تبيين حس گرايي در آموزه هاي قرآن
نويسنده:مرتضي رحماني
منبع:روزنامه کیهان

مفهوم حس گرايي

حس گرايي، بينش كساني است كه ادراك حقيقي را منحصر به ادراك حسي و تجربه مي دانند. اينان شاخه اي از ماديون هستند كه همواره امور عالم را به ماده و قواي جسماني نسبت مي دهند. از اين رو فلاسفه و فرزانگاني كه حس را منشا علم بشر مي دانند، حسگرايان، اصحاب حس و حسيون ناميده مي شوند كه در مقابل عقليون و عقل گرايان قرار مي گيرند.قرآن براي تبيين و تحليل بينش حس گرايان، به بيان آثار و پيامدهاي بينشي، نگرشي و گرايشي اصحاب آن پرداخته است كه در آغاز اين نوشتار به پيروي از قرآن به اين آثار اشاره مي شود.

آثار و پيامدهاي حس گرايي

بي ايماني نخستين اثري كه قرآن براي حس گرايان بيان مي كند؛ زيرا كساني كه دنيا را ماده و تنها راه شناخت را قواي احساسي مي دانند و به حس به عنوان تنها منبع شناختي مي نگرند، نمي توانند به غيب و اموري نامشهود و نامحسوس ايمان آورد. از اين رو نه تنها به خدا ايمان نمي آورند بلكه به هر چيزي كه فراسوي ماده است ايمان نمي آورند و بر اين باورند كه آن چه از هستي مي توان پذيرفت و باور داشت زندگي دنيايي و محسوس است كه در آن زاده مي شويم و مي ميريم و اين كه روحي باشد كه در رستاخيز برانگيخته و حسابرسي مي شود، امري موهوم و غيرعلمي است. البته برخي از ايشان به آفريدگار و خدايي باور دارند كه اين دنياي محسوس را آفريده است.(مومنون آيه 33 تا 38)
پرهيز از باور به امور غيرمحسوس موجب مي شود كه امور غيب را نپذيرند و تنهابه عالم شهود ايمان بياورند و آن را بپذيرند، اين گونه است كه هرگونه ادعايي كه نسبت به آخرت و امور غيرمشهود مي شود، به عنوان دروغ و امري غيرواقعي و نادرست تكذيب مي كنند و مدعيان آن را به ديوانگي و غيرعقلاني بودن متهم مي كنند و هرگونه دعوتي را نسبت به امور غيرمشهود چون وحي، آخرت و رستاخيز و پاسخگويي در پيشگاه خداوند رد مي كنند و در نتيجه آن با پيامبران به مبارزه برمي خيزند و به عنوان حكم عقل و علم و دفاع از ساحت علم و عقل به مبارزه با دين و پرستش و ديگر آموزه هاي وحياني مي پردازند.
براي اين كه حقانيت خود را اثبات و مدعيان وجود عالم غيب و غيرمشهود را به چالش بكشانند، به طرح درخواست هاي غيرمنطقي روي مي آورند. قرآن بيان مي دارد كه به سبب بينش حس گرايانه اين گروه است كه برخي از ايشان از پيامبر(ص) درخواست داشتند تا براي اثبات حقانيت وجود فرشته و غيب و قيامت و پيامبري، فرشته اي از عالم غيب و غيرمحسوس برايشان نازل شود. حتي گام را از اين نيز فراتر نهاده و خواستار اين شدند كه همراه خود نوشته اي مكتوب و محسوس بياورد. با اين همه باز به او ايمان نمي آورند؛ زيرا اگر اين امور اتفاق مي افتاد باز به جهت تجسم يافتن و محسوس شدن ايمان نمي آورند. خداوند نيز مي فرمايد اگر ما فرشته را بخواهيم در زمين ظاهر كنيم مي بايست مقتضيات و شرايط زمين و ماده را رعايت كنيم و به آن جامه جسمانيت بپوشانيم كه دوباره اشكال بازمي گردد و به صورت دور صريح هرگز نمي توان حقانيت عالم غيرمشهود و غيرمحسوس را اثبات كرد.
قرآن به عواملي كه موجب مي شود تا بينش و فلسفه حس گرايي در شخصي پديد آيد، اشاره كرده و به تبيين و تحليل آن ها مي پردازد.

جهل مهمترين عامل حس گرايي

در نگرشي قرآني جهل مهم ترين عاملي است كه حس گرايي را ايجاد و تقويت مي كند. قرآن توضيح مي دهد كه اعتقادمشركان به نفي اراده الهي در مسئله مرگ ريشه در جهل و ناداني آنان دارد؛ از آن جايي كه شناخت درستي از حقايق هستي ندارند موجب مي شود كه حقايق جهان را به امور محسوس محدود سازند و در نتيجه از تاثير اراده خداوند در پديده مرگ غافل مي شوند و نمي پذيرند كه اراده غيرمحسوس الهي مي تواند درمسئله مرگ نقشي ايفا كند؛ بلكه به نظر ايشان تنها امور حسي و عوامل مادي است كه موجب مرگ مي شود. بنابراين، مي توان اين نتيجه را از تحليل مشركان به دست آورد كه علل و عامل مهمي كه موجب شد تا به حس گرايي بپيوندند مسئله جهل و عدم شناخت هستي و علل و عوامل موثر در ايجاد و تداوم آن است. (جاثيه آيه 23 و 24)
در حقيقت ريشه حس گرايي در بينش و نگرش انسان را مي بايست در جهل مردمان به واقعيت هستي و دنيا دانست. قرآن بيان مي كند كه بيشترمردمان دانشي ندارند؛ زيرا تنها آگاهي و دانش ايشان به ظاهر و آشكار دنيا و هستي است و از باطن و ملكوت آن آگاهي و شناختي ندارند؛ از اين روست كه برپايه اين بينش و نگرش، تحليل و عمل كرده و گرايش هاي خويش را ساماندهي مي كنند. (روم آيه 6 و 7) از اين روست كه از پيامبر(ص) مي خواهند كه اگر در عالم باطن و غيرمحسوسي به جز عالم شهادت وجود دارد، پدرانشان را كه مرده اند، زنده كند. اين درخواست برپايه اين است كه شناخت به مسايل دنيا و فرآيند زيست و مرگ در آن را نداشته و تصوير ناقص و نادرستي از هستي دارند. (جاثيه آيه 23 و 25)
عوامل ديگري كه قرآن به عنوان عامل گرايش انسان به حس گرايي ياد مي كند، عواملي هستند كه ريشه در همين عامل اصلي و نخستين دارد؛ زيرا جهل به هستي و ناداني نسبت به واقعيت هاي دنيا موجب مي شود تا نوعي كفر نسبت به امور غيرمحسوس و مسايل غيبي پديد آيد و تنها به اموري ايمان آورند كه قابل تجربه باشند و حس آن را درك كند. از همين روست كه بني اسرائيل به سوي معبود حسي گرايش يافته و از پيامبر خويش مي خواهند كه معبودي محسوس براي آنان برگزيند تا به عبادت آن مشغول گردند. همين مسئله موجب شده است كه در غياب و نبود حضرت موسي(ع) در ميان مردم، آنان خود اقدام به ساختن گوساله از جواهرات و زيورآلات مي كنند و به پرستش آن مشغول مي شوند (بقره آيه 93)
روحيه استكباري (فرقان آيه 21) و نيز تجاوزگري (همان) ظلم و ستم(اعراف آيه 148) كه از عوامل حس گرايي از آن ياد شده نيز ريشه در اصل جهل و ناداني انسان نسبت به هستي و واقعيت هاي آن دارد.
اين گونه است كه حس گرايان باانكار معاد و فرشتگان و امور غيب ديگر به دنياگرايي گرايش مي يابند و به ستيز با امور غيب و هر آن چيزي كه با آن ارتباط مي يابد مي پردازند. (فرقان آيه 17 تا 21 و نيز نجم آيه 27 تا 30) در نظر حس گرايان خداوند هيچ تاثيري در مرگ انسان ها و يا زنده بودن آنان ندارد بلكه آن كه موجب زندگي و يا مرگ مي شود، دهر است كه خود عاملي مادي است. به اين معنا كه روزگار و عوامل دنيوي موجب مي شود كه فردي به دنيا بيايد و يا از ميان برود. (جاثيه آيه 23 و 25)
از مهم ترين و معروف ترين اقوامي كه در قرآن از آنان به حس گرايي ياد مي كند، غير از كافران ثمودي (مومنون آيه 31 تا 37) كافران (انعام آيه 25 و 29) قوم ابراهيم (انعام آيه 76 و 78) قوم بني اسرائيل است. اين قوم با آن همه پيامبراني كه به سوي ايشان فرستاده و گسيل شده اند باز هم به غيب ايمان نياورده و تنها به دنيا و امور حسي باورمند هستند. اين گونه است كه در همه مواردي كه قرآن از ايشان ياد مي كند به حس گرايي آنان مرتبط است. (بقره آيه 55 و نساء آيه 153 و اعراف آيه 138 و طه 91)همين نگرش موجب شده است كه در حال حاضر آنان نيز از مهم ترين طرفداران حس هستند و به تعبير قرآن آنان علاقه شديدي به زندگي دنيا داشته و مي خواهند كه هزاران سال بزيند.