ويژگى هاى متقين در قرآن كريم
ويژگى هاى متقين در قرآن كريم
منبع:روزنامه جوان
خداوند در قرآن كريم انسان ها را به گروه هاى مختلف تقسيم نموده است كه در آيات به معرفى و توصيف آنان پرداخته شده است. يك دسته از انسان ها متقين مى باشند كه قرآن كريم آنان را اينگونه توصيف مى فرمايد: «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين* الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاه و مما رزقناهم ينفقون* والذين يومنون بما انزل ليك و ما انزل من قبلك و بالآخره هم يوقنون* اولئك على هدى من ربهم و اولئك هم المفلحون». (بقره / ۱ الى ۵)
متقين كسانى هستند كه: «كه به غيب ايمان مى آورند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند. و آنان كه به آنچه بر تو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و به آخرت يقين دارند. ايشان از سوى پروردگارشان قرين هدايتند و خود رستگارانند.»
متقين عبارتند از مومنين، چون تقوا از اوصاف خاصه طبقه معينى از مومنين نيست و اينطور نيست كه تقوا صفت مرتبه اى از مراتب ايمان باشد بلكه با تمامى مراتب ايمان جمع مى شود مگر آن كه ايمان، ايمان واقعى نباشد.
دليل اين مدعا اين است: خداى تعالى در اين آيات از اوصاف متقين، تنها پنج صفت را ذكر مى كند و آن عبارتست از ايمان به غيب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، ايمان به آنچه بر انبياء خود نازل فرموده و يقين به آخرت. و فرموده كسانى كه داراى اين پنج صفت باشند بر طريق هدايت الهى گام مى گذارند.
مومنين در اعتقادشان به غيب و به خداى حاضر و ناظر و بروز جزاى او در يك طبقه نيستند بلكه طبقات مختلفى دارند. كلمه غيب بر خلاف شهادت عبارتست از چيزى كه در تحت حس و درك آدمى قرار ندارد و آن عبارتست از خداى سبحان و آيات او كه همه از حواس ما غايبند. يكى از آنها وحى است كه در جمله «والذين آمنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك» به آن اشاره فرموده است. پس مراد از ايمان به غيب در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت عبارتست از ايمان به خداى تعالى و در نتيجه در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است. «و بالاخره هم يوقنون»، قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه ايمان تعبير كرد و در اين جمله اعتقاد راسخ به آخرت را به ايقان تعبير كرده و اين بدان جهت است كه به لازمه يقين كه عبارتست از فراموش نكردن آخرت نيز اشاره كرده باشد چون بسيار مى شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد اما آن را فراموش مى كند و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام مى دهد به خلاف يقين كه با فراموشى نمى سازد و ممكن نيست انسان عالم و مومن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود، چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمى شود بلكه از ترس به قرق گاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد.
همچنان كه خداى تعالى درباره آنان فرموده: خواهش نفس را پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى كند، كسانى كه از راه خدا گمراه مى شوند، عذابى شديد دارند به خاطر اين كه روز حساب را فراموش كردند و فهمانيد كه ضلالت از راه خدا تنها به خاطر فراموشى روز حساب است و بدين جهت در آيات مورد بحث فرمود: و بالاخره هم يوقنون، چون به ياد آخرت بودن و بدان يقين داشتن تقوا را نتيجه مى دهد.
خداى سبحان در آيه ديگرى مى فرمايد: «... ولكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملآئكه و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوى... القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و ا لسائلين و فى الرقاب و اقام الصلاة و آتى الزكاة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون.» (بقره / ۱۷۷)
نيكوكار كسى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد... و مال خود را با آن كه دوستش دارد به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و دربند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زكات بدهد و نيز كسانى هستند كه چون عهدى مى بندند بدان وفا مى كنند و آنان كه در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ صبر مى كنند، اينان راستگويان و پرهيزگارانند.
ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب كلمه «بر» مجازى است از خير و احسان و معنايش شخص خير و نيكوكار است. و كلمه «ذوى القربى» به معناى خويشاوندان و كلمه «يتامى» جمع يتيم است كه به معناى كودك پدر مرده است و كلمه «مساكين» جمع مسكين است كه فرقش با كلمه فقير اين است كه مسكين بدحال تر از فقير است و كلمه «ابن السبيل» به معناى كسى است كه دستش از وطن و از خانواده اش بريده و كلمه «رقاب» جمع رقبه است كه به معناى گردن است ولى منظور از آن برده است كه قيد بردگى به گردن دارد و كلمه «ضراء» مانند كلمه «ضر» هر دو به اين معنا است كه آدمى با مرض يا زخم يا فوت مال يا مرگ فرزند متضرر شود و كلمه باس به معناى شدت و سختى جنگ است. جمله: «ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر» تعريف ابرار و بيان حقيقت حال ايشان است كه هم در مرتبه اعتقاد تعريفشان مى كند و هم در مرتبه اعمال و هم اخلاق درباره اعتقادشان مى فرمايد: «من آمن بالله» و درباره اعمالشان مى فرمايد: «اولئك الذين صدقوا» و درباره اخلاقشان مى فرمايد: «و اولئك هم المتقون.» و در تعريف اولى كه از ايشان كرده فرموده: «كسانى هستند كه ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتاب و انبياء دارند» و اين تعريف شامل تمامى معارف حقه اى است كه خداى سبحان ايمان به آنها را از بندگان خود خواسته و مراد به اين ايمان، ايمان كامل است كه اثرش هرگز از آن جدا نمى شود و تخلف نمى كند، نه در قلب و نه در جوارح و نه در قلب تخلف نمى كند. خداوند بعد از اين تعريف به بيان پاره اى از اعمال متقين پرداخته مى فرمايد: «و اتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب و اقام الصلوه و اتى الزكوه» كه متقين اين اعمال را انجام مى دهند.
متقين كسانى هستند كه: «كه به غيب ايمان مى آورند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند. و آنان كه به آنچه بر تو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و به آخرت يقين دارند. ايشان از سوى پروردگارشان قرين هدايتند و خود رستگارانند.»
متقين عبارتند از مومنين، چون تقوا از اوصاف خاصه طبقه معينى از مومنين نيست و اينطور نيست كه تقوا صفت مرتبه اى از مراتب ايمان باشد بلكه با تمامى مراتب ايمان جمع مى شود مگر آن كه ايمان، ايمان واقعى نباشد.
دليل اين مدعا اين است: خداى تعالى در اين آيات از اوصاف متقين، تنها پنج صفت را ذكر مى كند و آن عبارتست از ايمان به غيب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، ايمان به آنچه بر انبياء خود نازل فرموده و يقين به آخرت. و فرموده كسانى كه داراى اين پنج صفت باشند بر طريق هدايت الهى گام مى گذارند.
مومنين در اعتقادشان به غيب و به خداى حاضر و ناظر و بروز جزاى او در يك طبقه نيستند بلكه طبقات مختلفى دارند. كلمه غيب بر خلاف شهادت عبارتست از چيزى كه در تحت حس و درك آدمى قرار ندارد و آن عبارتست از خداى سبحان و آيات او كه همه از حواس ما غايبند. يكى از آنها وحى است كه در جمله «والذين آمنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك» به آن اشاره فرموده است. پس مراد از ايمان به غيب در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت عبارتست از ايمان به خداى تعالى و در نتيجه در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است. «و بالاخره هم يوقنون»، قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه ايمان تعبير كرد و در اين جمله اعتقاد راسخ به آخرت را به ايقان تعبير كرده و اين بدان جهت است كه به لازمه يقين كه عبارتست از فراموش نكردن آخرت نيز اشاره كرده باشد چون بسيار مى شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد اما آن را فراموش مى كند و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام مى دهد به خلاف يقين كه با فراموشى نمى سازد و ممكن نيست انسان عالم و مومن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود، چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمى شود بلكه از ترس به قرق گاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد.
همچنان كه خداى تعالى درباره آنان فرموده: خواهش نفس را پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى كند، كسانى كه از راه خدا گمراه مى شوند، عذابى شديد دارند به خاطر اين كه روز حساب را فراموش كردند و فهمانيد كه ضلالت از راه خدا تنها به خاطر فراموشى روز حساب است و بدين جهت در آيات مورد بحث فرمود: و بالاخره هم يوقنون، چون به ياد آخرت بودن و بدان يقين داشتن تقوا را نتيجه مى دهد.
خداى سبحان در آيه ديگرى مى فرمايد: «... ولكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملآئكه و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوى... القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و ا لسائلين و فى الرقاب و اقام الصلاة و آتى الزكاة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون.» (بقره / ۱۷۷)
نيكوكار كسى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد... و مال خود را با آن كه دوستش دارد به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و دربند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زكات بدهد و نيز كسانى هستند كه چون عهدى مى بندند بدان وفا مى كنند و آنان كه در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ صبر مى كنند، اينان راستگويان و پرهيزگارانند.
ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب كلمه «بر» مجازى است از خير و احسان و معنايش شخص خير و نيكوكار است. و كلمه «ذوى القربى» به معناى خويشاوندان و كلمه «يتامى» جمع يتيم است كه به معناى كودك پدر مرده است و كلمه «مساكين» جمع مسكين است كه فرقش با كلمه فقير اين است كه مسكين بدحال تر از فقير است و كلمه «ابن السبيل» به معناى كسى است كه دستش از وطن و از خانواده اش بريده و كلمه «رقاب» جمع رقبه است كه به معناى گردن است ولى منظور از آن برده است كه قيد بردگى به گردن دارد و كلمه «ضراء» مانند كلمه «ضر» هر دو به اين معنا است كه آدمى با مرض يا زخم يا فوت مال يا مرگ فرزند متضرر شود و كلمه باس به معناى شدت و سختى جنگ است. جمله: «ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر» تعريف ابرار و بيان حقيقت حال ايشان است كه هم در مرتبه اعتقاد تعريفشان مى كند و هم در مرتبه اعمال و هم اخلاق درباره اعتقادشان مى فرمايد: «من آمن بالله» و درباره اعمالشان مى فرمايد: «اولئك الذين صدقوا» و درباره اخلاقشان مى فرمايد: «و اولئك هم المتقون.» و در تعريف اولى كه از ايشان كرده فرموده: «كسانى هستند كه ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتاب و انبياء دارند» و اين تعريف شامل تمامى معارف حقه اى است كه خداى سبحان ايمان به آنها را از بندگان خود خواسته و مراد به اين ايمان، ايمان كامل است كه اثرش هرگز از آن جدا نمى شود و تخلف نمى كند، نه در قلب و نه در جوارح و نه در قلب تخلف نمى كند. خداوند بعد از اين تعريف به بيان پاره اى از اعمال متقين پرداخته مى فرمايد: «و اتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب و اقام الصلوه و اتى الزكوه» كه متقين اين اعمال را انجام مى دهند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}