رابطه صادق چوبک با دربار پهلوی چگونه بود؟
صادق چوبک در پانزدهم تیر ماه 1295 شمسی در بوشهر دیده به جهان گشود. پدر او آقا محمد اسماعیل، بازرگانی پر نفوذ بود و مادر او رقیه سلطان نام داشت. چوبک سال های کودکی را در بندر بوشهر گذراند. پدر او به دلیل ازدواج
صادق چوبک در پانزدهم تیر ماه 1295 شمسی در بوشهر دیده به جهان گشود. پدر او آقا محمد اسماعیل، بازرگانی پر نفوذ بود و مادر او رقیه سلطان نام داشت. چوبک سال های کودکی را در بندر بوشهر گذراند. پدر او به دلیل ازدواج مجدد در شیراز به همراه همسر دومش زندگی می نمود و صادق همراه مادر تنها زندگی می کرد. چوبک در سنین نوجوانی با نگارش داستان کوتاه "انتری که لوطی اش مرد" شروع به نوشتن نمود تاثیر پذیری او از آثار محمد علی جمال زاده و صادق هدایت در طول دوران داستان نویسی اش کامل مشهود است.
"سنگ صبور" یکی از آثار معروف چوبک تصویری سیاه از زندگی آمیخته با فقر مردم جنوب تهران در سال های حکومت پهلوی است. محوریت رمان "سنگ صبور" توصیفات و گرایشات سودازده جنسی از منظر شخصیت هایی داستان است، در بسیاری از بخش های رمان جهان بینی و نگرش اجتماعی شخصیت ها ارائه گر نوعی ابهام دهشتناک از جامعه است طوری که فضای رمان را به کابوس هراس آوری بدل می کند که در آن همه چیز در یاسی ابدی ساکن مانده و امکان عبور و گذار از آن وجود ندارد، لذا تاثیر هدایت در این رمان نیز کاملا هویداست.
زبان چوبک در سنگ صبور به لحاظ وقاحت نگاری های جنسی و به کار بردن عبارات رکیک در مقایسه با آثار پیشین چوبک گرفتار نوعی افراط بیمارگونه است. عبارات رکیک و توصیفات وقیحانه که با انواع فحش ها و ناسزاهای زشت لمپنی در آمیخته است در سنگ صبور به وفور حضور دارد."تنگسیر" رمان که چوبک آن را در سال 1342 منتشر نمود، ماجرای شورش زار محمد می باشد. زمان رمان در سال های سلطنت احمد شاه قاجار می گذرد و زار محمد که بوشهری ست و مغازه جو فروشی دارد مبلغی پول از طریق کار برای نیروهای انگلیسی مستقر در جنوب کشور پس انداز نموده او این پول را به "کریم حاج حمزه" می سپارد تا با آن معامله کند و سودی به زار محمد و خانواده او برساند اما او با همدستی "شیخ ابوتراب" و محمد گنده رجب" پول را بالا می کشند و منکر آن می گردند. زار محمد نیز تصمیم می گیرد با وساطت "آقا علی کچل" حق خود را پس بگیرد اما پس از مدتی متوجه می شود آقا علی کچل نیز با آنها همدست است و زار محمد که پول خود را از دست رفته می بیند تصیمم می گیرد تا هر چهار نفر را از بین ببرد و خود نیز به همراه خانواده اش فرار کند.
دوره تاریخی که رمان تنگسیر در بستر آن روایت می شود همزمان است با نفوذ و سیطره انگلیس در مناطق جنوبی و حاکمیت آنان بر منابع نفتی و همچنین حکمرانی روسیه بر شمال و تجارت کالا از طریق راه هایی چون تبریز و همچنین اداره امور مالی شمال کشور به دست آنها که موجبات نفوذ قزاقان را گشوده بودند. از طرفی ستیز انگلیس و روسیه در جریان مشروطه بر سر سیطره کامل بر منابع مالی کشور و پس از آن معاهده ی اسارت بار سال 1908 و همچنین سقوط سلسله قاجار توسط کودتای حمایت شده از سوی انگلیس (کودتای سال 1299) و پس از نفوذ و قدرت یابی رضا خان میرپنج پادشاه مستبد سلسله پهلوی جملگی تاریخ ملتهب ایران را در این سال ها تشکیل می دهند. لذا تنگسیر علی رغم عدم بینش سیاسی نویسنده اش محصول چنین فضای اسارت باری ست.
فقر و محرومیت مردمان جنوب کشور و استعمار مستقیم انگلیس در این مناطق که سود منابع نفتی را مستقیما در جیب کارتل های انگلیسی می گذاشت در کنار سرکوب هر گونه جنبش آزادی خواهانه توسط نظامیان انگلیس و حمایت رضاشاه از آنان از ویژگی های این دوره تاریخی ست. بنابراین تنگسیر برآمده از عصبیت و شورش علیه این سیطره استعماری ست هر چند درون رمان خبری از نظامیان انگلیسی نیست و حتی انگلیس ها موجب پس انداز شدن پولی قابل توجه در نزد زار محمد می گردند و اینها را جملگی می توان به پای علاقه چوبک به این غرب زدگی اسارت بار دانست چنانچه او کارمند سفارت انگلیس بود اما تاریخ را که نمی توان حذف نمود.
صادق چوبک از دوستان نزدیک امیرعباس هویدا بود. هویدا، روشنفکر بهائی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط هیئت موتلفه اسلامی به نخست ویزی رسید و سیزده سال نخست وزیر رژیم پهلوی بود. سالهای نخست وزیری او در زمره سیاه ترین و مرگ بارترین سال های حکومت استبدادی و اختناق رژیم محمد رضا شاه بود. کارنامه هویدا به عنوان نخست وزیر گوش به فرمان محمد رضا شاه و کارنامه شراکت و همکاری در دورانی خونین و تاریک و سیاه از تاریخ معاصر ایران است که با هیچ معیار منصفانه و عادلانه قابل توجیه و تطهیر نیست.
هویدا به لحاظ فکری و ویژگی های شخصیتی یک روشنفکر آته ئیست (خداناباور) لیبرال مسلک بود که ارتباط های او و پیوندهای ماسونی – بهائی اش با سیاست های ایالات متحده در خصوص بسط و تعمیق استبداد پهلوی در ایران و میل محمدرضا شاه به یافتن یک مجری روشنفکر تکنوکرات مطیع، زمینه را برای ارتقا جایگاه هویدا در ساختار و قدرت سیاسی رژیم پهلوی و نخست وزیر شدن او فراهم ساخت.
بی هیچ اغراقی نخست وزیری هویدا به لحاظ عمق و شدت سیطره استبداد و خشونت وحشیانه رژیم و خودکامگی ساواک و اختناق فراگیر سیاسی - فرهنگی در تمام سی و هفت سال سلطنت خیانت و جنایت پهلوی دوم دورانی منحصر به فرد است که بی تردید هویدا در استقرار و تداوم آن نقشی انکار ناپذیر داشته است.
هویدا و چوبک در زمان خدمت در دانشکده افسری با هم آشنا و دوست می شوند و دوستی شان تا زمان اعدام هویدا توسط دادگاه انقلاب اسلامی ایران در اسفند 1357 ادامه می یابد.
عباسی میلانی درباره آن می نویسد:
" از میان این دوستی های ادبی، تنها موردی که تا آخر عمر هویدا باقی ماند رفاقت با صادق چوبک بود. چوبک که یکی از اعضای محفل هدایت بود خودش چهره ای مشهور در تاریخ داستان نویسی ایران به شما می رفت و بر حسب تصادف خدمت وظیفه خود را همزمان با هویدا در دانشکده افسری انجام می داد. دو مرد اغلب روزها پس از آنکه کار خود را در دانشکده افسری به پایان می رساندند همراه یکدیگر عازم خانه می شدند آنها نه پول داشتند نه اتومبیل ولی هر دو به نوشیدنی علاقمند بودند. در کافه مورد علاقه شان توقف می کردند و نیم بطر ودکای ارزان تنها مشروبی که استطاعت پرداخت پولش را داشتند می نوشیدند چوبک به خاطر می آورد که امیر عباس همیشه شنونده خوبی بود. به شایعات گفتگوهای سبک سرانه بحث های انتزاعی و جزئیات زندگی روزمره دیگران علاقه داشت. یکی از مسائلی که در آن بعد از ظهرها که سرش از ودکا گرم می شد مطرح می کرد مذهب بود. هویدا زیر دست فرانسویان غیر مذهبی تزبیت شده بود. او خواننده حریص آثار ولتر و طرفدار روشنگری بود. در بحث های خصوصی درباره مذهب از ولتر نقل قول می کرد. چوبک غالبا می گفت: او بی دینی مبارز است. مشروب خواری با چوبک در دوران نخست وزیری هویدا نیز ادامه یافت او هر چهارشنبه قبل از آنکه برای صرف شام به خانه مادرش برود به دیدار چوبک و همسرش قدسی می رفت. یک لیوان ویسکی می نوشید یکی دو لقمه پنیر دانمارکی می خورد و سپس به بحث ادبی و وراجی می پرداختند. قاعده بر این بود که وارد سیاست نشوند در این دوران سلیقه هویدا در گزینش دوستان به ویژه چوبک و هدایت از بسیاری جهات قابل توجه است. چوبک و هدایت دو تن از مبارزترین بی دینان و ضد اسلامی ترین نویسندگان ایران بودند." (عباس میلانی – ابولهول ایرانی- عبدالرضا هوشنگ مهدوی –نشر پیکان – 1380 – ص 107-108-109)
صادق چوبک در سال 1353 از شرکت نفت بازنشسته می شود و به انگلستان مهاجرت می کند و پس از آن در سال 1358 به کالیفرنیا مهاجرت می کند. در سال 1361 بنیاد ماسونی "پر" و همچنین مرکز مطالعاتی دانشگاه برکلی کالیفرنیا با هم کاری برخی روشنفکران خارج نشین برای او بزرگداشت برگزار نمودند. چوبک در سال های پایانی عمرش نابینا شده بود و بخش حجیمی از نوشته هایش را سوزاند سرانجام چوبک در تیر ماه سال 1377 در برکلی امریکا چشم از جهان فرو بست.
منبع مقاله : مشرق نیوز
"سنگ صبور" یکی از آثار معروف چوبک تصویری سیاه از زندگی آمیخته با فقر مردم جنوب تهران در سال های حکومت پهلوی است. محوریت رمان "سنگ صبور" توصیفات و گرایشات سودازده جنسی از منظر شخصیت هایی داستان است، در بسیاری از بخش های رمان جهان بینی و نگرش اجتماعی شخصیت ها ارائه گر نوعی ابهام دهشتناک از جامعه است طوری که فضای رمان را به کابوس هراس آوری بدل می کند که در آن همه چیز در یاسی ابدی ساکن مانده و امکان عبور و گذار از آن وجود ندارد، لذا تاثیر هدایت در این رمان نیز کاملا هویداست.
دوره تاریخی که رمان تنگسیر در بستر آن روایت می شود همزمان است با نفوذ و سیطره انگلیس در مناطق جنوبی و حاکمیت آنان بر منابع نفتی و همچنین حکمرانی روسیه بر شمال و تجارت کالا از طریق راه هایی چون تبریز و همچنین اداره امور مالی شمال کشور به دست آنها که موجبات نفوذ قزاقان را گشوده بودند. از طرفی ستیز انگلیس و روسیه در جریان مشروطه بر سر سیطره کامل بر منابع مالی کشور و پس از آن معاهده ی اسارت بار سال 1908 و همچنین سقوط سلسله قاجار توسط کودتای حمایت شده از سوی انگلیس (کودتای سال 1299) و پس از نفوذ و قدرت یابی رضا خان میرپنج پادشاه مستبد سلسله پهلوی جملگی تاریخ ملتهب ایران را در این سال ها تشکیل می دهند. لذا تنگسیر علی رغم عدم بینش سیاسی نویسنده اش محصول چنین فضای اسارت باری ست.
فقر و محرومیت مردمان جنوب کشور و استعمار مستقیم انگلیس در این مناطق که سود منابع نفتی را مستقیما در جیب کارتل های انگلیسی می گذاشت در کنار سرکوب هر گونه جنبش آزادی خواهانه توسط نظامیان انگلیس و حمایت رضاشاه از آنان از ویژگی های این دوره تاریخی ست. بنابراین تنگسیر برآمده از عصبیت و شورش علیه این سیطره استعماری ست هر چند درون رمان خبری از نظامیان انگلیسی نیست و حتی انگلیس ها موجب پس انداز شدن پولی قابل توجه در نزد زار محمد می گردند و اینها را جملگی می توان به پای علاقه چوبک به این غرب زدگی اسارت بار دانست چنانچه او کارمند سفارت انگلیس بود اما تاریخ را که نمی توان حذف نمود.
صادق چوبک از دوستان نزدیک امیرعباس هویدا بود. هویدا، روشنفکر بهائی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط هیئت موتلفه اسلامی به نخست ویزی رسید و سیزده سال نخست وزیر رژیم پهلوی بود. سالهای نخست وزیری او در زمره سیاه ترین و مرگ بارترین سال های حکومت استبدادی و اختناق رژیم محمد رضا شاه بود. کارنامه هویدا به عنوان نخست وزیر گوش به فرمان محمد رضا شاه و کارنامه شراکت و همکاری در دورانی خونین و تاریک و سیاه از تاریخ معاصر ایران است که با هیچ معیار منصفانه و عادلانه قابل توجیه و تطهیر نیست.
بی هیچ اغراقی نخست وزیری هویدا به لحاظ عمق و شدت سیطره استبداد و خشونت وحشیانه رژیم و خودکامگی ساواک و اختناق فراگیر سیاسی - فرهنگی در تمام سی و هفت سال سلطنت خیانت و جنایت پهلوی دوم دورانی منحصر به فرد است که بی تردید هویدا در استقرار و تداوم آن نقشی انکار ناپذیر داشته است.
هویدا و چوبک در زمان خدمت در دانشکده افسری با هم آشنا و دوست می شوند و دوستی شان تا زمان اعدام هویدا توسط دادگاه انقلاب اسلامی ایران در اسفند 1357 ادامه می یابد.
عباسی میلانی درباره آن می نویسد:
" از میان این دوستی های ادبی، تنها موردی که تا آخر عمر هویدا باقی ماند رفاقت با صادق چوبک بود. چوبک که یکی از اعضای محفل هدایت بود خودش چهره ای مشهور در تاریخ داستان نویسی ایران به شما می رفت و بر حسب تصادف خدمت وظیفه خود را همزمان با هویدا در دانشکده افسری انجام می داد. دو مرد اغلب روزها پس از آنکه کار خود را در دانشکده افسری به پایان می رساندند همراه یکدیگر عازم خانه می شدند آنها نه پول داشتند نه اتومبیل ولی هر دو به نوشیدنی علاقمند بودند. در کافه مورد علاقه شان توقف می کردند و نیم بطر ودکای ارزان تنها مشروبی که استطاعت پرداخت پولش را داشتند می نوشیدند چوبک به خاطر می آورد که امیر عباس همیشه شنونده خوبی بود. به شایعات گفتگوهای سبک سرانه بحث های انتزاعی و جزئیات زندگی روزمره دیگران علاقه داشت. یکی از مسائلی که در آن بعد از ظهرها که سرش از ودکا گرم می شد مطرح می کرد مذهب بود. هویدا زیر دست فرانسویان غیر مذهبی تزبیت شده بود. او خواننده حریص آثار ولتر و طرفدار روشنگری بود. در بحث های خصوصی درباره مذهب از ولتر نقل قول می کرد. چوبک غالبا می گفت: او بی دینی مبارز است. مشروب خواری با چوبک در دوران نخست وزیری هویدا نیز ادامه یافت او هر چهارشنبه قبل از آنکه برای صرف شام به خانه مادرش برود به دیدار چوبک و همسرش قدسی می رفت. یک لیوان ویسکی می نوشید یکی دو لقمه پنیر دانمارکی می خورد و سپس به بحث ادبی و وراجی می پرداختند. قاعده بر این بود که وارد سیاست نشوند در این دوران سلیقه هویدا در گزینش دوستان به ویژه چوبک و هدایت از بسیاری جهات قابل توجه است. چوبک و هدایت دو تن از مبارزترین بی دینان و ضد اسلامی ترین نویسندگان ایران بودند." (عباس میلانی – ابولهول ایرانی- عبدالرضا هوشنگ مهدوی –نشر پیکان – 1380 – ص 107-108-109)
صادق چوبک در سال 1353 از شرکت نفت بازنشسته می شود و به انگلستان مهاجرت می کند و پس از آن در سال 1358 به کالیفرنیا مهاجرت می کند. در سال 1361 بنیاد ماسونی "پر" و همچنین مرکز مطالعاتی دانشگاه برکلی کالیفرنیا با هم کاری برخی روشنفکران خارج نشین برای او بزرگداشت برگزار نمودند. چوبک در سال های پایانی عمرش نابینا شده بود و بخش حجیمی از نوشته هایش را سوزاند سرانجام چوبک در تیر ماه سال 1377 در برکلی امریکا چشم از جهان فرو بست.
منبع مقاله : مشرق نیوز
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}