قرآن اوّلين منبع تفسير
قرآن اوّلين منبع تفسير
منبع:سايت انديشه قم
پيشينه ی مراجعه به قرآن در تفسير
پيشوايان دين، در تفسير قرآن از خود قرآن استفاده كردهاند و اين امر بيان گر سابقه طولاني بهرهگيري از اين منبع گران بهاست[2]. علاوه بر پيشوايان دين، عدهاي از شاگردان مكتب تفسيري اهلبيت (علیهم السلام) و برخي ديگر از مفسّران قرن اوّل و دوم، آيهها را مفسّر يكديگر قرار دادهاند. در تفاسير به جاي مانده از ابنعباس، سعيد بن جبير، مقاتل، مجاهد، عكرمه، ابن زيد، استفاده از آيات قرآن در تفسير، كاملاً نمايان است و ميتوان گفت كه قرآن از جمله منابع تفسيري آنان بوده است. ابن عباس در تفسير آيه «و لسليمان الريح عاصفة تجري بامره الي الارض التي باركنا فيها[3]...» «و براي سليمان، تند باد را (رام كرديم) كه به فرمان او به سوي سرزميني كه در آن بركت نهاده بوديم، جريان مييافت...» گفته است: هرگاه سليمان اراده ميكرد كه باد به تندي بوزد، ميوزيد و هرگاه ميخواست آرام شود، آرام ميشد و اين قول خداوند است: « تجري بامره رُخاءً حيث اصاب»[4] به فرمان او نرم، روان ميشد، به هر جا كه ميرسيد. در اين جا آيه 36 سوره ی صاد مفسّر آيه 81 سوره انبياء قرار داده شده است[5].عكرمه نيز در تفسير آيه « اولم ير الّذين كفروا ان السّموات و الارض كانتا رتقاً ففتقناهما»[6] «آيا كساني كه كفر ورزيدند، ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، پس آن دو را از هم جدا ساختيم»، گفته است:[7] آسمان و زمين بسته بود. چيزي از آن دو خارج نميشد. آسمان به باران گشوده شد و زمين به رويش گياهان، و اين سخن خداست كه «و السّماء ذات الرجع و الارض ذات الصدع»[8] «سوگند به آسمان بارانخيز، سوگند به زمين شكافدار (آماده كشت)». ابن زيد در تفسير آيه «ثاني عطفه ليضل عن سبيل الله»[9] «گردن فراز (از سر نخوت) تا (مردم را) از راه خدا گمراه كند» گفته است: «سر خود را ميچرخاند، روي ميگرداند و پشت ميكند و نميخواهد به آن چه براي او ميگويند گوش فرادهد»؛ آن گاه دو آيه زير را بر آن شاهد آورده است:[10]
ـ «و اذا قيل لهم تعالوا يستغفرلكم رسول الله لووا رؤسهم»[11] «و چون بديشان گفته شود: بياييد تا پيامبر خدا براي شما آمرزش بخواهد، سرهاي خود را برميگردانند».
ـ «و اذا تتلي عليه آياتنا ولّي مستكبراً»[12] «و چون آيات ما بر او خوانده شود، با نخوت روي برميگرداند».
برخي از قرآنپژوهان گفتهاند: «مقاتل از جمله كساني است كه تفسير قرآن را جز با قرآن روا نميداند و از اين رو بسيار از سياق استفاده ميكند[13].
بعد از تابعان و تابعانِ آنان، تفسيرهاي مدوني نگاشته شد كه نمونه كامل آن، تفسير جامع البيان عن تأويل اي القرآن نوشته محمّد بن جرير طبري (م 310) است. هر چند روايتهاي صحابه و تابعان و تابعانِ تابعان، در اين تفسير فراوان آمده و حجم زيادي از آن كتاب را در خود اختصاص داده است، اما هر گاه كه طبري به داوري و ارایه ديدگاه خود ميپردازد، از ديگر آيهها كمك گرفته و بدانها استدلال ميكند. شايان توجه است كه طبري در ابتداي تفسير خود، پس از تقسيم آيهها به سه دسته:
1)آيات فراتر از فهم بشر؛ 2) آياتي كه علم آن مخصوص پيامبر (صلی الله علیه و آله) است؛ 3) آياتي كه عربزبانان كه قرآن به زبان آنان نازل شده است آنها را ميفهمند. مينويسد: «مفسّري كه به روايتهاي نقل شده از پيامبر (صلی الله علیه و آله) و يا به شواهدي از زبان عربي نظير شعرهاي رايج و محاورهها و واژه معروف مراجعه كند، صحيحترين تفسير را بيان ميكند[14].
بر اين پايه، منابع تفسير به نظر طبري دو چيز بيشتر نيست: نخست: سخنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه نسبت آن به ايشان معلوم باشد و دوم: شواهد ادب عربي (شعر، محاوره، واژههاي معروف)، اما كسي كه مختصر آشنايي با اين تفسير داشته باشد، ميداند كه در موارد متعدد از آيههاي قرآن نيز بهره برده است و شايد به دليل وضوح ضرورت بهرهگيري از قرآن در تفسير، طبري از آن ذكري به ميان نياورده است.
در قرن چهارم، علامه شريف رضي (م. 406 هـ) با نگاشتن «حقائق التأويل في متشابه التنزيل»[15]. اصل اساسي در تفسير آيههاي متشابه قرآن را بازگردان آنها به آيههاي محكم دانست[16] و در اين صورت، آيههاي محكم قرآن مفسّر ديگر آيهها قرار ميگيرد. سپس شيخ طوسي (م. 460 هـ) در تفسير التبيان در تفسير برخي از آيهها، از آيههاي ديگر استفاده كرده است[17]. در قرن ششم امين الاسلام طبرسي (م. 584 هـ) در تفسير بزرگ خود مجمع البيان لعلوم القرآن از اين منبع بهره برده[18] و دانشمند معاصر وي زمخشري (م. 538 هـ) نيز گاهي به آيههاي ديگر استناد كرده است[19] قرطبي (م. 671 هـ) در الجامع لاحكام القرآن به شكل گستردهتري آيههاي قرآن را مفسّر يكديگر قرار ميدهد[20] و ابن تيميه (م. 782 هـ) بهترين راه تفسير قرآن را استفاده از خود قرآن ميداند[21] و در بخشهايي از التفسير الكبير به اين روش پايبند است[22] شاگرد وي ابن كثير (م. 774 هـ) نيز همين سخن را در مقدمه تفسير خود آورده[23] و اندكي بدان عمل كرده[24] است. مفسّران دورههاي بعد نيز به اندازه دانش و فرصتي كه براي مراجعه به آيهها داشتهاند، اين راه را ادامه دادهاند،[25] تا قرن چهاردهم كه اوج بهرهگيري از قرآن در تفسير بوده و تفسيرهاي چندي از شيعه و سنّي با اين گرايش نگاشته شده و در هر يك به اندازه توان به آن پرداخته شده است[26]. از جمله مفسّراني كه به معناي واقعي كلمه، قرآن را مفسّر قرآن قرار داده، علامه طباطبايي است، كه ميتوان او را مروج اين شيوه دانست؛ زيرا آگاهانه به آن پرداخته، از آن دفاع كرده، شيوههاي ديگر را در مقايسه با آن نارسا دانسته، آن را شيوه مفسّران راستين قرآن «معصومان (علیهم السلام)» به شمار آورده و در عمل، بيش از مفسّران قبل از خود، با مهارت و موفقيت شايان توجه آن را به كار گرفته است[27]. اين دانشمند بزرگ در بخش اعظم الميزان في تفسير القرآن بدين كار همت گماشته و نكتههاي بديعي در شرح و تفسير آيهها با استناد به آيات ديگر بيان كرده است. به عنوان مثال، ايشان در تفسير آيه «اهدنا الصراط المستقيم»[28] «ما را به راه راست هدايت فرما»، از 39 آيه ديگر به مناسبت استفاده كردهاند ـآيههايي كه در آنها «سبيل»، «سبل»، «طرق»، «عروج»، «سقوط»، «درجات»، «هدايت» و... مطرح است[29].
منبع بودن قرآن در روايات نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. ابولبيد بحراني ميگويد:
«شخصي در مكّه در محضر امام باقر (علیه السلام) پرسشهايي كرد و امام به پرسشهاي وي پاسخ داد. آن گاه شخص سؤالكننده گفت: شما ميپنداريد هيچ چيزي از كتاب خداوند ناشناخته نيست؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: من چنين نگفتهام، ولي (آن چه گفتهام اين است كه) هيچ چيز (ناشناختهاي) از كتاب خدا نيست، مگر آن كه دليل گويايي از سوي خداوند در كتابش (قرآن) بر آن وجود دارد كه توده مردم از آن آگاه نيستند... پس هر كس گمان كند كه كتاب خدا مبهم است، هم خود هلاك شده و هم ديگران را هلاك كرده است»[30].
بنابراين ميتوان گفت: هر كس به هر ميزان از دانش و مهارت لازم در استفاده از آياتي از قرآن براي فهم ديگر آيات آن برخوردار باشد، توانايي وي در تفسير قرآن و ابهامزدايي از آيات شريفه بيشتر است و اگر كسي مانند راسخان در علم «پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصومين (علیهم السلام)» از حداكثر آگاهي و مهارت در اين زمينه برخوردار باشد، ميتواند همه ی مشكلات تفسيري را حل نمايد.
گونههاي مختلف منبع قرار گرفتن قرآن
استفاده از آيههاي قرآن در تفسير، شكلهاي مختلفي دارد كه از يك ديدگاه، به دو نوع صوري و محتوايي تقسيم ميشود؛ در تقسيمبندي صوري، گاه يك آيه مفسّر آيه ديگر قرار ميگيرد و گاه براي فهم يك آيه، نيازمند توجه به مجموعهاي از آيات هستيم؛ چنان كه گاه با كنار يكديگر گذاردن دو يا چند آيه، نكتهاي خاص كه از هيچ يك از اين آيات به تنهايي استفاده نميشد، به دست ميآيد[31].
گاهي نيز براي فهم يك آيه، از آيات متصل به آن (آيات قبل و بعد) استفاده ميشود و گاه از آيات هم محتوا با آيه مورد بحث بهره ميگيريم گاه از آياتي كه در صدد توصيف نقطه مقابل مفاد آيه مورد بررسي است، در فهم آن آيه استفاده ميكنيم[32].
منبع بودن قرآن، به صورت محتوايي نيز شكلهاي مختلفي دارد در اين جا به توضيح مختصري در مورد اين شكلهاي مختلف در دو قسمت: «استفاده از آيات و بخشهاي قبل و بعد آيه ی مورد بررسي» و «آيات جدا از آيه مورد بررسي» تحت عنوان «سياق» و «غيرسياق» ميپردازيم.
الف) سياق
تعريف و توضيح سياق و ميزان اعتبار و انواع آن، در بحث از قواعد تفسير گذشت. در اين جا به بيان نقشهاي مختلف سياق در تفسير آيات ميپردازيم.
درباره برخي آيهها، روايت يا روايتهايي نقل شده كه در صدد تفسير يا تطبيق يا توضيح و بيان شأن نزول آيه است؛ ولي قبل از بهرهگيري از اين گونه روايتها بايد درباره درستي يا واقعنما بودن آنها بحث كرد و ملاكهاي مختلفي را كه عالمان اسلامي براي محك زدن روايتها و تشخيص صحيح از سقيم توصيه كردهاند، به كار گرفت؛ از جمله ی آن ملاكها، مخالف نبودن با مفاد آيات شريفه قرآن است و چنان كه در بحث قواعد تفسير گذشت، يكي از قراين فهم كلام خداوند، سياق آيههاست.
پی نوشتها
[1] . ر. ك، الميزان، ج 1، ص 12.
[2] . همان، ص 12.
[3] . سوره ی انبياء، آيه ی 81.
[4] . سوره ی ص، آيه ی 36.
[5] . مجمع البيان، ج 7، ص 105.
[6] . سوره ی انبياء، آيه ی 30.
[7] . طبري، جامع البيان، ج 9، ص 20.
[8] . سوره ی طارق، آيه ی 11.
[9] . سوره ی حج، آيه ی 9.
[10] . جامع البيان، ج 9، ص 114.
[11] . سوره ی منافقون، آيه ی 5.
[12] . سوره ی لقمان، آيه ی 7.
[13] . ر. ك، نويا، پل، تفسير قرآني و زبان عرفاني، ترجمه اسماعيل سعادت، ص 99.
[14] . ر. ك، جامع البيان، ج 1، ص 56 و 57.
[15] . از اين تفسير تنها جزء پنجم آن در دسترس و مابقي ناياب است. همين جزء توسط محمود فاضل به پارسي ترجمه شده و انتشارات آستان قدس رضوي (1366 ش.) آن را منتشر كرده است.
[16] . رضي موسوي، محمد، حقائق التأويل في متشابه التنزيل، ص 23. شايان ذكر است كه سيد رضي بر استفاده از سياق آيهها تأكيد دارد و اين خود يكي از راههاي استفاده از قرآن در تفسير است.
[17] . طوسي، محمد، التبيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 174 و ج 9، ص 110. براي آشنايي بيشتر ر. ك: خضير، جعفر، «تفسير القرآن بالقرآن عند الشيخ الطوسي»، مجله رسالة القرآن، شماره سوم، دارالقرآن الكريم، قم.
[18] . طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان لعلوم القرآن، ج 7، ص 46، 59، 63، 72، 102، 103 و 119.
وي دو تفسير ديگر نيز نوشته كه تنها يكي از آن دو، يعني جوامع الجامع موجود است. در جوامع الجامع كه بخشهايي از آن اقتباسي است از الكشاف، كمتر از آيههاي ديگر سود برده است (تفسير ديگر وي الكاف الشاف ناياب است).
[19] . ر. ك: زمخشري، محمود الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، ج 2، ص 264، 265 و ج 3، ص 185.
[20] . ر. ك: قرطبي، محمد بن احمد انصاري، الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 137، 139، 142، 143 و 149.
[21] . ابن تيميه، تقيالدين احمد، مقدمه ی في الصول التفسير، ص 39.
[22] . ر. ك: ابن تيميه، التفسير الكبير، ج 1، ص 100 به بعد و ج 3، ص 222 به بعد.
[23] . ابن كثير، ابوالفداء اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 4 (مقايسه كنيد با مقدمه ی في اصول التفسير، ص 39 به بعد).
[24] . همان، ج 1، ص 39.
[25] . به عنوان نمونه، ابيالسعود (در قرن دهم) گاهي به سياق آيهها ـكه كمك گرفتن از خود قرآن استـ توجه دارد و مولي محسن فيض كاشاني (م. 1091 هـ) در مقدمه تفسير صافي، (ص 75) ميگويد: «... بالجمله ما يزيد علي شرح اللفظ و المفهوم مما يفتقر الي السماع من المعصوم فان وجدنا شاهداً من محكمات القرآن يدل عليه اتينا به فان القرآن يفسر بعضه بعضاً...» «... به طور كلي، آنچه افزون بر شرح كلمه و مفهوم است، كه درباره آن به بيان معصوم نيازمنديم، اگر شاهدي از آيههاي محكم قرآن كه بر آن دلالت كند، يافتيم، آن را ميآوريم، زيرا بخشي از قرآن بخشي ديگر را تفسير ميكند».
[26] . مانند تفسير القرآن الكريم، مشهور به المنار از محمد عبده، به قلم محمد رشيد رضا (كه شامل 12 جزء اوّل قرآن است). اضواء البيان في ايضاح القرآن بالقرآن از محمد امين شنقيطي، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنّه از محمد صادقي و ... .
[27] . علامه طباطبايي در مقدمه تفسير خود، به طرح شيوههاي مختلف تفسير كه در بين مفسران رواج داشته پرداخته و با نقد و بررسي آنها، در پايان نتيجه ميگيرد كه بهترين شيوه ی تفسير قرآن آن است كه براي رفع ابهام از آيات قرآن، به آيات ديگر آن مراجعه كنيم و با ارجاع متشابهات به محكمات و تفسير قرآن به قرآن، به مقصود خداوند پي ببريم. ايشان منبع قرار دادن قرآن براي فهم آيات را شيوه مورد پذيرش و توصيه امامان معصوم (علیهم السلام) ميداند و معتقد است كه قرآن كه خود را نور مينامد، نميتواند مبهماتش را خود آفتابي نسازد، بر همين اساس، ايشان معتقدند كه اگر در فهم آيات از آيات ديگر بهره گيريم، هيچ غبار ابهامي بر رخسار آيات نوراني قرآن بر جاي نخواهد ماند (ر. ك: الميزان، ج 1، ص 4ـ 12).
[28] . سوره حمد، آيه 6.
[29] . الميزان، ج 1، ص 28ـ 38.
[30] . برقي، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 1، ص 420.
[31] . نمونه اين گونه آيات در ادامه بحث خواهد آمد.
[32] . به عنوان مثال، براي فهم آيات ناظر به اهل سعادت و بهشتيان، در مواردي ميتوان به آيات ناظر به شقاوتمندان و اهل جهنم مراجعه كرد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}