نویسنده: تروند برگ اِریکسن
برگردان: اردشیر اسفندیاری



 

جایگاه ویژه و منحصر به فرد بشر در طبیعت به او این توان را داده است که بر زمان تأثیر بگذارد. تنها بشر می‌تواند بار دیگر گذشته‌ها را به خاطر بیاورد و از طریق تخیل آینده‌ای محو و ناآشنا را پیش بینی کند. آنچه به بشر امکان آینده بینی و بازآفرینی خاطره‌های گذشته را می‌دهد، تنها زبان است. ما از طریق نمادهای زبانی می‌توانیم تجربه‌ها و اشیاء را از زمانهای بسیار دور به حال منتقل کنیم. به علاوه ما از هر نظام نمادینی انتظار داریم که به ادراکها و تجربه‌های آشفته سامان بدهد. تقویم چنین وظیفه‌ای را به عهده می‌گیرد، و آشفتگی در حرکت زمان را کاهش می‌دهد.
ما که نظم نمادین زمان را به یاری ساعت‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سالها آموخته‌ایم، می‌توانیم طبق نیازمندیهایمان برای آینده برنامه ریزی کنیم و گذشته‌مان را از نو بیافرینیم، مادامی که زبان شفاهی برای ارتباطات آنی و مستقیم به کار می‌رود. در واقع پیش از اختراع ضبط صوتهای مکانیکی و الکتریکی چنین بود. زبان نوشتاری وسیله‌ای است که زمان را به مبارزه می‌طلبد تا بر فراموشی طبیعی چیره شود. همچنین رابطه‌ی میان زبان نوشتاری و گفتاری تفاوتی است که مسبب آن نیاز زمان است. زبان نوشتاری تأثیرات زمان را خنثی می‌کند.
فهم و ادراک بشری در درجه‌ی نخست به تصورات یعنی توان بشر برای بازآفرینی گذشته از یکسو، و پیش بینی آینده از دیگر سو گره خورده است. یکی از تلاشهای نخستین بشر برای توضیح بُعد زمان به عنوان رابط و حلقه‌ی اتصال خاطره‌های گذشته و پیش بینی آینده، تقویم بود. تقویم وسیله‌ای برای هماهنگی و نظم دادن به اَعمال جمعی بود، به علاوه توانست محوری ادراکی را به وجود بیاورد که تجربه‌ها را لمس شدنی و برنامه ریزی را آسان کند. زندانیان با روزشماری زندگی خود را سامان می‌دادند. حتماً به یاد داریم که رابینسون کروزو (1) بعد از غرق شدن کشتی‌اش، اولین کاری که کرد تدوین تقویم بود و اولین آدمی را که دید، او را «جمعه» نامید. در واقع باید آن شخص را «شنبه» می‌نامید چون روبینسون یک روز را به علّت هذیان تب فراموش کرده بود.
تقویم هم برای علوم و هم برای تاریخ نگاری یک سرآغاز بود. بشر تلاش می‌کند تا نظمی را که در حرکات طبیعت نهفته است، کشف کند و در برابر تاریخ شبکه‌ای بگذارد تا به این وسیله بُعد زمانی آن را جدا کند و به آن نام خاص خودش را بدهد. تقویم هنوز هم چشم اندازی از طبیعت و تاریخ ارائه می‌دهد، زیرا تقویم دارای همان اصول و نظامی است که در طبیعت وجود دارد. هفته‌ها متعلق به سنّت است، اما روز، ماه و سال برداشتی از آهنگ و تپش طبیعت است.
در شروع تدوین تقویم انسان ناچار بود که از ماه و خورشید یکی را برگزیند، زیرا حرکات قمری و شمسی بر مبنای عدد صحیح (غیرکسری) بر هم انطباق نداشتند، پس بشر ناچار باید از تقویم قمری و خورشیدی یکی را انتخاب می‌کرد. طبق محاسبه‌ای نظری که به وسیله‌ی بابلی‌ها صورت گرفت، 13/7 + 12/12 ماه حدوداً برابر با 19 سال شمسی می‌شد. بعدها این تطابق را که به وسیله‌ی منجم یونانیِ متون (در 432 پ. م. ) تدقیق شد «دوران مِتونی» نامیدند و در محاسبه‌های علمی و تنظیم تقویمی خود از آن استفاده کردند. البته این تطابق نیز کاملاً دقیق نبود. از طرف دیگر دشوار بود که حرکت‌های شمسی و قمری را در یک نظم ترتیبی به هم ربط داد.
مصریها به تدوین نسبتاً دقیق تقویمی خورشیدی نزدیک شدند، زیرا آنها تنها به محاسبه‌های نجومی اکتفا نکردند، بلکه از نوسان منظمی که در شدت جریان رودخانه‌ی نیل صورت می‌گرفت، سود بردند. طغیان آب به طور منظم با هویدا شدن ستاره‌ی زهره در مشرق و پیش از طلوع آفتاب همزمان می‌شد. با این حال شرط اساسی هنوز نظارت صبورانه و درازمدت بود. بدون تعمق طولانی، هم نظارت نجومی و هم نظارت تقویمی فاقد ارزش و اعتبار بود. تنها با سنتی علمی و در یک روند تاریخی و پیوسته بشر توانست تپش شکوهمند طبیعت را دریابد. مصریها کشف کردند که یک سال نه 365 روز بلکه 365 روز و یک چهارم روز است. در دوران هلنیسم مُنجمان مصری اندازه‌هایی به مراتب دقیق‌تر برای طول سال پیدا کردند و سپس سعی کردند که تقویم اصلاح شده‌ای را عرضه کنند. اما طرح مُنجمان اجرا نشد، زیرا روحانیان زمان خواهان این اصلاح نبودند. سزار 48 سال قبل از میلاد از پیشنهاد اصلاحی مصریان مطلع شد و همین خبر نقطه‌ی آغازی شد تا او دستور اصلاح تقویم رومی را صادر کند.
در یونان توجه به تقویم از حدّ دستکاریهای جزئی و تنظیم منطقه‌ای فراتر نرفت. هر شهری برای نام ماه‌های سال و سال نو اسامی خاص خود را داشت. این اقدام در جای تمرکزیافته‌ای چون روم نوعی هرج و مرج به حساب می‌آمد و به هیچ وجه پذیرفته نبود. قیصرهای جهانگشای روم سعی کردند که تقویمی عام تدوین کنند و آن را در تمام مناطق تحت نفوذ خود به اجرا درآورند. ژولیوس سزار به عنوان رهبر روحانیّت دولتی موظف شد که تقویم را اصلاح کند، کاری که اگر مجری آن جز رهبری روحانی بود، به اتهام اهانت به مقدسات دینی به مرگ محکوم می‌شد.

سرانجام سزار 47 سال پیش از میلاد مصر را ترک کرد و سال بعد دست به کار اصلاح تقویم رومی شد. سزار به این طریق قدرت مطلق خود را به نمایش گذاشت. روم تقویم قمری کهنه‌ی خود را با تقویمی خورشیدی از نوع تقویم مصریان عوض کرد. مصریان مخالفت خود را نسبت به صدور تقویم خورشیدی به روم ابراز کردند. به همین خاطر تقویم مصری با فرمانی که اگوستوس از روم صادر کرد، در سال 30 قبل از میلاد تغییر کرد. مدتها پیش از آنکه سزار دست به تغییر تقویم بزند، تقویم قمری رومیان بی مصرف و به طور آشکار مورد بی توجهی عموم بود، زیرا تحولات عمده‌ی طبیعت با این تقویم همخوانی نداشت. خصوصاً برای جامعه‌ای که بیشتر جمعیت آن دهقان بودند، همخوانی تقویم با مرگ و حیات طبیعت اهمیت ویژه‌ای داشت. زیرا اعیاد دینی با تقویم هماهنگ شده بود، و بسیاری از جشن‌ها توضیحی برای تغییر فصل‌ها بود. مُنجم مصری «سوسیگن» به سزار پیشنهاد کرد که دوره‌ای چهارساله را در تقویم جدید بگنجاند که سه سال آن دارای 365 روز و یک سال آخر شامل 366 روز باشد. اما برای رسیدن به نقطه‌ی شروع می‌بایستی سال 46 پیش از میلاد را به طور استثناء 445 روز محاسبه می‌کردند. در این سال ناچار دو ماه 33 و 34 روزه را در فاصله‌ی ماه‌های نوامبر و دسامبر جای دادند، و 23 روز باقیمانده را به ماه فوریه‌ی همان سال افزودند. این سال را رومیان «سال سرگردان» نامیدند. به علاوه سزار آغاز سال را از مارس به ژانویه تغییر داد، تا به این شیوه سرآغاز سال را به تحویل سال (زمانی که خورشید به ارتفاع می‌رسید، یعنی شب یلدا) نزدیک کند. او به قصد حفظ آهنگ طبیعت، سالروز کبیسه را در ماه فوریه اعلام کرد؛ با این حال، این اصلاح که فاصله‌ی چشمگیری را ایجاد کرده بود، باعث ناخرسندی عموم شد تا اینکه سرانجام در سال 1582 میلادی پاپ اعظم گریگور سیزدهم اصلاح جدیدی را در تقویم ایجاد کرد. در تقویم ژولیایی طول سال به طور متوسط 12 دقیقه از سال خورشیدی بیشتر بود. در طول هزار سال این اختلاف هفت روز می‌شود. در خلال حکومت قیصر اگوستوس (2) ماه sextilis به نام او نامیده شد و به احترام او یک روز از ماه فوریه کسر کردند و به این ماه افزودند، طوری که طول ماه 31 روز شد. جز این مورد، تقویم ژولیایی تا پایان سال 1500 میلادی نسبتاً دست نخورده باقی ماند.

تقویم ژولیایی برای نخستین سلسله‌ی قیصرهای توسعه طلب روم نماد قدرت بود. آنچه قیصر اگوستوس بعدها انجام داد، یعنی اقدام به سرشماری جهان، شبیه جاه طلبی و بلندپروازی ژولیوس سزار (3) برای هماهنگ کردن تمام حرکات در روم پهناور زیر یک بیرق و از طریق تقویمی فراگیر و مشترک بود. بعدها تعدادی از قیصرهای روم سعی کردند که یکی از ماه‌های سال را به نام خود کنند، اما جز ژولیوس و اگوستوس بقیه‌ی نامها به مرور زمان فراموش شد. سلاطین همواره خواهان حاکمیت بر زمان و مکان بودند.
اصلاح تقویم به وسیله‌ی گریگور سیزدهم در 1582 از جمله اقداماتی بود که امیال جاه طلبانه‌ی پاپ اَعظم را نشان می‌داد. برای کسی که خواهان حاکمیت بر جهان بود، ایجاد تناسبی بین پیکره‌ی اجتماع و کل جهان از اَهم وظایف بود.
الیاس کانِتی (4) فصل کوتاهی از کتاب "اندازه و قدرت" (1960) خود را به مسئله‌ی قدرت و سازماندهی زمان اختصاص می‌دهد. او می‌گوید هر قدرتی آرزو می‌کند که زمان را به دلخواه خود به نظم درآورد. هر کس که حکومت را به چنگ می‌آورد، می‌خواهد مُهر و نشان خود را بر زمان بزند. هم انقلاب روس و هم انقلاب فرانسه پس از مسلط شدن بر امور، به فکر تغییر در تقویم افتادند. حاکمیت روم و حاکمیت مسیحیت مصمم بودند که تقویمی فراگیر، کلی و نو را به وجود بیاورند.
به نظر الیاس کانِتی به راحتی می‌توان امیال زورمندان را نه فقط به خاطر نیاز به توسعه طلبی بلکه به دلیل حاکمیتی ماندگار، فهمید. هیتلر (5) به حاکمیتی کمتر از هزار سال راضی نبود. حکام دیگر چون اگوستوس و ژولیوس سزار نام خود را در تقویم‌ها ثبت کردند. جایگاه یگانه و منحصربه فرد مسیحیت در سالشماری به عنوان محوری برای همه‌ی زمانها نه تنها بیانگر گوشه‌ای از امیال مسیحیت بلکه گویای قدرت و تهاجم آنها بر ذهن و روح عامه بود. وقتی که یک دوران تاریخی به نام شخص و یا سلسله‌ای ثبت می‌شود، تنها با برپایی بنای یادبودی بر گور آن سلطان خاتمه نمی‌یابد. مسئله‌ی اصلی ایجاد نظم جدیدی از زمان است که سلاطین آرزو می‌کنند، و هویت آنها را بیان می‌کند.
تقویم هر ملّت و نظم دادن به زمان، همسنگِ دین و زبان آن ملّت است و به موازات این دو می‌تواند ضامن وحدت و حافظ مرزهای ملی یک تمدن بزرگ بشود. وقتی که نظم مختل شد، انحلال یک تمدن آغاز می‌شود. به همین خاطر میل به انحراف از انتظام زمان به همان شدتی است که میل به ایجاد آن. کسی که سن خود را فراموش کرده و یا برای آن اهمیتی قائل نیست، گویی پیوندش را با زندگی از دست داده و پایش بر زمین استوار نیست. از آنجا که گروه‌های بشری قادر نیستند تا به کمک غرایز نظم خود را حفظ کنند، تنها انتظام زمان می‌تواند این آهنگ مشترک را ایجاد کند. در جامعه‌ای پیچیده و متمرکز، بشر به منظور دستیابی به هویتی مشترک ناچار است که نظم انتزاعی زمان را جایگزین آهنگ متوازن رقص- که قبایل را نظام می‌بخشید- بکند. پادشاهان صلح‌جو در جهان پیشامُدرن هم به دوران تاریخی‌ای که در آن می‌زیستند و هم به مدت حاکمیت خویش مادیت می‌بخشیدند. وقتی که می‌مردند دورانی نو آغاز می‌شد، و تا زنده بودند سال باید احیاء می‌شد و از حکام آسمانی نیروی تازه و کمال مطلق دریافت می‌کردند.
تقویم برای برنامه ریزی آینده و ثبت حوادث گذشته همیشه مهم بوده است. در جوامع پیشامُدرن اداره و نظارت بر تقویم به عهده‌ی روحانیان بود، که هم شریعت بخشیدن به فنون و مشاغل را به عهده داشتند و هم تقسیم روزهای سال به سعد و نحس. اگر هر فرد، خانواده، و یا شهری تقویم خود را تدوین می‌کرد، امور روزمره به دشواری پیش می‌رفت. تقویم باعث هماهنگی پیکره‌ی اجتماع می‌شود. مردم باید از پیش می‌دانستند که زمستان کی فرا می‌رسد و کی به کوچ احشامی که عُمده‌ترین معاش روزانه‌ی آنها بود، باید اقدام می‌کردند. بشر به منظور تکرار و بالفعل درآوردن رویدادهای نوعی، باید از زمان دقیق وقوع آنها آگاه می‌بود.
تقویم اعیاد مقدس در قیاس با سالشماری جشن‌هایی که به خاطر رویدادهای اسطوره‌ای و نوعی در طول یک سال رخ می‌داد، کمتر به تاریخ سال و فاصله‌های زمانی مشغول بود. هم طالع بینی و نجوم، و هم علم ستاره شناسی و هیأت از استفاده‌ی عملی آنها توسط تقویم نویسان سرچشمه گرفت. اجرام سماوی- خورشید، سیارات، ستاره‌ها- دستگاه سنجشی برای رویدادهای ملموس و ضروری زندگی می‌شوند. تأسیسات و بناهای عظیم دوران نوسنگی- چون «استون هِنش» حدود 3100 سال پیش از میلاد ساخته شده است- به احتمال قوی عملکردی تقویمی داشته‌اند، بی آنکه دقیقاً بدانیم از آن برای اندازه گیری چه چیزی استفاده می‌شده است. تلاش جانفرسایی که برای ساختن بناهایی سنگی از این نوع به کار رفته، نشان می‌دهد که برای معماران این آثار، داشتن تقویمی دقیق از چه اهمیتی برخوردار بوده است.
سومریها، بابلی‌ها و مصریان باید از طغیان رودخانه و یا خشکی آن از پیش باخبر می‌بودند. به علاوه در دولت‌های متمرکز و پُرجمعیتی که بر تعاون و همکاری بنا شده بود، داشتن وقت دقیق از الزامات بود. بدون نظام کارآزموده‌ی روحانیت و نظارت دقیق آن بر تقویم، اداره‌ی چنین جوامعی تقریباً ناممکن بود. از آنجا که رابطه، هماهنگی و حرکت اجرام سماوی با اعداد صحیح قابل توصیف نیست، تنظیم تقویمی کاملاً دقیق نیز محال بود. تقویم‌ها نسبت به زمان واقعی و طبیعی پیوسته جابجا می‌شدند. حتی اصلاحی که به دنبال جابجایی‌های اجتناب ناپذیر صورت می‌گرفت، به دانش خاصی نیازمند بود.
اگر بشر می‌توانست درست به همان شیوه که در حرکت مقایسه ناپذیر ماه و خورشید در منظومه‌ی شمسی دیده می‌شود، یکسال را به 360 روز و سپس به 12 ماه تقسیم کند، دیگر از کاوشهای نظری در این باره بی نیاز می‌شد. با محاسبات امروز یکسال 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 4698 ثانیه است. همچنین معمای پیچیده‌ی سال را نه با تقسیم کردن 365 بر 2953059 روز (که زمان دقیق حرکت ماه بر گِرد خورشید است) نه با عدد 12 (که همان تقسیم قراردادی سال به ماه است) نه با عدد 7 (که طول یک هفته است) و نه با هر عدد دیگری، نمی‌توان به راحتی حلّ کرد. به همین خاطر یک تقویم نویس باید یک ریاضیدان می‌بود. آنان که چون گالیله (6) گمان می‌کنند آفریننده‌ی هستی یک ریاضیدان بوده است و به هنگام آفرینش بذری از تناسب‌های عددی بر هستی می‌افشاند، یقیناً چیزی از تقویم نمی‌دانند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Robinson Crouse
2. Augustus
3. Julius Caesar
4. Elias Canetti
5. Adolf Hitler
6. Galileo Galilei

منبع مقاله :
اِریکسن، تروند برگ؛ (1385)، تاریخ زمان، ترجمه‌ی اردشیر اسفندیاری، تهران: نشر پرسش، چاپ اول