جهاني شدن و اقتصاد
اصطلاح جهاني شدن اقتصاد، كه ناظر به همگرايي اقتصادي و رفاهي است، بيانگر همگون سازي قيمت‌ها، توليدات، دستمزدها، دارايي‌ها، دستمزدها، دارايي‌ها و ... در سراسر جهان مي‌باشد. بنابر آن چه كه سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (OECD) اظهار مي‌دارد. جهاني شدن اقتصاد گوياي روندي است كه در بر گيرنده گسترش و توسعه تجارت بين الملل و سرمايه‌گذاري‌هاي مستقيم خارجي است. از نشانه‌هايي كه مي‌تواند مؤيد اين معنا باشد، نقش واهميت شركت‌ها و كمپاني‌هاي بزرگ چند مليتي است، كه ارزش توليدات تنها تعدادي از اين شركت‌ها در سال معادل با توليدات ناخالص داخلي 100 كشور جهان است. لذا، جهاني شدن اقتصاد به اعتقاد برخي، برابر است با سلطه‌ي جهاني اين شركت‌ها و نيز شدت گرفتن روابط اقتصادي و گسترش ناگهاني حجم تجارت بين الملل، به گونه‌اي كه از سال 1966 تا 1980 توليد جهاني فقط 6/3 برابر شده است. اما حجم صادرات جهاني در فاصله‌ي بين همين سال‌ها، يعني از 1960 تا 1996، بيش از 37 برابر رشد داشته، كه اين حجم عظيم معادلات، بيان گر شدت روند جهاني شدن اقتصاد است.(1)

الف) تأثير اقتصاد بر زندگي انسان:

اقتصاد در قلمرو زندگي انسان فراتر از يك ابزار عمل مي‌كند و حتي در مواردي به جاي هدف نشسته است. پوستمن در كتاب تكنو پلي، اين اصطلاح را تصور جهاني مي‌داند كه تكنولوژي، فرهنگ سازي كرده و اقتصاد، فرهنگ را به سيطره خويش درآورده است. عمده ترين ابزار تكنولوژي در عرصه جهاني سازي شامل اين موارد است:
امروزه اطلاعات1، هويت انسان را مي‌سازند و به قول يك منتقد آمريكايي در جهاني كه همه چيز انسان كامپيوتريزه شده ما نمي‌توانيم به صراحت بگوييم كه اين انسان است كه كامپوتر را اداره مي‌كند يا كامپيوترها انسان را اداره مي‌كند. پوستمن در اين خصوص مي‌گويد: در جهان امروز عبارت (كامپيوترها به ما چنين مي‌گويند) به جاي(خدا چنين گفته) نشسته است.
جهان امروزه جهان تصوير است وتمدن‌هاي موفق، تمدن‌هايي هستند كه قادرند معناي تصوير را ترجمه نمايند. هر تصوير معادل هزار كلمه است واثر ماندگاري كه در ذهن مخاطب مي‌گذارد بسيار قوي تر از اثر سخنراني و كلام است.
فيلم ماتريكس2 فيلمي است كه در سال 2000 م ساخته شده و هم اكنون فيلم ماتريكس 2 و 3 در حال ساخته شدن است. در اين فيلم ما شاهد سال 2199 م يعني 200 سال بعد هستيم .اين فيلم، فيلمي است كه از تسلط عجيب تكنولوژي و اقتصاد بر انسان بحث مي‌كند. و واقعيت هم اين است كه يكي از اصلي ترين بسترهاي جهاني شدن اقتصاد است.اين كه شما از رسانه‌ها مي‌شنويد و مي‌بينيد كه هرجا كنفرانس جهاني شدن برگزار مي‌گردد مورد اعتراض كارگران و قشرهاي پايين جامعه واقع مي‌شود به اين علت است كه بسياري از آنان احساس مي‌كنند اقتصاد در قلمرو جهاني، به شدت نظام طبقاتي را به هم مي‌زند. اخيرا گزارشي از اينترنت تحت عنوان (گلوباليزيشن) دريافت كرده‌ايم كه در مجله سياست خارجي بود. در اين گزارش آمده كه (مقدار ثروت 200 نفر دركره زمين معادل ثروت دو ميليارد انسان است.)
بنابراين جهاني شدن اقتصادبه شدت منجر به شكاف طبقاتي در جوامع شده و ضربات سهمگين را بر بدنه اقشار پايين جامعه وارد مي‌آورد.به هر حال كشورهاي توسعه يافته صنعتي از نيمه دوم قرن بيستم در تلاشند، تا از طريق ايجاد سازمان‌هاي جهاني، مانند صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني(گات) مقرراتي را در جهت آزاد سازي مبادله‌ي كالا و برداشت موانع گمركي و رفت و آمد سرمايه براي كشورهايي كه عضو اين سازمان هستند، به تصويب برساند. در نشستي كه وزيران سازمان تجارت جهاني، شامل 133 كشور عضو، در ماه مه 1998 در ژنوش، برگزار كردند، توافق نامه‌ي مربوط به برداشتن عوارض گمركي را نسبت به تجارت الكترونيك به امضاء رساندند.
در مورد اين كه جهاني شدن اقتصاد چه آثار رو نتايجي را به همراه خواهد داشت دو ديدگاه موافقين و مخالفين را بررسي مي‌كنيم:

الف)موافقین:(2)

هواداران جهانی شدن اقتصاد بر این باورند که ورود اقتصادهای توسعه یافته و اقتصادهای در حال توسعه به درون یک سیستم واحد جهانی تجارت، پول و تولید، به صورت اعضای برابر و به دور از هرگونه تبعیض، می تواند باعث تقویت اقتصادهای ضعیف گردد. به نظر این گروه، جهانی شدن اقتصاد این توانایی و قابلیت را دارد که نتایج مثبت و منافع حاصل از تجارت و رشد اقتصادی را به طور مساوی برای هر دو بخش از کشور ما فراهم سازد. به اعتقاد آنان، جهانی شدن اقتصاد حداقل چهار مزیت را برای کشورهای در پی خواهد داشت که هرکدام می تواند باعث تحول و افزایش روند پیشرفت اقتصادی کشورها گردد.
1-گشایش بازارهای جهانی: گشوده شدن مرزها، توسعه تجارت و نقل و انتقالات بین المللی کالا و خدمات، که متأثر از افزایش تقاضای ناشی از گسترش تجارت بین المللی و سرمایه گذاری خارجی بوده، توانسته به عنوان مثال سهم تجارت در کشورهای در حال توسعه را از تولید ناخالص داخلی از 33 درصد در دهه ی 1980 به 43 درصد در سال 1996 برساند، و چنین پیش بینی می شود که حتی در ده سال آینده، این میزان سهم از مرز 50 درصد نیز بگذرد.
2-افزایش رقابت: از مهمترین دستاوردهای جهانی شدن اقتصاد افزایش رقابت و در نتیجه بهینه شدن تولید، کاهش هزینه ی مبادلات، سرعت جابجایی و تحرک و پویایی سرمایه و افزایش روند نوآوری در طرف عرضه، و افزایش کیفیت کالاها و خدمات که خود رفاه اجتماعی را به وجود خواهد آورد. نظریات علمی حاکی از آن است که تجارت آزاد، و در نظر گرفتن شرایط رقابت کامل، سبب می شود که تولید جهانی به حداکثر برسد و در عین حال هر کشوری، با رعایت این سیستم، به تولید و مصرف بیشتر، و در نتیجه به رفاه اقتصادی بالاتری دست یابد.
3-گسترش دانش و تکنولوژی: با گشوده شدن مرزهای تجاری و برداشته شدن موانع ورود و خروج سرمایه های خارجی و ایجاد فرصت های مناسب برای سرمایه گذاری مستقیم شرکت های چند ملیتی، زمینه خوبی برای انتقال تکنولوژی و دانش فنی و نیز منبع ارزشمندی برای کشورهای در حال توسعه فراهم می شود.
4) تقسیم بین المللی کار: جهانی شدن اقتصاد شرایطی را به وجود خواهد آورد که در آن هریک از کشورها بر اساس توانمندی های خود در زمینه های مختلف تولید کالا و خدمات می توانند نهایت بهره برداری از استعدادهای مادی و معنوی خود را ببرند، زیرا با برداشته شدن موانع گمرکی و تحرک و جابجایی بی قید و شرط سرمایه، و جابجایی نیروی کار، شرایط مناسب برای بهره گیری از سرمایه های انسانی و طبیعی فراهم می گردد، درنتیجه عوامل ناکارآمد اقتصاد از میان برداشته می شود.
خلاصه این که به نظر موافقین، هنگامی که درهای اقتصاد ملی(کشور) به روی دینامیک اقتصاد جهانی گشوده شود، استانداردهای زندگی میلیون ها تن از مردم جهان، به میزان قابل ملاحظه ای، ارتقا می یابد.

ب)مخالفین جهانی شدن اقتصاد:(3)

بی تردید گشایش بازارهای جهانی وایجاد فرصت برای تحرک اقتصادی کشورهای در حال توسعه و ورود آنها به بازارهای جهانی و قدم گذاشتن در میدان رقابت، بستگی زیادی به میزان سطح توسعه ی اقتصادی این کشورها دارد که با بازگشایی مرزهای اقتصادی بتواند در میدان عرضه ی کالای خود به بازارهای جهانی قدم بردارند، و نیز با ورود سرمایه های خارجی به کشورشان از میدان خارج شوند.
در این صورت است که بازگشایی مرزهای اقتصادی نتایج مثبتی را به همراه دارد. اما کشوری که از خود صنعتی ندارد در نتیجه توان رقابت در بازار برای او منظور نیست، تا چه رسد به این که در مقام عمل بتواند به رقابت با قدرت های اقتصادی برتر برخیزد تا از این طریق به تقویت بنیان های تولیدی خود بپردازد. زیرا بسیاری از کشورها همان گونه که پل هرسیون بیان می کند: (ساکنانشان هنوز چوب می برند و آب می آورند.)
از این رو بازگشایی بازارها، حداقل نسبت به این کشورها، باعث کاهش تولیدات داخلی، کاهش اشتغال و وابستگی بیشتر به واردات و نیز کاهش خود اتکایی خواهد بود.
به نظر مخالفین، جهانی شدن اقتصاد چیزی فراتر از سلطه ی بلا منازع کمپانی های بزرگ بین المللی بر بازارهای جهانی نخواهد بود. لذا برخی جهانی شدن را این گونه تعریف می کند:
جهانی شدن در مفهوم عام عبارت است از: در هم ادغام شدن بازارهای جهانی در زمینه های تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و جابجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایه داری و آزادی بازار، و نهایتاً سر فرود آوردن جهان در برابر قدرت های جهانی بازار که منجر به شکافته شدن مرزهای ملی وکاسته شدن از حاکمیت دولت خواهد شد. عنصر اصلی و اساسی در این پدیده، شرکت های بزرگ چند ملیتی و فرا ملیتی هستند.
به نظر مری رابینسون یکی از ویژگیهای اصلی جهانی شدن اقتصاد این است که عوامل دخیل در آن تنها دولت ها نیستند. بلکه قدرت های خصوصی در شرکت های چند ملیتی یا فراملیتی نیز در آن حضور دارند.
اکنون این نکته به خوبی آشکار شده که بیش از نیمی از اقتصادهای بزرگ جهان متعلق به شرکتهاست، و نه دولت ها و یا این که سرمایه گذاری بین المللی حقوقی رو به افزایش است.
بنابراین در جهانی شدن که قدرت های اقتصادی منحصر به شرکت های چند ملیتی و کشورهای صنعتی است سخن گفتن از رقابت و حضور در بازارهای جهانی گزاف و بی معناست. کشورهای در حال توسعه در شرایط جدید بازگشایی مرزها و برداشته شدن موانع گمرکی، به دلیل ضعف بنیه ی اقتصادی، توان رقابت را با قطبهای توانمند اقتصادی ندارند. البته جای امیدواری است که این کشورها با اتخاذ سیاست های مناسب، از جمله اصلاح ساختار اقتصادی خود از پیامدهای آن کاسته و بیشتر از منافع جهانی شدن بهره گیرند.

پی نوشت ها:

1. Information
2. Matrix

منابع استنادی در متن:

1) انديشه حوزه، ص87
2) همان، ص89
3) همان،ص90