جامعيت و علم بيكران در نهج البلاغه
نويسنده:محمدكاظم حقانى
منبع:روزنامه جوان
نهج البلاغه كتابى است كه برخلاف ساير كتب روايى و حديثى، پاى را از دايره معتقدان به تشيع و بلكه دين اسلام، فراتر نهاده و بسيارى از دانشمندان ساير اديان و مكاتب را به خود جذب كرده است. (۱)
دكتر طه حسين مصرى فقط وحى و كلام خدا را بالاتر از سخن حضرت قرار مى دهد و به قول ابن ابى الحديد معتزلى نيز سزاوار است تمام سخن شناسان عرب در برابر كلمات امام - عليه السلام - سجده كنند.به نظر مى رسد يكى از عوامل تاثيرگذار در اين زمينه، گستردگى و عموميت مباحثى باشد كه در خطبه ها و نامه ها و نيز كلمات قصار، مورد اشاره اميرالمومنين على (ع) قرار گرفته است.
عناوين و موضوعات مطرح شده اين كتاب آن چنان گسترده و متنوع است كه به سختى مى توان همه آن ها را در چند بخش كلى قرار داد. شهيد مطهرى عناوين كلى اين كتاب شريف را در ۱۴ موضوع كلى دسته بندى كرده است. البته ايشان درصدد ارايه تحقيقى جامع در اين زمينه نبوده اند. به علاوه كه عناوين مورد نظر ايشان بيش از حد كلى هستند، مثل الهيات و ماوراءالطبيعه يا موعظه و حكمت، و يا اسلام و قرآن، كه بدون ترديد قابل تفكيك به عناوينى بسيار جزيى تر مى باشند.(۲) ولى دانشمندان ديگرى كه تلاشى در اين مسير داشته اند، موضوعات را به نحو ديگرى شكل داده اند. مثلا كتاب «الدليل على موضوعات نهج البلاغه» تحت هفت عنوان كلى ۱۳۲ موضوع و كتاب «المعجم الموضوعى نهج البلاغه» ۶۰۴ موضوع را در ۲۲ باب برشمرده اند. در كتاب «تصنيف نهج البلاغه» نوشته لبيب بيضون موضوعات كتاب تحت ۳۷۶ عنوان گرد آمده اند. (۳) علاه تسترى در كتاب سترگ «بهج الصباغه» ۶۷ عنوان ذكر كرده است. كتاب «الهادى» داراى ۶۲۵ موضوع است و برخى از محققين نيز معارف اين كتاب را در ۳۰۰ موضوع اساسى تنظيم كرده اند.(۴) دكتر صبحى صالح محقق لبنانى نيز در پايان نهج البلاغه، حدود ۲۴۵ موضوع را به عنوان موضوعات عامه دسته بندى كرده است، به علاوه كه عناوين مربوط به مسايل شرعى و اعتقادى و مسايل اجتماعى و مطالب فلسفى و كلامى را نيز از هم تفكيك و دسته بندى كرده است.(۵) در پايان ترجمه محمد دشتى از نهج البلاغه نيز فهرستى موضوعى با بيش از ۱۴۰۰ عنوان كلى آمده (۶) و در مقدمه همين كتاب نيز به كتاب «فرهنگ معارف نهج البلاغه» اشاره شده كه حاوى پانزده هزار عنوان كلى و جزيى است. (۷)
نگاهى به كتاب هاى منفرد و تك نگارى ها نيز در اين مورد مى تواند نماينده تنوع موضوعى اين كتاب بزرگ باشد؛ حكمت نظرى و عملى، الهيات، دنيا، جاهليت، جهاد، خوارج، جامعه، حكومت اسلامى، صفات جمال و جلال خدا، زن، امامت، سيماى قرآن، نظرات سياسى، شهادت، مثل ها و... عناوين برخى از كتاب هايى هستند كه محور تحقيق درهمه آن ها نهج البلاغه بوده است.(۸)
اين نوع از اختلاف نظرها و ناتوانى از ارايه يك دسته بندى جامع و همه پسند، خود گواه اين است كه معارف مطرح شده در نهج البلاغه بسيار گسترده تر از آن است كه بتوان آن ها را در گروه بندى ها معمولى علمى جاى داد.
با نگاهى گذرا به عناوين خطبه ها و نامه ها و نيز كلمات قصار حضرت نيز مى توان به وسعت دايره علوم و معارف اين كتاب راهى گشود.
به عنوان مثال در خطبه اول نهج البلاغه مى توان اين عناوين را مشاهده نمود؛ توحيد و ذات و صفات الهى، كه حاوى بلندترين معارف فلسفى و توحيدى است، كيفيت آفرينش جهان هستى، معارفى درباره فرشتگان، داستان خلقت آدم (ع)، فلسفه بعثت انبيا، خصوصيات پيامبر اسلام (ص)، قرآن شناسى و فلسفه تشريع حج، كه البته اين موارد عناوين كلى مطرح شده در اين خطبه اند و جوينده تشنه كام، با دقت در عبارات هر بخش از اين خطبه در زمينه هاى ديگر نيز زلال معرفت را در كام خود خواهد يافت. چنان كه حضرت در داستان حضرت آدم (ع) هم شيطان را معرفى مى كنند و هم شيوه هاى فريب او را و هم به ويژگى هاى حيات زمينى اشاره مى كنند. (۹) همين گستردگى و تنوع موضوعات در ساير خطب و نامه ها نيز به چشم مى خورد. خطبه ۱۹۲ كه با نام خطبه قاصعه شناخته شده است، با داستان ابليس و آدم آغاز شده و سپس حضرت به امتحان الهى در زندگى انسان اشاره مى كنند، شيطان و وساوس او و راه هاى مقابله با او، كبر و مستكبرين، عبرت از گذشته، اشاره به زندگى برخى از انبيا، ارزش كعبه، نفى تعصبات بى جا، نعمتى به نام نبوت حضرت ختمى مرتب - صلى الله عليه و آله و سلم -، وحى، و... نيز همه در همين خطبه آمده اند. نامه ۳۱ كه خطاب به امام حسن مجتبى (ع) نوشته شده است، خود گنجينه اى است از علوم مختلف، به خصوص اخلاق و علوم تربيتى، نامه ۵۳ خطاب به مالك اشتر كه يكى از معرف ترين نامه هاى نهج البلاغه است، منشورى است راه گشا درباره شيوه هاى مديريتى و برخورد با مردم و وظايف حاكمان.
زندگى مردم در جاهليت، امام شناسى، على شناسى، اخلاق و توصيه هاى اخلاقى، جنگ و جنگ آورى، تاكتيك هاى نظامى، دوستى و دوستان، خانواده، جامعه، انسان شناسى، شگفتى هاى آفرينش، شرح عجايب خلقت برخى از حيوانات، توصيف عظمت آسمان و ستارگان، شناخت قبايل عرب، ضرورت امامت، حكايت وقايع تاريخى، تحليل روزگار خود، عدالت، تقوا و صفات متقين، دنيا و دنياشناسى، مردم شناسى، قضا و قاضى، ايمان، معاد و مجموعه بحث هاى مربوط به آن، روان شناسى اقوام و شهرها، خوارج، شبهه و شبهه شناسى و مقابله با آن، بيان احكام علمى و فرعى دين، خبر دادن از آينده، امام زمان (عج)، معرفى برخى از اصحاب و ياران، ذكر نعمت هاى الهى، دعا و روش دعا، نفس و محاسبه نفس، علل انحراف جوامع مختلف قرآن و ويژگى هايش، ياد خدا، آزمايش و امتحان الهى، نفاق و منافقين، عقل و دايره نفود و شناخت آن، فلسفه احكام و صدها عنوان ديگر، از موضوعات مطرح شده در اين گنجينه شيعى است (۱۰).
كلمات قصار، نيز خود نيازمند شرحى مفصلند و در اين مجمل نمى گنجند. مخاطب در مواجهه با هر يك از اين جملات به ظاهركوتاه، خود را در برابر عظمتى وصف ناشدنى، حقير مى بينند و حيرت او از اين همه گونه گونى در دانش، گام به گام و سطر به سطر افزون مى شود.
روش برخورد با فتنه، عوامل پستى و هلاكت انسان، فيزيولوژى انسان، كيفيت روابط اجتماعى، روش برخورد اخلاقى با دشمن، روابط دوستانه، علل فرار نعمت ها، نقش خويشاوندان در عزت و ذلت انسان، رفتار شناسى، زهد، ياد مرگ، صبر، يقين، حكمت، بى نيازى واقعى، روان شناسى عاقل و احمق، قلب و راه نفوذ در آن، قضا و قدر الهى، عبادات، استبداد راى، روش سوال كردن و بالاخره مسووليت علما، فقط برخى از عناوينى هستند كه در بخش حكمت هاى نهج البلاغه جمع آورى شده اند. (۱۱)
بديهى است در يك مقاله كوتاه ارايه فهرستى گويا و كامل از اين موضوعات غيرممكن مى باشد، لذا تلاش ما در واقع پرسه اى است بر ساحل اقيانوس علم علوى، كه شمه اى از آن در نهج البلاغه نمود يافته است. علاوه بر تنوع موضوعى در معارف نهج البلاغه وجود دارد.غنا و عمق دانش هايى مطرح شده در نهج البلاغه نيز خود از عوامل جامعيت بخشيدن به اين كتاب است، آنچه از زبان حضرت جارى شده است كلماتى سطحى نيست كه پس از گذشت زمانى چند گرد كهنگى بر آن بنشيند. بلكه امام على (ع) آن چنان معانى ژرفى را در خود جاى داده اند كه در هر زمان، فهمى نو از آن لازم مى آيد و شرحى براى درك تعاليم آن حضرت نگاشته مى شود. گواه اين مدعى تعدد شرح هايى است كه در نهج البلاغه نوشته شده است. تا آن جا كه مرحوم علامه امينى ۸۱ شرح را نام مى برند و در الذريعه نيز از ۱۵۰ شرح ذكر به ميان آمده است (ر.ك: مهريزى، همان، ص ۱۶۳) و آيا تلاش فلاسفه و دانشمندان الهيات مى تواند به درك تمامى آنچه در كلمات توحيدى مغرت نهفته است راه يابد!
نكته پايانى، جمله اى از حضرت امام خمينى (ره) است كه مى فرمايد: كتاب نهج البلاغه بعد از قرآن، بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است. (۱۲)

پى نوشت ها:

۱. براى آگاهى بيشتر از نظريات برخى از دانشمندان ر.ك: دشتى، محمد؛ شناخت نهج البلاغه و فهرست كلى نهج البلاغه؛ نشر مولف؛ ۱۳۶۸؛ بى جا؛ چاپ دوم، ص ۱۵۱-،۱۶۳ و نيز جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۷۶ چاپ ،۶ ج ،۱ ص ۱۷۱-۱۹۳.
۲- ر.ك: مطهرى، مرتضى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ مركز مطبوعاتى دارالتبليغ اسلامى؛ قم؛ ۱۳۵۳؛ ص ۳۱.
۳- ر.ك: مهريزى، مهدى؛ آشنايى با متون و حديث نهج البلاغه؛ مركز جهانى علوم اسلامى، قم، ،۱۳۷۷ ص ۱۷۱-۱۷۵.
۴- دشتى، همان، ص ۱۹-۲۰.
۵- ر.ك: نهج البلاغه، تحقيق، دكتر صبحى صالح، دارالهجرة، قم، ،۱۴۱۲ ص ۷۳۳-۷۶۸ و نيز ۸۰۶-۸۱۴.
۶- ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، انتشارات زهد، ،۱۳۸۰ تهران، چاپ سوم، ص ۷۴۷-۹۳۸.
۷- همان، ص ۱۹.
۸- ر.ك: مهريزى، همان، ص ۱۷۵-۱۷۶.
۹- از عبارت ثم اسكن سبحانه آدم... تا عبارت و اهبطه الى دار البلية و تناسل الذريه.
۱۰- ر.ك: دشتى، همان، ص ۱۸۶-۳۷۲.
۱۱- ر.ك: همان، ص ۳۷۴-۴۷۶.
۱۲- وصيت نامه الهى، سياسى امام خمينى، سازمان تبليغات اسلامى، تهران، ،۱۳۶۸ ص ۸.