جهان دیروز و جهان امروز(قسمت دوم)
جهان دیروز و جهان امروز(قسمت دوم)
ایالات متحده امریکا
جنگ های استقلال در ایالات متحده امریکا از سال 1776 تا 1783 مطابق با 1155 تا 1162 ه.شمسی تداوم یافت که در آنها مردم آمریکا با برخورداری از حمایت دولت های فرانسه ، اسپانیا و هلند علیه انگلستان برای دستیابی به استقلال مبارزه کردند که سرانجام با شکست انگلستان و پیروزی نیروهای استقلال طلب پایان یافت.در قرن هیجدهم و نوزدهم ایالات متحده با اتخاذ خط مشی انزواطلبانه هیچ نقشی در صحنه مسائل جهانی و بین المللی نداشت.در تمامی قرن نوزدهم سیاست آمریکا مبتنی بر سه اصل بود:- تأکید بر عدم مداخله کشورهای اروپایی در امور مربوط به نیمکره غربی و تأکید بر این که آمریکای لاتین حوزه اصلی نفوذ آمریکااست.
- انزوا گرایی به معنای عدم شرکت در شبکه پیچیده اتحادیه های دولت های اروپایی علیه یکدیگر.
- تأکید بر تجارت آزاد بین المللی و توسعه تجارت با عنایت به اجتناب از برخوردهای خارجی و تنازعات بین المللی.
جنگ جهانی اول 4 سال میان دو قطب قدرت اروپایی و مستعمراتشان ادامه یافت آمریکا سه سال نسبت به این جنگ بی طرف ماند و وقتی کشورهای درگیر بشدت ضعیف شدند به نفع اتحاد انگلیس، فرانسه و روسیه وارد عمل شد و علیه آلمان ، ایتالیا و اتریش به جنگ پرداخت.برنده اصلی در جنگ جهانی اول ایالات متحده بود بدون آن که صدمه ای ببیند.در حقیقت اروپاییان با هم جنگیدند و آمریکا بهره آن را برد.آمریکا تا قبل از جنگ جهانی اول 3 میلیارد و 700 میلیون دلار مقروض بود پس از جنگ به کشوری ثروتمند تبدیل گردید.پس از جنگ اول جهانی و در پی بازسازی کشورهای اروپایی و رشد اقتصادی آنها به تدریج آمریکا دچار بحران اقتصادی شد.در پی نقض قراردادهای جنگ جهانی اول از سوی آلمان و ایجاد قطب بندیها، جنگ دوم جهانی شکل گرفت.در جنگ دوم جهانی نیز برنده اصلی امریکا بود.اقتصاد آمریکا بار دیگر شکوفا گردید زیرا نیمی از محصولات صنعتی جهان در آمریکا ساخته می شد.نیمی از کشتی های جهان متعلق به آمریکا بود.بدین ترتیب ایالت متحده آمریکا در قرن بیستم به یکی از قطبهای بلامنازع جهان بدل گردید و در پی سقوط کمونیست در اوایل دهه نود میلادی در شوروی تئوری نظام تک قطبی را مطرح کرد که به جهان امروز ما رنگ و بوی تازه ای از استعمار نوین ارائه کرد.1
رژیم صهیونیستی
تاریخچه تشکیل رژیم صهیونیستی
فلسطین منطقه ای عربی است که از طرف غرب به دریای مدیترانه و از طرف شمال به لبنان و از جنوب شرق به رود اردن و سوریه و از ناحیه جنوب به شبه جزیره سینا محدود می شود.در دورانهای گذشته به فلسطین ارض کنعان گفته می شد چون از ابتدای تاریخ اعراب کنعانی در آنجا زندگی می کرده اند و نام فلسطین به مناسبت یکی از قبایل کریتی که تقریباً دوازده قرن قبل از میلاد مسیح (علیه السلام) در سواحل مدیترانه میان یافا و غزه اقامت کرده بودند و بعدها به نام فلسطینیون معروف شدند به این سرزمین داده شده است.2 با شکست برخی تلاشها در طول سالهای 1898 – 1882 که در صدد ایجاد یک جماعت مستعمره نشین در فلسطین بود، نخستین کنگره صهیونیستها در 1898 در بال شکل گرفت و هدف صهیونیسم را ایجاد میهنی برای ملت یهود در فلسطین تعیین نمود.بدنبال آن صهیونیستها برخی سازمانهای سیاسی- مالی را برای حصول هدف فوق بنیان نهادند.گام بعدی آنان نزدیکی به دولت عثمانی برای جلب توافق این دولت برای استقرار صهیونیستها در فلسطین بود که با مخالفت مواجه گشت اما جنگ اول جهانی موجبات اتحاد بریتانیای کبیر و صهیونیستها را فراهم آورد و زمینه ساز غصب زمینهای اعراب و اخراج آنان شد.تا قبل از جنگ سیاست انگلستان در خاورمیانه بر پایه حفظ دولت عثمانی قرار داشت اما پس از آن به دلایلی تصمیم به تعویض سیاست فوق گرفته و سرانجام در 1916 موافقتنامه ای سری برای تقسیم سرزمین عثمانی میان فرانسه، انگلیس و روسیه تزاری منعقد گردید، که البته به دلیل مشکلاتی که بین المللی شدن فلسطین به همراه می آورد موجب نگرانی انگلیسیها را فراهم آورد در این قضیه صهیونیستها از نفوذ خود در امریکا و فرانسه برای جلوگیری از بین المللی شدن فلسطین استفاده کردند.قبلاً آنان طی یادداشتی که توسط یکی از رهبرانشان به نام سموییل به کابینه دولت انگلستان تقدیم کرده بودند، تشکیل یک دولت یهود تحت نظارت انگلستان را خواستار شده بودند.این پیشنهاد به صدور اعلامیه بالفور3 منجر شد.تشکیل وطن ملی یهود را در فلسطین به رسمیت شناخت.ظاهراً صهیونیستها در مقابل این لطف انگلیسیها متعهد می شدند تا نظر و کمک یهودیان دنیا را به نفع متفقین برانگیزانند.با پایان یافتن جنگ اول جهانی و تشکیل کنفرانسهای ورسای ( 1919 ) و ریو (1920) مسأله قیمومیت طرح به تصویب رسید. بر اساس این طرح سوریه و لبنان تحت سرپرستی فرانسه و عراق و فلسطین به انگلستان واگذار گردید.بدین ترتیب مهاجرت به فلسطین شکل قانونی به خود گرفت و سران صهیونیست به انحاء مختلف زمینهای کشاورزی را از چنگ مالکان عرب بیرون آوردند.
شروع جنگ جهانی دوم که آمریکا را به عنوان یک قدرت جهانی مطرح ساخت باعث شد تا صهیونیستها از فرصت استفاده کرده و به آن کشور نزدیک شوند. در 1945 کمیته ای متشکل از کارشناسان انگلیسی و آمریکایی ایجاد یک دولت واحد و فراگیر را در فلسطین منتفی شمرده و خواهان تقسیم آن به چهار منطقه زیر شدند: ایالت عربی، ایالت یهودی ،منطقه اورشلیم، منطقه نقب. در 1947 انگلستان اعلام کرد که سال آینده به سرپرستی خود بر فلسطین پایان خواهد داد، بدنبال آن در 29 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح تقسیم فلسطین را اعلام نمود.43 درصد آن در اختیار عربها و 56 درصد را در اختیار یهودیان قرار داد.بیت المقدس نیز بین المللی اعلام گردید. هنگامی که قیمومیت بریتانیا بر فلسطین در 15 مه 1948 به پایان رسید، در واقع تمامی نهادهای سیاسی فلسطین از بین رفته بودند و هیچ سازمانی برای پر کردن خلأ موجود وجود نداشت. صهیونیستها به رهبری بن گورین تشکیل دولت یهود را در اراضی یهود(56 درصد) اعلام کردند.پس از این اعلام، دولتهای ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی (سابق) آن را به رسمیت شناختند.بدین ترتیب صهیونیستها با پشتیبانی استعمار گران موفق به پایه گذاری رژیمی به نام اسراییل شدند و سیاستهای مخرب خود را پی گرفتند. جنگ، آوارگی، نقض حقوق بشر، تضعیف مسلمانان و ... از پیامدهای وجود صهیونیسم در جهان و بویژه خاورمیانه بوده است.4
رویکردهای جهان امروز
سکولاریزاسیون
واژه « سکولاریزاسیون» در اصل از واژه لاتینی «سکولار» به معنای قرن گرفته شده است.در زبان کلاسیک مسیحیت ،سکولوم به معنای زمانی است که در آن به سر می بریم. پس «سکولاریزاسیون» به معنای به حاشیه راندن دین است.اما سکولاریزم در مفهومی غیر مقدس و غیر روحانی به کار می رود، و در تعریف و مفهوم فرهنگی و فکری عبارت است از به حاشیه راندن دین و کنار نهادن آن و کاهش نفوذ دین در جامعه و متن زندگی مردم.از این رو سکولاریزم یک ایدئولوژی ،مسلک و مرام است که پیش فرضها و مبانی و مقولات خاص خود را دارد و برای معادل فارسی آن می توان از بین واژه های دنیا مداری، دنیا گرایی ، دنیا زدگی ، دنیا پرستی و نادینی گرفتن ، یکی را برگزید.عربها در ترجمه این واژه ، لفظ علمانیت را به کار برده و برای معادل سکولاریزاسیون در زبان فارسی عرفی شدن، دنیوی شدن و غیر مقدس و غیر روحانی شدن را وضع کرده اند و آن فرایندی است که طی آن ،اندیشه دینی و اعمال دینی و نهادهای دینی ، نقش و اهمیت اجتماعی خو را از دست می دهند.از نظر مبانی نظری سکولاریزم ، سکولارها اصول و بنیادهای زیر را برای خود قائلند:عقل محوری و عقل بسندگی ( البته عقل معاش و عقل جزئی و عقل نازل به دنیا)
اومانیسم (بشر گرایی)
نسبی گرایی ( در قلمرو معرفت و ارزشهای اخلاقی)
مخالفت با سنت
تجدد گرایی و مدرنیسم
اباحیگری
الحاد و بی دینی در امور و شئون زندگی
علم پرستی ( البته فقط علم تجربی و آن هم با شرایط و نگاه دنیا بین و جزئی و سطحی خودشان)
اعتقاد به نظام حقوقی غیر دینی در روابط افراد و تفسیر مبنای آن بر اساس حقوق طبیعی (حقوق طبیعی و طبیعتی که سکولار شده و از اصالت و ماهیت و اصل الهی خود جدا می شود).
در هر حال، سکولاریزم و سکولاریزاسیون به صورت ایدئولوژیها عریض و طویل بشری در آمده اند و به معنای «روش علمی» دیگر نمی توان آن را محدود کرد.این دو واژه ، صد در صد در مفهومی مقابل دین و دیانت و شریعت قرار می گیرند و در نهایت به قانون و اصولی می رسند که مستقل از منشأ قدسی و الهی است.5
چهار چوب صهیونیسم
صهیونیستها در اندیشه حکومت جهانی یهود هستند که نماینده آن حکومت ، فعلا دولت صهیونیستی است.چهارچوب ایدئولوژی صهیونیسم را 4 مطلب زیر تشکیل می دهد:1- قوم برگزیده: صهیونیستها معتقدند که ملت برگزیده خدا و فرزندان و دوستان او هستند و جان آنها از جان خدا آفریده شده است و عنصرشان از عنصر خداست و خداوند آنها را به صورت بشر آفرید تا آنها را تکریم نموده باشد و دیگران را که از طینت شیطان یا حیوان هستند برای خدمت یهود به صورت انسان آفرید تا تفاهم و بهره برداری از آنها میسر باشد.به همین دلیل یهودیان در انسانیت اصیل هستند و دیگران نه و آنها از روح پدر خود یاری می جویند.اندیشه ملت و یا قوم برگزیده از نظر تاریخی بچه گانه است زیرا هر قومی می تواند خود را برگزیده معرفی کند.اندیشه قوم برگزیده از نظر سیاسی جنایت آفرین است چه همواره تهاجمات ، توسعه طلبیها و سلطه گریها را مقدس وانمود کرده است.هر جا برگزیدگان باشند طرد شدگان نیز هستند.هر سیاستی که مدعی بنیان دهی خود بر پایه این خرافه باشد، طبیعتاًٌ به نادیده گرفتن و طرد دیگری منجر می گردد.خداشناسی مبتنی بر انزوا و تجرد وجود ندارد چه انسان تنها که خود برای خودش بسنده باشد هرگز خدایی ندارد.
2- بازگشت به ارض موعود: صهیونیستها از لحاظ حق تاریخی برای ادعاهای خود مأخذی تاریخی جستجو نموده و سرزمین فلسطین را متعلق به قوم یهود و بنی اسراییل می دانند.آنان به تشکیل حکومت سلیمان و داود (علیهما السلام) در این سرزمین اشاره می کنند و خود را وارث این سرزمین می دانند.به نظر صهیونیستها این حق تاریخی دو دلیل دارد: اولاً پس از تبدیل فلسطین به یک صحرای بی حاصل تاریخی (به استثنای دوره های حضور عبریان) صهیونیستها آن را تبدیل به یک صحرای جغرافیایی می نمایند.براساس فرمول مشهور «اسراییل – زانگویل» یک سرزمین بدون جمعیت برای یک جمعیت بدون سرزمین.به نظر صهیونیستها قدمت سکونت قوم یهوددر فلسطین به عهد باستان و بستگی مذهبی به آن رجعت آنها را به ارض موعود توجیه می کند.یهود قدمتی چهارهزار ساله دارد و مبدأ تاریخ و خلاقیت فرهنگی آن مستقیماً به ارض مقدس وابسته است، که در طول تاریخ دولت یهود چند بار به دست همسایگان نیرومند آن نابود شد.یهودیان به اطراف و اکناف جهان پراکنده شدند اما فقط به آن امید که روزی مراجعت کرده و دولت خود را دوباره برپا دارند زندگی می کنند.صهیونیستها برای توجیه بازگشت به فلسطین نیز بر دلایلی مذهبی تکیه می کنند مثلاً تورات می گوید: در آن روز به ابرام (ابراهیم) گفت: این زمین را به نسل تو خواهم داد از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات. موشه دایان می گوید: اگر تورات مال ما است و اگر خود را قوم تورات می دانیم پس باید سرزمینهای توراتی، سرزمینهای داوران و ریش سفیدان را نیز در اختیار داشته باشیم.
3- خشونت: سومین خصیصه صهیونیسم خشونت است.صهیونیستها برای صحه گذاشتن به اعمال خود این خصلت را نیز به تورات وتلمود استناد می کنند حتی «وایزمن» که همیشه سعی داشت در موضعی سیاسی و دیپلماتیک قرار گیرد، نتیجه گیری می کرد که خشونت تنها و غیر قابل اجتناب ترین وسیله برای تشکیل حکومت جهانی یهود است.او از همان ابتدا پیشگویی می کرد ملت یهود به وجود خواهد آمد اما ایجادش از طریق اظهار نامه های سیاسی قطعیت نخواهد یافت و فقط ارق و خون خلق یهود خواهد توانست آن را به نتیجه برساند.هرتزل نیز در کتاب خود، « دولت یهود» به پیروان خود توصیه می کند که «در میان این جانوران بمب منفجر کنید.»
4- توسعه طلبی: صهیونیستها همواره به دنبال توسعه اراضی خود بوده اند. از ادعاهای رژیم صهیونیستی آن است که هر جا ارتش صهیونیستی وارد شود آن سرزمین به آنها تعلق خواهد یافت:«هر محلی را که کف پایتان بر آن قرار گرفت بر اساس آنچه به موسی گفته ام به شما عطا می کنم.» بن گورین اولین رئیس دولت صهیونیستی خطاب به دانشجویان گفته است: این نقشه کشور ما نیست.ما نقشه دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان باید آن را تحقق بخشید.ملت اسراییل باید قلمرو خود را از نیل تا فرات توسعه دهد.5
منابع و مأخذ:
1- شهیدی ، سید جعفر، از دیروز تا امروز ، جلد اول ،نشر قطره ، چاپ اول :1372 .
2- واعظی ، احمد، حکومت دینی – تأملی در اندیشه سیاسی اسلام ، جلد اول ، ناشر:مرصاد، چاپ چهارم : زمستان 1379 ه.ش
3- جعفریان ، رسول تاریخ و سیره سیاسی امیر مومنان علی بن ابی طالب، جلد اول،ناشر:دلیل ما، جاپ اول:1380
4- واعظی ،حسن، ایران و آمریکا – بررسی سیاستهای آمریکا در ایران، جلد اول، نشر: سروش، چاپ دوم:اسفند 1379.
5- بازشناسی علل و ریشه های تاریخی و سیاسی انتفاضه فلسطین، معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در نیروی مقاوت بسیج، چاپ اول: پاییز 1380 .
6- نجفی، موسی، جریان شناسی و فلسفه سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ناشر: دفتر فرهنگی و امور دانشجویی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ اول: پاییز 1379.
7- فصلنامه میثاق، نشریه خبری، تحلیلی، صاحب امتیاز: نمایندگی ولی فقیه نیروی مقاومت بسیج، زمستان 1379 .
8- شریعتمداری ، علی، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت ، نشر: امیر کبیر ، تهران چاپ دوازدهم: 1379.
9- پاپکین ، ریچارد – استرول، آوروم، کلیات فلسفه ، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ دهم: پاییز 1374 .
10- اکرم زعیتر ، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ترجمه علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، قم حکمت.
پاورقی ها:
1. ایران و آمریکا( بررسی سیاستهای آمریکا در ایران)، حسن واعظی ، صص 4و5 ، انتشارات سروش ، چاپ دوم:اسفند 1379.
2. اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ترجمه علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، قم حکمت، ص21 .
3. بالفور وزیر خارجه وقت انگلستان بود.
4. جریان شناسی و فلسفه سیاسی در تاریخ معاصر ایران، دکتر موسی نجفی ، ص100 ، دفتر هماهنگی و امور دانشجویی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، چاپ اول :پاییز 79 .
5. بررسی علل و ریشه های (تاریخی ، سیاسی) انتفاضه فلسطین ، معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در نیروی مقاوت بسیج ، ص10 ، چاپ اول :پاییز 1380.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}