جانِ دامبلتنی
از زندگانی جان دامبلتنی، هرگونه که بوده، اطلاعی در دست نیست. از نامش برمی آید که از روستای گلاسترشر، واقع در دامبلتن برخاسته باشد. از او با عنوان عضو کالج مرتن آکسفرد در زمانهای متفاوت بین 717 و 727 یاد کرده اند؛
نویسنده: A. G. Molland
مترجم: نصرت الله مجتبایی
مترجم: نصرت الله مجتبایی
[Jāne- e dāmbƏltƏn- i]
John of Dumbleton
(ت. انگلستان؛ و. حدود 728/ 1349)، فلسفه ی طبیعی.
از زندگانی جان دامبلتنی، هرگونه که بوده، اطلاعی در دست نیست. از نامش برمی آید که از روستای گلاسترشر، واقع در دامبلتن برخاسته باشد. از او با عنوان عضو کالج مرتن آکسفرد در زمانهای متفاوت بین 717 و 727 یاد کرده اند؛ در 719 او یکی از اعضای اصلی کوئینز کالج شد ولی نمیتوانسته زمان درازی در آنجا مانده باشد.
کار و آثار او را باید در رابطه با کار سایر اعضای کالج مرتن در نظر گرفت، که از آن میان بَردوردین، هیتسبری، و ریچارد اسواینزهد قابل ذکرند؛ در نوشتههای باقیمانده از این سه تن فقط به مسائل خاصی از فلسفهی طبیعی پرداخته شده است، حال آن که کار عظیم دامبلتن با عنوان Summa logica et philosophiae naturalis («جامع منطق و فلسفهی طبیعی») کوششی است در گردآوری نسبتاً کامل موضوع، و منبع گرانبهائی از عقاید رایج زمان خود در آکسفرد را فراهم آورده است. از نُه قسمت باقیمانده از «جامع»، نخستین آن راجع است به منطق و هشت قسمت دیگر به فلسفهی طبیعی. این بخشها از نوشته های ارسطویی آغاز شده اند و به مضامین بسیاری پرداختهاند، از جمله مادّه و صورت؛ قوت و ضعف کیفیتها؛ تعریف و اندازهی حرکت؛ زمان؛ بسیطها و مرکبها؛ نور؛ بیشینه ها و کمینه ها در اعمال فیزیکی؛ حرکات طبیعی؛ محرک نخستین؛ این که آیا حرکت ابدی است؛ پیدایش حیوانات؛ روح؛ و حواس. از دهمین بخش این اثر، که قرار بوده است نفس عاقله را با کمال بیشتری به بحث کشد و صورتهای افلاطونی را مدّ نظر قرار دهد، چیزی در دست نیست، و بسیار محتمل است که دامبلتن پیش از نوشتن آن درگذشته باشد. آنچه مسلم است، در سراپای این رساله شواهدی از فقدان ویراستاری دقیق وجود دارد.
بیشتر مطالب مورد بحث «جامع»، بی تردید، در مباحثات قرون وسطا متداول بوده است؛ ولی شیوه هائی که دامبلتن در بحث خود بکار برده از زبان علمی ریاضی ای که کالج مرتن بدان مشهور بوده بسیار متأثر است، و دامبلتن همواره از وجه کمّی مسائلی که با آنها روبه رو میشد آگاه بود. مثلاً، او در نخستین بخش «جامع» بتفصیل دربارهی قوّت و ضعف آگاهی و شک از لحاظ بیّنه هائی که در دست داشته بحث کرده و به نظر میرسد که خواسته است امکانِ یافتن یک قانون کمّی برای همرایی بجوید.
اگرچه دامبلتن تعریف حرکت بر اساس آیین اوکمی را میپسندید، ولی این پسند مانع از آن نشد که وی در پرداختن به آن از شیوه ای کاملاً ریاضی استفاده کند؛ او، با برقراری شباهتی بسیار نزدیک بین سرعت حرکتها و خطوط مستقیم هندسی، توانست این بحث را با زبانی فارغ از قید صورتها بیان کند. او «قانون حرکت» برودوردین را [که وی آن را نظر ارسطو و ابن رشد میانگاشت] پذیرفت و در بحث خود نتایج آن را نیز تشریح کرد. اثبات او در مورد «قضیهی سرعت میانگین مرتن» جالب توجه است و از جهاتی یادآور روش هندسی افنا (exhaustion) است. او همچنین متوجه شد که شیوه های ریاضی را میتوان در مورد حرکتهائی غیر از حرکتهای موضعی بکار برد. او، در زمینه ای که کمتر جنبه ریاضی داشت، بحث خود دربارهی ممتد بودن حرکت پرتابی را با این نظر خودش مرتبط ساخت که هر جسم دارای حرکت طبیعی دوگانه ای است: یکی حرکت به سوی بالا یا پایین که به ترکیب عنصری جسم بستگی دارد، و حرکت دیگر، که اصلی تر است، ناشی از میل «هر جسم ... است که با جسم دیگری باشد و آن را به طور طبیعی دنبال کند تا مبادا خلأی ایجاد شود. » به نظر او، وقتی که جسمی از دست رها میشود هوای مقابل خود را با نیروی حرکت طبیعی نوع دوم میپیماید.
یکی از بخشهای کامل کتاب «جامع» به «عمل معنوی»، و بیشتر به نور، اختصاص یافته است؛ «به وسیلهی نور است که عمل معنوی برای ما بیشترین ظهور را دارد». این بخش بی کم و کاست بر نظریات ارسطو ابن رشد استوار است و، علاوه بر آن، بحث ریاضی مفصّلی را دربارهی شدت عمل معنوی شامل است. از نورشناسی هندسی در این بخش خبری نیست ولی دامبلتن، در بحث از بینایی، متوجه شد که «خطوط و مثلثها و شعاعهای بصری که نویسندگان دربارهی مناظر و مرایا بکار برده اند باید با تعبیری که ارسطو از بینایی کرده است همساز شوند. او چنین نتیجه گرفت که اینها همه فقط فروضی هستند که برای محاسبهی موضع تصویر هنگامی که جسمی در حالت انعکاسی دیده میشود مفیدند.
ارزیابی کامل کار دامبلتن و رابطهی آن با اسلاف و معاصران و اخلافش به تحقیق بیشتری نیاز دارد. همان طور که در غالب موارد دیده میشود، ما نمی توانیم بآسانی معلوم کنیم که چه مقدار از بحثهای دامبلتن دقیقاً ابتکاری است. با این همه، او شواهد بسیار ارزشمندی برای ما برجای گذارده است که به دوره ای از فعالیت شدید فکری مربوط میشوند، و تعدادی از دستنوشته های باقیمانده (دست کم بیست و یک نسخه) بر تأثیر کتاب «جامع» او گواهی میدهند.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست
John of Dumbleton
(ت. انگلستان؛ و. حدود 728/ 1349)، فلسفه ی طبیعی.
از زندگانی جان دامبلتنی، هرگونه که بوده، اطلاعی در دست نیست. از نامش برمی آید که از روستای گلاسترشر، واقع در دامبلتن برخاسته باشد. از او با عنوان عضو کالج مرتن آکسفرد در زمانهای متفاوت بین 717 و 727 یاد کرده اند؛ در 719 او یکی از اعضای اصلی کوئینز کالج شد ولی نمیتوانسته زمان درازی در آنجا مانده باشد.
کار و آثار او را باید در رابطه با کار سایر اعضای کالج مرتن در نظر گرفت، که از آن میان بَردوردین، هیتسبری، و ریچارد اسواینزهد قابل ذکرند؛ در نوشتههای باقیمانده از این سه تن فقط به مسائل خاصی از فلسفهی طبیعی پرداخته شده است، حال آن که کار عظیم دامبلتن با عنوان Summa logica et philosophiae naturalis («جامع منطق و فلسفهی طبیعی») کوششی است در گردآوری نسبتاً کامل موضوع، و منبع گرانبهائی از عقاید رایج زمان خود در آکسفرد را فراهم آورده است. از نُه قسمت باقیمانده از «جامع»، نخستین آن راجع است به منطق و هشت قسمت دیگر به فلسفهی طبیعی. این بخشها از نوشته های ارسطویی آغاز شده اند و به مضامین بسیاری پرداختهاند، از جمله مادّه و صورت؛ قوت و ضعف کیفیتها؛ تعریف و اندازهی حرکت؛ زمان؛ بسیطها و مرکبها؛ نور؛ بیشینه ها و کمینه ها در اعمال فیزیکی؛ حرکات طبیعی؛ محرک نخستین؛ این که آیا حرکت ابدی است؛ پیدایش حیوانات؛ روح؛ و حواس. از دهمین بخش این اثر، که قرار بوده است نفس عاقله را با کمال بیشتری به بحث کشد و صورتهای افلاطونی را مدّ نظر قرار دهد، چیزی در دست نیست، و بسیار محتمل است که دامبلتن پیش از نوشتن آن درگذشته باشد. آنچه مسلم است، در سراپای این رساله شواهدی از فقدان ویراستاری دقیق وجود دارد.
بیشتر مطالب مورد بحث «جامع»، بی تردید، در مباحثات قرون وسطا متداول بوده است؛ ولی شیوه هائی که دامبلتن در بحث خود بکار برده از زبان علمی ریاضی ای که کالج مرتن بدان مشهور بوده بسیار متأثر است، و دامبلتن همواره از وجه کمّی مسائلی که با آنها روبه رو میشد آگاه بود. مثلاً، او در نخستین بخش «جامع» بتفصیل دربارهی قوّت و ضعف آگاهی و شک از لحاظ بیّنه هائی که در دست داشته بحث کرده و به نظر میرسد که خواسته است امکانِ یافتن یک قانون کمّی برای همرایی بجوید.
اگرچه دامبلتن تعریف حرکت بر اساس آیین اوکمی را میپسندید، ولی این پسند مانع از آن نشد که وی در پرداختن به آن از شیوه ای کاملاً ریاضی استفاده کند؛ او، با برقراری شباهتی بسیار نزدیک بین سرعت حرکتها و خطوط مستقیم هندسی، توانست این بحث را با زبانی فارغ از قید صورتها بیان کند. او «قانون حرکت» برودوردین را [که وی آن را نظر ارسطو و ابن رشد میانگاشت] پذیرفت و در بحث خود نتایج آن را نیز تشریح کرد. اثبات او در مورد «قضیهی سرعت میانگین مرتن» جالب توجه است و از جهاتی یادآور روش هندسی افنا (exhaustion) است. او همچنین متوجه شد که شیوه های ریاضی را میتوان در مورد حرکتهائی غیر از حرکتهای موضعی بکار برد. او، در زمینه ای که کمتر جنبه ریاضی داشت، بحث خود دربارهی ممتد بودن حرکت پرتابی را با این نظر خودش مرتبط ساخت که هر جسم دارای حرکت طبیعی دوگانه ای است: یکی حرکت به سوی بالا یا پایین که به ترکیب عنصری جسم بستگی دارد، و حرکت دیگر، که اصلی تر است، ناشی از میل «هر جسم ... است که با جسم دیگری باشد و آن را به طور طبیعی دنبال کند تا مبادا خلأی ایجاد شود. » به نظر او، وقتی که جسمی از دست رها میشود هوای مقابل خود را با نیروی حرکت طبیعی نوع دوم میپیماید.
یکی از بخشهای کامل کتاب «جامع» به «عمل معنوی»، و بیشتر به نور، اختصاص یافته است؛ «به وسیلهی نور است که عمل معنوی برای ما بیشترین ظهور را دارد». این بخش بی کم و کاست بر نظریات ارسطو ابن رشد استوار است و، علاوه بر آن، بحث ریاضی مفصّلی را دربارهی شدت عمل معنوی شامل است. از نورشناسی هندسی در این بخش خبری نیست ولی دامبلتن، در بحث از بینایی، متوجه شد که «خطوط و مثلثها و شعاعهای بصری که نویسندگان دربارهی مناظر و مرایا بکار برده اند باید با تعبیری که ارسطو از بینایی کرده است همساز شوند. او چنین نتیجه گرفت که اینها همه فقط فروضی هستند که برای محاسبهی موضع تصویر هنگامی که جسمی در حالت انعکاسی دیده میشود مفیدند.
ارزیابی کامل کار دامبلتن و رابطهی آن با اسلاف و معاصران و اخلافش به تحقیق بیشتری نیاز دارد. همان طور که در غالب موارد دیده میشود، ما نمی توانیم بآسانی معلوم کنیم که چه مقدار از بحثهای دامبلتن دقیقاً ابتکاری است. با این همه، او شواهد بسیار ارزشمندی برای ما برجای گذارده است که به دوره ای از فعالیت شدید فکری مربوط میشوند، و تعدادی از دستنوشته های باقیمانده (دست کم بیست و یک نسخه) بر تأثیر کتاب «جامع» او گواهی میدهند.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی.
برای دستیابی به فهرستی از نسخه های خطی Summa logica et philosphiae naturalis، «Repertorium Martonense»، از ا. وایسهایپل، در Mst، 31 (1969)، 174-224. اثر نسبتاً پیش پا افتاده ی دامبلتن با عنوان Compendium sex conclusionum و بخش کوچکی از Early Fourteenth Century phisics of the Merton "School"، از ا. وایسهایپل، رسالهی دکتری فلسفه (آکسفرد، 1956)، 392-436، گردآوری شده است.دوم. خواندنیهای فرعی.
دربارهی دامبلتن و آثارش The Science of Mechanics in the Middle Ages، از م. کلاگت (مدیسن، ویسکانسین- لندن، 1959)؛ Robert Grosseteste and the Origins of Experimental science، از آ. مایر (وین- لایپ تسیش، 1939-1940؛ چاپ سوم، رم، 1968)؛ An der Grenze von Scholastic und Naturwissenschaft، از همو (اسن، 1943؛ چاپ دوم، رم، 1952)؛ Zwischen Philosphie und Mekanik، از همو (رم، 1958)؛ و «The place of John Dumbleton in the Merton school»، از ا. وایسهایپل، در Isis، 50 (1959)، 439-454؛ «Ockham and some Mertonians»، از همو، در Mst، 30 (1968)، 163-213.منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}