نگاهی به آسیب‏های فهم قرآن
نويسنده: غلامعلی عزیزی
منبع:فصلنامه معرفت

مقدمه

فهم متون دینی، (1) به ویژه قرآن، همانند فهم گفته و نوشته‏های دیگر قانونمند است. علاوه بر آن، قرآن به دلیل ویژگی‏های منحصر به فردش، ملاك‏های افزون‏تری برای فهم دارد كه غفلت از آن انسان را از شناخت صحیح مراد خداوند از آیه‏های نورانی‏اش باز می‏دارد. بدین سبب، از دیرباز كژفهمی‏های بسیاری دامن‏گیر مراجعان به قرآن بوده و هست. كژی‏هایی كه ممكن است در زمینه فهم قرآن پدید آید به «آسیب‏های فهم‏» نامبردار است. توجه‏به‏این‏آسیب‏هاوراه‏های رفع آن هم‏زاد خود قرآن است.
پیامبرصلی الله علیه وآله و جانشینان گرامی‏اش‏علیهم‏السلام هماره مخاطبان قرآن را به فهم صحیح و بایسته راهنمایی كرده، آنان را از انحراف در فهم كتاب خدا بازداشته‏اند. اعتراض‏های پیامبرصلی الله علیه وآله به برهم زنندگان آیه‏های قرآن (2) و ایستادگی اهل‏بیت‏علیهم‏السلام در پاسداری از حریم قرآن در برابر مدعیان فهم آن در این راستاست.
حضرت علی‏علیه‏السلام از یكی از قاضیان زمان خود پرسیدند: آیا تو ناسخ و منسوخ (قرآن) را از یكدیگر بازمی‏شناسی؟ پاسخ داد: نه. حضرت فرمودند: خود و دیگران را نابود كردی. (3) آن حضرت در نامه‏ای به معاویه نوشتند: تو با تاویل قرآن به دنیا دست‏یازیدی. (4) امام باقرعلیه‏السلام در دیدار با قتاده - كه یكی از فقیهان و مفسران بصره بود - فرمودند: اگر قرآن را از پیش خود (بدون توجه به ویژگی‏ها و معیارهای فهم آن) تفسیر كنی، هم خود را نابود كرده‏ای و هم دیگران را و اگر سخن دیگران را بازگویی، خود و دیگران را به نابودی كشانده‏ای ... . (5) امام صادق‏علیه‏السلام در پاسخ صوفیان (كه آیه‏های زهد و ایثار را شاهدی برای خود دانسته و علیه امام‏علیه‏السلام استدلال و احتجاج می‏كردند) فرمودند: آیا شما به ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن آگاهید؟ گمراهان و نابود شدگان این امت‏به امثال این‏گونه آیه‏ها گمراه و نابود شدند. (6)
بنابراین، آسیب‏های فهم قرآن از قدیمی‏ترین بحث‏های قرآنی است كه معلمان قرآن بدان هشدار داده و به دامن‏گیر شدن آیندگان نیز خبر داده‏اند، آن‏گونه كه در سخن حضرت علی‏علیه‏السلام آمده است: زمانی فرا رسد كه... كالایی نزد آنان ارزان‏تر از قرآن نیست، آن‏گاه كه به حق خوانده شود (و معنای درست آن بیان شود) و كالایی پرفروش‏تر و گران‏قیمت‏تر از قرآن نیست. آن‏گاه كه ناروا معنا شود. (7) آسیب‏های باد شده بدین قرار است:

1- ناآگاهی از ویژگی‏های قرآن

گام نخست در راه فهم و بهره‏گیری از قرآن شناخت ویژگی‏های این كتاب ارجمند است; زیرا قرآن علاوه بر جنبه‏هایی كه در هر نوشته‏ای وجود دارد و نویسندگان و خوانندگان بدان آگاهند، دارای ویژگی‏هایی است كه بدون آگاهی نسبت‏به آن‏ها فهم صحیح و بایسته آن ممكن نیست.
الف - راهنمایی معلمان قرآن
گرچه مخاطبان قرآن در عصر نزول، ظاهر بخش مهمی از آن را می‏فهمیدند و از پیش خود به مرحله‏ای از فهم قرآن می‏رسیدند، ولی چنان نبود كه هیچ آیه‏ای بر آنان مبهم نماند و مراتب عالی فهم آیه‏ها را همگی دریابند. پس معلم و مفسری لازم بود تا آیه‏های الهی را بر مردم بیان كند و مشكلات فهم مردم را برطرف نماید. معلم قرآن كسی جز پیامبرصلی الله علیه وآله نبود كه وظیفه پیام‏رسانی الهی را به تعلیم خداوند بر عهده داشت. او نخستین كسی بود كه قرآن را در همه ابعاد و مراتب درك كرده بود و به مقتضای فرمان الهی، وظیفه داشت‏برای مردم نیز شرح و توضیح دهد: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم.»(نحل: 44).
برخی از مفسران مفاد آیه مزبور را منحصر به شرح آیه‏های متشابه و مشكل قرآن كرده‏اند; بدان دلیل كه آیه‏هایی كه نص یا ظاهر است نیازی به بیان و شرح ندارد (8) و اگر همه آیه‏ها نیاز به توضیح داشته باشد لازمه‏اش آن است كه همه مجمل باشد. (9) اما باید توجه داشت كه اولا، «ما نزل‏» اطلاق دارد و تمامی آیه‏ها را دربر می‏گیرد. ثانیا، آیه در مقام بیان یكی از وظایف حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله است و این بیان برای همه آیه‏ها موضوعیت دارد، هرچند مفاد آیه پیچیده نباشد. علاوه بر آن، گاهی مفاد اولیه آیه روشن بوده. ولی ایشان مراتب بالاتری از آن را بر مردم بیان كرده‏اند. به این ترتیب، بیان و شرح پیامبرصلی الله علیه وآله درباره آیه‏های قرآن، اعم از نص و ظاهر و متشابه و...، حجت است (10) و این وظیفه پس از ارتحال پیامبرصلی الله علیه وآله بر عهده عترت آن گرامی نهاده شد و به مقتضای حدیث‏شریف ثقلین بیان آنان نیز برای طالبان فهم قرآن حجت است. (11) بر این اساس، جویای فهم قرآن باید به این ویژگی قرآن آگاه بوده و توجه داشته باشد قرآن كتابی است كه در كنار آن معلم نهاده‏اند تا معارف آن را به مردم بیاموزد ومراجعه‏به آن از پیش خود، انسان را آن‏چنان كه شایسته است‏به مقصد نمی‏رساند و حتی در برخی موارد، بر حیرت و گمراهی او می‏افزاید، مگر این‏كه از شیوه‏ای كه پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل‏بیت‏علیهم‏السلام در فهم قرآن ارائه داده‏اند پیروی كند و از تفاصیل و قیدها و توضیح‏هایی كه درباره آیه‏ها بیان نموده‏اند بهره‏مند شود. (12)
ب- محكمات و متشابهات
آیه‏های قرآن از لحاظ بیان مطالب یكسان نیست و در دو طیف جداگانه تقسیم‏بندی می‏شود: نخست آیه‏هایی كه «محكم‏»اند; یعنی، در دلالتشان بر مراد و مقصود خداوند استوار و قطعی‏اند و احتمالات‏گوناگون درباره مفاد آن‏ها وجود ندارد و دیگر آیه‏هایی كه معانی‏گوناگونی رابرمی‏تابد ودردلالت‏بر مقصودگویایی واستواری دسته‏پیشین راندارد.این آیه‏هابه‏«متشابهات‏» نامبردارند.قرآن‏خودبه این نكته اشاره فرموده است: «هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن ام‏الكتاب واخر متشابهات‏»(آل‏عمران:7)
شناخت این دو دسته عامل مهمی در برداشت و فهم صحیح از قرآن به شمار می‏آید; زیرا در پرتو این آگاهی، تكیه‏گاه فهم متشابهات، كه آیه‏های محكم‏اند، به خوبی روشن می‏شود و مخاطب برای فهم آن مستقیما به سراغ محكمات می‏رود، بی‏آن‏كه دچار لغزشی شود یا ندانسته احتمال غیر مراد آیه را بر قرآن تحمیل كند. بنابراین، آن‏كه به این ویژگی قرآن آگاهی ندارد یا آگاه است و از روی عمد بدان توجهی نمی‏كند دچار لغزش و انحراف می‏شود و چه بسا، گمان كند كه آیه‏های قرآن با هم اختلاف و تناقض دارند - چنان‏كه عده‏ای در صدر اسلام به این گمان دچار شده بودند- (13) و یا براساس این آیه‏ها به جبر گرایش پیدا كنند - آن‏گونه كه برخی از مسلمانان ازآیه‏هایی‏مانند «لیس‏لك من الامر شی‏ء...» (آل عمران:128) و «و الله خلقكم و ما تعملون‏» (صافات:96) عقیده جبر را فهمیده‏اند و از آیه‏های دیگر، جسمانیت‏خداوند و دیده شدن او به چشم (در قیامت) رابرگرفته‏اند;مانند:آیه «الرحمن‏علی العرش استوی‏» (طه:5) و آیه «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة.» (قیامة: 22 و23).
به هر روی، ناآگاهی و بی‏دقتی درباره محكم و متشابه یا ناسخ و منسوخ (كه مصادیقی از متشابهات است) موجب به هم ریختن آیه‏ها (ضرب القرآن بعضه ببعض) خواهد شد، چنان‏كه ممكن است كسی آیه متشابهی را محكم تصور كند و براساس آن، آیه‏های دیگر را وارونه بفهمد; چه این‏كه پیروان بسیاری از مذاهب انحرافی به آیه‏های قرآن تمسك كرده و درستی رای و مذهب خود را با آن تایید نموده‏اند.
ج قیدها و مخصص‏ها
نزول قرآن در زمان طولانی سبب شد تا عام‏ها و مطلق‏ها در كلام الهی در برخی موارد، جدای از قیدها و مخصص‏ها باشد و از آن‏جاكه‏تمامی‏قرآن‏مجموعه‏واحدی‏است و مطالب آن با یكدیگر ارتباط دارد و آیه‏ها شاهد و مصدق هم قرار می‏گیرند، لازم است‏به هنگام فهم، از وجود یا عدم قید یا مخصصی در آیه‏های دیگر كه مربوط به موضوع مورد بحث آیه است‏با خبر شویم و آن را در فهم آیه دخالت دهیم. علاوه بر این، گاهی قیدی در خارج از قرآن‏در بیان معلمان قرآن‏علیهم‏السلام آمده كه باید مورد توجه قرار گیرد و براساس‏آن،آیه شرح و معنا شود. بر این مبنا یكی از آسیب‏های جدی فهم، نادیده انگاشتن قیدهای قرآنی و غیر قرآنی است كه درفهم آیه مؤثر است. در چند آیه قرآن، خون جزو خوردنی‏های حرام معرفی شده است; مانند: «انما حرم علیكم المیتة و الدم.» (بقره:173) در این آیه و آیه‏های‏3 مائده و 115 نحل، خون به طور مطلق و به هر شكلی كه باشد حرام اعلام شده، ولی در آیه 145 انعام قید «ریخته شده‏» را نیز بر آن افزوده است «او دما مسفوحا.» بنابراین،، با توجه به این قید، خون‏هایی كه پس از سربریدن حیوان در رگ‏ها باقی می‏ماند حرام نیست و مراد از حرمت‏خوردن خون در آن چند آیه نیز صرفا حرام بودن خونی است كه پس از سر بریدن از بدن حیوان خارج می‏شود.
نمونه‏های دیگر از آیاتی كه قید آن در روایات وجود دارد آیه 2 سوره نور است: «الزانیة و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما ماة جلدة.» این كریمه درباره حد زناست و اطلاق آن شامل همه زناكاران می‏شود، چه آنان كه همسر دارند و در كنار او زندگی می‏كنند، چه كسانی كه در جایی دیگر دور از او هستند و چه آنان كه بی‏همسرند. اما روایت‏حكم آیه را مختص غیر محصنه می‏داند (وقتی كه زانی و زانیه همسر نداشته یا دسترسی به همسر خود نداشته باشند.) بنابراین، آیه به همین مورد مقید و از شمول آن كاسته می‏شود. (14) پیداست كه عدم پی‏جویی از چنین مواردی یا ناآگاهی با این ویژگی قرآن تا چه حد فهم ما را از مراد خدای متعال دگرگون می‏سازد.
د ظاهر و باطن قرآن
معارف قرآن همه آن نیست كه از دلالت ظاهر آیات به دست می‏آید، بلكه در ورای آنچه از ظاهر آیه فهمیده می‏شود مراحل بالاتری وجود دارد كه در زبان معلمان قرآن از آن به «باطن قرآن‏» یاد شده است. به عقیده برخی از عالمان قرآن‏پژوه، با تدبر در قرآن می‏توان از ظهور معنای ساده و ابتدایی گذشت و به معانی پیچیده‏تر كه در پس این معنا نهفته است دست‏یافت; مثلا، از آیه كریمه «و لا تشركوا به شیئا» (نساء:36) در ابتدا فهیمده می‏شود كه نباید بت‏ها را پرستید، ولی با نظری وسیع‏تر، این معنا را می‏یابیم كه انسان نباید به غیر اذن خدا از دیگران اطاعت كند و با نظری گسترده‏تر، از این‏كه انسان حتی از دلخواه خود نباید پیروی كند و با نظری عمیق‏تر، نباید از خدا غفلت كرد و به غیر خدا توجه داشت; زیرا پرستش بت‏ها به این دلیل ممنوع است كه خضوع در برابر غیر خداست و بت‏بودن معبود خصوصیتی ندارد، چنان‏كه قرآن اطاعت‏شیطان را عبادت او شمرده است: «ان لا تعبدوا الشیطان‏» (یس: 60) با تحلیلی دیگر، معلوم می‏شود كه فرقی در اطاعت از دیگران با پیروی از خواهش‏های نفسانی خود وجود ندارد، چنان‏كه قرآن می‏فرماید: «افرایت من اتخذ الهه هواه‏» (جاثیه:23) با تحلیل دقیق‏تر، معلوم می‏شود كه اصلا نباید به غیر خدای متعال توجه و التفات داشت و از او غفلت كرد; زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال برای غیر او و تواضع نشان دادن در برابر عبادت و پرستش خداست و خداوند غفلت كنندگان را وعده عذاب داده است: «و لقد ذرانا لجهنم كثیرا من الجن و الانس ... اولئك هم الغافلون‏» (اعراف:179). (15)
اما می‏توان گفت كه همه معانی باطنی قرآن در دسترس فهم افراد عادی نیست و در این زمینه، باید به معلمان قرآن مراجعه كرد; زیرا دانش ظاهر و باطن قرآن در همه سطح‏ها در اختیار آنان است. (16) بنابراین، همه نمی‏توانند مدعی دانستن معارف باطنی قرآن باشند، به ویژه اگر بخواهند از پیش خود و بدون شاهد قرآنی یا روایی یا عقلی معنای نهفته در ورای ظاهر آیه را بیان كنند; چه در این صورت راه سوء فهم و برداشت‏به خوبی باز است و دلیلی بر درستی آن نخواهیم داشت. بنابراین، آسیبی كه از این ناحیه به نظر می‏رسد از دو جنبه است:
1- محدود و منحصر كردن مفاد آیه بر ظاهر آن; زیرا در این صورت، اگر راه صحیحی به دست‏یافتن آدمی بر معنای باطنی باشد - مانند این‏كه شاهدی از قرآن یا روایت معتبر داشته باشیم - از معارف درون آیه محروم خواهیم ماند.
2- بی‏پروایی و بی ضابطگی در بیان معنای باطنی كه هرچه به نظر آید به عنوان باطن آیه مطرح گردد.
نكته‏ای كه یادآوری آن در این‏جا ضروری است آن كه برخی افراد از باطن داشتن آیه‏های قرآن سوء استفاده كرده و معتقد شده‏اند كه مراد از قرآن باطن آن است، نه ظاهرش كه با دانش لغت و اصول محاوره فهمیده شود و نسبت‏باطن به ظاهر مانند نسبت مغز است‏به پوست و عمل به باطن قرآن آدمی را از ظاهر آن بی‏نیاز می‏سازد. (17) اینان، كه به دلیل این عقیده به «باطنیان‏» مشهورند، هیچ دلیلی شرعی بر این باور خود ندارند، بلكه حتی همه آیه‏های اعتقادی و احكام قرآن و روایات و سیره پیشوایان دین برخلاف این مدعاست.

2- ناآگاهی به ابزارهای فهم

الف ناآگاهی نسبت‏به اصول و معیارهای فهم عدم دست‏یابی به قالب قرآن: از نخستین گام‏های فهم قرآن، تلاش در جهت دست‏یابی به قالب قرآن است. قرآن در عصر نزول و سالیانی پس از آن، به خط كوفی و بدون نقطه و اعراب نوشته می‏شد، گرچه وجود حافظان فراوان و تلاوت گسترده قرآن مانعی در راه پیدایش اشتباه بود، اما نتوانست هرگونه اختلافی را پیشگیری كند و بدین ترتیب، قرائت‏های هفت‏گانه و بیش‏تر شكل گرفت. درست است كه اختلاف قرائت مغیر معنا در سراسر قرآن اندك است، ولی دقت در فهم اقتضا می‏كند كه جویای فهم قرآن در صدد یافتن قرائت صحیح برآید تا مطمئن شود آنچه می‏فهمد و برداشت می‏كند برگرفته از كلام الهی است. اما اگر بخواهد بدون ضابطه، قرائت‏های گوناگون را ملاك فهم خود قراراد دهد قطعا به مراد خداوند نخواهد رسید و خشت اولی است كه چون كج نهاده شود تا ثریا كج فهمی و انحراف ادامه می‏یابد.
بی‏توجهی به اصول محاوره: قرآن همانند دیگر نوشته‏ها از الگوهای زبانی ویژه برخوردار است. همان‏گونه كه مردم در سخنان و نوشته‏های خود معیارهایی دارند و براساس آن می‏گویند و می‏نویسند و گفته و نوشته‏های دیگران را می‏فهمند، همه پیامبران‏علیهم‏السلام نیز با زبان مخاطبان خود سخن گفته‏اند تا در فراخوانی مردم به دین حق، خللی راه نیابد و تفهیم و تفهم به طور كامل و بایسته انجام شود. «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.» (ابراهیم:4) بنابراین، كسی كه در پی فهم این كتاب ارجمند است‏باید قواعد و اصول محاوره را - به طور كلی - و معیارهای زبان عربی را - به طور خاص - بشناسد. یكی از چیزهایی كه در اصول محاوره عقلایی برای فهم سخن یا نوشته مورد توجه است‏مراجعه‏به قرینه‏های پیوسته یا ناپیوسته و یا حتی قرینه‏های غیر لفظی است. عدم توجه به قرینه‏های یاد شده موجب سوء فهم و نسبت دادن مطالب غیر واقعی به گوینده‏یا نویسنده است. از آن‏جا كه در قرآن و سخن پیشوایان دین‏علیهم‏السلام نه تنها مخالفتی با این روش نشده، بلكه بر همان اساس سخن گفته شده، بنابراین، آگاهی و توجه به این قرینه‏ها ضروری است. در ادامه، مروری گذرا بر این قرینه‏ها خواهیم داشت:
قرینه‏های درونی:
قرینه‏های درونی پیوسته: این قرینه‏ها چنان‏كه از نامشان پیداست، همواره همراه سخن‏اند; از آن جمله، آیه‏های پیشین و پسین آیه مورد نظر و یا لحن و مقام آیه‏های یك قسمت است كه به «قرینه سیاق‏» نامبردار است; مثلا، آیه‏49 دخان كه می‏فرماید: «ذق انك انت العزیز الكریم.» اگر بدون توجه به آیه‏های قبل و بعد، كه درباره عذاب قیامت است، این آیه را معنا كنیم، عزیز و كریم به معنای واقعی خود است و جمله مدح‏آمیز می‏شود. اما اگر توجه كنیم كه قبل از آن آمده است «خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحمیم‏» (دخان:47 و 48) و در آیه 50 پس از این آیه آمده «ان هذا ما كنتم به تمترون‏» كاملا درمی‏یابیم كه مراد از «عزیز كریم‏» یعنی: ذلیل و حقیر كه برای سرزنش و توبیخ بیش‏تر چنین آورده (18) و در این صورت، جمله در مقام مذمت و توبیخ مخاطب است. بنابراین، كسی كه آیه‏ها را بدون توجه به سیاق ویژه‏اش مورد بررسی و فهم قرار می‏دهد به مفاد واقعی آن دست نمی‏یابد. (19)
از سوی دیگر، همه‏جا نمی‏توان به وجود سیاق باور داشت; زیرا چینش آیه‏های قرآن همه‏جا براساس ترتیب نزول نیست; چون پس از نزول كامل هر سوره، كه بیش‏تر طی فاصله‏های زمانی نازل می‏شد، قطعه‏های گوناگون را در كنار یكدیگر قرار می‏دادند.(البته غیراز سوره‏هایی كه به یكباره تمامی آن فرود آمده است.)
اضافه بر این، براساس اصول محاوره، گاهی گوینده در میان سخن خود جمله‏ای می‏آورد كه ارتباطی به قبل و بعد ندارد و نسبت‏به آن‏ها ناپیوسته است (جمله معترضه است.) اگر بپذیریم كه آیه‏3 مائده در اصل، به همین ترتیب فرود آمده می‏توان باور داشت كه جمله‏هایی در میان آن معترضه است; (20) زیرا هیچ ارتباطی با جمله‏های پیشین و پسین خود ندارد و اگر آن رااز این میان برداریم وآغاز و پایان آیه به هم بپیوندد سخن یكپارچه‏ای را نشان می‏دهد كه در ابتدا، حكمی را آورده و سپس استثنای آن را مطرح كرده است. در این هنگام، معترضه بودن جمله‏های میانی بسیار روشن است. بنابراین، نمی‏توان گفت كه چون جمله‏های میانی دراین قسمت مطرح شده و در بیان حرمت‏برخی از خوراكی‏هاست، آن‏ها را باید براساس همین سیاق ارزیابی كرد و مشمول همین حكم دانست. پس به صرف قرار گرفتن قسمت‏هایی در اطراف جمله یا آیه مورد بحث، سیاق واحدی از آن فهمیده نمی‏شود. حتی وجود مناسبت‏بین دو آیه، دلیل باهم فرود آمدن آن‏ها یا یكی بودن سیاقشان نیست. (21) نتیجه آن‏كه هم صرف‏نظر كردن ازاین قرینه نارواست و هم بی‏دقتی در تشخیص و استفاده از آن.
قرینه‏های درونی ناپیوسته: منظور از این دسته، آیه‏هایی است كه در جای دیگر سوره یا در سوره‏های دیگر در رابطه با آیه مورد بحث وجود دارد و در توضیح مراد آیه به كار می‏آید یا قید و استثنایی است كه از دامنه شمول و كلیت آن می‏كاهد و... . بی‏توجهی به این‏گونه قراین موجب برداشت ناورا از آیه‏ها و نسبت‏سخنان غیر واقع به خدای متعال می‏شود; مانند كسی كه علم غیب را مخصوص خدای متعال می‏داند و از دیگران نفی می‏كند - گرچه به تعلیم الهی بدانند - و مستند خود را آیه 65 نمل قرار می‏دهد: «قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب‏»، در حالی كه در سوره جن آمده است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول‏» (جن:26 و27) بنابراین، می‏توان گفت كه دانش غیب در اصل، مخصوص خدای متعال است، ولی او آن را به برخی از بندگان خالص خود می‏دهد و آنان نیز به واسطه عنایت الهی عالم به غیب‏اند.
قرینه‏های بیرونی: بخشی از این قرینه‏ها شرایط و اوضاع و احوال زمان نزول آیه است كه مخاطبان قرآن به آن اشراف كامل داشته‏اند. طالبان فهم قرآن باید به این زمینه‏های نزول آشنایی یابند. كسی كه زمینه نزول آیه مربوط به صفا و مروه را نمی‏داند گمان می‏كند كه طواف بر آن دو جایز است، نه واجب، در حالی كه آیه بر اصل تشریع سعی بین صفا و مروه نازل شده و ربطی به بیان استحباب سعی ندارد، ولی بدان دلیل به «لاجناح‏» تعبیر شده كه مسلمانان گمان می‏كردند سعی میان صفا و مروه از بدعت‏های مشركان است و یا به نقلی دیگر، آنان بر روی هر یك از آن دو كوه بتی گذارده بودند و پیامبرصلی الله علیه وآله با مشركان شرط كرده بودند كه در هنگام حج مسلمانان، بت‏ها را بردارند. آنان نیز چنین كردند، ولی هنگامی كه یكی از مسلمانان مشغول سعی بود بت‏ها را باز گرداندند و آیه نازل شد «ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما» (بقره: 158) (22)
بخش دیگری از قرینه‏ها سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام درباره آیه‏های قرآنی است كه در بحث از ویژگی‏های قرآن در قسمت پراكندگی قیدها و قرینه‏ها نمونه‏ای از آن بیان شد.
قرینه‏های غیرلفظی: در محاورات عرفی، گاه بر قرینه‏های غیر لفظی تكیه می‏شود و بر اساس آن، گفته‏ها را تحلیل و بررسی می‏كنند; یعنی شنوندگان با ویژگی‏هایی كه از گوینده سراغ دارند برخی از احتمال‏ها را از كلام او نفی یا اثبات می‏كنند و در نتیجه، ویژگی او قرینه‏ای است‏بر مراد او از سخنانی كه گفته است. (23) در فهم قرآن نیز می‏توان از این قرینه‏ها بهره‏مند شد. ویژگی‏های خداوند، فرشتگان و پیامبران‏علیهم‏السلام از این‏گونه قرینه‏هاست. شریف رضی‏رحمه الله براساس همین قرینه، سخن عكرمه و سدی را كه طبری نقل كرده مردود می‏داند. آن دو گفته‏اند: چون ملائكه به حضرت زكریا بشارت دادند، شیطان بر این صدا و بشارت اعتراض كرد و حضرت زكریا را وسوسه كرد كه آنچه شنیده‏ای از سوی ملائكه نبوده، بلكه از ناحیه شیطان است; چون اگر از طرف حق تعالی بود ناگزیر به صورت وحی نازل می‏شد. لذا، شك كرد و گفت: «انی یكون لی غلام.» (آل‏عمران: 40).
وی (شریف رضی‏رحمه الله) در رد این سخن گفته است: این حرف بیانگر نادانی كامل و بی بصیرتی گوینده‏اش به مقام پیامبران‏علیهم‏السلام است. انبیای الهی‏علیهم‏السلام مقامشان برتر از آن است كه ملعبه شیاطین قرار گیرند و نتوانند صدای شیطان و ملائكه را از هم تشخیص دهند ... . چه دلیلی روشن‏تر از قرآن كه نشان دهد حضرت زكریا ذره‏ای شك نكرده از این‏كه طرف خطاب خود را خدا می‏داند. (24)
ب - ناآگاهی از دانش‏های مورد نیاز
كسی كه در پی فهم قرآن است‏به دانش‏هایی نیاز دارد كه بدون آگاهی از آن‏ها، راه به جایی نمی‏برد و در نادانی خود سرگردان می‏ماند. دانش‏های مورد نیاز از این قرار است:
1. دانش‏های ادبی: قرآن به زبان عربی است. بنابراین، دانش‏های وابسته به آن در فهم قرآن مورد نیاز است: صرف، نحو، فقه اللغة، معانی و بیان، آشنایی با اشعار معاصر نزول قرآن و... . به هر اندازه كه جویای فهم قرآن از دانش‏های یاد شده بی‏بهره باشد، به همان مقدار در فهم قرآن ناتوان است، گرچه در دانش‏های دیگر استاد و صاحب‏نظر باشد. كسی كه تفاوت «ان‏» نافیه را با «ان‏» مخففه نداند چگونه به معنای ظاهری قرآن دست می‏یابد، چه رسد به این‏كه بخواهد در صدد شرح و توضیح آن برآید؟ بر این اساس، هم باید در شناخت دانش‏های یاد شده كوشید و هم در كاربرد آن‏ها دقت كرد. مرحوم بلاغی بر ادیب ماهری چون زمخشری خرده می‏گیرد كه چگونه در جایی «لا» را زاید دانسته، اما در جای دیگر آن را نافیه قرار داده است. او معتقد است صاحب كشاف در مواردی كه «لا» بر حرف قسم وارد می‏شود با جایی كه بر سرفعل، قسم می‏آید خلط كرده است. (25)
2. دانش‏های قرآنی: با این‏گونه دانش‏هاست كه برخی ویژگی‏های قرآن - كه پیش‏تر بدان اشاره شد - شناخته می‏شود. در این بحث‏ها، مطالبی از قبیل ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تاریخ قرآن، وحی و انواع آن، اعجاز قرآن، شیوه‏های فهم و تفسیر قرآن و ... مورد بررسی قرار می‏گیرد. شناخت این موارد جایگاه مهمی در فهم قرآن دارد; زیرا تا كسی شناختی از متشابه نداشته باشد، به معنای ظاهری آن بسنده كرده و با اعتقاد به آن، در فهم آیه‏های دیگر ناتوان است و چنین می‏پندارد كه گویا آیه‏های قرآن با یكدیگر در تعارض‏اند. كسی كه «الی ربها ناظرة‏» (قیامة:23) را به معنای ظاهری‏اش گرفته است، در بیان آیه «لا تدركه الابصار» (انعام:103) متوقف خواهد شد.
بر اثر همین ناآگاهی‏ها بود كه افرادی در صدر اسلام مدعی وجود تناقض و اختلاف در قرآن شدند، غافل از آن‏كه در قرآن كریم آیات متشابهی وجود دارد كه باید به شیوه صحیح با آن‏ها مواجه شد.
3. دانش‏های دینی: از دیگر دانش‏هایی كه در فهم قرآن دخیل است، دانش‏های مربوط به دین‏شناسی است. این دانش‏ها بر دو دسته‏اند: نخست آنچه به ریشه‏ها و باورهای دینی می‏پردازد دو دیگر دانشی كه در باب شناخت وظایف دین‏داران است. گرچه قرآن شامل بخش مهمی از معارف دینی است و كلیات وظایف را بیان كرده، ولی جامع همه مسائل نیست; به این معنا كه معمولا در تفصیل احكام، سخنی نگفته و آن را به عهده پیامبرصلی الله علیه وآله گذارده است. بنابراین، مراجعه كننده به قرآن باید از دانش‏هایی كه در زمینه‏های یاد شده با كمك بیانات پیامبر و جانشینان اوعلیهم‏السلام فراهم آمده است و با دلیل‏های عقلی قطعی مبرهن شده، برخودار گردد.
دانشی كه عهده‏دار بحث از باورها و عقاید است «كلام‏» و دانشی كه بیانگر فروع و وظایف است «فقه‏» و سایر پیش‏نیازهای آن دانش‏هایی از قبیل اصول فقه، فقه‏الحدیث، رجال و درایه است. ناآگاهی از این قبیل دانش‏ها در واقع، از دست دادن زمینه‏های فهم بایسته بخشی از قرآن است (آیه‏هایی كه در ارتباط با باورها یا احكام است.) مهم‏ترین آسیبی كه از این ناحیه، فهم قرآن را تهدید می‏كند تطبیق و تحمیل داده‏های كلامی و فقهی بر قرآن است. نمونه‏های آن را می‏توان در تفسیرهای مذاهب منحرف مشاهده كرد.
4. دانش‏های تجربی: قرآن كتاب دانش‏های تجربی نیست، بلكه برای هدایت مردم است و هرچه در این مسیر مفید بوده در آن طرح شده است. در این میان، به تناسب، به برخی پدیده‏های جهان آفرینش نیز اشاره شده است، گرچه در زمان نزول، سطح علمی مردم چنان نبوده كه نكته‏های علمی قرآن را به خوبی دریابند. اما بعدها با رشد علوم، برخی از ابعاد اعجاز علمی قرآن آشكار شده و برخی در صدد برآمده‏اند تا آیه‏های قرآن را با داده‏های علوم گوناگون تطبیق دهند، گرچه معمولا دچار زیاده روی شده و از مرز تفسیر خارج گردیده‏اند. (26)
در زمان‏های گذشته برخی از مفسران آیات مربوط به آسمان‏های هفت‏گانه را بر افلاك نه‏گانه هیئت‏بطلیموسی تطبیق داده بودند، اما با گذشت زمان و ابطال آن، نادرستی این فرضیه روشن شد و اساس آن فرو ریخت. (27) بنابراین، آگاهی از دانش‏های تجربی گرچه به فهم بخشی از قرآن، كه درباره پدیده‏های طبیعی است، كمك می‏كند، اما باید جانب احتیاط را نگه داشت و در تطبیق آیه‏ها بر داده‏های علوم تجربی، دقت لازم را به كار بست تا مطلبی بر قرآن تحمیل نشود.
5. دانش‏های انسانی: قرآن مجموعه‏ای از معارف درباره مبدا و معاد و احكام و آداب است و مباحث گوناگون آن به نوعی، در سازندگی انسان نقش دارد. امروزه همه مكاتب مطالعات فراوانی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان و روابط و مناسبات حاكم بر آن داشته و دارند و متناسب با مبانی فكری و عقیدتی خود، آراء گوناگونی در هر بخش از علوم انسانی مطرح كرده‏اند، گرچه دانستن این علوم تاثیری مستقیم در فهم ما از قرآن ندارد، ولی آگاهی از آن‏ها سؤالات فراوانی را برای ما به وجود می‏آورد كه هنگام مراجعه به قرآن در صدد پاسخ‏یابی آن‏ها بر می‏آییم و به سرعت، از آیه‏ها نمی‏گذریم، حتی از اشاره‏ها و دلالت ایمایی و التزامی آیه‏ها ممكن است‏بهره ببریم. كسی كه از این دانش‏ها بی‏بهره است ذهنی پر سؤال ندارد و به راحتی، از آیه‏ها می‏گذرد و در نتیجه، انتظار زیادی از مدلول‏های گوناگون آیات ندارد و به نكته‏های كم‏تری دست می‏یابد. (28)

3- ناآگاهی و بی‏توجهی به منابع فهم

از جمله مواردی كه در بحث آسیب‏شناسی فهم باید مورد بررسی قرار گیرد «منابع فهم‏» است. شناخت منابع و میزان اعتبار آن، كیفیت‏بهره‏برداری از آن و اولویت و اهمیت‏بعضی نسبت‏به بعضی دیگر از نكاتی است كه باید بدان آگاهی داشت.

آسیب‏های فهم قرآن با قرآن

نخستین و مهم‏ترین منبعی كه در فهم این كتاب مقدس به كار می‏آید خود قرآن است; زیرا چنان‏كه پیش‏تر گفته شد، قرآن براساس اصول محاوره میان مردم سخن گفته است. گویندگان و نویسندگان در سخن خود نكاتی می‏آورند كه باتوجه به گفته یا نوشته خویش در جای دیگر معنا می‏یابد; یعنی، برخی گفته‏های خود را قرینه برخی دیگر قرار می‏دهند. مخاطبان نیز بدون توجه به آن گفته‏ها، كه در فهم مراد گوینده مؤثر است، مطلبی را به صاحب سخن نسبت نمی‏دهند. قرآن نیز از این اصل بركنار نیست و فهم هر بخشی از آن در فهم بخش‏های دیگر مؤثر است، به ویژه آن‏كه نزول قرآن به یكباره نبوده و همه مقصود خود را در جای معینی بیان نكرده است.
پیشوایان دین نیز در مواردی، برای توضیح و تفسیر آیه‏ها از دیگر آیات استفاده كرده‏اند; مانند حدیث نبوی‏صلی الله علیه وآله كه در توضیح آیه «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون‏» (انعام: 82) از آیه «لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم‏» (لقمان:13) استفاده كرده و به كمك این آیه، مراد از واژه «ظلم‏» در آیه اول را شرك به خداوند دانسته‏اند. اینك به ذكر مهم‏ترین آسیب‏ها در این زمینه می‏پردازیم:
الف - بسنده‏كردن به قرآن
برخی از مفسران كه به استفاده از قرآن برای فهم گرایش داشته‏اند نسبت‏به منابع دیگر كم‏توجهی كرده و خواسته‏اند فقط با بهره‏گیری از آیه‏های قرآن به فهم معارف آن نایل آیند، ولی پیداست كه فهم كامل قرآن با كاوش در همه منابع و استنباط از تمامی ادله و قراین شكل می‏گیرد. استفاده از یك منبع و وانهادن دیگر منابع در واقع، از دست دادن زمینه‏های لازمی است كه در فهم قرآن سرنوشت‏ساز است و از آن‏جا كه برخی توضیحات و قرینه‏ها تنها در روایات آمده و هیچ راهی برای فهم آن از قرآن نداریم، بسنده كردن به قرآن راه فهم درست‏بخشی از قرآن را بر ما می‏بندد. مرحوم علامه طباطبایی‏رحمه الله، كه خود از استوانه‏های فهم قرآن با قرآن است، در موارد متعددی از تفسیر گران‏سنگ المیزان، به نقش منحصر به فرد روایات در فهم قرآن تصریح فرموده‏اند; از جمله: در بیان مراد از «صلاة وسطی‏» در آیه 238 بقره (المیزان، ج 2، ص‏246)، در بیان مقصود از «اشهر معلومات‏» در آیه‏197 بقره (همان، ص 78)، درباره آیه‏33 مائده (همان، ج 5، ص 291)، در تفسیر آیه 38 این سوره، مراد از دستی كه به جرم سرقت قطع می‏شود (دست راست)، مقداری كه قطع می‏شود و میزان مالی كه به سبب آن دست دزد را می‏برند (همان، ص‏329) و موارد متعدد دیگر - كه بدون مراجعه به روایات قابل فهم نخواهد بود.
از جمله كسانی كه به این آسیب دچار شده، صاحب تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن است.
ب - مهجور داشتن قرآن
گرچه مفسران قرآن در طول تاریخ، برای فهم قرآن كم و بیش از این منبع بهره برده‏اند، ولی این بهره‏گیری چندان در خور این منبع شریف و ارجمند نبوده است. از جمله كاستی‏های فهم آنان، بی‏توجهی به این گنجینه ارزشمند است، حتی آنان كه خود بهترین راه فهم قرآن را مراجعه به خود قرآن دانسته‏اند (29) آن را در توضیح ابهام یا تبیین اجمال آیه‏ها و بیان تقیید و تخصیص منحصر كرده، در عمل از شمول آن نسبت‏به همه معارف و قصص كاسته‏اند، در حالی كه داده‏های قرآنی برای فهم در بیان ابهام و اجمال و خاص و ناسخ و ... خلاصه نمی‏شود و حیطه بسیار گسترده‏تری دارد و كسی كه به این راه وارد شود خواهد فهمید كه چه گوهرهای بی‏نظیری دست نخورده باقی مانده است.
نباید گمان كرد كه فهم قرآن با قرآن كاری سهل و كم دامنه است و هر كسی می‏تواند با یافتن آیه‏های همگون (از معجم) از عهده آن برآید; زیرا این كار، هم مشكل است و هم درازدامن و تنها از راه انس با قرآن و احاطه كامل بر سراسر آن با ژرف‏نگری و موشكافی قابل دستیابی است. اگر كسی بخش‏هایی از تفسیر المیزان را بنگرد متوجه می‏شود كه چگونه آیه‏هایی كه به ظاهر هیچ‏گونه ارتباطی با آیه مورد بحث ندارند به هنگام تفسیر و موشكافی در فهم به كار می‏آید «و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض‏» (30) مصداق می‏یابد. نمونه آن بحثی است كه مرحوم علامه‏رحمه الله درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم‏» آورده و در آن از39 آیه دیگر بهره گرفته است.
توجه به سیاق آیه‏ها نیز شعبه‏ای از فهم قرآن با قرآن است كه در بحث از قرینه‏ها بدان اشارت رفت. همچنین توجه به كاربرد قرآنی واژه‏ها و فهم معانی آن‏ها از رهگذر قرآن بخشی از این بحث (فهم قرآن با قرآن) است كه در بخش واژه‏شناسی می‏آید.
ج - بر هم زدن آیه‏ها
از آسیب‏هایی كه در زمینه بهره‏گیری از آیه‏ها در فهم آیات دیگر ممكن است رخ دهد، بر هم زدن آیه‏هاست; (31) یعنی معانی آیه‏ها را به هم مخلوط كردن و ویژگی آیه‏ها را واژگونه دانستن; مثل این‏كه آیه محكم را متشابه بدانند و بالعكس. چنین خطایی در برداشت از آیه‏ها نقص بزرگی بر جای می‏نهد. این آسیب، چنان كه از روایت نبوی‏صلی الله علیه وآله پیداست، در امت‏های گذشته نیز بوده و موجب گمراهی آنان شده است. (32) نتیجه بر هم زدن آیه‏ها پیدایش تناقض میان آن‏ها و تكذیب بعضی از آیه‏ها نسبت‏به بعضی دیگر است، در حالی كه بخش‏های گوناگون قرآن مصدق و مؤید یكدیگر است و عدم وجود اختلاف و ناهماهنگی یكی از ابعاد اعجاز این كتاب ارجمند می‏باشد. «افلا یتدبرون القرآن و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا» (نساء: 82).
د - آسیب‏های فهم قرآن با روایت
ضرورت بهره‏گیری از روایات معصومان‏علیهم‏السلام به عنوان یكی از قراین ناپیوسته در بحث‏های گذشته بیان شد. اكنون به اختصار، آسیب‏هایی كه در استفاده و برداشت از منابع روایی برای فهم قرآن وجود دارد اشاره می‏شود:
1. بسنده كردن به روایات: در بحث از فهم قرآن با قرآن، گفته شد كه بسنده كردن به یك منبع كاری است ناروا كه درهای معارف قرآن را به روی جویای فهم می‏بندد. برخی در بسنده كردن به روایات تا جایی پیش رفته‏اند كه هیچ توضیح و تفسیری در كنار روایات تفسیری نیاورده‏اند. تفسیرهایی مانند البرهان و نورالثقلین روایات وارد شده درباره آیه‏ها را جمع‏آوری كرده‏اند، ولی حتی نوع روایات را مشخص ننموده‏اند. پیداست كه با این تفكر نمی‏توان به معارف قرآنی رسید; زیرا:
اولا، روایات تفسیری در مقایسه با حجم زیاد آیه‏های قرآن اندك است.
ثانیا، در بیان روایات مربوط به قرآن، روایاتی وجود دارد كه در شرح و تفسیر آیه نیست، بلكه بیان مصداق یا بیان بطن یا تمثل به آیه و مانند آن است.
ثالثا، در خود روایات، به تدبر و فهم قرآن امر شده و بر این اساس نباید تنها به روایات اكتفا كرد. «یعرف هذا و اشباهه من كتاب الله عز و جل.» (33)
رابعا، برای ارزیابی روایات، راه‏هایی قرار داده‏اند كه یكی از آن‏ها مخالفت‏یا موافقت‏با قرآن است و این فرع بر آن است كه قرآن پیش از مراجعه به روایت قابل فهم و تفسیر باشد.
2. پذیرش روایات غیر قابل استناد: مهم‏ترین آسیبی كه دامن‏گیر طالبان فهم قرآن بوده و در برخی موارد، هنوز هم هست پذیرش روایات غیر قابل استناد است; زیرا از این راه دروغ‏های فراوانی به كتاب‏های تفسیری راه یافته و اساس فهم قرآن قرار داده شد است كه عمده این دروغ‏ها از سوی راویان اسرائیلی جعل و نشر داده شده و به ویژه، در كتاب‏های اهل سنت نقل شده است. تهمت‏هایی كه به حضرت سلیمان‏علیه‏السلام و داودعلیه‏السلام و برخی دیگر از انبیای الهی‏علیهم‏السلام نسبت داده شده (34) از این طریق وارد فرهنگ اسلامی گردیده است.
بنابراین، جا دارد دقت و وسواس بیش‏تری در استفاده از منابع روایی اعمال شود و ملاك‏هایی كه در علم رجال برای آگاهی از احوال راویان وجود دارد و معیارهایی كه در تشخیص حدیث صحیح از سقیم در درایه مطرح است مورد توجه جدی قرار گیرد، حتی اگر روایتی از نظر سند عالی بود، ولی مخالف با قرآن یا مسلمات دینی بود كنار گذاشته شود، به ویژه روایاتی كه زمینه‏های نزول را بیان می‏كند و در درون با یكدیگر در تعارض‏اند.

آسیب‏های فهم واژگان قرآن

الف - ملاك قرار دادن معنای كنونی واژه‏ها
تلاش برای فهم و شناخت واژه‏های غریب و نامانوس قرآن از نخستین گام‏های فهم كتاب است. آیه‏های قرآن تركیبی از این واژه‏هاست كه روشن شدن آن بخش عمده‏ای از فرایند فهم است. قرآن به زبان مردم صدر اسلام فرود آمده و عمده آن برای معاصران قابل فهم بوده، ولی با گسترش اسلام و گذشت زمان، معانی برخی از آن واژه‏ها دگرگون شده و كاربرد كنونی با كاربرد روزگاران پیشین متفاوت است. بنابراین، كسی كه اكنون در پی فهم است‏باید همان معانی پیشین را ملاك فهم خود قرار دهد. پس یكی از آسیب‏ها در این ناحیه، توجه به معنای كنونی واژه‏هاست. اما علاوه بر آن، آسیب‏های دیگری را نیز می‏توان یاد كرد.
ب - پی‏جویی معانی واژه‏ها از منابع ضعیف
از رایج‏ترین راه‏های دست‏یابی به معانی واژه‏ها، مراجعه به كتاب‏های واژه‏شناسی است، اما نه كتاب‏هایی كه در زمان‏های بسیار دور از روزگاران صدر اسلام تهیه شده است; زیرا كتاب‏های متاخر، هم نقل كننده سخن پیشینیان است - كه در كتاب‏های خود آنان در دسترس است - و هم بی‏تاثیر از فرهنگ واژگان زمان خودشان نیست‏حتی در پی‏جویی معانی واژه‏ها در كتاب‏های قدیمی‏تر هم اعتماد كامل بر گفته‏های آنان روا نیست; زیرا گاهی برخی از واژه‏شناسان دقت لازم در بیان برخی معانی نكرده یا آن را با معانی دیگر خلط كرده‏اند.
نمونه آن واژه «توفی‏» است كه در برخی فرهنگ‏ها به معنای «اماته‏» (میراندن) آمده، در حالی كه به معنای «كامل گرفتن‏» است. گاهی این‏گونه گرفتن به میراندن است (یعنی یكی از مصداق‏ها را به عنوان معنی واژه یاد كرده‏اند) و گاهی به خواب: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» (زمر:43); «هو الذی یتوفاكم باللیل...» (انعام: 60). براساس همان جابجایی مصداق و مفهوم واژه، برخی آیه «یا عیسی انی متوفیك و رافعك الی...» (آل‏عمران: 55) را دلیلی بر مردن حضرت عیسی‏علیه‏السلام می‏دانند (متوفیك را به معنی «ممیتك‏» گرفته‏اند.) این موضوع با آیه شریفه «بل رفعه الله الیه‏» (نساء: 158) ناسازگار است. بنابراین، «توفی‏» به معنای «به تمامی گرفتن‏» است كه یكی از مصداق‏های آن میراندن است، گرچه در فرهنگ مردم، بعدها «توفی‏» را میراندن دانسته‏اند و به مرده «متوفی‏» می‏گویند، ولی كاربرد قرآنی آن توسعه بیش‏تری دارد و غیر از این است. (35)
ج - عدم دقت در كاربرد قرآنی
بررسی كاربردهای قرآنی واژه‏ها اهمیت فراوان دارد. گاهی واژه‏ها در كاربرد قرآنی، دارای معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گسترده‏تر از معنای اصلی است‏یا واژه‏ای كه چندین معنا دارد تنها یك معنای آن در قرآن اراده شده و یا واژه‏هایی چند معنا دارند، ولی‏درهرجایی‏یكی از آن معانی مراد است. واژه‏های‏«محصنات‏»، «امة‏»، «كتاب‏» و مانند این‏ها (از واژه‏های مشترك) معانی ویژه‏ای دارند و نباید آن‏ها را در سراسر قرآن به یك معنا دانست، بلكه با توجه به سیاق كلام، معانی مورد نظر روشن می‏شود. (36)
ذكر این نكته نیز ضروری است كه در شعرهای بازمانده از شاعران عصر نزول و سخنان مردمان آن روزگار، شواهدی بر برخی از واژه‏های قرآنی وجود دارد و می‏تواند مورد استفاده قرار گیرد، گرچه دامنه زیادی ندارد.

ناآگاهی از زمینه‏های تاریخی آیات

نزول تدریجی قرآن باعث‏شده تا آیه‏های مربوط به حوادث گوناگون صدر اسلام در زمان مناسب خود، مسلمانان را به خوبی راهنمایی كند و آنان را در برخورد و مواجهه با شرایط گوناگون آماده سازد. اما اكنون كه قرن‏ها از آن حوادث می‏گذرد، فهم آیه‏های مربوط به آن‏ها بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی نزول ناممكن می‏نماید، گرچه بیش‏تر زمینه‏های نزول تنها مصداقی از مفهوم كلی آیه‏هاست و در طول تاریخ، هر زمان مصداق‏های تازه‏ای می‏یابد، اما شناخت زمینه‏های اولیه نیز هم‏چنان در فهم آیه مؤثر است.
آنچه در این‏جا حایز اهمیت است، بررسی صحیح زمینه‏های یاد شده است كه درباره برخی موضوعات قرآنی به طور خاصی مبهم می‏نماید; مثلا، زمینه نزول آیه‏های «افك‏» در سوره نور (آیه 11 به بعد) به گونه‏ای است كه پژوهش پیرامون آن به تالیف یك كتاب انجامیده است. (37)
نكته دیگری كه نباید از نظر دور داشت اختصاصی بودن برخی از این زمینه‏هاست; یعنی، مصداق آیه همان است كه در آن زمان اتفاق افتاده; مانند زكات دادن حضرت علی‏علیه‏السلام كه درحال نماز واقع شد و آیه‏ای به دنبال آن فرود آمد و پس از آن مصداق دیگری نخواهد یافت. (38)
پذیرش تمامی روایات زمینه‏های نزول سبب شده است كه درباره برخی آیه‏ها چندین زمینه نزول متناقض نقل شود و در نتیجه آیه به معنای اصلی خود فهم نشود. توجه نكردن به هر یك از این موارد نیز نارواست; زیرا بدون آن، چگونه می‏توان آیه كریمه «انما النسی‏ء زیادة فی الكفر» (توبه:37) و یا «لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها» (بقره:189) را فهمید؟

روی‏گردانی از فهم عقل‏گرایانه (39)

یكی از منابعی كه می‏تواند در فهم آیه‏های قرآن به كار آید مسائل قطعی عقلی است; مواردی كه عقل به‏طور قطعی حكمی دارد و كسی در بدیهی بودن یا منتهی به بدیهی بودن آن تردیدی ندارد ملاك فهم قرار می‏گیرد و حتی گاهی با استناد به آن، مراد جدی خداوند از آیه را غیر از مراد استعمالی آن می‏دانیم; و از ظاهر آیه دست‏بر می‏داریم;مانندآیه‏هایی‏كه در ظاهر، ممكن است‏برجسمانی بودن ذات خدای متعال دلالت كند; مثلا، «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة‏» (قیامة:23) یا «و جاء ربك و الملك صفا صفا» (فجر: 2)
بی‏توجهی به این منبع فهم موجب فهم نادرست از برخی آیه‏ها - مانند آیه‏های مزبور - می‏شود و چنان‏كه پیش‏تر گفته شد، در میان مذاهب اسلامی بسیاری بدان دچار شده‏اند.

آسیب‏های رفتاری

1. ناتوانی پژوهشی: پس از آگاهی بر دانش‏ها و دسترسی به منابع مورد نیاز، توانایی پژوهش و استنباط شرط ضروری فهم قرآن است. ممكن است كسی همه پیش نیازها را تامین كند، ولی توان بهره‏گیری مناسب از سرمایه‏های یاد شده را نداشته باشد; زیرا پژوهش و برداشت از متون نیز مانند سایر حرفه‏هایی است كه نیاز به ممارست و تجربه فراوان دارد و چنین نیست كه با دانستن این‏كه فلان چیز منبع فهم است راه فهم گشوده شود و درك صحیحی از آیه فراهم گردد; درست مانند فردی كه بخواهد نجاری كند نام انواع چوب‏ها را فرا گیرد، ابزارها را شناسایی كند و آن‏ها را تهیه نماید، محصولات متنوع چوبی را در نظر آورد و طرح‏ها و نقشه‏های آن را ببیند. اما او به واقع نجار نیست و نخواهد توانست از ابزارها و مواد اولیه به طور صحیح استفاده كند، مگر این‏كه با به كارگیری درست ابزارها و مواد فراهم آمده و با نظرات استادی كارآزموده، روزگاری را در این حرفه سپری كند و پس از تجربه‏های مكرر، به كار آشنا شود. آنگاه از استادكار در این رشته انتظار می‏رود كه كار شایسته‏ای تحویل دهد.
پژوهشگر قرآنی نیز باید به تدریج، با به كارگیری ابزارها و منابع فهم و انتخاب شیوه صحیح پژوهش، نیروی برداشت از قرآن را در خود تقویت كند و به جایی برسد كه بتواند فرآیند فهم را به سهولت‏حاصل آورد و به مراد خدای متعال از آیه دست‏یابد. بسیاری از كسانی كه با حسن نیت، در وادی فهم وارد شده ولی ناكام مانده‏اند از ناتوانی پژوهشی رنج‏برده و به گنج مقصود نایل نگشته‏اند. یكی از این موارد ترجمه و برداشت نادرستی است كه از دو آیه «لقد احصاهم و عدهم عدا وكلهم آتیه یوم القیامة فردا» (مریم: 94 و 95) شده است. در ترجمه این آیات گفته شده «خداوند اعمال آن‏ها را به حساب آورده و آن را به گونه‏ای خاص شمارش كرده است و روز قیامت‏به تنهایی (برای پاسخ‏گویی) نزد او خواهند آمد» و چنین برداشت‏شده كه آیه بر «نامه عمل فردی‏» دلالت دارد، در مقابل نامه عمل جمعی دارد كه در ارتباط با امت است.) (40)
خطای ترجمه یاد شده در این است كه ضمیر «هم‏» را به مرجعی باز گردانده كه اصلا وجود ندارد; زیرا در آیه قبل سخن از بندگی آسمانیان و زمینیان در برابر خداست: «ان كل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا» و ضیمر «هم‏» به همانان باز می‏گردد و در هیچ‏یك از آیه‏های پیشین سخن از «اعمال‏» نیست تا ثبت آن در نامه عمل مطرح شود علاوه بر آن، اگر مرجعی چنین می‏داشتیم ضمیر جمع برای آن ذكر نمی‏شد. در قرآن، آیه‏هایی داریم كه به صراحت، سخن از نامه عمل گفته و وجود آن حتمی است و نیازی نیست‏خود را به تكلف انداخته بخواهیم به زحمت مطلبی را به آیه نسبت دهیم.
2. پیش داوری: برخی از طالبان فهم قرآن پیش از بررسی و كاوش قرآنی، دارای آراء و دیدگاه‏هایی هستند - اعم از علمی یا دینی - و در پژوهش خود بیش از آن‏كه قرآن را بكاوند و به منظور خدا دست‏یابند، در پی تطبیق دیدگاه خود بر قرآن‏اند. (41) گویا می‏خواهند شاهد و مؤیدی بر دیدگاه خود دست و پا كنند و چون ذهن و روحشان با رای از پیش ساخته و پرداخته شده‏ای درگیر است، به احتمال‏های دیگری جز آنچه نظر دارند بی‏توجه‏اند و با نوعی پیش‏داوری به فهم قرآن رو می‏آورند، حتی در برخی موارد، می‏توان نتیجه پژوهش آنان را از قبل پیش‏بینی كرد. (42) این یكی از خطرناك‏ترین آسیب‏هایی است كه پژوهندگان فراوان در دام آن گرفتار آمده و صدمه‏های جبران‏ناپذیری از این راه بر اسلام و مسلمانان وارد شده است. كافی است‏بدانیم كه بسیاری از فرقه‏های منحرف مذهبی از این راه به دام افتاده و مشروعیت‏خود را مستند به برخی آیه‏های قرآن دانسته و افراد بسیاری را گمراه كرده‏اند.
3. غرض ورزی: غرض‏ورزی نیز یكی از عوامل كژ فهمی متون دینی است. معمولا آن‏كه در پی دشمنی و حیله‏گری است‏به قصد تقرب به خدا و فهمیدن و به كار بستن فرمان‏های الهی وارد پژوهش نمی‏شود.بدین سبب، همیشه در فكر آن است كه از متون دینی، به ویژه قرآن، حربه‏ای علیه اسلامیان بیابد. در نتیجه، هیچ‏گاه انتظار فهم آنچه را هست ندارد، بلكه در پی آنچه می‏خواهد باشد، است. پس فهم او با فهم مؤمنی كه از روی اخلاص‏وقرب به‏حق،به قرآن‏روی می‏آوردمتفاوت است. برخی‏از خاورشناسان وروشنفكران‏خودی تابع آنان در زمره غرض‏ورزانی هستند كه نه به قرآن به دید تقدیس می‏نگرند و نه اشتیاق خدمت‏به ساحت آن را دارند. در این صورت طبیعی است كه فهم آنان با فهم متفكر مسلمان ناب تفاوت داشته باشد. (43)

پی‏نوشت‏ها

1- كژ فهمی متون دینی منحصر به متون اسلامی نیست، بلكه سابقه‏ای دیرینه دارد كه هم در قرآن و هم در روایات به چشم می‏خورد;مانند: «یحرفون الكلم عن مواضعه‏» (نساء:46) و نیز (مائده:13و14)
2- جلال‏الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص‏149
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 110
4- نهج البلاغه، نامه 55
5-6- محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 18، ص‏136; ص 135
7- نهج البلاغه، خطبه‏147
8- ر.ك. به: ابی‏حیان، البحر المحیط، ج 5، ص 494
9- ر.ك. به: فخر رازی، تفسیر كبیر، ج 20، ص 38، (چاپ ایران)
10- سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 12، ص 261
11- همان، ج 1، ص 11 و 12 «انی تارك فیكم الثقلین ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا: كتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.»
12- بر معلم بودن و مرجع بودن پیامبر(ص) آیه‏های ذیل نیز دلالت دارد: جمعه: 2/ احزاب: 21/ حشر:7.
13- ر.ك. به: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج‏93، ص 98 (چاپ ایران) ، سؤال‏های مدعی وجود تناقض در قرآن از حضرت علی‏علیه‏السلام
14- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 15، ص‏79
15- همو، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، 1361، ص‏27 و 28،
16- محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 228، (چاپ بیروت) عن ابی‏جعفرعلیه‏السلام انه قال: «ما یستطیع احد ان یدعی ان عنده جمیع القرآن كله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»; جز اوصیا (جانشینان پیامبرعلیهم‏السلام) كسی نمی‏تواند مدعی دانش تمامی قرآن (ظاهر و باطن) باشد.
17- ر.ك. به: جعفر سبحانی، سخنرانی‏های اولین كنفرانس دارالقرآن قم، ص 91 و 92، به نقل از: الفرق بین الفرق، ص 18
18- ر.ك. به: عبدالرحمن بن ناصر السعدی، تیسیر الكریم الرحمن، ج 1، ص 22، به نقل از: ابن قیم، بدائع الفوائد.
19- برای توضیح بیش‏تر ر.ك. به: محمدتقی مصباح، معارف قرآن، ج 1، ص‏9،1367،
20- «الیوم یئس الذین‏» تا «رضیت لكم الاسلام دینا» معترضه است.
21- ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، ج‏6، ص‏6. فضل بن حسن طبرسی، مجمع‏البیان، ج 4، ص 375 (چاپ تهران). مرحوم طبرسی، آیه تطهیر را دارای سیاقی غیر از سیاق آیه‏های قبل و بعد (كه درباره زنان پیامبر (ص) است) می‏داند.
22- برای توضیح بیش‏تر ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 1، ص‏386 و387
23- مانند شعرهایی كه از برخی از عالمان عارف نقل می‏شود و ما براساس همین قرینه، مراد آنان را چیزی غیر از ظاهر الفاظ و عبارات می‏دانیم.
24- ر.ك. به: شریف رضی، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، ترجمه فاضل مطلق، ص‏197 و 198.
25- ر.ك. به: محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 38، (چاپ بیروت)
26- برای نمونه ر.ك.به: طنطاوی، جواهر القرآن، (چاپ مصر)
27- محمدتقی مصباح، پیشین، ج 1، ص‏229 به بعد / همو، راه و راهنماشناسی، ص‏627
28- به عنوان نمونه، برای فهم ارتباط روان‏شناسی با مطالب قرآنی، ر.ك. به: عثمان نجاتی، قرآن و روان‏شناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش‏های آستان قدس،
29- ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص‏39
30- نهج البلاغه، خطبه‏133
31- «ضرب القرآن بعضه ببعض‏»; برخی از قرآن را به برخی دیگر زدن. در چند روایت این موضوع مطرح شده است; از جمله: از امام صادق‏علیه‏السلام. ر.ك. به: صدوق، معانی الاخبار، ص 190، (چاپ ایران) / محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص‏633 (چاپ بیروت) محمدباقر مجلسی، پیشین، ج‏9، ص‏3، (چاپ بیروت) / و از منابع روایی اهل سنت، جلال‏الدین سیوطی، پیشین، ج 2، ص‏149 / همچنین برای توضیح بیش‏تر ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج‏3، ص‏83
32- جلال‏الدین سیوطی، پیشین، ج 2، ص‏149
33- محمدبن الحسن الحر العاملی، پیشین، ج 1، ص‏327
34- ر.ك. به: محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص‏23، ص‏89 به بعد.
35- برای توضیح بیش‏تر، ر.ك. به: محمدجواد بلاغی، پیشین، ج 1، ص‏36
36- ر.ك. به: ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 31، 34 و39
37- ر.ك. به: جعفر مرتضی، حدیث الافك.
38- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج‏6، ص 8،16 و17 به بعد
39- برخی از مفسران و دانشمندان علوم قرآنی «عقل‏» را از جمله منابع فهم قرآن دانسته‏اند، ولی توضیحی درباره آن نیاورده‏اند. لازم به ذكر است كه موارد كاربرد آن نیز مانند دیگر منابع فراوان نیست، ولی بی‏توجهی به آن هم زیانبار است. ر.ك. به: خوئی، البیان، ج 1، ص‏13 / فاضل لنكرانی، مدخل التفسیر، ص‏159 و160. برخی دیگر از قرآن‏پژوهان «عقل‏» را منبعی مستقل ندانسته، بلكه متمم منابع دیگر، به ویژه منبع لغوی، به شمار آورده‏اند. ر.ك. به: محمدحسین علی الصغیر، المبادی العامه لتفسیر القرآن الكریم، ص 65 و66
40- عبدالعلی بازرگان، متدلوژی تدبر در قرآن، تهران شركت‏سهامی انتشار، 1374، ص 184
41- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 1، ص‏6
42- مانند كسانی كه تلاش دارند فرضیه‏های علمی مورد پذیرش خود را بر آیه‏های قرآنی منطبق كنند یا گرایشات عقیدتی خود را بر قرآن تحمیل نمایند.
43- محمدحسین‏علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهش‏های قرآنی، ترجمه شریف، تهران،مطلع‏الفجر، ص 114 و 115