نگاهی به تحولات خرد – اقتصادی بعد از مارشال
رقابت و انحصار
نگاهی به تحولات خرد – اقتصادی بعد از مارشال
مقدمه
نظام اقتصادی در عصر مارشال مبتنی بر بازار رقابت کامل بود. بازار هنوز شکل کنونی خود را نگرفته بود و در نتیجه ظرفیت تولیدی هر تولید کننده محدود بود به طوری که عرضه ی هر تولید کننده در مقایسه با عرضه ی کل در صنعت بسیار ناچیز بود. بدین دلیل، هر تولید کننده نمی توانست با سیاست تولیدی خود بازار را تحت تأثیر خود قرار دهد و فقط می توانست با در نظر گرفتن قیمت بازار مقداری تولید کند در درجه ی اول با شرایط و امکانات تولیدی او وفق دهد و در درجه ی دوم سودش را به حداکثر برساند.از آنجا که قیمت برای هر تولید کننده در رقابت کامل ثابت است، تقاضا برای هر بنگاه تولیدی به صورت افقی و با کشش بی نهایت ترسیم می شود و از این رو تولید کننده فقط می تواند میزان تولید خود را در چارچوب قیمت بازار، هزینه و ظرفیت تولیدی تنظیم کند. اقتصاد مارشال با چنین شرایطی سروکار داشت و بنابراین تحلیل وی از دادوستد و مبادله در اقتصاد براساس قوانین عرضه و تقاضا در بازار بود.
ولی وضعیت اقتصادی بدین منوال ادامه نیافت، زیرا بنگاههای تولیدی که به صورت واحدهای کوچک اقتصادی فعالیت می کردند رفته رفته در هم آمیختند و از ترکیب آنها شرکتهای کوچک به وجود آمد. با پیشرفت فنی که در اواخر قرن نوزدهم حاصل شد این شرکتها به تدریج در همدیگر ادغام شدند و در نتیجه شرکتهای بزرگ صنعتی به صحنه ی اقتصادی پا نهادند. قوانین عرضه و تقاضا در بازار به هم خورد و نیروهای بزرگ تولید کننده و مصرف کننده عرضه و تقاضا را در انحصار خود درآوردند.
بدین ترتیب، این تحولات موجب شد که علمای اقتصادی به فکر تجدید نظر در اصول اقتصادی مارشال بیفتند و قوانین جدیدی را در جهت عملکرد خود – اقتصادی نظام سرمایه داری طرح کنند. تحولات خرد – اقتصادی بعد از مارشال از دو جهت قابل بررسی است. اول این تحولات با مقاله ی پیرو اسرافا (1) ، اقتصاددان ایتالیایی در سال 1926 میلادی شروع شد. به نظر اسرافا قوانین بازده که توسط اقتصاددانان کلاسیک معرفی شد و توسط مارشال مورد مطالعه ی بیشتر قرار گرفت باید در شرایط رقابت ناقص بررسی شود. اسرافا، در حالی که معتقد بود که زمینه ی اقتصادی برای « رقابت جز با قیمت » (2) مساعد است به طور خام خطوط اصلی نظریه ای را طرح کرد که در شرایط رقابت ناقص به تعیین ارزش مبادله و تعادل بازار منجر می گردد. این نظریه بعداً به وسیله ی ادوارد چمبرلین (3) در آمریکا، جون رابینسن در انگلستان و پل سوئیزی (4) در آمریکا از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفت.
دوم، تحولات خرد – اقتصادی بعد از مارشال با آثار ویلفرد پارتو در مورد نظریه ی رفتار مصرف کننده شروع شد. پارتو در پاریس به دنیا آمد ولی بیشتر اوقات خود را در ایتالیا گذرانید و در آنجا به دریافت درجه ی مهندسی نایل شد. او نه تنها به ریاضیات بلکه به علوم سیاسی، جامعه شناسی و اقتصاد علاقه ی زیادی پیدا کرد، به طوری که توانست از معلومات ریاضی خود استفاده کند و نظریه های جدیدی به علم اقتصاد ارائه دهد. پارتوبه خاطر ناخشنودی از اوضاع سیاسی ایتالیا در اواخر قرن نوزدهم به سوئیس رفت و در سال 1893 میلادی جای لئون والراس را به عنوان استاد ممتاز اقتصاد در دانشگاه لوزان گرفت.
عقاید معاصر در مورد نظریه ی رفتار مصرف کننده با تحلیل « منحنیهای بی تفاوتی » (5) شروع شد. این منحنیها به وسیله ی فرنسیس اجورت، اقتصاددان انگلیسی، در اواخر قرن نوزدهم به علم اقتصاد اضافه شد و سپس توسط پارتو گسترش یافت. تا سال 1930 میلادی استفاده ازاین منحنیها در ممالک انگلیسی زبان معمول نبود، تا اینکه جان هیکس اقتصاددان ممتاز انگلیسی با نظریه خود تحت عنوان « نظریه مطلوبیت ترتیبی » (6) این منحنیها را به منظور استخراج هندسی منحنی تقاضا مورد بهره برداری قرار داد. ناگفته نماند که هیکس از طریق این نظریه ی توانست ثابت کند که قانون کاهش مطلوبیت نهایی شرط لازم برای نزولی بودن شیب منحنی تقاضا نیست و از این رو وی « نظریه ی مطلوبیت اصلی » مارشال را رد نمود. پل ساموئلسن، اقتصاددان مشهور آمریکایی، نظریه ی دیگری تحت عنوان « نظریه ی رجحان موکد » (7) به منظور اثبات نزولی بودن شیب منحنی تقاضا طرح کرده است.
رقابت انحصاری و رقابت ناقص
رقابت انحصاری و رقابت ناقص در تاریخ عقاید اقتصادی به ترتیب در اعتبار علمی ادوارد چمبرلین و جون رابینسن می باشد. چمبرلین اقتصاددان آمریکایی در کتاب خود تحت عنوان نظریه رقابت انحصاری (8) که در سال 1933 میلادی به چاپ رسید تأکید می کند که بازارهای اقتصادی ممکن است روی یک « سطح » (9) در نظر گرفته شوند که انحصار کامل در حد نهایی راست آن و بازار رقابت کامل در حد نهایی چپ آن قرار دارد. بین این دو بازار از نظر تعیین قیمت توافقی وجود ندارد و در نتیجه قیمتها به وسیله ی عناصر انحصاری و رقابتی تعیین می شود. خانم رابینسن، اقتصاددان انگلیسی، در کتاب خود تحت عنوان رقابت ناقص (10) که در سال 1934 میلادی به چاپ رسید انحصار کامل فروش کالا و انحصار کامل از دیدگاه استخدام نیروی انسانی را مورد بحث قرار می دهد.نظریه ی رقابت ناقص
رقابت ناقص از نظر رابینسون « وضعیتی است که در آن منحنی تقاضا برای هر بنگاه طوری ترسیم می شود که اثرات تغییرات فروش بنگاه را که از تغییرات قیمت ناشی می شود، نشان دهد. » (11) براساس این فرض، رابینسن شرایط تعادل یک بنگاه را به فرض آنکه بنگاههای دیگر به وضعیت تعادل رسیده اند مورد تحلیل قرار می دهد. در این وضعیت، بنگاه مورد نظر حالت انحصار کامل را به خود می گیرد و کالایی تولید می کند که برای آن کالای جانشین وجود ندارد و بنابراین منحصر به فرد است.تعادل در « انحصار کامل »
در نمودار (1) انحصارگر در نقطه ی E در تعادل کوتاه مدت است.در این نقطه ی تولید در وضعی است که در آن هزینه ی نهایی برابر با درآمد نهایی است (MC = MR). این برابری شرط اول یا لازم تعادل را بیان می کند. شرط دوم یا کافی برای ایجاد تعادل از نظر رابینسن آن است که هزینه ی نهایی نسبت به محور قیمت ( یا هزینه ) دارای شیب مثبت باشد و از پایین منحنی درآمد نهایی را قطع کند. در این صورت، تعادل در نقطه ی E ثابت و پایدار است، زیرا از یک طرف MR = MC است و از طرف دیگر در هر نقطه به سمت راست نقطه ی E، هزینه ی نهایی از درآمد نهایی بیشتر بوده (MC > MR) و برای تولید کننده زیان آور است که به تولید خود ادامه می دهد و در نتیجه تولید خود را تا حد تعادل کاهش می دهد. در هر نقطه به طرف چپ نقطه ی E، درآمد نهایی از هزینه ی نهایی بیشتر است (MR > MC) و تولید کننده تولید خود را افزایش می دهد تا برابری بین MC و MR حاصل می شود.
از آنجا که در سطح تولید OQ1، درآمد متوسط یا OR از هزینه به میزان OS بیشتر است، سود غیرعادله ای برابر با SRPC به انحصارگر تعلق می گیرد. در بلندمدت از نظر رابینسن و به فرض آنکه تولید کنندگان دیگر قادر خواهند بود که برای کالای انحصارگر کالاهای جانشین تولید کنند، ورود به بازار آزاد است و در نتیجه همان طوری که در نمودار (12) نشان داده شده است، منحنی تقاضا در بازار برای هر تولید کننده به طرف پایین انتقال می یابد و در نقطه ی N، درآمد متوسط برابر با هزینه ی متوسط می شود (AR = AC). در این صورت، سود غیر عادله از بین می رود. ولی تولید نهایی حداکثر سود را به هر تولید کننده می دهد زیرا میزان تولید OQ1 در نمودار (2) در نقطه ی برابری بین هزینه ی نهایی و درآمد نهایی یعنی نقطه ی E در تعادل قرار می گیرد. بدین ترتیب، در نقطه ی E تعادل بلند مدت در صنعت انحصاری که ورود به آن آزاد است به وجود می آید، تعداد بنگاههایی که با وضعیت تولید در شرایطی که سود غیرعادله وجود ندارد تعداد تعادلی بنگاهها در صنعت محسوب می شوند. به گفته ی رابینسن « صنعت هنگامی در تعادل کامل است که در آن هیچ گونه تمایلی برای تغییر در تعداد بنگاهها وجود نداشته باشد. » (12)
نظریه ی رقابت انحصاری
« رقابت انحصاری » از نقطه نظر چمبرلین « بازاری است که مابین بازار انحصار کامل و بازار رقابت کامل قرار دارد. » (13) چمبرلین معتقد است که چون کالاهای تولید شده « نامتجانس » (14) می باشند، وضعیت رقابت انحصاری به واقعیت نزدیکتر است. این عدم تجانس ممکن است به دلیل جنس کالا، بسته بندی کالا، رنگ و طرح آن و یا تبلیغات برای فروش کالا مطرح باشد.در بازار رقابت انحصاری ( برای مثال، صنعت صابون در آمریکا ) تعداد خریداران و فروشندگان زیاد می باشند، به طوری که هر بنگاه مقدار کمی از تولید بازار را تولید می کند. ولی در مقایسه با رقابت کامل تعداد تولید کنندگان به آن اندازه نیست و در نتیجه بازار در شرایط رقابت انحصاری به دلیل اینکه کالاها در این بازار نامتجانسند از دو نظر محدود می گردد. اول ورود به بازار تا اندازه ای محدود است و دوم در هر صنعت کنترل قیمت تا اندازه ای وجود دارد و در نتیجه هزینه ی تبلیغات محسوس است.
تعادل در رقابت انحصاری:
تعادل در بازار رقابت انحصاری در دو حالت قابل بررسی است. اول در کوتاه مدت، تعادل در وضعی قرار می گیرد که شبیه انحصار کامل است. در نمودار (3) دو نوع منحنی تقاضا ملاحظه می شود. dd’ منحنی تقاضا « برای محصول یک فروشنده در قیمتهای مختلف است و به فرض آنکه اگر این فروشنده قیمت خود را تغییر دهد، دیگر فروشندگان قیمت و تولید خود را ثابت نگاه خواهند داشت. » (15) DD’ منحنی تقاضای بازار است. این منحنی با این فرض کشیده شده است که هر گاه فروشنده قیمت کالای خود را کاهش دهد، دیگر فروشندگان قیمت محصول خود را تغییر خواهند داد.حال اگر فعالیت تولیدی یک بنگاه را در بازار رقابت انحصاری در نظر بگیریم، این بنگاه در نمودار (3) در کوتاه مدت در نقطه Q در تعادل خواهد بود. در این وضعیت، تولید بنگاه برابر با میزان OC و قیمت آن برابر با OE می باشد. از آنجا که در این سطح تولید، درآمد متوسط (AR) به میزان FE بیشتر از هزینه ی متوسط (AC) می باشد سود اقتصادی یا غیر عادله مثبت و میزان آن برابر با FEQH می باشد.
دوم در بلند مدت، بعد از آنکه مدیر بنگاه مورد نظر در شرایط رقابت انحصاری سود FEQH را به دست آورد، اگر مایل باشد که حجم سود خود را بالا ببرد ممکن است تصمیم بگیرد که با کاهش قیمت به GO’ به نقطه ی Q’ برود ودر نتیجه مقدار OG را تولید نماید. این تصمیم مبتنی بر پیش بینی مدیر بنگاه در مورد رفتار رقبای خود از نقطه نظر عدم تعقیب کاهش قیمت می باشد. در این صورت، تعادل بلند مدت بنگاه در نقطه ی Q’ خواهد بود. اما این پیش بینی لزوماً صحیح به نظر نمی رسد چون فروش بیشتر بنگاه مورد نظر فروش بنگاههای دیگر را در صنعت تحت تأثیر قرار می دهد و به آنها زیان می رساند. از این رو، آنها قیمت را کاهش می دهند و در نتیجه ی dd’ به طور موازی به وضع پایین تری یعنی d’d’ انتقال می یابد و در نقطه ی R با منحنی هزینه ی متوسط مماس می شود. در این نقطه است که تولید به میزان OG و با قیمت پایین تری (GR) به مصرف کنندگان ارائه می شود و قیمت برابر با درآمد متوسط و هزینه ی متوسط می شود (P = AR = AC) و در نتیجه سود اقتصادی از بین رفته و صنعت در شرایط رقابت انحصاری در تعادل بلندمدت قرار می گیرد. از آنجا که تعداد تولید کنندگان در صنعت به اندازه ای است که تولید کل OG را به بازار ارائه دهد، منحنی DD’ درست از نقطه ی R می گذرد.
اثر تبلیغات در رقابت انحصاری:
تبلیغات در شرایط رقابت انحصاری برای بنگاه دارای اثری دو جانبه است. از یک طرف تبلیغات هزینه ی تولید را بالا می برد و از طرف دیگر تقاضا برای کالا را افزایش می دهد. در نمودار (4) یک بنگاه در شرایط رقابت انحصاری در نقطه ی B در تعادل کوتاه مدت است و در تولید OQ1 سود غیرعادله ای به مقدار CGBD به دست می آورد. بعد از تبلیغات نه تنها منحنی هزینه ی متوسط (AC) بالاتر می رود بلکه منحنی تقاضا نیز به سمت راست انتقال می یابد و حجم سود اقتصادی یا غیرعادله بیشتر می شود. در این وضعیت، در سطح تولید OQ2 حجم سود برابر با AEFH می باشد.مقایسه ی رقابت کامل با رقابت انحصاری:
چمبرلین معتقد است که هرگاه وضعیت تعادل بنگاه رقابتی را در بلند مدت با وضعیت تعادل بنگاه در رقابت انحصاری مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که چون در رقابت کامل هزینه ی تبلیغات برای بنگاه وجود ندارد ولی در رقابت انحصاری این نوع هزینه محسوس است، بنگاه در شرایط رقابت انحصاری یا قیمت بیشتری از مصرف کننده مطالبه می کند و یا تولید کمتری ارائه می دهد.این نتیجه را می توانیم با در نظر گرفتن نمودار (5) تحلیل کنیم. منحنی ED منحنی تقاضا برای محصول بنگاه در شرایط رقابت کامل است. از آنجا که در رقابت کامل خریداران و فروشندگان به قدری زیاد هستند که قیمت بازار در بلند مدت قابل انعطاف نیست، کشش منحنی تقاضا (ED) برابر با بی نهایت است و بنابراین به صورت افقی در سطح قیمت بازار ترسیم می شود. در شرایط رقابت انحصاری با اینکه تعداد خریداران و فروشندگان نسبتاً زیاد هستند، ولی عدم تجانس کالا موجب می شود که هر بنگاه بتواند قیمت خود را تا اندازه ای کنترل نماید و در نتیجه منحنی تقاضا برای محصول بنگاه تا اندازه ای شیب نزولی پیدا کند و کشش آن از واحد بیشتر شود (dd)، منحنی AC نمایشگر هزینه ی متوسط بنگاه در شرایط رقابت کامل است. در رقابت انحصاری، به خاطر وجود هزینه ی تبلیغات منحنی هزینه ی متوسط در وضع بالاتری یعنی AC’ قرار می گیرد.
در رقابت انحصاری، بنگاه در نقطه ی R در تعادل است. در این وضعیت، منحنی dd که در واقع منحنی درآمد متوسط (AR) بنگاه است با منحنی هزینه ی متوسط (AC) در نقطه ی R مماس است. در این نقطه، درآمد متوسط برابر با هزینه متوسط است (AR = AC) و مقدار تعادل تولید برابر با OA و قیمت برابر با OE می باشد. در رقابت کامل تعادل تولید در بلندمدت برای بنگاه به OB و یا به مقدار خالص AB افزایش می یابد. قیمت در این وضعیت برابر با BO است که از قیمت در رقابت انحصاری که مساوی DE است کمتر است.
در نقطه ی Q به فرض آنکه رقابت کامل موجب شود که نه تنها قیمت به حد BO برسد بلکه منحنی تقاضا یا درآمد متوسط نیز از وضع ED به وضع ED” منتقل شود، سود اقتصادی برای بنگاه وجود ندارد؛ چون در نقطه ی Q درآمد متوسط برابر با هزینه ی متوسط است. تا اینجا نتیجه می گیریم که تولید بنگاه در شرایط رقابت انحصاری (OA) از تولید بنگاه در بازار رقابت کامل (OB) کمتر است.
از طرف دیگر، چمبرلین معتقد است که اگر تولید بنگاه در رقابت انحصاری قرار باشد به حد OB برسد، فقط در صورتی ممکن است که کیفیت کالا از طریق « رقابت جز با قیمت » (16) مانند تبلیغات، بسته بندی و غیره بالا رود. این وسایل هزینه ی تولید بنگاه را افزایش داده و در نتیجه منحنی هزینه ی متوسط را از وضعیت AC به AC’ انتقال می دهد. نتیجتاً قیمت از حد OE’ به حد قبلی (OE) افزایش می یابد و در نقطه ی Q’ تولید بنگاه در شرایط رقابت انحصاری برابر با میزان تولید بنگاه رقابتی است ولی قیمت به میزان OQ’ از قیمت رقابتی بیشتر است.
رقابت انحصاری و نظریه ی بازدهی توزیع
در شرایط رقابت کامل در بازار کالا همان طوری که در فصل دوازدهم ملاحظه کردیم، به کارگر قیمت یا مبلغی برابر با ارزش محصول نهایی کار پرداخت می شود. به عبارت دیگر، یک بنگاه برای به حداکثر رساندن سود، با در نظر گرفتن قیمت کار یا دستمزد، تا حدی به استخدام نیروی کار می پردازد که در مرحله ی نهایی رابطه ی زیر برقرار می شود:در معادله ی (1) MPL محصول نهایی کار، PL قیمت کار و یا دستمزد و PX قیمت کالای X یا کالایی است که بنگاه تولید می کند. از طرف دیگر:
از آنجا که حاصلضرب، MPL . PX ارزش محصول نهایی کار (VMPL) (17) است، بنابراین:
در رقابت انحصاری منحنی تقاضا برای بنگاه افقی نیست بلکه دارای شیب می باشد. شیب منحنی به این دلیل است که کالا همگن نیست و تولید کننده می تواند از طریق « رقابت جز با قیمت » کیفیت کالا را بالا ببرد. ناگفته نماند که کشش منحنی تقاضا برای محصول یک بنگاه در شرایط رقابت انحصاری خیلی بیشتر از کشش منحنی تقاضا در انحصار کامل است چون در حالت اول تعداد فروشندگان نسبتاً زیاد هستند. در رقابت انحصاری تعادل بنگاه برای حداکثر رساندن سود مانند انحصار کامل، به طوری که در تحلیل عقاید رابینسن و در نمودار (1) ملاحظه شد، در نقطه ای صورت می گیرد که در آن رابطه زیر برقرار باشد:
(1) MC = MRX
در این وضعیت، همان طوری که در نمودار (1) ملاحظه گردید، رابطه ی زیر برقرار است:
(2) PX > MC = MRX
بنابراین:
(3) PX > MRX
از طرفی، اگر بنگاه در شرایط رقابت کامل در بازار به اشتغال نیروی کار بپردازد، خواهیم داشت:
سپس :
و همچنین:
(6) VMPL = PL
ولی چون طبق معادله ی (3)، PX > MRX است، با توجه به معادله ی زیر:
نامعادله ی زیر به دست می آید:
نتیجه ی این روابط یعنی نامعادله ی (8) از نظر چمبرلین تحمیلی به کارگر نیست بلکه فشاری است که از طریق قیمت اضافی کالا نسبت به هزینه ی نهایی آن (PX > MC) به مصرف کنندگان وارد می شود و در نتیجه آنها باید قیمت بیشتری برای خرید کالا بپردازند. این وضعیت با توجه به نمودار (7) قابل بررسی است.
در این نمودار، منحنی تقاضا (D) برای بنگاه افقی نیست بلکه دارای کشش می باشد و از این جهت منحنی درآمد نهایی (MR) نزولی و در زیر آن قرار دارد. اگر قرار باشد که تولید بنگاه از سطح OA به سطح OB و یا به میزان یک واحد (AB) افزایش یابد، VMPL یا ارزش محصول نهایی کار برابر با ABQH بوده ولی MRPL یا محصول نهایی پولی یا درآمد ناشی از کار برابر با OBQN منهای OAPM و یا OBQH منهای NHPM می شود. نتیجتاً ABQH > HPQ بوده که همان نامعادله ی (8) (VMPL > MRPL) را نشان می دهد.
انحصار کامل از دیدگاه اشتغال کار و نظریه بازدهی توزیع
در شرایط رقابت کامل در بازار کار، کارفرما دستمزد بازار یا قیمت نیروی کار را ثابت در نظر گرفته و سپس به فرض آنکه تقاضای او برای کار (DL) در یک وضعیت معین ثابت باشد، تا جایی به استخدام نیروی کار ادامه می دهد که نهایتاً رابطه یدر قسمت (الف) نمودار (8) کارفرما در نقطه a در تعادل است. در این نقطه، MPL . PX = PL می باشد و نتیجتاً VMPL = PL است. از آنجا که در رقابت کامل در بازار کالا PX = MRX است، VMPL = MRPL می شود و لذا کارگر در رقابت کامل در بازار کار استثمار نمی شود.
حال اگر فقط یک کارفرما در بازار باشد، « انحصار کامل از دیدگاه اشتغال عامل کار » (20) به وجود می آید و منحنی عرضه ی نیروی کار یا هزینه ی متوسط کار برای این کارفرما صعودی شده و از منحنی هزینه نهایی کار جدا می شود. در این وضعیت، کارگر از نظر رابینسن استثمار می شود. بهترین راه برای درک این قضیه مقایسه ی موقعیت انحصارگر و رقابت کامل در خرید نیروی کار می باشد. در شرایط رقابت کامل همان طوری که در نمودار (8) نشان داده شد، هر بنگاه با استخدام تعداد بیشتری نیروی انسانی تا نقطه ای که در آن محصول نهایی پولی یا درآمد ناشی از کار (MRPL) برابر با قیمت آن گردد به سود خود خواهد افزود و در این نقطه است که سود خود را به حداکثر ممکن می رساند. در چنین شرایطی، به منبع تولیدی کار مبلغی برابر با میزانی که هر واحد از آن به درآمد کل بنگاه تولیدی اضافه می کند پرداخت می شود.
برعکس، در شرایط انحصار خرید نیروی کار، انحصارگر سود خود را در سطح اشتغال پایین تر از جایی که محصول نهایی پولی کار برابر با قیمت آن می باشد، به حداکثر می رساند. این نظریه با توجه به نمودار (9) نشان داده شده است. در این نمودار، انحصارگر در نقطه ی M در تعادل است. در این نقطه، سطح اشتغال برابر با سطح ON است و از آنجا که محصول نهایی پولی (MRPL) به مقدار OB برابر با هزینه ی نهایی کار (MCL) است سود به حداکثر خود می رسد. چون هزینه ی نهایی کار (MCL) از قیمت آن بیشتر است (MCL > PL)، در نتیجه محصول نهایی پولی کار (MRPL) از قیمت آن (PL) بیشتر می شود. بنابراین، در شرایط انحصار کامل، به منبع تولیدی کار دستمزدی کمتر از میزانی که هر واحد کار به درآمد کل بنگاه تولیدی اضافه کند پرداخت می شود. نتیجتاً میزان AB تفاوت بین MRPL و PL است که به صورت سود غیرعادله و برابر با ABMS از طریق استثمار کارگر به کارفرما می رسد.
رابینسن چنین وضعیتی را « استثمار منبع تولیدی کار در شرایط انحصار خرید کار » (21) می نامد. بدین ترتیب، انحصارگر سطح اشتغال را در مقایسه با رقابت کامل محدود نموده و قیمتی پایین تر از حد قیمت کار در رقابت کامل به نیروی انسانی پرداخت می کند. در نمودار (9) با در نظر گرفتن رقابت کامل در بازار کار سطح اشتغال به سطح ON’ و دستمزد به حد OA” می رسد.
پینوشتها:
1. Pierro Sraffa, “The Laws of Returns under competitive Conditions,” Economic Journal, (1926), p. 432.
2. منظور از « رقابت جز با قیمت » (nonprice competition) آن است که تولید کننده به جای آنکه از طریق قیمت با سایر تولید کنندگان رقابت نماید و در نتیجه وضعیت « جنگ قیمت » را به وجود آورد با کمک وسایلی مانند تبلیغات و کیفیت بهتر، کالای خود را به طرز مطلوب تری به خریداران بشناساند.
3. Edward Chamberlin.
4. Paul Sweezy.
5. indifference curves.
6. ordinal utitity theory.
7. theory of revealed preference.
8. Edward Chamberlin, The Theory of Monopolistic Competition (Cambridge : Harvard University Press, 1962).
9. continuum.
10. Joan Robinson, Economics of Imperfect Competition (London: Macmillan and Co., Ltd., 1964).
11. Ibid., p. 21.
12. Ibid., p. 83.
13. Chamberlin, op. cit., p. 83.
14. nonhomogeneous.
15. Chamberlin. Op. cit., p. 90.
16. nonprice competition.
17. VMPL = Value of Marginal Product of Labor.
18. MRPL= Marginal Revenue Product of Labor.
19. Chamberlin, pp. 174 – 180.
20. monopsony.
21. Robinson, op. cit., p. 295.
تفضّلی، فریدون؛ (1375)، تاریخ عقاید اقتصادی (از افلاطون تا دوره ی معاصر)، تهران، نشر نی، چاپ دهم 1391
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}