ارتباط ریا و نفاق
در این نوشته با الهام از روش ایزوتسو به رابطه مفهومی ریا با واژههای مرتبط با آن میپردازیم تا حوزه مفهومی ریا در قرآن کاملتر شود. زیرا همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، واژگان قرآن یک شبکه مهم پیچیده مفهومی دارند که برای درک بهتر هر واژه باید به رابطه آن واژه با مفاهیم مرتبط با آن پرداخت.
بیتردید مهمترین مفهومی که در قرآن با مفهوم ریا در ارتباط است، مفهوم نفاق میباشد. نزدیک بودن معنایی این دو واژه و کاربردهای قرآنی ریا و مطالبی که علمای اخلاق در رابطه این دو مفهوم ذکر کردهاند ارتباط قوی این دو مفهوم با یکدیگر را نشان میدهد. در این بخش سعی میشود که رابطه مفهومی این دو واژه بررسی شود. در خصوص ارتباط ریا و نفاق نظرات گوناگونی در میان مفسران و علمای اخلاق وجود دارد، در ابتدا نظریات گوناگون را مطرح میکنیم و آنگاه بر اساس آیات قرآنی نظریه صائب را بر میگزینیم.
نظریه اول آن است که نفاق اعم از ریاست و ریا مسبوق بر نفاق است. به عبارت دیگر ریا از گونههای نفاق شمرده میشود. قائلین به این نظریه نفاق را مخالف نهان و آشکار تعریف نموده و این مخالفت را یا در عقاید (ایمان) و یا در طاعات و عبادات دانستهاند. در این صورت ریا عبارت است از نفاق در طاعات و عبادات که نوعی از نفاق خواهد بود برای اثبات این قول به این مطلب تمسک شده که بر مبنای قرآن مهمترین خصوصیت انسان ریاکار نفاق است و به عبارت دیگر عمل ریایی از کسی صادر نمیشود، مگر اینکه آن شخص دارای صفت نفاق باشد. آیه 142 سوره نساء این مطلب را به خوبی نشان میدهد:
«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً ».
در این آیه از صفات منافقین، ریاکاری شمرده شده است.
تعدادی از مفسران به این مطلب تصریح کردهاند که ریاکار باید منافق باشد و ریا نوعی از نفاق است به عنوان مثال شیخ طوسی در تبیان تصریح کرده که: «الریاء ضربُ من النّفاق»، (1) طبرسی نیز به عنوان قولی آن را آورده و میگوید: «قیل إنّه (الریاء) صفة للمنافق» (2) در تفسیر احسن الحدیث نیز آمده است که ریا از کارهای منافقان است (3) و علامه مجلسی نیز در بحارالانوار ریا را از گونههای نفاق شمرده است. (4)
در میان اهل سنت نیز این تلقی وجود دارد. ابن رجب حنبلی میگوید: «ریا از نظر شرعی دو گونه است: یکی نفاق اکبر که شهود است و همان نفاق صدر اسلام است و دوم نفاق اصغر یا نفاق عملی و آن این است که انسان به ظاهر کاری کند و قصدش چیزی دیگری باشد. (5)
منظور از معنای دوم همان ظاهرسازی و ریاکاری است و مطابق این نظریه میتوانیم این نفاق را نفاق عملی بدانیم و چنین منافقی را از سلک مؤمنان به شمار آوریم، زیرا ایمان درجات گوناگونی دارد.
نظریه دیگر آن است که نفاق و ریا رابطهای با یکدیگر ندارند و اگر در مواردی به جای یکدیگر به کار روند تشبیه خواهد بود. ابوهلال عسکری صاحب کتاب الفروق اللغویه به این مطلب تصریح کرده است و میگوید:
«الفرق بین النفّاق و الریاء: انّ النّفاق إظهار الایمان مع اسرار الکفر و سمّی بذلک تشبیهاً بما یفعله الیربوع و هو أن یجعل بجحره باباً ظاهراً و باباً باطناً بخرج منه إذا طلبه الطّالب و لا یقع هذا الإسم علی من یظهر شیئاً و یخفی غیره إلاّ الکفر و الایمان و هو إسمّ إسلامیُ و الاسلام و الکفر إسمان إسلامیّان فلمّا حدثا و حدث فی بعض النّاس إظهار احدهما مع إبطان الآخر سمّی ذلک نفاقاً و الریاء إظهار جمیل الفعل رغبة فی حمد النّاس لا فی ثواب الله تعالی فلیس الریاء من النّفاق فی شیء فإن استعمل أحدهما فی موضع الآخر فعلی التّشبیه و الأصل ما قلناه» (6)
«فرق بین نفاق و ریا: نفاق آن است که انسان در باطن کافر و در ظاهر خود را مؤمن جلوه دهد و به این دلیل به نفاق، نفاق گفتهاند که عمل منافق شبیه عمل موش صحرایی است که در لانه خود دو (7) راه خروج قرار میدهد یکی آشکار و دیگری پنهان و هنگامی که صیادان قصد آن را میکنند از راه پنهان خارج میشود. عنوان نفاق تنها در مخفی کردن کفر و نمایاندن ایمان به کار میرود و لفظ نفاق بعد از اسلام در این معنا به کار رفته است. اما منظور از ریا آن است که شخصی اعمال نیک خود را به نیت ستایش مردم در انظار آنها انجام دهد نه به قصد ثواب و پاداش الهی. در نتیجه نفاق و ریا ارتباطی با یکدیگر ندارند و اگر در بعضی موارد به جای یکدیگر به کار رود از باب تشبیه است.»
اصولاً کسانی که این نظریه را ارائه کردهاند نفاق را اظهار ایمان و ابطان کفر تعریف کردهاند و حوزه مفهومی ریا را خارج از ایمان و کفر دانستهاند و از اینکه در عرف قرآن نفاق در همین بحث ایمان و کفر به کار رفته، استفاده کردهاند و بعضی از مفسرین به این مطلب اشاره کردهاند که نفاق در عرف قرآن اظهار ایمان و ابطان کفر است. (8)
- اما نظریه آخر که از دیدگاه نگارنده صحیحتر به نظر میرسد آن است که ریا اعم از نفاق است و معنای اصطلاحی و کاربردهای قرآنی این واژه همین مطلب را نشان میدهد. توضیح آنکه تعدادی از مفسرین و علمای اخلاق ریا را به گونهای تعریف نمودهاند که مخالفت اعتقادی یعنی بحث ایمان و کفر و به عبارت دیگر نفاق را نیز شامل میشود. (9) و هنگام بحث از متعلقات ریا گفتهاند: «ریا بر چند قسم است:1. ریا یا در اصل ایمان است و آن عبارت است از اظهار شهادتین و انکار و تکذیب آن در دل و این ریا کفر و نفاق است و در صدر اسلام بسیار بود.
2. یا ریا در عبادات است مثل اینکه در حضور مردم نماز میگذارد ولی در خلوت ترک میکند.
3. و یا در مستحبات است که این نیز مذموم و مهلک است اما درجهای پایینتر از اقسام قبلی دارد.» (10)
صاحب تفسیر بصائر نیز ریا را با همین گستره معنایی تعریف کرده است: «الریاء إظهار المرء لغیره ما هو علی خلافه فی قلبه لیخدعه به سواء أکان فی عقیدته و عباداتهام فی أقواله و أعماله» (11)
«منظور از ریا آن است که شخص خلاف آنچه را که در قلبش وجود دارد به نمایش بگذارد و به واسطه آن نیرنگ بزند و در این جهت فرقی ندارد که ریا در عقاید و عبادات یا در گفتار و اعمال.»
همانگونه که از تعریف ایشان بر میآید ریا نفاق را نیز در بر میگیرد علاوه بر اینگونه تعاریف که به شمول ریا نسبت به نفاق تصریح کرده تعدادی از تعاریف نیز وجود دارد که هر چند این صراحت در آنها نیامده اما کلیت و شمول از آنها برداشت میشود. به عنوان مثال تعریف ریا به اظهار الجمیل و ابطان القبیح (12) به اندازهای کلی است که میتوان بحث ایمان و کفر را نیز در آن جای داد بیتردید ایمان از بارزترین مصادیق جمیل و کفر از بارزترین مصادیق قبیح است.
بعد از تعریف اصطلاحی، اکنون به بررسی آیات قرآن میپردازیم تا این شمول را در آیات نیز نشان دهیم.
واژه ریا و مشتقات آن پنج مرتبه در قرآن تکرار شده است که بدون شک چهار مورد از این پنج مورد در رابطه با منافقین به کار رفته است که عبارتند از:
1. آیه 264 سوره بقره: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ .....»
با عنایت به اینکه آیات در یک بافت شرعی به کار رفته و با توجه به سیاق آیات که مربوط به صدقه دادن و انفاق است و هر دو مفهوم از مفاهیم شرعی است. واضح است منظور از کسی که به شکل ریایی انفاق میکند، همان منافق است که به ظاهر ادعای ایمان کرده و برای خودنمایی و جلب نظر مسلمانان انفاق میکند.
2. آیه 38 سوره نساء: «وَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ....»
در این آیه نیز همان مطالب قبلی صادق است یعنی ریاکاری که نفاق میکند و به خدا ایمان ندارد مورد مذمت قرار گرفته که همان منافق است.
3. آیه 142 سوره نساء: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ .....»
در این آیه نیز به صراحت ریا در رابطه با منافق به کار رفته است.
4. آیات سوره ماعون: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ»
این آیه نیز مربوط به نماز است و نمازگزاران ریاکار را مذمت میکند. این آیه نیز در مورد منافقان است زیرا نماز هم همانند انفاق یک مفهوم شرعی است و از کافر صادر نمیشود، بلکه از کسی صادر میشود که یا ایمان و یا ادعای ایمان داشته باشد. البته برخی مفسران الذین هم یراءون را فقط مربوط به نماز ندانسته و آن را مطلق دانستهاند. صاحب بصائر در مورد آیه میگوید: «الذین هم یراءون نعی علی المرائین إطلاقاً سواء أکانوا یراءون فی صلاتهم ام فی أیّ موقف و عمل آخر حتی فی دینه فحذف متعلق المراءاة دلالةً علی الشّمول». (13)
«الذین هم یراءون» منظور مطلق ریاکاران است، چه کسانی که در نمازشان خودنمایی میکنند و یا در هر جایگاه و عمل دیگر، حتی خودنمایی و ریاکاری در دینشان. پس متعلق فعل یراءون حذف شده تا دلالت بر عمومیت و شمول داشته باشد.»
5. آیه 47 سوره انفال: آنچه برای ما اهمیت دارد آیه پنجم است زیرا اگر نشان دهیم این آیه مربوط به منافقین نیست میتوانیم نتیجه بگیریم که ریا در مورد غیرنفاق نیز به کار میرود و اعم از نفاق است. آیه 47 انفال میفرماید: «و لاتکونوا کالّذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء النّاس....»
عموم مفسران این آیه را مروبط به کفار مکه دانستهاند و سیاق آیات مربوط به جریان جنگ بدر است. توضیح آنکه خداوند در این چند آیه به مسلمانان دستوراتی در زمینه جهاد میدهد. ابتدا میفرماید: ثابت قدم باشید. « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا .....» (14) و سپس دستور میدهد خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.... «...وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (15) این توجه به خدا، روحیه سرباز مجاهد را تقویت میکند و در پرتو آن در میدان مبارزه احساس تنهایی نمیکند. دستور بعدی آن است که در میدان جنگ به مسأله رهبری و اطاعت از دستورات پیشوا و رهبر توجه کنید «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ....» (16) و از پراکندگی و نزاع بپرهیزید «... و لاتنازعوا...»(17) زیرا موجب سستی و ناتوانی شما میشود «...فتفشلوا...» (18) در آخرین دستورالعملی که بیان میکند، میفرماید: « وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا .....» (انفال/47) از پیروی کارهای ابلهانه و اعمال غرورآمیز و بیمحتوا و سر و صداهای تو خالی و بیمعنا باز ایستید و با اشاره به کار ابوسفیان و طرز فکر او و یارانش میفرماید: «همانند آنها که از سرزمین خود از روی غرور هواپرستی و خودنمایی خارج شدند، مباشید. داستان چگونگی شکلگیری جنگ بدر را بسیاری از مفسرین ذیل همین آیات آوردهاند صاحب منهج الصادقین خلاصه این جریان را اینگونه نقل میکند: «لا تکونوا کالذین...» مراد اهل مکه هستند که به حمایت از کاروانشان از مکه خارج شدند و چون به منطقه جحفه رسیدند، نامهآور ابوسفیان به آنها رسید و گفت: باز گردید زیرا ما کاروان قریش را به سلامت به مکه میآوریم اما ابوجهل گفت ما باز نمیگردیم و به بدر میرویم تا به شرب خمر مشغول شویم و مغنیان برای ما سرور و غنا کنند و شتر بکشیم و مردم را اطعام دهیم تا آوازه ابهت و کرم ما در عرب منتشر شود و مردم از شجاعت و شوکت ما حساب ببرند. از این رو خداوند میفرماید: شما مانند این کفار از دیار خود بیرون نروید که ایشان از روی غرور و ریا خارج شدند. (19)
طبرسی صاحب مجمعالبیان این آیه را مربوط به قریشیان مکه دانسته مینویسد: «و لا تکونوا کالذین خرجوا...»، «یعنی قریشاً خرجوا من مکّة لیحملوا غیر هم فخرجوا معهم بالقیان و المعازف یشربون الخمر...» (20) «و لا تکونوا کالّذین خرجوا... یعنی قریشیان به قصد خودنمایی در برابر دیگران از مکه خارج شدند. پس با آوازخوانها و بردگان خود در حالی که شراب مینوشیدند از مکه خارج شدند...»
مفسران مختلف دیگری نیز مانند شیخ طوسی، (21) ابوالفتوح رازی، (22) فیض کاشانی (23) و ... ریاکاران مذکور در این آیه را کفار اهل مکه دانستهاند.علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «و لا تکونوا کالّذین خرجوا... » نهی از اتخاذ طریقه مشرکین ریاکار و مغرور و جلوگیری از راه خداست و به طوری که از سیاق کلام استفاده میشود، مقصود از آنان مشرکان قریش است و چون دارای اوصاف مذکور بودند یعنی مغرور و ریاکار و سر راه خدا بودند از اینکه مثل آنان شوند نهی کرده و این معنا از سیاق استفاده میشود و تقدیر کلام چنین میشود: «شما (مانند کفار) با خودنمایی و خودآرایی به تجملات دنیوی به سوی جنگ با دشمنان دین از دیار خود بیرون نشوید و مردم را با گفتار و کردار ناپسند خود به ترک تقوا و فرورفتن در گناهان و خروج از اطاعت اوامر و دستورات او دعوت مکنید و سر راه خدا مباشید.» (24)
البته یکی از مفسران معاصر معتقد است که این آیه در رابطه با منافقین است زیرا مشرک و کافر نیازی به ریا کردن ندارد ایشان میفرماید: «رئاء النّاس ممّا یؤیّد أنّ المنافقین و الذین فی قلوبهم مرضُ هم من المعنیین مع المشرکین الرسمیین حیث المشرک یخرج قضیه مبدئه فلا رئاء لخروجه و قد یعنی مع المنافقین جماعةً من الذین ظلّموا بعد الهجرة فی مکّة رئاء النّاس المشرکین و کأنّهم منهم» (25)
«رئاء النّاس» مؤید آن است که منظور از منافقین و کسانی که در دلهایشان مرض است مشرکان هستند زیرا مشرک نیازی به ریاکاری و پنهان کاری ندارد و اعمالش را آشکار انجام میدهد. پس مشرک برای خارج شدن خود ریا نمیکند و منظور از منافقین جماعتی از کسانی بودند که بعد از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قصد خودنمایی در برابر مشرکان در مکه ماندند.»
ولی همانطور که گفتیم و شأن نزول آیات نیز نشان میدهد این آیات مربوط به کفار اهل مکه است و عموم مفسران نیز همین معنا را پذیرفتهاند، حال با وجود این باید بگوییم که ریا تنها مربوط به منافقان نیست بلکه ریا از کافران نیز صادر میشود. همانگونه که مفسران گفتهاند در این آیه نیز کافران قریش برای نشان دادن شجاعت و ابهت خود به مردم ریا کردند، از آنجا که در هیچ جای قرآن کافران مکه منافق خوانده نشدهاند میتوان نتیجه گرفت که ریا اعم از نفاق است زیرا خداوند ریا را برای کافران نیز به کار برده و همانگونه که قرآن نفاق را تنها در بحث ایمان و کفر به کار برده است.
در مجموع باید بگوییم با توجه به معنای اصطلاحی و کاربرد قرآنی واژه ریا نظریه سوم یعنی اعم بودن ریا نسبت به نفاق صحیحتر جلوه مینماید.
پینوشتها:
1. طوسی 1409ق، ج3: 197.
2. طبرسی 1403ق، ج1: 376.
3. قرشی 1366ش، ج1: 501.
4. مجلسی 1378ق، ج 72: 109.
5. گروه نویسندگان بی تا، ج10: 5605.
6. ابوهلال عسکری 1412ق: 547.
7. «عرب راه دوم احتیاطی را «نافقاء» و راه اول را «قاصعاء» میگوید و بدیهی است که منافق نیز مانند موش صحرایی دارای دو راه میباشد: ورودش از راه تظاهر به اسلام و ایمان به خدا برای حفظ مصالح و فریب مسلمانان و خروجش از راه گرایش مخفیانه به کفر و پیروی باطنی از طاغوت و باطل است.» (فرهنگ دانشوران صفحه 11).
8. طباطبایی بیتا، ج19: 278.
9. در تعریفی که از امام خمینی (ره) به عنوان یکی از علمای علم اخلاق نیز مطرح شد این کلیت دیده میشود و ایشان ریا را عبارت از نشان دادن چیزی از اعمال حسنه یا عقاید حقه برای منزلت پیدا کردن در قلوب مردم بدون قصد الهی تعریف کردهاند. ایمان به عنوان بارزترین عقیده حق در این تعریف داخل است، پس طبق تعریف حضرت امام نیز ریا اعم از نفاق است.
10. شبر 1412ق: 190.
11. رستگار جویباری 1371ش، ج59: 422.
12. طوسی 1409 ق، ج5: 133.
13. رستگار جویباری 1371ش، ج59: 398.
14. ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون با گروهی برخورد میکنید پایداری ورزید. (الأنفال/ 45).
15. و خدا را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید (الأنفال/ 45).
16. و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. (الأنفال/ 46).
17. و با هم نزاع نکنید. (الأنفال / 46).
18. که سست شوید. (الأنفال/ 46).
19. کاشانی 1344ش، ج4: 198. [برای مطالعه کامل شدن نزول آیات (ر ک. قمی 1367ش، ج1: 255 به بعد)].
20. طبرسی 1403ق، ج4: 548.
21. طوسی 1409ق، ج5: 133.
22. رازی 1366ش، ج9: 126.
23. فیض کاشانی بیتا، ج2: 307.
24. طباطبایی بیتا، ج9: 96.
25. صادقی 1410ق، ج10: 256.
نحوی، سید محمد؛ (1390)، ریا در قرآن؛ ریشهها، پیامدها و راههای درمان، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}