نویسنده: تروند برگ اِریکسن
برگردان: اردشیر اسفندیاری



 

تقویم با نظم دادن به زمان، جامعه را نظم می‌دهد. اما در جامعه‌ی پیشامُدرن تقویم اغلب یک عملکرد پیامبرانه نیز داشت: تقویم زمان را به روزهای سَعد و نحس تقسیم می‌کرد، و این مقدمه‌ای بود تا برای هر عمل معینی وقت خاصی انتخاب بشود. تقویم برای عامه‌ی مردم همان نقشی را بازی می‌کرد که علم نجوم برای سلاطین و درباریان.
قیصر و شاه نه فقط بر زمین بلکه نسبت به افلاک نیز وظیفه‌ای داشت. ارائه و اجراء این وظیفه به حکم تقویم که طراح زمانه بود، صورت می‌گرفت. آنکه خواهان فرمانروایی بر مکان بود، باید با تدبیر خویش و با همپیمانی با اهل فن وجوه و ویژگی‌های زمان، وقت معین، و دوران تاریخی را نیز رهبری می‌کرد. برای یک فرمانروای جاه طلب در انحصار داشتن تقویم به اندازه‌ی ضرب سکه اهمیت داشت.
بعد از تغییر کیش کنستانتین (1)، حرکت گسترده‌ای چون جنبش کلیسا تنها به تسخیر آینده قانع نبود. این جنبش باید بر گذشته نیز چنگ می‌افکند و مسلط می‌شد، به این معنی که باید گذشته را به گونه‌ای تأویل و تفسیر می‌کرد که با هویت گروه‌های مختلف مردم همخوان می‌شد و در عین حال حقوق آنها را به نحو عادلانه‌ای رعایت می‌کرد. آیینی که او داشت، رقیب حاکمیت قیصرها می‌شد، باید با غلبه بر سال و ماه مسئله‌ی زمان را نیز حلّ می‌کرد. هر نوع اعتراضی نسبت به تعاریف جدید ممنوع بود و هیچ کس حق نداشت به شکاکان، بی ایمانها، و یاغیان و سرکشان پناه بدهد. معترضان نه تنها مکانی برای پناه جستن نداشتند، حتی از داشتن لحظه‌ای که مُهر حاکمان مؤمن و نوکیش بر آن نخورده باشد، محروم بودند.
مسیحیان به شیوه‌ای نو رابطه‌ی خود را با زمان نظم دادند. زیرا مسیح به عنوان ناجی بشریت در یک وقت معین در بین مردم زیسته بود و تاریخ را به دو بخش تقسیم کرده بود. تاریخ با لحظه‌ی موعود مفهومی نو یافت. رستاخیز مسیح کماکان تحقق یافته بود. مؤمنان در جایی که حدّ فاصل رستاخیز مسیح و روز قیامت بود، به حالت انتظار زندگی می‌کردند. مکان انتظار در آغاز جایی تنگ، پُرنزاع، خونین و قحط زده بود. ولی به دلیل تأخیر روز قیامت، کمی وسیع و قابل تحمل‌تر شد.
مسیحیان برای حوادث زمان گذشته تاریخی دقیق دارند، ولی به دلیل نامعلوم بودنِ مدت انتظار نسبت به حوادث آینده چشم انداز روشنی ندارند. آنها فقط می‌دانستند که در دوران آخرالزمان زندگی می‌کنند و قیامت دومین دخالت بزرگ خدا در تاریخ است. آنها در فضایی میان دو تاریخ مقدس زندگی می‌کردند. یکی از این دو، رستاخیز مسیح بود که سپری شده بود. دومین تاریخ مقدس با واقعه‌ی قیامت آغاز می‌شد. زمانی که قیصر و خانواده‌اش به مسیحیت ایمان آوردند و دین شکست خورده و رسمی دولت روم به تقویت این کیش نو همت گماشت، در زمان انتظار شکافی ایجاد شد که پیامدهای بی شماری برای تعیین هویت گروه‌ها و طبقات مختلف جامعه داشت.

"ایوسه بیوس" و کسانی امثال او که تاریخ کلیسا را می‌نوشتند، باید طومارهای بلندی سیاه می‌کردند تا خود و دیگران را قانع کنند که مسیحیت پس از دوران کنستانتین همان مسیحیت قدیم است. استدلال این موضوع که کلیسای عصر مصلوب شدن با کلیسای دولتی و حاکم دوپاره از تاریخی پیوسته است، کار ساده‌ای نبود. این حادثه از مؤمنان که می‌خواستند خود را با وضعیت جدید تطبیق دهند بی آنکه به هویت خود پشت کرده باشند، هم تعقل و هم نیروی تخیل می‌طلبید.

تاریخ نویسی و قبرها میان زمان پیش و پس از کنستانتین پُلی احداث کردند. مقبره سازی برای شهدا نخستین بار در قرن چهارم میلادی یعنی آن زمان که کلیسا دیگر شهادت را به عنوان حادثه‌ای معاصر به رسمیت نمی‌شناخت، شکوفا شد. شهادت برای زورمندان تازه به قدرت رسیده‌ی کلیسایی به حدی عُمده شد که تقریباً هیچ گونه بیمی از تعقیب و پیگرد نداشتند. شهدا در زمان و مکان حضور داشتند. بازمانده‌ی شهدا، اَعم از ابزار و آلات و یا تکه‌هایی از جسم آنها، در زیر شمعخانه دفن می‌شد و در روزهای خاص از جمله سالروز مرگ شهید قهرمان مراسمی در آنجا برگزار می‌شد.
اعیاد شهادت بین کلیسای ماقبل و مابعد کنستانتینی رشته‌ای می‌بافت. سالروز شهادت چیزی شبیه عید پاک بود. زیرا حادثه‌ای که مبنای تمام تقویم کلیسایی است، یقیناً جشن رستاخیز مسیح در عید پاک است. در طول سال هر یکشنبه روز رستاخیز اِعلام شد و هر جمعه مؤمنان باید روزه می‌گرفتند و صدقه می‌دادند، زیرا این جمعه‌ها همطراز روز آدینه‌ای اعلام شد که مسیح را به صلیب کشیده بودند.
در سال 300 میلادی ثبت مقبره و اَماکن شهدا به تقویم میلادی راه یافت. تمام جاهایی که استخوان شهدا دفن شده بود، شناسایی شد تا در تقویمی مشترک که متعلق به کلیسا بود، ثبت شوند. کلیسای روم رهبری این کار را به عهده داشت، زیرا هیچ چیز دیگری گور و یادگار بازمانده‌ی بیشتر و یا مهمتری از کلیسای روم نداشت. تعداد شهدا به حدی زیاد بود که تقریباً هر روز آدمی می‌توانست حادثه‌ای دردناک از دوران تفتیش و پیگرد را به خاطر بیاورد.
مسیحیان به این شیوه مرزی بین خود با یهودیان و دیگر رومیان دَهری کشیدند مدتی بعد مسلمانان نیز باید تکلیف خود را روشن می‌کردند، زیرا همه تقویم خاص خود را داشتند، صرف نظر از اینکه با دگراندیشان و اَقلیت دینی دیگر متحد شده و یا مخالفت بوده باشند. به خاطر تقویم پیکاری هم با مهاجمان پیشتاز و هم با نیروهای سازش طلبی که پیوسته از رودررویی طفره می‌رفتند، در جریان بود. مسیحیان حتی سعی کردند که تاریخ عید پاک خود را تغییر دهند تا به این وسیله از عید پاک یهودیان فاصله بگیرند. سپس خاطره و مراسم تبدیل آب به شراب در جلیل را که یکی از معجزات عیسی بود، با جشن دیونیزوس (2) همزمان کردند تا نشان دهند هر آنچه که دیونیزوس انجام داده بود، بسی بهتر و متعالی‌تر به وسیله‌ی عیسی مسیح نیز انجام یافته است.
هر روزی متعلق به مسیح و تنها منحصر به او بود. برای مسیحیان دو چیز دارای اهمیت یکسانی بود: نخست اینکه از تقویم یهودیان فاصله بگیرند و دوم اینکه تلاش کنند که در تقویم قدیم رومی حل نشوند. مورد دوم به مراتب دشوارتر بود، زیرا تقویم رومی صورتی از برنامه‌های نمایشی سالیانه را در خود داشت و در عین حال منبع درآمدی بود که از دوران باستان به یادگار مانده بود. اُسقف‌ها و حاکمان شرع کلیسا از دوران "ترتولیان" (3) تا زمان اگوستین تلاش می‌کردند که مؤمنان و معصومان را از میدان مبارزه‌ی خروسها و دیگر حیوانات، صحنه‌ی پیکار گلادیاتورها، سالن‌های تئاتر و میدانهای اسب دوانی که در جوار فاحشه خانه‌ها بنا شده بود، دور نگه دارند.
سیاست بعدی، تعبیر قلب شده‌ای از مضمون اَعیاد گذشته بود. جشن آفتاب تسخیرناپذیر (sol invictus) در 25 دسامبر را به راحتی تبدیل به جشن ژانویه‌ی مسیحیان کردند. خشم و تهاجم نیاکان کلیسا نشان می‌دهد که جمعیتی اَنبوه از مسیحیان هم به تماشای میدانهای اسب دوانی و آمفی تئاترها و هم به دیدار کلیسا می‌رفتند. جشن میلاد عیسی مسیح نیز نمونه‌ای دیگر از رقابت با برگزاری سال نو در اول ژانویه بود. پاپ اَعظم "لئوی اول" (4) می‌نویسد، تنها یک سرآغاز وجود دارد. میلاد مسیح همان میلاد اَماکن مقدس یعنی کلیسا است. عیسی و این اَماکن به مثابه سر و اندام یک جسم‌اند و تولد تنه و سر یک موجود نمی‌تواند در دو روز متفاوت باشد. اِحیای واقعی سال تنها با میلاد مسیح معنی می‌دهد.
نام نجومی روزهای هفته نیز به هر صورت در محافل کلیسایی پذیرفته شد و هنوز هم در بسیاری از زبانها از آن استفاده می‌شود. مسیحیان سنت‌های رومی را به عنوان تهدیدی صریح احساس نمی‌کردند، مشروط به اینکه تصویر خدایان و اَعمال و مراسم مذهبی در این سنت‌ها تا حدی کاهش می‌یافت. مهم جذب خیل مؤمنان، حفظ مایه‌های عقیدتی گذشته و همآهنگ کردن آنها با کلیسا بود. همآهنگی در اَعمال روزانه مثل مشابهت روزهای جشن و یا همزمانی ایام روزه باعث همبستگی مردم با هم می‌شد. سرانجام از تاریخ 400 میلادی سال شرعی مسیحیان کامل و بی رقیب شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. konstantin den store
2. Dionysos
3. Tertullian
4. Leo I

منبع مقاله :
اِریکسن، تروند برگ؛ (1385)، تاریخ زمان، ترجمه‌ی اردشیر اسفندیاری، تهران: نشر پرسش، چاپ اول