وحدت اديان الهي بستر گفتگو و مناظره علمی
منبع:روزنامه قدس
هنگامي مي توان از گفت و گوي ميان اديان سخن به ميان آورد و پيروان ساير اديان الهي را به بحث فرا خواند كه فصل مشتركي در ميان باشد و يا به تعبير قرآن بتوان به كلمه "سواء" دعوت كرد؛ اصلي كه بنياد هر گونه گفت و گوي ثمربخش است. از نظر قرآن كريم، چنين فصل مشتركي وجود دارد، زيرا همه اديان - و به تعبير درست تر- دين از مصدر يگانه اي صادر شده و اختلافهاي صوري و ظاهري نه نشانه دوگانگي، بلكه به دليل نيازهاي مختلف پديد آمده است. به همين روي، يكي از اركان مسلماني، ايمان به نبوت همه پيامبران پيشين و تصديق آنان و از سويي اعتقاد به ادامه اصول اعتقادي آنان در دين اسلام است. از اين منظر، دين اسلام نه ناقض اديان پيشين، بلكه خاتم و كامل كننده آنها به شمار مي رود. در نتيجه، جدايي افكندن ميان پيامبران كفر و باور به وحدت دعوت آنان، عين ايمان است. اين نوشتار از اين جا آغاز شده كه نبايد اختلافهاي ناشي از برخي احكام ميان اديان را دليل تفاوت ماهوي آنان دانست، بلكه بايد اين تفاوتها را برخاسته از شرايط خاص و نيازهاي متغير مردمان به شمار آورد. به همين سبب، مي توان و بايد از گفت و گوي ميان اديان سخن راند و خواستار همسخني با آنها شد. نوشته حاضر در پي تحقق اين آرمان، بر دو محور اساسي استوار شده است: يكي تأكيد بر يگانگي گوهري ميان اديان الهي و ديگري طرح برخي اصول و بايسته هاي گفتگوي ثمربخش براي كشف و نماياندن حقيقت و ترويج دين حنيف اسلام. از همين رو، نخست به اين مسأله كه اديان مختلف جوهر يگانه اي دارند، پرداخته و سپس به شبهه ها و پرسشهاي مختلفي كه در اين باب وجود دارد، پاسخ داده ايم. پس از آن، برخي از مهمترين اصولي كه بايد هنگام گفت و گو با اصحاب ملل و نحل رعايت شود، معرفي شده است.

يگانگي اصل دين

بي ترديد، اصل اديان الهي از مبدأ واحدي سرچشمه گرفته است. از اين رو، ديندار كسي است كه به مبدأ و معاد معتقد باشد. در احكام و فروع ديني بويژه در مقام انجام مراسم و پرستش خدا، هر چند اختلاف بين آنان از حيث كميت و كيفيت وجود دارد، در اصل طريق كلي دين و حقيقت راه، اختلافي وجود ندارد و در خصوص مسايل فرعي دين، خداوند از باب قاعده لطف به تناسب شرايط هر زمان و بر حسب قوانين حكمت اعلا، بتدريج آنها را براي جهانيان تشريع كرد و در هر زمان پيامبري را براي ابلاغ آنها مبعوث نمود. او در اين باره فرمود: "و لقد بعثنا في كل امة رسولا.(1)" شريعتي كه پيامبر خاتم آورد، از حيث احكام و فروع كامل بود؛ از اين رو هيچ مسلماني نمي تواند به ديني ديگر رجوع كند. از سوي ديگر، ارتباط بين اديان، طولي است نه عرضي. از اين رو، دين بعدي، دين پيشين را از بين نمي برد، بلكه آن را كامل مي كند.

معجزات انبياي الهي، مطابق شرايط زمان

خداوند براي هر يك از پيامبران معجزه اي - كه هماهنگ با شرايط زمان و مقتضيات آن بود- قرار داد تا راه مخالفت و انكار جاهلان بر آنها بسته شود.در زمان حضرت موسي(ع) چون سحر در بين مردم رواج داشت و از خوارق عادت به شمار مي آمد، خداوند به وي معجزه اي داد كه ساحران نتوانند كار او را باطل كنند، يا مانند آن را بياورند و آن توانايي وي بر تبديل عصا به اژدها بوده است. در زمان حضرت مسيح(ع)، علم پزشكي بين مردم شايع بود؛ تا جايي كه پزشكان متخصص آن زمان نمي توانستند چنين كنند، ضمن اينكه وقتي مصلحت مقتضي براي آن بود، مرده را زنده مي كرد. در زمان حضرت محمد(ص) در جزيرةالعرب، علوم ادبي، فصاحت و بلاغت در حد كمال بود. از اين رو، خداوند در اين زمينه معجزه اي به او عطا كرد تا تمام توجه متخصصان را در علوم ادبي به خود جلب كند.قرآن كريم كه بزرگ ترين معجزه جاودانه پيامبر اسلام(ص) مي باشد، مكمل كتب و صحف پيامبران است و در آن كهنگي راه ندارد، به گونه اي كه مي توان همه جوامع بشري را در ابعاد گوناگون زندگي، از رفاه و آسايش كامل برخوردار كرد.
به هر روي، اين تشريعات گوناگون براي موضوعات كه در بستر زمان پديدار شدند، سبب شد كه دين واحد بر حسب مقاطع مختلف تشريع، نامهاي مختلفي مانند دين موسي، دين عيسي و دين محمد(ص) يابد. بايد دانست، اين اسامي مختلف براي يك مسماست و آن را متعدد نمي كند. بنابراين، هر يك از اين مكتبها اگرچه داراي زماني خاص و ويژگيهاي مخصوصي است، اما از جمع واحد ديني جدا نيستند.لذا دين همان طريقه كلي براي همه امتهاست. از همين روست كه خداوند به ما امر كرد كه به همه پيامبران - كه مردم را دعوت به دينداري كرده اند- ايمان داشته باشيم و بين آنان تفاوتي ننهيم: "بگوييد ما به خدا و آنچه به ما و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان آنها فرود آمد و آنچه به موسي و عيسي و همه پيامبران از جانب پروردگارشان داده شده است، ايمان داريم و بين آنان فرقي نمي گذاريم و در برابر همه تسليم هستيم.(2)"
و نيز درباره پيروان انبياي الهي فرمود: "كساني كه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده اند و داراي عمل نيكو باشند، اجر آنان نزد پروردگارشان مي باشد و برايشان ترس و حزن و اندوهي نخواهد بود. (3)"
در آيه اي ديگر مي خوانيم: "هر كس غير از اسلام ديني را بجويد، هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است. (4)"
اين آيه گوياي آن است كه غير از اسلام، ديني مورد پذيرش نيست و اين با گفتار پيش منافات دارد. پاسخ اينكه، در عرف اگر چه اسلام تنها بر مجموعه آموزه هاي پيامبر اسلام(ص) اطلاق مي شود، مراد از آن معناي لغوي است؛ يعني تسليم در برابر حق، آن هم در اعتقاد و عمل. اين تسليم اگر چه از نظر كم و كيف در شريعت انبيا مختلف است، در واقع امري واحد به شمار مي آيد.
ويژگيهايي كه براي دين بر اثر تحول زمان تشريع شده، براي تكميل آن بوده است. از اين رو، از حضرت مسيح(ع) نقل شده كه فرمود: گمان نكنيد كه من براي نسخ اصل دين موسي آمده ام، بلكه براي تكميل آن مبعوث شده ام."
بنابراين مكتبهاي گوناگون به يكي بودن اصل دين خدشه اي وارد نمي كند. اصل دين، همانند نوري است كه داراي ماهيت واحدي است. اما زماني كه از شيشه هاي چند رنگ عبور كند، داراي رنگهاي مختلفي مي شود كه اين موجب تعدد ماهيت آن نمي شود. حتي اين اختلاف براي پيروان يك مكتب ديني در مسايل نظري و فرعي نيز هست- آن هم هنگام قرار گرفتن مباني و منابع آن در حوزه انديشه آنان در نتيجه برداشتها و دريافتهاي متضاد آراي گوناگون- اما با اين وصف در اصل يكي بودن مكتب خللي پديد نمي آيد.

آيا تحول زمان در اصل تحول شريعت داراي تأثير است يا خير؟

برخي از پيروان مكتبهاي ديني معتقدند شريعتي كه تحول زمان باعث پيدايش آن شده، با تحول زمان نيز متحول مي شود و آنان زمان و شرايط آن را موضوع و يا جزء براي شريعت مي دانند نه ظرف براي آن. آنان اصل دين را ثابت و غيرمتغير مي دانند. اين نظريه قابل اشكال است: زيرا زمان و شرايط آن براي مسايل ديني و احكام شريعت ظرف است نه موضوع و جزء براي آنها. تنها موضوعات براي احكام شريعت در هر زماني آنهايي هستند كه بر اساس ملاكهاي احكام فرعي براي آنها تشريع شده اند و مادامي كه آنها و يا ويژگيهاي دروني و يا بيروني آنها در بستر زمان متحول نشوند، شريعت براي آنها ثابت مي ماند. اين تحول زمان، در تحول شريعت هيچ گونه تأثيري ندارد. از سوي ديگر، بر اين اعتقاديم كه تحول زمان اگرچه در تحول شريعت اثرگذار نيست، در تحول موضوعات احكام شريعت و يا ويژگيهاي دروني و بيروني آنها تأثير دارد. در اين صورت، احكام موضوعات خاص با تحول آنها متحول مي شوند، زيرا حكم، تابع موضوع است؛ همان گونه كه معلول، تابع علت و عرض، تابع معروض است.
با اين وصف، ممكن نيست موضوع و يا ويژگيهاي آن در نتيجه تحول زمان تحول يابد، اما حكم آن تحول نيابد و بدون موضوع باقي بماند. آري، اين امكان هست كه داراي حكم ديگري شود، زيرا با خروج آن از حيطه اصلي كه قرار داشت، ممكن است در حيطه اصلي ديگري قرار گيرد و بر اساس آن حكم جديدي بر آن مترتب شود.براي نمونه، همه مي دانيد كه خريد و فروش خون بر اساس كتب اصلي معتبر (كتاب و سنت) حرام بود؛ زيرا در آن فايده و ارزش مالي وجود نداشت و مورد استفاده معقول قرار نمي گرفت و تنها فايده آن منحصر به آشاميدن بود كه آن هم از نظر شرع تحريم شده بود. از شرايط صحت خريد و فروش اين است كه شيء مورد معامله داراي فايده باشد. صاحب نظران قرنها به اين نظريه اعتقاد داشتند. اما با تحول زمان و پيشرفت علم پزشكي، اين مسأله موضوعيت يافت و آن حفظ انسان از خطر مرگ با تزريق آن به بيمار بود. بر اين اساس، خون از حيطه اصلي خارج شد و بدين رو حكم به جواز خريد و فروش آن صادر گرديد.اين تحول حكم موضوع بر اثر تحول آن است. بنابراين، حكم جديد براي موضوع جديد است نه براي موضوع اول. بر اين تحول، اطلاق تحول شريعت نمي شود؛ زيرا حكم اولي كه حرمت است، بر موضوع اول كه داراي منفعت نبوده نيز ثابت است. (5)
رسول خدا(ص) براي زمان و مكان و عرف و احوال آدميان و نياز جامعه نقش مهمي قايل بود و در كارها و دستورهاي خود، شرايط آنها را كاملاً رعايت مي كرد. (6)

عنايت رسول خدا(ص) به پيروان اديان

رسول خدا(ص) به پيروان ديگر اديان احترام مي گذاشت و با آنان زندگي مسالمت آميز داشت. از بيمارانشان عيادت و به مسلمانان سفارش مي كرد چنانچه پيروان ديگر اديان توطئه اي بر ضد اسلام و مسلمانان نكرده اند، با آنان به نيكي رفتار شود.حضرت امير(ع) فرمود: هر كس شخصي را كه در پناه اسلام قرار دارد بيازارد، گويي مرا اذيت كرده است.حضرت معتقد به اصل تساوي در آفرينش است. در آياتي از قرآن نيز بدين مسأله اشاره شده است: از اين آيات برمي آيد كه جوهره انسانها يكي است. در اين زمينه، نمونه هاي بسياري در تاريخ آمده است كه مجال پرداختن به آنها نيست.حضرت علي(ع) در اولين خطبه حكومتي خويش فرمودند: همه مردم فرزندان يك پدر و مادر هستند و همه آزادند. حضرت تفاوتي بين افراد جامعه از نظر قوم، قبيله، نژاد و رنگ نمي گذاشتند و همه را از مزاياي جامعه برخوردار مي نمودند. بدين رو، ايشان درباره حق كساني كه در حكومت اسلامي زندگي مي كنند، فرمودند: بايد خون و مال و ناموس و جانشان مانند مسلمانان محفوظ باشد و نيز فرمودند: من در ميان پيروان تورات به تورات، در ميان اهل انجيل به انجيل و در ميان اهل قرآن با قرآن حكم مي كنم.انديشه و سلوك عملي اميرالمؤمنين(ع) الگوي مناسبي است كه بايد بر اساس آن رفتار و كردارمان را با اقليتهاي ديني شكل دهيم.علي(ع) به همه انسانها -اعم از مسلمان و غيرمسلمان- احترام مي گذارند. به عنوان مثال، به مالك اشتر فرمودند: سينه خود را با مهر و محبت مردم پر كن، زيرا آنان يا برادر ديني تو هستند و يا مثل تو انسانند.(7)

رعايت حقوق پيروان مكتبهاي غيراسلامي

اسلام هيچ گاه به دنبال از بين بردن مكتبهاي غير اسلامي نبوده و حتي رعايت حقوق پيروان آنها را در جوامع اسلامي واجب شمرده است، چنانكه محققان و دانشمندان اسلامي كتابهايي نيز در اين باره نوشته اند.اسلام در نخستين مرحله قانونگذاري، اهل كتاب را به دليل نزديكي بيشتر آنان به اسلام از راه اصول مشترك به همبستگي، هماهنگي و همسويي فرا خواند و براي پايداري جامعه همگون و پيشگيري از اقدامهاي تخريبي، قانون ترك مخاصمه با پيروان اديان را مطرح كرده سپس توافق ميان پيروان اسلام و اهل كتاب را با تكيه بر آزادي اراده زير عنوان پيمان ذمه منعقد نمود.در اين ميان، دريافت جزيه نه براي به ذلت كشاندن آنان، بلكه به عنوان پاداش در برابر حفظ امنيت ايشان و هزينه هايي بوده است كه بخشهاي گوناگون جامعه براي رفاه و آسايش آنان نياز دارد.

تعهدهاي متقابل

در اسلام، تعهدهاي متقابلي بين مسلمانان و پيروان اديان وجود دارد. جزيه كه شرح آن در كتابهاي فقهي بيان شده است، رعايت مظاهر و احكام اسلامي در جامعه، پرهيز از خيانت و فتنه انگيزي كه باعث تزلزل در همزيستي مسالمت آميز و همبستگي مي شود، ايجاد نكردن مزاحمت براي مسلمانان، پرهيز از سلطه جويي بر آنان و پرهيز از شبهه افكني براي منحرف كردن مسلمانان، از تعهدات اهل كتاب در قبال مسلمانان و جامعه اسلامي است. تأمين آزادي ديني، تأمين آزادي مراسم مذهبي و ديني و تبليغ عقايد و تعليمات ديني، آزادي و استقلال در انتخاب محاكم قضايي، احترام به عقايد و... از تعهدات مسلمانان در قبال اهل كتاب است.اسلام كه تنها ميزان را تسليم خدا شدن مي داند، با آيينهاي ديگر آسماني و پيروان آنها، با سعه صدر و وسعت انديشه برخورد مي كند. اسلام از نخستين روزهاي خود، پيروان اديان را به پرستش خداي واحد دعوت نمود.اساساً منطق اسلام بر پايه احترام به حقوق طبيعي شان استوار است؛ چنان كه آيين هر ملتي را كه راهي به سوي خدا دارد، به رسميت شناخت.اصولاً حفظ كرامت انسان، يكي از اساسي ترين آموزه هاي اسلام است. از اين رو، هرگونه توهين به غير مسلمانان، حتي آناني كه در حريم اسلام زندگي نمي كنند، با اصل احترام به انسان و حفظ كرامت او منافات دارد.

پي نوشت ها:

1- نحل، آيه 36 2- بقره، آيه 136
3- همان، آيه 62 4- آل عمران، آيه 85
5- گفتني است، اين نظريه در دانشگاه "بيرمنگام" مطرح شد و مورد استقبال صاحب نظران قرار گرفت
6- اين مطلب در كتاب "روشهاي كلي استنباط و تطور اجتهاد در حوزه استنباط" به تفصيل آمده است. 7- نهج البلاغه، ص 993