نویسنده: مجید حیدری فر




 

روشن ساختن مراد جدّی و مقصود حقیقی خدای علیم و حکیم (1)

برای روشن شدن این مرحله باید سه عنصر زیر را به خاطر سپرد:

عنصر یکم:

اصل اوّلی و قاعده مقبول و قانون اتفاقی خردورزان، تطابق اراده استعمالی و جدّی است؛ یعنی کلّ ظاهر مقصودٌ للمتکلم أو الکاتب؛ هر گوینده یا نویسنده ای، مدالیل ظاهری الفاظ و مفاهیم عرفی گفته یا نوشته اش را قصد می کند و کتاب الهی نیز از این قانون جدا نیست؛ ولی اگر گاه در کشف مراد خدای سبحان ابهام یا شک پدید آمد، برای زدودن آن باید اقدامی شایسته انجام داد، از این رو مفسّر با مددجویی از راهکارهای سه گانه زیر، ضمن تردید زدایی، مقصود گوینده را به چنگ می آورد:

أ. استمداد از دیگر آیات قرآن حکیم:

بر اساس آیین نامه گفتار و نوشتار، هر گوینده و نویسنده ای برای ارائه مقاصد خویش می تواند از قرائن پیوسته و گسسته مدد بجوید، از این رو برای دست یابی به مراد واقعی هر گفته یا نوشته ای، باید نخست به سراغ روشن گری های درونی آن رفت و با تجمیع شواهد گویا، به هدف وی دست یافت؛ اما مهارت شناسایی و جداسازی محکم از متشابه، ناسخ از منسوخ، عامّ و مقیّد از خاصّ و مطلق، مجمل از مبیّن بایسته چنین جست و جوگری است، چون تنها درون مایه بی ابهام و شک، شایسته زدودن آن دوست.

ب. استمداد از براهین قطعی عقلی:

با تأکید بر تمیز موهوم و متخیل و مظنون از معقول مقطوع در حوزه نظری و عملی.
عقل همان حجت درونی و عطیه گران مایه الهی است که آدمی را از دیگر هستی مندان ممتاز می سازد؛ لیکن این واژه سه کاربست یا سه منزلت دارد: (2)

1. عقل مفتاحی و راهبری:

نصاب و کمینه برخورداری از نیروی فکر و اندیشه که کلید حضور در عرصه های گوناگون علمی و عملی است ( همین مقدار، شرط تکلیف در قلمرو فقه اصغر است! )

2. عقل مصباحی یا تجربی:

پرورش یافته و شکوفا شده همان کمینه خردمندی است که پیش نیازهای نگریک و ورزیک ( نظری و عملی ) هر یک از قلمروهای گونه گون زندگی، به ویژه پالایش و پیرایش و سنجش و پایش داده های آدمی و دانش افزایی را فراهم می سازد و چراغ راه انسان برای شناختن و پیمودن راه درست و رسیدن به هدف ( مقصد و مقصود ) به شمار می رود.

3. عقل منبعی یا تجریدی:

رهیافت های قطعی و برهان هایی است که در قالب قیاس های منطقی، می تواند مستندات حقیقت یابی هر حق جویی باشد، به گونه بیّن یا مبیّن؛ راهزن های مغالطه گر هماره در کمین ساختمان چنین براهینی نشسته اند و مفسّر باید از مهارت مغالطه شناسی برخوردار باشد تا در دام غلط و تغلیط گرفتار نگردد و موهوم و متخیّل و مظنون را در جایگاه معقول، نامراد را در مکان مراد ننشاند و از مقصد دور نیفتد.

ج. استمداد از سنّت و سخنان علم آور معصومان (علیه السّلام)

که مخاطبان نخستین و مفسّران راستین قرآن اند، با تأکید بر شناخت سنجه های چهارگونه روایات به نگره شکلی و محتوایی ( سند و دلالت و جهت و نبود معارض ).
هر گوینده یا نویسنده ای حق دارد که یک یا چند نفر از شاگردان ویژه و آگاهان به مقاصد و مبانی خود را شارح و مبیّن گفته ها و نوشته هایش قرار دهد. بر این اساس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که دریافت کننده پیام های وحیانی از خدای علّام و نخستین مفسّر آن بود، نزدیک ترین و داناترین دانشجویان ( جانشین و اهل بیتش (علیهم السّلام) ) را به سمت مفسّر قرآن مجید برگزید و آن بزرگواران را همراهان همیشگی ( دو جهانی: دنیا و آخرت، به گونه ای که هرگز گسست میان آن دو در هیچ نشئه ای شدنی نیست )، همتایان ناهمطراز ( ثَقَل اکبر و اصغر )، مبینّان معارف و حکم، محافظان و مجریان احکام کتاب آسمانی نامید:
مَعاشر النّاس، إنّ علیّاً و الطیّبینَ من وُلدی، همُ الثَّقَلُ الأصغرُ و القرآنُ هوَ الثَّقَلُ الأکبرُ؛ فکُلُّ واحدٍ مُنبِیٌ عَن صاحبِهِ، لَن یَفترِقا حتّی یَرِدا علیَّ الحوضَ... . مَعاشرَ النّاس، هذا علیُّ أخی و وصیّی و واعی علمی و خلیفتی علی أمّتی و علی تفسیرِ کتابِ الله عزّ و جلّ و الدّاعی إلیهِ و العاملُ بما یَرضاهُ و المحاربُ لأعدائه و المُوالی علی طاعتِهِ و النّاهی عن مَعصیتِه... . (3)
پس بر پایه قاعده « أهل البیت أدری بما فی البیت » یکی از راهکارهای رسیدن به مراد واقعی خدای سبحان، گفته های سخنگویان اوست که در عرصه های ابهام زدایی، می تواند مددکار هر حقیقت یابی باشد؛ اما شناخت درست آن ها از نگره ساختاری و بافتاری نیز شرط هایی دارد:
أ. احراز درستی سند و اسناد به معصوم (علیه السّلام) با بررسی اَسناد و راویان؛ (4)
ب. احراز تمامیّت دلالت به گونه نصّ یا ظهور و نبود هیچ گونه ابهام و اجمال؛
ج. احراز جهت صدور و بیان واقعی بودن، نه مصلحت اندیشی برای فرد یا گروه، زمین یا زمان ویژه؛
د. احراز نبود معارض و منافی مستقیم از نوع تباین.

عنصر دوم:

دلیل انحصار استکشاف مراد خدای علاّم به سه راه پیش گفته، در این نکته بس مهم نهفته است که برای دریافت حقیقت گفته حضرت حق که از هر آسیبی ایمن است، باید سراغ سخنی رفت که از خطر هر گزندی در امان باشد، از این رو جز اعتماد و اعتصام به دیگر آیات قرآن یا یافته های قطعی و عصمت آمیز عقل و احادیث دودمان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) گریزی نیست.
گفتنی است آنان که بر اثر کژاندیشی، خودشان را از سرچشمه زلال معارف و احکام و حِکَم عترت پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بی نصیب ساخته و کژ راهه رفته اند، با اعتقاد به اجتهاد و عدالت همه اصحاب نبوی، بر گم گشتگی و گمراهی خود افزوده اند، چون تمامی آنان را مجتهد و عادل شمردن، پایه ای منطقی و استدلال پذیر ندارد، بلکه به فتوای سیاسی شبیه تر است، زیرا بدون این دو عنصر ساختگی، برای توجیه گناهان بزرگ و خطاهای آشکار برخی از آنان، هیچ راهی نیست!

عنصر سوم:

مراد جدّی خدای حکیم حوزه های گوناگونی دارد و مفسّر باید یکایک آن ها را بشناسد:
أ. آیات العقاید یا گزاره های معرفتی؛ گزارش هایی درباره موضوع ها و محمول هایی در حوزه بیان بود و نبود، هست و نیست، شرایط و اوصاف هستی مندان و علل نیستی ها ( شناخت انسان و جهان و خدا، راه و راهنما، فرجام انسان و جهان )؛
ب. آیات الأخلاق یا گزاره های اخلاقی؛ گزارش هایی درباره موضوع ها و محمول های آن ها در قلمرو بیان بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدهای درونی ( اوصاف و ملکه ها ) یا برون دادهای ارزشی و ضدّ ارزشی آدمیان؛
ج. آیات الأحکام یا گزاره های فقهی و حقوقی؛ گزارش هایی درباره موضوع ها و محمول هایی در عرصه بیان بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدهای رفتاری و کرداری انسان ها؛
د. آیات القصص یا گزاره های تاریخی؛ گزارش هایی درباره موضوع ها و محمول هایی در بیان پیشینه حق گرایان و حق ستیزان برای پندآموزی از سرگذشت آنان.

پی‌نوشت‌ها:

1- برای نمونه ر.ک: تفسیر عیاشی ج2، ص 204، ح10، 11 و 14 ( تبیین مراد از تغیض الأرحام )؛ محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 36، ح 2( مراد از العلماء من صدّق فعلُه قوله و من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم ) و ص 98، ح9 و ص 118، ح11 و ص 146، ص 11 و ص 205، ح1 و ص 375، ح3 و ص 426، ح71 و ج2، ص 364، ح2 و ص 449، ح1 و ج3، ص 272، ح4 و ص 282، ح1 و ج5، ص 388 و ج6، ص 455-457، ح1، 2، 4 و 10؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 127 ( مراد از کلمات امتحانی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) )؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص 66، ح5 ( مراد از نحر در سوره کوثر ) و ص 336، ح236 ( مراد از أقوم قیلاً در سوره مزمّل ) و فیض کاشانی، الصّافی، ج1، ص 256 ( مراد از یؤلون ).
2- گرانیگاه این تقسیم، سخنان استاد بزرگوار آیة الله جوادی آملی- دامت برکاته - است، با افزایش و پردازشی از سوی نگارنده!
3- طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص 76 ( بخشی از سخنرانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مراسم با شکوه غدیر )؛ نیز ر.ک: سید بن طاووس، الیقین، ص 343، باب 127؛ شیخ محمدرازی، نزه^ الکرام و بستان العوام، ج1، ص 186؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج37، ص 201-217؛ بحرانی، کشف المهمّ، ص 190.
4- این گونه راهروی، روش متوسّطان در دانش است؛ ولی راسخان در علم و آگاهان از صورت و سیرت سخنان معصومان (علیهم السّلام) با نگره محتوایی به ارزیابی احادیث می پردازند و هر چه را با خطوط کلّی قرآن مجید و سنّت قطعی موافق بوده یا دست کم با آن مخالف نباشد، بر سر می نهند و بر اساس آن، مرادیابی کرده یا فتوا می دهند و بدان عمل می کنند؛ این شیوه زنده و زاینده و سیره پاینده بزرگان را در برخورد با ادعیه و زیارات معصومان (علیهم السّلام) می توان دید.

منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم