واژه شناسی
نويسنده:محمد فولادی
منبع:مجله ديدار آشنا

49. شرك

شرك در لغت‏به معنای بهره و نصیب (1) و در اصطلاح، به معنای باور داشتن به خدایان متعدد است. این واژه در اصطلاح قرآن، برای پرستش اشیایی همچون ماه، خورشید، ستاره و سنگ... و قرار دادن غیر خدا به جای خدا نیز به كار رفته است. (2) این واژه نیز همچون توحید از نظر معنا و مفهوم دارای انواعی است.

شرك ذاتی

شرك ذاتی بدین معناست كه انسان ذات خدا را مركب از اجزا دانسته یا معتقد به خدایان متعدد و مستقل در عرض یكدیگر باشد. در برابر توحید ذاتی (3) آیه «ولا تقولوا ثلاثه‏» (نساء:171) نگویید خدا سه گانه است، «لقد كفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه‏» (مائده: 73)، آنان كه گفتند خدا، یكی از سه خدا است، به یقین كافر شدند، اشاره به این نوع شرك دارد.

شرك در خالقیت

آن است كه انسان، در عین حال كه خدا را بی‏مثل و مانند و به عنوان اصل یگانه جهان می‏شناسد، به خالق دیگری نیز معتقد باشد. مثل اعتقاد به این‏كه خالق خوبی‏ها، غیر از خالق بدی‏هاست. این‏گونه شرك نقطه مقابل توحید افعالی است. (4)

شرك صفاتی

عبارت است از اعتقاد به این‏كه صفات الهی مثل علم و قدرت و حیات، زائد بر ذات خدا و دارای وجود جداگانه و مستقل از ذات او هستند. این نوع شرك بین عوام، هرگز مطرح نمی‏شود. (5)

شرك در پرستش

شرك در پرستش بدین معناست كه انسان در مرحله پرستش، در برابر انسان یا حیوان یا اشیایی مثل سنگ و چوب و فلز كرنش كند و آن‏ها را بپرستد. این نوع شرك، نقطه مقابل توحید در عبادت است. (6) "واعبدوا الله و لا تشركوا به شیئا" (نساء: 36) و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریك مگردانید.

شرك در ربوبیت تكوینی

عبارت است از اعتقاد به این‏كه، اداره و تدبیر جهان یا بخشی از آن توسط انسان‏ها یا موجودات دیگری غیر از خدا و مستقل از خدا صورت می‏گیرد. (7) این نوع شرك در برابر توحید در ربوبیت تكوینی است.

شرك در ربوبیت تشریعی

عبارت است از اعتقاد به این‏كه انسان یا هر موجود دیگری بدون اذن الهی حق وضع قانون دارد و می‏تواند مستقل از خدا و از پیش خود برای مردم قانون و دستورالعمل زندگی مقرر كنند. این نوع شرك، در مقابل توحید در ربوبیت تشریعی است. (8)

50. صفات ثبوتیه (9)

واژه «صفات‏» جمع صفت، به معنای چگونگی كسی یا چیزی را گفتن، ستودن و نشان دادن، و «ثبوتیه‏» به معنای وجودی در مقابل سلبی و عدمی است. (10) در علم كلام، به صفاتی مثل علم و قدرت و حیات و اراده و حكمت... كه جنبه ثبوتی داشته و نمایانگر كمال وجودی هستند به گونه‏ای كه وجود آن‏ها در انسان موجب كمال و فقدان آن‏ها موجب نقص است. ذات الهی كه به این صفات متصف می‏شود، صفات ثبوتیه می‏گویند. (11)

51. صفات سلبیه (12)

واژه «سلبیه‏» به معنای كندن و جدا كردن است. و در اصطلاح، به مفاهیمی نظیر جسم و زمان و مكان...، كه از جنبه محدودیت و نقص اشیا حكایت دارند و بدین سبب نمی‏توان آن‏ها را به خدا، كه نقص و محدودیتی ندارد نسبت داد، صفات سلبیه می‏گویند; زیرا این صفات را می‏توان به هدف زدودن نقص و نفی هرگونه كاستی و نیاز، از ذات پروردگار سلب كرد و گفت: خدا جسم نیست، مركب نیست، قابل دیدن نیست...

52. جهانی شدن و جهانی سازی

در خصوص جهانی شدن تعاریف متعددی ارائه شده است:
  • الف. جهانی شدن فرایند بین‏المللی شدن است; یعنی افزایش شدید مراودات بین‏المللی;
  • ب. جهانی شدن آزادسازی مراودات است; یعنی مرزها را در نوردیده و محدودیت‏های دولتی حاكم بر مبادلات پول و دارایی‏های مالی و انسان‏ها و اطلاعات برداشته می‏شود.
  • ج. جهانی شدن به معنی جهان‏گرایی است; یعنی به جای این‏كه تعلقات ملی در افراد قوی باشد، تعلقات جهانی در آن‏ها گسترده می‏شود.
  • د. جهانی شدن; یعنی غربی سازی پذیرش فرهنگ و ایدئولوژی غربی.
  • ه. جهانی سازی یعنی بی‏سرزمینی و فراناحیه‏ای، یعنی همه جا بودن افراد بدون این‏كه جابجا شوند.
    جهانی شدن معادل واژه (globalization) است. این واژه به جهانی شدن، سیاره‏ای شدن، كوچك شدن جهان، دهكده جهانی، فراگیر شدن جهان و یكپارچگی جهانی و سرانجام به جهان رها شده ترجمه شده است. (13) هرچند برخی بین جهانی شدن و جهانی سازی تفكیك قایل‏اند و واژه (globalization) را به جهانی شدن و واژه (globalism) را به جهانی سازی ترجمه می‏كنند.

    53. امامت

    امام به معنی پیشوا و رهبر است، اعم از این‏كه این پیشوایی به سوی سعادت و كمال و یا در جهت انحطاط و سقوط باشد. چنان‏كه قرآن می‏فرماید: ما آن‏ها را پیشوایان هادی به امر خود قرار دادیم (انبیا: 73) و نیز می‏فرماید: پیشوایانی كه مردم را به سوی آتش می‏خوانند. (قصص: 41)
    آنچه در بحث امامت مورد نظر شیعه است، امام به معنی خلیفه و جانشینی رسول خداصلی الله علیه وآله در تمام وظایف و مسؤولیت‏های الهی غیر از تلقی و دریافت وحی مشترك است. در اصطلاح شیعه، امامت عبارت است از یك منصب عام الهی و خدادادی است. (14)

    54. نبوت

    نبوت و امامت هر دو منصب الهی‏اند كه از جانب خداوند به افراد برگزیده و شایسته اعطا می‏شود تا واسطه فیض الهی به سوی مردم و هدایت آنان به كمال و سعادت باشند. نبوت منصبی است از جانب خداوند كه براساس آن پیامبر پیام و دستوراتی را كه به وسیله وحی از ناحیه خداوند دریافت می‏دارد، ابلاغ می‏كند. (15) اما امامت، ریاست و زعامت عمومی بر مردم در امور دین و دنیاست.

    تفاوت امامت و نبوت

    نبوت مقام دریافت وحی از جانب خداوند است كه اگر با مقام رسالت همراه شود، وظیفه ابلاغ و نشر احكام الهی به عامه مردم به آن افزوده می‏شود، ولی امانت مرحله اجرای عملی احكام شرع در جامعه است; یعنی امام با بهره گرفتن از ریاست عمومی بر مردم از سوی خدا موظف به تشكیل جامعه اسلامی و پیاده نمودن احكام شریعت است. به عبارت دیگر، امام علاوه بر ارائه طریق به مردم موظف به رساندن آنان به مطلوب هم هست. (16)
    تفاوت دیگر در نوع ارتباط با خداوند است.
    امام باقرعلیه السلام می‏فرماید: «نبی كسی است كه ملك را در خواب می‏بیند و در بیداری صدای او را می‏شنود، ولی خود او را نمی‏بیند، امام صدای ملك را می‏شنود ولی در خواب و بیداری او را نمی‏بیند. (17)

    55. گسست فرهنگی

    برای گسست فرهنگی می‏توان شاخص‏ها و مناسبات مختلفی بیان كرد:
  • 1. گسست فرهنگی به وضعیت و فرایندی اطلاق می‏شود كه میان كالاها و تولیدات فرهنگی درونی و بومی با داده‏ها و ستاده‏های فرهنگی برونی و بیگانه ناخوانی، ناسازگاری و در یك كلام تضاد عینی، رفتاری به وجود آید، به طوری كه سرانجام به فاصله‏گیری از فرهنگ و هویت‏خودی بینجامد.
  • 2. میان سازه‏های فرهنگ در سطح یك جامعه، ناسازگاری و رشد ناموزون به وجود آید. رشد ناموزون و یا عدم سازگاری اعتدال فرهنگی را به هم می‏زند و به تدریج گسست را در فرهنگ پدید می‏آورد. برای مثال، اگر خرده فرهنگ‏ها نقش و سهم نابرابری را در قدرت سیاسی و حوزه اقتصادی یك جامعه داشته باشند، برآیند این وضعیت عدم اعتدال و عدم تعادل خواهد بود.
  • 3. اگر فرهنگ خودی و فرهنگ یك جامعه نتواند به نیازها و ضرورت‏های یك جامعه پاسخ مناسب و مقتضی را بدهد و در واقع، فرهنگ با نیازهای بشری حركت و پویایی و تحرك نداشته باشد و یا دست كم، این‏گونه تلقی شود، سرانجام این فرایند منجر به گسست فرهنگی خواهد بود. (18)

    56. فلاح

    یعنی رستگاری; رستن از گرفتاری‏ها و رنج‏ها و موانع رسیدن به هدف، انسان هرگاه با تلاش گرفتاری‏ها را برطرف ساخت. موانع را از سر راه برداشت و به مطلوب خود رسید، رستگار شده است; یعنی رسته است و راحت‏شده و بر دشمن چیره گشته است. قرآن كریم كسانی را كه نفس خویش را از پلیدی پیراسته‏اند، مفلح و رستگاری می‏خواند (اعلی:140). از سوی دیگر، فلاح را نتیجه عبادات و غایت كارهای نیك انسان شمرده می‏فرماید: «خدا را بسیار یاد كنید، باشد كه رستگار گردید.» (جمعه: 10) نیز در جای دیگر می‏فرماید: از خدا پروا كنید، باشد كه رستگار شوید. (19)

    پی‏نوشت‏ها

    1. المعجم الوسیط
    2. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج 1-2، ص 200
    3الی 6. پیشین، جهان‏بینی توحیدی، ص 61 / ص 66 / ص 67 / ص 67
    7. ر.ك.به: جعفر سبحانی، الهیات، ج 1، ص 404
    8. ر.ك.به: همان، ص 425 و استاد محمدتقی مصباح، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، ص 25
    9. چون این صفات با واقعیت ثبوتی خود مایه جمال و زیبایی ذات هستند به آن‏ها صفات جمال نیز گفته می‏شود.
    10. ر. ك. به: فرهنگ معین
    11. ر.ك.به: محمدتقی مصباح، آموزش فلسفه، ج 2، ص 370 / جعفر سبحانی، الهیات، ج 1، ص 82
    12. به این دسته از اوصاف، صفات جلال نیز گفته می‏شود.
    13. معرفت‏شماره 45، ص 23
    14. الهیات، جعفر سبحانی، ج 2، ص 510
    15و16. تفسیر نمونه، ج 1، ص 460
    17. اصول كافی، ج 21، ص 176
    18. ر.ك.به: نگاه حوزه، ش 81-80، اردیبهشت، 81، ص 34
    19. استاد مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج اول، ص 28