روشنفکری و روشنفکران از دیدگاه امام خمینی (ره) (قسمت دوم)
روشنفکری و روشنفکران از دیدگاه امام خمینی (ره) (قسمت دوم)
نويسنده: حجر اکبری زادگان
* دیدگاه روشنفکران در تبعیت از غرب*
* حضرت امام خمینی (قدس سره)* اینهایی که قلمهای مسمومشان یا قدمهای بسیار کثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی و اینها برداشته می شود. اینها بعضی هایشان خیلی هایشان اصلاً نمی دانند چی است اسلام.آزادی موردنظر روشنفکران، الهام گرفته از غرب!!: بله ما مرتجع هستیم، شما روشنفکر هستید. شما روشنفکرها می خواهید که ما به هزار و چهارصدسال قبل برنگردیم. شما می ترسید اگر جوانان ما مثل هزار و چهارصد سال قبل ترکیب کنیم که با جمعیت کم دو امپراطوری بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم، شمایی که می خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید، نه آن تعلیماتی که خودشان دارند، آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید! شما که آزادی می خواهید، آزادی همه چیز، آزادی فحشاء، همه آزادی ها را می خواهید، شما روشنفکر هستید! آزادی که جوانان ما را فاسد کند، آزادی که راه را برای مستکبرین باز کند، آزادی که تا لحظه آخر به بند بکشد، شما این آزادی را می خواهید واین دیکته ای است که از خارج به شما شده است. شما حدود آزادی را، برایش چیزی قایل نیستید. شما بی بند و باری را آزادی می دانید شما فحش را آزادی می دانید ما شما را آزاد گذاشتیم و خودتان را به فحشا کشاندید، آبروی خودتان را بردید پیش ملّت. البته در بین روشنفکرها، در بین طبقات تحصیل کرده بسیار اشخاص صحیح هستند لکن اینهایی که با قلم دارند بر ضد ملت قلم فرسایی می کنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام می کنند و اسلحه را به روی ملّت کُرد عزیز ما کشیدند اینها سرکوب خواهند شد.1
نقش روشنفکران در تهی کردن ملت از تواناییهای خود: توجه به این نکته وتذکر او لازم است. ملّتی که بخواهد سرپای خود بایستد و اداره کشور خود را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود، در سیر الی الله هم اهل معرفت گفته اندکه بیداری اول منزل است. در طول تاریخ، در این سده های آخر، کوشش شده است که ملّتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند، این قضیه از سالهای بسیار طولانی بوده است و هی دایماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. باور کرده بود این ملّت بی چاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگ کرده بودند و تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به این که ما باید همه چیزمان از خارج باشد و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است. همان طور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم که می گفته است که آلمان از نژاد برتر است و بعضی از نویسنده های ما نوشته بودند که آن عمله ای که در آلمان هست و بیلش را دستش گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند آن آدم چشم آبی را عقیده بسیاری است به این که برای اداره مملکتِ مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و والاتر می تواند عمل کند. این طرز تفکر، ما را آن طور عقب نشانده بود که اعتقادمان این بود که ما راجع به صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم. این صنایع درست به عهده اروپاییها و آمریکاییهاست.2
نمونه ای از روشنفکران در خدمت غرب: شما اگر شنیده باشید یکی از آن گویندگان که یک وقت هم در سنا بود، شاید یک وقتی رئیس سنا بود، حالا من یادم نیست، این یک آدم معروفی است درصدر مشروطیت تا حالا هم، تا وقتی که مرد هم جزء معاریف بود. این گفته بود که ما هیچ چیزمان درست نمی شود مگر همه چیزمان انگلیسی باشد، تا ما همه چیزمان به فرمان انگلستان درست نکنیم، درست نمی شود. حالا این آدم این قدر بی شعور بود و است که این تبلیغاتی که کرده اند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش این معنا بوده است، با این که از وابستگان انگلستان بوده است، می خواسته است این حرفها را تبلیغاتی که می کند، این همه جزء تبلیغاتش باشد. ما الان در یک وقتی واقع شدیم که جوانهایی که به دست ما داده شده است، جوانهایی است که همه فرم غربی داشته اند و باید تعویض بشوند، مغزها باید عوض بشوند. اقتصادمان –عرض کنم- فرهنگمان، همه چیزمان از آنجا آمده بود، نه به آن طوری که پیش خود آنها است. شما وارد هستید و می دانید که اینهایی که می روند در خارج از ممالک شرقی برای تحصیل، آن دیپلمی که به آنها می دهند، یعنی اینها زود به ایشان اجازه و جواز می دهند لکن آنهایی که خودشان در ممالک خودشان هستند این طور نیست، کسی که در آنجا دیپلم گرفته، دیپلم نوع شرقی گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بکند، نباید آنجا مطب باز کند، او باید بیاید ایران، در ایران یا سایر ممالک شرقی مطب باز کند.3
مخالفت روشنفکران با مجالس عزاداری و دعا: شاید غربزده ها به ما می گویند که ملّت گریه و شاید خودیها نمی توانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است، یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد، نتوانند هضم کنند آن چیزهایی که برای ادعیه ذکر شده است، و آن ثوابهایی که برای دو سطر دعا ذکر شده است، نمی توانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم رابه یک نکته، این است که یک ملت را بسیج می کند برای یک مقصد اسلامی. اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این (مصیبت) مجالس مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعیش چی است، نمی گویند که برای چه این کار را بکنیم تمام روشنفکرها و تمام غربزده ها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند نمی توانند یک 15 خرداد را ایجاد بکنند، آنچه این قدرت را دارد این است که در تحت لوای او همه مجتمع اند.4
همه دست به دست هم داده بودند تا اسلام را بکوبند: در زمان رضاخان، خوب شد که شما آن وقت نبودی، خون دل خوردند اشخاصی که /در آنجا بودند/ در آن وقت بودند. آقا، در روزنامه یا مجلّه ای که آن وقت منتشر شد به صراحت به رسول اکرم جسارت کرد، یک نفر جواب آن را نداد. حتی بعد از انقلاب به اسلام جسارت می کردند. وقتی که ما دستمان را دراز کردیم که هرچه آمریکا می دهد بخوریم و هرچه هم دستور می دهد عمل بکنیم و خودمان گوش و چشمانمان را ببندیم، نبینیم.5
* دانشگاه و روشنفکری*
*حضرت امام خمینی (قدس سره)*: الان هم در نویسنده های ما، در گوینده های ما و در روشنفکرهای ما، در غربزده های ما، این معنی است که اسلام را نمی خواهند.تفاوت دانشگاههای غربی و دانشگاههای اسلامی: دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود. دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می کند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملّت را به عقب می زند. در رژیم سابق شاید از همه جنایتها بالاتر باشد، این که دانشگاه را به طور صحیح نگذاشتند عمل بکند. آن چیزی که انبیاء می خواستند این که همه امر را الهی کنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را که خلاصه عالم است، عصاره عالم است. مؤمنین، آنهایی که به خدا ایمان دارند از همة فعالیتها به نور کشیده می شوند و کفار، آنهایی که ایمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمتها کشیده می شوند.6
تربیت فاسد جوانان و وابسته کردن آنان به شرق یا غرب در دانشگاهها: آنچه که می خواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است، دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است، دانشگاههای ما اشخاصی را تربیت می کنند و تعلیم می کنند، اشخاصی هستند که غرب زده هستند، معلمین بسیاریشان غربزده هستند و جوانهای ما را غربزده به بار می آورند. اگر دانشگاه ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت، میدان زد و خورد عقایدی که مضرّ به حال این مملکت است نمی شد. اگر اخلاق اسلامی در این دانشگاهها بود این زد و خوردهایی که برای ما بسیار سنگین است، تحقّق پیدا نمی کرد.7
عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعه اسلامی ایران: باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آورد تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. باید از بدآموزی های رژیم سابق در دانشگاههای سراسر ایران شدیداً جلوگیری کرد زیرا تمام بدبختی جامعه ایران در طول سلطنت این پدر و پسر از این بدآموزی ها به وجود آمده است. هرگز طبقه روشنفکرِ دانشگاهی ای نداشتیم که در بحرانی ترین اوضاع ایران در نزاع و چنددستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه بر مردم می گذرد چنان آسان گذرند که گویی در ایران نیستند. دانشگاههای زمان شاه روشنفکر دانشگاهی را طوری بار می آوردند که اصولاً ارزشی برای خلق مستضعف قایل نبود و متأسفانه هم اکنون هم نیست.8
اصلاح دانشگاه یعنی کوتاه شدن دست آنها که قبله شان غرب است: از آن روزی که صحبت انقلاب دانشگاه پیش آمد مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههایی که مخالفت کردند با این مسائل و اشخاصی که سینه زدند برای بازشدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده کنید، می بینید که اینها همه پای بیرق غرب یا شرق سینه می زنند. شما توجه داشتید و دارید که از همان اول انقلاب قدم به قدم طوایفی و قلمهایی و زبانهایی بر ضد این انقلاب به کار افتادند و هر قدمی که انقلاب خواست برای اصلاح بردارد آنها مخالفت کردند. اگر صحبت دانشگاه آمد همانهایی که دانشگاه را مراکز فساد قرار داده بودند و همانهایی که قبله آنها غرب یا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف این داشتند که مبادا دانشگاه یک دانشگاه اسلامی بشود تا این که دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه کوتاه بشود یعنی از کشور کوتاه بشود. الان هم آن قشری که می خواهند بدون این که یک تربیت صحیحی در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طوری که هست باز بشود و هر طوری که می خواهد باشد، همان مسائل پیش بیاید، آنها مردمی هستند که خودشان را در مقابل غرب یا در مقابل شرق باخته اند و ملّت خودشان را می خواهند یا فدای بلوک شرقی بکنند یا فدای بلوک غربی.9
پی نوشت ها:
1- صحیفه نور جلد 5 صفحه 331-330
2- صحیفه نور جلد 8 صفحه 161-160
3- صحیفه نور جلد 6 صفحه 40-38
4- صحیفه نور جلد 9 صفحه 444
5- صحیفه نور جلد 9 صفحه 653 و 652
6- صحیفه نور جلد 4 صفحه 367و 366
7- صحیفه نور جلد 7 صفحات 186و 184
8- صحیفه نور جلد 7 صفحات 141و 140
9- صحیفه نور جلد 8 صفحه 467و 466
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}