مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون




 

کوشش فراوان، پایداری و بردباری در راه کسب دانش، بنا به سرشت خود مقدس است و ارزش قاطع عبرت-آموزی، سرمشق گیری و الگو سازی دارد.
بوشکوویچ شاید آخرین جامع العلومی بود که به وجهی مهم در تاریخ علم نمایان شد و در نتیجه در تشخیص زندگی حرفه ای او تا اندازه ای اشتباه تاریخی شده است و به صورت معمایی جلوه می کند. او میان فلسفة طبیعی نیوتن و لایب نیتس از یک طرف و فاراده و نظریة میدان از طرف دیگر قرار دارد ولی آن قدر از هر دو دور است که با هیچ یک توافق آشکاری ندارد. در رشته های حکمت طبیعی، ریاضیات، اخترشناسی، فیزیک و زمین سنجی کار کرد. وی شخصیتی تقریبا منزوی بود و به هیچ سنت قرن هجدهمی معینی تعلق نداشت. با آن که زادگاهش کرواسی بود، پیروی آیین یسوعیان را برگزید و مانند بسیاری از روشن فکران شهرهای دالماسی به ایتالیا کشانده شد و بخش اول زندگی علمی خود را در رُم گذرانید. او که مردی از عصر «روشنگری» است، گاه به صورت مظهری از دانشمندان عصر نوزایی (رنسانس) جلوه می کند که به مقتضای شرایط یا به دلیل حمایت شدن، از نقطه ای به نقطة دیگر اروپا نقل مکان می کردند و در موقعیت های بحرانی به سفرهای بزرگ می پرداختند. به طوری که از مراجعه به فهرست کتاب هایش آشکار می شود، آثارش را به اسلوب قدیم منتشر می کرد. رساله هایی در همة علوم نوشت و در پاره ای از دوره های زندگی اش چند تا از این رساله ها را در عرض یک سال تصنیف کرد. با این حال شهرتش بیشتر مرهون پیش رو بودن اوست تا بقای اهمیت آثار او. آموزة اتم گراییِ وی که ذرات توپر و سنگین فلسفة طبیعی نیوتن را به صورت مراکز غیرمادی نیرو تغییر می داد، برای پیش بینی (آیندة فیزیک) به وجود آمد و دلایلی تاریخی برای این فرض وجود دارد که این نظریه عملا در بنیاد نهادن زمینة فیزیک قرن نوزدهم دربارة روابط میان فضا و ماده تأثیر داشته است.

زندگانی

بوشکوویچ فرزند بازرگانی اهل دوبروونیک (یوگسلاوی) و مادری ایتالیایی تبار بود. وی در 18 ماه مه 1711 (اردیبهشت 1090 خورشیدی) زاده شد. خانواده اش از رفاهی نسبی برخوردار بود و به سبب علایق و کارهای ادبی خود شهرتی داشت. بوشکوویچ تحصیلاتش را در مدرسة یسوعیان دوبروونیک آغاز کرد و آن را در رُم ادامه داد. ابتدا در سن چهارده سالگی وارد مدرسة دینی سانت آندره شد و بعد به مدرسة عالی رم رفت. او به غایت خوش فکر، دارای هوشی فراگیر، خستگی ناپذیر در کار و خلاصه یک محصل برجسته بود. علم را به شیوه ای که خصیصة زندگی بعدی او بود یعنی از راه تحصیل مستقل ریاضیات، فیزیک، نجوم و زمین سنجی آموخت. در 1732 کتاب های نورشناسی و اصول نیوتن را در مدرسة عالی رم فراگرفت و در آن جا به صورت یکی از مبلغان پرحرارت حکمت طبیعی جدید درآمد. علوم دقیق ـ و در وهلة اول، ریاضیات ـ همواره برایش کششی داشت. در 1740 با آن که هنوز تحصیلات مربوط به الهیات خود را تمام نکرده بود، به معلمی ریاضیات در مدرسة عالی رُم منصوب شد. این رویداد تا حد زیادی جریان زندگی علمی او را تعیین کرد. روش های تعلیم و هم چنین محتوای آن را پسندید. در این جهت همانند جهات دیگر روحیه اش پیشرو و ترقی خواه بود. در 1754 از آن چه تدریس می کرد کتابی درسی به نام اصول کلی ریاضیات که جلد سوم و آخرین جلد آن شامل نظریه ای ابتکاری دربارة مقاطع مخروطی بود.
بوشکوویچ در این دوره از زندگانی اش، چنان که در میان روحانیان صاحب صلاحیت آن زمان مرسوم بود، چندین مأموریت علمی و سیاسی از طرف مقامات روحانی یا غیر روحانی انجام داد. چون گنبد کلیسای پتروس قدیس (سنت پتر)، ترک های هشداردهنده ای برداشته بود. کمیسیونی متشکل از بوشکوویچ و دو همکار ریاضی دان، (ف. ژاکیه و ت. لوسور) مأمور شد تا علل را بررسی و پیشنهادهای خود را عرضه کند. بوشکوویچ طرح گزارش را تهیه کرد که مبتنی بود بر تجزیه و تحلیل مسئله با اصطلاحات نظری که ـ با وجود چند اشتباه ـ به عنوان اثری کوچک در ایستایی شناسی (استاتیک) معماری شهرت یافت. پس از آن، حکومت پاپ طرح زهکشی مرداب های پونتینه را به بوشکوویچ واگذار کرد. او یک رشته یادداشت های علمی دربارة روش اجرای مهندسی مجاری آب دربارة تنظیم جریان آب رود تیبر و مجراهای دیگر آّب و دربارة کارهای بندرگاه تنظیم کرد. در 1764طرحی برای بندرگاه ریمینی و در 1771 چنین طرحی برای بندرگاه ساوونا تهیه کرد.
باستان شناسی نیز مورد توجه بوشکوویچ بود. در 1743 یک خانة ییلاقی قدیمی رومی را در بلندی های فراسکاتی در توسکولوم کشف کرد و از زیر خاک بیرون آورد و در 1746 شرحی دربارة یک ساعت آفتابی که جزء اشیاء کشف شده بود انتشار داد. در 1750 نیز نتیجة یک بررسی انتقادی در مورد ستون سنگی هرمی شکل سبک آئوگوستی را منتشر کرد. در 1757مهم ترین مأموریت از چندین مأموریت سیاسی خود را انجام داد و در دعوایی با توسکانی بر سر حقوق مربوط به آب که در دادگاه هاپسبورک در وین مطرح بود، نمایندگی منافع جمهوری لورکا را بر عهده گرفت، در این دعوا پیروز شد و در فواصل حضور در متفرعات آن، هنگامی که در وین بود، کار عمدة خود در زمینة فلسفة طبیعی را تمام کرد و این اثر در 1758 با نام نظریة فلسفة طبیعی انتشار یافت. با گذشت سال ها، بوشکوویچ از هم دلی با بعضی از خط مشی های مافوق های روحانی خود بازماند. او از رد شدن پیشنهادهایی که دربارة نوکردن آموزش و پرورش، هم از لحاظ روش و هم از لحاظ چگونگی آن، مطرح کرده بود خشمگین شد؛ از واکنش واتیکان نسبت به زجر و آزار هم فرقه هایش در پرتغال منزجر گردید، از موضعی منفی که عده ای از فلاسفة یسوعی ـ که گمان می کرد پیرو فلاسفة مشائندـ در برابر دستگاه فلسفة طبیعی خود او اتخاذ کرده بودند ناکام شد، به نظر می رسید که زمان نقل مکان فرارسیده است. فرهنگستان علوم پاریس از مدتی پیش او را به مناسبت انتشار خطابه اش دربارة شفق قطبی، به عنوان عضو مکاتبه ای انتخاب کرده بود ـ او طرف مکاتبة دورتودومران بود. مقام های مافوق با مرخصی او موافقت کردند و بوشکوویچ در 1759 قدم در راه نهاد و نخست به پاریس رفت.
او شش ماه در آن جا ماند و از طرف مجامع اشرافی، علمی و ادبی به خوبی مورد استقبال قرار گرفت. در مرحلة نخست با اعضای فرهنگستان علوم آشنا شد. یک مداخلة سیاسی در حق زادگاهش دوبروونیک، سبب بار یافتن او به کاخ ورسای شد. اما تصمیم گرفت در پاریس نماند و در 1760 به قصد لندن از آب گذشت. در آن جا هم شهرتش پیش از خودش در جمع ادیبان و دانشمندان راه یافته بود. او بحث هایی با نمایندگان کلیسای انگلستان داشت؛ با بنجمین فرنکلین ملاقات کرد و فرنکلین آزمایش های مربوط به برق را به او نشان داد. از آکسفورد و کیمبریج هم دیدن کرد. در ژانویه 1761 به عضویت انجمن سلطنتی انتخاب شد و به پاس این افتخار، قطعه شعری دربارة گرفتن خورشید و ماه به انجمن اهدا کرد. سپس با اتکا به قدر و منزلتی که داشت کوشید انجمن را متقاعد سازد تا هیئتی برای رصد کردن گذر سیارة ناهید (ونوس) در ژوئن 1761 تشکیل دهد.
بوشکوویچ در نظر داشت خودش از این گونه رصدها در استانبول انجام دهد ولی چون در نقشه هایش به همسفر خود کورر، سفیر جدید ونیز در استانبول وابسته بود، دیرتر از موقع رصد به محل رسید. سفری به فلاندر و هلند و دربار استانیسلاس در نانسی و مراکز متعدد در آلمان انجام داد. یک بار در استانبول سخت بیمار شد و ناچار برای بازیافتن تندرستی هفت ماه در آن جا ماند. همین که تا اندازه ای بهبود یافت دوباره به راه افتاد؛ این بار به همراه سفیر بریتانیا به بلغارستان و مولداویا رفت و از آن جا تنها عازم لهستان شد. در ورشو مورد استقبال محافل کلیسایی و سیاسی قرار گرفت. روزنامة احوال وی در سفرهایی که به بلغارستان و مولداویا کرد، به منزلة شرح اصولی و منظم آن کشورها نیز هست. این اثر در 1784 به زبان ایتالیایی انتشار یافت و در آن زمان به زبان های فرانسوی و آلمانی نیز ترجمه شده بود. سرانجام پس از یک غیبت چهار ساله در نوامبر 1763 از لهستان ـ از راه سیلزیا و اتریش و ونیز ـ به رُم بازگشت.
بوشکوویچ در بازگشت به ایتالیا شغلی در پاویا به دست آورد. در آن جا در پایان سال به عنوان استاد ریاضیات در دانشگاه، که تحت نظام اداری اتریش از نو رونق گرفته بود، انتخاب شد. او هم دروس و هم گروه خود را با واقع گرایی و با تکیه بر ریاضیات کاربردی سازمان داد. در پاویا بیشتر مساعی خود را در زمینة نورشناسی و اصلاح عدسی های تلسکوپ ها متمرکز ساخت و در 1764 در سازمان رصدخانة یسوعیان در بررا، نزدیک میلان، نقش رهبرانه ای ایفا کرد. اگر برنامة او انجام می شد و ابزارهای مورد تاییدش نصب می شدند، رصدخانه به صورت یکی از پرکارترین رصدخانه های اروپا درمی آمد. با توجه به علاقه اش به گذرهای سیارة ناهید، انجمن سلطنتی از او دعوت کرد سرپرستی هیئتی را به کالیفرنیا به منظور رصدکردن و دومین گذر از یک جفت گذر معروف یعنی گذر سال 1769 را بر عهده گیرد. متاسفانه اوضاع سیاسی مانع آن سفر شد. در 1770 او کار خود را به بخش نورشناسی و اخترشناسی مدرسة عالی وابسته به کاخ سلطنتی در میلان انتقال داد. با گذشت زمان مخالفت-هایی با او میان همکارانش در رصدخانه پدید آمد. در 1772 دربار وین تسلیم درخواست های اکثریت شد و بوشکوویچ را از «دخالت در امور» رصدخانه منع کرد. وی در کمال نومیدی از شغل استادی نیز استعفا داد. همة دنیای او در حال اضمحلال بود: سال بعد، یعنی در 1773، پاپ فرقة یسوعی را منحل کرد.
در این موقع بوشکوویچ شصت و سه ساله بود. دوستان بانفوذش او را وادار کردند به پاریس پناه ببرد. در آن جا شغلی برای او به عنوان مدیر نورشناسی نیروی دریایی در نظر گرفته شد و او حتی جزء اتباع کشور پادشاهی فرانسه درآمد. وی در پاریس در این مدت که آخرین دورة بارور زندگی اش بود، بیشتر دربارة مسائل نورشناسی و اخترشناسی کار کرد. احتمالا تا حدی طبعی ستیزه جو داشت و از این رو در آن جا هم مشاجراتی برای او پیش آمد، یکی با لاپلاس جوان بر سر اولین روش بوشکوویچ دربارة تعیین مسیر یک ستارة دنباله دار، دیگری با آبه الکسی دوروشون بر سر حق تقدم در اختراع یک نوع ریزسنج (میکرومتر) و درشت سنج (مگامتر) متشکل از چند جفت منشور چرخنده. این اسباب در طرح فاصله سنج (تله متر)های مربوط به مساحی اهمیت یافت. بوشکوویچ در جستجوی سلامتی و آرامش قسمت اعظم هر سال را در ییلاق می گذرانید و در املاک دوستانش اقامت می کرد.
در1782 بوشکوویچ اجازه یافت به ایتالیا بازگردد تا دست نویس های فرانسوی و لاتینی خود را برای چاپ آماده کند. او در باسانو اقامت گزید و در آن جا در 1785 چاپ خانة برادران رموندینی مجموعة آثار پنج جلدی او را چاپ کرد. تهیة آن نوشته ها و فشار تصحیح نمونه های چاپی، بر سلامتی بوشکوویچ اثر گذاشت. او بار دیگر به مسافرت پرداخت. اگرچه فقط در ایتالیا به منظور دیدار دوستان قدیم. در میلان با استقبال صمیمانه ای مواجه شد. در آن جا مخالفان سابق میل داشتند گذشته ها را فراموش کنند و او در رصدخانة بررا که خود بنیاد نهاده بود، دربارة یادداشت هایی برای جلد سوم شعر بندیکت استی، دربارة فلسفة طبیعی نیوتن به کار پرداخت. ولی توانایی های ذهنی او رو به ضعف گذاشته بود. فراموشی، دلواپسی و ترس از دست رفتن شهرت علمی اش در او قوت گرفت و روشن بود که توان فکری اش رو به فتور داشت. او از یک ناخوشی ریوی پیش از آن که وخامت حال به غایت برسد، در فوریة 1787 در سن 76 سالگی درگذشت و در کلیسای سانتاماریا پودونه در میلان به خاک سپرده شد. هرچند که امروز حتی آثار مقبره اش در آن جا از بین رفته است.
علایق بوشکوویچ بیشتر از حد عادی متنوع بود، حتی در قرن هجدهم، برای کسی که عمیقا در کار جدی علمی شرکت داشت. به منظور روشنی، میتوان آن ها را تحت عنوان های علوم ابزاری نجوم، نورشناسی و زمین سنجی و موضوع های مجرد ریاضیات، مکانیک و حکمت طبیعی دسته بندی کرد. اما باید تصدیق کرد که این تقسیم بندی فقط برای سهولت کار است. کار بوشکوویچ در سه تای اولی، تمایل پایداری به اختراع یا اصلاح اسباب های رصد و نیز تمایل به شناخت و جبران خطاهای وابسته به طرز عمل را جلوه گر می ساخت. در دومی یعنی مجموعة علوم نظری، نوشته های وی دیدگاهی فوق العاده فردی را می پرورانند و بالاخره تمام آثار وی را می توان به منزلة مقالاتی فیزیکی در پرداختن به معرفت شناسی و مابعدالطبیعه ای تعبیر کرد که زندگی علمی او را باز به نحوی که به هیچ وجه خصوصیات قرن او را نداشت مشخص می ساختند.

علوم ابزاری

قدیمی ترین اثر انتشار یافتة بوشکوویچ (1736) توصیفی بود از روش هایی برای تعیین ترکان دوران خورشید به دور محورش از روی سه رصد یک لکه (کلف) خورشید. در 1737 به دنبال آن، شرحی دربارة روشی ترسیمی برای حل مسائل مثلثات کروی روی یک صفحه و پرداختن به مسئله ای واقعی در عبور سیارة تیر (عطارد) انتشار یافت. در 1739، دو سال بعد از انتشار رساله دربارة شفق شمالی، بوشکوویچ شرحی دربارة اصول ریزسنج مستدیر منتشر کرد متکی بر این اندیشه که شکاف دایره ای شکل عدس شیئی را می توان برای تعیین زمان هایی که یک جسم سماوی وارد میدان دید تلسکول می شود و از آن خارج می گردد به کار برد. این مقادیر وقتی که با مقادیر مربوط به یک ستارة معلوم مقایسه شوند، مواضع نسبی دو جسم سماوی را به دست می دهند.
پس از آن بوشکوویچ مطالعة ستارگان دنباله دار را پی گرفت. در نوشته ای مربوط به سال 1746 که خوانندگان بسیار داشت، عقاید وی دربارة تعدادی از مسائل مربوط به ماهیت ستارگان دنباله دار عرضه شد. او در آن اثر نخستین روش خود را ـ که بعدها مورد مخالفت انتقادآمیز لاپلاس قرار گرفت ـ برای تعیین مدارهای سهمی شکل مطرح کرد. طرز عمل اصولا شبیه به روشی بود که بعدا ی. هـ . لامبرت معرفی کرد (1761). روش بوشکوویچ، که در جلد سوم آثار مربوط به نورشناسی و اخترشناسی (1785) بسط داده شده است، به روش کلاسیک هـ . و . اولبرس (1797) شباهت دارد. یکی از رساله های جالب توجه او در 1749 مربوط است به تعیین مدار بیضی شکل از راه ترسیم که سابقا برای تجزیه و تحلیل بازتاب پرتو نور از یک آینة کروی به کار می رفت. بوشکوویچ از این روش بار دیگر در 1756 در رساله ای استفاده کرد که در آن، آشفتگی های متقابل برجیس و کیوان (مشتری و زحل) مورد بحث قرار گرفته بودند و او در مسابقه ای راجع به این موضوع که توسط فرهنگستان علوم پاریس ترتیب داده شده بود شرکت کرد. برنده لئونهارت اویلر بود. بوشکوویچ نشان شایستگی دریافت کرد.
به نظر می رسید که علاقة بوشکوویچ به نورشناسی، در وهلة اول از علایق نجومی او پدید آمده باشد. از سال 1747 به بحث دربارة لطافت یا رقّت نور خورشید ـ و ظاهرا با توجه به مسئلة قدیمی مادی بودن فرضی نور ـ پرداخته بود و در عین حال می کوشید تا چگالی جو خورشیدی را با این فرض که تا زمین امتداد دارد برآورده کند. بوشکوویچ که دربارة مسائل نور می-اندیشید، در 1748 رساله ای (در دو قسمت) از نوعی کاملا انتقادی منتشر کرد. به هیچ وجه به نظر او نمی آمد که نظریه های اصلی نیوتونی در نورشناسی به نحو اطمینان بخشی به اثبات رسیده باشند. شاید جالب توجه ترین ویژگی طرز برخورد انتقادی او این است که وی انتشار مستقیم الخط نور را هم چون فرضیه ای ثابت نشده می انگاشت. مسئله ای که در جزئیات آن به تفصیل بحث کرد. وی تصور می کرد که جنبه های دیگری از پدیده های نورشناختی حتی پس از کشفیات نیوتن پنهان یا مبهم مانده اند. ضمن بحث در پدیده های مربوط به اختلاف منظر، توجه خود را به فاصله های ثوابت بر حسب سال های نوری معطوف کرد. او نخستین کسی بود که یک قانون عمومی برای سنجیدن تابش نور تنظیم کرد و قانون گسیل نور را که به نام لامبرت معروف بود تنظیم کرد. بر شرح نیوتن دربارة رنگ های ناشی از عبور نور از میان ورقه های نازک متضمن اثیر و دورة تناوبی خرده گرفت و تفسیر دیگری در قالب نظریة خود دربارة نیروهای طبیعت به دست داد که ذیلا بیشتر به آن اشاره خواهد شد.
او در سال های آخر اقامتش در پاویا و در رصدخانة برِرا، توجه خود را بر اصلاح عدسی ها و وسایل نوری متمرکز ساخت. یک رشته سخنرانی مرکب از پنج موضوع دربارة انکسار یا شکست نور (1767) به موضوع عدسی های بی فام (آکروماتیک) پرداخته شده و نمونة تاثیربخشی است از مهارت و دقت تجربی بوشکوویچ به ویژه در مورد اندازه گیری بازتابش و پراکنش نور به وسیلة اسبابی که خود او طراحی کرده و آن را ویترومتر (vitrometer) نامیده بود. با تایید این که آرایش های دو عدسی فقط دو رنگ طیف را با هم از نور ترکیب می کنند، ساخت ابزارهایی مرکب از سه عدسی یا بیشتر را سفارش داد. او بر اهمیت عدسی های چشمی در تلسکوپ های بی فام نیز تاکید کرد. عملا در ساخت عدسی ها با استفن کونتیِ لوکایی، کار می کرد. وی عدسی ها را طبق مشخصات مورد نظر بوشکوویچ می ساخت و در اجرای آزمایش های نوری به او کمک می کرد.
در بررا بوشکوویچ دربارة روش های رسیدگی به اسباب های نجومی و تصحیح دقیق آن ها سخت به کار پرداخت و تعدادی از آن اسباب ها را اصلاح یا اختراع کرد، که از آن ها بعدا گزارش هایی در جلد چهارم مجموعه آثار او انتشار یافت. شاید هوشمندانه ترین آن ها عبارت بودند از یک ترازنما که سطح لبة یک ربع را تعیین می کرد و یک ریزسنج گوه ای شکل. بوشکوویچ برای این که مطمئن شود حاشیة ربع دیواری نجومی با صفحه ای که از مرکز آن می گذرد در یک سطح است، یک نوع وسیلة نقشه برداری به کار برد: در یک مجرای پر از آب که در اطراف حاشیة ربع و در امتداد یکی از شعاع های آن کشیده شده بود، قایق کوچکی شناور بود یا دکلی سیمی که سر آن قلابی بسته شده بود. نوک آن سیم تقریبا با حاشیة اسباب تماس داشت و اندازه گیری فواصل کوچک میان نوک و سطح آب را امکان پذیر می نمود و بدین ترتیب شکل واقعی به اصطلاح سطح ربع را آشکار می ساخت. ریزسنج گوه ای شکل بوشکوویچ، گوه ای فلزی است که در جهت لبة نازکش به شکل هرم ناقص بریده شده است و او از آن برای اندازه گیری فاصلة میان دو صفحه استفاده می کرد، به این ترتیب که ریزسنج را در دهانة بین آن ها فرو می برد و عدد مربوط را از روی درجه بندی هایی که در بدنة آن حک شده بود می خواند. او هم چنان فکر می کرد که حکم کردن میان نظریة گسیل نور نیوتن و نظریة موجی نور، به کمک رصد کجراهی نور ستارگان ثابت ـ نخست از درون یک تلسکوپ معمولی و سپس از درون یک تلسکوپ پر از آب ـ باید امکان پذیر باشد. پیش بینی دیگر او این بود که رصد کجراهی نور از منبع های زمینی را کشف خواهد کرد. در زمینة این موضوع ها پژوهش ها قرن نوزدهم نتوانستند پیش بینی های او را تایید کنند.
کار بوشکوویچ در هواشناسی و زمین فیزیک ارتباط نزدیک با علایق نجومی او داشت. او در 1753 این اندیشه را مطرح کرد که ماه احتمالا نه با جَوی شبیه به جو زمین بلکه با لایه ای از یک سیال همگن و به غایت شفاف و هم مرکز با خودِ آن احاطه شده است.
عقیدة او این بود که کوه ها از تموج چینه های سنگی تحت تاثیر آتش های درون زمین به وجود آمده اند و بسط این اندیشه در 1742 او را به مفهوم موازنة چینه ها رهنمون شد که پایة نظریة بعدی همستادی (isostasy) قرار گرفت. هم چنین اندیشة یک نوع گرانی سنج را برای اندازه گیری جاذبه حتی در اقیانوس، در مخیلة خود پرورد. در همان زمان روشی برای تعیین چگالی متوسط زمین پیشنهاد کرد و آن اندازه گیری کشش اضافی جرم های آّب بود به هنگام مد، به وسیلة انحراف آونگی که در نزدیکی آن قرار داده می شد.
علاقة او از همان آغاز کار علمی، به مسئلة اندازه و شکل زمین جلب شد، موضوعی که در نیمة اول قرن هجدهم شدیدا مورد بحث قرار گرفته بود، زیرا تصور می شد که حل قطعی آن با انتخاب یکی از دو نظریة زیر ممکن باشد: یکی جهان شناسی گردشارهای (vortices) دکارت که زمینی را پیش بینی می کرد که در قطب ها اندکی کشیده تر شده باشد؛ دیگری نظریة حرکت ماندی نیوتن تحت اثر نیروی جاذبه که بر طبق آن باید کرة زمین در قطب ها اندکی پخ باشد. در 1739 بوشکوویچ پژوهشی انتقادی را دربارة اندازه های موجود طول (قوس) یک درجه از نصف النهار که تعیین شده بود آغاز کرد. به نظر او می رسید که علاوه بر آثار مربوط به کیهان شناسی ممکن است نابرابری های سطحی و بی نظمی های ساختاری و چگالی زیر سطح نیز مؤثر باشند و بر اندازه گیری های فاصله ها از امتداد نصف النهار اثر بگذارند و آن ها را تغییر شکل دهند و طول پاندول ثانیه شمار را در مکان معینی تغییر دهند و راستای ظاهری خط قائم را منحرف سازند.
بوشکوویچ همواره همکاری بین المللی در زمین سنجی را تشویق و ترویج می کرد. با ابتکار او نصف النهارها در اتریش و پیه مونته و پنسیلوانیا اندازه گیری شد و خود او هم با یک همکار انگلیسی به نام کریستوفر مر، رئیس کالج انگلیسی یسوعی در رم، برای نقشه برداری از طول (قوس) دو درجه از نصف النهار میان رم و ریمینی با طیب خاطر همکاری کرد. این کار پرزحمت سه سال طول کشید. نتایج آن اندازه گیری ها، در زمرة چیزهای دیگر، استنتاج های مربوطه به زمین سنجی ناهمواری در چینه های زمین و امکان تعیین بی نظمی های سطحی به وسیلة چنین اندازه گیری ها و نیز انحراف نصف النهارها و مدارها را از شکلی که بر یک سطح کاملا کروی داشته باشند، مورد تأیید قرار دادند. گزارش این اندازه گیری ها در پایان سال 1755 در رم انتشار یافت. بوشکوویچ روش های جدیدی برای اندازه گیری خط مبنا در نقشه برداری های خود به کار برد و نظریة دقیقی دربارة خط ها ابداع کرد و یادگرفت که از ابزارهای خود برای دستیابی به درست ترین نتیجه استفاده کند. اولین فکر برای تحقق صحت نقاط تقسیم بر لبة چنین ابزاری از مغز بوشکوویچ تراوش کرد: او از نامساوی بودن وترهای قوس های دایره ای در لبظ ابزار پی برد که قوس ها گرچه از لحاظ نظری مساوی بودند، در واقع چنین نبودند. او پس از آن که خطای تقسیم متناظر با 60 درجه را از راه مقایسة وتر با شعاع ابزار تعیین کرد، با نصف کردن زوایا به 30 و 15 درجه و در آخر به 5 درجه، کار را ادامه داد. از آن جا که روش جبران خطاها هم در رصدهای نجومی و هم مشاهدات مربوط به زمین سنجی قابل استفاده است، بوشکوویچ به سوی نجوم عملی جدیدتر، که به نظر بیشتر منجمان فریدریش بسل آغازگر آن است، گام مهمی برداشت. بوشکوویچ در چاپ فرانسوی گزارش خود دربارة اندازه گیری نصف النهارها نخستین نظریة ترکیب رصدها را که مبتنی بود بر اصل استفاده از کم ترین تعداد برای تعیین مناسب ترین مقادیر، درج کرد و از مقدار مطلق اندازه ها به جای مربعات مقادیر که گاوس بعدا در روش کلاسیک «کم ترین مربعات» خود به کار برد، استفاده نمود.

علوم مجرد

علم به طور کلی راه خود را در فیزیک از نیوتن و در تحلیل ریاضی از لایب نیتس آموخت و طبع خاص بوشکوویچ باعث شد که وی با تأمل و یا بی قصد عمد، در هر دو مورد راه مخالف پیش گیرد. ریاضیات همواره او را به خود جلب کرده بود. به جای حساب جامع و فاضل (calculus)، که تحلیل گران بزرگ هم عصر خودش ـ از جمله د/ آلامبر و برنولی ها و اویلر ـ ابداع کرده و پرورده بودند، او روش هندسة مقادیر بی نهایت کوچک را که به گفتة او، «نیوتن تقریبا همیشه به کار می برد» و «قدرت هندسه» را مجسم می ساخت، ترجیح می داد. او این روش را به ویژه در مسائل هندسة دیفرانسیل و مکانیک زمینی و سماوی و نجوم عملی به کار می برد. در 1740 خواص دایره های بوسا را مطالعه کرد و در 1741سراسر یک رساله را به ماهیت مقادیر بی نهایت بزرگ و بی نهایت کوچکی که در آن روش به کار برده می شدند اختصاص داد. او در چند مسئلة مکانیک کلاسیک نیز بر آن تکیه کرد: در 1740 حرکت یک نقطة مادی را مورد مطالعه قرار داد و در 1743 نخستین کسی بود که مسئلة مربوط به جسم دارای بیشترین جاذبه را حل کرد. قانون نیروها به سبب نتایجی که در مورد ساختمان ماده داشت، دارای اهمیت ویژه بود. در فلسفة طبیعی بوشکوویچ، «نخستین اجزاءِ» مادّه صرفا نقاطی بودند حقیقی، همگن، ساده، تقسیم ناپذیر، بدون انبساط و فرقشان با نقاط هندسی تنها در این بود که از «ماند» و تأثیر متقابل برخوردار بودند. پس مادة انبساط یافته عبارت است از آرایش پویای تعدادی نامتناهی از مراکز برهم کنش. بسیاری از مورخان در اشتقاق ماده از نیرو به توسط بوشکوویچ، استنباطی از مفهوم میدان را یافته اند، استنباطی که مدت ها بعد در 1844 با وضوح بیشتری توسط فاراده به صورت منظم تدوین شد. پس ماده پیوستار نیست بلکه ناپیوستار است. جرم عبارت است از تعداد نقاط در واحد حجم و به عنوان وجودی مستقل انگاشته نمی شود. بوشکوویچ در حالت خاصی که ذرات سرعت زیاد داشته باشند، حتی قابلیت نفوذ ماده را تجسم می کرد.
خود اصل «ماند» هم از انتقاد وی مصون نماند. در نظر او ثابت کردن این اصل ناممکن بود و در واقع امکان نداشت به اثبات هر اصل مابعدالطبیعی ای پرداخت که پیش از تجربه در واقعیت فیزیک صادق باشد ولی اثبات آن بعد از تجربه هم به صورتی که پیروان نیوتن عادت داشتند از روی «پدیدة حرکت» انجام دهند، امکان پذیر نبود. بوشکوویچ بر لزوم تعیین فضایی که اصل (ماند) با آن ارتباط دارد تاکید می کرد. چون او متمایز ساختن حرکت مطلق از حرکت نسبی را با مشاهدة مستقیم و بدون استناد به «فرضیه های فیزیکی اثبات نشده» ناممکن می دانست، این اندیشه را معمول کرد که ماند، آن طور که مشاهده می شود، مربوط به فضایی است که انتخاب شده است تا همة اجسامی از جهان که در حیطة حواس ما هستند یعنی همة موضوع های تجربه ها و مشاهده ها ما را دربرگیرد. انتقال چنین فضایی به طور کلی نمی تواند تاثیری بر حرکت جسمی در درون آن، بر دوران آن در زاویه ای معین یا بر انقباض و انبساط آن اگر هم زمان و معادل باشد با انقباض و انبساط مقیاس نیروها، داشته باشد. بوشکوویچ از این ملاحظات نتیجه گرفت که با تجربه و مشاهده هیچ گاه نمی توان تعیین کرد که آیا ماند نسبی است یا مطلق.
با وجود این نباید تصور شود که فلسفة طبیعی او نشان دهندة بازگشتی به مابعدالطبیعة لایب نیتس است. او در واقع نسبت به اصل دلیل کافی یا علل غایی همان قدر شکاک و خرده گیر بود که در مورد ماند. به طور کلی بوشکوویچ متقاعد شده بود که ما تا آن جا که به مطلق مربوط است چیزی نمی دانیم و دربارة آن چه هم نسبی است خیلی کم می دانیم. او غالبا بر ناتوانی ذهن آدمی تاکید می کرد و چند بار از قابل تصور بودن موجوداتی که هندسه شان با ما متفاوت باشد سخن گفت. او از ماهیت روش استقرایی هندسه، به ویژه از پنجمین اصل موضوع اقلیدسی دربارة موازی ها، درک روشنی داشت. به نظر او جهان ما چیزی نیست جز دانة شنی در انبوه جهان های دیگر. چه بسا ممکن است فضاهای دیگری وجود داشته باشند کاملا نامرتبط با فضای ما و زمان های دیگری که راه متفاوتی را بپیمایند.
بوشکوویچ که تیز در اندیشه، شجاع در روحیه، مستقل در قضاوت و متعصب در دقیق بودن بود، از برخی لحاظ مردی از اهل علم اروپای قرن هجدهم به شما می رفت و از برخی لحاظ دیگر بسیار جلوتر از زمان خود بود. در میان کارهایش نوشته هایی یافت می شوند که هنوز ارزش خواندن را دارند، آن هم نه تنها از دیدگاهی تاریخی.