- Baki.
40- Nefi.
41- Evliya Chelebi.
42- Arifi.

منبع مقاله :
ایرا ماروین. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات. چاپ اول