طلايه داران فرهنگ ؛ تعامل يا تقابل ؟
طلايه داران فرهنگ ؛ تعامل يا تقابل ؟
نويسنده:دکتر غلامعلی افروز
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
انسان در زندگي اجتماعي و در برخورد با غير خود، نياز شديدي به ارتباط دارد و تنها از اين طريق است كه نيازهاي فردي و اجتماعي خود نظير نياز به احساس امنيت و ميل به رشد را برآورده مي كند. انسان از همان آغاز براي برقراري ارتباط و رساندن پيام خود به ديگران، شيوه هاي گوناگوني را به كار برده است؛ از اشارات، كلمات و اشاره هاي رمزي اوليه گرفته، تا استفاده از پيشرفته ترين و در عين حال پيچيده ترين وسايل ارتباطي مدرن امروزي. رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي كه در طول تاريخ داراي سرعت بسيار كند و ناچيزي بوده اند، در عصر حاضر تحول چشمگيري يافته اند.پيدايش فن سينما در ابتداي قرن بيستم، ظهور رسانه هاي بي سيم نظير راديو و سپس تلويزيون، توليد و انتشار نوارهاي ويدئويي و راهيابي آن به خانه ها در دهه هاي آخر قرن گذشته و از همه مهمتر همگاني شدن و امكان دسترسي آسان همگان بدانها و هم اكنون پديده شگفت انگيز ماهواره و شبكه هاي اينترنت، از مظاهر تحول اين صنعت، در عصر حاضر بوده است، كه انسان تمام آنها را براي رسيدن به مقاصد مختلفي نظير اطلاع رساني، تعليم و تربيت، انديشه پروري (فرهنگسازي) هدايت و راهنمايي، افزايش
آگاهي هاي اجتماعي و... به كار گرفته و مي گيرد. البته در همه اين اهداف نيز هدفهاي تربيتي نهفته است.چگونگي پذيرش و استقبال مردم و نيز تحت تأثير واقع شدن هر كدام از آنها از اين ابزار و وسايل متفاوت است؛ زيرا استقبال مردم، متأثر از عوامل گوناگوني، نظير، اندوخته ها و يافته هاي فرد، ديدگاهها، اعتقادات و ارزشها و... است.هر اندازه كه رسانه ها به بهترين شكل به كار گرفته شده، منافع و فوايد آن در زمينه كمك به رشد صحيح و سالم افراد و نيز سازگاري او با جامعه و تحول و پيشرفت صحيح آن جامعه به سوي كمال مطلوب، بيشتر بوده است.نظر به اين كه از طرفي حوزه هاي معرفتي و علمي بسيار وسيع بوده و داراي سرعت چشم گيري از پيشرفت در زمينه هاي مختلف مي باشد و به كارگيري صرف روشهاي تقليدي و نقل و انتقال معارف توسط نظام رسمي تعليم و تربيت، مؤثر نبوده و بر تمام ابعاد و جوانب امر پوشش كافي ندارد و از طرف ديگر، استفاده و بهره بردن از دستگاههاي اطلاع رساني و رسانه هاي گروهي آسان است و داراي توان بالا و امكانات وسيعي در جهت انتشار بين گروههاي مختلف مردم مي باشد، بنابراين كمك گرفتن از دستگاههاي اطلاع رساني و رسانه ها براي استحكام بخشيدن به فرايند تعليم و تربيت و تعميق آن در زمينه هاي مختلف و حوزه هاي علمي، فني و ادبي در خارج از مدرسه بيش از پيش ضروري است.
پيامهايي كه توسط رسانه ها رد و بدل مي شود در ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي، و فرهنگي و... است. مخاطبان اين پيامها افراد و گروههايي در سطوح مختلف فرهنگي، اقتصادي، و اجتماعي اند كه گاه در مسافتهاي طولاني و دور از هم در سراسر جهان پراكنده اند.از جمله وظايف رسانه ها عبارت است از ياددهي و يادگيري، انديشه پروري، هدايت و راهنمايي، افزايش آگاهي هاي اجتماعي و رشد اجتماعي در ابعاد مختلف. چنانكه گفته شد، تمام سعي و تلاش رسانه هاي جمعي، رسيدن به اهداف و مقاصدي است كه در عين حال، هر كدام به نحوي داراي رنگ و صبغه تربيتي اند؛ زيرا اين رسانه ها در اموري نظير رشد شخصيت افراد در ابعاد مختلف، ايجاد ارتباط بين افراد و جامعه، كمك به افراد در فرايند سازگاري با جهان متغير پيرامون و... دخالت دارند.
تحقيقات جديد نشانگر اين امر است كه تمام افراد - چه كوچك و چه بزرگ - در برابر محصولات توليدي رسانه ها منفعل و متأثر محض نيستند؛ بلكه اين محصولات پس از دريافت توسط مخاطبان عاقل و براساس اندوخته هاي ذهني به يك فهم و درك و معرفت تبديل مي شود. بنابراين انسان به كمك اعتقادات، گرايشها، ارزشها و ديدگاههاي خاصي كه دارد، اين محصولات رسانه اي را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي دهد و در نهايت به يك فهم جديد عقلاني كه جهت دهنده يك رفتار از او مي باشد، مي رسد. اما از آنجا كه به هر حال، رسانه هاي جمعي بر مخاطبان بخصوص كودكان، نوجوانان و جوانان تأثيرات غيرقابل انكاري دارد، هميشه با تأثيرات سوء نيز همراه مي باشد و بيم آن مي رود كه اثرات سوء آن در بيشتر موارد غلبه پيدا كند؛ مثلاً:
1. زياده روي در نقل اخبار و بيان حوادث و... به افسردگي روحي و ناراحتيها و حساسيتهاي عصبي منجر مي شود.
2. اعتماد بر اخبار و نيز تحليل و تفسيرهاي رسانه ها، قدرت نقد و تحليل و بررسي و تحقيق را از افراد مي گيرد.
3. استفاده از اين ابزار در جهت جايگزيني افكار و ارزشهاي انحرافي، زمينه ساز انحرافهاي اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي است.
بنابراين، تأثيرگذاري رسانه ها بر افراد غيرقابل انكار و اجتناب ناپذير است. از طرف ديگر، روشهاي تقليدي تدريس در مدارس كه انتقال دانش و معلومات و پس گرفتن آن در ايام امتحانات مي باشد، به تنهايي براي تغييرات و تحولات مورد نظر اجتماع كافي نيست.علاوه بر اين، دستيابي جهانيان به تمام جهان توسط رسانه هاي گروهي و تبديل تمام جهان به يك دهكده جهاني، مسؤوليت سازمانها و مؤسسه هاي آموزشي و تربيتي و دولتها را بيش از گذشته كرده است؛ زيرا اين مراكز و مؤسسه ها نقش بسيار مهم{ي در امر تشكيل و سازندگي شخصيت انساني افراد و تحقق رسالت مدرسه و اهداف آن دارند.امروزه ديگر براي همه دست اندركاران اين امر ثابت شده است كه رسانه هاي جمعي علاوه بر آن كه ابزاري براي سرگرمي و تفريح مردم اند، ابزاري براي آموزش و پرورش، فكر و انديشه و تحول و تكامل جامعه بوده و از اين جهت بسيار حايز اهميت اند. به همين سبب مي توانند نقش مهمي در تعليم و تربيت انديشه نسل حاضر بخصوص نسل جوان ايفا كنند و به خاطر همين نقش مهمي كه ايفا مي كنند، امروزه اين ابزار و وسايل همچون راديو و تلويزيون، از لوازم ضروري زندگي اجتماعي شده است.
اين لوازم زندگي، مردم را، با رويدادهايي پيوند مي دهند كه در زندگي روزانه اهميت دارند. رسانه ها براي مردم ميداني را فراهم مي كنند كه آنان بتوانند در آن افكارشان را در زمينه مسائلي كه بر زندگي روزانه شان تأثير مي گذارد مبادله كنند و سبب مي شوند تا مردم درك عميقتري از خودشان، محيط شان و نهادهايشان پيدا كنند. رسانه ها تعليم دهندگاني اند كه ادعاي معلمي ندارند. راديو ديگر از مخاطبان خود انتظار ندارد كه دو زانو و مؤدب در مقابلش زانو زده، به او نگاه كنند تا مطلبي را فراگيرند؛ بلكه در تمام شبانه روز و در هر مكاني و براي همه اقشار بخصوص نوجوانان و جوانان مطالب بسيار متنوع و جذاب ارايه مي دهد. تلويزيون، اين جعبه جادويي قرن بيستم، از جهت جذابيتهاي ظاهري و سرگرم كردن تماشاچيان، گوي سبقت را از ديگر رسانه ها ربوده است، به حد{ي كه كمتر بيننده اي از ميان برنامه هاي تلويزيون يكي را انتخاب مي كند، بلكه اين تلويزيون است كه برنامه هاي جذاب خود را بر بينندگان تحميل مي نمايد.جمع شدن عناصر صوتي و تصويري و نيز حركتي در تلويزيون، اين وسيله را در نظر آنها داراي جذابيت دو چندان كرده است و خود انگيزه نيرومندي است تا كودكان و نوجوانان وقت زيادي را صرف نشستن پاي آن كنند.روزنامه ها مجلات و حتي كتابها، با چاپ مطالب بسيار متنوع و رنگ آميزيهاي جذاب و داستانهاي شگفت انگيز مخاطبان را به خود جذب مي كنند.
اما به راستي با وجود رسانه هاي متعدد گروهي در سراسر جهان و باز بودن فضاي آن براي جوانان و نوجوانان، چه بر سر آنها خواهد آمد؟
آيا حقيقتاً اين رسانه ها تربيت صحيح و مطلوبي را براي آنها به ارمغان خواهند آورد؟
برنامه هاي توليدي اين دستگاهها در جهت چه اهداف و مقاصدي هدفگيري شده اند؟
آيا تا به حال براي ريشه كن كردن و يا حداقل تقليل آثار سوء آن تدابيري انديشه شده است؟
آيا در حقيقت اين مدارس موازي كه بسيار گسترده تر از مدارس رسمي اند، داراي متولي و سرپرستي هستند؟
نقش پدر و مادر در برخورد فيزيكي و يا زمينه سازي براي هر چه بهتر استفاده كردن نوجوانان و جوانان از رسانه ها چيست؟ آنها چه وظايفي دارند؟
رسانه ها در بسياري از مواقع بر پدرها، مادرها، معلم، مدرسه، كتاب و دفتر، در تربيت جوانان پيشي مي گيرند، مطابق آمار اينترنت حدود 10 درصد از پايگاههاي اينترنت متعلق به پايگاه هاي فساد اخلاقي است و 90 درصد از آنها مربوط به پايگاههاي اطلاعاتي علمي است. اما متأسفانه 90 درصد از جوانان گرفتار پايگاههاي فساد اخلاقي موجود در اينترنت مي باشند. بنابراين مي توان گفت اينترنت مانند شمشير دو لبه اي است كه يك لبه آن بسيار مفيد و لبه ديگرش غير مفيد و مضر است. اينترنت رسانه سهل الوصول است و متأسفانه صدها تن از جوانان امروزي معتاد و قرباني اين رسانه شده اند .
اعتياد به اينترنت در بسياري از مواقع از اعتياد به مواد مخدر خطرناكتر است.بيش از 50 درصد از تختهاي بيمارستانهاي كانادا و امريكا مختص به بيماران رواني است و بيشتر بيماران رواني، افراد افسرده و معتادان به اينترنت هستند. اينترنت مي تواند در تربيت جوانان نقش داشته باشد؛ البته اگر جوان، معتاد به فساد اخلاقي آن نشود و از پايگاههاي اطلاعات علمي آن استفاده نمايد. به عنوان مثال، امسال در كشور ما تعداد پسران حدوداً 10 درصد كمتر از دختران شركت كننده در كنكور بوده است؛ در حالي كه در مقطع دبيرستان تعداد پسران ده تا پانزده درصد از دختران بيشتر بوده است و اين امر به علت ايجاد بي اشتهايي تحصيلي در آنهاست.يكي از عوامل مهم بي اشتهايي تحصيلي، عامل رواني و گرفتاريهاي كاذب است كه جوان براي خود فراهم مي كند. براي مصونيت فرهنگي، به مصونيت عاطفي نياز داريم؛ در حالي كه امروزه امكان آسيب پذيري به اوج خود رسيده است. هر كسي كه افسرده تر و كم روتر است، ميزان اشتغال و گرفتاري او با اين دستگاه صوتي و تصويري بيشتر است.
صرع تصويري است كه از همين امواج الكتريسيته حاصل مي شود، به عنوان مثال، بچه هايي كه به سِگا و ميكرو مشغول مي شوند، پس از يكي دو ساعت، دچار كوفتگي سلولهاي عصبي مي شوند و امواج مغزي آنها با امواج الكتريسيته درگير و بي حوصله مي شوند و تمركز درس خواندن را از دست داده، دچار بي خوابي مي گردند.يكي از معضلات اخلاقي آن اين است كه وي بستر ارزشهايي مانند نماز، حجاب، صداقت، درستي، ايثار، صبوري و احسان را از دست مي دهد و اين ارزشها براي وي بحث ثانويه مي شود. حال بايد به توضيح اين پرسشها بپردازيم كه رسانه ها چگونه مي توانند اثر بگذارند و نقش تربيتي مثبت و يا منفي داشته باشند؟ چگونه رفتارهاي اجتماعي خاصي را ايجاد مي كنند؟ و چگونه هويت و باورهاي ديني يا ملي را ضعيف و يا قوي مي كنند؟
كار اصلي برنامه هاي ماهواره اي ايجاد ضعف در باورهاي ديني و ملي است. و هنگامي كه باورهاي ديني و ملي يك جوان ضعيف شد، به حال او فرق نمي كند كه به كجا پناهنده شود و گرايش به اعتياد و فساد و دزدي هيچ يك، از نظر ارزشي براي او معنايي ندارد.رسانه ها مي توانند سياست خارجي را جابه جا كنند و آموزش و پرورش را متحول نمايند و زماني تربيت اخلاقي و اجتماعي ملموستر و محسوستر است كه در رفتارها متبلور شود؛ بنابراين، تربيت به معناي دقيق كلمه (تربيت اخلاقي، اجتماعي و فردي)، زماني است كه در رفتارهاي انسان متبلور شود؛ مثلاً تربيت مذهبي زماني معنا دارد كه ما رفتار مذهبي داشته باشيم.رسانه ها مي خواهند رفتار اجتماعي مطلوبي در جامعه متبلور شود. بسياري از يادگيريها غير مستقيم هستند و پايدارترين تربيت، تربيت غير مستقيم و ضمني است كه در فيلمها و سريالها قابل مشاهده است. پرسشي كه مطرح است اين است كه رفتارهاي انسانها چگونه متبلور مي شود؟ در پاسخ بايد گفت كه بيشتر رفتارهاي انسان اكتسابي است و رفتارهاي غريزي انسان بسيار كم است. رفتار امري نسبتاً پايدار و قابل مشاهده است و چون قابل مشاهده است، قابل ارزيابي و اندازه گيري است و چون قابل اندازه گيري است، مي توان آن را پيش بيني كرد. اما پايه و بستر و مبناي پديداري رفتارها چيست؟ به عبارت ديگر، رفتارها چگونه به وجود مي آيند؟ چه منابعي در پديداري رفتارها سهم دارند؟ به چه ميزان؟ به عنوان مثال در يك خانواده، افراد رفتارهاي متفاوتي دارند. شخصي ممكن است معتاد و بي نماز باشد در حالي كه برادر وي بانماز و باايمان است. با توجه به رفتارهاي متفاوتي كه وجود دارد، اين رفتارها چگونه به وجود آمده اند؟ به عنوان مثال، در اين خانواده تأثير خود فرد در رفتار خويش و يا تأثير ديگران در رفتار وي به چه ميزان بوده است؟
بنابراين، بستر پديداري رفتارها؛ باورها بازخوردها و نگرشها هستند. بازخوردها و نگرشها به معناي آمادگي براي انجام كار و عمل و فعاليتند كه رفتارهاي انسان را ايجاد مي كنند. مثلاً هر شخصي براي انجام احكام الهي، مانند نماز و روزه، بايد باورهايي داشته و به آن باورها ايمان و اعتقاد داشته باشد و هر اندازه اين باورها در شخص قويتر باشد، رفتارها نيز قوت بيشتري مي يابند؛ البته بايد توجه داشت كه باورها ممكن است منفي و يا مثبت باشد. پس اگر كسي بخواهد داراي رفتار اجتماعي مطلوب و مذهبي باشد، بايد در زمينه باورهاي خويش دقت نظر داشته باشد، يعني اگر قوت منفي باورها بيشتر بود، بايد آن را كاهش و اگر قوت مثبت باورها بيشتر بود، مي تواند رفتار مطلوب را از خود نشان دهد هدف رسانه ها نيز كار كردن بر روي باورهاست.
سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه باورها چگونه شكل مي گيرند و چگونه تغيير يافته و متحول مي شوند؟ به عبارت ديگر فرايند تكوين باورها چگونه است و چه عواملي در آن دخيل هستند؟
دو عنصر و ركن اساسي در ايجاد و پديداري، تكوين، تغيير و تحول و ضعف و قوت اين باورها دخيل هستند: ركن اول، شناخت و اطلاعات و ركن دوم، وجود احساس به صورت همزمان با شناخت و اطلاعات است. به عبارت ديگر، آميزه اي از احساس و شناخت، رفتارها را به وجود مي آورند و هر اندازه بين شناخت و احساس، توازن وجود داشته باشد، باور دقيقتر و منطقي تري ايجاد مي گردد؛ به بياني ديگر، اگر شناخت بسيار زياد باشد، اما احساس كم، باور ناقص خواهد بود و باور ناقص تعارض و فرار و نفاق ايجاد مي كند. و از سوي ديگر نيز چنين است؛ يعني اگر همه توجه و دق{ت روي احساس باشد و فقط احساس تقويت شود در حالي كه شناخت كم باشد، باورهاي ضعيف و متلاطم ايجاد مي شود و جلوي رفتار معقول را مي گيرد.رسانه ها نيز براي ارايه دانش و اطلاعات به مخاطب و استفاده كنندگان از آنان، اطلاعات و برنامه هاي خود را با احساس متناسب با ظرفيت و سن اشخاص در مي آميزند تا به مذاق افراد سازگار بوده، سبب ايجاد باورهاي نو و جديد بشوند.
آگاهي هاي اجتماعي و... به كار گرفته و مي گيرد. البته در همه اين اهداف نيز هدفهاي تربيتي نهفته است.چگونگي پذيرش و استقبال مردم و نيز تحت تأثير واقع شدن هر كدام از آنها از اين ابزار و وسايل متفاوت است؛ زيرا استقبال مردم، متأثر از عوامل گوناگوني، نظير، اندوخته ها و يافته هاي فرد، ديدگاهها، اعتقادات و ارزشها و... است.هر اندازه كه رسانه ها به بهترين شكل به كار گرفته شده، منافع و فوايد آن در زمينه كمك به رشد صحيح و سالم افراد و نيز سازگاري او با جامعه و تحول و پيشرفت صحيح آن جامعه به سوي كمال مطلوب، بيشتر بوده است.نظر به اين كه از طرفي حوزه هاي معرفتي و علمي بسيار وسيع بوده و داراي سرعت چشم گيري از پيشرفت در زمينه هاي مختلف مي باشد و به كارگيري صرف روشهاي تقليدي و نقل و انتقال معارف توسط نظام رسمي تعليم و تربيت، مؤثر نبوده و بر تمام ابعاد و جوانب امر پوشش كافي ندارد و از طرف ديگر، استفاده و بهره بردن از دستگاههاي اطلاع رساني و رسانه هاي گروهي آسان است و داراي توان بالا و امكانات وسيعي در جهت انتشار بين گروههاي مختلف مردم مي باشد، بنابراين كمك گرفتن از دستگاههاي اطلاع رساني و رسانه ها براي استحكام بخشيدن به فرايند تعليم و تربيت و تعميق آن در زمينه هاي مختلف و حوزه هاي علمي، فني و ادبي در خارج از مدرسه بيش از پيش ضروري است.
پيامهايي كه توسط رسانه ها رد و بدل مي شود در ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي، و فرهنگي و... است. مخاطبان اين پيامها افراد و گروههايي در سطوح مختلف فرهنگي، اقتصادي، و اجتماعي اند كه گاه در مسافتهاي طولاني و دور از هم در سراسر جهان پراكنده اند.از جمله وظايف رسانه ها عبارت است از ياددهي و يادگيري، انديشه پروري، هدايت و راهنمايي، افزايش آگاهي هاي اجتماعي و رشد اجتماعي در ابعاد مختلف. چنانكه گفته شد، تمام سعي و تلاش رسانه هاي جمعي، رسيدن به اهداف و مقاصدي است كه در عين حال، هر كدام به نحوي داراي رنگ و صبغه تربيتي اند؛ زيرا اين رسانه ها در اموري نظير رشد شخصيت افراد در ابعاد مختلف، ايجاد ارتباط بين افراد و جامعه، كمك به افراد در فرايند سازگاري با جهان متغير پيرامون و... دخالت دارند.
تحقيقات جديد نشانگر اين امر است كه تمام افراد - چه كوچك و چه بزرگ - در برابر محصولات توليدي رسانه ها منفعل و متأثر محض نيستند؛ بلكه اين محصولات پس از دريافت توسط مخاطبان عاقل و براساس اندوخته هاي ذهني به يك فهم و درك و معرفت تبديل مي شود. بنابراين انسان به كمك اعتقادات، گرايشها، ارزشها و ديدگاههاي خاصي كه دارد، اين محصولات رسانه اي را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي دهد و در نهايت به يك فهم جديد عقلاني كه جهت دهنده يك رفتار از او مي باشد، مي رسد. اما از آنجا كه به هر حال، رسانه هاي جمعي بر مخاطبان بخصوص كودكان، نوجوانان و جوانان تأثيرات غيرقابل انكاري دارد، هميشه با تأثيرات سوء نيز همراه مي باشد و بيم آن مي رود كه اثرات سوء آن در بيشتر موارد غلبه پيدا كند؛ مثلاً:
1. زياده روي در نقل اخبار و بيان حوادث و... به افسردگي روحي و ناراحتيها و حساسيتهاي عصبي منجر مي شود.
2. اعتماد بر اخبار و نيز تحليل و تفسيرهاي رسانه ها، قدرت نقد و تحليل و بررسي و تحقيق را از افراد مي گيرد.
3. استفاده از اين ابزار در جهت جايگزيني افكار و ارزشهاي انحرافي، زمينه ساز انحرافهاي اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي است.
بنابراين، تأثيرگذاري رسانه ها بر افراد غيرقابل انكار و اجتناب ناپذير است. از طرف ديگر، روشهاي تقليدي تدريس در مدارس كه انتقال دانش و معلومات و پس گرفتن آن در ايام امتحانات مي باشد، به تنهايي براي تغييرات و تحولات مورد نظر اجتماع كافي نيست.علاوه بر اين، دستيابي جهانيان به تمام جهان توسط رسانه هاي گروهي و تبديل تمام جهان به يك دهكده جهاني، مسؤوليت سازمانها و مؤسسه هاي آموزشي و تربيتي و دولتها را بيش از گذشته كرده است؛ زيرا اين مراكز و مؤسسه ها نقش بسيار مهم{ي در امر تشكيل و سازندگي شخصيت انساني افراد و تحقق رسالت مدرسه و اهداف آن دارند.امروزه ديگر براي همه دست اندركاران اين امر ثابت شده است كه رسانه هاي جمعي علاوه بر آن كه ابزاري براي سرگرمي و تفريح مردم اند، ابزاري براي آموزش و پرورش، فكر و انديشه و تحول و تكامل جامعه بوده و از اين جهت بسيار حايز اهميت اند. به همين سبب مي توانند نقش مهمي در تعليم و تربيت انديشه نسل حاضر بخصوص نسل جوان ايفا كنند و به خاطر همين نقش مهمي كه ايفا مي كنند، امروزه اين ابزار و وسايل همچون راديو و تلويزيون، از لوازم ضروري زندگي اجتماعي شده است.
اين لوازم زندگي، مردم را، با رويدادهايي پيوند مي دهند كه در زندگي روزانه اهميت دارند. رسانه ها براي مردم ميداني را فراهم مي كنند كه آنان بتوانند در آن افكارشان را در زمينه مسائلي كه بر زندگي روزانه شان تأثير مي گذارد مبادله كنند و سبب مي شوند تا مردم درك عميقتري از خودشان، محيط شان و نهادهايشان پيدا كنند. رسانه ها تعليم دهندگاني اند كه ادعاي معلمي ندارند. راديو ديگر از مخاطبان خود انتظار ندارد كه دو زانو و مؤدب در مقابلش زانو زده، به او نگاه كنند تا مطلبي را فراگيرند؛ بلكه در تمام شبانه روز و در هر مكاني و براي همه اقشار بخصوص نوجوانان و جوانان مطالب بسيار متنوع و جذاب ارايه مي دهد. تلويزيون، اين جعبه جادويي قرن بيستم، از جهت جذابيتهاي ظاهري و سرگرم كردن تماشاچيان، گوي سبقت را از ديگر رسانه ها ربوده است، به حد{ي كه كمتر بيننده اي از ميان برنامه هاي تلويزيون يكي را انتخاب مي كند، بلكه اين تلويزيون است كه برنامه هاي جذاب خود را بر بينندگان تحميل مي نمايد.جمع شدن عناصر صوتي و تصويري و نيز حركتي در تلويزيون، اين وسيله را در نظر آنها داراي جذابيت دو چندان كرده است و خود انگيزه نيرومندي است تا كودكان و نوجوانان وقت زيادي را صرف نشستن پاي آن كنند.روزنامه ها مجلات و حتي كتابها، با چاپ مطالب بسيار متنوع و رنگ آميزيهاي جذاب و داستانهاي شگفت انگيز مخاطبان را به خود جذب مي كنند.
اما به راستي با وجود رسانه هاي متعدد گروهي در سراسر جهان و باز بودن فضاي آن براي جوانان و نوجوانان، چه بر سر آنها خواهد آمد؟
آيا حقيقتاً اين رسانه ها تربيت صحيح و مطلوبي را براي آنها به ارمغان خواهند آورد؟
برنامه هاي توليدي اين دستگاهها در جهت چه اهداف و مقاصدي هدفگيري شده اند؟
آيا تا به حال براي ريشه كن كردن و يا حداقل تقليل آثار سوء آن تدابيري انديشه شده است؟
آيا در حقيقت اين مدارس موازي كه بسيار گسترده تر از مدارس رسمي اند، داراي متولي و سرپرستي هستند؟
نقش پدر و مادر در برخورد فيزيكي و يا زمينه سازي براي هر چه بهتر استفاده كردن نوجوانان و جوانان از رسانه ها چيست؟ آنها چه وظايفي دارند؟
* تعريف تربيت
تربيت، كم كردن فاصله بين توان بالقوه و بالفعل انسان و حركت دادن متربي از مبدأ نقص به منتهاي كمال است؛ تربيت باغباني وجود انسان و بستر آفريني رويش و جوانه هاي وجود انسان است.بنابراين تربيت چيزي نيست كه ما آن را انجام دهيم، بلكه چيزي است كه ما انسانها براي آن، بستر فراهم مي كنيم؛ فراهم كردن بستر تربيت يعني زدودن آفتهاي تربيت، نفي علاقه ها و هموار كردن عوامل تربيت.«قولوا لا }ِلهَ }ِلا ا... تفلحوا» اساسي ترين منشور و اصول تربيت است. رسيدن به فلاح، با توجه به گفتن اين كه خدايي جز «ا...» نيست، يعني به اوج كمال شخصيت رسيدن؛ همان طور كه مي دانيد، فلاح از «فلح» به معني «جوانه زد»، «شكوفا شد» مي آيد و اوج شكوفايي وجود انسان، غايت تربيت است و هدف اصلي از بعثت اوليا و انبياي الهي، تربيت بشر است.تربيت، اولين و آخرين حرف را در دنياي حاضر مي زند و در آينده نيز چنين خواهد بود؛ به ويژه تربيت تفكر خلاق يعني مسلح شدن به پرورش مغزهاي خلاق و نوآوري كه بتواند سرنخِ علوم و فنون برتر را به دست بگيرد؛ به گونه اي كه مسلح بودن به انديشه هاي تربيت تفكر خلاق، در رأس برنامه هاي استكباري دنياست، يعني آنها مي خواهند انسانهاي خلاق را در هر جاي دنيا كه باشند، حتي با برگزاري المپيادها در جهان سوم، بشناسند و آنها را تربيت كنند تا صاحبان مغزهاي خلاق، مولد تكنولوژيهاي برتر و صنايع نوين شوند و اين يك نوع تربيت است.* تعريف جوان
جوان كسي است كه از كودكي بريده و هنوز به دنياي واقعي بزرگسالان نپيوسته است. ويژگيهاي خاص جوان عبارتند از خودشيفتگي، گسترش افقهاي فكري و آينده نگري و مطلوب انديشي؛ به همين دليل، اساس تربيت جوان اين است كه تربيت مرتبط با جوان بايد متضم{ن مطلوب انديشي و آينده نگري باشد. كودكان در حال، و پيران در گذشته سير مي كنند؛ اما جوانان غرق در رؤياها و مطلوب انديشي هاي آينده هستند. و اگر اين رؤيا و مطلوب انديشي با خلاقيت همراه شود، باعث اختراع و نوآوري مي شود. رگه هاي خلاقيت و جوانه هاي نوآوري در نوجواني و جواني رويش پيدا مي كند و به همين دليل، هر اندازه روي اين قضيه بيشتر سرمايه گذاري شود، بهتر است.* تعريف رسانه ها
امروزه رسانه تعريف گسترده اي پيدا كرده اند؛ يعني رسانه مانند گذشته فقط به تلويزيون و راديو و روزنامه و مجله و كتاب منحصر نيست. امروزه رسانه هاي گروهي به سبب انبوه و فراوان بودنشان به رسانه هاي فردي تبديل شده اند و از طرفي به صورت يك جبهه عظيم فرهنگي درآمده اند. جبهه فرهنگي، به گستردگي همه كرات، كشورها، شهرها، كوچه ها و خيابانهاست. همه مغزها و انديشه ها جبهه فرهنگي شده اند و علمدار جبهه فرهنگي، رسانه ها هستند.رسانه ها بيشترين فعاليت را در تربيت جوانان دارند و رسالت اصليشان در تربيت، در بعد تربيت اجتماعي يعني اخلاق و رفتار اجتماعي و سياسي است. رسانه ها مي توانند اخلاق و رفتار اجتماعي ، سياسي و اقتصادي و حتي اشتهاي تحصيلي ايجاد كنند.رسانه ها در بسياري از مواقع بر پدرها، مادرها، معلم، مدرسه، كتاب و دفتر، در تربيت جوانان پيشي مي گيرند، مطابق آمار اينترنت حدود 10 درصد از پايگاههاي اينترنت متعلق به پايگاه هاي فساد اخلاقي است و 90 درصد از آنها مربوط به پايگاههاي اطلاعاتي علمي است. اما متأسفانه 90 درصد از جوانان گرفتار پايگاههاي فساد اخلاقي موجود در اينترنت مي باشند. بنابراين مي توان گفت اينترنت مانند شمشير دو لبه اي است كه يك لبه آن بسيار مفيد و لبه ديگرش غير مفيد و مضر است. اينترنت رسانه سهل الوصول است و متأسفانه صدها تن از جوانان امروزي معتاد و قرباني اين رسانه شده اند .
اعتياد به اينترنت در بسياري از مواقع از اعتياد به مواد مخدر خطرناكتر است.بيش از 50 درصد از تختهاي بيمارستانهاي كانادا و امريكا مختص به بيماران رواني است و بيشتر بيماران رواني، افراد افسرده و معتادان به اينترنت هستند. اينترنت مي تواند در تربيت جوانان نقش داشته باشد؛ البته اگر جوان، معتاد به فساد اخلاقي آن نشود و از پايگاههاي اطلاعات علمي آن استفاده نمايد. به عنوان مثال، امسال در كشور ما تعداد پسران حدوداً 10 درصد كمتر از دختران شركت كننده در كنكور بوده است؛ در حالي كه در مقطع دبيرستان تعداد پسران ده تا پانزده درصد از دختران بيشتر بوده است و اين امر به علت ايجاد بي اشتهايي تحصيلي در آنهاست.يكي از عوامل مهم بي اشتهايي تحصيلي، عامل رواني و گرفتاريهاي كاذب است كه جوان براي خود فراهم مي كند. براي مصونيت فرهنگي، به مصونيت عاطفي نياز داريم؛ در حالي كه امروزه امكان آسيب پذيري به اوج خود رسيده است. هر كسي كه افسرده تر و كم روتر است، ميزان اشتغال و گرفتاري او با اين دستگاه صوتي و تصويري بيشتر است.
صرع تصويري است كه از همين امواج الكتريسيته حاصل مي شود، به عنوان مثال، بچه هايي كه به سِگا و ميكرو مشغول مي شوند، پس از يكي دو ساعت، دچار كوفتگي سلولهاي عصبي مي شوند و امواج مغزي آنها با امواج الكتريسيته درگير و بي حوصله مي شوند و تمركز درس خواندن را از دست داده، دچار بي خوابي مي گردند.يكي از معضلات اخلاقي آن اين است كه وي بستر ارزشهايي مانند نماز، حجاب، صداقت، درستي، ايثار، صبوري و احسان را از دست مي دهد و اين ارزشها براي وي بحث ثانويه مي شود. حال بايد به توضيح اين پرسشها بپردازيم كه رسانه ها چگونه مي توانند اثر بگذارند و نقش تربيتي مثبت و يا منفي داشته باشند؟ چگونه رفتارهاي اجتماعي خاصي را ايجاد مي كنند؟ و چگونه هويت و باورهاي ديني يا ملي را ضعيف و يا قوي مي كنند؟
كار اصلي برنامه هاي ماهواره اي ايجاد ضعف در باورهاي ديني و ملي است. و هنگامي كه باورهاي ديني و ملي يك جوان ضعيف شد، به حال او فرق نمي كند كه به كجا پناهنده شود و گرايش به اعتياد و فساد و دزدي هيچ يك، از نظر ارزشي براي او معنايي ندارد.رسانه ها مي توانند سياست خارجي را جابه جا كنند و آموزش و پرورش را متحول نمايند و زماني تربيت اخلاقي و اجتماعي ملموستر و محسوستر است كه در رفتارها متبلور شود؛ بنابراين، تربيت به معناي دقيق كلمه (تربيت اخلاقي، اجتماعي و فردي)، زماني است كه در رفتارهاي انسان متبلور شود؛ مثلاً تربيت مذهبي زماني معنا دارد كه ما رفتار مذهبي داشته باشيم.رسانه ها مي خواهند رفتار اجتماعي مطلوبي در جامعه متبلور شود. بسياري از يادگيريها غير مستقيم هستند و پايدارترين تربيت، تربيت غير مستقيم و ضمني است كه در فيلمها و سريالها قابل مشاهده است. پرسشي كه مطرح است اين است كه رفتارهاي انسانها چگونه متبلور مي شود؟ در پاسخ بايد گفت كه بيشتر رفتارهاي انسان اكتسابي است و رفتارهاي غريزي انسان بسيار كم است. رفتار امري نسبتاً پايدار و قابل مشاهده است و چون قابل مشاهده است، قابل ارزيابي و اندازه گيري است و چون قابل اندازه گيري است، مي توان آن را پيش بيني كرد. اما پايه و بستر و مبناي پديداري رفتارها چيست؟ به عبارت ديگر، رفتارها چگونه به وجود مي آيند؟ چه منابعي در پديداري رفتارها سهم دارند؟ به چه ميزان؟ به عنوان مثال در يك خانواده، افراد رفتارهاي متفاوتي دارند. شخصي ممكن است معتاد و بي نماز باشد در حالي كه برادر وي بانماز و باايمان است. با توجه به رفتارهاي متفاوتي كه وجود دارد، اين رفتارها چگونه به وجود آمده اند؟ به عنوان مثال، در اين خانواده تأثير خود فرد در رفتار خويش و يا تأثير ديگران در رفتار وي به چه ميزان بوده است؟
بنابراين، بستر پديداري رفتارها؛ باورها بازخوردها و نگرشها هستند. بازخوردها و نگرشها به معناي آمادگي براي انجام كار و عمل و فعاليتند كه رفتارهاي انسان را ايجاد مي كنند. مثلاً هر شخصي براي انجام احكام الهي، مانند نماز و روزه، بايد باورهايي داشته و به آن باورها ايمان و اعتقاد داشته باشد و هر اندازه اين باورها در شخص قويتر باشد، رفتارها نيز قوت بيشتري مي يابند؛ البته بايد توجه داشت كه باورها ممكن است منفي و يا مثبت باشد. پس اگر كسي بخواهد داراي رفتار اجتماعي مطلوب و مذهبي باشد، بايد در زمينه باورهاي خويش دقت نظر داشته باشد، يعني اگر قوت منفي باورها بيشتر بود، بايد آن را كاهش و اگر قوت مثبت باورها بيشتر بود، مي تواند رفتار مطلوب را از خود نشان دهد هدف رسانه ها نيز كار كردن بر روي باورهاست.
سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه باورها چگونه شكل مي گيرند و چگونه تغيير يافته و متحول مي شوند؟ به عبارت ديگر فرايند تكوين باورها چگونه است و چه عواملي در آن دخيل هستند؟
دو عنصر و ركن اساسي در ايجاد و پديداري، تكوين، تغيير و تحول و ضعف و قوت اين باورها دخيل هستند: ركن اول، شناخت و اطلاعات و ركن دوم، وجود احساس به صورت همزمان با شناخت و اطلاعات است. به عبارت ديگر، آميزه اي از احساس و شناخت، رفتارها را به وجود مي آورند و هر اندازه بين شناخت و احساس، توازن وجود داشته باشد، باور دقيقتر و منطقي تري ايجاد مي گردد؛ به بياني ديگر، اگر شناخت بسيار زياد باشد، اما احساس كم، باور ناقص خواهد بود و باور ناقص تعارض و فرار و نفاق ايجاد مي كند. و از سوي ديگر نيز چنين است؛ يعني اگر همه توجه و دق{ت روي احساس باشد و فقط احساس تقويت شود در حالي كه شناخت كم باشد، باورهاي ضعيف و متلاطم ايجاد مي شود و جلوي رفتار معقول را مي گيرد.رسانه ها نيز براي ارايه دانش و اطلاعات به مخاطب و استفاده كنندگان از آنان، اطلاعات و برنامه هاي خود را با احساس متناسب با ظرفيت و سن اشخاص در مي آميزند تا به مذاق افراد سازگار بوده، سبب ايجاد باورهاي نو و جديد بشوند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}