ثیر، ویلیام سیدنی
ثیر، که نزد دوستان و همکاران پزشکیش به «بیلی» شهرت داشت، بزرگترینِ چهار فرزند خانوادهی نیوانگلندی برجستهای بود. پدرش، جیمز ب. ثیر، استاد حقوق در هاروارد بود؛ مادرش، سوفیا ریپلی، نوهی گمیلیئل بردفرد و خاله
نویسنده: Gert H. Brieger
مترجم: صادق محبوبین
مترجم: صادق محبوبین
[wiliƏm sidni eeyer]
William Sydney Thayer
(ت. میلتن، مسچوسیتس، 2 تیر 1243/ 23 ژوئن 1864؛ و. واشینگتن، 19 آذر 1311/ 10 دسامبر 1932)، پزشکی.
ثیر، که نزد دوستان و همکاران پزشکیش به «بیلی» شهرت داشت، بزرگترینِ چهار فرزند خانوادهی نیوانگلندی برجستهای بود. پدرش، جیمز ب. ثیر، استاد حقوق در هاروارد بود؛ مادرش، سوفیا ریپلی، نوهی گمیلیئل بردفرد و خاله زادهی رَلف والدو امرسن بود. برادر کوچکترش، اِزرا، رئیس دانشکدهی حقوق هاروارد شد.
ثیر در شانزده سالگی به دانشگاه هاروارد راه یافت، در 1264 دورهی لیسانس را با افتخار عضویت انجمن «فی بتاکاپا» بپایان برد، و در پاییز همان سال تحصیل در دانشکدهی پزشکی هاروارد را شروع کرد. در زمانی که در آن دانشکده بود، مورد تشویق خاص رجینالد هیبرفیتس، مؤلف و مبتکر پژوهشی کلاسیک در زمینهی آپاندیسیت، قرار گرفت؛ فیتس کار بالینی و آزمایشگاهی را درهم میآمیخت، و این سرمشقی بود که ثیر در تمام طول زندگی حرفهایش از آن پیروی کرد. ثیر، پس از آن که در 1268 درجهی دکتری در پزشکی گرفت، مطالعات خود را در آزمایشگاههای عمدهی آسیب شناسی برلین و وین ادامه داد. در 1269 به باستین بازگشت؛ زمان بسیار کوتاهی به کار خصوصی مشغول شد؛ و در اواخر همان سال شغل پزشک مقیم در بیمارستان جانز هاپکینز، که در سال پیش افتتاح شده بود، را پذیرفت. ثیر را یکی از همکلاسیهای او در هاروارد، ج. م. ت. فینیِ جراح، که خودش قبل از او به بالتیمور آمده بود، برای این کار توصیه کرده بود.
در هاپکینز، ثیر، که تمام عمر حرفهی پزشکی خود را جز برای خدمت در زمان جنگ در آنجا گذراند، بسرعت تحت تأثیر و رهبری ویلیام اوسلر، که یکی از برترین و قدرتمندترین معلمان پزشکی عصر خود بود، قرار گرفت. زمینهی محکم ثیر در مطالعهی آزمایشگاهی بیماریها با نظامِ حاکم بر هاپکینز جور بود، زیرا که خود اوسلر هم قبل از آن که به پزشکی بالینی بپردازد آسیب شناس بود. ثیر اکثر کارهای تحقیقی مهم خود را در سالهای اول خدمت در بالتیمور انجام داد. با بکار بردن شیوه هایی از قبیل رنگ کردن خون، که از پاول ارلیش در آلمان آموخته بود، در مورد تعدادی از بیماریها و واکنش یاخته ها در مقابل آنها پژوهش کرد.
دو بیماریای که وقتی ثیر کار در بخشهای بیمارستان جانز هاپکینز را شروع کرد بیش از همه شیوع داشت مالاریا و تب حصبه بود. از زمان جنگهای داخلی، فرض وجود تب حصبهی مالاریایی موجب اشتباه در تشخیصهای طبی میشد. ثیر، که تازه نفس از آزمایشگاههای آلمان رسیده بود- و در آنها فیرشو، ارلیش، و دیگران بر اهمیت مطالعهی ذره بینی در بافتهای رنگ آمیزی شده تأکید میکردند- این شیوههای نوین را در مطالعهی گستردهی مالاریا در بالتیمور بکار انداخت. به کمک جان هیوئیتسن، پزشک درمانگاه، کتاب The Malarial Fevers of Baltimore («تبهای مالاریایی بالتیمور، 1895») را منتشر کرد؛ این کتاب تحلیلی بود از 616 مورد مالاریای ثابت شده که در پنج سال اول تأسیس بیمارستان هاپکینز در آن دیده شده بود. این اثر، علاوه بر مرور وسیع در نوشتههای پزشکی و خلاصهی تاریخی شناخت موجود در مالاریا، دورههای مشخص کنندهی تب همراه با گونههای متمایز انگلهای مالاریا را بوضوح از هم جدا میکرد. دو سال بعد ثیر کتاب Lecture on the Malarial Fevers («درسهائی دربارهی تبهای مالاریایی») را منتشر کرد، که بسرعت یکی از کتابهای معیار (استاندارد) دربارهی این موضوع شد. او پزشکان امریکایی همکارش را سرزنش میکرد که در ارزیابی پیشرفتهائی که از زمان کشف انگل مالاریا در 1259 به وسیلهی لاوران صورت پذیرفته است «به طرز رقّت باری عقب مانده» هستند.
ثیر، تحت تأثیر اوسلر، تأکیدی را که بر کار علمی پزشکی داشت رفته رفته به فن پزشکی منتقل کرد، و از آزمایشگاه به بالین بیمار آورد.
بعد از آن که اوسلر در 1284 به آکسفرد رفت، ثیر به مقام استادی پزشکی بالینی ارتقا یافت. اما ل. ف. بارکر به جانشینی اوسلر برگزیده شد. هر دو مرد دانشمند به کار دوستانه با یکدیگر ادامه دادند؛ وقتی که هاروارد در 1291 به ثیر کرسی درسی پیشنهاد کرد، وی آن را نپذیرفت. او در تشخیص بیماریها کارشناسی بسیار عالی و معلم بالینی فوق العادهای بود؛ همیشه شاگردانش را تشویق میکرد که از حواس خود استفادهی کامل کنند اما از وسایل کمکی آزمایشگاه برای تشخیص غفلت نورزند. در دو دههی اول قرن بیستم، تعدادی مقالهی مهم دربارهی بیماریهای قلبی، مانند انسدادهای قلبی، سختی عروق، صداهای قلبی، و صدای سوم قلب، نوشت. همچنین الهام بخش تعدادی از شاگردان و کارورزان در کارهایشان بود. بسیاری از آنان بعداً به شهرتی که شایستهی آن بودند دست یافتند. برای سالهای متوالی، ثیر و و. ج. مکالم، استاد آسیب شناسی، کنفرانسهای آسیب شناسی بالینی را که اکثر دانشجویان و کارورزان در آن حضور مییافتند رهبری کردند.
در 1296، ثیر در هیأت اعزامی صلیب سرخ به روسیه برای مطالعه در وضع بهداشت و تعیین کمکهای لازم شرکت کرد. این وظیفه از آن رو بسیار ناگوار بود که ثیر مجبور شد همسر بیمارش، سوزان ثیر، را، که در هنگام مسافرت او درگذشت، تنها بگذارد. آنان در 1281 ازدواج کرده بودند، و تنها فرزندشان در اوایل بچگی فوت کرده بود. ثیر، به رغم غم و اندوه شخصی، به پاسخ گفتن به آنچه احساس میکرد وظیفهی او است ادامه داد. سرلشکر پرشینگ در 1297 او را مدیر کل پزشکی نیروهای اعزامی امریکا کرد. ثیر سال بعد به هاپکینز بازگشت، و استاد پزشکی و سرپزشک بیمارستان جانز هاپکینز شد. در 1291، با مقام استاد ممتاز، بازنشسته شد، اما به مشاورات پزشکی وسیع خود در ناحیهی بالتیمور- واشینگتن ادامه داد.
ثیر به بالین شناس بالین شناسان معروف بود؛ برای تشخیصهای دشوار از او کمک خواسته میشد، و به دلیل مهارت در تدریس مورد احترام فراوان بود. او در استفاده از زبان- هم زبان خودش و هم زبانهای فرانسوی، آلمانی، و روسی- خبرگی داشت، و شاگردانش را به فراگرفتن زبانهای خارجی ترغیب میکرد. مرد ادیبی بود، فراوان میخواند، و دیوان شعری منتشر کرد. به مناسبت لباسهای آراسته و گلی که همیشه به برگردان یقهی کتش داشت مشهور بود. ثیر، همچنان که اوسلر قبل از او، بزرگترین تأثیر را بر بسیاری از دانشجویانی بخشید که هنر پزشکی را از او بر بالین بیمار آموختند. وی نشانها و تقدیرنامهها و افتخارهای بسیار از کشورهای خارج دریافت کرد، و عضوی شورای سرپرستان دانشگاه هاروارد نیز بود.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست
William Sydney Thayer
(ت. میلتن، مسچوسیتس، 2 تیر 1243/ 23 ژوئن 1864؛ و. واشینگتن، 19 آذر 1311/ 10 دسامبر 1932)، پزشکی.
ثیر، که نزد دوستان و همکاران پزشکیش به «بیلی» شهرت داشت، بزرگترینِ چهار فرزند خانوادهی نیوانگلندی برجستهای بود. پدرش، جیمز ب. ثیر، استاد حقوق در هاروارد بود؛ مادرش، سوفیا ریپلی، نوهی گمیلیئل بردفرد و خاله زادهی رَلف والدو امرسن بود. برادر کوچکترش، اِزرا، رئیس دانشکدهی حقوق هاروارد شد.
ثیر در شانزده سالگی به دانشگاه هاروارد راه یافت، در 1264 دورهی لیسانس را با افتخار عضویت انجمن «فی بتاکاپا» بپایان برد، و در پاییز همان سال تحصیل در دانشکدهی پزشکی هاروارد را شروع کرد. در زمانی که در آن دانشکده بود، مورد تشویق خاص رجینالد هیبرفیتس، مؤلف و مبتکر پژوهشی کلاسیک در زمینهی آپاندیسیت، قرار گرفت؛ فیتس کار بالینی و آزمایشگاهی را درهم میآمیخت، و این سرمشقی بود که ثیر در تمام طول زندگی حرفهایش از آن پیروی کرد. ثیر، پس از آن که در 1268 درجهی دکتری در پزشکی گرفت، مطالعات خود را در آزمایشگاههای عمدهی آسیب شناسی برلین و وین ادامه داد. در 1269 به باستین بازگشت؛ زمان بسیار کوتاهی به کار خصوصی مشغول شد؛ و در اواخر همان سال شغل پزشک مقیم در بیمارستان جانز هاپکینز، که در سال پیش افتتاح شده بود، را پذیرفت. ثیر را یکی از همکلاسیهای او در هاروارد، ج. م. ت. فینیِ جراح، که خودش قبل از او به بالتیمور آمده بود، برای این کار توصیه کرده بود.
در هاپکینز، ثیر، که تمام عمر حرفهی پزشکی خود را جز برای خدمت در زمان جنگ در آنجا گذراند، بسرعت تحت تأثیر و رهبری ویلیام اوسلر، که یکی از برترین و قدرتمندترین معلمان پزشکی عصر خود بود، قرار گرفت. زمینهی محکم ثیر در مطالعهی آزمایشگاهی بیماریها با نظامِ حاکم بر هاپکینز جور بود، زیرا که خود اوسلر هم قبل از آن که به پزشکی بالینی بپردازد آسیب شناس بود. ثیر اکثر کارهای تحقیقی مهم خود را در سالهای اول خدمت در بالتیمور انجام داد. با بکار بردن شیوه هایی از قبیل رنگ کردن خون، که از پاول ارلیش در آلمان آموخته بود، در مورد تعدادی از بیماریها و واکنش یاخته ها در مقابل آنها پژوهش کرد.
دو بیماریای که وقتی ثیر کار در بخشهای بیمارستان جانز هاپکینز را شروع کرد بیش از همه شیوع داشت مالاریا و تب حصبه بود. از زمان جنگهای داخلی، فرض وجود تب حصبهی مالاریایی موجب اشتباه در تشخیصهای طبی میشد. ثیر، که تازه نفس از آزمایشگاههای آلمان رسیده بود- و در آنها فیرشو، ارلیش، و دیگران بر اهمیت مطالعهی ذره بینی در بافتهای رنگ آمیزی شده تأکید میکردند- این شیوههای نوین را در مطالعهی گستردهی مالاریا در بالتیمور بکار انداخت. به کمک جان هیوئیتسن، پزشک درمانگاه، کتاب The Malarial Fevers of Baltimore («تبهای مالاریایی بالتیمور، 1895») را منتشر کرد؛ این کتاب تحلیلی بود از 616 مورد مالاریای ثابت شده که در پنج سال اول تأسیس بیمارستان هاپکینز در آن دیده شده بود. این اثر، علاوه بر مرور وسیع در نوشتههای پزشکی و خلاصهی تاریخی شناخت موجود در مالاریا، دورههای مشخص کنندهی تب همراه با گونههای متمایز انگلهای مالاریا را بوضوح از هم جدا میکرد. دو سال بعد ثیر کتاب Lecture on the Malarial Fevers («درسهائی دربارهی تبهای مالاریایی») را منتشر کرد، که بسرعت یکی از کتابهای معیار (استاندارد) دربارهی این موضوع شد. او پزشکان امریکایی همکارش را سرزنش میکرد که در ارزیابی پیشرفتهائی که از زمان کشف انگل مالاریا در 1259 به وسیلهی لاوران صورت پذیرفته است «به طرز رقّت باری عقب مانده» هستند.
ثیر، تحت تأثیر اوسلر، تأکیدی را که بر کار علمی پزشکی داشت رفته رفته به فن پزشکی منتقل کرد، و از آزمایشگاه به بالین بیمار آورد.
بعد از آن که اوسلر در 1284 به آکسفرد رفت، ثیر به مقام استادی پزشکی بالینی ارتقا یافت. اما ل. ف. بارکر به جانشینی اوسلر برگزیده شد. هر دو مرد دانشمند به کار دوستانه با یکدیگر ادامه دادند؛ وقتی که هاروارد در 1291 به ثیر کرسی درسی پیشنهاد کرد، وی آن را نپذیرفت. او در تشخیص بیماریها کارشناسی بسیار عالی و معلم بالینی فوق العادهای بود؛ همیشه شاگردانش را تشویق میکرد که از حواس خود استفادهی کامل کنند اما از وسایل کمکی آزمایشگاه برای تشخیص غفلت نورزند. در دو دههی اول قرن بیستم، تعدادی مقالهی مهم دربارهی بیماریهای قلبی، مانند انسدادهای قلبی، سختی عروق، صداهای قلبی، و صدای سوم قلب، نوشت. همچنین الهام بخش تعدادی از شاگردان و کارورزان در کارهایشان بود. بسیاری از آنان بعداً به شهرتی که شایستهی آن بودند دست یافتند. برای سالهای متوالی، ثیر و و. ج. مکالم، استاد آسیب شناسی، کنفرانسهای آسیب شناسی بالینی را که اکثر دانشجویان و کارورزان در آن حضور مییافتند رهبری کردند.
در 1296، ثیر در هیأت اعزامی صلیب سرخ به روسیه برای مطالعه در وضع بهداشت و تعیین کمکهای لازم شرکت کرد. این وظیفه از آن رو بسیار ناگوار بود که ثیر مجبور شد همسر بیمارش، سوزان ثیر، را، که در هنگام مسافرت او درگذشت، تنها بگذارد. آنان در 1281 ازدواج کرده بودند، و تنها فرزندشان در اوایل بچگی فوت کرده بود. ثیر، به رغم غم و اندوه شخصی، به پاسخ گفتن به آنچه احساس میکرد وظیفهی او است ادامه داد. سرلشکر پرشینگ در 1297 او را مدیر کل پزشکی نیروهای اعزامی امریکا کرد. ثیر سال بعد به هاپکینز بازگشت، و استاد پزشکی و سرپزشک بیمارستان جانز هاپکینز شد. در 1291، با مقام استاد ممتاز، بازنشسته شد، اما به مشاورات پزشکی وسیع خود در ناحیهی بالتیمور- واشینگتن ادامه داد.
ثیر به بالین شناس بالین شناسان معروف بود؛ برای تشخیصهای دشوار از او کمک خواسته میشد، و به دلیل مهارت در تدریس مورد احترام فراوان بود. او در استفاده از زبان- هم زبان خودش و هم زبانهای فرانسوی، آلمانی، و روسی- خبرگی داشت، و شاگردانش را به فراگرفتن زبانهای خارجی ترغیب میکرد. مرد ادیبی بود، فراوان میخواند، و دیوان شعری منتشر کرد. به مناسبت لباسهای آراسته و گلی که همیشه به برگردان یقهی کتش داشت مشهور بود. ثیر، همچنان که اوسلر قبل از او، بزرگترین تأثیر را بر بسیاری از دانشجویانی بخشید که هنر پزشکی را از او بر بالین بیمار آموختند. وی نشانها و تقدیرنامهها و افتخارهای بسیار از کشورهای خارج دریافت کرد، و عضوی شورای سرپرستان دانشگاه هاروارد نیز بود.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی.
فهرست آثار ثیر شاملِ نزدیک به 180 مقاله دربارهی انواع وسیعی از موضوعهای مربوط به بالین شناسی است. به سه کتابی از او که به موضوعهای پزشکی مربوطند باید توجه خاصی کرد: The Malarial Fevers of Baltimore (بالتیمور، 1895)، با همکاری هیوئیتسن؛ Lectures on Malarial Fevers (نیویورک، 1897)؛ و Osler and other Papers (بالتیمور، 1931).دوم. خواندنیهای فرعی.
یگانه زندگینامهای که تفصیل آن در حد کتاب است نوشتهای است به قلم ادیت رید با عنوان The Life and Convictions of William Sydney Thayer (لندن، 1936)، که شرحی نسبتاً اغراق آمیز امّا سودمند دربارهی ثیر به عنوان انسان بدست میدهد. دربارهی ثیر پزشک، بخصوص «The Thayer Memorial Exercises»، در JHHB، 55 (1934)، 201-219. نیز «William Sydney Thayer»، از ل. فم. بارکر، در sc، 76 (1932)، 617-619؛ و «Dr. Thayer»، از هنری م. تامس کهتر، در JHHB، 54 (1934)، 211-215؛ و «William Sydney Thayer, Distinguished Physician and Teacher»، از همو، همان، 109 (1961)، 61-65. سه کتابی هم که مشخصاً دربارهی ثیر نوشته نشده اند منابع مهمی بشمار میروند: The Johns Hopkins Hospital and the Johns Hopkins University School of Medicine, I, 1867-1893، از الن چزنی (بالتیمور، 1943)، 170-172؛ The Life of Sir William Osler، از هاروی کوشینگ، 2 جلد (لندن، 1925)، مکرر؛ و A Surgeon"s Life، از ج. م. ت. فینی (نیویورک، 1940)، 309-315.منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}