آیندهی فرهنگ در عصر شبکه
انقلاب اطلاعاتی که در اواخر قرن بیستم با گسترش کاربرد رایانههای خانگی و مهم تر از آن همه گیر شدن شبکهی اینترنت و تمام اجزاء و اشکال رسانه ای، الکترونیکی و مخابراتی آغاز شد، طی 30 سال اخیر چهرهی جهان را به کلی
نویسنده: ناصر فکوهی
انقلاب اطلاعاتی که در اواخر قرن بیستم با گسترش کاربرد رایانههای خانگی و مهم تر از آن همه گیر شدن شبکهی اینترنت و تمام اجزاء و اشکال رسانه ای، الکترونیکی و مخابراتی آغاز شد، طی 30 سال اخیر چهرهی جهان را به کلی تغییر داده و البته بحرانهای گستردهای هم در پی داشته که مدیریت و مقابله با آنها اغلب ناممکن است. در این میان حوزهی فرهنگ متحمل بیش ترین آسیبها بوده، به صورت مستقیم (گسترش فقر، فحشا، اعتیاد، فساد، بردگی جدید و ...) یا غیرمستقیم (آشفتگی نظامهای اجتماعی، فرایندهای فروپاشی و اعتبار حوزهی سیاسی، بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گسترده و ...)
در حال حاضر نمی توان آیندهی این روند را پیش بینی کرد. زیرا تعداد عوامل دخیل در آن بی شمار و شکل و نحوهی تأثیرگذاری شان بسیار متنوع و پیچیده است. آیندهی فرهنگ را میتوان تنها در طیفی از سناریوهای ممکن پیش بینی کرد و در عین حال تا حد زیادی به توانایی نظامهای اجتماعی- سیاسی در تطبیق با موقعیتهای جدید و همچنین کنترل و مدیریت فرهنگ بستگی دارد. در این جا چند نمونه از این سناریوها را به اختصار بررسی میکنیم:
1. سناریوی پایان جهان: طبق این سناریو، انقلاب اطلاعاتی و جهان شبکهای جز آیندهای تیره و نابودی اجتماعی بشریت ارمغانی ندارد. طرفداران این سناریو بر این باورند که جهان شبکه ای، پایان حوزهی خصوصی و مرگ «فرد» و «سوژه» و در عوض قدرت یافتن بی نهایت مراکزی است که این شبکهها را اداره میکنند. در نظر آنها این پدیده در بهترین حالت جهانی تیره و سیاه- مانند جهان در رمان معروف جرج اورول، 1984- پدید آورد که در آن همهی افراد وجه انسانی شان را از دست میدهند و به ابزارهایی در دست یک یا چند نظام به شدت خشن تبدیل خواهند شد. و در بدترین حالت، تنشها و مقاومت علیه جهانی شدن، به صورت فعال، یعنی افزایش خشونت یا منفعل، یا فرورفتن جوامع در جنگهای گسترده و نابودی بشریت نخواهد داشت. هرچند هنوز اغلب تحلیل گران این سناریو را غیرمحتمل میدانند، تجربهی دههی اول هزارهی سوم هم دیگر نمی تواند به مثابه یک سناریوی خیالین معرفی شود.
2. سناریوی آیندهی طلایی: در سوی دیگر، سناریویی کاملاً معکوس مطرح است که در ابتدای انقلاب اطلاعاتی در اوج بود، ولی هرچه میگذرد سخت تر میتوان کسی را نسبت به وقوع قطعی یا حتی احتمالی آن، ولو در آیندهای دور، متقاعد کرد. این سناریوی بسیار خوش بینانه در دههی 1980 با نظریهی معروف «پایان تاریخ» فوکویاما پدید آمد، نظریهای که امروز دیگر حتی خود فوکویاما هم باورش ندارد. طبق این سناریو منابع فناورانه چنان امکانات بالقوهای به وجود آورده اند که از این پس زندگی در جهان توسعه یافته و بدون تنش برای همه ممکن است و عملاً نیازی به درگیری، رقابت و جنگ و کشتار نیست. اما واقعیت آن است که طی سی سالی که از انقلاب اطلاعاتی میگذرد، جهان دقیقاً در جهت معکوس حرکت کرده است. چنین حرکتی دلایل متعددی دارد ولی بی شک یکی از آنها تناقضی است که میان تمایل موجود زیستی به حفظ حیات به هر قیمت و نیاز به محدود کردن رشد فناوری یا فرهنگ برای نگه داشتن و حفظ زندگی در حد معقول وجود دارد. به عبارت دیگر، تا زمانی که به بهای فناوری و ثروت، بتوان با استفاده از ابزارهای گوناگون، از جمله جنایت، به نیاز بیولوژیک حفظ حیات در برخی از کنشگران اجتماعی پاسخ مثبت داد، چگونه میتوان از توسعهی فناوری و نابرابری اقتصادی جلوگیری کرد؟ به هر حال، سناریوی آیندهی طلایی، به خصوص اگر در زمینههای مدیریت تولید و توزیع ثروت، تکثر فرهنگی، روابط بین فرهنگها، نبرد میان زبانها و ادیان و تمدنها برنامه ریزی و تدابیری اتخاذ نشود، کاملاً محل شک است.
3. سناریوی جهان نسبتاً متعادل: هرچند نمی توان این سناریو را محتمل ترین دانست، در صورتی که عقلانیت به رفتار انسانها و به خصوص به نظامهای سیاسی- اجتماعی بازگردد، ممکن خواهد بود. طبق این سناریو باید پیش از هر چیز واقعیت جهان را به مثابه یک واحد جدید همبسته، در مقابل واقعیت دولتهای ملی که حاصل انقلاب صنعتی بود، پذیرفت. در جهان حاصل از انقلاب اطلاعاتی طبعاً روابط نمی تواند بر پایهی رقابت، تنش، جنگ و ... بین دولتهای ملی و «ملت»ها باشد و تمام روابط باید تغییر کند. راهی که اغلب انسان شناسان، جامعه شناسان و اقتصاددانان پیشنهاد کرده اند، کاهش توسعه یا توسعهی «صفر» در کشورهای ثروتمند و انتقال تمام امکانات بر اساس نیازها به کشورهای در حال توسعه است تا بدین ترتیب در میان مدت یا درازمدت نوعی تعادل حاصل شود. از سوی دیگر، همین متخصصان هماهنگی و همکاری واقعی و بین المللی را برای از میان بردن نظامهای قدرت موازی با دولتها ضروری میدانند. دو نظام شبکههای مافیایی و شبکههای شرکتهای فراملیتی، به صورت نظامهای موازی و غیرقابل کنترل، به وسیلهی مردم و کنشگران اجتماعی بیش از نیم قرن است که بر روابط ملی و بین المللی تأثیرات تعیین کننده دارند و تاکنون به دلیل منطق سرمایه داری بدون ضابطهای که بر جهان حاکم است، ارادهای جدی برای مقابله با آنها شکل نگرفته است. مسئلهای که موجب بروز بحرانهای مقطعی و ورود جهان به موقعیت خطرناکی که امروز شاهدش هستیم میشود.
در نهایت، فرهنگ شاید مهم ترین و محوری ترین ابزار برای مهار ابزارهایی است که بشر خود خلق کرده اما از مدیریتشان عاجز است. البته منظور ما فرهنگ در معنای عام است، وگرنه این ابزارها، از جمله فناوری، خود بخشی از این فرهنگ اند. اخلاق، عدالت اجتماعی و سیاسی، مشارکت و توسعهی پایدار و فراگیر مفاهیمی کلیدی اند که فرهنگ میتواند در نظامهای مختلف محلی و جهانی به کارایی آنها یاری رساند.
منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛ (1391)، مبانی انسان شناسی، تهران: نشر نی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}