فمینیسم از شعار تا واقعیت
فمینیسم از شعار تا واقعیت
منبع:مجله پیام زن
رویكرد اساسی مخالفان انقلاب اسلامی از فاز مبارزه سیاسی به مبارزه فرهنگی، تابع قواعد و منطق رفتاری، سیاسی و امنیتی مختص به خود میباشد. بیشك به بنبست رسیدن انواع اقدامات در تقابل با انقلاب، تثبیت پایههای نظام، ماهیت دینی و فرهنگی نظام و همچنین با توجه به اینكه محیط فرهنگی جامعه، احتمالاً عمیقترین، پردامنهترین و بلندمدتترین تأثیر را بر رفتار اكثر اعضای جامعه میگذارد، مخالفان را ناگزیر به این رویكرد نموده است.
انواع تهدیدات فرهنگی
تهدیدات فرهنگی دشمن به دو گرایش یا بخش تقسیم میشوند:1ـ بخشی همانند ابتذال اخلاقی، ماهواره، قالبهای نوشتاری و ... جنبه صوری و ظاهری دارند و عمدتا به صورت تظاهرات ضد اخلاقی و فرهنگی ظهور مینمایند.
2ـ بخش دیگر همانند تردیدفكنی در مبانی دینی و ارزشی، تخطئه آئین و سنت دینی، لیبرالیزه كردن دین و ... جنبه محتوایی و فكری دارد. از آنجایی كه این نوع تهدید دیریاب، نامحسوس و پیچیده و مخرب میباشد، ضرورت و اولویت بیشتری برای بررسی و مطالعه پیدا میكنند. بنابراین، شناخت جریانات رایج فكری و مكاتب علمی و فلسفی غرب و تأثیر آنها بر فرهنگ خودی از نقطه نظر بررسی تهدیدات فرهنگی یك ضرورت اجتنابناپذیر امنیتی محسوب میگردد.
بر اساس چنین ضرورتی طرح سلسله مباحثی تحت عنوان «مسئلهشناسی فرهنگی» بایستی در دستور فعالیتهای فرهنگی و اطلاعرسانی قرار گیرد. هدف از بررسی مسائلی نظیر: «تساهل دینی»، «پلورالیسیم دینی»، «سكولاریسم»، «تهاجم از طریق ترجمه»، «همگرایی تئوریهای جدید جهانی»، «بررسی
جریانات روشنفكری»، و ... صرفا در باب مفهومشناسی نیست، بلكه غرض این است كه پایگاهها و خاستگاههای فكری جریانهای تهدیدكننده را مورد تحلیل و بررسی قرار داده تا تبعات و تأثیرات مخرب آن بر فرهنگ خودی، بازنمایی گردد.
در این راستا «فمینیسم» نیز، از سلسله مباحث مسئلهشناسی فرهنگی است كه در این نوشتار به آن پرداخته میشود. اما چرا زنگرایی به این مرحله افراطی رسیده است، به مرحلهای كه در كشورهای خارجی به صورت جنبشهای مبارزاتی در برابر ساختار اجتماعی و سیاسی انسجام یافته است و در داخل نیز هر از چندگاه، در محافل مختلف مطرح میگردد، سؤالی است كه پاسخ آن را همان طور كه مقام معظم رهبری فرمودند باید در طول تاریخ جستجو نمود و قطعا راه حل منطقی و اسلامی برای آن وجود دارد.
تعاریف فمینیسم
فمینیسم (Feminism) در معنای لغوی، به طرفداری از حقوق سیاسی ـ اجتماعی زن اطلاق میشود. «روزالینودلمار» یكی از نظریهپردازان فمینیست میگوید:«دستكم میتوان گفت فمینیست كسی است كه معتقد باشد زنان به دلیل جنسیت، گرفتار تبعیض هستند و نیازهایی مشخص دارند كه نادیده و ارضانشده میماند و لازمه ارضای این نیازها تغییر اساسی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.»
پایه این عقیده در غرب نهاده شد و سپس به سایر نقاط جهان گسترش یافته است. البته امروزه دارای رهیافتهای مختلفی است و اندیشههای غربی آن با جهان سوم متفاوت میباشد.
پیشینه تاریخی فمینیسم
ریشههای فمینیسم به عنوان یك جنبش اجتماعی سیاسی را میتوان به اواسط قرن نوزدهم و ایجاد باشگاههای زنان پس از انقلاب فرانسه بازگردانید. در همایش زنانه سنكافالز كه در ژوئیه 1848 در آمریكا برگزار شد، اعلامیهای صادر شد كه در بند اول آن كه تكمیل اعلامیه حقوق بشر فرانسه به حساب میآید، به این مسئله توجه میداد كه تمام مردان و زنان مساوی خلق شدهاند.(1)تقریبا در همین اوان بود كه واژه فرانسوی فمینیسم(2) برای اشاره به طرفداران برابری حق زن و مرد به كار رفت. از آن پس، افرادی چون «آگوست كنت» (1875 ـ 1798م) و نیز «جان استوارت میل» (1873 ـ 1806م) در كتاب «كنیزك كردن زنان»(3) دیدگاههای تساویطلبانه خود را در چارچوب تفكر اومانیسم مطرح كردند و از موقعیت زنستیزی جامعه و متفكران همعصر خود انتقاد كردند. كتاب «میل» تأثیر بسزایی در شكلگیری نگرش و خواست فمینیستهای لیبرال در اواخر قرن نوزدهم داشت.
پیشینه فكری فمینیسم
فمینیسم در متن نحلههای فكری، لیبرالیسم، سوسیالیسم و ماركسیسم، متولد گردید و فمینیستها به عنوان نمایندگان تفكر جدید و رادیكال با مقدمات اساسی و بنیادی ایسمهای موجود همراه شدند و عمده تفاوت و جدایی فمینیستها از یكدیگر نیز ناشی از انتخاب یكی از ایدئولوژیهای مرسوم است.مراحل تكاملی جریان فمینیستی
از نظر تاریخی، تكامل جریان فمینیستی به دو مرحله اصلی تقسیم میشود. مرحله اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندكی پس از جنگ جهانی اول یعنی تا سال 1920 است.(4) ویژگی موج اول توجه به دستیابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر، به ویژه برخورداری از حق رأی است. پس از این زمان، جنبشهای زنانه رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهانی دوم، تحرك قابل توجهی صورت نگرفت. در طول جنگ جهانی دوم این نظریه كه جنگهای بینالمللی محصول خشونت و روحیات مردانه است و جهان نیازمند روحیات لطیف و انعطافپذیری است كه زنان از آن برخوردارند، ذهن بسیاری از زنان را به خود معطوف داشت و زمینهای فراهم كرد تا جنبشهای زنانه زمینه مناسبتری پیدا كند.با تأسیس سازمان ملل متحد در سال 1945، تدوین اعلامیه جهانی كه تمامی آحاد بشریت را مخاطب قرار میداد، در دستور كار قرار گرفت و در سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر كه ملهم از قانون حقوق بشر فرانسه بود، به تصویب اعضا رسید. در این
اعلامیه، تساوی حقوق زن و مرد با صراحت بیان شده است اما از آنجا كه این اعلامیه فاقد ضمانت اجرایی و اعتبار حقوقی بود، معاهدات بینالمللی كه جنبه حقوقی داشت و به طور جزیی و مشخص به مباحث زنان میپرداخت، در دستور كار قرار گرفت؛ از جمله این معاهدات میتوان به «كنوانسیون حقوق سیاسی زنان» (1952) و «كنوانسیون رضایت برای ازدواج» (1962) اشاره كرد.
موج دوم جریانهای فمینیستی از دهه 60 آغاز شد. رهبری این جریان را فمینیستهای انسانگرا (Humanistic Feminism) به رهبری «سیمون دوبوار» (1908م) در دست داشتند كه با انتشار كتاب جنس دوم (1949م) زمینهساز شكلگیری گرایشهای تند (رادیكال) در جریانهای فمینیستی شد. فمینیستهای موج دوم، بر خلاف موج اولیها كه خواهان برخورداری از فرصتهای برابر بودند، با طرح شعار برابری كامل زن و مرد در تمامی حوزههای اجتماعی، روانی و فرهنگی، خواهان انقلابی اساسی در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی شدند. از نظر آنها، فرهنگ با تعریف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتی زینتی، جنس مؤنث را در محدودیت تاریخی قرار میدهد و باید برای آرمان برابری و مقابله با ستمهای جنسی در تمامی زوایای پیدا و پنهان جامعه مبارزه كرد. آنان علاوه بر طرح شعار برابری مطلق، بر آزادی مطلق زنان پای میفشردند.این دوره زمان بازسازی و موفقیت سریع جریانهای فمینیستی است. البته از دیدگاه فمینیستها موفقیتهای بسیاری در این تحولات بیست ساله به دست آمده است كه نقد و تحلیل این موفقیتهای ادعایی، مجالی دیگر میطلبد.(5)
نقاط عطف جریان فمینیسم
اما آنچه نقطه عطف فمینیسم به شمار میآید، خصوصیات مذكر برتر و مؤنث فروتر است و بیشتر برنامهها و تلاشهای این نحله جدید، باز كردن این دوگانگیهاست و لذا مشخصا دارای روح برهم زننده هستند و بر این اساس بعضی از فمینیستها، استراتژی مذكّرمدارانه (تشویق زنان به گزینش صفاتی كه جامعه به مردان نسبت داده است) و بعضی دیگر استراتژی مؤنّثمدارانه (صفاتی كه جامعه به زنان منتسب كرده) را اتخاذ كردهاند و دامنه پراكندگی این استراتژیها تا حد بسیار زیادی تحت تأثیر اهمیت فمینیستها به جنسیت و جنس در معانی جسمی و فرهنگی است.اهداف شناخت جریان فمینیسم
هدف از شناخت مسئله فمینیسم به عنوان یك مسئله فرهنگی امنیتی احساس خطر افراطیگری، این پدیده نوظهور در جامعه اسلامی و همچنین، ترویج راه حلهای غربی در رهایی زن از ستم و تعدی كه بر آنها شده است، میباشد.امید است كه این مباحث در نقد و نظر بتواند در تبیین و بازنمایی اندیشههای معاند، اغواگر و شبههبرانگیز و نیز اتخاذ اقدامات مؤثر، رهگشا باشد.بنابراین در تضارب افكار در حوزه تفكرات مذهبی ـ ملی ایران حضور زن در عرصه سیاست، اجتماع، اقتصاد و ... یكی از جدیترین مباحث اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی بوده است و نظرات و دیدگاههای متفاوتی را نیز به دنبال داشته است.در برخوردهای ایدئولوژیكی در قلمرو مذهب در طول تاریخ ایران، حضور و غیاب و كتمان زن به گونهای افراط و تفریط متجلی شده است و در این راستا افكار متضادی با ضربآهنگهای شدید و ضعیف ظهور نمودهاند.تاریخ اجتماعی زن در رژیم شاهنشاهی
حضور زن در جامعه سیاه ستمشاهی، حضوری از نوع غربی و شرقی (لیبرالیسم و ماركسیسم) است كه همواره مقصد نهایی رهایی او در بعد جاذبههای جنسی مطرح بوده و توجهی به ابعاد سیاسی ـ اجتماعی و فكری زن نشده است، لذا الگویی آمریكایی در فرا روی زن ایران قرار داشت و نیز غیبت تفریطی زن در جامعه كتمان مطلق و اسارت اوست و همواره تلاش بر این بوده است كه اسارت زن در نظام مردسالاری را كه در ستیز با ارزشهای اسلامی است، مطابق با ضوابط و معیارهای اسلامی نشان دهند و نمونه این تلاش را در حاكمیت طالبان بر زنان افغان نظارهگر بودیم. در حالی كه در همین زمان اندیشمندان و فرزانگانی در جامعه اسلامی حضور دارند كه در پی بیان جایگاه واقعی زن در جامعه اسلامی هستند و حوزه تفكرات خود را به سوی فقدان و عدم حضور شخصیت اجتماعی و سیاسی، علمی زن رهنمود مینمایند. این اندیشمندان معتقدند كه زنان از موقعیت یكسانی با مردان در نظام آفرینش برخوردارند و انجام زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی در جامعه اسلامی برای آنها مهیا میباشد. اندیشمندانی چون حضرت امام خمینی(قدسسره)، همواره در این زمینه رهنمودهایی داشتهاند.واقعیت این است كه فمینیسم به معنای «رهایی زنان از اسارت و ظلم» مورد قبول اسلام است و آنجا كه نظام مردسالاری از لابهلای خرافات و موهومات و سنتهای جاهلیت سر برمیآورد با تحجر و مقدسمآبی، سعی در محدود كردن زنان میكند، اسلام به مبارزه با آن میپردازد و اساس برتری را بر تقوا میگذارد.امروزه پیامدهای ناگوار یكسانسازی را در غرب میتوان به خوبی مشاهده كرد. سیاستهای بینالمللی با طرح شعار تساوی، زن را از محیط خانه به اجتماع كشانده و او را در موقعیت به ظاهر برابر در محیط كار و دانش صنعت قرار داده است، بیآنكه خانواده و نقش مادری و همسری زن مورد توجه قرار گیرد. زنان با نام آزادی، در گرداب فساد و ستم جنسی، استفاده ابزاری و شیءوارگی گرفتار آمده و زنانگی و نقش اصیل و معنوی خویش را به فراموشی سپردهاند. این وضعیت اسفبار زنان در دنیای مدرن را بهحق، باید بردگی مدرن نامید.
توجه به این پیامدها روشن میكند كه هر چند در بندهایی نظیر كنوانسیون محو تبعیض علیه زنان نگاهی به نقش مادری و خانواده شده است، اما جهتگیری سیاستهای محوری كنوانسیون، مسیری را میپیماید كه به تزلزل بنیان خانواده و نقش همسری و مادری و برهم زدن تناسبات ساختاری ویژه زن و مرد در خانواده منجر خواهد شد.آزادیهای جنسی، گسترش فساد و فحشا، تلاش خانوادهها، تكزیستی، خودكشی زنان، تجارت سكس، همجنسگرایی، سقط جنین، فرزندان نامشروع، مشكلات روحی و روانی و ... از جمله پیامدهای مهم تفكر اومانیستی و لیبرالیستی حاكم بر غرب و فضای كنوانسیونها و اسناد بینالمللی است.در مقابل، فرهنگ اسلامی، كه انسان را جز در مسیر بندگی خداوند نمیبیند، بر اساس مصلح نظام بشری، نقشهای متنوع و گوناگون را برای هر یك از زن و مرد تعریف نموده است.همچنین در نظام حقوقی دینی با در نظر گرفتن تفاوتهای طبیعی زن و مرد و كاركردهای ویژه هر یك، وظایف و مسئولیتهای آنها تقسیم و توزیع میشود. در این نگاه، ارزش واقعی انسانها به در كسب فرصتهای برابر اجتماعی و خانوادگی، كه در پیمودن راه قرب و بندگی و رسیدن به كمال مطلوب است. از این دیدگاه، زن و مرد نه در رقابتی خصمانه، بلكه در فرآیندی مكمل، به ایفای نقش میپردازند. بنابراین، اصل تساوی در نظام دینی نه به معنای تشابه و همانندی بلكه به معنای تناسب و تعادل به كار میرود.(6)
نقاط اختلاف و تمایز اسلام و فمینیسم
مهمترین وجه تمایز اسلام و فمینیسم، در ارائه راه حلهای رهایی و نجات زن است. آنچه فمینیسم غربی تجویز میكند اساسا مبتنی بر تقسیم ارزشها بر زنانه و مردانه است. در نظر فمینیسم، زن موجودی ستمدیده و ضعیف است و لذا آنچه ارائه میدهد نوع دیگر از ستمپذیری زن است.تبعات منفی فمینیسم غربی
قدر مسلم، ترویج دیدگاههای فمینیستی با راه حلهای منتج از مشی غربی آن در جامعه ایران كه بستر و زمینه این جریانسازی را نیز برخی از قوانین و عدم تعریف مشخصی از حضور زن در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فكری و سازماندهی نیروی عظیم او در جامعه اسلامی ایجاد كرده است. تنها زنهای جامعه را به سمت نوع دیگری از ستم و از دست دادن حقوق آنها سوق میدهد و با ترویج این جریان منجر به بیبند و باری، آزادی مطلق، گسستن نظام خانواده، تهی شدن نقش مقدس مادری و همسری و در یك عبارت، نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ غرب میگردد. این در حالی است كه علیرغم شعارهای پرزرق و برق، جهان غرب، امروزه وضعیت زنان غربزمین، اسفبار گزارش میشود. به عنوان مثال: پیام یونسكو در شماره 230 (جولای 1986) از اضمحلال و نابودی بنیان خانواده هستهای در كشورهای صنعتی خبر میدهد. به گفته آندره میشل، خانواده هستهای در جوامع غربی رفته رفته شكل میبازد و به نفع خانوادههای آزاد، شاد و خارج از چارچوب ازدواج، صحنه را خالی میكند.(7)«شمار فزایندهای از مردان و زنان در پی زندگی مشتركی هستند بیرون از مدار ازدواج قراردادی ... مردان و زنان اروپا دیگر حاضر نیستند ازدواج ناشاد را تحمل كنند. در سراسر اروپا، افزایش شمار وصلتهای غیر رسمی [نامشروع]، كاهش در میزان ازدواج را ترسیم میكند. تنها در فرانسه، كه در این زمینه بسیار عقبتر از كشورهای اسكاندیناوی است، ده درصد از زوجها (یعنی باید گفت حدود یك میلیون زوج) در دایره این وصلتهای آزاد با هم زندگی میكنند. یكی از پیامدهای این تغییر، افزایش تعداد خانوادههای تكوالدینی بوده است. خانوادههایی كه در آنها فرزندان تنها با یكی از والدین خود ـ در اكثر موارد با زن (90% در فرانسه، 93% در دانمارك) ـ زندگی میكنند. از دیدگاه پارلمان اروپا، خانواده تكوالدینی را باید «واحد خانواده» انگاشت و نباید در مورد آن هیچ گونه تمیز و تبعیضی قائل شد. با افزایش وصلتهای غیر رسمی، بر تعداد كودكانی هم كه بیرون از مدار زناشویی زاده میشوند، مشخصا افزوده شده است. در سال 1980، 40% كودكان سوئدی از مادران بیشوهر زاده شدند و این وضع از نظر افكار عمومی كشوری كه اصلاحات اجتماعی در آن به سود خانواده تكوالدینی و فرزند او به انجام رسیده، بیش و كم پذیرفتنی است. در فرانسه، میان سالهای 1986 و 1982 شمار كودكانی كه در چنین موقعیتی بودند تا 50% افزایش یافت و مجموعا به 000/171 تن ـ یعنی 22% تعداد همه نوزادان ـ رسید.»
در كنار افزایش نرخ خانوادههای تكوالدینی، نكته تأملبرانگیز ـ چنان كه میشل به آن اشاره كرد ـ زندگی فرزندان نامشروع در بیش از 90% موارد با مادران است. این گونه مادران كه تقریبا از سوی جامعه، به ویژه والدین و آشنایان خود طرد میشوند، برای گذران زندگی با مشكلات شدید اقتصادی، فقر و فلاكت مواجهند. روزنامه، ایدرزدایجست كه در سپتامبر سال 1996 به ارائه گزارشی از وضعیت فلاكتبار معیشتی این گونه خانوارهای رو به تزاید پرداخت، در مورد یكی از این خانوادهها نوشت:
«مادر این بچه ـ كه مادام بهانه پدر میكند ـ برای تأمین نیازهای مادی خود و فرزندانش ناچار است كه در دو شیفت كامل كار كند كه در نتیجه، فرزند وی در مقایسه با مادران دیگر، زمان كمتری را با او سپری میكند. این فرزند غیر قانونی در حقیقت، هم از نعمت پدر و هم از نعمت مادر محروم است. این مادر نوجوان با تأسف و تأثر میگوید: من با این حاملگی نامشروع برای تمام عمر، دخترم را از نعمت پدر محروم كردم و باید تسلیبخش اندوه فراوان این طفل باشم.»
این نشریه در پایان مینویسد:
«اندوه، پشیمانی، آوارگی، جرم و خیانت، فروپاشی خانواده و عجز و ناتوانی در آیندهنگری، از نتایج عام سكس در جامعه ایالات متحده آمریكاست.»(8)
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یك سوم زنان در نروژ، آمریكا، هلند و زلاندنو مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند. و در آمریكا در هر 8 ثانیه، یك زن مورد بدرفتاری قرار میگیرد و در هر 6 دقیقه به یك زن تجاوز میشود.بر اساس تحقیقی كه توسط وزارت دادگستری آمریكا صورت گرفته، هر سال حدود 310 هزار مورد تجاوز یا تلاش برای تجاوز به زنان در آمریكا صورت میگیرد كه این رقم بیش از دو برابر آماری است كه به وسیله پلیس فدرال آمریكا منتشر شده است.در دهه اخیر، بسیاری از نشریات آمریكایی از نیویورك تایمز گرفته تا نشریات داخلی مرتبا علیه جنبشهای زنان، مقاله ارائه دادهاند. آنها معتقدند كه بسیاری از مشكلات موجود جامعه از جمله مسائل روحی زنان، خودكشی دختران جوان، خشونت علیه زنان، سقط جنین و غیره ناشی از حركتهای فمینیستی بوده است.حدود 000/300 دختر كمتر از 18 سال در ایالات متحده آمریكا درگیر روسپیگری هستند و معضل سوء استفاده از بچهها در روسپیگری و مجلات فاسد، یكی از بزرگترین مشكلات امروز آمریكا، اروپا و روسیه است. شبكههای جهانی عدیدهای در رابطه با ربودن یا خرید و فروش كودكان و سوء استفادههای جنسی از آنان وجود دارد و همچنین حربههایی از جمله آلوده كردن آنها به مواد مخدر، انتقال آنها به كشورهای دیگر و منزوی كردن آنها به لحاظ نداشتن زبان و غیر قانونی بودن حضور آنها در آن كشورها به اعمال خشونت به منظور وادار نمودن آنان به روسپیگری، به كار گرفته میشود.
كشورهای در حال توسعه بخصوص خاور دور شدیدا درگیر معضلات ناشی از سوء استفادههای جنسی جهان غرب از بچههای آنان میباشند، به طوری كه طبق آخرین تحقیق به عمل آمده در تایلند در خصوص ایدز، یك سوم بچههای درگیر روسپیگری دارای HIV مثبت میباشند.توسعه صنعت توریسم در این كشورها، تهاجم فرهنگی و فراتر از آن، گسترش خوی حیوانیت و حقارت را به ارمغان آورده است. در یك مطالعه كه وضعیت 160 نفر دستگیر شده در آسیا را در رابطه با سوء استفادههای جنسی از بچهها در خلال سالهای 1994 تا 1992 بررسی نمودند، 25% این افراد آمریكایی، 18 درصد آلمانی، 14 درصد استرالیایی، 12% انگلیسی و 6 درصد فرانسوی بودهاند.
طبق آمارهای ارائهشده در آمریكا در سال 1985، حدود 000/100 مورد تجاوز به كودكان توسط محارم آنان گزارش شده است. همچنین در سال 1986، 1500 كودك به دلیل ضرب و شتم در خانه جان خود را از دست دادند. این آمار، گویای عدم امنیت خانوادگی و اجتماعی برای زنان و كودكان در جهان غرب است. وقتی حتی كودكان در كانون خانواده كه هسته اصلی اجتماع را تشكیل میدهد همواره در معرض خطر باشند چگونه میتوان چنین جامعهای را از الگوی رشد و توسعه اجتماعی قرار داد؟(9)
به گزارش خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، بر اساس یك تحقیق، هر سال حدود نیم میلیون مورد تهاجم جنسی علیه زنان در آمریكا صورت میگیرد. تنها در آمریكا به علت روابط گسترده جنسی در چارچوبهای خارج از ازدواج، آمار موالید نامشروع به شدت افزایش یافته است. به ادعای یك پزشك آمریكایی كه در یكی از زایشگاههای این كشور مشغول بوده و در مورد مشكلات محل كار خود مقالهای نوشته است، در حدود 47% از زایمانهای تحت نظر وی مربوط به موالید نامشروع بوده است. به ادعای وی، اكثر موالید مربوط به زنان پایینتر از 20 سال، مربوط به فرزندان نامشروع بوده است (Copeland D. 1992) افزایش نرخ موالید نامشروع در كشورهای صنعتی در دهههای اخیر به قدری بوده است كه رفته رفته به پدیدهای بهنجار تبدیل شده است. برخی تحقیقات نشانگر آن هستند كه از اوایل دهه 1970 به بعد، نگرش مردم آمریكا نسبت به موالید نامشروع در حال تغییر بوده و در سال 1989 تقریبا 43% از مردمی كه در مورد موالید نامشروع، مورد سؤال قرار گرفتهاند، موافقت خود را با قانونی شدن آن اعلام كردهاند. (RR.1993Rind)(10)
سرنوشت شومی كه برای موالید نامشروع در كشورهای غربی رقم میخورد، حقیقت تلخ و نگونبار دیگری است. آنها نوعا محكوم هستند كه در كنار مادر (خانوارهای تكوالدینی) یا اقوام و بستگان مادر یا در پرورشگاهها زندگی سخت و پرمشقتی را سپری كنند. اما از این بدتر، عنوان شكننده و تحقیرآمیز «بچههای نامشروع و سرراهی» است.ناگفته نماند كه موالید نامشروع به سهم خود، عامل بسیاری از بحرانها، ناامنیها و انحرافات در جوامع غربی هستند كه فرصت و مجال بررسی آن در این مختصر نیست. دكتر شریعتی در كتاب زن(11) مینویسد:
«بچههایی كه از این باهمبودنهای طبیعی و جفتهای سازگار و به هم وفادار واقعی ـ یعنی كنكوبیناژها ـ پدید میآیند، حرامزاده میباشند و در نظر جامعه مذهبی، بد و مجرم و خیانتكار تلقی میشوند. اینها كه از محبت جامعه و پاكی خانواده، بینصیب ماندهاند و جامعه همواره به چشم فرزندانِ گناه نگاهشان كرده است. در وجودشان عقدههایی پدید آمده است كه با جنایات شگفتانگیز و غیر قابل تصور، از جامعه انتقام میگیرند. این همه جنایاتی كه در همه اروپا و بخصوص آمریكا به وجود میآید و در جامعهای عقبمانده و غیر متمدن شبیهاش نیست، به این دلیل است كه در جامعهای این چنین با اینكه تمدن هست، فرهنگ هست، اخلاق و پرورش ذهن و فكر و آزادی فردی و اجتماعی هست؛ چیزی نیز هست كه وجود نسل جدید را از عقده پر كند و وادارش كند كه به بدترین شكل از جامعه انتقام بگیرد.
جوانی انگلیسی چیزی ساخته بود شبیه تیركمان بسیار كوچك كه زیر تختهای كه در آن سیگار چیده بود و بر روی دست گرفته میفروخت، نصب كرده بود و در ازدحام خیابانها و سینماها تیرهای نازك سوزنمانندش را میان جمعیت پرتاب میكرد كه مواد زهرآگین آن كسانی را كور میكرد و یا میكشت. پلیس قاتل را نمیتوانست بیابد چون در پی دشمنان مقتول یا مقتولین بود اما قاتل هیچ رابطه و دشمنی با مقتولین نداشت. میكشت فقط به این دلیل كه مقتول، عضو جامعه است و او ـ قاتل ـ مطرود جامعه.»(12)
بنابراین با توجه به حركتهای آغازین زنان در كشور جهت دستیابی، به قدرت بیشتر در عرصههای مختلف جامعه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... كه به مرور زمان انسجام بیشتری مییابد و تبدیل به جنبش اجتماعی میشود، لازم است ضمن تعریف مشخصی از پایگاه اجتماعی و نقش یا نقشهایی كه زنان در جامعه اسلامی میتوانند ایفا نمایند به تنظیم روابط بین زن و مرد بر اساس عدالت و شریعت اهتمام ورزید و جنبش احقاق حقوق زنان در كشور با كمترین لطمه، ضمن رسیدن به اهداف دینی و انسانی خود بیشترین فرصت را جهت تحكیم و انجام و ثبات امنیت ملی كشور فراهم آورد.
پینوشتها:
1 ـ یان مكنزی و دیگران، مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی، ص352.
2 ـ Feminism؛ این واژه كه با اندكی تغییر در تلفظ، در زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به یك معنا به كار میرود، از ریشه [=Feminin Feminine در فرانسوی و آلمانی] گرفته شده است. خود كلمه Feminin به معنای زن یا جنس مؤنث است كه در اصل از ریشه لاتینی Feminaاخذ شده است.
فمینیسم در انگلیسی دو معنای مختلف دارد: نخست، به معنای حضور صفات زنانه در مردان است؛ و دوم، كه در اینجا مقصود است، «به نظریهای گفته میشود كه معتقد به برابری زنان با مردان از جنبههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.» از اینرو، فمینیسم را در معنای اخیر، در عربی به «نِسویّه» و در فارسی به «زنگرایی»، «زنباوری»، «زنوری» یا «زنانهنگری» ترجمه كردهاند. البته در همین معنای اخیر، فمینیسم را گاه به «فعالیتهای سازمانیافته برای احقاق حقوق زنان كه در قرن 19 و 20 میلادی شكل گرفت» اطلاق كردهاند. در این گونه موارد، این واژه را باید به «نهضت زنان» یا «نهضت آزادی زنان» ترجمه كرد. ما در این نوشتار به دلایلی از همان واژه اصلی استفاده كردهایم. ر.ك: فرهنگ نشر نو، ص421؛ فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص597؛ نیمه دیگر، ش16 ـ 15؛ و نیز ر.ك:
WEBSTER,S THIRD NEW INTERNATIONAL DICTONARY.
3 ـ این كتاب توسط خسروبیگی به فارسی برگردانده شده و از سوی نشر بانو منتشر شده است.
4 ـ «یان مكنزی» و دیگران مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی، ص351.
5 ـ درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، صص98 ـ 97.
6 ـ مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، ما و نظام بینالمللی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص7، 1365.
7 ـ میشل از نظریهپردازان برجسته فمینیستی است كه «مدیریت مركز ملی تحقیقات علمی فرانسه» را در كارنامه اجرایی خود دارد. وی در این مركز یك گروه مطالعاتی در زمینه نقش جنسیت، پیدایش خانواده و انسان بنیان كرد. از جمله آثار بسیاری كه از او منتشر شده است میتوان از جامعهشناسی خانواده و ازدواج، انتشارات دانشگاهی فرانسه 1986 و فمینیسم (PUF، 1986) یاد كرد.
8 ـ دفاع از حقوق زنان، ما و نظام و بینالملل، صص69 ـ 68.
9 ـ كتاب نقد، ش12، پاییز 78، حقوق زن، صص73 ـ 72.
10 ـ برای اطلاعات بیشتر ر.ك: سیمای زن در جهان ـ آمریكا، ص40 ـ 34.
11 ـ دكتر علی شریعتی، زن، صص56 ـ 55.
12 ـ دفاع از حقوق زنان، ما و نظام بینالملل، صص67 ـ 66.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}