ین در اثبات خدا

 

نویسنده: دکتر حسن یوسفیان




 

در قرآن کریم با اشاره به نشانه‌های برونی و درونی ( آیات آفاقی و انفسی ) که بر وجود خداوند گواهی می‌دهند، چنین آمده است:« سَنُرِیهِم آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أنَّهُ الحَقُّ أوَلَم یَکفِ بِرَبِّکَ أنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ ».(1) فیلسوف برجسته‌ی جهان اسلام، ابن سینا (370-428ق) بر این باور است که بخش نخست آیه به براهینی اشاره دارد که خدا را از راه آثار و آفریده‌هایش به اثبات می‌رسانند؛ اما بخش دوم از برهانی برتر سخن می‌گوید که « صدیقین » از آن بهره می‌برند و بر اساس آن،« خدا » را گواه هر چیز دیگر قرار می‌دهند؛ نه آنکه غیر خدا را واسطه‌ی اثبات او سازند.(2)
چنان که اشاره شد، برهان صدیقین - همانند برهان وجودی - کار خود را با تأمل در « وجود » آغاز می‌کند؛ اما نه در مفهوم آن، بلکه وجودی عینی و خارجی که جامه‌ی تحقق به تن دارد و در قالب گزاره‌ای چون « موجودی هست » بیان گردیده است. از سوی دیگر، این برهان - برخلاف براهین دیگر - غیرخدا را واسطه‌ی اثبات او نمی‌سازد. ابن سینا با اشاره به این ویژگیها می‌گوید:
بنگر چگونه این بیانی که آوردیم و با آن، خدا و وحدانیت ... او را نتیجه گرفتیم، به چیزی جز تأمل در خود وجود نیاز ندارد. [ در این برهان ] نیازی نیست که آفریده‌ها و افعال او را درنظر بگیریم؛ هرچند اینها نیز بر وجود او دلالت دارند؛ اما راهی که ما پیمودیم محکم‌تر و ارزشمندتر است.(3)

بیندیشیم
وجه تمایز برهان وجودی و برهان صدیقین
برهان صدیقین دارای تقریرهای گوناگونی است (4) که برخی از آنها در نگاه نخست، همانند تقریر اندیشمندان مسلمان از برهان وجودی به نظر می‌آیند؛ چنان که علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم می‌گوید:
« واقعیت هستی که در ثبوت وی هیچ شک نداریم، هرگز نفی نمی‌پذیرد و نابودی بر نمی‌دارد. به عبارت دیگر، واقعیت هستی بی هیچ قید و شرط، واقعیت هستی است؛ و با هیچ قید و شرطی، لاواقعیت نمی‌شود. و چون جهان گذران و هر جزء از اجزاء جهان نفی را می‌پذیرد، پس عین همان واقعیتِ نفی‌ناپذیر نیست؛ بلکه با آن واقعیت واقعیت‌دار و بی‌آن از هستی بهره‌ای نداشته و منفی است ».(5)
بسیاری از اندیشمندان معاصر، این بیان را یگانه تقریر از برهان صدیقین می‌دانند که به تعریف این برهان کاملاً وفادار مانده و برای اثبات وجود خدا، جز تأمل در وجود، از هیچ چیز دیگر بهره نگرفته است.(6)

خواجه نصیرالدین طوسی (597-672ق) با پذیرش برهان صدیقین ابن سینا و با بیانی بسیار موجز، آن را این چنین به قلم می‌آورد:« الموجود ان کان واجباً [ فهو المطلوب ] و الا استلزمه؛ لاستحالة الدور و التسلسل؛(7) موجود یا خود واجب‌الوجود است، یا مستلزم آن؛ زیرا دور و تسلسل محال است ». ملاهادی سبزواری (1212-1289ق) نیز در منظومه خود چنین می‌سراید:« اذا الوجودُ کان واجبا فهو - و مع الامکان قد استلزمه ».(8) این برهان مبتنی بر چند پیش‌فرض است که یا از امور بدیهی‌اند، و یا با استدلالی ساده به اثبات می‌رسند:
1- هر آنچه جامه‌ی هستی به تن دارد، یا نبودش محال است، یا محال نیست. این دو قسم را به ترتیب، واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود می‌نامیم.(9) چنان که پیداست، از آنجا که هستی ممکن‌الوجود از خود او نیست، نیازمند علّت است.
2- در سلسله‌ی علّتها «دور» و «تسلسل» محال است. برای روشن شدن مقصود، به مثالهای زیر توجه کنید: اگر هر یک از دو جناح متخاصم، آغاز درگیری را مشروط به شروع آن از جناح مقابل کند آیا هیچ‌گاه جنگی میان آنان اتفاق خواهد افتاد؟ همچنین، صفی نامتناهی از سربازان را در نظر بگیرید. اگر هریک از این افراد بگوید:« پیش از سربازی که پشت سرم قرار دارد، شلیک نخواهم کرد » آیا هیچ‌گاه تیری شلیک خواهد شد؟ به همین سان، نمی‌توان گفت که « الف » وجود خود را از « ب » گرفته است و « ب » از « الف » (دور)؛ یا آنکه « ب » نیز وجود خود را از « ج » گرفته است و « ج » از « د » و ... (تسلسل).(10)
با درنظر گرفتن این دو پیش‌فرض،(11) برهان صدیقین سینوی را در قالب چند مقدمه بیان می‌کنیم:
الف) موجودی هست ( برخلاف آنچه سوفسطائیان می‌پندارند، بیرون از ذهن، واقعیتی هست).
ب) اگر این موجود واجب‌الوجود باشد، مطلوب ما ثابت شده است.
ج) اگر این موجود واجب‌الوجود نباشد، ممکن‌الوجود است و نیازمند علت هستی‌بخش. در این صورت، آنچه این ممکن‌الوجود را پدید آورده، یا:
ج- 1) ممکن‌الوجود دیگری است که خود معلول ممکن‌الوجود نخست است، (دور)؛
ج- 2) ممکن‌الوجود دیگری است که خود معلول ممکن‌الوجود سوم است، و ممکن‌الوجود سوم معلول ممکن‌الوجود چهارم و... (تسلسل)؛
ج- 3) واجب‌الوجود است.
د) از آنجا که دور و تسلسل محال است، آنچه در مقدمه‌ی نخست وجودش را مسلّم گرفتیم، یا خود واجب‌الوجود است، یا مستلزم واجب‌الوجود.
صدرالمتألهین شیرازی (979-1050 ق) نیز برهان ابن‌سینا را می‌پذیرد؛ گاه آن را برهان صدیقین می‌نامد،(12) و گاه آن را سزاوار این نام نمی‌شمارد.(13) وی خود تقریر دیگری از این برهان ارائه می‌دهد که بر برخی از اصول حکمت متعالیه ( همانند اصالت وجود و تشکیک در وجود ) مبتنی است و نیازمند ابطال دور و تسلسل نیست.(14) همچنین در این برهان، امکان فقری جایگزین امکان ماهوی می‌گردد.(15)
برخی از پیروان مکتب ملاصدرا تلاش کرده‌اند که از مقدمات برهان یادشده بکاهند؛ (16) سرانجام علامه طباطبایی - چنان که اشاره شد - ساده‌ترین تقریر این برهان را تنها با تأمل در خود وجود ارائه می‌دهد.(17)

پی‌نوشت‌ها:

1- « به زودی نشانه‌های خود را در افقها [ ی گوناگون ] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود؛ تا برایشان روشن گردد که او خود حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزی است؟ » (فصلت (41)،53).
2- ابن‌سینا، الاشارات والتبیهات، مع شرح نصیرالدین الطوسی، ج3، ص55 ( نمط 4، ف29 ).
3- ابن‌سینا، الاشارات والتبیهات، مع شرح نصیرالدین الطوسی، ج3، ص54 .
4- نوزده تقریر از این برهان - که برخی از آنها بر اصالت ماهیت مبتنی گشته‌اند - در منبع زیر آمده است: میرزا مهدی آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه، ص 488-497.
5- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6، ص982-983. علامه طباطبایی در حواشی خود بر اسفار ( صدرالمتألهین،الحکمة المتعالیة، ج 6، ص14-15 ) نیز سخنانی به همین مضمون آورده است. وی در کتاب بدایة الحکمة (ص 156) نیز از نظیر همین استدلال بهره برده؛ اما آن را بر « اصالت وجود » مبتنی ساخته است.
6- برای نمونه، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص 216.
7- علامه‌ی حلی، کشف المراد، ص 280. همچنین، ر. ک: فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، ، ج2، ص 467-469 ؛ همو، المطالب العالیة، ج1، ص72؛ شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات،ج 1 ( المشارع و المطارحات )، ص 387.
8- ملاهادی سبزواری، شرح المنظومة، قسم الحکمة، ص 146. گفتنی است تفسیری که حکیم سبزواری از این بیت ارائه می‌دهد، متناسب با برهان صدیقین صدرایی است، نه سینوی.
9- دقت شود که در اینجا نمی‌خواهیم هستی واجب‌الوجود را مفروض بگیریم؛ بلکه سخن در این است که بر اساس حصری عقلی، هیچ موجودی خارج از این دو قسم نتواند بود.
10- برای مطالعه بیشتر درباره دلیل بطلان دور و تسلسل، ر. ک: عبدالرسول عبودیت، هستی شناسی، ص 217-241.
11- برخی از براهینی که نادرستی تسلسل را نشان می‌دهند، وجود خداوند را نیز اثبات می‌کنند ( ر. ک: علامه‌ی حلی، کشف المراد، ص 119 ). بنابراین، چنین نیست که همواره ابطال تسلسل «مقدمه» اثبات واجب‌الوجود قرار گیرد؛ بلکه گاه با یک برهان هم‌زمان هردو مقصود به دست می‌آید.
12- ر. ک: صدرالمتالهین شیرازی،الشواهد الربوبیة، ص 35-36 و 46.
13- همو، الحکمة المتعالیة، ج 6، ص 26.
14- همو، الحکمة المتعالیة، ج 6، ص 12-16. همچنین، ر. ک: مرتضی مطهری، شرح منظومه ج 2، ص 130-131 و 152-153.
15- ر. ک: ملاهادی سبزواری، شرح المنظومة، قسم الحکمة، ص 146 ؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ص 372. گفتنی است که برخی از اندیشمندان - در کنار برهان صدیقین و برهان امکان و وجوب - از برهان مستقلی به نام « برهان امکان فقری » سخن می‌گویند ( ر. ک: عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص 177-188).
16- ر. ک: ملاهادی سبزواری، شرح المنظومة، قسم الحکمة، ص 16 ( حاشیه ملاهادی سبزواری ).
17- البته به نظر می‌رسد ارائه این تقریر از ابتکارات مرحوم علامه نباشد؛ چنان که پیش از وی، ملاهادی سبزواری در حواشی خود بر شرح منظومه بر واجب‌الوجود بودن حقیقت وجود چنین استدلال می‌کند: « [ الف ] الحقیقة المرسلة من الوجود یمتنع علیها العدم. [ب] و الحقیقة التی یمتنع علیها العدم، واجب‌الوجود. اما الصغری فلانّ الشیء لا یقبل مقابلَه ...؛ و اما الکبری فظاهرٌ » ( ملاهادی سبزواری، شرح‌المنظومة، قسم‌الحکمة، ص 146 ).

منبع مقاله :
یوسفیان، حسن؛ (1390)، کلام جدید، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، چاپ سوم.