نویسنده: ریتاویکس نلسون، الن سی. ایزرائل
مترجم: محمد تقی منشی طوسی





 

تنها در قرن حاضر است که ما در آستانه‌ی درک فرایندهای اوّلیه‌ی رشد جسمی قرار گرفته‌ایم. نظریه‌ی پریفورماسیون ( از پیش ساختگی ) که در گذشته مورد قبول دانشمندان بود، بر این فرض بنا شده بود که افراد بالغ در واقع با تمام خصوصیات خود قبلاً در تخمک یا اسپرم تشکیل می‌شوند، و رشد، صرفاً بزرگتر شدن چیزی است که از قبل وجود داشته است ( گریندر Grinder، 1967 ). تصور می‌شود که هر گامت حاوی یک انسان بسیار کوچک است و سلولهای تولیدمثل آن انسان بسیار کوچک، به نوبه‌ی خود انسان بسیار کوچکتر دیگری را در خود دارد و به همین منوال سلولهاتی بعدی هم نیز انسانهای کوچکتری را در خود جای داده‌اند. این نگرش به تدریج از میان رفت و در پرتو شواهد تازه روشن شد که از ترکیب تخمک و اسپرم « تخم باور شده » ( زیگوت ) ساخته می‌شود که در خلال رشد، قبل از تولد، قسمتهای مختلف بدن از آن به وجود می‌آید.
لقاح در لوله‌ی فالوپ یا شیپور رحمی انجام می‌شود و طی چند روز تخم بارور به پایین لوله حرکت می‌کند و خود را به دیواره رحم می‌چسباند. موجود در حال رشد، در مایع مشیمه‌ی جنین که در کسیه‌ی آب ( کیسه‌ی آمینوتیک ) جای دارد آزادانه شناور می‌شود، در حالی که توسط بند ناف به جفت متصل است (شکل 1-2). به مراحل اولیه‌ی رشد « مرحله‌ی رویانی » می‌گویند، طی دوره‌ی بعدی « مرحله‌ی پیش جنینی » ( از هفته دون تا پایان هفته هشتم بعد از لقاح ) لایه‌های داخلی سلول- اکتودرم، مزودرم، و آندرودرم- بسرعت رشد می‌کنند و به موجود زنده شکل می‌دهند. قسمت طرف سرجنین سریعتر از طرف پا رشد می‌کند، به حدی که بزودی تناسب بین این دو قسمت از بین می‌رود. « دوره‌ی جنینی بعد از دوماهگی » ( از هشت هفتگی تا تولد ) با رشد بیشتر ساختمانهای موجود مشخص می‌شود. در این دوره اندامهای جنین متناسب شده، موها، ناخنها، و اندامهای جنسی خارجی ظاهر می‌شود. استخوانها سخت تر و مغز پیچ در پیچ می‌شود. سرعت رشد به اوج می‌رسد و سپس کاهش می‌یابد، و قسمت بالای بدن دیگر مانند گذشته نسبت به پایین تنه بزرگتر نیست. تکانهای خود بخودی کودک در حدود هفته‌ی شانزدهم آغاز می‌شود. بسیاری از اعمال انعکاسی که در برابر محرکهای خاص، به صورت خودکار عمل می‌کنند، ظاهر می‌شود: برای مثال مکیدن، بللع، و سرفه کردن و طی سه ماه آخر قبل از تولد به نظر می‌رسد که جنین برای به دنیا آمدن آماده می‌شود. اعمال حیاتی به شکلی روزافزون دقیق و کامل می‌شود با بیشتر شدن بافت چربی وزن به میزان قابل توجهی افزایش می‌یابد. اگر همه چیز بخوبی پیش برود، معمولاً در هفته سی و هشتم بعد از لقاح تولد انجام خواهد شد. هفته‌های آخر زندگی قبل از تولد بسیار حائز اهمیت است. طرح کلی بدن که در اوائل بسرعت ریخته شده است در این دوره بر اثر متغیّرهای ژنتیکی و محیطی به صورتی چشمگیر تغییر می‌یابد.
از لحظه‌های نخست تولد، رشد جسمی به صورتی کاملاً قابل پیش بینی و با دنبال کردن برخی اصول کلّی آغاز می‌شود. جهت رشد از سر به جانب پاست ( سری-دُمی cephalocaudal ). از این رو ناحیه‌ی سرقبل از تولد زودتر از سایر قسمتهای بدن رشد می‌کند، و در لحظه‌ی تولد طول سر یک چهارم طول تمام بدن است، امّا در 25 سالگی یک هشتم طول آن را تشکیل می‌دهد ( جکسون 1929 ). رشد از ناحیه‌ی محور مرکزی بدن به طرفین و نواحی دورتر نیز صورت می‌گیرد ( مرکزی- جانبی prox imodostal ). قبل از تولد رشد این ناحیه از بدن با بزرگتر شدن سینه و تنه پیش از دستها و پاها و انگشتان دیده می‌شود. با این حال، بخشهای مختلف بدن در سرتاسر حیات برای رشد الگوهای مختلفی دارند. برای مثال اسکلت، عضله‌ها، و اندامهای داخلی در دوران نوزادی و اوایل کودکی رشدی سریع دارند، در اواسط کودکی از سرعت رشد آنها کاسته می‌شود، و در نوجوانی مجدداً شتاب می‌گیرد. برعکس، دستگاه تولیدمثل تا دوران نوجوانی رشدش آهسته است و در این ایام است که سرعت می‌گیرد، در حالی که رشد دستگاه عصبی تا رسیدن به 6 سالگی تقریباً کامل شده است ( تانیر Tanner، 1970 ).
رشد حرکتی، نیز مانند رشد جسمی کاملاً قابل پیش بینی است. رفتار نوزاد انباشته از بازتابهایی است که نمونه‌هایی از آن را در جدول 1-1 می‌بینیم. برخی بازتابها بطور مثال، پلک زدن، عطسه کردن، چرخش به طرف چیزی ) بطور مستقیم به اعمال حیاتی انسان و به جهت گیری بدن در فضا ( برای مثال بازتاب پا زدن ) مربوط می‌شود، پیداست سایر بازتابها، که اصطلاحاً به بازتابهای اولیه معروفند ( به عنوان مثال: مورو، بابینسکی، و گرفتن ) اهمیّت چندانی ندارد، هر چند تصوّر می‌شود این بازتابها زمانی در تکامل انسان نقش مکانیزمهای سازگاری را داشته اند. بسیاری از بازتابها تا بزرگی باقی می‌مانند، امّا چند بازتاب اوّلیّه و بازتابهای مربوط به طرز قرار گرفتن بدن در خلال سال اوّل تولد از بین می‌رود و یا احتمالاً به اعمال ارادی پخته تری تبدیل می‌شود ( کاپوچی، Capute، آکاردو Accardo، وینینگ Vining، روبنشتاین Rubendtein، و هریمن Harryman،


بایینسکی | دست کشیدن به کف پا موجب می شود که انگشتان پا از یکدیگر باز شود و انگشت شصت بالا بیاید
گالانت | دست کشیدن به پشت کودک تازه متولد شده در طول ستون فقرات سبب می شود که بدنش را به آن سمت قوس بدهد
مورو | پس کشیدن تکیه گاه بدن (ول کردن نوزاد، رها کردن سر او، یا تغییر وضعیت بدن) یا صدای شدید موجب می شود که بازوها به بیرون باز شود و سپس به روی سینه بیاید
گرفتن کف | لمس کردن کف دست موجب می شود انگشتان چیزی را که دست لمس کرده است بگیرند.
چرخش به طرف چیزی | نوازش گونه یا گوشه دهان موجب می شود که سر به آن طرف بچرخد و شتابان حرکتهایی انجام دهد که نشانگر جستجوی وی برای مکیدن چیزی است.
مکیدن | با گذاردن چیزی در دهان نوزاد، وی شروع به مکیدن آن می کند
پا زدن | در صورتی که نوزاد عمود بگیریم تا پاهایش با سطحی تماش داشته باشد، حرکتهایی مانند گام برداشتن انجام می دهد.

1978؛ و کسن Kessen، هیث Haith، سالاپاتک Salapatek، 1970 ). فقدان بازتاب به هنگام تولد یا تداوم غیرضروری برخی از بازتابها که بطور معمول از بین می‌روند، نشانه‌های رشد ناصحیح دستگاه عصبی است. و ممکن است نشانه‌هایی از اختلالات رشدی آینده‌ی کودک باشند.
رشد حرکتهای ارادی در هر دو جهت مرکزی- جانبی و سری- دُمی دنبال می‌شود. افزون بر این، کنترل حرکتی دسته جمعی قسمتهای بزرگتر بدن، زودتر از کنترل گروه عضله‌های کوچکتر به دست می‌آید. به این دلیل زمانی که کودکان از قلم ماژیک استفاده می‌کنند تمام بازوی خود را به کار می‌گیرند و بعداً بتدریج به حرکتهای ظریفتر که در مهارتهای دقیق تر چون سایه زدن و غیره لازم است، مسلط می‌شوند این تغییرات تدریجی اساس مهارتهای حرکتی پیچیده است که کودک برای انجام آنها چندین مهارت خاص را در هم می‌آمیزد. برای مثال، قبل از آن که نوزادان بتوانند بنشینند، باید کنترل پاها و تنه، بازوها، گردن و سر را به دست آورند- و سپس با در هم آمیختن آنها، عمل حرکتی پیوسته‌ای را انجام دهند. 1-1 سن میانگین را برای چند عمل حرکتی مهم نشان می‌دهد.

جدول 2-1 برخی حرکتهای درشت مهم اولیّه

4-2 ماهگی

غلتیدن:

7-5 ماهگی

نشستن بدون تکیه گاه:

9-8 ماهگی

ایستادن با تکیه بر لوازم و اثانیه:

10-9 ماهگی

چهاردست و پا کردن:

13-10 ماهگی

ایستادن بدون گرفتن دست به جایی:

14-11 ماهگی

به تنهایی راه رفتن:

25-21 ماهگی

به تنهایی بالا رفتن از پله، دو گام در یک پله:

چه عاملی در رشد حرکتی اثر می‌گذارد، بخوبی مشخص نیست. برخی اوقات تصور می‌شود که قسمت پایین مغز بازتابهای اوّلیه را کنترل می‌کند و بتدریج که اعمال حرکتی ارادی می‌شود کُریّکس آنان را به نظم در می‌آورد. پیداست که رشد زیستی و پیشرفت یادگیری هر دو در این امر نقش دارند. اهمیّت رشد با تحقیق معروف دنیس و دنیس (1940 Dennis and Dennis) درباره‌ی کودکان سرخپوست قبیله‌ی هوپی (Hopi) آشکار می‌شود. در قبیله‌ی هوپی رسم این است که کودکان را بصورتی در گهواره قرار دهند که از غلتیدن، بلند کردن بدن و حرکت دستها و پاهای آنان جلوگیری شود. امّا از جایی که برخی پدران و مادران این قبیله تحت تأثیر روشهای اروپایی بودند پژوهشگران توانستند نوزادانی را که چنین محدودیتی نداشتند نیز در قبیله مشاهده کنند. دنیس و دنیس پی بردند عامل یاد شده در سنّی که این دو گروه شروع به راه رفتن کردند، تأثیری نداشته است، زیرا هر دو گروه در 15 ماهگی راه افتادند. بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که احتمال بسیار زیادی وجود دارد که نوزاد، حتی اگر محیط در ترغیب او نقشی نداشته باشد، راه برود. با وجود این تمرین در رشد حرکتی، بویژه در اجرای اعمال پیچیده بی اثر نیست. اکثر مردم قادر به انجام حرکتهای ساده‌ی ژیمناستیک هستند، امّا نمی‌توانند همان حرکت را روی میله‌های غیر متقارت اجرا کنند. یادگیری یک حرکت پیچیده بخصوص به رشد جسمی، تمرین همراه با بازخورد، و توانای کودک در درک و انجام مراحل بازخورد بستگی دارد ( نی ول Newell و کندی Ken nedy، 1978 ). زمانی که این جریانها از مسیر خود منحرف شود، امکان دارد کودک را از یادگیری درباره‌ی محیط و روبرو شدن با آن محروم کند. افزون بر این، بر اثر تأثیرات معکوسی که این محرومیّت بر رشد هوشی کودک خواهد گذارد، رشد حرکتی کم وی می‌تواند در برداشت شخص از خودش نیز تأثیر بگذارد.
تمرین در رشد مهارتهای حرکتی پیچیده نقش مهمی دارد رشد حرکتی کودک احتمالاً در سایر زمینه‌های کنشی تأثیر بسزایی دارد و در خود فهمی وی نیز مؤثر است.
امکان دارد سایر جنبه‌های رشد جسمی در رشد روانی کودک مؤثر باشد برای مثال، چند پژوهشگر درباره‌ی اثرات بلوغ زودرس و دیررس کاوش کردند ( کارون Carron و بیلی Bailey، 1974، 1974؛ ایکورن Eichorm، 1963؛ فاست Faust، 1964؛ موسن Mussen و جونز Jones، 1957؛ ویثرلی، 1964 ). نتیجه‌ی کاوشها نشان داد که پسرها از رشد جسمی زودرس بهره می‌برند: کسب برتریهای ورزشی، دارا بودن قدرت جسمی برتر برای پسرها جاذب است و رسم بر این است که پدر و مادرها آنها را نشانه‌ی بزرگ شدن و رسیدن به مرحله‌ی مسوولیّت پذیری بدانند. افرادی که دیر بالغ می‌شوند، هر چند مانند بزرگترها نسبةّ فعال، جستجوگر، بصیر، مستقل، حساس و باهوش هستند؛ امّا مانند بچه‌ها پرحرف و بی قرار می‌نمایند. در مورد دخترها این تصویر روشنی کمتری دارد. امکان دارد دختران زود بالغ شده در ابتدا به دلیل بزرگ بودن جثه با اشکال مواجه شوند؛ امّا پیداست که این اشکال بزودی از بین می‌رود و شاید حتّی به دیده‌ی حُسن به آن بنگرند. با توجه به توانایی هوشی کودک، شواهد کلی حکایت از آن دارد که پسر و دختر هر دو از بلوغ زودرس بهره می‌برند، امّا این موضوع به طبقه‌ی اجتماعی آنان و نوع کار نیز بستگی دارد ( وستین- لیندگرن wistin- Lindgren، 1982 ) برای مثال پسرهای زود بالغ شده‌ای که از نظر اجتماعی مالی در طبقه‌های پایین جای می‌‌گیرند نسبت به پسرهایی که در طبقه‌های بالاتر قرار دارند در اموری که با سخن و کلام ارتباط دارد محروم ترند.
موضوع دیگری که درباره‌اش تحقیق شده است، تأثیر جذابیت جسمی است که نتایج فراوانی داشته است. کسانی که دارای چنین جذابیّتی هستند، معروفترند و با شخصیت تر و خوش رفتارتر جلوه می‌کنند ( برشید Berscheid، و والستر Walster، 1972 ). برعکس واکنشی که مردم نسبت به معلولین جسمی دارند حاکی از گریز، لطف بیش از حد، و ترکیبی از همدردی و اهانت است ( دیلر Diller، 1972 ). از طرف دیگر امکان دارد معلولین نیز به دلیل واکنشهای نادرستی که مردم نسبت به آنان ابراز می‌دارند، در رشد اجتماعی با اشکال بیشتری مواجه شوند.
منبع مقاله :
ریتا ویکس - نلسون، الن سی. ایزرائل؛ (1387)، اختلالهای رفتاری کودکان، محمد تقی منشی طوسی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ هشتم.